نقش حضرت زينب (عليها السلام) در مديريت بحران
بسم اللّه الرّحمن الرّحيم بينندگان عزيز بحث در آستانه اربعين حسينى مىبينيم مىبينيد بد نيست كه يك سلامى به امام حسين (ع) بكنيم چون علامت مؤمن چند تا چيز است يكى زيارت اربعين است و حالا كه ما راهمان دور است به كربلا از اينجا سلام بدهيم چون بُعد منزل نبود در سفر روحانى همانطور كه قرآن سلام كرده يكى از كارهاى قرآن سلام به بزرگان است. «سلام على ابراهيم» «سلام على نوح فى العالمين» «سلام على موسى و هارون» پس خود خدا هم سلام مىكند ما هم سلامى در آستانه اربعين داشته باشيم (السلام عليك يا ابا عبدالله و على الارواح التى حلت بفنائك عليك منى سلام اللّه ابدا ما بقيت و بقى اليل و النهار و لا جعل اللّه الاخر العهد منى لزيارتكم السلام على الحسين و على على بن الحسين و على اولاد الحسين و على اصحاب الحسين و رحمة اللّه و بركاته).بحث ما در اين جلسه راجع به زينب كبرى (ع) خيلى صحبت كردهاند يكى از دوستانمان كه تقريباً 20 سال است كه همكارمان است جناب آقاى بهشتى ديروز به من گفت من راجع به حضرت زينب (ع) از نظر مديريت بحران فكر كردهام ديدم عجب چيز خوبى است چون توى دانشكده مديريت حتىمن به يكى از آقايان كه دكترى مديريت دارد از آمريكا و اينجا هم از قهرمانان دكتراى مديريت است در ايران كلاس و برنامه و اينها گفتم شما توى دانشكدهتان مىشود تحت عنوان مديريت بحران.. آخر بعضى چيزها در زمان عادى مىشود مديريت كرد مديريت بحران مهم است مثلاً بم زلزله مىشود اينجا ديگر مديريت عادى فرماندار و استاندار عادى نمىتواند فكر كند چون همه چيز به هم ريخته آيا اول زندهها را بيرون بياوريم اول اينهايى كه از دنيا رفتهاند دفنشان كنيم تا بوى آنها مثلاً منطقه را چيز نكند بچههاى بى سرپرست را جمع كنيم آب بدهيم نان بدهيم آمبولانس بيايد خاكبردارى بيايد اطلاعات تبليغى را چطور كنيم جلوى فشار و موج مردم را به بم بگيريم اصلاً يك وقت جورى به هم مىريزد كه 20 تا استاندار بايد با هم بنشينند فكر كنند چون اين مديريت بحران است.شما راجع به زينب كبرى (ع) مديريت بحران امروز صحبت كنيد حالا من تقاضا مىكنم اساتيد دانشگاه اگر پاى تلويزيون هستند كه رشتهشان رشته مديريت است يا كارشان كار مديريت است حالا يا مدير مدرسه، فرماندار، شهردار، استاندار هر كسى مدير هر جا هست آقايان مدير اين بحث را دنبالش بروند ببينند بايد چه كرد.(انسان عادى مختصر چيزى او را از پاى در مىآورد به ما گفتهاند قاضى اگر كفشش تنگ است قضاوت نكند چون فشارى كه به پايش مىآيد در قضاوتش اثر دارد به ما گفتهاند جلوى درِ باز مكروه است نماز بخوانيم چون اينهايى كه مىآيند و مىروند حواس تو را پرت مىكنند حتى روى پرده گل نباشد چون ممكن است چشم تو به گل بيفتد در نماز حواست پرت بشود به ما مىگويند زنها آرايش توى خانه داشته باشند براى شوهرشان بيرون خانه آرايش نكند چون بيرون خانه هيجان را تحريك مىكنند يكى دارد درس مىخواند يكى دارد رانندگى مىكند يعنى تمركزها را از بين مىبرد كارى به حرام و حلال بودنش هم نداشته باشيم يعنى فرض كنيد آرايش زن بيرون خانه جايز، جايز هم باشد اين رقم آرايش و اين رقم لباسها يك تنشهايى و يك اضطرابهايى و يك دغدغههايى در يكى كسى... يعنى شوكه وارد مىكند يك جوان يك تيكه خيابان را مىخواهد برود 10 بار به رويش شوكه وارد مىشود حلال هم باشد اين همه شوكه وارد كردن به يك جوان جايز نيست از نظر علمى انسان طبى عاطفى.گيرم حلال هم باشد. غذا خوردن حلال است ولى حالا كه مردم يا گرسنهاند يا روزهاند گيرم هم كه روزه بر شما واجب نباشد مريضى يا مسافرى وقتى مردم روزه هستند كنار پياده رو چرا دارى غذا مىخورى اين هم غذاى بودار و عطردار هر كه مىبيند دهانش پر آب مىشود ايجاد شوكه خلاصه ما چند دقيقهاى... البته ما روى اين كار نكردهايم از اصل طرح من خوشم آمد شما بياييد زينب كبرى (ع) را بررسى كنيم تمام مسائلى كه داشته و بعد بيائيم تحت عنوام مديريت بحران مسئله را حل كنيم.) خوب بحرانهاى حضرت زينب (ع) چيه؟ يكىاش در تحصيل كردگان و مديران و برجستهگان ما يكى باشد به هم مىريزد خيلى بساط جز آنهايى كه دلشان دست خداست «الا بذكر اللّه تطمئن القلوب». مسئله كمى نفرات خودش يك بحران است چند نفر بين دهها هزار نفر در كربلا خيليه. مسئله گرسنگى و تشنگى. مسئله قساوت دشمن مسئله انواع داغها چقدر داغ ديد چند تا برادر.
مصيبت هاى حضرت زينب سلام الله عليها در روز عاشورا
شرائط خودش زينب كبرى (ع) مادرش شهيد شد پدرش شهيد شد برادر بزرگش شهيد شد برادر ديگرش امام حسين (ع) امروز شهيد شده مثلاً يعنى عاشورا ابوالفضل (ع) شهيد شد برادر ديگرش دو تا پسرهاى زينب كبرى (ع) خيلى قشنگه در كربلا دو تا جوان داشت آمد پهلوى امام حسين (ع) گفت اين دو تا جوان مرا بعنوان قربانى قبول كن.يك چيزى برايتان بگويم خيلى مهم است اللّه اكبر امام حسين (ع) جوانش شهيد شد زينب كبرى (ع) دويد توى معركه هم برادرش را تسليت داد هم فرياد زد دو تا جوانهاى خودش كه شهيد شد از خانه بيرون نيامد مىدانيد چرا؟ تا امام حسين (ع) خواهرش را نبيند و از خواهرش خيلى است دو تا جوانش شهيد شده از خيمه بيرون نمىآيد ولى جوان برادرش كه شهيد مىشود مىآيد اينجا اين خيلى مهم است.مسئله حفظ رهبر آينده بايد امام سجاد (ع) را حفظ كند ريختند توى خيمه كه امام سجاد (ع) را بكشند زينب كبرى (ع) افتاد روى امام سجاد (ع) گفت اول من را بكشيد هم جان امام زين العابدين (ع) را نجات داد پاسدارى، پاسدارى اينها چه پاسدارهايى هستند.بعد هم علم امام سجاد (ع) را از بن بست كشيد بيرون چون مردم مىخواستند رابطه پيدا كنند با امام معصومشان امام سجاد (ع) هم در محاصره بود با كسى ملاقات نداشت بخصوص بعد از حادثه كربلا آن وقت زينب كبرى (ع) پهلوى امام سجاد (ع) علوم را مىگرفت مىآمد به مردم... يعنى هم واسطه فيض بود علمى هم جان يعنى هم جان امام زمان (ع) هم شخصاش هم شخصيتاش.بى خوابى يك بى خوابى باشد اصلاً استاد ديگر نمىتواند درس بدهد شاگرد هم نمىتواند درس بخواند همه چيزى به هم مىريزد. كودكان، يك مشت بچه دور آدم را مىگيرند... يك چيزى برايتان بگويم شايد تازگى داشته باشد زينب كربى (ع) در كربلا چند بار غش كرد اما بعد از شهادت ديگر اصلاً گريه نكرد چون مىديد اگر گريه كند بچهها مىپُوكند يعنى مقابل بچهها هى خودش را نگه مىداشت.صبر و پايدارى حضرت زينب سلام الله عليها در واقعه عاشورا
خيلى بحران است امام حسين (ع) شب عاشورا بود وقتى ديد () مىگويد و امام حسين (ع) دارد خداحافظى مىكند معنايش اينست كه ديگر فردا شب نيستم زينب كبرى (ع) غش كرد ولى بعد از شهادت ديگر مسأله غش كردن و مسأله... يكى از اينها بعضى از بزرگانمان را از پاى در آورده حالا من اينها را باز هم مىنويسم ببينيد مديريت بحران را ببينيد.زينب (ع) يك زن داغديده نيست بت شكن است. به جا ماندن جسد شهدا اين خودش يك بحران است اگر به ما بگويند جنازه پدرت... يك كسى توى خيابان تصادف كرده مثلاً ماشين خورده به خانمت به برادرت به پسرت اصلاً ما ديگر نمىتوانيم طبيعى رانندگى كنيم يعنى فقط بدانيم يك ماشينى خورده به يكى از نزديكانمان و توى خيابان افتاده اگر شما سر كلاس باشيد و بگويند ماشين به يكى از بستگانتان خورده و توى خيابان افتاده اصلاً شما ديگر درس مىفهميد استاد ديگر مىتواند درس بدهد؟ خودت، جنازه توى بيابان مسأله مهمى است.خطر گم شدن اطفال (شما سه تا پرتقال ديدهايد اينهايى كه توى تلويزيون هى بازى مىكنند سه تا پرتقال را... تمركز مىخواهد يك لحظه غافل بشوى يكىاش مىافتد يك مشت بچه، بچههاى كوچولو. شنيدن نيش اصلاً يك كسى صبح يك متلك به آدم بگويد اصلاً من مىآيم سخنرانى كنم يك كسى لب در يك كاغذى به من بدهد يك متلك بنويسد آقاى قرائتى اصلاً من همه سخنرانىهايم به هم مىريزد يك متلك كافى است كه. نيش و دشنام ديدن شادىها مثلاً من دارم سخنرانى عمامهام بيفتد اگر شما نخنديد بر مىدارم روى سرم مىگذارم و باز صحبت مىكنم اما اگر عمامهام از سرم افتاد و همه خنديديد من ديگر حرفهايم يادم مىرود يعنى كافى است كه مثلاً روى منبر يك كسى يك كلمه اشتباه بگويد مثلاً بگويد شمر عليه السلام يك كلمه اين را اشتباه بگويد و پا منبرىها به او بخندند اين تا آخر منبر نمىتواند خودش را جمع كند يك متلك يك نيش يك لبخند.)سر بريده جلوى چشم: يك استاد دانشگاه دارد درس مىدهد يك فرمانده نظامى توى جبهه است يك مرتبه عكس عزيزش را كه مثلاً سرش بريده شده نشانش بدهند اين به هم مىريزد بحران هست يا نه؟ يكىاش كافى است حالا ديگر چى؟ حالا اين بحران است وظايف زينب (ع): واقعاً اينهايى كه دكتراى مديريت دارند اگر امشب پاى تلويزيون باشند ديگر هر كدام خدا يك دختر به آنها بدهد اسمش را مىگذارند زينب (ع) دكترايش را ما داريم او مديريت كرد.1- توجيه آسيب ديدگان، توجيه و تحليل براى خود و ديگران يك حادثهاى كه رخ داد آدمى بود كه خودش را توجيه كند و مردم را هم توجيه كند چرا هم چنين شد، من اينجا دارم سخنرانى مىكنم اگر 5 نفر از شما پاى منبر من بلند شويد و برويد من روى منبر دست و پايم را گم مىكنم كه چرا اينها از پاى منبر من رفتند. يك استاد دارد درس مىدهد يك مرتبه 10 نفر از سر كلاس بلند شوند و بروند استاد حرفهايش را گم مىكند.
زيبايى شهادت در راه خدا
10 تا مشترى بيايند درِ دكان يك يكى قيمت كنند نخرند و بروند تاجر حالش گرفته مىشود. توجيه خود بگويد (ما رأيت الا جميلا) هر چه مىبينم زيبايى است تلخىها هم زيبايى است من يك وقت مثل زدم حالا يا توى تلويزيون بود يا جاى ديگر نمىدانم كجا بود ببينيد سر سفره بچه فلفل را دوست ندارد ترشى را دوست ندارد حلوا را دوست دارد اما مادر بچه كه به سفره نگاه مىكند فلفل و حلوا هر دو پهلويش زيباست بچه مىگويد فلفل بد است حلوا خوب است اما مادر بچه چى؟ پياز، بچه دندان روى پياز مىگذارد دور مىاندازد بزرگ مىشود دور نمىاندازد مىخورد بزرگتر مىشود اصلاً پول مىدهد پياز مىخرد اصلاً اين كه اين سختىها در عالم هستى ارزش است توجيه خود.(اطلاع رسانى به مردم ما الان روابط عمومىها چه مىكنند فقط سالروز يك جشنى را تبريك مىگويند به يك پارچه اين پارچه هم يك پارچهاى را نوشتهاند بعد با يك ميخ مىچسبانند يا تبريك مىگويند يا تسليت مىگويند حالا بعضىهايشان هم كارهاى بهترى مىكنند بعضىهاشان هم واقعاً كارهاى ابتكارى مىكنند اما خود اطلاع رسانى، تازه خود روابط عمومى خطاطش يك كسى ديگر است نقاشش يك كسى ديگر است خياطش كه اين پارچه را بدوزد يك كسى ديگر است اين پارچه را... زينب كبرى (ع) بايد ببيند 1 بشنود 2 تحليل بگذارد 3 سخنرانى بكند 4 يك وقت يك كسى مطالعه مىكندد به من مىگويد مىآيم اين آسان است يك وقت مىگويند خودت هم بايد مطالعه كنى خودت هم بايد سخنرانى كنى خودت هم قبل از آن كه فيلمات پخش بشود بايد بازبينى كنى كه اگر نقطه ضعفى هست بگويى تا آن تكهاش را قيچى كنند خود سانسورى يعنى تحقيق، تبليغ، نظارت مسأله تفقد از داغديدگان مسأله غافل نشدن از نماز چون ديگر كم كم هوا گرم مىشود وقتى هم هوا گرم مىشود وضع بى حجابى توى مملكت ما بيشتر مىشود.يك چيزى مىگويم خواستيد گوش بدهيد نخواستيد گوش ندهيد آخرين كلمه امام حسين (ع) راجع به عفت بود توى گودى قتلگاه افتاد شك كردند كه حضرت شهيد شده يا هنوز نشده گفتند امتحان كنيم گفتند به خيمهها حمله كنيد اگر ايشان يك ذره يك هزارم رمق توى بدنش باشد از حريم و عفت خودش دفاع مىكند. رفتند سمت خيمهها ايشان پا شد آخرين كلمهاش اين بود گيرم دين نداريد مرد باشيد به بچههاى من چكار داريد آخرين سخن حضرت راجع به عفت همسرش بود چطور بعضى مردان ما اين رقمى دخترشان را مىفرستند توى خيابان ما دين هم نداشته باشيم غيرتمان نبايد اجازه بدهد كه دخترمان و پسرمان آسيبپذير باشند.
البته نمىخواهم بگويم هر كس بد حجاب است آسيبپذير است ولى بد حجابى زمينه آسيب پذيرى هست ممكن است كسى بد حجاب باشد عفيف هم باشد آدم خوبى هم باشد نماز خوان هم باشد خيلى هم كمال داشته اما ما مىگوييم تو كه اين همه كمال دارى چرا مىگذارى اين كمال كمرنگ بشود. بعد هم ممكن است شما بخاطر كمالات ديگر اين كم حجابى چون كمالات ديگرى دارى اين كمالات تو را حفظ كند همه دخترها كه اين طور نيستند ممكن است دخترها نگاه به شما بكنند آن كمالات شما را نداشته باشند ولى از فرم لباس شما تقليد بكنند يعنى كار شما را ياد گيرند. مثل اينكه كسى بيايد جوكى از من ياد بگيرد اين مىگويد اما آيه و حديث من را ياد نمىگيرد مىگويند قرائتى چه گفت جوك را مىگويد بعضىها هستند اين طوريند ما داريم آدمهايى را كه كمالات زياددى دارند حجابشان آن طورى كه خدا مىخواهد نيست ولى كمالات ديگر دارند بعد دخترهاى ديگر نگاه به اين كمال مىكنند آن كمالات اين را ندارند اما آن فرم لباس آن را... اينطورى است. توجه به حجاب.)مسأله قبول نكردن صدقه، كنترل هدايا بالاخره توى كوفه، شام، مىآمدند به اينها غذا مىدادند بچه داغديده گرسنه آن وقت بايد مواظب باشد چيزى نگيرند از دست كسى خود... يك بچه مىخواهد چيزى را از كسى بگيرد شما مىخواهيد جلويش را بگيريد توجيه مىخواهد كه...اين شرح وظايف اما خطبهها: رسوا كردن حكومت هفتم بيدار كردن مردم، زنده كردن عقلها و عاطفهها اين هم شرح وظائف است مديريت بحران 1، 2، 3، 4، 5، 6، 7، 8، 9، 10، 11، 12، حالا اينها از باب نمونه است من تحقيقى نكردهام 10، 12 بحران دو سه تا وظيفه دارد بسم اللّه مرد بيايد ببينيم كى مىتواند اين را حل كند آن وقت زينب كبرى (ع) چه سخنرانى كرد يك خورده سخنرانىاش را برايتان بگويم.