آفرينش انسان در قرآن - [درس هایی از قرآن] : آفرینش انسان در قرآن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

[درس هایی از قرآن] : آفرینش انسان در قرآن - نسخه متنی

محسن قرائتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

آفرينش انسان در قرآن

«بِاِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَانِ الرَّحِيمِ»

الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي

در رمضان هشتاد و پنج در شهر عزيز سيرجان، چند جلسه اي را راجع به قرآن صحبت شد حالا مي خواهيم ان شاءالله وارد بحث انسان بشويم. موضوع بحثمان انسان در قرآن است و من چند تا سئوال هم در اين زمينه ان شاءالله دارم.

موضوع بحث: انسان در قرآن

يکي اينکه آيا قبل از حضرت آدم ابوالبشر هم آدمهاي ديگري بوده‌اند يا نبوده‌اند؟ تاريخ آدم. البته حالا خيلي نياز نيست، حالا يا بوده‌اند يا نبوده‌اند. يعني ربطي خيلي به زندگي ما ندارد. ولي حالا اينها در يک دقيقه طوري نيست وقت صرف کنيم.

وقتي خداوند خواست آدم را خلق کند، فرشته‌ها گفتند اين را خلق نکن خونريزي خواهد کرد. از اين که فرشته‌ها گفتند از خير اين بگذر خلق نکن خونريزي ميکند، فساد مي کند، پيداست يک سابقه بدي در مغز فرشته‌ها از آدم بوده و اين سابقه بد را مي گويند معلوم مي شود آدم هاي قبلي انسان يک سوء سابقه اي داشته. البته رواياتي هم داريم که امام صادق فرمود(ان الله خلق الف الف عالم و الف الف آدم) يعني خداوند ميليونها عالم و ميليونها آدم داشته. اين سابقه اي که حالا. . . از چه آفريده شده؟ در مورد اين که از چه آفريده شده قرآن هم مي گويد که؛ پس بحث امشب: يک: سابقه آدم دو: از چه آفريده شده.

1- آفرينش انسان اوليه از خاک

در اين که از چه آفريده شده، قرآن مي گويد «أَنشَأَكُمْ مِنْ الْأَرْضِ» هود/61. «انشا» همان انشاء است. مي گويند فلاني انشاء نوشته يعني ايجاد کرده. « أَنشَأَكُمْ مِنْ الْأَرْضِ » يعني شما را از زمين آفريد. و گاهي هم داريم «خَلَقْنَاكُمْ مِنْ تُرَابٍ» الحج/5. يکي هم مي گويد که «خلق من الماء بشرا». هم از زمين داريم در قرآن، هم از تراب داريم، هم قرآن مي گويد از خاک هم از آب. خلاصه آب و گل. ولذا وقتي مي گويند از سفال، از «حَمَإٍ مَسْنُونٍ» الحجر/26 «مِنْ صَلْصَالٍ كَالْفَخَّارِ» الرحمن/14. چون وقتي آب را ريختي روي گل، ببينيد وقتي من مي گويم در را باز کردم، بگويم کليد در را باز کرد درست است، بگويم با دستم باز کردم درست است، بگويم با قدرتم در را باز کردم درست است. اين مسجد را که ساخته؟ بگوئيم پول ساخته درست است، بگوئيم معمار ساخته درست است، بگوئيم بنا ساخته درست است، بگوئيم مهندس ساخته درست است، بگوئيم باني ساخته درست است. يعني اين ساختمان را به هر کدام نسبت بدهيم درست است. چطور شما درس خواندي. بگوئي عاقلم، بگوئي درس خواندم، بگوئي معلم بود، بگوئي اين کتاب بود، . . . اين نسبت تحصيل را. بگوئي معلم درسم داد درست است، بگوئي خودم زحمت کشيدم. . يعني به هر کدام. قرآن آياتي داريم از زمين درست است، از خاک درست است، از آب درست است، از سفال درست است، از گل بد بو درست است. به هر کدام از اينها بگوئيم درست است.

حالا اين نطفه خصوصياتش چيست؟

وقتي قرآن مي گويد از چه آفريده شده، راجع به نطفه دو تا تعبير داريم. قرآن مي فرمايد که:

1- «مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشَاجٍ» الإنسان/2 يک کلمه « أَمْشَاجٍ » داريم. « أَمْشَاجٍ » يعني مخلوط. يعني آن اسپرم انسان، آن نطفه و مني انسان، مخلوط است. گرچه ممکن است با ديد سطحي معلوم نباشد. اشک ما به ظاهر خب يک آب شوري است ولي همين اشک از ده تا ماده ترکيب شده است. قرآن مي گويد نطفه « أَمْشَاجٍ » است. مخلوط است. يکي هم مي گويد حساب شده است.

2- اندازه گيري الهي در آفرينش انسان

آيه قران مي گويد «مِنْ نُطْفَةٍ خَلَقَهُ فَقَدَّرَهُ» عبس/19. « فَقَدَّرَهُ » يعني اندازه گيري شده. يعني هم مخلوط است هم فرمول دارد. اين هستي همه‌اش فرمول دارد. يعني يک دانه سيب زميني معلوم است چند درصدش قند است چند درصدش نشاسته است. چند درصدش هم حساب و کتاب دارد. اصلا ما خداشناسي‌مان روي همين حساب و کتاب هاست. ببينيد ما از چه آفريده شده ايم؟ ما از يک تک سلول، نطفه، اسپرم. اين از چيست؟ اين از غذاي بابا و ننه است که مي خوردند تبديل به نطفه و اسپرم مي شود. غذاي بابا و ننه از چيست؟ از همين عناصر طبيعت است که قديم مي گفتند عناصر اصلي چهار تاست: آب و خاک و باد و آتش. امروز مي گويند نمي دانم صد و چند عنصر. اين ريشه انسان است. انسان از نطفه، نطفه از غذا، غذا از ذرات طبيعي. تا اينجا خدا پرست و مادي با هم‌اند. يعني هر دو مي گويند ما از نطفه هستيم، هر دو مي گويند نطفه از غذاست، هر دو مي گويند که غذا از ذرات ترکيب شده است. يک قدم ديگر با ماديون، با آنها که منکر خدا هستند، يک قدم ديگر با هم مي رويم.

آنها مي گويند اينها وقتي با هم ترکيب مي شوند، دو جزء ترکيب مي شود آب مي دهد، دو جزء ترکيب مي شود نمک مي شود، چند ترکيب مي شود سيب زميني يا برنج يا گندم. ترکيب هم قبول داريم. از اينجا از هم جدا مي شويم. سئوال: مي گوئيم ترکيب اينها حساب شده است يا ترکيب اينها بي حساب است؟ اين ذرات طبيعت که با همديگر ترکيب مي شوند، ترکيب حساب شده است يا بي حساب؟ اگر حساب شده هست، حساب شده حسابگر لازم دارد. نمي شود يک چيزي حساب شده باشد حسابگر نداشته باشد. و لذا قرآن مي گويد« مِنْ نُطْفَةٍ خَلَقَهُ فَقَدَّرَهُ ». «قَدَّرَهُ» يعني اندازه گيري شده، حساب شده. اگر يکي از اين فرمول‌ها جابجا شود. . . حساب شده است.

3- دوري از غرور و تکبر در برابر خداوند

فايده اين چيست که خدا گفته شما از نطفه خلق شده ايد؟ حالا هر چه هم که مي خواهي باش. اين فايده تربيتي دارد. خب اينقدر باد نکن. هوم! چته؟ خدا يک متلکي بار ما کرده چقدر لگد مي زني به زمين. دوب دوب. چته؟ اين آيه هائي که مي خوانم آيه قرآن است «إِنَّكَ لَنْ تَخْرِقَ الْأَرْضَ» الإسراء/37 اينقدر سفت پا نکوب زمين سوراخ بشو نيست. چقدر گردن مي کشي! « وَلَنْ تَبْلُغَ الْجِبَالَ طُولًا » قدت هم از کوه درازتر نيست. نه گردن بکش که از کوه درازتر نيستي نه سفت پا به زمين بزن که زمين سوراخ نمي شود. اولت نطفه بوده بعد مردار گنديده هستي حالا هم در شکمت آلودگيهائي است. براي چه تکبر؟ چه خبرت است؟ خدا براي اينکه تنظيم باد کند گاهي گفته اوي! نطفه هستي. تازه يک لقب بدي هم گذاشته. گفته که «مِنْ مَاءٍ» إبراهيم/16 حالا بد نيست اينطوري بگويم. اول گفته «وَلَمْ يَكُنْ شَيْئًا» مريم/67 يعني هيچ است. هيچي هيچي. بعد آيه بعد مي گويد «لَمْ يَكُنْ شَيْئًا مَذْكُورًا» الإنسان/1 وقتي هم خلق شدي چيز قابل ذکري نبودي. بعد که قابل ذکر شدي، با لقب بد ذکر شدي«مَاءٍ مَهِينٍ». «مَهِينٍ» يعني پست. البته مهين عربي هان.

در فارسي يعني ماه پاره. يکباره دخترها نگويند ما اسممان مهين است پستيم؟ نه شما ماه پاره ايد. مهين فارسي از ماه است « مَهينٍ » عربي از اهانت است. اول که مي گويد هيچ. بعد مي گويد چيز قابل ذکري نبودي. بعد مي گويد وقتي هم قابل ذکر شدي به بدي اسمت آمد. بعد مي گويد « مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشَاجٍ » تازه اين نطفه هم مخلوط بود. بعد مي گويد «فَقَدّرَه» اندازه گيري کرديم. بعد مي گويد «مِنْ مَنِيٍّ يُمْنَى» القيامة/37 «مِنْ مَاءٍ دَافِقٍ» الطارق/6 به صورت پرشي آمدي بيرون. بعد مي گويد کجا رفتي؟ «فِي بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ» الزمر/6 يعني در شکم مادر. بعد مي گويد «فِي ظُلُمَاتٍ ثَلَاثٍ» الزمر/6 شکم مادرت هم سه تا پوست روي هم بود، تاريکي در تاريکي در تاريکي. بعد مي گويد «فِي قَرَارٍ مَكِينٍ» المؤمنون/13 يک جاي گرم و نرمي هم دادم به تو که لطمه بهت وارد نشود « فِي بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ » في في في « فِي ظُلُمَاتٍ ثَلَاثٍ » « فِي قَرَارٍ مَكِينٍ » بعد مي گويد «ثُمَّ نُخْرِجُكُمْ طِفْلًا» الحج/5 به صورت طفل خارجت کرديم. بعد مي گويد«لَا تَعْلَمُونَ شَيْئًا» النحل/78 هيچي سرت نمي شود. بچه در قنداق ماه را مي بيند مي خواهد بگيرد. اصلا فاصله حاليش نيست. در تاريخ تا حالا يک کره خر پرت نشده از روي پشت بام ولي هزار تا بچه پرت شده. چون کره خر فاصله را مي فهمد اما بچه انسان يعني « لَا تَعْلَمُونَ شَيْئًا » فاصله سرت نمي شد. آتش را بر مي دارد و مي خورد. اصلا فرقي بين گل و آتش ندارد. هيچي را نمي شناسد. پايش را مي گذارد مي افتد پائين. نه فاصله حاليش مي شود نه آتش نه گل هيچي.

4- آموزش هاي فطري انسان

بعد مي گويد کم کم کم کم «فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا »الشمس/8 کم کم فجور و تقوا، يعني خوب و بدي را در فطرتت گذاشتيم. بچه دو ساله هم د ر فطرتش خوبي و بدي را مي فهمد. يعني مي گويد سيب را بگير، سيب را به شما مي دهد مثلا برود يک کاغذ يا قلم بردارد، يک سيب بردارد. تا سيب را مي دهد به شما مي رود يک چيزي بردارد مي بيند شما سيبش را خورده ايد. گريه مي کند. چرا گريه مي کند؟ مي گويد. . بلد نيست حرف بزند ولي مي گويد سيب امانت بود تو به امانت خيانت کردي اين را مي گويند « فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا. . . » تقوا را مي فهمد که خيانت بد است، امانت خوب است. کم کم کلاس اول و راهنمائي و چه و چه وحالا شده فوق ليسانس. فلسفه نماز چيست؟ اوهو. اوهو. پوک بودي. هيچي نبودي. مني بودي. يک ذره بودي. نه مني زياد. در يک قطره مني ميليونها موجود زنده است. تو يک ميليونم هستي. يک بيست ميليونم، سي ميليونم، يک چند ميليونم هستي. بعد حال شده انسان، در تاريکي شکم مادر، حالا ذره ذره حالا دو تا کلمه خوانده، سوادي ندارد هان! صد تا کتاب خوانده اي. دويست تا خوانده.

فلسفه نماز چيست؟ فلسفه نماز اين است که تو هستي. مي خواهي با خالقت حرف بزن مي خواهي نزن. خدا مي گويد مي خواهي با من حرف بزني بزن. اصلا نمي خواهي هم برو کافر شو. يک نوکري به آقايش گفت مي روم خودم را از پشت بام پرت مي کنم. گفت به درک. مي روم يک نوکر ديگر مي آورم. تو حالا اگر با خدا حرف نزني با که حرف مي زني؟ آن کسي که با خدا حرف نمي زند با که حرف مي زند؟ با خالق حرف بزن. اگر اينجا بو علي سينا نشسته نيائي پهلويش بنشيني، برو با آدم هاي بي سر و بي پا بنشين. مثل اينکه آدم به خورشيد بگويد اي خورشيد خانه‌ام را رو به تو نمي سازم. مي گويد حالا نساز. خانه‌ات را رو به من بسازي يا نسازي ذره اي در خورشيدي من اثر ندارد. رو به من بسازي نور داري، حرارت داري، روشنائي داري. نمي خواهي؟ قرآن مي گويد «إِنْ تَكْفُرُوا أَنْتُمْ وَمَنْ فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا» إبراهيم/8 اگر همه‌تان هم کافر شويد، ذره اي طوريش نمي شود.

اين که خدا گفته شما سابقه‌ات نطفه و آب و گل و گل گنديده و «مَاءٍ مَهِينٍ» و « نُطْفَةٍ أَمْشَاجٍ». کسي نگويد آقا اين حرفها به چه درد ما مي خورد. مي خواهد بگويد که باد از کله‌ات بيايد بيرون. خبري جائي نيست. هنوز هم از ترس پشه مي روي در پشه بند. الله اکبر. در خاطرات شاه چه چيزهائي نوشته‌اند. اوه چه چيزهائي نوشته‌اند. خاندان پهلوي هم بعضي هايش را نوشته‌اند. بعضي از فاميل هاي شاه و بعضي از دوستان چهل ساله شاه نوشته‌اند. با سيصد تا ساک از ايران رفت بيرون. که حالا در ساکش چه چيزهائي بوده ما نمي دانيم. بالاخره شاه اين سفرهائي که مي رود، هر رئيس جمهور و شاهي بهترين چيز را به شاهي که مهمانش است عرضه مي کند منتهي در نهج البلاغه داريم هداياي شاهان مربوط به شخص شاه نيست. مال بيت المال است.

مقام معظم رهبري وقتي رئيس جمهور بود، کشورهائي که مي رفت يک هدايائي بهش مي دادند. من بودم آفريقا يک عصائي بهش دادند اين عصا نمي دانم از دندان فيل بود چطور بود رويش يک تراشي بود. خيلي عصاي قيمتي. تمام اين چيزهاي قيمتي را گذاشته‌اند در موزه آستان قدس. آقاي رفسنجاني هم همين کار را کردند. آقاي خاتمي هم همين کار را کردند. يعني دين ما مي گويد چيزي را که به عنوان شاه يا رئيس جمهور به شما مي دهند، آن چيز ارث پدرت نيست. چون شاه اين مردمي، رئيس جمهور اين مردمي. ولذا اينها بايد برود در موزه. منتهي خب اين شاه خائن سيصد تا ساک برد. به هر کشوري که مي خواست راهش بدهند راهش ندادند. آخرين جا مصر راهش داد.

خيلي تقاضا کرد چند جا. از چند جا تقاضا کرد راهش ندادند. يک مشت از اين تيمسار سپهبد هاي دوره خودش هم بودند. اينها اول مي گفتند فکر مي کردند اين موقت است و شاه بر مي گردد، بالاخره ديدند نه ديگر برگشتي نيست، يکي يکي آنها هم در رفتند و در رفتند تا خلاصه يک جائي بهش دادند و يک افرادي هم مي آمدند زنش را خانمش را مي بردند گردش. صبح مي بردند غروب مي آوردند. باقيش را هم حمل بر صحت مي کنيم. يعني گاهي انسان. . . انسان بي خدا به کجا کشيده مي شود. انسان با خدا به کجا کشيده مي شود؟ انسان اگر خداداشت زير سم اسب هم برود گنبدش طلا مي شود. پيغمبر خدا داشت هيچي نداشت و ابو لهب همه چيزي داشت خدا نداشت. مي گوئيم خب اين مال است. اين مال اين. بعد از اين قصه برويم سراغ اينکه. . .

اما اينکه آدم از خاک است دو تا معنا دارد. يا آدم از خاک است يعني واقعا حضرت آدم ابوالبشر جد ما از خاک است يا اينکه آدم از خاک است يعني ما از نطفه هستيم نطفه از غذاست غذا از خاک است. يک آيه هم داريم که جمع کرده. مي فرمايد «بَدَأَ خَلْقَ الْإِنسَانِ مِنْ طِينٍ» السجدة/7 انسان « بَدَأَ » يعني ابتدائي. انسان اولي « مِنْ طِينٍ ». «ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلَالَةٍ مِنْ مَاءٍ مَهِينٍ» السجدة/8 يعني انسان اولي از گِل بوده و انسانهاي بعدي از طريق نطفه هستند. حالا در آفرينش انسان بيش از اين معطل نکنيم.

5- ديدگاه اسلام در مورد زن و مرد

مساله دوم اينکه آيا زن و مرد با هم فرق دارند؟ اينجا متاسفم بگويم.

مفسران اهل سنت، هم عرض کنم حضور جنابعالي که اسمهايشان را ببينم اينجا نوشته‌ام؟

يک صلوات بفرستيد.

پيدا نکردم. يک صلوات ديگر بفرستيد. بله طبري. طبري مال حدود هزار سال پيش است. فخر رازي، مراغي، عبده، جمعي از علماي سني که تفسير نوشته‌اند گفتند زن از دنده چپ خلق شده، رواياتي هم دارند نقل کرده‌اند که رواياتشان هم در کتاب هاي صحيح مسلم و صحيح بخاري با کمال تأسف هست. به امام صادق گفتند که اقا ديگران مي گويند زن از دنده چپ است، امام صادق فرمود(سبحان الله، سبحان الله) متأسفم، کساني که از اهل بيت دور مي شوند به گفتن اين چيزها مي رسند. زن با مرد هيچ فرقي ندارد. دنده چپ يعني چه؟

ما به مردم گاهي مي گوئيم فلاني صبح آمده بداخلاق است، مثل اينکه صبح از دنده چپ بيدار شده، اصلا دنده چپ و دنده راست. . . از اول مي گويند زن يک دنده کمتر دارد، بابا اينطور نيست، يک بار عمه‌ات را بخوابان دنده‌اش را بشمار، يکي است. نه يک دنده کمتر دارد، نه از دنده چپ است. در شعرها هم آمده، مثلا نظامي مي گويد:




  • زن از پهلوي چپ شد آفريد
    کس از چپ راستي هرگز نديد



  • کس از چپ راستي هرگز نديد
    کس از چپ راستي هرگز نديد



يعني اين زن را چون از دنده چپ خلق شده هيچ وقت زن‌ها با مردهايشان صاف نيستند، بسمه تعالي، دروغ است، حديث؟ دروغ، مفسرين، دروغ، شاعر، دروغ، پس کي راست مي گويد؟ خدا راست مي گويد. قرآن مي گويد که «وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا» النساء/1 يعني همسر مرد از خود مرد است، « مِّن نَّفُسٍ وَاحِدَةٍ» النساء/1 از يک نفس آفريده شده، «مِن نُطفَه» هر دو از يک نطفه، هر دو از يک نفس، کمالاتشان هم دوش به دوش هم است. در سوره احزاب قرآن داريم که در کمالات زن و مرد پا به پاي هم مي آيند، هيچ کم و زياد هم ندارد. يک صلواتي ختم کنيد من از رويش بخوانم.

6- برابري زن و مرد در رسيدن به کمالات

« إِنَّ الْمُسْلِمِينَ » من که مي خوانم مثلا من مي گويم « إِنَّ الْمُسْلِمِينَ » شما بگوئيد « وَالْمُسْلِمَاتِ »، نصفش را من مي گويم، من از طرف مردها مي گويم شما از طرف خودتان بگوئيد. « إِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَالْقَانِتِينَ وَالْقَانِتَاتِ وَالصَّادِقِينَ وَالصَّادِقَاتِ وَالصَّابِرِينَ وَالصَّابِرَاتِ وَالْخَاشِعِينَ وَالْخَاشِعَاتِ وَالْمُتَصَدِّقِينَ وَالْمُتَصَدِّقَاتِ وَالصَّائِمِينَ وَالصَّائِمَاتِ وَالْحَافِظِينَ وَالْحَافِظَاتِ» الأحزاب/35 هر دو در اجر يک جور هستند، يعني زن مسلمان مرد مسلمان، زن روزه دار، مرد روزه دار، زن انفاق کننده، مرد انفاق کننده، زن مؤمن، مرد مؤمن، زن خاشع، مرد خاشع، زن صابر، مرد صابر، يعني زن و مرد دوش به دوش هم. . . پس اسلام نگفته زن‌ها در خانه بنشينند، گفته در خانه بنشينند اما نگفته بيسواد باشند. هم در خانه هم دانشمند، مگر مي شود آدم در خانه‌اش دانشمند باشد؟ قرآن مي گويد، مي گويد «وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ» الأحزاب/33 در خانه قرار بگيريد، اگر هم مي خواهيد بيائيد بيرون بيائيد، ولي جلوه گري نکنيد، « وَلَا تَبَرَّجْنَ »، « تَبَرُّجَ » از برج است، برج يعني ساختمان هايي که نشان دارد، اگر مي خواهيد بيائيد بيرون با نشان بيرون نيائيد که همچين مثل اينکه کفش و بند کفش و قيافه و فکل‌تان و لباستان به کسي چشمک نزند. «قَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ » در خانه قرار بگيريد، اگر هم مي آئيد بيرون « تَبَرُّجَ » يعني خودتان را مثل برج جلوه دار نشان ندهيد، خوب، بعد چي؟

بعد مي آيد مي گويد حرف هم مي خواهيد بزنيد «فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ» الأحزاب/32 با کرشمه صحبت نکنيد، « فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ » آن کسي که مريض است دنبال شما بلند مي شود راه مي افتد، خودتان را، شما خليفه خدا هستيد، هوس آدم هاي هرزه قرار ندهيد خودتان را، حيف هستيد، بعد مي فرمايد که، «وَاذْكُرْنَ مَا يُتْلَى فِي بُيُوتِكُنَّ» الأحزاب/34 هرچه در خانه وحي پيدا شد متذکر شويد، بعد مي گويد «مِنْ آيَاتِ اللَّهِ وَالْحِكْمَةِ» الأحزاب/34 حکمت هم بايد ياد بگيريد، آيات خدا حکمت هم بايد ياد بگيريد، يعني خدا به زن هم مي گويد، 1- در خانه بنشين، 2- آمدي بيرون جلوه گري نکن اما در عين حال « مِنْ آيَاتِ اللَّهِ وَالْحِكْمَةِ » يعني بايد آيات خدا و حکمت الهي را بلد باشيد، يعني هم باسواد باش، هم با عفت باش. اينکه حالا يک ديپلم مي خواهي بگيري خودت را نشان هر هرزه اي مي دهي چه سوادي است؟ ازدواج را زود انجام دهيد و خواستگار هم که برايتان مي آيد اولين خواستگار اگر گيري ندارد قبول کنيد.

7- اولويت دادن به ازدواج فرزندان

من حالا اين جمله را هم بگويم که گاهي دخترها، خواستگار برايشان مي آيد پدر و مادر مزاحم هستند، مي گويند نه حالا زودش است، به تو چه که زود است، اصلا کي مي گويد زود است، انسان همسر مي خواهد. يک مردي يک مادر پيري داشت، مادر ديگر نمي توانست راه برود، اين را کول کرده بود و داشت راه مي رفت، پيغمبر را ديد گفت يا رسول الله، مادرم ديگر نمي تواند راه برود، روي دوشش گرفتم، حق فرزندي را ادا کردم؟ پيغمبر يک نگاهي کرد و گفت شوهرش بده، گفت آقا اين پير است، اين مادر همين طور که روي دوش پسر بود زد توي کله بچه گفت تو بهتر مي فهمي يا پيغمبر؟ يعني اين، تو بهتر مي فهمي يا پيغمبر؟ حالا به تو چه که زودش است، پدر و مادرها اگر در ازدواج بچه‌شان گير بدهند بچه به گناه گرفتار شود، پدر و مادر هم در گناه بچه شريک هستند، تکرار مي کنم، گير ندهيد، حالا ديپلمش را بگيرد، حالا مثل اينکه ديپلم گرفته چي شده، قديم بود که هرکس ديپلم بود يک کسي بود، ديگر الان ديپلم مثل شلوار است، نداشتنش زشت است، داشتنش هم افتخاري نيست، من ديپلم دارم، حالا داري که داري، حالا ليسانسش را بگيرد، ليسانسش را بگيرد که چي؟ هم ازدواج کند هم ليسانس بگيرد، هم فوق ليسانس بگيرد، ازدواجش را عقب نيندازيد. «قَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ » حرف اول اسلام اين است که تا مي توانيد از خانه بيرون نيائيد، 2- اگر بيرون مي آئيد جلوه گري نکنيد اما در عين حال « وَاذْكُرْنَ » بايد اهل تذکر باشيد، « مِنْ آيَاتِ اللَّهِ وَالْحِكْمَةِ » يعني آيات الهي و حکمت الهي را بايد، يعني زن بايد حکيم باشد، زن بايد دانشمند باشد اما خودش را هم در معرض چشم هرزه‌ها قرار ندهد.

خوب؛ راجع به آدم صحبت مي کرديم. زن از دنده چپ است؟ نخير، از دنده چپ نيست. امام صادق روايتش در من لا يحضر است، سند روايت صحيح است، نقل مي کند که به امام گفتيم آقايان مي گويند زن از دنده چپ است، امام فرمود(سبحان الله) بعد فرمود نه، زن و مرد از يک گِل و از يک آب و از يک خاک و دوش به دوش هم در همه کمالات مي توانند رشد کنند.

خوب؛ سؤال، يک روايت هايي هم داريم که شيعه گفته زن از دنده چپ است، علامه مجلسي رحمه الله عليه مي گويد اين روايت‌ها تقيه اي بوده، چون ما در زماني بوديم که تقيه مي کرديم مجبور بوديم يک طوري حرف بزنيم که آنها لو نرود قصه، آن روايت هايي که مي گويد زن از دنده چپ است بخاطر تقيه بوده، والا اعتقاد شيعه و روايات شيعه و علماي شيعه اين است که زن و مرد دوش به دوش هم هستند، هيچ فرقي ندارند.

8- تفاوت زن و مرد در برخي احکام

خوب حالا اگر هيچ فرقي ندارند پس چرا بعضي جاها مثلا حق زن کم است، اگر کسي زن را کشت بايد نصف مرد ديه بدهد، ببين مرد کشي يعني اقتصاد کشي، چون مرد در تاريخ نان آور است، زن کمالش از مرد کمتر نيست، اما نان آوريش به اندازه زن نيست. البته حالا بعضي زن‌ها حقوق دارند کاري نداريم، اما در بدنه جامعه نان آوري کار مرد است، بنابراين وقتي نان آور را کشتي بايد پول بيشتري بدهي، اين بخاطر نان آوري است نه بخاطر مقامش. اميرالمؤمنين مقامش به اندازه هزار تا مرد است، به اندازه يک ميليون است، اما به وصي‌اش فرمود اگر من کشته شدم يک نفر به يک نفر، (ضربه بضربه) ابن ملجم يکي زد شما هم يکي بزنيد، نگوئيد چون مقامش بالاتر است، مسئله مقام در خون جايگاهي ندارد، يعني کشتن يک ولي خدا و کشتن يک انسان گمنام از نظر حقوقي يک جور است، منتهي اينجا بخاطر نان آوري است. اين يکي.

ارث زن چرا کم است؟ اين هم بخاطر همين است، من يادم است چند سال پيش اين را گفتم، ببينيد، فرض کنيد مردم کره زمين سي تومان پول دارند، از سي تومان، بيست تومانش براي پسرها، ده تومانش براي دخترها، مي گويد دختر خانم شما ده تومان، اما هيچ خرجي به دوشت نيست، برو پس انداز کن، قايم کن، اين پسر است، اين هم دختر است، اين دختر مي گويد از اينجا بيا با اين پسر ازدواج کن، دختر و پسر ازدواج مي کنند، اين بيست تومان وارد زندگي هر دو مي شود، دختر ده تومان از اينجا مي کشد بالا، ده تومان هم سوايي دارد، يعني اسلام گفته تو ده تومان، اما ده توماني که هيچ خرجي نداري، به پسر گفته بيست تومان، اما بيست توماني که همه بار زندگي. . . يعني گفته بيست تومان بار زندگي را بر دوشش گذاشته، گفته ده تومان، برو قايم کن، پس دختر ده تومان قايم کرده، ده تومان هم از اينجا مي کشد، مي شود بيست تومان. وگرنه غيبت زن و غيبت مرد يک جور است، عبادت زن و عبادت مرد يک جور است، حتي در کارهاي اجتماع، يک بار زن‌ها آمدند گفتند يارسول الله، اين مسجدي که در مدينه مي سازي ما زنها چي؟ فرمود يک روز تعطيل مي کنيم شما زن‌ها بيائيد عملگي کنيد، مثلا روز دوشنبه، سه شنبه، زن‌ها مي آمدند و کارگري مي کردند که در مسجد پيغمبر زن و مرد هم، در زيارت، مکه، زن و مرد با هم هستند. در عبادت با هم هستند. خوب، اين هم براي اين. اشاره مي کنند وقت تمام شد. حرف هايمان را جمع کنيم.

سابقه آدم، ميليون‌ها سال بوده، حديث داريم، از قرآن هم درمي آيد، از قرآن نمي دانم با صراحت درنمي آيد، ولي با گرايش چشمک مي زند، چون فرشته‌ها گفتند خدايا آدم را خلق نکن، خونريزي مي کند، فساد مي کند، از اين معلوم مي شود يک سابقه اي داشتند ولي روايت هم مي گويد آدم بوده. از چي آفريده شده «تُرَاب» نطفه مرکب از «أَمْشَاجٍ» الإنسان/2 مقدارش «قَدَّرَه» اندازه گيري شده، اول هيچي نبوده، بعد چيز قابل ذکري نبوده، بعد حالا که قابل ذکر شده «ماء معين» شده، « أَمْشَاجٍ » شده، «قَدَّر» شده، «دَافِقٍ» الطارق/6 شده، «بُطُون» شکم مادر، ظلمات سه گانه، «قَرَارٍ مَكِينٍ» المؤمنون/13 يعني با امکانات، جايگاه محکم، بعد طفل هيچي بلد نبوده، کم کم باسواد شده، بعد حالا گردن کلفت شده، «فَإِذَا هُوَ خَصِيمٌ» يس/77 آيه قرآن « خَصِيمٌ» هم داريم، « خَصِيمٌ » يعني خصومت، يعني حالا آمده براي من شاخ و شانه مي کشد، خدا مي گويد هيچي نبوده، درستش کردم، حالا که بزرگ شده حالا براي من شاخ و شانه مي کشد.

با هرکسي حرف مي زني، تا مي گوئيم؟ ؟ ؟

مي گويد حالش را ندارم، دو ساعت يک فيلم مي بيند که بلژيک به مکزيک گل زد، مي گوئيم بابا ماه رمضان است يک صفحه قرآن بخوان، مي گويد حال ندارم. اين چشمش توپ بلژيک را مي بيند، دستورالعمل خالق خودش را نمي بيند. اينها کفران است، خدا خيلي گله دارد، آنقدر گله کرده گفته کجا گير افتادي دعايت را مستجاب کردم، چه کردم، چه کردم، آنوقت گفته «فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ» البقرة/152 تو ياد من باشي من هم ياد تو هستم، تو ياد من باشي براي من چيزي نيست اما من ياد تو باشم براي تو همه چيز هست. «أَوْفُوا بِعَهْدِي أُوفِ بِعَهْدِكُمْ» البقرة/40 وفادار باشيد، وفادار باشي يادت مي کنم، «تَنصُرُوا اللَّهَ يَنصُرْكُمْ» محمد/7 خدا را ياري کني کمکت مي کنم، تاريخ گفته ببين چه کساني کمک خدا کردند اسمشان هست، چه کساني با خدا لجبازي کردند محو شدند، نمونه‌ها، الگوها.

خدايا، تو را به حق محمد و آل محمد ما را از غرور، تکبر، شاخ و شانه کشيدن در مقابل حق دور بفرما. (الهي آمين) به ما عقل، فهم، تعبد، مزه عبادت، نه عبادت به معناي يک زاويه که عبادت بجز خدمت خلق نيست نه، عبادت خدمت خلق هست، نماز هم هست، همه چيز هست، اين شاعري که گفته عبادت بجز خدمت خلق نيست، اين شعر هم از آن شعرهاي غلط است، عبادت بجز خدمت خلق نيست درست نيست، عبادت خيلي چيزها است، يکي از عبادت‌ها هم خدمت به خلق است، يکي از عبادت‌ها هم تحصيل است، يکي از عبادت‌ها هم نماز است، يکي هم روزه است، عبادت هزار تاست، يکي هم خدمت خلق است. خدايا فهم درست، عمل درست، بهترين بهره برداري را از امکانات به نحوي که عزت دنيا و آخرت ما تأمين شود و روز قيامت روز سرافرازي ما شود، اينچنين توفيق را به همه ما مرحمت بفرما. (الهي آمين) آخرين دعا.

خدايا ما را از غافلين در دنيا و از زيانکاران در دنيا و آخرت و از شرمندگان قيامت قرار نده. (الهي آمين) هرچه در ماه مبارک براي خوبان تاريخ مقدر کردي و مي کني و خواهي کرد، همه را براي همه ما مقدر بفرما. (الهي آمين) رهبر ما، دولت ما، ملت ما، ناموس ما، نسل ما، جوانان ما، انقلاب و مرز ما و هرچه به ما دادي، آبروي ما، در پناه آقا امام زمان حفظ، قلبش را از ما راضي، ظهورش را تعجيل و ما را از زمينه سازان حکومتش قرار بده.

والسلام عليکم و رحمه الله و بركاته

/ 1