ايام فراغت‏ -1 - [درس هایی از قرآن] : ایام فراغت (1) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

[درس هایی از قرآن] : ایام فراغت (1) - نسخه متنی

محسن قرائتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ايام فراغت‏ -1

«بسم الله الرحمن الرحيم»

قرآن و عقل به ما مي گويد هيچ چيز در هستي بيهوده آفريده نشده ممکن است فايده‏اش را ما ندانيم بگوئيم اين جنگلها براي چيست؟ اما صدها آثار و برکت در اين جنگلها هست کوه‏ها،دره‏ها،معدنها،حيوانها،رنگها،انسانها،موجودات، تمام هستي يک هدف درست در آن هست و هدف همه هستي که با هدف درست شده اينست که ما استفاده کنيم آنوقت اگر انسان موجود بي هدفي باشد همه هستي را از بين برده مثل بچه‏اي که خوب درس نخواند کل نظام آموزش و پرورش را از بين برده چون استخدام گزينش، روابط عمومي، تبليغات، آزمايشگاه، کتابخانه، استاد،معلم، نمره، امتحان، مدرسه، زنگ، فضاي آموزشي تمام اين برنامه‏هاي آموزش و پرورش براي اينست که اين آقازاده، دخترخانم، آقا پسر درس بخواند اگر اين هرزه شد و درس نخواند کل آموزش و پرورش را هدر داده.

هستي هدفدار است، کار بيهوده نکنيم‏

اگر ما از عمرمان استفاده نکنيم هستي هدر رفته. اين خورشيد که مي تابد روي هدف مي تابد هدفش هم بنده هستم و اگر بنده از عمرم استفاده نکنم نه اينکه خودم حرام شده بلکه نور خورشيد هم حرام شد مثل بچه‏اي که درس نمي خواند نه اينکه خودش حرام شده آموزش و پرورش را هم حرام کرده. «ان مع العسر يسرا»، «فان مع العسر يسرا» با سختي‏ها آساني است با سختي‏ها آساني است بعد مي فرمايد «فاذا فرغت فانصب»، «اذا» همينکه «فرغت» فراغت شدي «فانصب» يک کار نو شروع کن کارات هم جهت دار باشد چه جهتي؟ «و الي ربک فارغب» در قرآن واژه‏ها و لغت‏هايي مورد انتقاد است مثلا مي فرمايد دوري کنيد از کار عبث از لغو از لهو از لعب از باطل (کار عبث) کار بي هدف. زنجيري دستش گرفته و مي چرخاند تمام که شد از طرف ديگر مي چرخاند هدفش چيست؟

قرآن از افرادي تعريف مي کند و مي فرمايد افرادي هستند «انا سمعوا اللغو اعرضوا» (سوره قصص، آيه 55) يک حرف لغو که شنيدند نمي نشينند گوش دهند بلند مي شوند و مي روند مي گويد حيف است يک نوار کاستي که چند صد تومان بخري روي آن حرف صدايي ضبط نمي کني مي گويي پولش را داده‏ام نوار مغز من از نوار کاست مهمتر است من گوش به حرف تو نمي دهم نوار مغزم را با اين حرفها پر نمي کنم «و اذا اسمعوا اللغو اعرضوا» لغو که شنيدند دوري مي کنند «و الذين لايشهدون الزور» (سوره نساء، آيه 166) در جلسات (زور) يعني باطل اگر ديدند يک جاهايي حرف ياوه‏اي گفته مي شود «لايشهدون» شاهد و گواه آن چنين جلساتي نيستند.

جامعه بهشتي، از کار لغو دور است‏

از برکات بهشت يکي اينست که «لايسمعون فيها لغوا» در بهشت حرف لغو نيست جامعه‏اي که در آن حرف لغو نباشد جامعه بهشتي است جلسه‏اي که در آن لغو نباشد جلسه بهشتي است جلسه‏اي که در آن چرت و پرت باشد جلسه دوزخي است البته من نمي گويم همه جلسه‏ها روضه و سخنراني و موعظه باشد ده‏ها و صدها کار مفيد و شيرين داريم ولي لغو نيست. قرآن انتقاد مي کند و مي فرمايد بعضي‏ها «لاهية قلوبهم» اصلا قلب شان و روحشان و فکرشان لهو است اصلا هدف ندارند مثل ظرف خالي هرچه شد پر مي شود هوا شد، بنزين شد، آب شد، گل شد ظرفشان بي ارزش است در اختيار هر مظروفي است. انتقادهاي قرآن از لهو و لعب زياد است. سرگرميهاي غلط در صدر اسلام دو قبيله با هم سرشماري کردند آن گفت ما بيشتريم ديگري گفت ما بيشتريم گفتند دعوا ندارد سرشماري کنيم سرشماري کردند فاميل (ب) باخت گفت نه خير زنهاي حامله را دو تا حساب کنيم از نو سرشماري کردند باز هم باخت گفت نه بيشترمان مرده برويم قبرستان مرده هايمان را هم بشماريم رفتند قبرستان گور پدرشان را بشمارند آيه نازل شد: «الهکم التکاثر» «حتي زرتم المقابر» «الهکم» لهو است اينقدر شما سرگرم حرفهاي چرند و پرند هستيد حتي «زرتم» يعني زيارت کرديد «المقابر» مقبره را، يعني اينقدر شما گيجيد رفتيد مقبره شماري. هستي آفريده شده باطل نيست چرا من باطل باشم شما حاضريد يک وصله ناهمرنگ به لباست بزني؟ انسان باطل وصله همرنگ هستي نيست «ربنا ما خلقت هذا باطلا» مومنين به عايشه گفتند يک خاطره از پيغمبر (صلي الله عليه و آله) بگو عايشه گفت پيغمبر (صلي الله عليه و آله) سحرها مي آمد به اطراف آسمان نگاه مي کرد آيه آخر سوره آل عمران را مي خواند: «ان في خلق السموات و الارض» در آفرينش آسمان و زمين آيه هايي است براي صاحبان عقل. صاحبان عقل کساني هستند که «يتفکرون في خلق السموات» فکر مي کنند در آفرينش بعدا اقرار مي کنند مي گويند: «ربنا ماخلقت هذا باطلا» خدايا اين هستي باطل آفريده نشده هستي باطل نيست من هم نبايد باطل باشم حالا باطل چيست؟

حق، آب است و باطل، کف‏

باطل بي فايده است چون قرآن مي فرمايد: «يضرب الله الحق و الباطل» يک ضرب المثل مي زنم براي حق و باطل باطل کف است و حق آب است کف مي پرد آب مي ماند. قرآن وقتي از خودش تعريف مي کند مي فرمايد کتابي است که يک کلمه باطل در آن نيست شما بعضي از کتابهاي تعريف شده آسماني را ببينيد مثلا در انجيل حضرت عيسي (عليه السلام) با مادرش رفت عروسي شراب کم آمد صاحبخانه خجالت کشيد دويد گفت چکار کنم؟ گفتند غصه نخور ظرفها را پر آب کن من با معجزه آنرا شراب مي کنم يعني حضرت عيسي (عليه السلام) پيغمبر شراب ساز مي شود ولي در قرآن يک کلمه حرف باطل نيست «لاياتيه الباطل من بين يديه» (سوره فصلت، آيه 42) وقتي مي گويم باطل نه اينکه ورزش و خنده نکنيد مي خواهم بگويم خنده‏ها هم خنده‏هاي هدف داري باشد يک وقت انسان مي خواهد قدم بزند خوب قدم بزند حالا که بناست قدم بزنيم از اين خيابان برويم به عمو هم سلام کنيم به خانه عمه هم سلام کنيم ما که بناست مسابقه دو بگذاريم چرا مي گوئيم از پمپ بنزين تا پمپ بنزين از اين مسجد تا آن مسجد ما که بناست صورتمان را بشوريم خوب قصد وضو مي کنيم ما که بناست بنشينيم رو به قبله بنشينيم ما که بناست گوشواره براي دخترم بخريم مثلا مي گويم اگر درس ات خوب شد همين گوشواره خريدن هم مي شود هدف دار من که شيرجه مي روم خوب قصد غسل جمعه مي کنم مي شود انسان کارهايش را از رهايي دادن به آن جهت بدهد من که صدقه مي دهم به کميته امداد براي سلامتي خودم مي گويم براي سلامتي همه مسلمانها انسان مي تواند با يک فکر جمله را عوض کند. حديث داريم شيعه و سني آن را نقل کرده‏اند «ان الله يغضب الشابه الفارغ» خداوند غضب مي کند بر آدم ول آدم هرزه. حضرت فرمود سر کوچه بيخود ننشينيد سر چهار راه نايستيد حالا اگر مي خواهيد بايستيد اين کارها را بکنيد. رفته بودم چين پيرمردهاي 80-90 ساله بازنشسته يک چهارپايه به آنها مي دهند لب چهار راه مي نشينند با يک سوت هر ماشيني که مي خواهد بيخود پارک کند سوت مي زند که اينجا پارک نکن برو آنجا يعني از آن پيرمردهايي که حال راه رفتن ندارند استفاده مي کنند. بعضي کشورها از زمينشان سه بار استفاده مي کنند.

شيطان گام به گام در انسان نفوذ مي کند

باطل هم رشد مي کند حضرت امير (عليه السلام) صحنه‏اي را از باطل گراها نقل مي کند مي فرمايد باطل بذري است دانه‏اي است تخمي است که شيطان در دل انسان مي نشاند اين تخم جوجه مي شود جوجه‏ها رشد مي کند ذره ذره وجود آدم باطل مي شود اول يک فکر باطل است اگر فکر باطل در نرود توي ذهن مي ماند و آن را سياه مي کند مثل دود که اگر از پنجره بيرون نرود توي اتاق مي ماند و کل اتاق را سياه مي کند و لذا قرآن مي فرمايد شيطان چند رقم مي آيد اول با انسان تماس مي گيرد مثل (پني سيلين) که اول آمپول را تست مي کنند- اول تست مي کند «مسهم طائف من الشيطان»، «مسهم» يعني تماس مي گيرد اگر ديد شما قبول کرديد وارد روح مي شود تو مي رود «يوسوس في صدور الناس» «في» يعني مي رود تو وقتي شيطان در روح رفت باز نگاه مي کند بيرونش مي کني يا نه اگر ديد با او رفيق شدي همانجا مي ايستد «وهوله قرين» «قرين» يعني همنشين مي شود بعد ذره ذره حرف که مي زني حرفها شيطنت فکرها شيطنت کارها شيطنت امضاء،تصميم اصلا وجود سر تا پا مي شود شيطان منتهي شيطان انسي «شياطين الانس و الجان». روايت هم داريم گناه اول يک نقطه مي شود ذره ذره تمام روح را مي گيرد مثل سيب فاسدي که اگر از صندوق سيب بيرون نيايد به مرور زمان همه صندوق را فاسد مي کند.

جوان بهشتي از لهو و لعب دوري مي کند

حديثي داريم «ما من شاب يدعوا لذته الدنيا و لهوها و يستقبل بشابه طاعة الله الا اعطي الله اجرا ثنين و سبعين صديقا» اگر لهو و لعبي پيش آمد جواني گفت اين کار هرزگي است من دنبال اين هرزگي‏ها نمي روم اين کار خلاف است و به جاي هرزه گري کار الهي انجام دهد خداوند پاداش 72 صديق به او مي دهد. (صديق) از (صدق) است يعني راستگو (صديق) کسي است که تمام وجودش صداقت است يعني فکرش با چشمش با گفتارش با عمل اش همه‏اش با هم همخواني دارد بعد خداوند هم مي فرمايد اي جوان تو مثل بعضي از فرشته‏ها هستي يعني فرشته مي شود. مي شود انسان در زمين باشد و خدا به او بگويد تو فرشته ايي. فرشته کيست؟ انسانهايي که از هرزگي دوري مي کنند.

سفارش اسلام به تفريح و ورزش‏

ايام فراغت چگونه بايد پر شود؟ ايام فراغت بخشي از آن بايد با تفريح پر بشود اسلام با ورزش موافق است اين آيه مال ورزش (تفريح) است: برادران يوسف (عليه السلام) مي خواستند او را بردارند و توي چاه بيندازند گفتند چکار کنيم که بابا يوسف (عليه السلام) را تحويل بدهد گفتند بگويم بابا يوسف (عليه السلام) نوجوان است نوجوان مي خواهد بازي کند نياز نوجوان به بازي نياز واقعي و درستي است و پيغمبر هم نسبت به اين نياز تسليم مي شود پس به نزد بابا برويم و بگوييم «ارسله معنا» بفرست اش با ما بيايد برويم «يرتع و يلعب»، «يرتع» مراتع «يعلب» بازي برويم گردش و بازي. يعني برادران يوسف (عليه السلام) فکر کردند قوي‏ترين حرفي که مي توانند يوسف (عليه السلام) را از بابا تحويل بگيرند اينست که مسئله ورزش را مطرح کنند اين اصل ورزش است.

تفريحات سالم: اول اينکه تفريح بايد براي همه باشد هم زن و هم مرد هم دختر و هم پسر هم کوچک و هم بزرگ بالاخره روح انسان گرفته مي شود خسته مي شود و لذا روايت هم نمي گويد به پسرها تيراندازي ياد بدهيد نمي گويد: «علمو ابنائکم» مي گويد: «علموا اولادکم» «ولد» هم شامل پسر مي شود هم دختر اما «ابن» يعني پسر يکسري کارها را بايد همه بلد باشند مثل شنا، تيراندازي تازه اين دو ورزشهايي هستند که آينده هم به درد مي خورد اگر افراد امتي همه تيراندازي بلد بودند مي توانند از خودشان دفاع کنند بازي هايي که صادراتي است به ايران و به باقي کشورها اين بازي‏ها امروز در آن ورزش است اما آدم هيچوقت با اين ورزش نمي تواند از جان خودش دفاع کند شنا ورزشي است که من هم مي توانم خودم را نجات دهم و هم يک روزي شخصي را نجات دهم حالا شنا، قايق، بلم، هر چي کشتي تيراندازي و تمام آموزش‏هاي نظامي هم امروز مي توانم از خودم و کشورم دفاع کنم اما حالا مثلا يک سري بازي‏هاي ديگر امروز ورزش دارد اما... اسلام مي گويد مي خواهي ورزش کني دو تا آرم داشته باشد:

1-بايد ورزشي باشد که امروز در آن لذت باشد

2-فردا در آن خدمت باشد. بعضي ورزش‏ها امروز در آن لذت نيست مثلا سيگار، مشروبات

ورزش همراه با لذت و خدمت‏

يکسري ورزشها امروز هيچ لذتي ندارد فردا هم همينطور نمي گويي خوب شد من سيگار کشيدم وگرنه وضع مملکت به هم خورده بود. يکسري ورزش‏ها نه امروز دارد نه فردا يکسري ورزش‏ها امروز دارد بعضي بازي هايي که ما الان مي کنيم امروز يک لذتي است اما احدي نيست که بگويد بسم الله الرحمن الرحيم من جمهوري اسلامي ايران را به خاطر اين عمل از سقوط نجات دادم نه اينطور نيست ورزشي که اسلام طراحي کرده هم امروز دارد هم فردا حالا انتخاب با خودتان مثل کف و صلوات بنده يک کاري مي کنم شما به احترام من کف مي زنيد کف زدن شما تشکر است تشکر از يک عمل خوب اما براي قيامت شما چيزي ذخيره نمي شود او تشويق مي شود اما شما چيزي نداريد اما اگر گفتي براي سلامتي اين آقا صلوات بفرستيد با اين صلوات هم آن آقا تشويق مي شود هم يک ذکر خدايي براي شما ذخيره مي شود. شما اگر خواسته باشي پولت را پولي کني که در يک کشور مصرف داشته باشد يا تبديل به طلا کني که درهمه دنيا ارزش داشته باشد اگربناست اسکناس را طلا کني طلا ارزش اش بيشتر از اسکناس است چون اسکناس کشور که عوض شد ارزشش پايين و بالا مي رود اما طلا در دنيا قيمت ثابتي دارد ما گر بناست تشويق کنيم خوب شما تشويق مي شوي من هم يک چيزي براي خودم داشته باشم پيغمبر (صلي الله عليه و آله) خوشحال مي شود چون نامش برده مي شود امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) هم چون (آل محمد) است خوشحال مي شود طرف هم تشويق مي شود يک ذکر خدايي هم در پرونده عملت ثبت مي شود کف زدن حرام نيست اما من که مي خواهم تشويق کنم يک طوري تشويق کنم که هم امروز راداشته باشد هم فردا (مي شود انسان بلوزي داشته باشد يقه‏اش طوري باشد که هم دختر بپوشد هم پسر هم عاشورا بپوشيم هم سيزده بدر مي شود هم رنگ و گل لباس طوري باشد که فقط يک قشر بپوشد آن هم يک روز يعني روز که عوض شد ديگر قابل پوشيدن نيست آدم عاقل هميشه لباسي را انتخاب مي کند...

من سراغ دارم تاجري که خيلي هم مهم است پولدار است مي گفت من هيچوقت يک جفت جوراب نمي خرم دو سه جفت مي خرم همه‏اش يک رنگ جوراب فروش فکر مي کند که من چند تا پسر دارم مي گويد براي پسرها مي خري مي گويم نه براي خودم مي خرم مي گويد پس چرا چند جفت برمي داري همه را يک رنگ مي گفت اگر رنگ هايش فرق کند اگر يکي از جورابها سوراخ شد بايد دو تا را دور بيندازم اما اگر الان يکي سوراخ شد يکي از آنها را عوض مي کنم چون همه همرنگ است تاجر است ولي در خريد جوراب عقلش را بکار برده ما مي توانيم در بنايي طوري بنايي کنيم که هم اين سالن کتابخانه باشد هم نمازخانه هم اين سالن ميز پينگ پنگ باشد هم اين سالن نماز جماعت باشد و مي شود هم طوري طراحي کرد که فقط سالن کنفرانس بشود هيچ خاصيت ديگري نداشته باشد. خداوند يک لب توي صورت گذاشته است چندين کار از آن انجام مي دهد مکيدن، جويدن، سخنراني، گرفتن اکسيژن، بوسيدن، پس دادن کربن همه از همين لب است اما دست مهندس‏ها بده يک لوله کشي مي کنند براي خروجي کربن يک لوله کشي مي کند براي ورودي اکسيژن کله ما را پر از دودکش و دکمه مي کند اين هنر خداست با يک شکاف چند منظوره حضرت يوسف (عليه السلام) يک ليوان داشت که هم با آن آب مي خورد و هم با آن چيزي کيل مي کرد و لذا در قرآن داريم «سواع الملک» «ساع» يعني وسيله‏اي که کلمه «سقايه» هم داريم يعني آب مي خورد شاه بود عزيز مصر بود حکومت دست اش بود اما با ليوان هم آب مي خورد و هم کيل بود. بخشي از مشکلات جامعه ما بخاطر کم عقلي مان است يک ظرف مال شيرخوري يک ظرف مال قهوه خوري يک ظرف مال چاي خوري يک ظرف مال شربت خوري مي شود طوري طراحي کرد در همين ليواني که چاي مي خوريم پرش کنيم شربت مي شود نصفه‏اش مي کنيم چاي مي شود ته ليوان يک خورده کمتر مي ريزيم قهوه مي شود البته ممکن است به من بخندند خوب بخندند اما مي دانيد چقدر فقير در مملکت داريم؟ دهها هزار خانه هست که گوجه را در آب جوش مي جوشانند و به بچه شان مي گويند آبگوشت داريم به اسم آب گوشت آب گوجه مي دهند امکان خريد گوشت ندارند آنوقت ما مي خنديم که اين حرفهاي املي چيه قرائتي مي زند)

ورزش همراه با صميميت نه کدورت‏

2-تفريح بدون کدورت تفريح سالم اينست که در آن کينه نباشد در بعضي از تفريحات ما کينه است چطور؟ من و شما با هم رفيق ايم مي شينيم قمار من از شما مي برم وقتي برنده شدم پول را توي جيبم گذاشتم بعد از قمار ديگر شما من را دوست نداريد با هم علاقه نمره 14 بود نشستيم وقتي پول را توي جيبم گذاشتم علاقه 10 درجه مي شود ولذا اول بگويند فلاني مريض شد مي گويي عجب! چي شد حالا قرصي، کاري، دکتري، دوايي بعد که مبلغي از شما برنده شدم بگويند فلاني مريض شده مي گويي: به درک چشمش هم کور پولمان را برد. قرآن مي فرمايد قمار نکنيد چرا؟ «يريد الشيطان ان يوقع بينکم العداوة و البغضاء» دوست مي نشينيد دشمن بلند مي شويد متاسفم از بعضي ورزش‏ها فوتبال مي شود گروهي برنده مي شود يک حرکاتي بعضي از افراد مي کنند که اين تفريح را تبديل به کينه مي کنند به جسارت مي کنند بابا من و تو توي يک کشوريم توي يک شهريم حالا تو طرفدار اين گروه هستي من طرفدار آن گروه هستم چرا حرف زشت مي زنيد.

3-تفريح همراه با توليد يکي از اشتباهاتي که در ذهن خيلي از جوانها شده اينست که فکر مي کنند تفريح با توليد منافات دارد کشاورزان ما ضمن اينکه توليد مي کنند گلکار، دامدار، پيوندکار افرادي هستند در عين اينکه تفريح مي کنند توليد هم مي کنند. اميرالمومنين (عليه السلام) با دستش وصله مي کرد ذکر خدا مي گفت گفتند ياعلي (عليه السلام) چه کار مي کني؟ فرمود با دست کار مي کنم چرا زبانم بيکار باشد. (مي دانيد چقدر از دانشجوهاي ما خوابگاه ندارند؟ مي دانيد چقدر زمين بيخودي داريم؟ مي دانيد توي دانشگاهها چقدر مهندس داريم؟ مهندس هست نقشه و زمين هم هست اين دانشجو 10 روز بيايد عملگي کند بسيج شوند يک سالن براي خوابگاه خودشان بسازند دنبال سازمان برنامه و بودجه مي گرديم که او پول تصويب کند 50 ميليون چقدر هم از آن حرام مي شود تا يک سالن ساخته شود من هم تابستان نشسته‏ام دانشجو عمراش تلف مي شود جاي خواب هم ندارد.)

پيغمبر (صلي الله عليه و آله) مسابقه مي گذاشت هر کس برنده مي شد يا درخت خرماي باردار به او مي داد يا شتر حامله که خود شتر حامله توليد مي کند، گوشت، شير، کرک يا درخت خرما چوبش، خرماش. (الان مثلا وسيله توليد آقا گروه فلان برنده شد بسيار خوب علاقمندان اين تيم يک حساب باز کنند همه عاشقاني که مثلا مي گويند يا قرمز يا آبي يا هر رنگي طرفداران همان رنگ پول بريزند به حساب 100 هزار، 10 ميليون به عشق آن پول بريزند مي بيني پول يک کارخانه شد و اين کارخانه لباس توليد کند صد نفر جوان علاف بيکار کار توليد کنند لباس ارزان براي آن کساني که لباس ورزشي مي خواهند تهيه بشود سرمايه‏اي بشود بعد زمين کارخانه گران مي شود برهنه‏ها پوشيده مي شوند بيکارها کاردار مي شوند ما همينطور بغلش مي کنيم و مي بوسيمش بعد هم پولش مي شويم بعد عکس مي گيريم بعد سوت بعد هم گل به سرش مي اندازيم بعد هم گل پرپر مي شود هيچي به هيچي واقعا بلد نيستيم.) بازي چه نوع بازي باشد؟ امروز لذا فردا خدمت در بازي هيجان نباشد چون هيجان ضد تفريح است جوايز، جوايزي باشد که خود جايزه اشتغال زا باشد من چند سال پيش در تلويزيون يک حرفي زدم به يک عده هم برخورد يک نامه تندي هم به من نوشتند ولي چون من حرف خودم را قبول دارم تکرار مي کنم آقا زمين دارد آب هم دارد حالا زمين متري چند کاري نداريم به او مي گوييم آقا شما نمي شود کاهو بکاريد؟ کاهو! خانم گفت دهاتي من سوپردولوکسام خيلي خوب چه مي کاري؟ چمن من آخوند شما را محاکمه مي کنم مي دانيد بذر کاهو کيلويي چنده و بذر چمن کيلويي چند؟ بذر چمن کيلويي 50 - 60 هزارتومان است بذر کاهو کيلو چندهزارتومان است؟ پس بذرش ارزانتر است
.

2-بذر کاهو داخلي است بذر چمن را بايد از خارج بياورند
.

3-برگ کاهو بزرگتر است و هر برگي بزرگتر باشد توليد اکسيزن اش بيشتر است
.

4-کاهو هفته‏اي يکي دو بار آب مي خواهد چمن هر روز آب مي خواهد مي دانيد مصرف آب در کاهو کمتر است؟

5-کاهو سلول بدن انسان مي شود امام صادق (عليه السلام) فرمود کاهو بخوريد خونتان صاف مي شود کاهو خيلي خاصيت دارد ولي چمن سلول بدن الاغ هم نمي شود آنوقت من املام تو روشنفکري؟ آقاي يک خورده بازي در آورديم حاضر هم نيستيم فکر کنيم همه هم داريم گرسنگي مي کشيم توي سرخودمان هم مي زنيم عين بت پرست‏ها شديم قرآن براي بت پرستها آيه‏اي دارد که مي فرمايد: «اتعبدون ما تنحتون» با دست خودت بت تراشيدي راستش گريه مي کند ما با دست خودمان بت تراشيديم که داره بايد چمن باشد (بسمه تعالي) کاهو زشت است در شان اداره نيست بايد در ورزش حتما فحش باشد شکستن شيشه اتوبوس باشد هيجان داشته باشد برد و باخت داشته باشد اگر فوتباليستي قبول شد بايد سوت بکشيم به او جام بدهيم طلا بدهيم حالا برادرش قوتباليست بيکار است خواهرش جهازيه ندارد خود فوتباليست مي خواهد ازدواج کند پول ندارد خانه ندارد من کاري ندارم من نگاه مي کنم اتريش چه داد اروپا چه داد آمريکا چه داد من هم اينطوري هستم اگر ما تفريح مان را خودمان طراحي کنيم... (من يک چيزي گفتم روزنامه گل آقا من را مسخره کرد ولي حرف منطقي با مسخره از بين نمي رود گفتم)

ورزش همراه با حيا و اخلاق

اين آقاي ورزشکار که اين همه وزنه سنگين بلند مي کند نمي تواند لباس خودش دو سانت اضافه باشد که اينقدر لباس اش تنگ نيفتد کيست که حاضر باشد خواهرش و دخترش بي حيا باشد و اين ورزشکار را با لباس تنگ توي تلويزيون نشان مي دهد حياي دخترها و پسرها از بين مي رود شما که صد کيلو بلند مي کني دو سانت هم شلوار خودت را گشاد کن نه اين لباس استاندارد بين المللي است حالا يعني اسرائيل تمام قوانين بين الملل را عمل مي کند؟ آمريکا را نمي بيني که تمام قوانين سازمان را وتو مي کند آنوقت آنها براي بمباران کشورها هيچ گوش نمي دهند شما براي حياي دخترت منتظر مي ماني استاندارد شود استاندارد چيه؟ استاندارد من عقيده‏ام است من مسلمانم من حيا دارم من دين دارم من ناموس دارم او ممکن است هيچي نداشته باشد من که نمي توانم لباس ورزشام را طبق استاندارد... وزنه برداري کنيم بعلاوه حيا مهندسي کنيم بعلاوه حيا، ورزش کنيم بعلاوه توليد. مابايد ايام فراغتمان را خودمان طراحي کنيم کاري به ديگران نداشته باشيم.

«والسلام عليکم ورحمه الله و برکاته»

/ 1