اقسام ظلم و عاقبت ظالمان -2 - [درس هایی از قرآن] : اقسام ظلم و عاقبت ظالمان (2) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

[درس هایی از قرآن] : اقسام ظلم و عاقبت ظالمان (2) - نسخه متنی

محسن قرائتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اقسام ظلم و عاقبت ظالمان -2

بسم الله الرحمن الرحيم

الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي

بحث مان را در مورد ظلم بود که گفتم ظلم باعث بوار در دنيا و هلاک در قيامت قرآن راجع به ظلم مي‏گويد: «فانظر کيف کان عاقبه الظالمين» نگاه کن پايان ستمگران چي شد عاقبت فرعون چي شد عاقبت يزيد چي شد عاقبت بني اميه چي شد عاقبت بني عباس چي شد عاقبت شاه چي شد عاقبت صدام چي شد خدا نابود مي‏کند منتهي سه رقم نابودي داريم انواع هلاکت‏ها، بحث مان راجع به ظلم است خداوند در باره ستمگران ظالمان را نابود مي‏کند حالا نابودي چند جور است حالا يا 1-ثروتشان را يا خودشان را يا هم خود و هم ثروتشان را توي همه‏اش نمونه داريم يک جا خداوند ثروت را مي‏گيرد مثل ماجراي که در سوره «ن و القلم» شنيده‏ايد و گفتيم که مرد نيکوکاري از ميوه‏هاي باغش به فقرا مي‏داد همين که مرد بچه هايش گفتند ما نمي‏دهيم گفتند آخر فقرا خبردار مي‏شوند گفتند سحر ميوه‏ها را مي‏چينيم تا فقرا صبح از خواب بيدار شوند ميوه‏ها را برده‏ايم در خانه نيت کردند که به فقرا ندهند بلند شدند ديدند که اصلا باغ شان سوخت خودشان زنده ماندند اما ثروتشان سوخت اين قصه ثروت سوختن در سوره «ن و القلم» است باغي که سوخت. بعضي وقتها خدا خودش را مي‏گيرد ولي ثروتش را مي‏گذارد مثل فرعون، فرعون و لشکرش توي دريا غرق شدند اما سرمايه هايشان ماند. بعضي وقت‏ها هم خودش و هم ثروتش با هم مي‏روند فرو.

مثل قارون «فخسفنا به و بداره» هم خودش و هم خانه‏اش. بعضي هم قارون نما هستند ولي پيدا نيست قارون مدرن گير قارون و بعضي ديگر اين است که قارون خودش و پولهايش با هم رفتند فرو. اما افرادي هستند اول خانه مي‏سازند يعني زمين پولهاي آقا را مي‏گيرد هش مي‏کشد خانه‏اش که خوب شد حالا خودش مي‏ميرد يعني داغ خانه‏اش هم روي دلش مي‏ماند اين چيز دوبله است يعني اگر خودش و سرمايه‏اش با هم توي خاک فرو برود دردش کمتر است اما يک ذره يک ذره با حرص خانه درست مي‏کند البته خانه درست کردن کار خوبي است مرد بايد خانه درست کند منتهي اين خانه‏هايي که روي چشم و همچشمي طبقه چندمش استخر، طبقه چندمش چنين است خانه‏ام مشابه‏اش د رمنطقه نيست مثلا توي يک روستا توي يک شهر توي يک خيابان جوري مي‏سازد که هر که مي‏آيد هو... هو!!! اصلا دلش مي‏خواهد مردم سوت بکشند اين آقا بعد هم توي آن خانه خواب راحتي ندارد و کامي هم از آن خانه نمي‏برد اين از قارون بدتر است چون قارون ديگر زجر... يعني يک ذره يک ذره پولش را زمين خورده بعد هم خودش را خورد.

ظالم، در دنيا و آخرت ياور ندارد

ظلم، حالا، روز قيامت ظالم هيچ ياوري ندارد در دنيا ممکن است 4 نفر... در دنيا هم ياور ندارد مثلا آنهايي که مي‏گفتند جاويد شاه کجا هستند؟ و چه حمايتي کردند از شاه اصلا امريکا چه حمايتي از شاه کرد؟ شوروي چه حمايتي از صدام کرد؟ توي دنيا وعده حمايت مي‏دهند ولي واقعا روز مبادا خطر پيش مي‏آيد کسي به کسي نيست قرآن مي‏گويد قيامت که پيش مي‏آيد. مي‏فرمايد خطر که پيش مي‏آيد «تذهل کل مرضعة عما ارضعت» قيامت که پيش مي‏آيد زني که بچه بغلش است شير مي‏دهد بچه را دور مي‏اندازد خطر را ببين! در زلزله بم پيدا کردند مادري که جان خودش را فدا کرده بود اما بچه‏اش سالم بود خطر قيامت جوري است که «تذهل کل مرضعة عما ارضعت»، «و تضع کل ذات حمل حملها» (2) خطر قيامت جوري است که هر حامله‏اي سقط مي‏کند و هر بچه شيرخواري بچه‏اش را پرت مي‏کند خطر که پيش مي‏آيد مادر نيست که کمک بچه بکند ديگر حالا امريکا کمک شاه کند شوروي کمک صدام کند همه اينهايي که دور شما هستند تا مادامي که شماهستيد مرد توي خانه‏اش از دنيا مي‏رود ديگر زن و بچه‏اش تلفن مي‏کنند که آقا اين را برداريد ببريد امشب توي خانه خواب راحت... بابا 30 سال پهلوي شما بوده بله امشب نبايد باشد بابا صبر کنيد صبح آمبولانس بيايد نه خير همين امشب يک شب تحمل نمي‏کنند بيخود ما با غيرخدا رفيقيم آن کسي که هميشه با ما بوده و هست خدا خواهد بود ديگران مثل ظرف بستني يکبار مصرف دو روز مصرف 10 سال مصرف بخاطر پدرو مادر با کسي ديگه رفيق نشويم پدر و مادر... داشته‏اند او هميشگي است رفيق‏هاي ديگر فصلي هستند خوب.

ظلم اعتقادي، بالاترين ظلم‏ها

اقسام ظلم را بگويم ظلم يکي ظلم اعتقادي است ظلم سياسي است ظلم مديريتي است ظلم اقسامي دارد اول ظلم اعتقادي قرآن مي‏فرمايد« ان الشرک لظلم عظيم» غيرخدا ظلم است چطور؟ براي اينکه بله قربان گوي کي بوده‏اي؟ خوب جناب آقاي مدير، رئيس، شاه، نمي‏دانم به هر حال اگر آن آقايي که مطيع اش هستي در راه خدا خوب بنده خداست قانون خدا را گفته هيچي اما اگر بنده خدا نيست قانون خدا هم نيست نظر شخصي اش است شما هم مي‏گوئيد بله قربان اطاعت از غير خدا شرک است و شرک هم ظلم بزرگي است چرا؟ براي اينکه هستي براي بشر است آن وقت دست بشر توي دست غير خدا، دست غير معصوم ظلم است بگذاريد يک چيزي بگويم وزارت آموزش و پرورش مي‏آيد فضاي آموزشي، کتابخانه، آزمايشگاه، مدير، مدرسه، استخدام، کامپيوتر تمام امکانات را جور مي‏کند بعد ما همه بچه‏ها را که جمع کرديم سرکلاس به جاي يک معلم با سواد و عاقل يک ديوانه بفرستيم يا يک معلم بي سواد بفرستيم اين ظلم به آموزش و پرورش است نه ظلم به بچه است ظلم به همه پولهايي است که توي آموزش و پرورش خرج شد اين همه پول خرج کرديم که بچه درس بخواند آنوقت معلم دست بچه را گذاشته توي دست کسي که سواد ندارد دست بشر توي دست غير معصوم ظلم است چون ابر و باد و مه و خورشيد براي بشر است بشر هم براي اينست که اين راه تکامل معنوي پيدا کند آنوقت اين تکامل معنوي دستش را بگذاريم توي دست طاغوت بله قربان گوي طاغوت شده‏اي ظلم است «ان الشرک لظلم عظيم» اين ظلم اعتقادي است «والکافرون هم الظالمون» کسي که حق را مي‏فهمد (کفر) سرپوش مي‏گذارد لج بازي مي‏کند مي‏داند حق است اما زير بار نمي‏رود اين هم ظلم است به خودش ظلم مي‏کند ما روز قيامت خيلي خواهيم فهميد که ظلم کرده‏ايم اصلا عجب! من توي خانه نماز خواندم يک رکعت، يک رکعت مي‏رفتم مسجد چند متري است مي‏شد ميلياردها رکعت.

نماز جماعت اگر تعدادش از 10 نفر رد بشود ثوابش را هيچ فرشته‏اي نمي‏تواند حساب کند يعني حتي فرشته هايي که حساب قطرات باران و دانه‏هاي شن را دارند حساب اين جماعت را نمي‏توانند داشته باشند عجب! من با 50 متر مي‏توانستم يک همچين ثوابي ببرم باختم باختم. من اگر سلام کنم ثوابش بيشتر است تا اينکه او به من سلام کند نه خير، من پدربزرگم اين بچه‏ها بايد بيايند به من سلام کنند بابا جان هر که سلام کند چند برابر ثوابش بيشتر است آن کسي که جواب مي‏دهد. تو اين ثواب را بگير، نه خير من فوق ليسانسم او ديپلم او بايد به من سلام کند چه ثوابهايي تا حالا از دستمان رفت ظلم کرديم به خودمان شما گاهي وقتها خانه ات را مي‏دهي به دست کسي که نقشه‏اش خوب نيست بعد مي‏بيني دوستانت چه نقشه‏اي کشيده‏اند، حرص مي‏خوري غصه مي‏خوريم چرا لباس به اين خوبي را داديم به اين خياط چرا زمين به اين خوبي را داديم به اين آقا خراب کرد خانه را خراب کرد لباس را اصلا من چرا رفتم به اين آرايشگاهي زلف‏هاي من را خراب کرد بابا اين زلف يک هفته ديگر جايش پر مي‏شود ما براي يک هفته حرص مي‏خوريم ولو اينکه پشم هم هست يعني به خاطر پشم يک هفته‏اي حرص مي‏خوريم اما حساب نکنيم عجب! بنده چند ساعت نشستم يک چيزي را تماشا کردم که هيچ به دردم نمي‏خورد.

تحقيق و پژوهش، يا بازي با الفاظ؟

حتي بعضي تحقيقات من يک چيزي بگويم براي اساتيد دانشگاه و روحانيون عزيز تلخ تلخ است ولي شيرين شيرين هم هست اخيرا هم ياد گرفتم من تا دو سه شب پيش اين نکته را بلد نبودم توي قرآن لهو و لعب داريم يعني بازي اما توي قرآن آيه‏اي را پيدا کرديم که محقق بازيگر يعني تحقيق و پژوهش مي‏کند اما تحقيقات و پژوهش اش هم بازي است ببينيد گاهي کنار دريا بچه کوچک‏ها مي‏روند گوش ماهي جمع مي‏کنند يا سنگ‏هاي کنار دريا را جمع مي‏کنند يا توي آب با دست يا پاهايشان چلپ و چلوپ مي‏کنند اين يک بازي مي‏کند آب بازي مي‏کند گوش ماهي جمع مي‏کند کنار دريا اين يک بازي است گاهي نه، غواص است دوره‏هاي فني مي‏بيند مي‏رود قعر اقيانوس ولي آنجا هم باز سنگ‏هاي رنگاورنگ جمع مي‏کند آن هم سنگ جمع مي‏کند آن هم گوش ماهي، هر دو بازي مي‏کنند منتهي يکي اشت پژوهشگر است يکي اش بچه بازيهايي که ما مي کنيم قرآن مي‏گويد «انما الدنيا لهو و لعب» لهو و لعب است يعني بازي مي‏کنند اما آنهايي که به اسم تحقيق بازي مي‏کنند آيه اينست قرآن مي‏گويد که «يخوضوا» يعني فرو مي‏روند پژوهش، عميق مي‏شوند ولي «ويلعبوا» فرو مي‏روند ولي بازي مي‏کنند يا آيه ديگر مي‏گويد «في خوضهم» يعني در وسط عمق کارهايش «في خوضهم يلعبون» در لابلاي قعر تحقيق اش دارد بازي مي‏کند اين چه مي‏خواهد بگويد؟ مي‏خواهد بگويد تحقيقاتي که واقع اش جز بازي چيز ديگري نيست مثلا بيائيم تحقيق کنيم اولين پرده کعبه را در شام بافتند يا يمن بيائيم بگوئيم که مثلا اين سفالها مال زمان احمد شاه است يا مظفرالدين شاه بيائيم بگوييم آجرهاي سي و سه پل اصفهان از شهرضا و قمشه و از نجف آباد آمد يا از خود اصفهان بود بياييم بگوئيم که اين آقا چند کيلو است.

تو مي‏گويي چند کيلو است 80 کيلو اي بابا! از 100 کيلو هم بيشتر است بابا ولش کنيد چند کيلو است. بعضي حاجي‏ها مي‏روند مکه من ديده‏ام که پايه‏هاي مسجد النبي را مي‏شمارند اه!! بابا اين پيغمبر (صلي الله عليه و آله) را ول کرده دارد پايه مي‏شمارد! بعضي‏ها مي‏آيند زيارت امام رضا (عليه السلام) امام معصوم آنجاست هي به لوسترها نگاه مي‏کند يک کسي مي‏خواست روضه علمي بخواند مي‏خواست بگويد شمر روي سينه امام حسين (عليه السلام) نشست گفت «و جلس» يعني جلوس کرد نشست «و جلس علي صدر الحسين» مردم هم گريه مي‏کردند گفت در بعضي از کتب خطي قديمي نوشته «فجلس» حالا آقاجان يا «وجلس يا...» اين چه پژوهشي است که تو کرده‏اي.

يک مشت محقق مي‏نشينند دور هم مي‏نويسند خندقي کندند مي‏گويد در يکي از نسخه‏ها نوشته خندقي بکندند بعضي از نسخه‏هاي خطي نوشته خندقي بکندندي آقا گوشت کيلويي چند هزار تومان عمر مردم، بابا ول کن «يخوض» تحقيق مي‏کند ولي بازي مي‏کند خيلي از رساله‏هاي فوق ليسانس و دکترا اگر ثمره عملي نداشته باشد تحقيق اش هم بازي است ما تحقيق کنيم که زينب بزرگتر بود ياام کلثوم (عليها السلام) حالا مثلا مي‏خواهي چه کني؟ علي اکبر 18 سالش بود يا 22 سال مي‏خواهي چه کني؟ بوعلي سينا چند کيلو بود؟ حسينيه جماران چند تا موزائيک دارد؟ مثلا مي‏خواهي چه کني؟ خيلي از تحقيقات تحقيق مي‏کنند عمر را تلف مي‏کنند سر يک چيزهايي که هيچ باري ندارند مادر شمر اسمش چي بود؟! سوالهايي مي‏کنند حضرت عباسي در گزينش‏ها البته گزينش‏ها عوض شده اول‏هاي انقلاب يک سوالهايي مي‏کردند که چه عرض کنم؟ آقا مرده را چطور مي‏شورند؟ مگر من مرده شورم! حالا اگر من مرده را بلد نيستم بشورم آنوقت بي دين هستم ايدئولوژي رد مي‏شود. قبر حر کجاست؟

نمي‏دانم مگر من... حر عمده‏اش اينست که توانست يک تصميم بجا بگيرد در يک وقت خطرناک آنکه مهم است اينست که آدم در مقابل حق و باطل بتواند دل از باطل بکند و حر اينست حالا قبرش کجاست مادرش کيه قبلا چي بوده. سفرنامه مي‏نويسند دل آدم را به هم مي‏زند 3 بعداز ظهر وارد اتريش شديم من چه خاکي به سرم کنم، حالا يا سه يا دو يا پنج يک قهوه خورديم حالا يا قهوه يا چاي من چه خاکي به سرم کنم، سپس پرواز کرديم رفتيم کجا خوب من چه خاکي به سرم کنم، سفرنامه‏ها 300 صفحه است ولي 30 صفحه بيشتر حرف به درد بخور توي آن نيست زندگي علما، ايشان در 18 کيلومتري کاشان متولد شد حالا 17 کيلومتري بود چي مي‏شد؟ 10 کيلومتري بود چي مي‏شد؟ از خانواده هايي بود که پدرش نجار بود حالا پدرش قصاب بود ما چه خاکي به سرمان مي‏کرديم درشمال شرقي کاشان حالا جنوب غربي بود چه خاکي به سرمان مي‏کرديم. آقا من اين کتابها را مي‏خوانم وحشتام مي‏گيرد از بس که اين حرفهاي غير ضروري توي آن هست.

حالا فهميديم که چرا دعايي که هر روز پيغمبر (صلي الله عليه و آله) مي‏خواند يعني سالي 365 بار پيغمبر (صلي الله عليه و آله) اين دعا را مي‏خواند مي‏گفت «اللهم اني اعوذ بک من علم لاينفع» خدايا پناه مي‏برم به تو از علم بي خاصيت. يک کسي آمد پهلوي من گفت آقاي قرائتي مي‏تواني به من يک عمره جايزه بدهي؟ گفتم که چه کرده‏اي؟ اول که من رئيس عمره نيستم اما حالا فرض کنم عمره دارم، تو چه کرده‏اي؟ گفت من قرآن را از اين طرفي مي‏خوانم هر که از اين طرف حفظ است من از... گفتم راست مي‏گويي، گفت والله مثلا مي‏گفت «ضالين مستقيم، نستعين...» از اين طرف مي‏خواند من لاي قرآن را باز کردم ديدم اين خيلي زحمت کشيده خورد کرده خودش را اين رقمي بعد گفتم به نظر من جنابعالي خلي گفت چرا؟ گفتم قرآن براي پنج تا کار نازل شد 1-تلاوت اول همه بايد تلاوت کني چون مي‏گويد (فاقرا) قرائت کنيد بعد از تلاوت مي‏گويد تدبر فکر کن روي آن بعد از اينکه فهميدي مي‏گويد عمل بعد از عمل مي‏گويد به ديگران برسان تبليغ قرآن نازل شد براي چي؟ 1-تلاوت 2-تدبر 3-عمل 4-تبليغ.

البته کسي هوش اش خوب است حفظ هم بکند عيبي ندارد من سفارش براي حفظ نمي‏کنم ولي حفظ کار خوبي است حفظ قرآن کار خوبي است اما اينکه بگوئيم اين آيه سطر سوم کلمه نهم تشديد هيجدهم ولله به صد و بيست و پنج هزار پيغمبر انحراف است اسمش هم بگذاري پژوهش... بنده در يک جلسه‏اي دعوت شدم در يک سالن اجتماعاتي جايزه بدهم نفر هفتم که جايزه مي‏دادم گفتم ببخشيد ما را آورده‏ايد اينجا جايزه بدهيم چه کرده‏اند اينها؟ گفتند کارهاي پژوهشي، تحقيقي قرآن، ايدئولوژي گفتم بابا اسمش زياده به من بگو چه کرده‏اند من را گرفتار اين اسم‏ها نکن گفت کارهاي فرهنگي، ايدئولوژي، پژوهشي گفتم بابا ولم کن چه کرده‏ايد؟ آخرش فهميديم رئيس اين جلسه گفته توي قرآن آيه‏اي است 11 تا (قاف) دارد از اول تابستان تا آخر تابستان يک مشت جوان رفته‏اند قاف شماري ببينيد چه به روز قرآن آمد؟ «في خوضهم يلعبون» اسمش را مي‏گذارند پژوهش... به اسم پژوهش دارد منحرف مي‏شود.

هدر دادن عمر، ظلم به خود

مواظب باشيد ظلم به خودتان نکنيد به عمرتان ظلم نکنيد آقا موسيقي حلال است يا حرام؟ بابا اگر تمام مراجع هم بگويند حلال است من گوش نمي‏دهم چون اين خواننده... من مي‏توانم يک دانشجو بشوم مغز يک کسي که مي‏تواند دانشمند بشود در اختيار يک خواننده باشد ظلم است بابا شما يک نوار کاست بخريد هر صدايي روي آن ضبط نمي‏کنيد من اجازه نمي‏دهم شما هر صدايي را روي آن ضبط کنيد کار به حلال و حرامش هم... گيريم که حلال باشد مغر من حيف است ورزش ارزش است اما تماشاي ورزش... من نگاه کنم تو ورزش کني؟ من چه؟ هيچي مثل اينکه شما نگاه کن من پول‌هايم را مي‏شمارم! خود ورزش ارزش است اما تماشاي ورزش من براي شما هيچي، نشسته‏اي نگاه مي‏کني عمرتان را تلف نکنيد ظلم به خودتان نکنيد ظلم به عمرتان نکنيد ظلم به بچه هايمان نکنيم. ظلم گاهي ظلم اعتقادي است «ان الشرک لظلم عظيم» «والکافرون هم الظالمون» گاهي در قضاوت است «من لم يحکم بما انزل الله» کسي اگر قضاوتش قضاوت خدايي نباشد «فاولئک هم الظالمون».

حزب گرايي، ظلم در مسائل سياسي‏

گاهي ظلم در مسائل سياسي است ببين مي‏گويد اگر با من هستي تو بروي مجلس من را استاندار مي‏کني يا نه؟ تو بروي مجلس سيبيل ما چرب مي‏شود اگر گاوبندي شير را توي پستان تقسيم مي‏کنند اين ظلم است. حديث داريم هر که نمره 16 را مي‏بيند و مي‏شناسد به نمره 5/15 راي مي‏دهد خيانت کرده تو که مي‏دانستي فلاني نمره‏اش 16 است چرا به نمره 15... بابا اين خويش و قوم من بود رفيقم بود هم شاگرديام بود همسايه مان بود جزو حزب ما بود پس خدا نيست حزب است اصلا کسي که مي‏داند معيارهاي قرآن چيست به خط سياسي خاصي در مقابل قرآن راي مي‏دهد اين مشرک است چون خدا گفته کسي که با اين ملاک‌ها باشد با تقواترين، لايق‏ترين باسوادترين انقلابي‏ترين، درخشان... سابقه‏اش درخشان‏ترين يعني سابقه‏اش بهترين سوادش بهترين خان... کسي که بهترين‏ها را سراغ دارد اما جزو حزب ما نيست مي‏رود مي‏گويد... ولو نمره 14 ولي از خودمان است او نمره 15 ولي از ما نيست کسي که... اين هم باز ظلم است گاهي يک مسائل پيش مي‏آمد مي‏گفتند برويم ببينيم پيغمبر (صلي الله عليه و آله) چه مي‏گويد مي‏گفت برويم ببينيم پيغمبر به نفع ما است يا ضرر ما اگر مي‏ديدند قانون پيغمبر(صلي الله عليه و آله) به نفع آنهاست... آقا مگر تو دين نداري برويم هرچه آقا گفت چون خاطرش جمع است که مساله به نفع اش است اما اگر گفت که برويم خانه آقا مي‏بيند اگر آقا برويم آقا به نفع اين حکم نخواهد داد خواهد گفت خيلي خوب آقا روي چشم ما خوب خودمان هم قوانين بين الملل هست و نمي‏دانم سازمان ملل هست و قوانين حکومتي هست و بالاخره وجدان اجتماعي هست وتمدن بشري هست و از همه تمدن بشري، وجدان انساني در مقابل قانون خدا، هر که هرچه مي‏خواهد بگويد بگويد قرآن راجع به زن چي گفته ما حکم خدا را پيدا مي‏کنيم هرکه هرچه مي‏خواهد بگويد راجع به استاد چي گفته راجع به شاگرد چي گفته راجع به جنگ چي گفته راجع به صلح چي گفته. دنيا محکوم کند توي اينترنت‏ها بيايد نيايد عليه ما بشاند نباشند «قل الله ثم ذرهم» بگو خدا باقي را بريز دور آنهايي که يک عمري عقب آنها دويدند چي شد؟ چقدر جوان تکه تکه شد به خاطر صدام، صدام چه خدمتي کرد به شما چقدر آدم نابود شدند به خاطر شاه، شاه چه خدمتي کرد آمريکا چه خدمتي کرد والله ديگران خدمتي نخواهند کرد قرآن مي‏گويد «ان يکن لهم الحق» اگر به نفع شان باشد حق «ياتوا اليه مذعنين» با اذعان مي‏آيند اما اگر عليه او باشد يک خورده سنگين است «ا في قلوبهم مرض» قرآن مي‏گويد در قلب اينها مرض است «ام ارتابوا» يا شک دارند «ام يخافون» يا مي‏ترسند «ان يحيف الله رسوله» مي‏ترسند خدا و رسول مثلا به اينها ظلم کند.

اينها چه فکر مي‏کنند که مي‏گويند حالا قانون اسلام را ول کنيم برويم سراغ قانونهاي ديگر. بدترين ظلم‏ها چه ظلمي است؟ سه تا ظلم داريم که از همه بدتر است 1-ظلم به ضعيف بدترين ظلم است ظلم به ضعيف. ظلم به آدم‏هاي با شخصيت آدم هايي هستند محترمند توهين به آدم‏هاي محترم بدترين ظلم است ظلم به کسي که تسليم است مي‏گويد آقا اختيار با شماست حالا که اين گفته اختيار با شماست آقا هرچه خودت مي‏داني قيمت کن من نرخ را نمي‏دانم برو قيمت کن هرچه هست بردار مي‏گوئيم خوب حالا که اين تسليم است برويم ارزان قيمت کنيم بابا از فقر مي‏خواهد خانه‏اش را بفروشد مي‏گوئيم خوب حالا که مجبور است بفروشد ما هم هي نرخ را بياوريم پائين اين فعلا چاره‏اي ندارد جز اينکه به ما بفروشد حالا که چاره‏اي ندارد جز به ما بفروشد ما هم تا مي‏توانيم... يا يک خانه‏اي است مثلا مي‏دانيم که اين پارچه براي ايشان خوب است مي‏گوئيم حالا که اينطوره بکشيم بالا قيمت را ظلم کسي که مستسلم است يعني حالا راه به جايي ندارد تو هم از اين راه به جايي ندارد سوءاستفاده مي‏کني بدترين ظلم، کسي است که خيال کند ظلمش عدالت است اين خيلي مهم است بعضي سرشان را از ماشين در مي‏آورد آي فلان! يک چيز بدي مي‏گويد مي‏گوئيم داداش اين حرفي که به او زدي زشت بود گفت آقا اين فحش براي اينها از نان شب واجب‏تر است اي بابا! بعد هم مي‏گويد اين حقش است. اسم فحش را مي‏گذارد حق اسم فحش را مي‏گذارد نان شب بدترين ظلم اينست که آدم ظلم بکند بعد هم خيال بکند که کارش درست است.

ظلم به فکرو فرهنگ، در ژست علم گرايي

ظلم به فکر، مي‏تواند يک جوري حرف بزند که مردم بفهمند مخصوصا يک جوري حرف مي‏زند که مردم نفهمند يکي از مشکلاتي که ما با بعضي از نويسندگان داريم اينست مي‏گوئيم آقا جان روان بنويس مي‏گويد اگر روان بنويسم خواهند گفت کتاب چي؟ علمي نيست ما يک خورده عبارتها را پيچ مي‏دهيم که بگويند ه ه!! دنبال چي چي مي‏گرديم؟ يک لقمه نان خدا به سگ‏هاي ولگرد روزي مي‏دهد خدا به سوسکهاي روزي مي‏دهد من براي يک لقمه نان اينقدر بازي با مردم، نکنيم. يک کسي به من مي‏گفت آقاي قرائتي تو توي تلويزيون خيلي ساده حرف مي‏زني مي‏گويي حالا بگو در اين مقطع حساس خوب در اين مقطع حساس هم يعني حالا مي‏گويد نه شما مي‏گوئيد همينطور که پيش مي‏رويم اين خيلي قهوه خانه‏اي است بگو در روند تکاملي تاريخ مي‏شود علمي آقا تو را به حضرت عباس ولم کن. مي‏گوئيم آقا روان بنويس اين کاشي کاري‏ها روان بنويس که هر کسي مي‏آيد توي مسجد بفهمد خطر کوفي خط سيخي ميخي از مردم گدا پول مي‏گيريم احيا خط کوفي مي‏کنيم مردم هم آداب مسجد را بلد نيستند گيريم آقا گيريم «في خوضهم يلعبون» به اسم تحقيق داريم ور مي‏رويم بسياري از درس هايي که مي‏خوانيم بار ندارد بسياري از پولهايي که خرج مي‏کنيم بار ندارد بسياري از پولها و بسياري از وقتها هدر مي‏رود اينها ظلم به خودمان است.

«ظلمت نفسي» که در دعاي کميل مي‏خوانيم، ظلم کردم به خودم مي‏توانستم از دقيقه‏هاي عمرم، ليسانس‏هاي ما بيش از ليسانساند مي‏توانستند علاوه بر ليسانس هفته‏اي يک کتاب هم مطالعه کنند شما بايد شماره تلفن يک اسلام شناس در جيب تو باشد يکوقت يک شبهه‏اي داري سوال کن اگر با يک عالم رباني، عالم رباني يا هر کسي که دوستش داري با يک عالم رباني اگر تماس نگيري ممکن است با يک اشکال شما را از اسلام جدا کنند از عقيده جدا کنند تو را ممکن است ضربه فني کنند از نظر فکري و اعتقادي يک شماره تلفن داشته باش از توي خانه ات بگو الو آقا ببخشيد يک شبهه‏اي يک کسي توي ذهنم انداخته جوابش را توي تلفن براي من بگو اگر دستتان توي دست يک اسلام شناس متقي نباشد به خودت ظلم کرده‏اي يعني دين تو در معرض دزد و خطر است کسي که اگر طلا دارد درش را قفل نکند به طلاها ظلم کرده مغز شما طلاست نگذار مغزت را بدزدند نگذار فکرت را بدزدند نگذار عفت ات را بدزدند عفت براي دختر سرمايه است اگر عفت را دزديدند ظلم به شما کرده‏اند.

خدايا! تو را به حق محمد و آل محمد (صلي الله عليه و آله) وقتي که کلاه سرمان مي‏رود خودت يک نهيب غيبي به ما بزن خودت ما را بيدار کن «نبهني لذکرک في اوقات الغفلة» آن وقت هايي که ما غافل مي‏شويم البته اسم هايش قشنگ است توي مسجدها ولخرجي مي‏کنيم مي‏گوئيم چرا اين همه خرج کرده‏اي؟ مي‏گويد شعائر مذهبي فکر مي‏کنند که اگر بگويند شعائر مذهبي ديگر ولخرجي‏ها حلال مي‏شود مي‏گوئيم توي اداره چقدر خرج کرده‏اي توي يک اداره مي‏روي مي‏بيني همه ميزها چرخ دارد بابا اين آقا روزي 8 ساعت مي‏خواهد بنشيند روزي 8 ساعت ميز چرخ دار طوري نيست اما يک سالن درست مي‏کنند هر دو ماه يک ربع مي‏خواهد يک کسي بنشيند گرانترين صندلي‏ها مي‏گوئيم چرا؟ مي‏گويد اينجا جزو چيز... عزت نظاممان است يک دزد را گرفتند لباس‌هايش را لباس چي... گفتند چرا؟ گفت ببين اين زير زمين توي اين توليدي لباس توليد مي‏کرد مارک خارجي مي‏زد من ديدم اين تضعيف جمهوري اسلامي است که توليد است ولي درعوض... من چون ديدم تضعيف نظام است در عوض لباسش را دزديدم به اسم تضعيف نظام به اسم ديپلمات به اسم شعائر مذهبي، زنها توي خانه چقدر ولخرجي مي‏کنند مي‏گويند آبرو داري داريم اين فکر مي‏کند مثلا آبرويش به اينست که شوهرش از همه بانکها قرض کند از همه بانکها قرض کند چه خبره؟ آبرو داري دارد حالا آبروي شوهرش هم رفت، رفت من پز بدهم به اسم ديپلمات، حفظ نظام، شعائر مذهبي اينها الفاظي است که زير سايه الفاظ داريم به بيت المال و به عمرمان ظلم مي‏کنيم خدايا وقت‏هاي خطرناک دست ما را از هر رقم انحراف بگير و همه ما را حفظ بفرما.

ظلم هايي که کرده‏ايم خدايا ما را ببخش.

خدايا ايماني قوي به ما بده که وقت گناه آن ايمان قوي ما را حفظ کند.

(و السلام عليکم و رحمة الله)

/ 1