بسم الله الرحمن الرحيمالهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي چون سال را سال مسابقه خدمت به مردم ناميدهاند من هم فکر کردم که در آيات و روايات خدمت به مردم جايگاه مهمي دارد مقداري راجع به خدمت به مردم در دو جلسه صحبت کرديم و اين جلسه سوم است. روايت داريم: «من سئله اخوه المومن حاجته من ضر فمنعه من سعد و هو يقدر عليها من عنده او من عند غيره» کسي مي آيد سراغ شما مشکلي دارد مي گويد مشکل مرا حل کن و شما هم مي تواني حالا توانستن يا مستقيم يا غيرمستقيم. نکاتي که در خدمت به مردم در اين جلسه مي خواهم تذکر بدهم که در جلسههاي قبل نبوده اين است که، خدمت به مردم گرچه با واسطه. اين با واسطه مهم است که مي فرمايد: «من عنده او من عند غيره» از پيش خودش يا، گاهي وقتها من نمي توانم حل کنم اما مي توانم واسطه شوم. تکرار مي کنم گاهي وقتها من مستقيم نمي توانم مشکل را حل کنم، اما مي توانم به يه کسي بگويم او حل کند، و اين جاهايي که خودش نمي تواند، و مي تواند ديگري را وادار کند لازم است.
اقدام درجهت خدمت، گرچه به نتيجه نرسد
در قرآن يک آيه داريم که «لم نک نطعم المسکين» يعني ما به مسکين اطعام نمي کرديم. آيهاي ديگر هم داريم «و لا يحض علي طعام مسکين» ببين «مسکين» يعني فقير «الفقرا و المساکين» فقير بايد اطعام شود «نطعم» اطعام اگر داري خودت نداري «و لا يحض» «حض» با ح جيمي صاد، ضاد يعني تحريک کن ديگران را، پس گاهي انسان بايد مستقيم اين کار را بکند و گاهي غير مستقيم، کمک به مردم داريم «من عنده» از پهلوي خودش، «اومن عندغيره». کسي نگويد نمي توانم شما اگر تلفن مي کردي مي شد. اين يک مسئله. مسئله ديگر: شد، شد، نشد، نشد است، داريم که پاداش هايي که براي حل مشکل است اگر شما مشکل مردم را حل کردي ثواب داري لازم نيست بشود يا نشود. «قضيتام لم تقض» گرچه با واسطه، گرچه انجام نگيرد. چون دو روايت داريم: «قضيت» يعني اين کار انجام بشود «اولم تقض» يا انجام نشود. شما بايد پاشي کار را انجام دهي «قضيت» يعني قضاي حاجت شد، انجام شد «الحمدلله» نشد هم نشد ولي شما اجرت را داري.آخر گاهي افراد مي گويند مي ترسم نشود. به آقا مي گويند پا شو نماز باران بخوان. مي گويد: مي ترسم نماز بخوانم باران نيايد، نيامد که نيامد. مثل اينکه؛ به فوتباليست مي گوئيم برو ورزش کن مي گويد مي ترسم گل نزنم، نزدي که نزدي. فوتباليست بايد برود ميدان. حالا گاهي گل مي خورد و گاهي گل مي زند. آقا بايد نماز باران بخواند حالا گاهي دعايش مستجاب مي شود و گاهي هم نمي شود. بازاري بايد مغازه را باز کند مي تواند بگو که مي ترسم مغازه را باز کنم مشتري نيايد به ما چه که مشتري مي آيد يا نمي آيد ما به عنوان بازاري بايد مغازمان باز باشد. آتش نشاني، چه آتش بگيرد يا نگيرد تو بايد سر کارت باشي، چه دشمن حمله بکند يا نکند پليس بايد لب مرز باشد. هر کس در انجام کارش بايد حضور داشته باشد چه کار انجام بشود يا نشود. پس ببينيد اينها نکاتي است که در قضاي، بله، خوب، شيوه کمک چگونه باشد، شيوه کمک داريم که: «لايستقيم قضا حوائح الا بصلوة» اگر مي خواهيد که کمک به مردمتان گل کند، شرط کمال اينست؛ شرط کمال: «استصغارها» کوچک شمردن خدمت خود، يعني خدمت خود را کوچک بشماريم، مي داني اگر خدمتي هم کردهاي خدمتت پهلوي خود خيلي بزرگ، بگو چيزي نيست. امامان ما (عليهم السلام) کلي نماز مي خواندند آخرش هم مي گفتند ما که کاري نکردهايم. يعني خدمتتان خيلي به رختان نيايد چون غرور مي گيردتان. کتمان کردن خدمت: اگر يه خدمتي کردهايد به کسي نگوئيد. من جهازيهاش را جور کردم، من چه کردم، کتمان کنيد.
تعجيل در خدمت به مردم
يکي هم عجله؛ عجله کردن در خدمت. بعضيها خدمت مي کنند اما لفتش مي دهند، يه وام که مي خواهد بدهد آنقدر مي برند و مي آورند، زجر کش مي کنند، عجله کنيد. يه آقايي بود وقتي مي خواست به کسي پول بدهد اول مي گفت حمد سوره ات را بخوان، بعد دو سه تا سوال از او مي کرد يه مرده شوري آمد گفت آقا من مدتي است که کسي مرده نياورده و فقيرم گفت خوب بگو ببينم چه جوري مرده را مي شوري؟ مسئله مرده شوري را ازش پرسيد. هي مسئله، هي مسئله گفت خوب ديگه چه مي کني گفت: وقتي ما مرده را خاک مي کنيم يه چيزي هم در گوش مرده مي گوئيم، گفت چي مي گويي، گفت: مي گوئيم خوب شد مردي و نيازت به اين آقا نيفتاد که درخواست کمک ازش کني (خنده حضار) بابا پدرم را در آوردي با اين کمکي که مي خواهي بکني کمک که مي خواهيد بکنيد عجله کنيد لفتش ندهيد به کسي هم نگوئيد. کارهايتان هم خيلي جلوتان جلوه نکند مثلا حالا فکر کنيد بنده يه بار ؛ الله اکبر. يه بار يه کسي به من رسيد گفت مرا مي شناسي گفتم بله گفت مي داني من تا حالا چقدر کتاب مطالعه کردهام گفت من سه هزار جلد کتاب مطاله کردهام، من خيلي خندهام گرفت که چقدر اين مطالعه برايش مهم است آدم هايي هستند که تمام کارهايشان را هي آمار مي دهند، بلند پروازي مي کنند حتي در لقب خود و امضايش بلندپروازي مي کند امضا انگار يک کشتي نوح است آنقدر سيخ و ميخ دارد که صاف بنويس (محسن قرائتي) يکي مي برد بالا يکي مي آورد پائين. مي گويد مي ترسم جعل کنند، گذرنامه آمريکا را جعل مي کنند. حالا امضاي من و تو که چيزي نيست، اصلا بعضيها پيچ داره، حرفهايشان، امضايشان، اسم کتاب مي خواهند بگذارند الفيش فيش في رد الميش ميش (خنده حضار)گاهي وقتها هي قلمبه، سلمبه، اسم مي خواهد روي بچهاش مي گذارد که خودش هم نمي فهمد معنايش چيه، تاب ندهيد، روان، راحت، عجله، خدمتتان را هم به کسي نگوئيد. گرچه با آبرو باشد، گرچه با واسطه، از طريق، گرچه از طريق آبرو؛ راجع به آبرو روايتي داريم؛ امام صادق (عليه السلام) فرمود: «ما من مومن بذل جاهد لافيه»، «جاه» مي گويند فلاني به جاه و جبروت، فلان، اگر کسي بذل کند ببخشد آبرويش را براي مومن خداوند ايشان را صورتش را بر جهنم حرام مي کند. «و لم يمسه قتر و لاذله» روز قيامت که سختيها و تحقيرها و ذلتها بر قيافهها مي نشيند بر قيافه او ذلت نخواهد نشست. آبرويش را خرج يک مومن کرد.يک بار ابي ذر وارد جلسه معاويه شد. معاويه رئيس مجلس و همه اطرافيان هم بني اميه هستند. خندهاش گرفت. گفتند چرا مي خندي گفت ياد يک حديث افتادم به ابي ذر گفتند چه حديثي، ابي ذر گفت؛ از پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) شنيدم که اگر يک روزي رئيس حکومت معاويه بشود تمام کارگزاران کشور هم از طرفداران بني اميه باشند واي به حال آن مردم. خوب پيرمرد ابوذر از اصحاب پيامبر، گفت و با اين حديث آبروي رژيم معاويه را ريخت. معاويه گفت اي ابوذر اين حديث را بافتي، بافتي که آبروي رژيم ما را بريزي يا بايد شاهد بياوري که اين حديث را پيامبر گفته يا اگر شاهد نياوري اين حديثها رژيم ما را واژگون مي کند.
صداقت حضرت علي (ع) در شهادت و گواهي
حالا شاهد بياور ابي ذر هم گفت کي شاهد بياورم. مي گوئيم حضرت علي. شايد حضرت علي شنيده باشد چون خيلي توي خونه پيامبر بود. هيچ کس به پيامبر نزديکتر از حضرت امير نبود. گفت احتمال مي دهم علي بن ابيطالب شنيده باشد خبر دادند به امير المومنين که بيا شهادت بده آمد گفتند شما شنيدهاي گفت: نه، اِ امير المؤمنين بگويد نه، امروزيها اين خط بازيهاي سياسي باشد مي گوئيم جزو باند ماست کمکش کن حالا دروغ هم شد شد ولي امير المومنين نمي گويد چون ابوذر جزو حزب من است دمش را داشته باشم راست بايد بگوئيم هرچه شد شد. گفت نه من اين حديث را نشنيدهام تا راستش را گفت. معاويه گفت پس خيلي خوب تو اين حديثها را مي بافي که رژيم ما را، امير المؤمنين گفت خوب صبر کنيد من يک حديث از پيامبر شنيدهام، شنيدهام که زير آسمان راستگوتر از ابي ذر وجود ندارد. اين را شنيدهام، نشنيدهام که هر جا معاويه و کارگزاران همه بني اميه باشند چنين را نشنيدهام اما اين را شنيدهام که ابي ذر دروغ نمي گويد.سني و شيعه همه اين را نقل کردهاند که: «ما اظلت الخضراء علي ذي لهجه اصدق من ابي ذر» صاحب لهجهاي صادقتر از ابي ذر در زير آسمان نيست. گرچه اين حديث را نشنيدهام ولي چون مي دانم هر چه ايشان بگويد راست مي گويد لابد اين حديث هم راست است. امام صادق (عليه السلام) درباره عجله؛ چون گفتيم اگر يک کار خيري است عجله کنيد، امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد: «ليعرض لي صاحب الحاجه» مشکل داري مي آيد پهلوي من براي مشکلش «فابادر» من دست پاچه مي شوم زود کارش را انجام بدهم چرا «مخافة ان يستغني عنها صاحبها» نگرانم که از طريق ديگر مشکلش حل بشود و من آن اجر را از دست بدهم. يک پسر نشسته بود به پدرش گفت آقا جون اين ليوان آب را به من بده گفتند: ادب کن آدم که به باباش امر و نهي نمي کند گفت: دستم مي رسيد بردارم چيز ديگري هم بود نمي گفتم بابا بده اما چون مي دانم که هيچ کاري مثل آب دادن به تشنه ثواب ندارد حيفم آمد که اين ثواب را به پدرم ندهم گفتم شما. کاري ديگه باشد خودم انجام مي دهم به پدرم دستور نمي دهم اما دلم مي خواست اين کار را بابام انجام بدهد.امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد: من يک کاري که پيش مي آيد عجله مي کنم که نکند اين کار به طور مشکل به طور کلي حل بشود و من از اين اجر بمانم. خوب. مسئله ديگر: با نشاط باشد.
شرط کمال
1-کوچک شمردن، کتمان کردن، عجله، چهار بانشاط گاهي پذيرايي مي کنند از مهمان از غريب يک پولي مي دهند ولي همچين نشاط ندارد. با کراهت است، کار با نشاط باشد.در قرآن يک «اقاموا» داريم يک «قاموا» مومنين «اقاموا الصلوة» منافقين «قامو الي الصلوة» فرق بين «قاموا الصلوة» و «اقاموا الصلوة» اين است «اقاموا» يعني با نشاط «قاموا» يعني بي نشاط. کار بايد با نشاط باشد يعني محصل که درس مي خواند لذت ببرد. اگر بنده براي پول درس گفتم و شاگرد هم براي نمره درس بخواند. اين آن مايهاي که بايد باشد ندارد. چيزي ياد مي گيرند اما آن ارزش. اين نشاط مادر شيرش را با نشاط به بچه مي دهد اما دايه پول مي گيرد. هر کاري بايد نشاط داشته باشد. يک پاسدار وقتي مي خواهد از يک کسي حفاظت کند اين آقا را بايد دوستش داشته باشد. اما اگر بگويد به ماچه، به ما بگويند پهلوي پمپ بنزين يا پهلوي اين آقا يا دم انبار بايست پهلوي ما همه يکي است. اين به درد نمي خورد يه کسي حالا برويم کنکور بنويس مامايي، مهندسي، فيزيک، اصلا نمي داند مي خواهد چه بکند انسان بايد کارش را بهش عشق بورزد. يه کسي مريض شد از قم گفتند برو تهران آمد بليط بخرد گاراژ ديد گران است گفت اوه گران است دو تومان، زمان قديم نمي شود. با دو تومان بايد بروي «وشنوه» يکي از دهاتهاي اطراف قم، گفت خوب بنويس و شنوه. بابا تو مريضي بايد بروي تهران مي رود «وشنوه» براي اينکه بليطش ارزان است. گاهي وقتها نمي داند تهران مي خواهد برود يا وشنوه. رشتههاي تحصيلي که دانشجو مي زند بايد يک: نياز مردم. دو: گرايش روحي. سوم: زمينه رشد، بايد اينها را محاسبه کند. با محاسبات معامله کند، بازاريها هم همينطور هستند. بعضي بازاريها يک روز پنبه و يک روز گردو مي خرد. ربط بين پنبه و گردو چيه؟ مي خواهد ببيند امروز چي سود دارد کار ندارد پنبه يا گردو. انسان يک کاري که مي کند بايد به آن عشق بورزد و با نشاط باشد. عبادت و تحصيل و خدمت به مردم بايد با نشاط باشد.
خدمت به مردم از روي نشاط، نه اکراه
يک زني آمد پهلوي حضرت زهرا (سلام الله عليها) سوالي کرد جوابش را داد سوال سوم، چهارم، طرف خجالت کشيد حضرت فرمود چرا خجالت مي کشي؟ من هر جوابي که به تو مي دهم لذت مي برم چون در هر جوابي که به تو مي دهم يک درجه به درجات من افزوده مي شود مثل کسي که يک قالي روي دوشش مي گذارند قالي دوم و سوم، درست است خسته مي شود ولي براي هر قالي يک مبلغي سود اضافه دارد. اگر آدم بداند اجر و سود اضافه دارد سختيها را با نشاط قبول مي کند و لذا يک کسي که قالي دوم را گذاشتند فحش نمي دهد چون مي داند که اين قالي يک باري و اجري دارد و چون توجه به اجر دارد دري وري هم نمي گويد. بنابراين بايد استقبال کنيم از...حديث داريم: يه کسي که مي گويد اين مشکل را دارم «و انما هي رحمه» نگاه نکن اين بيچاره است اين رحمت خداست در خانه تو را مي زند. کسي که آمده گفته اين مشکل را دارم حل کن رحمت را به سوي در خانه تو سوق داده، با نشاط تحويلش بگير. داريم که: اگر کسي مشکل مسلماني را حل کند «خير من عتق الف رقبه» هزار بنده را بخرد آزاد کند. داريم که: «من قضي لافيه المومنين حاجه» اگر در خدمت به مردم مشکلي را حل کني «کان کمن عبدالله دهره» مثل کسي که در تمام دهر و عمر مشغول عبادت است. در جلد بحار 71، از صفحه 283 تا صفحه 341، 126 حديث در جلد 71 بحار براي مشکل گشايي مردم، کارگشايي مردم بيان شده البته اين غير از روايات اطعام است، اطعام بر مومن رحم بر مومن، احسان، حقوق مومن اينها حسابش جداست. کمک به مردم ولو کم؛ گرچه از طريق آبرو، گرچه کم.در حديث داريم: «ولي بتمرة» يعني ولو به يه دونه خرما. نگو ما حالا که چيزي نيست همين که چيزي نيست. «ولو بتمرة»، «ولو بکلمة»، کمک به مردم کن ولو به يک کلمه کمک کن يک «احسنت» بهش بگو، «ولو بکلمة». رزمندهها توي جبهه بودند کمکهاي مردمي مي رسيد. يک شيشه آبليموي نصفه، نوشته بود من کارمند شهرداري هستم، نظافتچي هستم ولي مي خواستم کمک کنم چيزي نداشتم نگاه کردم توي خونه، پتو، رختخواب همه چيزها قابل جبهه نيست، يک شيشه آبليموي نصفه بود معذرت مي خواهم (ولو به نصف شيشه آبليمو)، «ولو بتمرة ولو بکلمة» اين هم حديث داريم. آفات: حديث داريم اگر خدمت کردي شرط کمال اين است که منت نگذاري. شرط کمال کوچک بشماريد، کتمان کنيد، عجله کنيد، با نشاط باشيد.
خدمت به دور از منت
پنجم: منت نگذاريد؛ کسي که يه خدمتي مي کند منت بگذارد، منت خدمت را از بين مي برد امام سجاد (عليه السلام) مي گويد: الهي «اجر للناس علي يدي الخير» براي مردم با دستم خير جاري شود اما «و لاتمحقه بالمن» منت نگذارم. قرآن هم مي فرمايد: «لاتبطلوا صدقاتم بالمن والاذي» کمک کرديد منت نگذاريد. چون منت مثل سوزني است که توي توپ فوتبال مي رود کل بازي بهم مي خورد يک سوزن بيشتر نيست ولي، منت خدمت را از بين مي برد. گرچه قصد قربت نباشد، گرچه، گرچهها خودش يک بحثي شد. گرچه قصد الهي نباشد مردم گير کردهاند نجاتشان بده حالا اگر مي تواني براي خدا چه بهتر، اگر براي خدا و قيامت نيست براي شرف انسانيت که هست. امام حسين (عليه السلام) فرمود: اين همه دين نداريد حر باشيد تا من زنده هستم چکار به زن و بچه من داريد. شما با من دعوا داريد چه کار به حرم و حريم من داريد.حديث داريم که: «فلو کان لايرجوا ثوابا» اميدي به قيامت نداري «لا يخشي عقابا» از عقاب هم نمي ترسي «فقد کان ينبغي له ان يسارع...» سزاوار است حالا که مي تواني مشکل را حل کني حل کن چرا «الي مکارم الاخلاق» از نظر اخلاقي که ارزش است. حالا گيرم يه کسي خدا و معاد را قبول ندارد ولي انسانيت کجا رفته؟ گرچه قصد قربت نباشد، کار خير، خير است گرچه قصد قربت نباشد. در اينجا نکاتي هم هست؛ بايد بگوئيم خدمت خوب است اما اگر خواستند به نوکري بگيرندت قبول نکن؛يک حديث داريم؛ خدمت آري. استخدام ذليلانه هرگز. حديش اين است مي گويد؛ «اخدم اخاک» خدمت کن به برادر ديني ات اما «فان استخدمک» اگر او تو را مي خواهد به نوکري وادارد «فلا» مثلا کفشهاي برادرت را جفت کن. اما اگر گفت بيا ببينم کفشهاي مرا جفت کن بگو نمي خواهم اگر خواست از تو سوءاستفاده کند. چايي مي آوري بخوري يه چايي هم براي همسرت بياور اما اينکه حالا ديدش يک ديد تحقيرانه باشد انگار کلفت و نوکرش است «اخدم اخاک» يعني اگر با انتخاب بود ارزش است. اگر کسي نياز به غسل دارد خودش رفت زير دوش غسل کند پاک مي شود اما اگر به زور هلش دادند توي اقيانوس اين هنوز غسل به گردنش واجب است. اگر آب پاشيدند به صورت شما با شيلنگ وضو نيست بايد خودت با مشت خودت، خودت آب بريزي. يعني اگر انتخاب کرده ارزش است. اما دستهاي مرا ببندند به يک پايه پولهاي مرا دربياورند بدهند به فقير اينکه سخاوت نشد که سخاوت اين است که با اراده خودم پول بدهم. يعني خدمت بايد با اراده باشد نه توي رودربايستي گاهي وقت يه پول مي خواهند بگيرند براي يک هيئتي، يک عدهاي از اين سرشناسها مي گويند شما چقدر مي دهي آن وقت آدم رويش نمي شود ندهد. با قيافه هايي که آمدهاند در خانه در فشار است گاهي انسان در محذور اخلاقي قرار مي گيرد. فشار اجتماعي، اين کارها ارزش ندارد بايد خودش انتخاب کند. اين هم يک نکته.در کمک گرفتن سراغ آدمهاي نا اهل نرويد؛ امام صادق (عليه السلام) فرمود: من دستم را توي دهن افعي بکنم راضي ترم که دستم را پهلوي کسي دراز کنم که تازه به پول رسيده. آدم هايي که تازه به پول رسيدهاند خيلي بدمستي مي کنند، اصولا آدمي که چيزي نديد بديد است وقتي که چيزي را ديد اصلا نمي تواند خودش را نگه دارد. امام کاظم (عليه السلام) هر کسي دست به يک کاري مي زند معلوم مي شود کمبودي دارد مي خواهد جبران کند. سوار موتور مي روي سر آن را بلند مي کني مثلا که چي موتور که با باقي موتورها که فرق نمي کند سر موتور بالا يک وقت حادثهاي پيش مي آيد مي افتي بارت روي دوش بيمارستان است و آن هم از 50 ميليون بدبخت بايد بگيرد يعني بايد از اين 50 ميليون بدبخت يا خوشبخت ماليات بگيرد خرج بدمستي تو کند خوب برو چرا طبيعي نمي روي؟ افرادي که کارهاي غير طبيعي مي کنند. زلفش، بند کفش و عمامه و خانهاش و دکور و رنگ لباس اش فقط دلش مي خواهد مردم نگاهش کنند.امام کاظم (عليه السلام) فرمود: هر کس يه کاري مي کند که مردم نگاهش کنند اين از نظر رواني کمبود دارد.چون کمال ندارد که مردم با کمالات نگاهش کنند دست به يک کارهايي مي زند که مردم از طريق اون کارها به او نگاهش کنند مثلا نشسته اصلا عطسهاش يه جور ديگه عطسه مي کند يعني مي خواهد چون سواد ندارد که مردم به علم اش توجه کنند آن وقت مردم هم مي خواهند نگاهش کنند چيزي هم ندارد عطسه بيخودي مي کند آميني که مي گويد الهي آمين. يه کسي بود توي مسجد همه که صلوات مي فرستادند اللهم، همه که صلواتشان تمام مي شد اين هنوز صلوات مي فرستاد، خوب مريضي، مشکل داري، عقدهاي هستي مثل باقيها سلام کن، زندگي بايد طبيعي باشد. قرآن يک آيه داريم که: مردم مکه يک جور ديگر عبادت مي کردند فرمود چتونه، «افيضوا من حيث افاض الناس» همانطور اعمال حج را انجام بدهيد که باقي مردم انجام مي دهند. شما چرا؟ همان لباسي که باقيها، ممکن است که من لباس شيکتر هم پدرم دارد که بپوشم اما وقتي مي آيم مدرسهاي که 400 بچه ندارند بايد لباسي بپوشم که حواس آنها را پرت نکنم دل آنها را نسوزانم، جلوه گري نکنم. امام کاظم (عليه السلام) فرمود، ببخشيد امام صادق (عليه السلام) فرمود؛ من دستم را در دهن افعي بکنم خوشحالترم که دستم را پهلوي کسي دراز کنم که تازه به پول رسيده يعني افراد کم ظرفيت. از افراد کم ظرفيت سنگدل چيزي نخواهيد. خدمت به مردم هم نوعي دارد.
خدمت بدون قيد وشرط
خدمات مالي، فرهنگي، فني حرفهاي، همين برنامهاي که الان جمهوري اسلامي دارد که مسئولين آموزش فني و حرفهاي حتي مي روند در جاهاي ديگر کار ارائه مي دهند ممکن خوب جا نداشته باشيم ولي خوب مسجد چهار نفر استاد مي روند به بچههاي مسجد يه چيزي ياد مي دهند. ما اين قيدها را برداريم حل مي شود، خوابگاه کم داريم حالا بايد جوانهاي ما بي سواد بمانند، دانشگاه آزاد و پيام نور درست شد. ما بايد قيدها را برداريم که راه براي تحصيل باز بشود مثلا بگوئيم هر کس مي خواهد طلبه شود بايد عمامه بگذارد خوب طلبهها از آخوندي مي روند بيرون بابا مي خواهم درس آخوندي بخوانم ولي الان آمادگي لباس پوشيدن ندارم. راه باز باشد شما مي خواهي بيا درس بخوان و با هر لباسي مي خواهي باش اينکه ما قيد کنيم که هر طلبهاي الا ولابد بايد اين رقمي باشد، دانشگاه بايد اين رقمي باشد، حرکتهايي توي مملکت ما شد اين حرکتها قيدها را برداشت، خيلي آزاد شد. ما اگر اين نماز جماعت را قيدها را برداريم مسجدها شلوغ مي شود نماز بخوانند بروند من ديشب يه جايي بودم اصرارم کردند بين دو نماز سخنراني کن، قبول نکردم چون سخنراني بين نماز را گروگانگيري مي دانم، مردم مي خواهند نماز بخوانند بروند بين نماز مردم را گير مي اندازد.من آمادگي شنيدن سخنراني تو را ندارم مي ترسم بروند نترس اگر آدم يک دقيقه حرف مفيد زدند مي مانند از همه گذشته رفتند، رفتند. ما نبايد براي اينکه مردم را اسير خود کنيم آنها را از نماز باز داريم، اگر بدانيم سخنراني بين دو نماز جمعيت را خلوت مي کند اين سخنراني شبهه شرعي دارد چون شما اگر سخنراني نکني 100 نفر مي آيند و اگر بين نماز سخنراني شود مي شود 90 نفر روز قيامت کي جواب اين ده نفر را خواهد داد با بعضي از دعاهاي طولاني، مستحبات طولاني هر چي راهي را که خدا گفته آسانتر نشان بدهيم مشتري اش بيشتر مي شود مردم کم ظرفيتند اصلا نژاد ما ليز است. ساندويچ مي خورند براي اينکه حوصله پختن ندارند، اخيرا آب ميوه مي خورند حوصله جويدن ندارند. (خنده حضار) ما با يک نژاد ليز هستيم و و اين نژاد ليز را نمي شود لفتش داد. بايد فشرده و خلاصه البته اين هم کمال نيست.اميدوارم که ما بتوانيم به مردم خدمت کنيم خدمتهاي خالصانه. بحث جلسه من اين بود که در دو جلسه قبل خدمت مردم را گفتم توي اين خدمت و اين جلسه 5،6 دقيقه گرچه، گرچه هايش را گفتم خدمت گرچه با واسطه ممکن است خودم نتوانم ولي با تلفن يک ديگر، گرچه انجام نشود نگو مي ترسم نماز باران بخوانم، باران نيايد مي ترسم بروم فوتبال گل نزنم نشد، نشد بايد پاشوي گرچه از طريق آبرو باشد اگرچه مالي نيست، کم باشد، «ولو بتمرة» «ولو بکلمة» گرچه قصد الهي نباشد، قصد خدا نيست و ياد قبر و قيامت هم نيست به خاطر کمال انسانيت پا شو خدمت کن اين گرچهها بود 5 گرچه و 5 شرط کمال گفتيم. خدمتي ارزش دارد که پهلويت جلوه نکند که فکر کني کار مهمي کردهاي، به ديگران نگو که آبروي طرف برود عجله کني، با نشاط باشد نه با عبوس، منت هم نگذاري اينها نکاتي بود که در اين جلسه گفتيم.خدايا! ترا به حق محمد و آل محمد به ما توفيق بده با کمال خلوص از هر نوع خدمتي که از دست ما بر مي آيد نسبت به اين مردم عزيز انجام بدهيم. هر کس به مردم خدمت مي کند خدايا تمام برکاتت را نثارش بفرما، و هر کس خيانت اگر قابل است هدايت وگرنه خدايا رسوايش کن. رهبر و امت و دولت و نسل و ناموس، دين و دنيا و انقلاب و تشيع، عقايد و افکار و آبرو و هرچه بر ما دادهاي حفظ بفرما.«و السلام عليکم و رحمةالله و برکاته»