اعتدال در غم و شادي -3 - [درس هایی از قرآن] : اعتدال در غم و شادی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

[درس هایی از قرآن] : اعتدال در غم و شادی - نسخه متنی

محسن قرائتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اعتدال در غم و شادي -3

بسم الله الرحمن الرحيم

الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي

ماه رمضان 82 بحث مان درباره راه ميانه است نه تند نه کند نه افراط نه تفريط «اهدناالصراط المستقيم» خيلي‏ها تند مي‏روند عصباني مي‏شوند هر چه مي‏خواهند فحش مي‏دهند بابا چه خبره؟ سر يک چيز جزئي دو ليتر گريه مي‏کند بابا چه خبره؟ تمام شادي اش را... يعني افراط و تفريط حالا توي شغلها يکمرتبه هجوم مي‏آورند به سمت دانشگاه يکبار هجوم مي‏آورند به سمت تجارت يکمرتبه هجوم مي‏آورند به شغل‌هاي دلالي يکمرتبه هجوم مي‏آورند به... کارهايي که ميزان نيستند تند مي‏روند راه مستقيم يعني راهي که نه چپ نه راست نه کند است نه تند راه اعتدال اين موضوعي است که چند جلسه صحبت کرديم در جلسات حدود 25،26 دقيقه موضوع ما اينست بسم الله الرحمن الرحيم در جستجوي راه مستقيم همانکه 10 بار در نماز بايد بگوئيم «اهدنا الصراط المستقيم» راه مستقيم همان راه اعتدال و ميانه يعني نه افراط نه تفريط.

دوري از افراط و تفريط در زندگي‏

نه افراط نه تفريط نمونه‏هاي زيادي را در جلسه قبل بحث اش را کرده‏ايم گاهي غذا نمي‏خورد گاهي دو پرس مي‏خورد گاهي يک ماه يک ماه درس نمي‏خواند گاهي شب امتحانات از شب تا صبح مي‏خواند افراط و تفريط در مطالعه افراط و تفريط در جوک از صبح تا شب نشسته جوک گوش مي‏دهد انگار حرف حسابي توي مملکت نيست همه حرفهايش، کله‏اش پر از مزخرفات و دلقک بازيها است دو تا کلمه حرف حسابي ندارد بزند همه‏اش روزنامه مي‏خواند مثلا يک صفحه نهج البلاغه را نخوانده يک صفحه قرآن نخوانده همه‏اش با يک نفر رفيق است اصلش با رفيق‏هاي ديگر اصلا رابطه‏اي ندارد فقط با يک همسايه رفت و آمد دارد انگار باقي مردم مثلا ديگر همسايه او نيستند فقط به يک نفر سلام مي‏کند انگار ديگر باقي‏ها آدم نيستند. ميهماني مي‏دهد فقط با يک گروه رفت و آمد دارد اينها افراط و تفريط است همه ما هم به يک نحوي به اين افراط و تفريط گرفتار هستيم به همين خاطر ما همه‏اش در نماز مي‏گوئيم «اهدنا الصراط المستقيم» خدايا ما را به راه مستقيم... در راه مستقيم قرار بده حتي پيغمبر ما (صلي الله عليه و آله) بيش از ما مي‏گفت «اهدنا الصراط المستقيم» چون ما 17 رکعت نماز مي‏خوانيم 7 تاي آن «سبحان الله و الحمدلله» است روزي 10 بار مي‏گوئيم «اهدنا الصراط المستقيم» (پيغمبر ما (صلي الله عليه و آله) نماز شب بر پيغمبر (صلي الله عليه و آله) واجب بود او در نماز شب اش هم مي‏گفت «اهدنا الصراط المستقيم» يعني پيغمبر ما (صلي الله عليه و آله) بيش از ما مي‏گفت خدايا از جاده پرت نشوم) چون ممکن است آدم توي جاده باشد مثل راننده که ممکن است تا الان 30 سال است خوب رانندگي کرده باشد يک لحظه ممکن است بيفتد توي دره يعني راه مستقيم... ممکن است توپ پر باد باشد با يک سوزن خلاص مي‏شود بازي فوتبال به هم مي‏خورد هم بايد پيدا کنيم راه مستقيم را هم بايد وقتي رفتيم ديگر مواظب باشيم کج مان نکنند با شعار کج بشويم با رفيق کج بشويم با نمي‏دانم پول کج بشويم با زور کج بشويم از راه مستقيم کج نشويم.

گريه بجا، نشانه دل پاک‏

در جلسات قبل بحث خنده و گريه بود بعضي‏ها خيلي گريه مي‏کنند بعضي‏ها خيلي مي‏خندند هر دوي اينها مشکل داريم بعضي‏ها که گريه نمي‏کنند چشم شان اصلا اشک ندارد همينطور هر جا مي‏روي نگاه مي‏کند اينطور نگاه مي‏کند اين چشمي که اشک ندارد اميرالمومنين (عليه السلام) فرمود، پيغمبر (صلي الله عليه و آله) به علي (عليه السلام) فرمود يا علي! «جمود العين من الشقاء» کسي که اشک ندارد معلوم مي‏شود آدم شق... شقي است انسان دو تا لامپ دارد لامپ عقل لامپ عاطفه لامپ عقل همانست که با آن استدلال مي‏آورد دليل و برهان و منطق است راه عاطفه همينکه وقتي که يک مظلومي ديد احساسات نشان بدهد تو مي‏گويي آقا کشتند بردند خوردند همينطور نشسته نگاه مي‏کند زدند خوردند بردند همينطور نگاه مي‏کند انگار آجر است معلوم مي‏شود قلب اش سنگ شده قساوت قلب يا علي! «جمود العين من الشقاء» چرا اشک ندارد؟ «ما جفت الدموع الا القسوة القلوب و ما قسوة القلوب الابکثرة الذنوب» مي‏گويد علتي که اشک نيست براي اينکه قلبش... سنگ دل شده سنگ دل شده بخاطر اينکه گناه زياد کرده يعني گناه آدم را سنگدل مي‏کند سنگ دلي چشم را خشک مي‏کند «اعوذ بک من علم لاتد..تدمع» حديث داريم پناه مي‏برم از چشم بي اشک. اشک خيلي... «اشکوا عليک جامده» در مناجات داريم که خدايا من غصه مي‏خورم چرا چشمم اشک ندارد بخصوص جوان بخصوص شبهاي قدر چقدر خوب انسان اگر يکوقت خلافي کرد بنشيند و فکر کند بگويد خدايا من گناه کردم اين حرفها را نبايد بزنم اينجا را نبايد امضا کنم ايشان را نبايد تاييد کنم بد شد «استغفرالله ربي و اتوب اليه» چشم‏ها در روز قيامت گريان است جز چشمي که بخاطر تقوا اشک داشته باشد. خوب اينکه بعضي‏ها اصلا اشک ندارند مثل آجر هستند بعضي‏ها هم به هر مناسبتي سر هر چيز جزئي دارند گريه مي‏کنند با تو حرف مي‏زند داري گريه مي‏کني بابا چته (چيه)؟ من گفتم پلو عدس پول ماش داد اي بابا!! من گفتم پپسي کوک... کا براي من آورد من گفتم نمي‏دانم... سر يک چيز جزئي مثلا اشکش توي دست اش است اينها هم خوب مشکل ديگري دارند خوب...

دلسوزي براي ديگران، نشانه آدميت‏

بني آدم اعضاي يکديگرند که در آفرينش زيک... تو که از محنت ديگران بي غمي نشايد که نامت نهند آدمي. اين انسان بايد غصه بخورد. يک چيزي برايتان بگويم خداوند به حضرت موسي (عليه السلام) گفت مي‏داني چرا تو را پيغمبر کردم؟ گفت نه گفت در تو يک سوزي بود که در ديگران اين سوز نبود اصلا تو وقتي يک مظلوم مي‏ديدي غصه مي‏خوردي مظلوم مي‏ديدي غصه مي‏خوردي اصلا آدم‏هاي بي تفاوت را قرآن حسابي توبيخ کرده توبيخ کرده چرا کمکشان نمي‏کني هم کمک علمي هم کمک نظامي توبيخ از افراد بي تفاوت (- من اتفاقا اينجا الحمدلله هست-) نه دلسوزي نابجا نه بي تفاوتي هر دو افراط و تفريط است بعضي‏ها دلسوزي نابجا است بابا حالا ولش کنيم دک... بابا آخر اين خلاف کرده اگر خلافکار را رها کنيم روز به روز خلافکار زياد مي‏شود اين آدم کشته قرآن مي‏فرمايد که «و لکم في القصاص حياة يا اولي الالباب يا اولي الالباب» اي کساني که عقل داريد شما که عقل داريد بايد بدانيد ما بايد اگر کسي آدم کشت او را بکشيم قصاص کنيم شما حياة زنده هستيد حالا بعضي‏ها دلسوزي دارند بابا حالا اين قاتل مي‏دانيد اين قاتل رواني شده خوب اگر رواني شد آدم راکشت نکشيم اش اگر هر کس کشت بگوييم رواني شده نکشيدش فردا صبح بنده هم يک نفر را مي‏کشم توي دادگاه مي‏گويم ببخشيد آقا من در يک لحظه... خوب... مگر رواني شدن دليل است؟ در ثاني آقايي که مي‏گويي رواني شده او را نکشيد اگر بچه، دختر و پسر خودت هم مي‏کشت حاضر بودي بگويي ولش کنيد بچه من را کشته ولي رواني شده چون پسر من کشته دختر من را کشته رواني شده بچه خودت راهم مي‏کشت حاضر بودي بگويي؟

دلسوزي بي جا نسبت به قاتل و مجرم‏

اينکه...دلسوزي بيجا رواني شده يا مي‏گويند نه بهره‏هاي استفاده، بهره‏هاي اقتصادي ببريد از اين اين آقاي که مثلا دزد است به جاي اينه او را اعدام کنيد بکشيدش يک کارگاه توليدي مثلا خياطي کند نجاي کند خوب اينکه خيلي خوب است خيلي‏ها مي‏خواهند نجاري کنند چوب ندارند مغازه ندارند سر قفلي ندارند مي‏گويد يک آدم مي‏کشيم مي‏رويم زندان آنجا هم کارگاه به ما مي‏دهند هم اره برقي هم چوب اينهايي که دنبال اشتغال مي‏گردند چه بهتر که يک نفر را بکشند مسئله اشتغال شغل شان هم حل بشود اين چه حرفي است که شما مي‏زنيد بفرستيم اش کارگاه استفاده اقتصادي کنيم يا مسئله رواني است. اگر مي‏خواهيد جامعه حيات باشد حيات يعني زنده اگر مي‏خواهيد زنده بمانيد بايد جلوي قاتل را بگيريد اين ت... اين مال... اما بي تفاوتي. بي تفاوتي هم قرآن مي‏گويد بي تفاوتي نظامي يک آيه داريم توي قرآن مي‏گويد شما چرا از نظر نظامي کمک نمي‏کنيد «ما لکم لاتقاتلون في سبيل الله و للمستضعفين» اگر يک گوشه دنيا متضعفي ناله مي‏کشد اگر شما مي‏توانيد کمکش کنيد کمکش کنيد «ما لکم» يعني چرا شما بي تفاوتيد يک آيه داريم که بي تفاوتي علمي شما که مي‏دانيد توي اين منطقه کسي باسواد نيست چرا نرفتي با... باسواد شوي و مردم منطقه را باسواد کني حالا اين آيه مربوط به فقه هم هست «لولا نفر من کل فرقة» چرا از هر فرقه‏اي نمي‏رود ملا بشود دانشمند بشود برگردد به سراغ مردم راه خدا را به مردم ياد بدهد.

يک سوره داريم توي قرآن سوره ماعون «ارايت الذي يکذب بالدين» تا آخرش هم مي‏گويد «و يمنعون الماعون» ماعون يعني چه؟ ماعون يعني چيزهايي که به هم... مثل بيل، ديگ، فرش، نردبان، چيزهايي که يک خانه دارد يک خانه ندارد مي‏گويد اينها... مي‏داند اين همسايه مثلا حالا ميهمان دارد ظرف مي‏خواهد ظرف به او نمي‏دهد ديگ مي‏خواهد به او نمي‏دهد «و يمنعون الماعون» به هر حال ما بايد از... حتي يک آيه داريم که آخر الان باسواد زياد است در صدر اسلام در مکه هيچ باسواد نبود در کل حجاز 17 نفر باسواد بودند در همان زمان يک آيه داريم بزرگترين آيه قرآن است بزرگترين آيات قرآن يعني يک صفحه آيات قرآن است مي‏گويد اگر داد و ستد کرديد حتما يک نفر بنويسد و اگر آمدند پهلوي باسواد گفتند بنويس نگويد حوصله‏ام نمي‏رسد. آقا شما بيا شاهد باش اين داد و ستد شد فردا کسي حاشا نکند چون آنجا که ثبت و کامپيوتر و اينترنت که نبوده که معامله بوده آقا شما هم بيا شاهد باش که اين معامله شد. برو حوصله‏ام نمي‏رسد بابا اگر گفتند بيا شاه...«و لاياب الشهدا اذا مادعوا» چه آيه‏هاي قشنگي است چه آيه قشنگي است «لاياب» نظامي «مالکم لاتقاتلون» «مالکم لاتقاتلون» چرا شما «في سبيل الله» در راه خدا «و المستضعفين» و مستض... اگر مستضعفين کمک خواستند «مالکم لاتقاتلون» چراي نيروي نظامي به آنها نمي‏دهيد «لولا نفر من کل فرقه» چرا از هر فرقه و طائفه‏اي کي نفر نمي‏رود دانشمند بشود برگردد مردم را آگاه کند «لاياب کاتب» وقتي مي‏گويد بيا بنويس ناز نکنيد بنويسيد اگر گفتند بيا شاهد باش «لاياب الشهدا» منع نکند «لاياب الشهدا» گفتند بيا شاهد باش ناز نکند يعني کمک کنيد همديگر را. «و يمنعون الماعون» بابا يک ديگي ن...نردباني، فرشي مي‏خواهد به او بدهيد. يعني افراد نبايد بي تفاوت باشند.

دلسوزي براي مردم، از دوران نوجواني‏

برادرها و خواهرها اگر الان که نوجوان هستيد و جوان هستيد اگر دل تان سوخت فردا به درد مملکت مي‏خوريد بعضي‏ها پدرشان وضع اش خوب است و مي‏داند که توي مدرسه شاگردي دارد بسيار پسر خوبي است دختر خوبي است اما پدرش وضعش مشکل دارد به باباش مي‏گويد آقاجان بيا بنشين مي‏خواهم چند دقيقه صحبت کنيم شما چقدر وضع ات خوب است الحمدلله براي من وز... لباس مي‏خري هر چه مي‏خواهم داري چه اشکال دارد شما يک مقدار پول به من بدهيد يا بيا مدرسه بده به مدير، مدير پدر آن هم شاگرديام را بخواهد مخفيانه به او بدهد بگويد آقا اين 100 تومان اين 50 تومان اين 200 تومان مال شما براي لباس بچه هايت. شما اگر از حالا دلالي کردي يکي از هم شاگردي هايت را همان مقداري که خودت داري به او هم دادي فردا هم اگر وزير و وکيل بشوي به درد مي‏خوري.

پيغمبر ما (صلي الله عليه و آله) سه سال اش بود مربي اش يک چيزي پيش سينه‏اش آويزان کرد گفت من اين را آويزان کرده‏ام که تو را حفظ کند گفت آخر اين من را حفظ کند فوري کند و دور انداخت و گفت حافظ من خداست آن کسي که چهل سالگي مي‏خواهد بت‏ها بشکند بايد آثار آن بت شکني در سه سالگي در او باشد شما الان داري مي‏روي خانه اگر ديدي توي کوچه يک پوست خيار است گفتي خوب اين پوست خيار توي کوچه ممکن است يا پوست هندوانه پوست موز ممکن است کسي پايش را روي اين بگذارد و ليز بشود حالا دست من هم که آلوده مي‏شود خيلي خوب با پا با نوک پا اين پوست خيار را کنار زدي اگر امروز يک پوست خيار را از جلوي يک مسلمان برداشتي فردا شهردار خوبي هستي مي‏تواني شهر را تميز کني چون کسي که مي‏خواهد شهر را تميز کند آثارش بايد در نوک انگشت اش باشد اگر امروز گفتي من بايد نماز بخوانم فردا هم مي‏تواني جامعه را به نماز دعوت کني اما اگر امروز با يک بستني تو را بردند نماز هم غافل شدي فردا هم با يک سکه تو را مي‏برند بعد هم با حواله يک ماشين تو را مي‏بردند اصلا بعدش‏ مي‏برند يک چيزي به تو مي‏دهند خلاص. بايد مواظب باشيم خودمان را نفروشيم مفت هم نفروشيم حالا...

رحمت در جاي خود، قاطعيت در جاي خود

نه دلسوزي بي جا نه بي تفاوتي بي جا. بعضي‏ها بيخود رحم دارند بعضي‏ها بيخود سنگ دل هستند بايد رحم و قاطعيت هم کفه باشد در جاي خودش رحم در جاي خودش قاطعيت شاعر يک شعر خوبي دارد مي‏گويد:




  • ترحم بر پلنگ تيز دندان
    ستم کاري بود بر گوسفندان



  • ستم کاري بود بر گوسفندان
    ستم کاري بود بر گوسفندان



پلنگ را نمي‏شود رحمش کرد خواسته باشي رحم کني به پلنگ گوسفندها را مي‏درد.

خلاصه افراط و تفريط ول کن بابا! چي چي را ول کنم بابا حالا... حق را برده يک صلوات بفرستيد. زمان جنگ بود صدام پيشنهاد کرده بود که صلح کنيم حاجي‏ها هم رفته بودند مکه رفته بودند توي يک مغازه پارچه فروشي پارچه بخرند اين پارچه فروش مکه مي‏گفت صدام مي‏گويد صلح کنيم چرا شما صلح را قبول نمي‏کنيد؟ ما مي‏خواستيم برويم خوب ايرانيها نمي‏توانستند جواب بدهند عربي بلد نبودند يک خورده هم بعضي هاشان ضعيف بودند گفتند آقاي قرائتي بيا بيا بيا!! اين بزاز به ما مي‏گويد چرا صلح نمي‏کنيد به بزازه گفتم چي مي‏گويي؟ گفت هيچي صدام به شما حمله کرده حالا هم مي‏گويد بيائيد صلح کنيم گفتم خوب ب... به يکي از ايرانيها گفتم يک طاقه پارچه را برداريد برويد بيرون بايستيد اينها يک طاقه پارچه برداشتند رفتند بيرون در ايستادند گفت کجا مي‏بريد؟ گفتم بيا صلح کنيم گفت اه!! صلح چيه؟ پارچه را پس بده بعد صلح کنيم گفتم ما هم به صدام همين را مي‏گوئيم مي‏گوئيم آنچه از ايران گرفته پس بدهد بعد صلح کنيم گفت خوب فهميدم گفتم خوب ب... اينکه همه با هم رفيق باشيم همه با کي رفيق باشيم آخر اين وضعش اينست من نمي‏توانم با او رفيق باشم خلاصه بعضي‏ها با همه رفيق هستند افتخار هم مي‏کند مي‏بينيد من را با همه رفيقم بسيار آدم بيخودي هستي بسيار آدمي بي خودي هستي شما نبايد با همه رفيق باشي انسان بايد هم جاذبه داشته باشد هم دافعه افرادي را تحسين کند دستشان را هم ببوسد افرادي را اصلا سلام شان هم نکند.

پيغمبر (صلي الله عليه و آله) ما يک خواهر و برادر داشت خواهر و برادر رضاعي يعني از يک مادر شير خورده بودند از نظر شير خواهر و برادر شده بودند يک روز برادر رضاعي آمد و نشست و پيغمبر حال شما خوب است تشکر خيلي محل اش نگذاشت فقط جواب سلامش را داد خيلي هم پيغمبر (صلي الله عليه و آله) ديگر هنوز در حد عادي اين رفت و يک خواهر آمد همان خواهر رضاعي تا آمد سلام احوال شما بفرمائيد نشست و فوري تشک آورد و متکا آورد گفتند يا رسول الله براي آن برادره متکا نياوردي پشت کمرش بگذاري مخدع ولي براي اين خواهره خيلي سنگ تمام گذاشتي اينها هر دو خواهر و برادرهستند چرا برادره آن طور گفت اين برادره احترام پدر و مادرش را نمي‏گيرد ولي اين خواهر من احترام پدر و مادرش را مي‏گيرد احترام پدر و مادرش را مي‏گيرد ما بايد حساب کنيم...

حضرت وارد مسجد شد ديد يک گروه بحث علمي مي‏کنند يک عده نماز مي‏خوانند يک عده دعا مي‏خوانند هر گروهي مشغول يک کاري هستند پيغمبر (صلي الله عليه و آله) نگاه کرد توي مسجد ديد هر گروهي دارد يک کاري مي‏کند گفت خيلي خوب کارهاي همه تان درست است اما من مي‏روم جزو آن گروهي که بحث علمي مي‏کنند با اين عمل اش تشکر کرد. يک مداح آمد خانه امام خميني (رحمة الله عليه) بنيانگذار جمهوري اسلامي از امام صادق (عليه السلام) شعر گفت تولد يک امامي بود اشعار راجع به امام خواند آن امامي که تولدش بود امام صادق (عليه السلام) بود يا امام ديگر نمي‏دانم وقتي مي‏خواست برود امام پول خوبي به او داد يک شاعر ديگر آمد درباره خود امام (رحمة الله عليه) شعر گفت امام (رحمة الله عليه) يک خورده نگاه کرد و پول کمي به او داد اين شاعره،مداحه گفت آقا به آن اينقدر دادي چرا به من اينقدر مي‏دهي گفت او از امام صادق (عليه السلام) گفت او ستايش امام صادق (عليه السلام) را کرد تو ستايش من را کردي من بايد به تو کمتر بدهم حساب امام صادق (عليه السلام) با ما فرق مي‏کند.

ما بايد در حب و بغض هايمان خط کش داشته باشيم خط کش داشته باشيم اين به اين دليل آري به اين دليل نه بعضي جا بايد غصه بخوريم بعضي جا نبايد غصه بخوريم مثلا توي قرآن آيه‏اي داريم که «لاتحزن» پيغمبر غصه اينها را نخور يعني اينها ديگر قابل هدايت نيستند گاهي وقتها پيغمبر (صلي الله عليه و آله) حرص مي‏خورد آيه نازل شد چرا حرص مي‏خوري؟ «فلعلک باخع نفسک علي آثارهم ان لم يومنوا بهذا الحديث اسفا» تو داري خودت را مي‏خوري براي اينکه اين دين ندارد شما حرفت را زدي بيانت را گفتي معجزه ات را آوردي استدلال هم کردي «من شاء فليومن و من شاء...» مي‏خواهد ايمان بياورد مي‏خواهد ايمان نياورد.

مردم آزادند اينکه داري خودت را مي‏خوري که مردم چرا گوش به حرف من ندادند شما، مردم آزادند «و ما علي الرسول الاالبلاغ» تو وظيفه ات بلاغ است يعني ابلاغ کني تو حرف حق را بزن خواستند گوش دادند... شما بگو «قد قامت الصلواة» آمدند توي مسجد الحمدلله نيامدند تو ديگر وظيفه‏اي نداري «يا ايها الرسول لايحزنک» غصه نخور اينها را کلمه... بعضي‏ها شادي شان همينطور دم دست شان است مثلا شاد است ولي سر چيز بيخودي در صدر اسلام دو گروه با هم درگير شدند که کدامها بيشترند او گفت فاميل ما بيشتر است او گفت نه خير فاميل ما بيشتر است گفتند دعوا ندارد سرشماري مي‏کنيم شروع کردند سرشماري فاميل الف برنده شد فاميل (ب) باخت آن که باخت طبق يک نقلي گفت زنهاي حامله را دو تا حساب کنيم دو مرتبه سرشماري کردند باز (ب) باخت گفت نه ما خيلي‏ها مان مرده برويم قبرستان مرده هايمان را هم بشماريم اينها رفتند قبر پدرشان... 16،17،18،22،25 آيه نازل شد چه تانه (چي شده) «الهاکم التکاثر» تکاثر يعني سرشماري کثرت، کثرت و سرشماري الهکم شما را به لهو و لعب انداخته «حتي زرتم المقابر» تا اينکه «زرتم» يعني زيارت کرديد «مقابر» يعني مقبره يعني اينقدر گيج هستيد که مي‏رويد مقبره استخوان مرده‏هاي پدرتان را مي‏شماريد. افرادي هستند سر يک چيز بيخودي... شادي شان اينست که حالا...گردو که نيست که مي‏شماري افرادي هستند به هم مثلا چند بار رفتي مکه چند دفعه رفتي کعبه چند دفعه رفتي سوريه چند تا نوه داري چند تا بچه...

يک کسي از يک کسي پرسيد چند سفر آمدي مکه خيلي جواب قشنگي داد گفت آدم از لامپ نمي‏پرسد چند دفعه به سرپيچ زده‏اي اگر لامپ سالم باشد دفعه اول هم که به سرپيش بزنيم کار مي‏کند اگر لامپ سوخته باشد صد دفعه هم به صد تا سر پيچ بزني کار نمي‏کند شما به من بگو آيا روشن شده دل ات يا نه اگر ايمانت بالا رفته... بعضي‏ها فکر مي‏کنند اگر کتاب داشته باشند اينقدر من پري... روز يک جايي بودم سه تا کتابخانه لوکس داشت لوکس چه کتابخانه‏اي يکي گرد و خاک توي آن بود يکي موش توي آن بود يکي سوسک کتاب که آدم را باسوادنمي کند اراده انسان را باسوادمي کند حاج احمد آقا مي‏فرمود امام (رحمة الله عليه) هيچوقت کتابهايش از دويست تا بيشتر نشد امام خميني (رحمة الله عليه)، هم رهبر شد هم مرجع آدم هست چند هزار کتاب دارد مطالعه نمي‏کند گاهي آدم با برگ زرد نماز مي‏خواند گاهي مهر کربلا يک وجب در دو وجب نماز نمي‏خواند. ما در حساب و کتابهايمان بايد مواظب باشيم اعتدال تندروي‌ها را جلويش را بگيريم کندروي‌ها را جلويش را بگيريم حتي در حد مثلا گفته‏اند اينجا... اسلام حد دارد وضو حد دارد گفتند اينقدر بين انگشت تا اين انگشت اينقدر خلاص شستن اين مقدار آب بريزي پاک است باقي اش وسواس است.

يک پيش نمازي بجاي «قل هو الله» سوره بقره را شروع کرد به خواندن مردم خسته شدند بعضي قصد فرادي کردند رفتند قصه قصه دعوا شد و رفتند پهلوي حضرت، حضرت فرمود حق ما مردم است شما بايد مراعات کنيد سوره بقره وقتي مي‏خواهي نماز شب بخواني توي خانه تان شوره بقره بخوان اما وقتي مردم کار دارند شما حق نداريد آن سوره طولاني را بخوانيد بايد مواظب ظرفيت مردم باشيد ظ... اعتدال اين آقا مي‏کشد يا نمي‏کشد به ما گفته‏اند بچه را در بچگي 7 سال آزادش بگذار ما گاهي وقتها برنامه‏هاي آموزشي را جوري قرار مي‏دهيم که به بچه 4 ساله مطالب زيادي تزريق مي‏کنيم بابا اسلام اجازه نمي‏دهد اينقدر شما روي يک بچه کوچولو به مغزش فشار بياوريد.

اعتدال درآموزش اعتدال در خنده اعتدال در گريه اعتدال در شوخي اعتدال در حرفهاي حکيمانه بحث امسال ما اينست ميانه روي «اهدنا الصراط المستقيم» بعضي‏ها رفيق هايشان همه رفيق‏هاي هرزه است يک رفيق دانشمند ندارد يک رفيق عبد صالح ندارد دفتر تلفن اش را باز مي‏کني از حرف (الف تا حرف ي) 4 تا آدم حسابي توي دفترش نيست بابا جان با يک اسلام شناس هم تلفن اش را داشته باش فردا ممکن است يک اشکال داشته باشي تو که همه تلفني داري تلفن... تلفن يک اسلام شناس هم داشته باش فردا يک کسي يک سوال کرد بي دين نشوي يک شبهه‏اي کرد بي دين نشوي همينطور که تيغ مي‏رود توي پا نمي‏تواني راه بروي يک تيغ مي‏کنند توي مغزت نمي‏تواني درست فکر کني تيغ را بکش بيرون. افراط و تفريط گاهي يک کسي را دوستش داريم قربانش مي‏رويم گاهي يک کسي را بدمان مي‏آيد هر چه مي‏خواهيم برايش مي‏گوئيم به او تهمت مي‏زنيم. خدايا در فکر در گفتار در عمل در مصرف در تجارت در اقتصاد در تحصيل ورزش تفريح در احترام به افراد در قهر در صلح در تمام کارها ما از همه تندروي‌ها کندروي‌ها افراط وتفريط‌ها نجات و ما در در راه مستقيم راه اعتدال قرار بده.

«و السلام عليکم و رحمه الله»

/ 1