ايام فراغت -2 - [درس هایی از قرآن] : ایام فراغت (2) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

[درس هایی از قرآن] : ایام فراغت (2) - نسخه متنی

محسن قرائتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ايام فراغت -2

«بسم الله الرحمن الرحيم»

امام (رحمة الله عليه) مي فرمايد اگر کسي نصف ليوان آب دور بريزد اسراف کرده است اين در رساله تحرير آمده است اسراف هم از گناهان کبيره است حالا ما توي خانه شيلنگ را بر مي داريم چقدر آب بيخود مي ريزيم توي حمام و جاهاي ديگر چقدر آب بيخود مي ريزيم بماند اگر دور ريختن آب گناه کبيره است دور ريختن عمر چه مي شود واقعا هدر دادن عمر خيلي مهم است. اصولي که در تفريح بايد مراعات بشود اصولي است عقلي و شرعي و منطقي و پذيرفته و دلپسند و استاندارد و بين المللي پيرامون تفريح و ورزش:

برنامه روزانه يک مسلمان‏

1-تنظيم و برنامه ريزي کار بايد يک برنامه‏اي داشته باشد چندين روايت داريم که مسلمان بايد کارهايش را تقسيم کند. حديث داريم «ساعة لمناجات ربه» يک ساعت بگذاريد براي گفتگوي با خدا «ساعة للمعاش» ساعتي را براي درآمد خرجي زن و بچه «ساعة للِّذته» ساعتي را براي لذت تفريح، زيارت دوستان، گپ زدن، گفتگو از اين مي فهميم که ورزشکار ما بايد بنده خدا هم باشد هنر درآمد هم داشته باشد نمي شود گفت من اهل فلان ورزش هستم خوب ورزش ات را بکن باقي کارهايت چيه؟ يک کار ديگر هم بايد بکنيد مثل اينکه به يک کسي بگوئيد شما چکاره‏ايد؟ بگويد من پيش نماز هستم پيش نمازي که شغل نيست پيش نمازي خوب است منتهي بايد بعد از نماز يک حديث بگويي يک مسئله بگويي يا درس هم بدهي يا درس هم بخواني پيش نمازي يعني يک متر جلوتر خوب اگر يک متر جلوتر شغل است پس يک متر عقب‏تر هم شغل است به يک کسي بگويند شما چکاره‏ايد بگويد من هم پس نمازم. پيش نمازي شغل نيست پيش نمازي براي عالم، طلبه کسي که به هر حال اهل قرآن، تحصيل، تبليغ يکي از اين کارهايي که مربوط به دين است بايد انجام بدهد خوب منتهي پيش نمازي هم بکند. فوتباليست هم همينطور است گل ات را بزن گاهي هم گل بخور اما بالاخره هنر چي؟ زن و بچه چي؟ برادرت بيکار است چي؟ خواهرت جهازيه ندارد چي؟ کمک به پدر و مادر چي؟ يک رابطه با خدا يک رابطه با خانواده يک رابطه با خودت اين تنظيم يک اصل است. اين که گفتم خيلي خوب بود اگر يک کسي زياد درس بخواند به تفريح اش نرسد فردا يک رنگ زرد، فلج و اعصاب خورد. زياد بازي کند فردا 16 تا تجديدي هم دارد عقب مانده علمي است آدم بي سواد در جامعه تحقير مي شود.

عبادت همراه با تحرک و حرکت‏

همينطور که اندام بدن با هم بزرگ مي شود اگر زني بچه بزايد کله بزرگ بدن کوچک اين چي مي شود؟ يک زن ديگر بچه‏اي با بدن بزرگ و کله کوچک بزايد بدني سالم است که اندامش مناسب باشد تفريح، کار، عبادت، خدمت، همه‏اش بايد به هم بخورد. دوم يکي از اصولي که دوم مطرح مي شود در تفريح 2-تفريح براي همه اسلام وقتي گفته نماز بخوانيد بر همه واجب کرده از مرجع تقليد90 ساله خانه دار، پير، بزرگ تاجر همه بايد خم شوند همه بايد به سجده بيفتند چه سازمان تربيت بدني و چه تشکيلات ورزشي روي کره زمين مي توانست قدرتي داشته باشد که با يک دستور تمام مردم را روزي پنج بار به خم شدن و صاف شدن...

گرچه آن خم شدن عبادت است اما در درون اين عبادت مسئله حرکت هم جاسازي شده طواف عبادت است اما توي همين طواف حرکت است سعي و صفا و مروه عبادت است اما توي همين عبادت حرکت است يعني اسلام حرکت و جنب و جوش و ورزش را لا به لاي کارها جاسازي کرده مثل خانم يا برادري که لباس مي شورند هدف اش لباس شستن است اما توي همين لباس شستن غذايش هضم مي شود عرق بدنش هم در مي آيد ورزش هم مي کند بايد براي همه باشد کوچک بزرگ عام و خاص امام (رحمة الله عليه) برنامه تفريح زياد داشت منتهي شرط مي کردند که اگر مي خواهيم به تفريح برويم دو تا شرط دارم يکي اينکه:

1-غيبت نکنيم ما مي خواهيم کيف کنيم چرا آبروي مسلماني را بريزيم مي رويم ورزش من از فلاني براي شما مي گويم شما از فلاني براي من مي گوئيد غروب که برمي گرديم دو مومن نزد ما خوار شده صبح عزيز بودند ولي وقتي من غيبت فلاني را نزد شما کردم نزد شما سبک شد شما هم يک غيبت مي کنيد ديگري را نزد من سبک مي کني شب لذت جسمي برده‏ام اما آبروي دو مومن ريخته شده است غيبت ممنوع
.

2-نمازمان را اول وقت بخوانيم.

تفريح، به دور از کينه و کدورت‏

3-دوري از کدورت اين‏ها را اشاره کردم در جلسه قبل دو نفر با هم رفيق هستند مي نشينند با هم قمار مي کنند بعد يکي پول ديگري را مي برد وقتي از سر سفره قمار بلند مي شوند آنکس که باخته کينه برنده را در دل دارد چون پولش توي جيب او رفته است. پول جابجا شدن هنر نيست هنر آنست که آدم توليد کند حالا اين دو هزار تومان يا جيب تو يا جيب من خوب توليد نشد در قمار توليد نيست کدورت هست رفيق مي نشينند دشمن بلند مي شوند «يريد الشيطان ان يوقع بينکم العداوة و البغضاء».

4-تفريح همراه با توليد خيلي از کارها ضمن اينکه تفريح است سرگرمي است ولي توليد هم در آن هست کشاورز، گل کار، کارگر مثلا نشسته صنايع دستي، هنرهاي دستي خيلي از کارها ضمن اينکه ايام فراغت پر مي شود نان و آبي هم براي صاحب اش پيدا مي شود، همراه با توليد.

5-تفريح همراه با پرورش دادن ديگران مادري که بچه داري مي کند تفريح مي کند ضمن اينکه مادر از گفتگو با بچه‏اش‏ لذت مي برد با بچه صحبت مي کند اين چيه دست، اين چيه لب و... هي او را پرورش هم مي دهد. خاطراتي که براي هم مي گويند مي رويم صحرا مي رويم کوهنوردي مي گوئيم هر کس خاطره مفيدي دارد بگويد ضمن اينکه مي گوئيم و مي خنديم انتقال تجربه هم هست. من بارها گفته‏ام خداوند يک لب توي صورت گذاشته است تمام مسائل را با همين لب مکيدن، جويدن، سخنراني، اکسيژن‏گيري و پس دادن کربن مي شود چند منظوره باشد.

6-تفريح همراه با پرورش عاطفه تفريحي برويم که در همين تفريح عواطفمان هم پرورش پيدا کند متاسفانه عواطف کم شده حرمت و احترام هم را کم نگه مي دارند به همديگر جسارت مي کنند آدم در بعضي جاها خيلي بد دهني مي بيند تو خانه حتي. حديث هم داريم پيغمبر (صلي الله عليه و آله) اسم کوچولوها را هم با کنيه مي گفت مثلا نمي فرمود احمد مي فرمود احمد آقا، حسن، حسن آقا ابوالقاسم عربها يک اسم دارند يک کنيه که کنيه کلاس اش بالاتر است. جشن فارغ التحصيلاني بود در دانشگاه تهران ما رفتيم براي آن جشن سخنراني کنيم رئيس دانشگاه قبل از من رفت حالا مثلا يک خير مقدمي بگويد من هم يک بحثي تهيه کرده بودم در حد فوق ليسانس مثلا کلاس بالا فکر کرده بودم يک مرتبه ديدم رئيس دانشگاه گفت من از شما دانشجويان عزيز تقاضا مي کنم حالا که داريد مي رويد سالي يک تلفن هم به ما بزنيد من خيلي غصه خوردم و گفتم مگر ما دانشجويي داريم که سالي يکبار تلفن به رئيس اش نزند آخر توي اين دانشگاه درس خوانده‏اي سالي يک تلفن را بايد تذکر بدهند؟ خدا نکند اينطور باشد حالا معلوم مي شود بعضي از دانشجوها اينطور هستند يا بعضي دانش‏آموزان دبيرستانها ديپلم شان را که گرفتند اصلا سراغ دبيرشان نمي آيند نبايد اينطور باشد. امير المومنين (عليه السلام) مي فرمايد کسي که يک کلمه به من ياد بدهد تا آخر عمر نوکرش هستم «من علمني حرفا فقدصيرني عبدا» آنوقت شما ديپلم ات را که گرفتي هيچي به هيچي؟ استاد احترام دارد. حديث داريم ما سه پدر داريم «ولدک»، «علمک»، «زوجک»، پدر که تو از او به دنيا آمدي پدري که آموزش داد پدري که به تو همسر داد يعني پدر شوهر و پدر زن هم پدر است.

پيامبر و امام، پدران امت هستند

«انا و علي ابوا هذه الامة» من و علي (عليه السلام) پدر اين امت هستيم «ملة ابيکم ابراهيم» قرآن مي فرمايد انبياء پدر ما هستند - يعني حضرت ابراهيم (عليه السلام) پدر شماست مادر دختران ما زهرا (عليها السلام) و خديجه (عليها السلام) است. پدر طبيعي پدر مکتبي پدر فکري به هر حال اين مساله همراه با عاطفه باشد همراه با صله رحم ما که مي خواهيم توي خيابان قدم بزنيم از اين خيابان برويم که به عمو و عمه هم سلامي بکنيم در مسير راهمان همراه صله رحم باشيم

7-ورزش همراه با خدمت فصل درو هست بچه‏هاي روستا بگويند برويم کمک اين کشاورزها و گندم هايشان را درو کنيم. فصل يک چيزي هست همه جمع شويم بسيج شويم مشکل را حل کنيم. يک روز بهداشت کار دارد همه بسيج شويم براي قطرات فلج اطفال گاهي مثلا وزارت آموزش و پرورش به ما نياز دارد کمک کنيم همراه با خدمت لازم نيست به کسي خدمت کنيم خودمان را خدمت کنيم. ما الان ده‏ها هزار مدرسه داريم که حتي دستشويي ندارد يعني دختر و پسر کوچولو که مي آيند ادرارشان را نگه مي دارند تا به خانه بروند آن‏وقت جوان 120 کيلويي کنار خيابان ايستاده و بيکار است مي خواهيم ورزش کنيم بلند شويم و برويم اينکه مي گويم شده است همين تجريش شمال تهران جوانهايي هستند دانشجو بچه هايشان هم تاجرند مي روند توي روستاهاي زابل کار مي کنند منتهي سالي 10-20 روز.

آموزش و پرورش که اينهمه جوان دارد دانشگاه که اينهمه جوان دارد چرا مشکل خوابگاه خودشان را حل نمي کنند ما از جمهوري اسلامي تقاضا داريم براي ما اتاق بسازد برويم بخوابيم اي معرکه کردي جواني که خودش بايد شهرک بسازد براي جاي خوابش هم محتاج است خيلي بد است. (صلوات) مسير تفريح هايمان را عوض کنيم مسير خدمت لااقل خدمت به خانه پدر و مادر حديث داريم آدمهايي هستند مي روند بيرون سفر پهن شد مي آيند مي خورند تا خوردند فرار مي کنند ملعون حديث داريم خداوند لعنت کند کسي را که «من القي کلَهُ علي الناس» خداوند لعنت کند کسي را که بار زندگي اش را روي دوش مردم مي اندازد يعني از زير کار جيم مي شود. پيغمبر (صلي الله عليه و آله) با گروهي رفتند تفريح هر کسي گفت من يک کاري مي کنم حضرت فرمود پس من هم هيزم جمع مي کنم گفتند آقا شما پيغبر هستيد فرمود اگر قرار است من هم آبگوشت بخورم بايد من هم يک کاري بکنم.

آمدند گفتند آقا در کاروان حج يک کسي بود خيلي عبادت مي کرد تا مي رسيديم به جايي مشغول ذکر و ورد و دعا مي شد حضرت فرمود پس کارهايش را چه کسي انجام مي داد؟ بالاخره کارواني که به اسب و شتر مي آيد وقتي مي رسند شستن و پختن دارد آقا ما کار مي کرديم او نماز مي خواند فرمود کار شما از نماز او بهتر بود مگر مي شود آدم از زير کار در برود و نماز بخواند. حالا اينهايي را که من مي گويم شما مقايسه کنيد با تفريح‏هاي صادراتي بازي هايي که از غرب آمده و ما هم ميليون ميليون تقليد مي کنيم خدمت دارد؟ رحم دارد؟ پرورش ديگران دارد؟ يا نه به هم فحش مي دهيم آبيته، قرمزته شيشه مي شکنيم، دعوا مي کنيم، نعره مي کشيم نتيجه اين بازي‏هاي غربي چي شده؟ اسلام چه مي گويد ما چه هستيم؟ و چه چيزي را از دست داده‏ايم و سراغ چه رفته‏ايم و چقدر تا حالا باختيم. شهيد مطهري به من مي گفت اين دعا مال ماه رجب است ولي شما هر روز بخوان «خاب الوافدون علي غيرک» باختند آنهايي که رفتند درخانه غير از اسلام در خانه غير خدا «و خسر المتعرضون الالک»

8-تفريح همراه با آموزش من يک قصه از قرآن بگويم: دو تا پيغمبر در صحرا يک کلاس دو نفره گذاشتند موسي و خضر (عليهما السلام) موسي (عليه السلام)به خضر گفت «قال له موسي هل اتبعک علي ان تعلمني مما علمت رشدا» (سوره کهف، آيه 66) خضر (عليه السلام) توي بيابانها مي رفت موسي (عليه السلام) گفت اجازه بده من دنبال تو راه بيفتم همينطور که توي بيابانها مي رويم يک چيزي ياد من بده.

به دنبال علمي باشيم که مايه رشد باشد

نکاتي که در اين آيه است:

1-ادب بي اجازه نيست «هل» يعني آيا سوال مي کند اجازه هست بيايم سرکلاس، اجازه هست بروم بيرون

2-خودتان را در عرض معلم ندانيد نگو آقا چه خبره؟ تو يکي من هم يکي نه خير تو يکي من هم يکي اما تو بايد دنباله رو باشي (اطاعت) «اتبع» تبعيت

3-کلاس صحرايي مثل بيمارستان صحرايي اردوي صحرايي چون توي بيابان بود

4-علم به قدري ارزش دارد که آدم بيابانگر بشود «تعلمني»

5-ظرفيت‏ها متفاوت است «مما علمت» نمي فرمايد «تعلمني ما علمت» اگر مي فرمود: «ما علمت» يعني هر چه بلدي به من هم بده «مما» مي فرمايد يعني از آنچه بلدي يکوقت مي گويم نان ات را به من بده بخورم يک وقت مي گويم از نان ات به من بده بخورم (من) يعني از - ظرفيت تو... تو خضر (عليه السلام) هستي خضر (عليه السلام) خيلي با سواد است چون کانالهاي مختلفي داشت موسي (عليه السلام) از يک کانال مي دانست اما خضر (عليه السلام) کانال غيبي هم مي دانست به همين خاطر وقتي سوار کشتي شدند کشتي را شکست و آن بچه را کشت هي موسي (عليه السلام)گفت چرا همچين کردي؟ گفت آخر ميداني من کانال ديگر هم دارم اطلاعاتي از طريق ديگر به من مي رسد.

6-مي گويد اي خضر(عليه السلام) فکر نکن اين چيزهايي را که بلدي از خودت است «علمت» «علم» فعل مجهول است يعني تو آموزش داده شدي يعني يک خدايي اينها را به تو... يکوقت مي گويم آقا پولت را بده خوب سنگين است يکوقت مي گويم از آن پولهايي که خداوند موقتاً به تو داده يعني از خودت نيست. يکوقت مي گويم آقا از ميوه‏هاي باغت بده يکوقت مي گويم حالا که امسال بارندگي شد حالا که الحمدالله درخت ات پربار شده از آن ميوه‏هايي که خدا به تو داده 2 کيلوي آن را به همسايه بده «علمت» يعني از خودت نيست علم از اوست مي فرمايد «رشدا» در خيلي از علوم حتي علوم قرآني رشد نيست البته خلق بعضي‏ها با اين کلمه تنگ مي شود در حوزه و دانشگاه علومي داريم بنام علوم قرآن دکتراي آن را هم مي گيرند اما بنده بعنوان کسي که 30 سال است در زمينه قرآن کار مي کنم علوم قرآني کم اش لازم است. علوم قرآن اطلاعات است مثلا مي گوييم شيرجه برو شنا برو اين مي رود استخرها موزاييک استخرها را مي شمارد مي گويد فاصله استخر چند متر مکعب است اين علوم قرآني است. مثلا مي گوييم امام خميني (رحمةالله عليه) حسينيه جماران چي گفت؟ مي گويد حسينيه جماران 8 پايه داشت 32 تا مهتابي مي گوييم اه!! اينکه امام خميني (رحمه الله عليه) نشد. مي گوييم بوعلي سينا چه گفت؟ مي گويد بوعلي سينا چند کيلو است. علوم قرآني تاريخ و جغرافي قرآن است ناسخ و منسوخ، فسخ و نسخ محکم، متشابه، قاري، اعجاز، اينها همه‏اش شمردن موزاييک هاست هيچکدام شنا نيست

وظيفه در برابر قرآن کريم‏

خداوند از ما 4 چيز خواسته:

1-تلاوت «فاقرءوا»

2-زياد تلاوت کردن «فاقرءوا ما تيسر» (سوره مزمل، آيه 20)

3-تدبر کردن يعني از قرآن نکته در بياوريم

4-عمل کردن

5-آنچه فهميديم و عمل کرديم به ديگران هم بگوييم.

بد نيست بدانيم اولين قرآن که چاپ شد چه موقع بود اما مي خواهم بگويم خيلي ضرورتش در حد تدبر نيست. يعني گاهي وقتها مي رويم مسجد الحرام پايه‏ها و بلندگوها را مي شماريم آنوقت مي بيني از طواف مانديم. من گاهي وقتها مي روم توي بعضي شهرها سخنراني اينها چند سال است من را توي تلويزيون ديده‏اند مي گويند برويم همان کسي است که توي تلويزيون است مي آيند بعد مي گويند آنکه توي تلويزيون است کوچکتر است توي تلويزيون قشنگ‏تر است توي تلويزيون زشت‏تر است اصلا يادش مي رود من چه مي گويم اين تا مي رود تاريخ و جغرافي من را وارسي کند از حرفهاي من غافل مي شود علوم قرآن گاهي وقتها ما از اصل قرآن باز مي دارد يک مقدار کمي از آن لازم است (با معذرت از آقاياني که عمرشان را توي اين وادي خرج کرده‏اند البته اگر يک وقت هم بحث شد من از خودشان شنيده‏ام‏. چه کساني دکتراي علوم قرآني دارند و الان دارند اشک مي ريزند که عمرمان را باختيم يعني بجاي اينکه بدانيم خود قرآن چه مي گويد رفتيم سراغ اينکه اول قرآني که نوشته شده است خطشناسي نسخه‏شناسي از اين شناسايي، شناسايي‏ها راه انداختيم بعد نفهميديم خود قرآن چه مي گويد. ايام فراغت همراه با آموزش، آموزش حتي در حيوان هم اثر دارد سگ آموزش ديده شکار کند شکارش حلال است سگ آموزش نديده شکار کند شکارش... اگر گفتند کلمه‏اي راجع به آموزش بگو، بگو علم به قدري ارزش است که اگر سگ هم يک کلمه بلد باشد شکارش با باقي سگها فرق مي کند.

در حيوانها اثر مي کند تا چه برسد به انسان. اجمالا تفريح ما بايد برنامه ريزي داشته باشد يعني تمام وقت مان صرف تفريح نشود خودمان ورزش کنيم نه تماشاي ورزش عمومي ورزش کنيم نه فقط جوانها ورزش هايمان صفا را اضافه کند نه اينکه صفا و صميميت و محبت را به هم بزند در آخر ورزشمان توليد باشد اين همه آدم بي خانه داريم دو تا تابستان سرباز و دانشجو و دبيرستاني بسيج شوند مشکل مسکن را حل مي کنند يعني هم مشکل مسکن داريم و هم پاي آن ايستاده‏ايم و سوت مي کشيم هم پاي آن ايستاده‏ايم سي‏دي و ويدئو مي بينيم برادر و پدرمان خانه ندارند خواهرمان جهازيه ندارد من هم دارم سي دي مي بينم يعني من دارم آلوده مي شوم فکرم تلف مي شود نوجوانيام از بين مي رود پدرمان در کرايه خانه مانده برادرمان هم مي خواهد عروس بياورد خواهرمان جهازيه ندارد ببينيد خودمان گير هستيم.

ما بايد ايام فراغتمان را با اينها پر کنيم گر چه ممکن است عده‏اي به ما بخندند خوب بخندند ممکن است عده‏اي به ما بگويند امل ما را به اسم روشنفکري به اينجا رسانده‏اند ما نمي خواهيم روشنفکر باشيم خدايي که ما را خلق کرده او مي داند چه ساخته است به ما مي گويد راه حق همين است «و ان اعبدوني هذا صراة مستقيم» (سوره يس، آيه 4) «و انک لتدعوهم الي صراط مستيم» (سوره مومنون، آيه 72) «و من معتصم بالله» راه مستقيم اين است راههاي ديگران راهي است که ما را هرزه بار مي آورد عياش بار مي آورد بيکار بار مي آورد بي عار بار مي آورد تخصص هايشان را ياد ما نمي دهند اما هرزگي هايشان را ياد ما مي دهند يعني فرمول اف - 16 را آمريکا هرگز به شما ياد نخواهد داد اما عکس سکسي هر چه بخواهي براي تو مي فرستد يعني آنچه باعث ول شدن شماست مجاني مي دهد اما آنچه باعث رشد شماست هرگز نمي دهد نه فرمول اف- 16 فرمول پپسي کولا را آمريکا هرگز به شما نخواهد داد نه آبکي اش پپسي کولا و نه سفتگي اش اف- 16 يعني چيزهاي علمي به شما ياد نمي دهد اما هرچه عکس سکس بخواهي براي تو مي فرستد براي اينکه شمارا از هويت بيندازد براي پوک کردن شما هرچه بخواهي خرج مي کند براي رشد شما قفل مي کند و ما بايد دشمن خودمان را بشناسيم.

«والسلام عليکم و رحمه الله و برکاته »

/ 1