اعتدال در مسائل اجتماعي - [درس هایی از قرآن] : اعتدال در مسائل اجتماعی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

[درس هایی از قرآن] : اعتدال در مسائل اجتماعی - نسخه متنی

محسن قرائتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اعتدال در مسائل اجتماعي

بسم الله الرحمن الرحيم

الحمدلله رب العالمين و صل الله علي سيدنا و نبينا محمد و علي اهله بيته الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي

اين آيه را هم با هم بخوانيم «اهدنا الصراط السمتقيم» خدايا ما رابه راه مستقيم هدايت کن راه مستقيم چيه؟ راه مستقيم «صراط الذين انعمت عليهم» راه مستقيم راه کساني است که مورد لطف خاص تو قرار گرفتند مثل انبياء و اوصياء و شهدا «غيرالمغضوب» جزو غضب شده‏ها نشويم يکوقت «والضالين» جزو ضالين و منحرفين نباشيم نه غضب شده نه منحرف راه «انعمت عليهم...» راه مستقيم نه افراط و نه تفريط. موضوع امسال ماه رمضان 82 ما بحثي بود که توي جامعه ما خيلي افراط و تفريط مي‏بينيم افراط و تفريط زياد است دو تا عمه دارد يکي اش را 20 بار مي‏رود مي‏بيند يکي اش را هيچي دو تا پسرعمو دارد با يکي هر روز تلفني حرف مي‏زند با ديگري قهر است درسهايش، يک درسهايش خوب است يک درسهايش تجديد مي‏شود رفت و آمدها گفتن‏ها شنيدن‌ها عروسي‏ها جشن‏ها خنده‏ها گريه‏ها همه‏اش افراط و تفريط است يعني خيلي هايش ما در جستجوي راه مستقيم در جستجوي راه مستقيم.

نه مرداب سکوت، نه گرداب هرزگي

راه مستقيم راه عدل و اعتدال راهي که نه در آن افراط هست نه تفريط نه تندروي نه کندروي حالا نمونه‏ها. نه مرداب سکوت نه گرداب هرزگي نه مرداب سکوت نه گرداب هرزگي و هتاکي بعضي‏ها ساکت اصلا انگار مرده‏اند حديث داريم کسي که عيبي را ببيند با قلبش با زبانش با دست و قدرتش بايد جلوي فساد را بگيرد اگر از کنار عيب حرکت کرد نه زبانش چيزي گفت نه دست و پايش کاري کرد نه حتي قلبش تکان خورد که چرا اين هست اين «فهموميت» منتهي «بين الاحياء» مرده منتهي بين زنده‏ها چون دو رقم مرده داريم مرده عمودي مرده افقي مرده‏هاي افقي همين هايي هستند که مي‏روند سر قبرستان اينها را دفن مي‏کنند اينها مرده افقي هستند مرده عمودي يعني سيخکي توي مردم راه مي‏رود اما هيچ خاصيتي ندارد «فهو ميت بين الاحياء» حديث است اينکه مي‏گويم حديث است «ميت» يعني مرده است «بين الاحياء» بين زنده‏ها مرده است ولي بين زنده‏ها تاب مي‏خورد يعني مرده، افقي است يا عمودي؟ عمودي است انسان بايد نه مرداب سکوت نه گرداب هرزگي بعضي‏ها توي مرداب سکوت هستند هرچه به او مي‏گويي همينطور نگاه مي‏کند سيب زميني بي رگ و بي خاصيت البته بي خاصيت نيست بي رگ بعضي مرداب سکوت بعضي هم خيلي هرزه و هتاک همينطور زبانش را باز مي‏کند هر چيزي به هر کسي بگويد مي‏گويد بي در و پيکر جالب اينست بعضي حرف‏ها اصلاح نمي‏شودها! مثلا فرض کنيد يک مشکلي دارد، دارد فحش مي‏دهد به اين گروه به آن گروه خوب ببخشيد آقا شما اين حرفهايي که زدي مشکل هم حل شد؟ يا آخرت خودت را از بين بردي با اين بيانهايي که تو کردي آبروي مسلماني را ريختي يک مشکل حل نشد 2 قيامت خودت را هم تباه کردي.

خيلي خوشم آمد از کساني که در استان مهم که دارد از استانهاي بزرگ ايران است در استان نفر اول است از نظر علمي در استان نفر اول است از نظر علمي استان بزرگ خيلي از نظر فکر و هوش بالاست توي تاکسي نشسته بود يک مساله‏اي پيش آمد همه افراد تاکسي چرت و پرت گفتند يکي گفت مال صدا و سيماست يکي گفت مال آخوندهاست يکي گفت مال دولت است يکي گفت مال بازاريها است يکي گفت مال اداره ايي هاست هر کسي يک چيزي گفت اين فرد تحصيلکرده که گفتم توي استانش نفر اول است گفتند آقا جوان تو چرا حرف نمي‏زني گفت غصه شما را مي‏خورم گفتند چرا؟ گفت براي اينکه
:

1-حرفهايتان منطق و دليل نداشت هيچ کس نگفت به چه دليل همينطور هر کسي روي خيال خودش يک چيزي بافت بي دليل حرف زديد
.

2-مشکلي را که گفتيد حل نشد.

3-آبروي افرادي را به ناحق برديد.

4-قيامت خودتان را هم تباه کرديد والسلام در را باز کرد و آمد پايين تکان خوردند اين جوان کي بود؟

(بله يک جاهايي بايد ناله کشيد اماناله به کي، کجا، به چه دليل آدم حرف را بايد... اينقدر آمده‏اند به من گفته‏اند آقاي قرائتي بردند خوردند! مي‏گويم مي‏دانم به من بگو کي برد و کي خورد حتي من به بعضي گفته‏ام سندت را بياور برويم پيش رئيس اش من مي‏توانم وقت هم ندارم من وقت ندارم در عين حال يک نيم ساعتي يک ساعتي حداقل يک تلفن مي‏کنم که آقا ايشان مي‏گويد فلاني برده خورده دليل هم دارد لطفا دليل هايش را بررسي کنيد يک فتوکپي بياوريد ببينيم از کجا نمي‏شود که فحش داد تهراني‌ها، کرمانشاهي‌ها، يزدي‌ها، شيرازي‌ها، اصفهاني‌ها، هيمنطور کيلويي مگر مي‏شود به هر کس فحش داد که بعضي ساکتند مرداب سکوت غلط گرداب هرزگي هم غلط هر دو افراط و تفريط است.)

نه تحجر، نه خودباختگي

نه تحجر نه خودباخته هر دو افراط است نه جمود نه جمود نه تحجر، تحجر از حجر است حجر يعني... تحجر يعني مثل سنگ است جامد است جمود بعضي‏ها جامد هستند و سنگ نه خودباخته بعضي‏ها هم خودباخته نه روي يک چيزي جامد بنشين يعني همچين باي...الا و لابد مرغ يک پا دارد نه روي سليقه خودمان آقا من يک سليقه‏اي دارم خوب روي سليقه ات خيلي پافشاري نکن پس اينطور بگويم نه پافشاري نه پافشاري نه پافشاري و جمود و تحجر نه اينکه روي يک چي... نه خود باختگي و از دست دادن ارزشها بعضي‏ها روي يک حرف خودشان خيلي پافشاري مي‏کنند قفل مي‏شوند مثل سنگ بعضي‏ها هم تا يک چيزي را ديدند خود باخته و ارزشها را از دست مي‏دهند مثلا مي‏خواهد نماز بخواند خوب نماز رابطه با خدا يک ارزش است مي‏گويد مي‏بيني، آخر اينجا يک عروسي است! خوب عروسي باشد چطور توي عروسي سيگاري، سيگارش را مي‏کشد چطور توي عروسي هر کسي هرحرفي دارد مي‏زند آنوفت تو مي‏خواهي با خدا حرف بزني... توي عروسي مي‏بيني دو تا دو تا پنج تا پنج تا همينطور نشسته‏اند دارند حرف مي‏زنند چطور تو عروسي همه دو تا دوتا توي عروسي با هم حرف مي‏زنند تو هم برو با خداي خودت حرف بزن اين نه تا نگاهش به عروسي افتاد خودش را مي‏بازد و ارزشها را از دست مي‏دهد.

بعضي‏ها هم تحجر، تحجر هم درست نيست ما داريم در افطاري اگر گروهي سر سفره نشسته‏اند مي‏خواهند افطار کنند منتظرند شما نماز اول وقت نخوان منتظرند گرسنه شان است برو با آنها افطار کن بعد نمازت را بخوان يعني روي نماز اول وقت پافشاري نکن به قيمتي که يک مشت مسلمان گرسنگي بکشند ببينيد نه پافشاري نه از دست دادن ارزشها هر دو افراط و تفريط است. ما گير بعضي از مسجدها هستيم بعضي از مسجدها افرادي توي آن مي‏روند که مي‏خواهند تمام مستحبات را انجام بدهند يک عده هم مي‏خواهند جماعت بخوانند و بروند بين دو نماز حمد بخوانيد براي فلان مريض «امن يجيب» بخوانيد آقا يک استخاره کن آقا يک خواب ديده‏ام براي من بگو آقا بلند مي‏شود و صحبت مي‏کند آقا تورا به حضرت عباس ول کن اينقدر من را گروگان نگير دو تا نماز را به جماعت بخوانيد بعد از نماز بيائيد پهلوي آقا بگوئيد استخاره کن اصلا حق نداريم ما استخاره کنيم آقا مسجد مال همه مسلمانها است يکي مي‏خواهد استخاره کند مي‏آيد پنج دقيقه وقت آقا را مي‏گيرد اين آقايي که وقت آقا را گرفته مي‏شود 200 نفر معطل هستند چه حقي دارد يک نفر بخاطر استخاره خودش يا بخاطر مساله‏اي که دارد يا بخاطر خوابي که ديده يا بخاطر سوالي که دارد چه حقي دارد يک نفر مزاحم 200 نفر بشود 2 تا نماز را بخوانيد با يک دعاي ساده بعد از دعا آقا بنشينند هر کس هر حرفي دارد بپرسد هر کسي هم کار ندارد برود.

نه ديکتاتوري، نه هرج و مرج

نه ديکتاتوري نه هرج و مرج هر دو افراط و تفريط است نه ديکتاتوري استبداد نه هرج و مرج. عراق صدام را داشت ديکتاتوري بود الان صدام سقوط کرد ه... هم ديکتاتوري غلط است هم هرج و مرج هر دو غلط است بايد ديکتاتور نباشد مردم هم جمع شوند انتخاباتي باشد آراء اکثريت محترم است با حفظ فکر عمومي مردم خوب نه سياست زدگي نه سياست زدگي نه سياست زدايي نه سياست زدگي نه سياست زدايي هر دو غلط است سياست زدگي معنايش اينست که تمام کارهايش رنگ سياسي دارد همه کاري را رنگ سياسي به آن مي‏دهند سياست زدايي هم غلط است که مي‏گويد آقا اينجا حرفي از سياست نزن ما رفتيم توي يک مسجدي ديديم همه از آن قديميهاي مقدسي قرص، پيرمرد عالمي هم بود پيش نمازاش و گفتند توي اين مسجد مرگ بر آمريکا نمي‏گويند مي‏گويند ما آمده‏ايم نماز بخوانيم حال سياست نداريم، من رفتم پهلوي آيت الله و پيش نماز گفتم اجازه مي‏دهيد من يک ساعت سخنراني کنم گفت بله، من را مي‏شناخت و لطف کرده من گفتم بسم الله الرحمن الرحيم شما با اين که خيلي نماز شب مي‏خوانيد، نماز جماعت مي‏خوانيد، روزه، قرآن، دعا، خيلي آدم خوبي هستيد، اما پنجاه درصد مسلمانيد، گفتند چرا؟ گفتم چون قرآن مي‏گويد مرگ بر آمريکا هم بگوئيد گفتند کدام آيه گفتم «اشداء علي الکفار» «اشداء لي الکفار» يعني نسبت به کفار، بخصوص کفاري که مي‏خواهند سر به تن شما نباشد نسبت به آنها شديد باشيد، «رحماء بينهم» نسبت به خودتان رحم داشته باشيد بعد از «اشداء علي الکفار، رحماء بينهم» بعد مي‏فرمايد «تريهم رکعا سجدا» رکوع و سجود، شما رکعا هستيد يعني رکوع مي‏کنيد، سجدا هستيد يعني سجده مي‏کنيد اما مرگ بر آمريکا نمي‏گوئيد و حال آنکه «اشداء علي الکفار» قبل از رکوع وسجود است آيه‏اش اين است «اشداء علي الکفار» بعد مي‏گويد «رحماء بينهم»، بعد مي‏گويد «ترئهم رکعا سجدا»، بنابراين فکر نکنيد که مرگ بر آمريکا، ببينيد بعضي مسجدها مرگ بر آمريکا نمي‏گويند اين سياست زدايي است غلط است.

اصلا اگر پيغمبر ما همه‏اش مي‏گفت بنشينيد ذکر بگوئيد، اصلا دعوا نمي‏شد امير المومنين، امام حسين توي خانه‏اش مي‏نشست، شبي دو ليتر گريه کنند، اصلا جنگي توي کربلا پيش نمي‏آمد، تمام جنگ هايي که پيش آمد امامان ما را کشتند، براي اينکه امامان ما در کارهاي سياسي دخالت مي‏کردند و گرنه آقا اگر مي‏گفتند يک بنده يا يکي از بچه‏هاي پيغمبر توي خانه نشسته و درب را قفل کرده، هر روز قرآن مي‏خواند روزي هم دو ليتر گريه مي‏کند، نه هارون الرشيد کاراش داشت نه مامون الرشيد کاراش داشت نه معاويه کاراش داشت نه يزيد کاراش داشت.

رحمت با دوستان، شدت با دشمنان

اصلا اينکه تمام امامان ما را شهيد کردند، پيداست که همه امامان ما مزاحم طاغوت‏ها بودند منصور دوانيقي يک روز آمد لگد زد به زمين گفت چه کنم از دست امام صادق، اين امام صادق استخوان است در گلوي من، نمي‏توانم قورت اش بدهم، نمي‏توانم بياورم بالا، يعني ما بايد توي گلوي طاغوت‏ها استخوان باشيم، نگذاريم آب خوش از گلويشان پايين برود، «اشداء علي الکفار» جز قرآن است رکوع وسجود هم است شما رکوع و سجود را گرفتيد «اشداء علي الکفار» را نگرفته‏ايد، (خوب، هم آزادي، هم منطق، اين را قبلا هم اشاره کردم، هم آزادي، هم اخلاق و منطق، اين درست است، دختره مي‏گويد آقا آزادي است، من مي‏خواهم با اين قيافه بيايم بيرون، خوب بابا تو با اين قيافه مي‏آيي بيرون، شما مي‏دانيد اخلاق جامعه فاسد مي‏شود چقدر جوان هرزه به تو نگاه مي‏کند، چقدر حواسها پرت مي‏شود، اصلا جواني که تو را مي‏بيند، حواس اش پرت مي‏شود، ضربه علمي مي‏خورد، يک جوان اگر تو را نبيند حواس اش جمع است وقتي نگاهش به تو خورد ديگر در تحصيل حواس اش جمع نيست، يک دختر فقيري که تو را مي‏بيند با اين لباس آمدي بيرون، خودش آن لباس را ندارد، ميداني چقدر در دلش تلاطم به وجود مي‏آيد که اين چه لباسي است، من چرا اين لباس را ندارم، مي‏داني دل فقرا را مي‏سوزاني با اين قيافه مي‏داني در تحصيل جوانها اثر مي‏گذاري، مي‏داني هرزه‏ها و چشم‏هاي هرزه‏ها را به خودت جذب مي‏کني، آخر اخلاق را فاسد مي‏کني درست است که آزاد هستي بيايي بيرون، آخر آزادي بايد مزاحم اخلاق نباشد، بعضي آزاديها منطقي نيست، ممکن شما نصف شب آزادي توي خانه ات بوق بزني، خوب من هم آزادم بخوابم، آخه آزادي تو خواب من را از بين مي‏برد يعني آزادي همراه با اخلاق و منطق درست است، اگر منطق باشد آزادي نباشد، اخلاق باشد آزادي نباشد، آزادي باشد، اخلاق نباشد، اينها همه‏اش افراط و تفريط است، ما ظرفيتمان کم است يک مرتبه مي‏چسبيم به آزادي، يک مرتبه مي‏چسبيم به اخلاق، يک مرتبه مي‏چسبيم به سياست، يک مرتبه فرار مي‏کنيم از سياست،) «اهدنا الصراط المستقيم» در عبادت، اصلا ماه رمضان، همچين مسجدها پر مي‏شود که ديگر جاي براي کسي نيست، بعد از ماه رمضان خلوت، اين درست نيست حديث داريم زماني مي‏آيد که فقط مردم ماه رمضان به مسجدها مي‏روند، يعني انتقاد مي‏کند، يک بار خانم، آقا روي يک جزء، دو جزء، سه جزء مي‏خواند، يک مرتبه مي‏بيني چهار ماه است يک صفحه قرآن نمي‏خواند افراط و تفريط است، در قرآن خواندن افراط و تفريط است، صلواتي بفرستيد.

نه برخورد خشن با متهم، نه برخورد عاطفي درمقابل زبون بازيهايش، هر دو اش افراط و تفريط است، يک متهمي را گرفتند، اگر اين متهمي را که گرفتند، شکنجه‏اش کنند، بگويند متهم است بزنيداش، شکنجه درست نيست، از طرفي هم متهم را گرفته‏اند، آقا اشتباه کرده‏ام، من دفعه اولم بود، من نه، من قول مي‏دهم، از آنطرف هم همچين بخاطر گريه اگر خواسته باشيم گوش به حرفش بدهيم آن هم زودباوري است، نه شکنجه، نه گول خوردن اشک، چون هر متهمي گير کند التماس مي‏کند، خواسته باشيم گوش به حرف التماس بدهيم، خيلي آدمهاي ساده‏اي هستيم، خواسته باشيم شکنجه بدهيم خشن هستيم، اين «اهدنا الصراط المستقيم»، نه شکنجه، نه تحت تاثير گريه‏هاي قلابي، نه فضا را پليسي کنيم و به همه سوءزن ببريم، نه خوش باور باشيم و تهديدات و توطئه‏هاي دشمن را ناديده بگيريم بعضي وقتها فضا پليسي مي‏شود، صدام حکومتش پليسي بود، ما زمان صدام رفتيم کربلا، با هر عراقي خواستيم حرف بزنيم، گفت: حرف نزن، حرف نزن، هيس، برو، اصلا بزازها مي‏رفتيم بگوئيم پارچه متري چند است، اصلا غير از يک کلمه پارچه يک کلمه مي‏خواستيم بگوئيم رنگش مس پريد، صدام در مدت حکومتش، حکومت پليسي بود، زهرشون مي‏رفت، اون فضاي پليسي، افراط است، از طرفي هم با اين که مي‏دانيم، انواع توطئه‏ها و تهديدها است، بيائيد بگوئيم اصلا وزارت اطلاعات مي‏خواهيم چه کنيم حراست مي‏خواهيم چه کنيم، بگذار هر جور شد، شد.

با بودن اين همه توطئه و تهديد خواسته باشيم برخورد اطلاعاتي نداشته باشيم، خيلي آدمهاي خل و ساده‏اي هستيم، از طرفي خواسته باشيم فضا را پليسي کنيم، زندگي که در فضاي پليسي، مرگ از اين زندگي بهتر است، «اهدنا الصراط المستقيم» نه فضا را پليسي کنيد،نه همچنان، نه خفقاني باشد که برادر به برادر حرفش را نزند، نه آنقدر خوش باور باشيم که دشمن بيايد توي آستين ما نفوذ کند، نه شايعاتي دروغ نه سکوت، بعضي وقتها شايعه، دروغ پخش مي‏شود، بعضي وقتها هم، بي تفاوت، به ما چه؟ هر چه مي‏خواهد بشود، بشود، اين وسط اطلاع رساني و تيزهوشي، تعادل، نه شايعه، نه افشاگري ضعفهاي دستگاهها، به قصد تخريب بعضي وقتها ضعف دستگاهها را مي‏گيرند به قصد تخريب، يکي از استاندارها مي‏گفت که، ما نماينده مجلس توي استان را برديم جاهاي خرابه را نشانش داديم، که ببين تو نماينده مجلس هستي، اينجا اين شهر، اينجا مشکل دارد، اينجا مشکل دارد، توي مجلس از اين استان دفاع کن مي‏گفت ما نماينده مجلس را برديم که مشکلات منطقه را به اون بگوئيم که بلکه توي مجلس دفاع کند نماينده هم رفت درباره بي لياقتي استاندار سخنراني کرد، اين استانداري که، چنين است، چنان است مي‏گفت من رفتم در، مثل اين که من به دکتر مي‏گويم آقا مريضم، فوري ايشان هم مي‏گويد پشت سر يک آخوندي نماز مي‏خوانيد که مريض، چنين، چنان، بابا من، دکتري درد را به شما گفتم که نسخه بدهي، درد را به شما نگفتم که بروي مسجد آبروي من را بريزي، بعضي‏ها به قصد تخريب افشاگري مي‏کنند، نقاط ضعف مسئولين را، بعضي‏ها هم بخاطر اينکه نونشان آجر نشود، مقامات بالا ناراحت نشوند، اصلا ساکت ساکتند، همه‏اش، نه پافشاري نه عقب نشيني، حد وسط.

نه سخت‏گيري، نه سهل انگاري‏

نه سخت‏گيري نه سهل انگاري حد وسط نه سخت‏گيري نه سهل انگاري حد وسط نه از بديها دفاع کنيم نه تخلفات را ناديده بگيريم حد وسط. نه همه را خودي بدانيم نه هر کس يک درس... يک درصد با من تطبيق نمي‏کند 99% با من است فقط چون يک چيزش را من خوشم نمي‏آيد مي‏گويم نه اين را راه ندهيد اين خودي نيست بعضي‏ها همه را خودي مي‏دانند بعضي‏ها حتي بخاطر يک سليقه شخصي خوديها را هم بيگانه مي‏دانند افراط و تفريط توي مسائل سياسي اه اه اه!! من انشاالله اگر خدا عمرم بدهد اينرا يک کتابش خواهم کرد اسلام مکتب اعتدال است هر چه مي‏بينيم اکثرش يا تند مي‏روند يا کند مي‏روند يا همه را خودي مي‏دانند يا خوديها را هم بيگانه مي‏دانند «کن مقدرا و لاتکن مقطرا» کارهايت را اندازه‏گيري کن ولخرجي نکن «کن سمحا و لاتکن مبذرا» بريز و بپاش هم درست نيست قرآن يک آيه داريم مي‏گويد که «ان المبذرين کان اخوان الشياطين» آنهايي که ولخرجي مي‏کنند توي پول خرج کردن افراطي هستند اينها برادر شيطان هستند شيطان چه مي‏کند؟ شيطان کينه بوجود مي‏آورد «يريد الشيطان ان يوقع بينکم»... عربي هايي که مي‏خوانم آيه قرآن است «يريد الشيطان» شيطان اراده مي‏کند «ان يوقع بينکم العداوة و البغضاء» شيطان ايجاد کينه مي‏کند يک کسي هم که بريز و بپاش مي‏کند ايجاد کينه مي‏کند.

«بين القسوة و الرافة» حضرت مي‏فرمايد به استاندار مي‏گويد اگر خواسته باشي حکومت داري کني در امور سياسي، اجتماعي، مديريت بين قسوت و رافت يعني جايي بايد قساوت داشته باشي سنگدل باشي رحم نکني يک جا هم بايد رافت داشته باشي در مواردي رافت در مواردي قاطعيت همه‏اش قاطعيت هيچ رحم به هيچکس نکني. در اخلاق هم داريم اگر بگويند آقا اين را ول کن آبي از اين گرم نمي‏شود اگر فاميل از تو مايوس بشوند طردت مي‏کنند اگر هر کس هم مشکل دارد افتاد روي شما از آنطرف هم خفه ات مي‏کند بايد يک جوري برخورد کرد که اگر حرف منطقي دارد راحت بيايد بزند اگر هم لوس بازي مي‏کند بگويد من ايشان رک حرف مي‏زند برويم پهلويش ما را مي‏نشاند مي‏گذارد کنار موتورمان را مي‏گذارد پائين نه چنان قاطع باشيد که هيچکس به شماها... همه مردم نسبت به شما نا اميد بشوند که بگويند اينرا ول کن جان به ملک الموت نمي‏دهد بعضي‏ها مي‏گويند اينرا ول کن در اين را خط بکش از اين آبي گرم نمي‏شود نبايد آدم توي جامعه طوري برخورد کند که مردم از او مايوس بشوند نه اينقدر شل باشد که هر لوس و حقه بازي بتواند با گريه و قسم با زبان بازي بتواند جيب اينرا را خالي کند «دعوالينهم» يعني برخورد کن با اينها «بين القسوة و الرأفة» قساوت رافت يعني يک جايي سنگدلي مي‏خواهد يک جايي رافت مي‏خواهد. زن و بچه چي؟

اعتدال در روابط خانوادگي

بعضي‏ها در زن داري و بچه داري افراط و تفريط مي‏کنند هر روز 2 بعداز ظهر مي‏آيد تا ساعت 11 با خانمش حرف مي‏زند شبي 9 ساعت چي چي مي‏گوئيد بعضي‏ها هم زن شان را مي‏گذارند کنار آخر شب مي‏آيند صبح ساعت 6 مي‏رود ساعت 11 شب مي‏آيد اصلا نمي‏رسد 10 دقيقه با خانمش حرف بزند افراط و تفريط. نه ي... نه شبي‏9 ساعت حرف بزن نه شبي 10 دقيقه محل نگذارد افراط و تفريط. حديث داريم «لاتجعل اکثر شغلک باهلک و ولدک» همه وقتت را صرف زن و بچه نکن خوب تو مطالعه نداري خوب شبي يک ربع هم مطالعه کن آخر اين مخ ات هم چيزي است شبي يک ربع به مخ ات برس همينطور که به معده مي‏رسي به مسواک مي‏رسي به زلفت مي‏رسي به لباسها و اتو مي‏رسي به مخ ات هم برس ديگر ديپلم سواد نيست ديگر ليسانس سواد نيست نداشتن اش زشت است داشتن اش هم افتخار نيست بنده پيراهن دارم خوب داري که داري ديپلم مثل پيراهن است نداشتن اش زشت است داشتنش که افتخار نيست ليسانس هم مثل دندان است... دندان دارم خوب چي چي مي‏خوري؟

آدم که ليسانس گرفت مثل آدمي است که دندانهايش درآمده حالا تازه اول مطالعه‏اش است حتما هفته‏اي يک کتاب جوانهاي ما تصميم بگيرند مطالعه کنند حتما هفته‏اي يک کتاب مطالعه کنند طلبه‏هاي ما بايد مطالعه کنند دانشجوهاي ما بايد مطالعه کنند حجه الاسلام بايد مطالعه کند استاد دانشگاه بايد... همه بايد مطالعه کنند. حديث داريم پيغمبر (صلي الله عليه و آله) فرمود اگر يک شب علم من زياد نشود و من بخوابم آن شب براي من مبارک نيست امام صادق (عليه السلام) فرمود اگر هر هفته علوم ما زياد نشود ما به روغن سوزي مي‏افتيم «لنفعد ما عندنا» خدا به پيغمبرش مي‏گويد فکر نکني «من لدنا علما» حالا که علم تو لدني است فارغ التحصيل هستي «و قل رب زدني علما» اصلا کلمه فارغ التحصيل به کسي نگوييد انسان هيچوقت از تحصيل فارغ نمي‏شود حتي بعضي کتابها را بايد دوبار سه بار خواند بعضي کتابهاي خوب را بايد دوسه بار خواند ما بايد با علم تنفس کنيم با چيز يادگرفتن تنفس کنيم فضاي ما بايد فضاي آموزشي باشد هفته‏اي يک کتاب مطالعه کنيد «رجال لاتلهيهم» قرآن تعريف مي‏کند مي‏گويد بعضي بازاري‌ها چه بازاري‌هاي خوبي هستند تا قدقامت الصلوة را شنيدند مغازه را مي‏بندند مي‏روند نماز.

اعتدال در عبادت و تجارت

«رجال» اينها مردهايي هستند «لاتلهيهم تجارة و لا بيع عن ذکر الله» تجارت و دادو ستد اينها را از نماز غافل نمي‏کند «من بالغ في خصومة اثم» حديث داريم اگر با کسي بد شدي منتهي بيش از اندازه بد شدي اين گناه مي‏کني با کسي هم بد شدي اين مقداري هم که بد شدي خوب خوبي اش را هم بگو داشتند حضرت عيسي (عليه السلام) ظاهرا بود داشتند مي‏رفتند با گروهي سگ مرده‏اي را ديدند يکي گفت اه! چقدر رنگش بد است يکي گفت چه بوي بدي دارد يکي گفت چقدر زشت است حضرت فرمود خوب دندانهاي سفيدي هم دارد خوب يکي هم خوبي اش را بگويد چرا همه بدي اش را مي‏گويند (من بالغ) بعضي‏ها که با کسي بد هستند ولش کن نکبت بدبخت خاک توي سر بابا چته «و من قصر فيها ظلم» اگر کسي عيب‏ها را هم نديد اين هم به خودش ظلم کرده «واسع بينکم في لحظه و نذره» حضرت به قاضي مي‏گويد اگر دو نفر آمدند پهلوي تو معتدل باش يک کسي ي...ب...يک ربع نگاهش نکني نکني کسي يک دقيق در نگاهت تقسيم کن در نگاهت تقسيم کن مساوات بين ما «في لحظه و نظره» لحظه‏ها و نگاه هايت را بايد تقسيم کني «ينظر الي ذا و الي ذا بالسوية» يک نگاه به اين طرف کن يک نگاه به آنطرف کن مساوي در نگاه عدالت الله اکبر چه ديني داريم چه ديني داريم در نگاه عدالت در غذا در ساختمان اگر کسي ساختمان که مي‏سازد مي‏گويد يک جوري بسازم که هر کس آمد بگويد عجب ساختماني اين ساختمان روز قيامت باعث گرفتاري او مي‏شود ساختماني که افکار را به خودش جلب مي‏کند. قيافه‏اي درست کني که مردم به تو نگاه کنند مشکل داري روز قيامت لباس شهرت مي‏دانيد حرام است لباس شهرت يعني يک کسي يک لباسي بپوشد که اين لباس توي جامعه رسم نيست همه بگويند اه! اين چه لباسي است ببين آن را...

اگر کسي يک حرکتي بکند که رسم نيست و مردم را به خودش توجه کند همين گناه است بايد يک جوري باشيم جامعه معتدل باشد يعني همينطور که کسي رانندگي مي‏گويد برق او را نگيرد که اين کي بود همين..ط.. همه مردم يک جور باشند يعني به هم بخورند حرکت‌هاي ناميزان ناموزون که فضاي جامعه را يا پليسي مي‏کند يا شهوتي مي‏کند يا ضداخلاق مي‏کند يا هتاک زياد يا قساوت سنگين هر يک از اينها که تعادلش از هم بپاشد جامعه متلاشي مي‏شود «اهدنا الصراط المستقيم».

خدايا هر چه کج رفته‏ايم در کل عمرمان گذشته‏هاي ما را ببخش و بيامرز. با قدرت غيبي با امدادهاي غيبي با بينش و بصيرت و علم و ام... امداد الهي دستمان را بگير از اين به بعد تا آخر عمر خودمان نسل مان جامعه مان همه در راه مستقيم باشيم.

«و السلام عليکم و رحمةالله»

/ 1