حضرت زهرا (س)، سيما
«بِاِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَانِ الرَّحِيمِ»الهي انطقني بالهدي و الهمني التقويبينندگان بحث را زماني مي بينند که در ايام شهادت حضرت زهرا سلام الله عليها هستيم، من هم در اين جلسه راجع به حضرت زهرا صحبت بکنم. حديثي است متواتر. متواتر يعني آنقدر نقل شده که قابل شک نيست. از حلقوم هاي مختلف و آدمهاي مختلف و زمان هاي مختلف و مکان هاي مختلف آنقدر اين حديث نقل مي شود که ديگر آدم شک نمي کند. مي گويند متواتر. شيعه و سني نقل کردهاند که بارها و بارها پيغمبر فرمود: (انّي تارک فيکم الثقلين).موضوع بحثمان: سيمايي از حضرت زهرا سلام الله عليها.(انّي تارک) حضرت فرمود، من ترک مي کنم(فيکم) بين شما، (انّي تارک فيکم الثقلين) دو چيز گرانبها را مي گذارم و از دنيا مي روم. (کتاب الله) يکي قرآن، (و عترتي) و عترت من، اهل بيت من. قرآن و اهل بيت يادگار من است، خداحافظ.شيعه و سني اختلاف ندارند که در اين اهل بيت زهرا هم هست، قرآن و اهل بيت. بعد فرمود(لن يفترقا)، (لن) يعني هرگز، (لن يفترقا) يعني هرگز بين اهل بيت و قرآن جدايي نيست. يعني لحظه اي حضرت زهرا از قرآن جدا نيست. پس موضوع بحثمان اين است: زهرا و قرآن. اين را امروز پاي تحليلش بنشينيم.خوب؛ تمام آيات قرآن را اگر خواسته باشيم مجسمهاش را ياد بگيريم، ببينيم بايد برويم سراغ فاطمه. از آن آسان هايش شروع کنيم. آسان ترين آيات قرآن که تقريباً خيليها حفظ هستند، شايد بگويم همه حفظ باشند اين آيه است: «وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا» البقرة/83 به قدري فاطمه به پدرش احسان مي کرد که پدرش مي گفت تو گويد دختر من نيستي، تو انگار مادر من هستي.1- مادر پدر، نه دختر پدر
ام ابيها، ام يعني مادر، ام ابيها يعني تو مادر پدرت هستي، دختر پدرت انگار نيستي، انگار مادر هستي. يعني محبت تو از دختر سر زده، به مرز مادري رسيده است. پس در آيه «وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا» به جايي مي رسد که به او مي گويند(ام ابيها) تو مادر پدرت هستي، اين احسان به پدر و مادر.قرآن مي فرمايد که از دنيا بگذريد، يعني جلوهها، زرق و برقها، از اينها بگذريد، اينها چيزي نيست. «أَخْبَتُوا إِلَى رَبِّهِمْ» هود/23 يعني رفتند به سمت خدا و دنيا اينها را جذب نکرد. حضرت آمد نماز بخواند، ديد يک پرده اي گل دارد، گفت فاطمه جان، اين گلش حواس من را پرت مي کند. حالا کاري نداريم که ما، اصلاً سجاده هايي که براي عروس يا غير عروس درست مي کنيم به قدري گل و منگوله دارد که ما که حواس جمع نداريم، حواس پرتمان را پرتتر مي کند.يک کسي رفته بود پهلوي يک کسي، گفت تو اخلاق فاسد من را خراب کردي. اخلاق من که فاسد بود، منتهي اخلاق فاسدم را هم تو خراب کردي. حواس پرتمان را پرتتر مي کند اما حضرت فرمود اگر اين چنين است من فوري حضرت پرده را برداشت. اگر قرآن مي گويد گرايش به خدا و گذشت از دنيا، حضرت زهرا نمونه آن است.قرآن يک آيه دارد مي فرمايد: «لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ» آل عمران/92 يعني به اين نيکي نمي رسيد مگر اينکه از هرچه دوست داريد بگذريد. ديگر عروس چيزي را در دوره عروسي پيراهنش را دوست دارد و فاطمه زهرا سلام الله عليها در مسير رفتن به خانه داماد، فقيري را ديد، از پيراهن عروسياش گذشت. عروس از پيراهن عروسياش در راه خانه داماد گذشت. مثلاً مي بينيد در عمل به اين، اين خيلي مهم است.2- انفاق به يتيم و اسير و مسکين
گذشت از غذا. سه شب رفتند افطار کنند، تا رفتند افطار کنند يک شب يتيم، يک شب مسکين، يک شب اسير در را زد، يا سه شب بود، يا يک شب سه مرحله در را زدند، و حضرت زهرا سلام الله عليها و اميرالمؤمنين از غذاي خودشان گذشتند.گذشت از لباس، در راه خانه داماد، گذشت از غذا دمِ افطار. آخر دمِ افطار، يک وقت آدم شکمش سير است، غذا زيادي است، مي گويد حالا ما که خورديم، بقيهاش را هم آنها بخورند. بعد هم گذشت چه گذشتي؟ غذا دادن خيلي در تاريخ داريم. آنقدر مردم برنج، روغن افطاري مي دهند ولي اين يک گذشتي است که گذشت استثنائي است. قرآن در سوره «هَلْ أَتَى» الإنسان/1 مي فرمايد که «وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ» الإنسان/8 با اينکه غذايشان را دوست داشتند دادند، «مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا» به مسکين و يتيم و اسير غذا دادند، غذا دادن مهم نيست، مهم اين است که مي گويد: «إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ» الإنسان/9 ما فقط براي خدا غذا مي دهيم، «لَا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزَاءً وَلَا شُكُورًا» الإنسان/9 نه اراده جزا داريم، نه مي خواهيم شما جزا بدهيد، آخر گاهي وقتها آدم کله قند مي برد که پتو برگردد، فندق مي برد که گردو برگردد، علف مي دهد تا شير بدوشد، دانه مي دهد تا تخم مرغش را بردارد، مي گويد اين را ببريد براي ما خواهند آورد، چون برايمان آوردند ما هم برايش مي بريم. نه اينطور نيست، ما اصلا با کسي معامله نمي کنيم، ما اراده جزا نداريم، «شُكُورًا» هم نمي خواهيم، يعني نمي خواهيم شما تشکر کنيد، يعني نه مي خواهيم جايش پر شود، نه مي خواهيم از ما تشکر کنيد، اين خيلي مهم است.گاهي وقتها اگر قدرداني نشود کلّي حرفها پيش مي آيد که مردم کور هستند، مردم بي چشم و رو هستند، مردم به چشمشان نيست، مردم اخلاق اجتماعي ندارند، مردم شعور ندارند، مردم فرهنگشان پايين است، مي گوئيم حالا چه شده اينقدر دري وري مي گويي، مي گويد ما مثلاً فرض کنيد که رفتيم ديدنش بازديد ما نيامد. من سراغ دارم دو نفر را که يکي به يکي دست داد، تا رفت دست بدهد دستش را کشيد، گفت براي اينکه يازده سال پيش آدم ديدنت، بازديد من نيامدي. اين عوض آن. ما سرکه هفت ساله شنيده بوديم، اما کينه يازده ساله نشنيده بوديم. خيلي بد است انسان اينقدر کينه اي باشد. حديث داريم چند تا چيز را از بچه ياد بگيريد. يکي اينکه بچه کينه اي نيست، ساعت هشت دعوا مي کند، ساعت هشت و نيم رفيق مي شوند. هشت و نيم با هم دعوا مي کنند، نه با هم رفيق مي شوند.ياد بگيريد از بچهها که کينه اي نيستند، چرا آدم کينه اي باشد؟ با کمال تأسف بعضي از آدمها سرطان دارند، سرطان فقط سرطان مادي نيست، سرطان اخلاقي يعني اين، مرض هاي پيشرفته، يعني کينه دارد. من سراغ دارم کسي را که مثلاً سالهاي طولاني با نزديک ترين فاميلش قهر است. سالهاي طولاني، براي چه؟ براي اينکه من گفتم برويم خانه بابا، او گفت برويم خانه مامان. من گفتم از اين طرف برويم او گفت از آن طرف برويم، من گفتم نمي دانماش جو، او گفتاش رشته. من گفتم اين رنگ، او گفت آن رنگ. من گفتم اين پنجره را از اين طرف باز کن. يک چيزهاي الکي گفت، من گفتم اين رقم ماشين، او گفت آن رقم ماشين، سرِ مبل، سرِ صندلي، انسان له مي شود در جمادات، بعد وقتي نگاه مي کنيم مي بينيم فاطمه زهرا گرسنهاش بود آنوقت غذا هم در خانه نبود، حضرت امير با يک مشکلاتي گندم تهيه کرد و خود حضرت زهرا گندم را آرد کرد، خمير کرد، خود حضرت زهرا سلام الله عليها نانش کرد، گرسنه، صبح تا حالا هم زحمت کشيدند، حالا، آنوقت هم سه بار، مسکين، يتيم، اسير، حالا بد هم نيست به شما بگويم.
3- آثار اخلاص در انفاق و احسان
اگر يک کاري را براي خدا کرديد، من نمي دانم اين را گفتهام يا نگفتهام، اگر گفتهام که دو بار بشنويد، اگر نگفتم زيادي گوش دهيد، چيز مهمي مي خواهم بگويم. به خصوص فرهنگيها، روحانيون، طلبهها، دبيرها، اساتيد دانشگاه، تحصيلکردهها بيشتر گوش دهند، باقي مردم هم گوش دهند. اين را بيشتر گوش دهند. اگر کسي براي خدا کار کرد، خدا يادش نمي رود، چهارده برابر به او مي دهد. به چه دليل؟ به دليل اين آيه: خداوند بعد مي گويد اي فاطمه، اي علي، اي کساني که براي خدا گفتيد نه جزا مي خواهيم نه شکور، فقط براي قيامت اين کار را مي کنيم، «فَوَقَاهُمْ اللَّهُ شَرَّ ذَلِكَ الْيَوْمِ» الإنسان/11 خداوند از شر قيامت شما را نجات داد.1- خطر قيامتي نداريد.
2- «نَضْرَةً وَسُرُورًا» الإنسان/11 شادي هاي قيامت را داري، خطر رفع شد، وشادي آمد.
بهشت، سه، لباس ابريشم، چهار. «جنّه» يعني بهشت، «حرير» يعني لباس ابريشم. «لَا يَرَوْنَ فِيهَا شَمْسًا وَلَا زَمْهَرِيرًا» الإنسان/13 هوايي که نه داغ است، نه سرد، هواي مطبوع. ديگر چه؟ «وَدَانِيَةً عَلَيْهِمْ ظِلَالُهَا وَذُلِّلَتْ قُطُوفُهَا تَذْلِيلًا» الإنسان/14 ديدي بعضي ادارهها مي روي براي توي درهاي خودش باز مي شود، همه چيز تسليم شما است. يک نوشابه به شما مي دهند بخوريد که «مِزَاجُهَا زَنجَبِيلًا» الإنسان/17 يعني بوي عطر از آن بلند مي شود. «تُسَمَّى سَلْسَبِيلًا» الإنسان/18 از يک چشمه اي شما استفاده مي کنيد، اسم آن سلسبيل است. ديگر چه؟ يک کساني دورتان به عنوان پذيرائي تاب مي خورند که وقتي نگاهشان مي کني از خوشگلي «حَسِبْتَهُمْ لُؤْلُؤًا مَنثُورًا» الإنسان/19 مثل درّ پخش شده هستند. ديگر چه؟ «نَعِيمًا وَمُلْكًا كَبِيرًا» الإنسان/20 نعمت هاي فراوان و حکومت بزرگ. ديگر چه؟
«مِنْ فِضَّةٍ» الإنسان/21 دستبند نقره، «شَرَابًا طَهُورًا» نوشيدني پاک، آخر اين همه براي چه؟
مي گويد براي اينکه شما غذا دادي مي گفتي «لَا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزَاءً» الإنسان/9 اين را که مي گويم از اينجايش لطيف است، اينها مي گفتند «لَا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزَاءً» اي مسکين، اي يتيم، نمي گويد با زبان نمي گوييم، در دلمان هم از شما اجازه نمي خواهيم. آخر بعضي وقتها به زبان مي گويند آقا قابلي ندارد، ديديد خيليها سر سفره مي آيند مي گويند کم و کسري هست، ببخشيد. خودش هم مي داند که کم و کسري نيست، منتهي علي حده، مخصوصا مي گويد ببخشيد تا مهمانها بگويند خواهش مي کنم، دست شما درد نکند، خيلي زحمت کشيديد، اين دندهاش مي خارد که تعريفش را بکنند، منتهي مي گويد قابلي نيست تا مهمانها يک خورده از صاحبخانه تعريف کنند، اين اراده کرده، يعني در دلش اراده کرده، به زبان مي گويد قابلي نيست تا مردم بگويند قابل هست. اهل بيت گفتند به زبان که نمي گوييم هيچي، در دلمان هم نمي گوييم. «لَا نُرِيدُ» يعني اراده هم نمي کنيم، در ذهنمان هم نمي آيد از شما، نه جزا نه. . . ، آنوقت چهارده تا چيزي خدا مي دهد، چهارده تا چيز چه مي گويد.
1- هواي مطبوع، لباس ابريشم، همه چيز تسليم، نوشابه زنجبيل، چشمه سلسبيل، نعمت فراوان، حکومت بزرگ، دستبند نقره، شادي، همه اينها، همه را که مي گويد، مي گويد شما گفتي «لَا نُرِيدُ مِنْكُمْ»، «إِنَّ هَذَا كَانَ لَكُمْ جَزَاءً» الإنسان/22 شما گفتيد جزا نمي خواهيم، عوض اينکه گفتيد جزا نمي خواهيم چهارده تا چيز، بعد مي گويد «إِنَّ هَذَا كَانَ لَكُمْ جَزَاءً» جزا نمي خواهيم جزا، «لَا نُرِيدُ مِنْكُمْ»، «وَكَانَ سَعْيُكُمْ مَشْكُورًا» الإنسان/22 شکور نمي خواهيم، نخير، تو قصد تشکر نکن، اما خدا چند برابر به تو مي دهد، مي گويد تو شکور نمي خواستي، اين شکر من، تو جزا نمي خواهي، اين جزاي من. فهميدي چه مي خواهم بگويم؟ مي خواهم بگويم اگر به خدا، به مردم بگوييد نمي خواهم، خدا چند برابر به تو مي دهد.اينطور نيست که اگر، مگر من نوکرش هستم، مگر من کلفتش هستم، چشمش کور، خودش انجام دهد، بابا يک کار خيري را انجام بده، کاري نداشته باش او چه کرد، کاري به او نداشته باش، کار خير را انجام بده، اهل بيت کار خير را انجام دادند گفتند جزا نمي خواهيم، خدا گفت حالا که گفتيد نمي خواهيم، من هي به شما مي دهم. گفتند شکور نمي خواهيم، گفت شکور نمي خواهيم مشکور، مشکور در مقابل شکور، جزا در برابر جزا. جزا نمي خواهيم، اين جزا، شکور نمي خواهيم اين مشکور. اين لطيفش اين است که بعد از چهارده تا آيه مي گويد جزا نمي خواهي، جزا، شکور نمي خواهي مشکور. شکور، مشکور، جزا، جزا. از اين استفاده مي کنيم که اگر يک کسي براي خدا قيام کرد، خدا. . . امام حسين رفت زير سم اسب، گنبدش طلا شد.شما خودت هم همينطور هستي، يک کسي که مريض مي شود سه کيلو، سه کيلو برايش گلابي مي بري، و حال اينکه اگر سالم بود يکي بيشتر به او نمي دادي که بخورد. يک کسي که بچه کوچولو است که ضعيف است، بيشتر مي بوسنش تا او که پا مي رود، او که پا مي رود که نردبان نمي گذارند ببوسندش، اين کوچولو را مي بوسند. يعني هرچه پهلوي خدا کوچکتر شويم. . . يک کسي سر ديوار نشسته بود تشنهاش شد، ديد از پاي ديوار هم يک جوي آب خيلي زلالي مي رود، بالاي ديوار تشنهاش بود گفت چه کنم؟ گفت بايد هي، چاره اي نيست، بيفتم که پايم مي شکند، با اين ناخن هايش هي اين خشتها را تراشيد، هي هرچه توانست يک ذره يک ذره هي خشت را مي تراشيد مي آمد پائين، همين که آمد پائين به آب رسيد. يعني اگر شما هم تواضع کني بيايي پائين به آب مي رسي. اگر آن بالا بنشيني، نخير، من خانم بزرگ هستم، او بايد عيد بيايد دست من را ببوسد. بايد بيايد از من عذرخواهي کند، من خواهر بزرگتر هستم، من برادر هستم، من آيت الله هستم و او حجت الاسلام، من تيمسار هستم، او سرباز، من تاجرم او شاگرد، ول کن بابا. هرچه بيائيم پائين. . . حديث داريم، مي گويد اگر مي خواهي عزيز شوي، (من تواضع لله رفعه الله) هرچه تواضعت بيشتر باشد خدا عزتت را بيشتر مي کند.يادم نمي رود حالا شما جوان هايتان يادتان نيست، من با همين دو تا گوش از امام شنيدم که گفت: من دست مراجع تقليد را مي بوسم، با اينکه خودش هم مرجع بود، فرمود من دست آنها را مي بوسم، در جلسه بعد گفت آن دفعه گفتم دست مراجع را مي بوسم، امروز مي گويم دست بقالها و کاسبها را هم مي بوسم. باز عظمتش بيشتر شد، فرمود: رهبر من آن زناني هستند که در خيابان چهار راهپيمائي کردند، چون اول آنجا مثل اينکه. . . بعد عزتش بيشتر شد، فرمود: اي کاش من پاسدار بودم، گفت اصلا رهبر من همان حسين فهميده، آن بچه چهارده ساله است، يعني هرچه تواضعش بيشتر مي شد، خدا عزتش را بيشتر مي کرد. شما فکر نکن اگر سلام کني کوچک مي شوي، فکر نکن اگر براي او غذا پختي نوکرش مي شوي، کلفتش مي شوي.حالا، چه دارم مي گويم؟ بحث را کي گوش مي دهيد؟ بينندهها بحث را در آستانه شهادت حضرت زهرا گوش مي دهند، بحثم اين است که زهرا و قرآن آني از هم جدا نيستند، چون(کتاب الله و عترتي لن يفترقا)، (لن يفترقا) يعني از هم جدا نيستند، مي خواهم بگويم چطور از هم جدا نمي شوند؟ هرچه قرآن گفت مجسمه آن آيه فاطمه زهرا بود. قرآن گفت هرچه دوست داري بده، عروس، لباس عروسياش را دوست دارد، هرچه دوست داري بده، دم افطار آدم غذاي خودش را دوست دارد. برويم آيه بعد.
4- حضور حضرت زهرا(س) در صحنه هاي جهاد
آيات جهاد، در قرآن آيه داريم براي جهاد. فاطمه زهرا شمشير زن نبود، چون جهاد بر زن واجب نيست، اما هم در جنگ احد شرکت کرد، هم در جنگ خندق. کمک رزمندهها مي کرد. آيات هجرت، در قرآن خيلي داريم «آمَنُوا وَهَاجَرُوا» الأنفال/72، هجرت، زهرا از زناني بود که هجرت کرد از مکه به مدينه. آيات صبر، «وَالصَّابِرِينَ» الحج/35 کسي به اندازه زهرا صبر نکرد. آخر مي آمد شوهرش را مي ديد، اه، اين شوهر من است؟ حدود صد هزار نفر در غدير خم بودند، شاهد بودند که پيغمبر فرمود: (من کنت مولاه فهذا علي مولاه) هرکه من رهبرش هستم، علي ابن ابيطالب بايد بعد از من باشد، چطور مثلاً شوهرش در خانه نشست، مظلوميت شوهرش را مي ديد، خودش هم که مي دانيد چه جسارتي به او شد، آخر هجوم به زن، آنوقت اين هم شرايط خاصي داشت، زهرا جوان بود، داغدار بود، پدرش دو ماه پيش از دنيا رفته، حامله بود، پشت در بود، روبروي بچهها بود، در محضر شوهر بود، همتاي قرآن بود، يگانه فرزند بود، مورد سفارش بود، با شکنجه بود، زهرا، «وَالصَّابِرِينَ» تمام آيات صبر را، بالاترين درجهاش را زهرا عمل کرد.5- صبر و تسليم حضرت زهرا(س)
آيات تسليم؛ چقدر قرآن مي گويد تسليم خدا باشيد، تسليم پيغمبر باشيد، ما الان تسليم نيستيم، گاهي يک پيشامد، خدا چرا همچين کرد، اصلا خدا را زير سؤال مي بريم. توقعاتي داريم، توقعات عجيب و غريب.خوب؛ يک بچه آمد در خانه شروع کرد به دعا کردن، گفت خدايا کوه هيماليا را بگذار سبزه وار، درياچه اروميه را مثلاً بگذار زنجان، مادرش گفت پسر، اين چه دعايي است مي کني؟ گفت والا در امتحان مدرسه غلط جواب دادم، حالا به خدا مي گويم درستش کن. مثلاً گفتند کوه هيماليا کجاست؟ ما گفتيم سبزه وار، حالا مي گويم خدايا تو درستش کن. ما خيلي وقتها صد تا غلط مي کنيم بعد به خدا مي گوييم درستش کن، عوض اينکه ما تسليم خدا باشيم، به خدا مي گوييم ببين حواست را جمع کن، هرچه مي گويم گوش بده، اينطور که من مي گويم انجام بده. بعد هم مي گوييم آقا چرا خدا گوش به حرف ما نداد؟ خوب چقدر تو گوش به حرف خدا دادي؟ خوشمزه اين است که ما گوش به حرف خدا نمي دهيم، توقع داريم خدا گوش به حرف ما بدهد، از آن طرف شده، نخ بايد عقب سوزن برود، مي گوييم چرا سوزن عقب نخ نمي آيد. آيات تسليم؛6- شيوه دعا کردن حضرت زهرا(س)
آيات توجه به ديگران، امام حسن مجتبي عليه السلام فرمود که يک شب مادرم از شب تا صبح به همسايهها دعا کرد، به ديگران دعا کرد. گفتم مادر جان، همهاش دعا به ديگران کردي، حضرت فرمود: (الجار ثم الدّار) اول مردم بعد خودم. دعا که مي کني نگو دختر من شوهر گيرش بيايد، داماد من، هي من چرا مي گويي؟ ما، از امام ياد بگيريم، امام وقتي دعا مي کند مي گويد: (اللهم اغن کل فقير، اللهم فک کل اسير، اللهم رد کل غريب) به همه دعا کن، چرا خودت؟ اصلا صدقه مي دهي چرا براي سلامتي خودت؟ براي سلامتي همه، فکرت يک خورده باز باشد، چرا مي گويي خودم؟ روايت داريم اگر به چهل نفر مؤمن دعا کردي، خدا مي بيند عجب، چه روح بزرگي داري، به ديگران دعا کردي، مي گويد خوب، دعاي خودش هم مستجاب شود. از صدقه سر ديگران. . . بعضيها که ازدواج نمي کنند يا دخترشان را به پسري نمي دهند، مي گويند پسر خانه ندارد. به پسر بي خانه خانه بده، بچه دار هم مي شود، از صدقه سر بچهها خانه دار هم مي شود. نود درصد مردم تقريبا بعد از بچه دار شدن خانه دار شدند. آن زماني که داماد شدند خانه نداشتند. اصلا خيلي چيزهايي که به پدر و مادر مي رسد بعد از بچه دار شدن مي رسد، از صدقه سر بچهها. زمان جاهليت بچه هايشان را مي کشتند.بعضيها از ترس خرجي، مي گفتند خرجي نداريم بچهمان را بکشيم. قرآن مي گويد: «نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ» الإسراء/31 بعد مي گويد «وَإِيَّاكُمْ» يعني ما به بچهها روزي مي دهيم از صدقه سر بچهها پدر و مادر مثل جوب هستند، جوي آب، آب را مي رساند به مزرعه، منتهي از صدقه سر مزرعه، درختهاي کنار جوب هم يک آبي مي خورند سبز مي شود. يعني اگر مزرعه نبود و اين جوي هم مسئوليت نداشت که آب را به مزرعه برساند، خود جوب را زباله مي ريختند در آن. اينکه آب را مردم در جوي رها مي کنند، چون مي دانند که اين جوي آب را به مزرعه مي رساند. اگر خواستيد خير ببينيد، به مردم خير برسانيد، خودتان هم خير مي بينيد. کسي که بگويد که بابا دو تا خودکار داري، بغلي هم خودکار ندارد، بگو بيا من يک خودکار اضافه دارم، «بِاِسْمِ اللَّهِ». پولت در بانک است، فلاني بال بال مي زند، بگو بيا آقا، من يک مقدار پول در بانک دارم، به تو وام مي دهم. اگر خير رساندي خير مي آيد.
بناها را ديدي که آجر مي گيرند مي زنند به سقف، هي مي گيرد مي چسباند به طاق، اگر اين آجر را نگه دارد، آن هم پاي آجر را نگه مي دارد، اگر اين آجر را رد کرد چسباند، يکي ديگر به او مي دهند. اگر مادر به بچهاش شير داد، باز هم در سينهاش شير مي آيد، اما اگر شيرش را نگه داشت، ديگر نمي آيد. هرچه بچه شير را بمکد، جايش پر مي شود. اگر مقداري خون از بدن شما رفت، آن آبي هم که مي خوري، آن شيري هم که مي خوري تبديل به خون مي شود. رد کن تا جايش پر شود. قرآن بخوانم چرا از خودم حرف بزنم؟ «فَهُوَ يُخْلِفُهُ» سبأ/39 يعني بده جايش پر مي شود. بده، جايش پر مي شود، نترس، خليفه، يعني جانشين. «فَهُوَ يُخْلِفُهُ» آيه قرآن است، بده جايش پر مي شود. مطلبي بلدي، به ديگران بده. يادداشتي داري، کتابي داري، هرچي داريم از علم، از مال، از آبرو، بايد اين آبرو و علم و مال را هرچه داريم. . . گاهي وقتها آدم خودش هم ندارد، بايد دلالي کنيم. توجه به ديگران، (الجار ثم الدّار)
7- شيوه تربيت فرزندان حضرت زهرا(س)
در تربيت فرزند؛ عجب فرزنداني تربيت کرد. مادر خيلي نقش دارد. امام حسين روز عاشورا فرمود: به من مي گويند با يزيد بيعت کن، (هيهات منا الذله) ابدا ذلت را نمي پذيرم. مادرم زهرا است. من شير زهرا را خوردهام. (حجور طابت و طهرت) بارها امام حسين فرمود: (انا ابن فاطمه) مادرم فاطمه است، زن به جايي مي رسد که، يک حديث ديشب ديدم از امام زمان عليه السلام، که حضرت مهدي عليه السلام فرمود: رهبر من جدهام زهرا است. تربيت فرزند. فاطمه زهرا هم خودش شهيد شد، هم شوهرش شهيد شد، هم بچه هايش شهيد شدند. در عبادت جاي سجده زهرا چنان در آسمان مي درخشيد، همين طور که ستارهها براي ما مي درخشد، روايت داريم. چهارتا بچه داشت، شوهرش جبهه بود، زايمان داشت، و نق که نمي زد، کمک مي کرد، خلاصهاش زهرا کسي بود که امامان ما افتخار مي کنند. يکي از منابع علمي امامان ما حضرت زهرا بود. حضرت زهرا يک کتابي داشت، مصحف فاطمه، گاهي از امام صادق سؤال مي کردند، امام صادق مي گفت بايد کتاب را مطالعه کنم، مي رفت مطالعه مي کرد مي گفت آينده اين مي شود اين مي شود اين مي شود، خبر از آينده مي داد. يعني امام صادق بخشي از علومش از زهرا بود. عجب زني، براي پدرام ابيها، آن وقت شهيد راه ولايت شد. تربيتش، اطعامش، پيراهن عروس دادنش، سخنرانياش، خدا را شکر که ما با زهرا آشنا شديم.خدايا دختران و زنان ما را زهراگونه، مردان و جوانان ما را امام گونه، امام صادق گونه قرار بده. (الهي آمين)جامعه ما را به سمت کمالات ديني و معنوي ببر. (الهي آمين)ضمناً به شما بگويم قرآن سه مرتبه قول داده که دنيا بعد از آني که در لجنزار فرو رود به سراغ اسلام خواهد آمد، حالا بگذاريد در خيابان اين فکلش شکل فلان کشور شود، لباسش شکل فلان کشور شود، بگذاريد خوب که خسته شوند برخواهند گشت. مثل بچه هايي که قهر مي کنند، امروز در اين قهوه خانه يک چاي مي خورد، در آن رستوران يک پپسي مي خورد، آنجا يک پيتزا مي خورد، يک خورده پولش که تمام شود برمي گردد خانه مادرش. بگذار اينها يک خورده ولگردي بکنند، اين قرآن است، قرآن سه مرتبه فرموده: «لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ» التوبة/33، الفتح/28، الصف، 9 يعني کره زمين در اختيار اسلام خواهد بود، آينده تاريخ با اسلام است، تحليل سياسي روشنفکران نيست، وحي خدا است، قول خداست، «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا» النور/55 خدا وعده داده، « لَيَسْتَخْلِفَنَّهُم»، «وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ» النور/55 وعده داده، سه مرتبه هم فرموده «لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ» التوبة/33، الفتح/28، الصف، 9 دخترهاي ما هرچه مي خواهند تقليد کنند از هرکس بکنند، سرشان به سنگ مي خورد، برخواهند گشت. خواهند فهميد که غرب بيمار است، شرق بيمار است، نظير کشورهاي کمونيستي که هي مالکيت را حذف کردند، حذف کردند، حالا التماس مي کنند به سرمايه دارها که بيائيد. . . هم سرمايه داري بيمار است، هم سوسياليستي بيمار است، هم در آينده به سراغ ما خواهند آمد. آينده به ما قول الهي است.خدايا آن رهبر آينده حضرت مهدي را برسان و از ما قلبش را راضي بفرما.والسلام عليکم و رحمه الله و بركاته