خدمت به مردم -7
«بسم الله الرحمن الرحيم»الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي سلام عليکم و رحمة الله بحث ما جلساتيست راجع به خدمت به مردم است در اين جلسه اين کارگشايي را که ميخواهيم بگوئيم موضوع: خدمت به مردم و کارگشايي حالا خصوصياتي است که ميخواهم خدمتتان عرض کنم يکي کيفيت آن چگونه، چقدر کار، چه زمان، با چه هدف، در چه حال جلسات قبل اصل کمک به مردم را گفتيم در اين جلسه اين بندهايش ميخواهيم، ميخواهيم بندکشي کنيم گچ بري هايش را ميخواهيم بگوئيم سفت کاري هايش قبلا گفته شده اما چگونه.چگونه به ديگران خدمت کنيم؟
قبل از درخواست نگذاريم بيايند به ما بگويند حتي توي خانه مثلا نگوئيم نگذاريم خانم بگويد پول بده اگر داريم بهش بدهيم البته اگر هم نداريم طوري نيست. پسرمان وقتي بزرگ شد نگذاريم بگويد که بابا ميخواهم بروم حمام پول بده شايد خجالت بکشد همينطور يک خورده پول بهش بدهيد مادر را نگذاريم به ما بگويد چون مادر خجالت ميکشد به پسرش بگويد پول بده پسر خجالت نميکشد اما پدر و مادر خجالت ميکشد ما 350 تا اعوذ داريم يعني پناه ميبرم به خدا از اين عيب توي کامپيوتر است يکي از اين اعوذ اين است که امام ميگويد خدايا پناه ميبرم که پير بشوم نيازم به بچهام باشد پول خواسته باشم و خجالت بکشم به بچهام بگويم پول بده پيداست يک مشکلي است که در دعا ميگويد «اعوذ بک» پناه ميبرم از اينکه روزگارم به همچين روزي برسد. بنابراين حديثي بخوانم قال النبي: پيغمبر اسلام (صلي الله عليه و آله) فرمود: «لايکلف المومن اخاه الطلب اليه» يک کاري نکنيد که مردم بيايند به شما بگويند بده «اذا علم حاجة» يک وقت نميداني بايد مردم بگويند که شما بداني اما وقتي که ميداني نگذار او به زبان بگويد کاري نکن که مردم بگويند اين يک اصلي است که بايد مراعات کنيم کمک به مردم قبل از درخواست اگر مردم طومار نوشتند و شما يک جادهاي را آسفالت کردي آبي، برقي، تلفن، با طومار، با راهپيمايي، با تحصن با اعتصاب اگر گذاشتيم کار به اينجا برسد اين خيلي ارزش ندارد.طلبهها هم همينطورند طلبهها هم نبايد صبر کنند محرم بشود، ماه رمضان بشود بروند تبليغ هر وقت که چهار نفر را ديد برايشان برايشان يک حديث بخواند حالا چه محرم باشد چه نباشد چه جلسه رسمي باشد چه نباشد چه دعوت بکنند چه دعوت نکنند يک خورده قيد و بندها را برداريم که يک خورده راحتتر بتوانيم ارتباطات برقرار کنيم گاهي وقتها ميگوئيم مثلا ميگوئيم آقا پاشو يک حديث بخوان ميگويد کسي از ما دعوت نکرده خوب دعوت نکند نشستند چهار نفرند منتهي بگو آقا من ميخواهم يک خاطره برايتان بگويم، يک حديث ميخواهم برايتان بگويم بيکار نشستيد من اين آيه را برايتان معنا کنم منتهي خيلي فشرده در حد يک دقيقه دو دقيقه نگذاريم مردم استمداد کنند خوب اين يکي ديگر چگونه؟ پس چگونه يک قبل از سوال قبل از درخواست يک، ديگر چگونه بدون منت، بدون منت نه منت بعد از منت نگذارد ببخشيد بدون خفت من اينجا خفت نوشتم من خواندم بدون خفت يعني با کرامت پول بدهيد با کرامت کار بکنيد تحقير نکنيد.
خدمت، بدون خفت و تحقير
«من قضي حاجة المومن من غير اسْتخاف» اگر به مردم کمک کردي بدون اينکه مردم را سبک کني سبکشان «فقد اسکن الفردوس» فردوس که از بهترين مرا... آخر بهشت هم درجه بندي دارد همينطور که عَ... «ان اکرمکم عندالله اتقکم»، «اتقي» داريم «متقي» هم داريم «اتقي» هم داريم سلسله مراتب در مسائل معنوي هم هست. اصلا کاري که ما ميکنيم سه رقم قبول ميشود يک قبول عادي داريم که ميگوئيم: «يتقبل الله من المتقين» به هم ميگوئيم «تقبل الله» يعني رو... به هم فارسي ميگوئيم قبول باشد خوب اين يک قبول عادي است. يک قبول نيکو داريم که در قرآن ميگويد که: «بقبولٍ حسنٍ» يک قبول داريم قبول احسن است که در دعا داريم «احسن قبولک». اين هم همينطوره يکوقت مومنه از مومن قبول ميشود از افراد اولياء قبول عالي ميشود از آن قبول درجه يکها قبول درجه يک ميشود مثل استقبال هايي که در فرودگاه ميشود وزير اگر آمد وزير ميرود استقبالش نخست وزير اگر آمد معاون اول ميرود استقبالش رئيس جمهور آمد رئيس جمهور ميرود استقبالش.(جان کندن هم همينطور است آدمهاي عادي که ميميرند فرشتههاي معمولي ميروند جانشان را ميگيرند درجه يکها که ميميرند عزرائيل ميرود جانشان را ميگيرد اولياء خدا را خدا جانشان را ميگيرد و لذا توي قرآن داريم سه نفر جان ميگيرند يک آيه داريم که «توفته رسلنا» فرشتهها جانشان را ميگيرند يک آيه داريم «يتوفون ملک الموت» عزرائيل، ملک الموت جانشان را ميگيرد يک آيه داريم تَوَ... «يتوفي الانفس» «الله يتوفي الانفس» در تفاسير اينرا دو جور معنا کردند يک جور معنا کردند فرشته جان را ميگيرد ميدهد به رئيسشان، رئيسشان ميدهد به خدا يعني اين رقميه يک جور هم اينطور معنا کردند آدمهاي عادي فرشتههاي معمولي آدمهاي برجسته فرشته برجسته درجه يکها را خود خدا دو جور معنا کردند يا به هم تحويل ميدهند يا... علي اي حال هرچه کمک که ميکني با کرامت باشد.يک رسمي از قديم بوده هنوز هم هست که به واعظ که پول ميدادند پول امام حسين (عليه السلام) را چون ميگفتند اين پول امام حسين (عليه السلام) پول اسفناج و نان و لپه نيست مال امام حسين (عليه السلام) است چون مال امام حسين (عليه السلام) است توي پاکت ميگذاشت يعني پول آقا را توي پاکت ميدهند ميگويند اين يا حسين (عليه السلام) گفته اسفناج که نگفته يا حسين (عليه السلام) گفته رسم خوبيه البته بديش اينست که آدم نميداند چقدر توي آن است اين دغدغه آدم دارد تا بعد برود بفهمد اين يک خورده اضطرا... استرس دارد براي آن کسي که ميگيرد ولي غير از اين استرسش البته زماني که به ما ميدادند حالا که به ما هيچي نميدهند بله... عرض کنم به حضور جنابعالي که حالا ندهند طوري نيست گاهي هم ميگويند شير نفت توي جيب آخوندهاست حالا اين هم... بله. الان هم که حکومت دست آخوندهاست از يک چند تا آخوند که بگذريم که وضعشان خوب است به خاطر اينکه يک شغل اداري دارند طلبههاي، بدنه طلبهها گرسنگي ميخورند يعني الان بالاترين حقوق حوزه علميه قم 55 هزار تومان است باسوادترين طلبههاي حوزه علميه قم 55 هزار تومان حقوقش است حالا اگر کسي دستش به... حالا قاضي شد دادستان شد، واعظ شد، نويسنده شد حالا اينها ديگر حالا توي 10 هزار تا طلبه 10 تا، 50 تا اينطور ميشوند) به هر حال پولي که ميدهيد با کرامت بدهيد هديهاي که ميدهيد... الان اين خانمها يا برادرهايي که کادو ميبرند اينرا مثلا کادوپيچي ميکنند اين يک ارزشيه. اگر خدمت ميکنيد با کرامت باشد.
خدمت، با تسريع نه تأخير
عجله کنيد، عجله کنيد ميهمان ميآيد سريع چيزيش بدهيد من يک جا رفتم خانه يک بزرگواري حالا اسمش را نگوئيم ميشناسندش مردم تا ساعت 11 شب نشستيم هيچي نياوردند بخوريم گفتيم بابا آخر ما ميهمان شما نيستيم؟ اين آقا که رفت بيرون من يک ماژيک پيدا کردم که چهارپايه گذاشتم به ديوار خانه آقا نوشتم برنامه پذيرايي خانه آقا:1-صبحش مثل صبح قيامت است
.2-ظهرش مثل ظهر عاشوراست
.3-شام اش مثل شام غريبان حديث داريم اگر رفتي يک جايي درست پذيرايي نکردند شما حق داريد غيبتش را هم بکنيد البته اگر دعوتش کرديها اگر خودش آمده که هيچي، اگر ميهمان را دعوتش کرديد پذيرايي کنيد سريع پذيرايي کنيد قرآن راجع به پذيرايي سريع ميگويد: «فما لبث ان جاء بعجل حنيذ» «فما لبث» يعني حضرت ابراهيم (عليه السلام) فوري پذيرايي کرد، سريع پذيرايي کنيد. مساله ديگر کتمان کنيد نگوئيد اينرا ميبيني چادرش را من بهش دادم يک چيزي که ميدهيد نشان ندهيد اين يخچالش را من برايش خريدهام ميخواست عروس بشود جهاز نداشت پتو و سماورش را من خريدم، نگوئيد. بدون منت، بدون خفت، بدون خفت با سرعت با کتمان چگونه؟ خدمت ميکنيم منتهي اين خدمتهاي ما مثل آبکش هاست توي آب، آب داري ميکشي بالا چيزي توي آن نيست يعني چيزي براي قيامت مان نميماند چون يا منت سرش ميگذاريم يا خوارش ميکنيم بهش ميدهيم يا صبر ميکنيم آبرويش بريزد يک فلس بهش ميدهيم. چون خدمت کردن اگر اينها نباشد از بين ميرود ميبيني خيلي هم خدمت کرده اما اين خدمت روز قيامت ميگويي آقا من به فلاني کمک کردم ميگويد بله کمک کردي اما يک فحشي هم دادي فوشش دادي کمک کردي اما يک نيشي هم بهش زدي کمک کردي اما آبرويش را هم ريختي کمک کردي اما جانش را به لبش رساندي جانش را به لبش رساندي اين مسائل را بايد دقت بشود که خدمت به مردم اينها همه ش آيه و حديث هم داريم عجب ديني داريم الله اکبر دست به هرچه ميگذاريم آيه و حديث داريم يک کسي گفت شما ميگوئيد همه چيزي توي قرآن هست؟ چراغ قرمز چهار راه کجاي قرآنه؟ گفتم چراغ قرمز توي قرآن نيست اما (ونظم امرکم) توي نهج البلاغه هست (نظم امرکم) يعني کارهايتان منظم باشد کلي اش که هست خوب.
خدمت خود را کوچک بشماريم
مساله ديگر کوچک شمردن نعمت هايتان را خيلي پهلوتان مهم نباشد فکر نکن يک کار مهمي کردي اگر يک کسي ليسانسه، من با ليسانسم خيلي خوب حالا ليسانسي مگر چند تا کتاب خواندي 200 تا کتاب خواندي 200 تا کتاب ما الان کتابخانه هايي داريم که 200 ميليون جلد کتاب توي آن هست توي هريک ميليون يک جلدش را تو خواندي ديگر حالا... مثل بچهها نباشيد که بگويد بچه! بابا! قُلَکم پر شد خيلي خوب اگر نگاهت به پولهاي بانک مرکزي بيفتد اصلا خجالت ميکشي بگويي من پول دارم اگر چيز... کتابهايي که نخوانديم نگاه کنيم اصلا خجالت ميکشيم بگوئيم ما حجةالسلاميم مگر حجة السلام چندتا کتاب خوانده؟ مگر يک فوق ليسانس چندتا کتاب خوانده؟ يعني کارهاي خودتان پهلوتان (بگوئيد) مهم نباشد. آقا... افرادي هستند يک پول که ميدهند ممکن اف... آمد پهلوي امام گفت آقا فلاني زکات بهش دادم گفت نه گفت چرا؟ گفت خانه دارد گفت خوب داشته باشد مگر يک کسي که خانه دارد نميشود زکات بهش داد ممکن است خانه دارد پيکان هم دارد ماشين هم دارد اسب هم دارد اما به دليل عيال وارگي ش باز هم، باز هم با اين که با ماشين کار ميکند خانه هم دارد باز هم خرجش به دخلش باز هم توي جهازيه بايد کمکش کرد. کارهايتان را کوچک بشماريد با کتمان با کوچک شمردن خ... کار. با کوچک شمردن کار، کارتان را کوچک بشماريد.نگاه به جلو، نه پشت سر
يک جمله هم براي مديرها و مسئولين مملکتي بگويم اگر پاي تلويزيون هستند اصلا هر که مدير است به ما ميگويند اگر خواسته باشيد موفق باشيد نگاه نکنيد به راهي که رفتيد پشت سرتان را نگاه نکنيد اگر پشت سرتان را نگاه کنيد غرور هو چقدر آمدم نگاه کن هو چقدر رفتي به نرفتهها نگاه کنيد که برويد به رفتهها نگاه نکنيد که مست بشويم غرور بگيردمان به کتابهاي نخوانده مطالعه کنيم که احساس کنيم چقدر حالا حالاها بايد بخوانيم به خواندهها نگاه نکنيد که ماشاءالله ما شب عاشورا غذا ميدهيم پنج هزار نفر صدها هزار نفرند که غذايشان را نميدهي به آنهايي که غذا نميدهي نگاه کن که پنج هزار تا پهلويت مهم نباشد خوب اين مال چگونه؟چقدر؟ کمک به مردم چقدر؟ اما بعضي چيزها قدر و اندازه ندارد مثل ذکر خدا «و اذکرالله کثيرا» زياد بلکه بعضي ذکرها اندازهگيري شده مثلا به ما گفتهاند بعد از نماز 34 بار بگو الله اکبر 33 بار بگو الحمدلله 33 بار بگو سبحان الله تسبيحات حضرت زهرا (سلام الله عليها) است که اين 34 بار الله اکبر 33 بار الحمدلله 33 بار سبحان الله ثواب هزار رکعت نماز دارد خوب اين اندازه گيريه اندازهاش هم يک رازي دارد که ما نميدانيم مثل اينکه ميگويند 34 کيلومتري گنجه حالا شما اين ور بکني يا آن ور بکني به گنج نميرسي.دکتر ميگويد اين قرص را نصف کن اين شربت را با قاشق مرباخوري بخور چشم. بعضي چيزها اندازهگيري شده يک خورده اضافه باشد زشته مثل کراوات دو تا کراوات روي هم بگذاري زشته يک کلمه اضافه کني غلطه. دست را ميگويند بگذار اينجا توي ارتش بگو آقا اجازه بدهيد من خيلي به شما علاقه دارم بگذارم بالاي سرم ميزند تو گوش ات. بعضي چيزها اندازهاش معينه خلافش غلطه چه عدد چه کراوات چه رکعات نماز بعضي چيزها چه بهتر هرچي بيشتر چه بهتر. رضا شاه رفت پادگان بازديد دم آشپزخانه گفت غذا چيه؟ سربازه گفت قربان آبگوشته رضاشاه رفت توي آشپزخانه در قابلمه را باز کرد ديد پلو است گفت پسر اينکه پلو است گفت قربان چه بهتر حالا... بعضي چيزها هر چه بيشتر بود چه بهتر، چه بهتر اما بعضي چيزها نه يک نبايد کم و زياد بشود امام فرمود: «يا يحيي و يميت» اين دعا را بخوان خوب طرف هم گفت «يحيي و يميت» اين هم از پيش خودش يک جمله اضافه کرد و گفت «و يميت و يحيي». امام فرمود: «و يميت يحيي» ش را من نگفتمها! از روش گذاشتي روش گذاشتي خيلي چيزها سليقههاي شخصي که وارد کار ميشود کار را به هم ميزند من يک خاطرهاي يکوقت نقل کردم توي تلويزيون چون خيلي از آن گذشته تکرار ميکنم.
يک مجرمي را قاضي دستور داد شلاقش بزنند آدمهايي که ميخواستند خودشيريني کنند يعني بي مزه گي، سليقه شخصي اين مجرم را بردند در دکان پدرش، پدرش هم نجار پيرمردي بود نجاري ميکرد دکان پدرش اين جوان را زدند پدره هم از غصه سکته کرد کجاي دين گفته در دکان پدرش؟ بابا ميخواهي بزني بزن چرا من را دکان بابام ميزني که دو نفر را با هم بکشي اينها خودشريني هايي است که روز قيامت بايد جواب داد گاهي وقتها مثلا ميگويند کمک کنيد اما کي گفته اين رقمي کمک کنيد؟ براي مرده قرآن بخوانيد کي گفته پشت بلندگو بخواني که همسايهها اذيت شوند؟ الان کار به جايي رسيده که اگر جايي خانه بغل مسجد است مشتريش کم ميشود نرخش هم پائين ميآيد ميگويند آقا مردم آزاريه يعني اينجا مجتمع مسلمانهاست عوض اينکه بگويند الحمدلله ميگويند نه.
صداي بلند جز براي اذان جايز نيست يکبار ديگر بگويم بسم الله الرحمن الرحيم صداي بلند جز براي اذان جايز نيست حق نداري قرآن بلند بخواني حتي توي اتوبوس که يک عده خوابند صلوات ختم کن بيخود، صلوات ختم کن من خواب بودم تو چه حقي داشتي من را از خواب بيدار کني صلوات مستحب است مردم آزاري حرام شما حق نداريد صلوات ختم کنيد وقتي توي اتوبوس دوتا خوابند. آقا بيشترشان بيدارند، بيشترشان بيدارند ولي دوتاشان هم خوابند ميتواني تنگ گوش بيشتره بگو يواشکي صلوات ختم کن اما اينرا حق نداري از خواب بيدارشان کني. بچه را حق نداري از سرجايش بلند کني بزرگ بنشاني ولو حالا آن بزرگ هر مقام رسمي، حق نداري. فاتحه، سخنراني، عزاداري، هيچ مراسمي پشت بلندگو که صدايش از سالن ميرود بيرون جايز نيست و اگر ايذاء مومن باشد مردم آزاري گناه است و شايد گناه کبيره باشد.
خدمت، حد ندارد
ديگر چي؟ چقدر بدهيم؟ بعضي چيزها قدر ندارد مثلا آقا چقدر تقوا داشته باشيم؟ تقوا چقدر، قدر ندارد «مااستطعتم» چقدر؟ «مااستطعتم» آنچه استطاعت داريد «و تقواالله مااستطعتم» آقا نسبت به دشمنها چقدر آماده باش باشيم؟ اگر يکوقت از يک ابرجنايتي تهديد شديم چقدر تفنگ ميخواهيم؟ نميدانم چقدر هواپيما ميخواهيم؟ چقدر نيروي انساني ميخواهيم؟ چقدر... قدر ندارد مثل اينکه آدم بگويد چندتا قرص بدهم به بچهام؟ باب... تا بچهات خوب شود بايد بروي دکتر «و اعدوالهم ما استطعتم» هر چه ميتوانيد بعضي چيزها چقدر نداريم. کمک به مردم نهايت ندارد نگو بس اش است بس نيست. آقا چقدر مطالعه کنيم؟ مطالعه بس نداريم ما فارغ التحصيل در فرهنگ قرآن نداريم اين فارغ التحصيل مال ايرانيهاست ما در قرآن و حديث فارغ التحصيل نداريم چون خدا به پيغمبرش (صلي الله عليه و آله) ميگويد «و قل رب ازدني علما» فکر نکني فارغ التحصيل شدي تو هم بايد باسوادتر بشوي. تحصيل قدر ندارد، اندازه ندارد تقوا اندازه ندارد ذکر خدا اندازه ندارد (مراجعه به پزشک اندازه ندا... نه بگويي آقا من تصميم گرفتهام يازده تا دکتر بروم بسه ديگه من ديگر دکتر دوازدهمي نميروم ولو بميرم.اِه!! اينطور که نشد که؟ شما اگر ده هزار تا دکتر هم ميروي بايد بروي تا خوب شوي. مراجعه به پزشک... از چيزهايي که بايد حساب کنيم استمرار است تا چه زمان؟ اين هم مال چقدر اين هم مال چگونه اما تا چه زمان؟ دائمي بايد باشد آن کاري ارزش دارد که هميشگي باشد و الا حالا کمک به فقير (ان الجواد قد يکفي) گاهي ممکن است يک سخي بخيل بشود گاهي ممکن است يک بخيل سخي بشود جرقه مهم نيست جريان مهمه و الا ياد خدا... فرعون هم توي دريا وقتي ديد غرق ميشود ياد خدا ميافتد ديگر) هر کسي در يک لحظه ياد خدا هست ولي ياد خداهاي لحظهاي اضطراري ارزش ندارد بايد آگاهانه، آگاهانه، آگاهانه، آزادانه، عاشقانه، دائمانه همهاش هم قرآن استها! کار بايد آگاهي باشد روي آگاهي باشد. به ما ميگويند «حتي تعلموا» «لاتقربوا الصلوة و انتم سکاري حتي تعلموا ما تقولون» مست سر نماز نرويد خمار و چرتي سر نماز نرويد «حتي تعلموا ما تقولون» بدانيد چه داريد ميگوئيد يع... آگاهانه باشد. آزادانه قرآن ميگويد اگر ما ميخواستيم همه مردم را زور، زورکي مجبور به عبادت ميکرديم اما عبادت زور، زورکي فايده ندارد، آزادانه. عاشقانه. قرآن انتقاد ميکند در دو جاي قرآن ميگويد اينها نماز ميخوانند اما در حال کسالت روي عشق نيست.
دائمانه «فاذا رکبوا في الفلک دعوا الله» وقتي سوار کشتي ميشود کشتي ميخواهد چپه بشود توي دريا نعره ميکشد يا الله ميگويد «فلما نجاهم» جفتک ميزند يعني فقط وقت اضطرار. آگاهانه «حتي تعلموا ماتقولون» آزادانه «لوشاء الله لامن من في الارض» اگر خدا بخواهد همه مردم زورکي ايمان ميآورند من نميخواهم زورکي ايمان بياورند اصلا اگر خدا بنا بود همه مردم خوب باشندها! گاوداري باز ميکرد که از دم شير بدهند به جاي انسان زنبورعسل درست ميکرد که از دم عسل درست کنند اصلا خداوند انسان آفريد که خواست انجام بدهد نخواست انجام ندهد «فمن شاء فليومن و من شاء فليکفر» خواست ايمان بياورد نخواست... بايد آزادانه باشد اگر کسي از بلندي پريد برايش کف ميزنيم اما اگر کسي هل ش دادند زورکي که برايش کف... هو پهلوانه؟ نه آقا هولم دادند اگر يک کسي را به ديوار به پايه بستنش اگر يک کسي را به ديوار بستنش و پولهايش را درآوردند که نميگويند آقا ماشاءالله بسيار آدم سخاوتمنديه خو... اين مجبورش کردند بستنش اختيار مهم است
.