اعتدال در غم و شادي -3
بسم الله الرحمن الرحيمالهي انطقني بالهدي و الهمني التقويماه رمضان 82 بحث مان درباره راه ميانه است نه تند نه کند نه افراط نه تفريط «اهدناالصراط المستقيم» خيليها تند ميروند عصباني ميشوند هر چه ميخواهند فحش ميدهند بابا چه خبره؟ سر يک چيز جزئي دو ليتر گريه ميکند بابا چه خبره؟ تمام شادي اش را... يعني افراط و تفريط حالا توي شغلها يکمرتبه هجوم ميآورند به سمت دانشگاه يکبار هجوم ميآورند به سمت تجارت يکمرتبه هجوم ميآورند به شغلهاي دلالي يکمرتبه هجوم ميآورند به... کارهايي که ميزان نيستند تند ميروند راه مستقيم يعني راهي که نه چپ نه راست نه کند است نه تند راه اعتدال اين موضوعي است که چند جلسه صحبت کرديم در جلسات حدود 25،26 دقيقه موضوع ما اينست بسم الله الرحمن الرحيم در جستجوي راه مستقيم همانکه 10 بار در نماز بايد بگوئيم «اهدنا الصراط المستقيم» راه مستقيم همان راه اعتدال و ميانه يعني نه افراط نه تفريط.دوري از افراط و تفريط در زندگي
نه افراط نه تفريط نمونههاي زيادي را در جلسه قبل بحث اش را کردهايم گاهي غذا نميخورد گاهي دو پرس ميخورد گاهي يک ماه يک ماه درس نميخواند گاهي شب امتحانات از شب تا صبح ميخواند افراط و تفريط در مطالعه افراط و تفريط در جوک از صبح تا شب نشسته جوک گوش ميدهد انگار حرف حسابي توي مملکت نيست همه حرفهايش، کلهاش پر از مزخرفات و دلقک بازيها است دو تا کلمه حرف حسابي ندارد بزند همهاش روزنامه ميخواند مثلا يک صفحه نهج البلاغه را نخوانده يک صفحه قرآن نخوانده همهاش با يک نفر رفيق است اصلش با رفيقهاي ديگر اصلا رابطهاي ندارد فقط با يک همسايه رفت و آمد دارد انگار باقي مردم مثلا ديگر همسايه او نيستند فقط به يک نفر سلام ميکند انگار ديگر باقيها آدم نيستند. ميهماني ميدهد فقط با يک گروه رفت و آمد دارد اينها افراط و تفريط است همه ما هم به يک نحوي به اين افراط و تفريط گرفتار هستيم به همين خاطر ما همهاش در نماز ميگوئيم «اهدنا الصراط المستقيم» خدايا ما را به راه مستقيم... در راه مستقيم قرار بده حتي پيغمبر ما (صلي الله عليه و آله) بيش از ما ميگفت «اهدنا الصراط المستقيم» چون ما 17 رکعت نماز ميخوانيم 7 تاي آن «سبحان الله و الحمدلله» است روزي 10 بار ميگوئيم «اهدنا الصراط المستقيم» (پيغمبر ما (صلي الله عليه و آله) نماز شب بر پيغمبر (صلي الله عليه و آله) واجب بود او در نماز شب اش هم ميگفت «اهدنا الصراط المستقيم» يعني پيغمبر ما (صلي الله عليه و آله) بيش از ما ميگفت خدايا از جاده پرت نشوم) چون ممکن است آدم توي جاده باشد مثل راننده که ممکن است تا الان 30 سال است خوب رانندگي کرده باشد يک لحظه ممکن است بيفتد توي دره يعني راه مستقيم... ممکن است توپ پر باد باشد با يک سوزن خلاص ميشود بازي فوتبال به هم ميخورد هم بايد پيدا کنيم راه مستقيم را هم بايد وقتي رفتيم ديگر مواظب باشيم کج مان نکنند با شعار کج بشويم با رفيق کج بشويم با نميدانم پول کج بشويم با زور کج بشويم از راه مستقيم کج نشويم.گريه بجا، نشانه دل پاک
در جلسات قبل بحث خنده و گريه بود بعضيها خيلي گريه ميکنند بعضيها خيلي ميخندند هر دوي اينها مشکل داريم بعضيها که گريه نميکنند چشم شان اصلا اشک ندارد همينطور هر جا ميروي نگاه ميکند اينطور نگاه ميکند اين چشمي که اشک ندارد اميرالمومنين (عليه السلام) فرمود، پيغمبر (صلي الله عليه و آله) به علي (عليه السلام) فرمود يا علي! «جمود العين من الشقاء» کسي که اشک ندارد معلوم ميشود آدم شق... شقي است انسان دو تا لامپ دارد لامپ عقل لامپ عاطفه لامپ عقل همانست که با آن استدلال ميآورد دليل و برهان و منطق است راه عاطفه همينکه وقتي که يک مظلومي ديد احساسات نشان بدهد تو ميگويي آقا کشتند بردند خوردند همينطور نشسته نگاه ميکند زدند خوردند بردند همينطور نگاه ميکند انگار آجر است معلوم ميشود قلب اش سنگ شده قساوت قلب يا علي! «جمود العين من الشقاء» چرا اشک ندارد؟ «ما جفت الدموع الا القسوة القلوب و ما قسوة القلوب الابکثرة الذنوب» ميگويد علتي که اشک نيست براي اينکه قلبش... سنگ دل شده سنگ دل شده بخاطر اينکه گناه زياد کرده يعني گناه آدم را سنگدل ميکند سنگ دلي چشم را خشک ميکند «اعوذ بک من علم لاتد..تدمع» حديث داريم پناه ميبرم از چشم بي اشک. اشک خيلي... «اشکوا عليک جامده» در مناجات داريم که خدايا من غصه ميخورم چرا چشمم اشک ندارد بخصوص جوان بخصوص شبهاي قدر چقدر خوب انسان اگر يکوقت خلافي کرد بنشيند و فکر کند بگويد خدايا من گناه کردم اين حرفها را نبايد بزنم اينجا را نبايد امضا کنم ايشان را نبايد تاييد کنم بد شد «استغفرالله ربي و اتوب اليه» چشمها در روز قيامت گريان است جز چشمي که بخاطر تقوا اشک داشته باشد. خوب اينکه بعضيها اصلا اشک ندارند مثل آجر هستند بعضيها هم به هر مناسبتي سر هر چيز جزئي دارند گريه ميکنند با تو حرف ميزند داري گريه ميکني بابا چته (چيه)؟ من گفتم پلو عدس پول ماش داد اي بابا!! من گفتم پپسي کوک... کا براي من آورد من گفتم نميدانم... سر يک چيز جزئي مثلا اشکش توي دست اش است اينها هم خوب مشکل ديگري دارند خوب...دلسوزي براي ديگران، نشانه آدميت
بني آدم اعضاي يکديگرند که در آفرينش زيک... تو که از محنت ديگران بي غمي نشايد که نامت نهند آدمي. اين انسان بايد غصه بخورد. يک چيزي برايتان بگويم خداوند به حضرت موسي (عليه السلام) گفت ميداني چرا تو را پيغمبر کردم؟ گفت نه گفت در تو يک سوزي بود که در ديگران اين سوز نبود اصلا تو وقتي يک مظلوم ميديدي غصه ميخوردي مظلوم ميديدي غصه ميخوردي اصلا آدمهاي بي تفاوت را قرآن حسابي توبيخ کرده توبيخ کرده چرا کمکشان نميکني هم کمک علمي هم کمک نظامي توبيخ از افراد بي تفاوت (- من اتفاقا اينجا الحمدلله هست-) نه دلسوزي نابجا نه بي تفاوتي هر دو افراط و تفريط است بعضيها دلسوزي نابجا است بابا حالا ولش کنيم دک... بابا آخر اين خلاف کرده اگر خلافکار را رها کنيم روز به روز خلافکار زياد ميشود اين آدم کشته قرآن ميفرمايد که «و لکم في القصاص حياة يا اولي الالباب يا اولي الالباب» اي کساني که عقل داريد شما که عقل داريد بايد بدانيد ما بايد اگر کسي آدم کشت او را بکشيم قصاص کنيم شما حياة زنده هستيد حالا بعضيها دلسوزي دارند بابا حالا اين قاتل ميدانيد اين قاتل رواني شده خوب اگر رواني شد آدم راکشت نکشيم اش اگر هر کس کشت بگوييم رواني شده نکشيدش فردا صبح بنده هم يک نفر را ميکشم توي دادگاه ميگويم ببخشيد آقا من در يک لحظه... خوب... مگر رواني شدن دليل است؟ در ثاني آقايي که ميگويي رواني شده او را نکشيد اگر بچه، دختر و پسر خودت هم ميکشت حاضر بودي بگويي ولش کنيد بچه من را کشته ولي رواني شده چون پسر من کشته دختر من را کشته رواني شده بچه خودت راهم ميکشت حاضر بودي بگويي؟دلسوزي بي جا نسبت به قاتل و مجرم
اينکه...دلسوزي بيجا رواني شده يا ميگويند نه بهرههاي استفاده، بهرههاي اقتصادي ببريد از اين اين آقاي که مثلا دزد است به جاي اينه او را اعدام کنيد بکشيدش يک کارگاه توليدي مثلا خياطي کند نجاي کند خوب اينکه خيلي خوب است خيليها ميخواهند نجاري کنند چوب ندارند مغازه ندارند سر قفلي ندارند ميگويد يک آدم ميکشيم ميرويم زندان آنجا هم کارگاه به ما ميدهند هم اره برقي هم چوب اينهايي که دنبال اشتغال ميگردند چه بهتر که يک نفر را بکشند مسئله اشتغال شغل شان هم حل بشود اين چه حرفي است که شما ميزنيد بفرستيم اش کارگاه استفاده اقتصادي کنيم يا مسئله رواني است. اگر ميخواهيد جامعه حيات باشد حيات يعني زنده اگر ميخواهيد زنده بمانيد بايد جلوي قاتل را بگيريد اين ت... اين مال... اما بي تفاوتي. بي تفاوتي هم قرآن ميگويد بي تفاوتي نظامي يک آيه داريم توي قرآن ميگويد شما چرا از نظر نظامي کمک نميکنيد «ما لکم لاتقاتلون في سبيل الله و للمستضعفين» اگر يک گوشه دنيا متضعفي ناله ميکشد اگر شما ميتوانيد کمکش کنيد کمکش کنيد «ما لکم» يعني چرا شما بي تفاوتيد يک آيه داريم که بي تفاوتي علمي شما که ميدانيد توي اين منطقه کسي باسواد نيست چرا نرفتي با... باسواد شوي و مردم منطقه را باسواد کني حالا اين آيه مربوط به فقه هم هست «لولا نفر من کل فرقة» چرا از هر فرقهاي نميرود ملا بشود دانشمند بشود برگردد به سراغ مردم راه خدا را به مردم ياد بدهد.يک سوره داريم توي قرآن سوره ماعون «ارايت الذي يکذب بالدين» تا آخرش هم ميگويد «و يمنعون الماعون» ماعون يعني چه؟ ماعون يعني چيزهايي که به هم... مثل بيل، ديگ، فرش، نردبان، چيزهايي که يک خانه دارد يک خانه ندارد ميگويد اينها... ميداند اين همسايه مثلا حالا ميهمان دارد ظرف ميخواهد ظرف به او نميدهد ديگ ميخواهد به او نميدهد «و يمنعون الماعون» به هر حال ما بايد از... حتي يک آيه داريم که آخر الان باسواد زياد است در صدر اسلام در مکه هيچ باسواد نبود در کل حجاز 17 نفر باسواد بودند در همان زمان يک آيه داريم بزرگترين آيه قرآن است بزرگترين آيات قرآن يعني يک صفحه آيات قرآن است ميگويد اگر داد و ستد کرديد حتما يک نفر بنويسد و اگر آمدند پهلوي باسواد گفتند بنويس نگويد حوصلهام نميرسد. آقا شما بيا شاهد باش اين داد و ستد شد فردا کسي حاشا نکند چون آنجا که ثبت و کامپيوتر و اينترنت که نبوده که معامله بوده آقا شما هم بيا شاهد باش که اين معامله شد. برو حوصلهام نميرسد بابا اگر گفتند بيا شاه...«و لاياب الشهدا اذا مادعوا» چه آيههاي قشنگي است چه آيه قشنگي است «لاياب» نظامي «مالکم لاتقاتلون» «مالکم لاتقاتلون» چرا شما «في سبيل الله» در راه خدا «و المستضعفين» و مستض... اگر مستضعفين کمک خواستند «مالکم لاتقاتلون» چراي نيروي نظامي به آنها نميدهيد «لولا نفر من کل فرقه» چرا از هر فرقه و طائفهاي کي نفر نميرود دانشمند بشود برگردد مردم را آگاه کند «لاياب کاتب» وقتي ميگويد بيا بنويس ناز نکنيد بنويسيد اگر گفتند بيا شاهد باش «لاياب الشهدا» منع نکند «لاياب الشهدا» گفتند بيا شاهد باش ناز نکند يعني کمک کنيد همديگر را. «و يمنعون الماعون» بابا يک ديگي ن...نردباني، فرشي ميخواهد به او بدهيد. يعني افراد نبايد بي تفاوت باشند.دلسوزي براي مردم، از دوران نوجواني
برادرها و خواهرها اگر الان که نوجوان هستيد و جوان هستيد اگر دل تان سوخت فردا به درد مملکت ميخوريد بعضيها پدرشان وضع اش خوب است و ميداند که توي مدرسه شاگردي دارد بسيار پسر خوبي است دختر خوبي است اما پدرش وضعش مشکل دارد به باباش ميگويد آقاجان بيا بنشين ميخواهم چند دقيقه صحبت کنيم شما چقدر وضع ات خوب است الحمدلله براي من وز... لباس ميخري هر چه ميخواهم داري چه اشکال دارد شما يک مقدار پول به من بدهيد يا بيا مدرسه بده به مدير، مدير پدر آن هم شاگرديام را بخواهد مخفيانه به او بدهد بگويد آقا اين 100 تومان اين 50 تومان اين 200 تومان مال شما براي لباس بچه هايت. شما اگر از حالا دلالي کردي يکي از هم شاگردي هايت را همان مقداري که خودت داري به او هم دادي فردا هم اگر وزير و وکيل بشوي به درد ميخوري.پيغمبر ما (صلي الله عليه و آله) سه سال اش بود مربي اش يک چيزي پيش سينهاش آويزان کرد گفت من اين را آويزان کردهام که تو را حفظ کند گفت آخر اين من را حفظ کند فوري کند و دور انداخت و گفت حافظ من خداست آن کسي که چهل سالگي ميخواهد بتها بشکند بايد آثار آن بت شکني در سه سالگي در او باشد شما الان داري ميروي خانه اگر ديدي توي کوچه يک پوست خيار است گفتي خوب اين پوست خيار توي کوچه ممکن است يا پوست هندوانه پوست موز ممکن است کسي پايش را روي اين بگذارد و ليز بشود حالا دست من هم که آلوده ميشود خيلي خوب با پا با نوک پا اين پوست خيار را کنار زدي اگر امروز يک پوست خيار را از جلوي يک مسلمان برداشتي فردا شهردار خوبي هستي ميتواني شهر را تميز کني چون کسي که ميخواهد شهر را تميز کند آثارش بايد در نوک انگشت اش باشد اگر امروز گفتي من بايد نماز بخوانم فردا هم ميتواني جامعه را به نماز دعوت کني اما اگر امروز با يک بستني تو را بردند نماز هم غافل شدي فردا هم با يک سکه تو را ميبرند بعد هم با حواله يک ماشين تو را ميبردند اصلا بعدش ميبرند يک چيزي به تو ميدهند خلاص. بايد مواظب باشيم خودمان را نفروشيم مفت هم نفروشيم حالا...
رحمت در جاي خود، قاطعيت در جاي خود
نه دلسوزي بي جا نه بي تفاوتي بي جا. بعضيها بيخود رحم دارند بعضيها بيخود سنگ دل هستند بايد رحم و قاطعيت هم کفه باشد در جاي خودش رحم در جاي خودش قاطعيت شاعر يک شعر خوبي دارد ميگويد:
ترحم بر پلنگ تيز دندان
ستم کاري بود بر گوسفندان
ستم کاري بود بر گوسفندان
ستم کاري بود بر گوسفندان
پيغمبر (صلي الله عليه و آله) ما يک خواهر و برادر داشت خواهر و برادر رضاعي يعني از يک مادر شير خورده بودند از نظر شير خواهر و برادر شده بودند يک روز برادر رضاعي آمد و نشست و پيغمبر حال شما خوب است تشکر خيلي محل اش نگذاشت فقط جواب سلامش را داد خيلي هم پيغمبر (صلي الله عليه و آله) ديگر هنوز در حد عادي اين رفت و يک خواهر آمد همان خواهر رضاعي تا آمد سلام احوال شما بفرمائيد نشست و فوري تشک آورد و متکا آورد گفتند يا رسول الله براي آن برادره متکا نياوردي پشت کمرش بگذاري مخدع ولي براي اين خواهره خيلي سنگ تمام گذاشتي اينها هر دو خواهر و برادرهستند چرا برادره آن طور گفت اين برادره احترام پدر و مادرش را نميگيرد ولي اين خواهر من احترام پدر و مادرش را ميگيرد احترام پدر و مادرش را ميگيرد ما بايد حساب کنيم...حضرت وارد مسجد شد ديد يک گروه بحث علمي ميکنند يک عده نماز ميخوانند يک عده دعا ميخوانند هر گروهي مشغول يک کاري هستند پيغمبر (صلي الله عليه و آله) نگاه کرد توي مسجد ديد هر گروهي دارد يک کاري ميکند گفت خيلي خوب کارهاي همه تان درست است اما من ميروم جزو آن گروهي که بحث علمي ميکنند با اين عمل اش تشکر کرد. يک مداح آمد خانه امام خميني (رحمة الله عليه) بنيانگذار جمهوري اسلامي از امام صادق (عليه السلام) شعر گفت تولد يک امامي بود اشعار راجع به امام خواند آن امامي که تولدش بود امام صادق (عليه السلام) بود يا امام ديگر نميدانم وقتي ميخواست برود امام پول خوبي به او داد يک شاعر ديگر آمد درباره خود امام (رحمة الله عليه) شعر گفت امام (رحمة الله عليه) يک خورده نگاه کرد و پول کمي به او داد اين شاعره،مداحه گفت آقا به آن اينقدر دادي چرا به من اينقدر ميدهي گفت او از امام صادق (عليه السلام) گفت او ستايش امام صادق (عليه السلام) را کرد تو ستايش من را کردي من بايد به تو کمتر بدهم حساب امام صادق (عليه السلام) با ما فرق ميکند.
ما بايد در حب و بغض هايمان خط کش داشته باشيم خط کش داشته باشيم اين به اين دليل آري به اين دليل نه بعضي جا بايد غصه بخوريم بعضي جا نبايد غصه بخوريم مثلا توي قرآن آيهاي داريم که «لاتحزن» پيغمبر غصه اينها را نخور يعني اينها ديگر قابل هدايت نيستند گاهي وقتها پيغمبر (صلي الله عليه و آله) حرص ميخورد آيه نازل شد چرا حرص ميخوري؟ «فلعلک باخع نفسک علي آثارهم ان لم يومنوا بهذا الحديث اسفا» تو داري خودت را ميخوري براي اينکه اين دين ندارد شما حرفت را زدي بيانت را گفتي معجزه ات را آوردي استدلال هم کردي «من شاء فليومن و من شاء...» ميخواهد ايمان بياورد ميخواهد ايمان نياورد.مردم آزادند اينکه داري خودت را ميخوري که مردم چرا گوش به حرف من ندادند شما، مردم آزادند «و ما علي الرسول الاالبلاغ» تو وظيفه ات بلاغ است يعني ابلاغ کني تو حرف حق را بزن خواستند گوش دادند... شما بگو «قد قامت الصلواة» آمدند توي مسجد الحمدلله نيامدند تو ديگر وظيفهاي نداري «يا ايها الرسول لايحزنک» غصه نخور اينها را کلمه... بعضيها شادي شان همينطور دم دست شان است مثلا شاد است ولي سر چيز بيخودي در صدر اسلام دو گروه با هم درگير شدند که کدامها بيشترند او گفت فاميل ما بيشتر است او گفت نه خير فاميل ما بيشتر است گفتند دعوا ندارد سرشماري ميکنيم شروع کردند سرشماري فاميل الف برنده شد فاميل (ب) باخت آن که باخت طبق يک نقلي گفت زنهاي حامله را دو تا حساب کنيم دو مرتبه سرشماري کردند باز (ب) باخت گفت نه ما خيليها مان مرده برويم قبرستان مرده هايمان را هم بشماريم اينها رفتند قبر پدرشان... 16،17،18،22،25 آيه نازل شد چه تانه (چي شده) «الهاکم التکاثر» تکاثر يعني سرشماري کثرت، کثرت و سرشماري الهکم شما را به لهو و لعب انداخته «حتي زرتم المقابر» تا اينکه «زرتم» يعني زيارت کرديد «مقابر» يعني مقبره يعني اينقدر گيج هستيد که ميرويد مقبره استخوان مردههاي پدرتان را ميشماريد. افرادي هستند سر يک چيز بيخودي... شادي شان اينست که حالا...گردو که نيست که ميشماري افرادي هستند به هم مثلا چند بار رفتي مکه چند دفعه رفتي کعبه چند دفعه رفتي سوريه چند تا نوه داري چند تا بچه...يک کسي از يک کسي پرسيد چند سفر آمدي مکه خيلي جواب قشنگي داد گفت آدم از لامپ نميپرسد چند دفعه به سرپيچ زدهاي اگر لامپ سالم باشد دفعه اول هم که به سرپيش بزنيم کار ميکند اگر لامپ سوخته باشد صد دفعه هم به صد تا سر پيچ بزني کار نميکند شما به من بگو آيا روشن شده دل ات يا نه اگر ايمانت بالا رفته... بعضيها فکر ميکنند اگر کتاب داشته باشند اينقدر من پري... روز يک جايي بودم سه تا کتابخانه لوکس داشت لوکس چه کتابخانهاي يکي گرد و خاک توي آن بود يکي موش توي آن بود يکي سوسک کتاب که آدم را باسوادنمي کند اراده انسان را باسوادمي کند حاج احمد آقا ميفرمود امام (رحمة الله عليه) هيچوقت کتابهايش از دويست تا بيشتر نشد امام خميني (رحمة الله عليه)، هم رهبر شد هم مرجع آدم هست چند هزار کتاب دارد مطالعه نميکند گاهي آدم با برگ زرد نماز ميخواند گاهي مهر کربلا يک وجب در دو وجب نماز نميخواند. ما در حساب و کتابهايمان بايد مواظب باشيم اعتدال تندرويها را جلويش را بگيريم کندرويها را جلويش را بگيريم حتي در حد مثلا گفتهاند اينجا... اسلام حد دارد وضو حد دارد گفتند اينقدر بين انگشت تا اين انگشت اينقدر خلاص شستن اين مقدار آب بريزي پاک است باقي اش وسواس است.
يک پيش نمازي بجاي «قل هو الله» سوره بقره را شروع کرد به خواندن مردم خسته شدند بعضي قصد فرادي کردند رفتند قصه قصه دعوا شد و رفتند پهلوي حضرت، حضرت فرمود حق ما مردم است شما بايد مراعات کنيد سوره بقره وقتي ميخواهي نماز شب بخواني توي خانه تان شوره بقره بخوان اما وقتي مردم کار دارند شما حق نداريد آن سوره طولاني را بخوانيد بايد مواظب ظرفيت مردم باشيد ظ... اعتدال اين آقا ميکشد يا نميکشد به ما گفتهاند بچه را در بچگي 7 سال آزادش بگذار ما گاهي وقتها برنامههاي آموزشي را جوري قرار ميدهيم که به بچه 4 ساله مطالب زيادي تزريق ميکنيم بابا اسلام اجازه نميدهد اينقدر شما روي يک بچه کوچولو به مغزش فشار بياوريد.اعتدال درآموزش اعتدال در خنده اعتدال در گريه اعتدال در شوخي اعتدال در حرفهاي حکيمانه بحث امسال ما اينست ميانه روي «اهدنا الصراط المستقيم» بعضيها رفيق هايشان همه رفيقهاي هرزه است يک رفيق دانشمند ندارد يک رفيق عبد صالح ندارد دفتر تلفن اش را باز ميکني از حرف (الف تا حرف ي) 4 تا آدم حسابي توي دفترش نيست بابا جان با يک اسلام شناس هم تلفن اش را داشته باش فردا ممکن است يک اشکال داشته باشي تو که همه تلفني داري تلفن... تلفن يک اسلام شناس هم داشته باش فردا يک کسي يک سوال کرد بي دين نشوي يک شبههاي کرد بي دين نشوي همينطور که تيغ ميرود توي پا نميتواني راه بروي يک تيغ ميکنند توي مغزت نميتواني درست فکر کني تيغ را بکش بيرون. افراط و تفريط گاهي يک کسي را دوستش داريم قربانش ميرويم گاهي يک کسي را بدمان ميآيد هر چه ميخواهيم برايش ميگوئيم به او تهمت ميزنيم. خدايا در فکر در گفتار در عمل در مصرف در تجارت در اقتصاد در تحصيل ورزش تفريح در احترام به افراد در قهر در صلح در تمام کارها ما از همه تندرويها کندرويها افراط وتفريطها نجات و ما در در راه مستقيم راه اعتدال قرار بده.«و السلام عليکم و رحمه الله»