آداب و آفات عزاداري - [درس هایی از قرآن] : آداب و آفات عزاداري نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

[درس هایی از قرآن] : آداب و آفات عزاداري - نسخه متنی

محسن قرائتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

آداب و آفات عزاداري

«بِاِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَانِ الرَّحِيمِ»

الهي انطقني بالهدي والهمني التقوي

بينندگان عزيز بحث را در آستانه محرم مي‌بينند، مسئله عزاداري بسيار مهم است، خداوند روضه امام حسين را براي انبيا خواند و انبيا منقلب شدند، اول روضه خوان خودِ خداست، براي انبياء روضه آدم را خواند.

پيغمبر سي سال قبل از شهادت حضرت علي براي حضرت علي گريه کرد، در ماه رمضاني، در آستانه ماه رمضاني که تعريف ماه رمضان را مي‌کرد، که مردم توجه داشته باشيد، ماه رمضاني مي‌آيد ماهِ چنين چنان، چنين چنان، حضرت علي بلند شد گفت در اين ماه خوب بهترين کار چيست؟ گفت ورع و تقوا و نشست.

1- گريه پيامبر(ص) بر شهادت امام علي عليه السلام

گريه کرد رسول خدا، حضرت علي فرمود چرا گريه مي‌کني؟ فرمود در اين ماهِ رمضان تو را شهيد خواهند کرد، شبِ نوزدهم ضربت خواهند زد، کي؟ سي سال ديگر. يعني سي سال قبل از شهادت حضرت علي، پيغمبر براي شهادت حضرت علي گريه کرد، اصلاً چشمي که گريه ندارد اين مشکل روحي دارد، چون سنگدلي چشم را خشک مي‌کند. چطور بيان نشان دهنده عقل است. چشم هم نشان دهنده عاطفه است. ما دو تا موتور درون داريم، دو تا چراغ بيرون، چراغ عقل بيان است، تا مرد سخن نگفته باشد، عيب و هنرش نهفته باشد. يعني از بيان آدم مي‌فهمد که طرف باسواد است يا بي سواد. همين طور که بيان، عقل و علم را نشان مي‌دهد، چشم هم قلب را نشان مي‌دهد. چشمي که اشک دارد، اين معلوم مي‌شود عواطفش ميزان است، چشمي که اشک ندارد معلوم مي‌شود اين سنگدل است و قساوت قلب گرفته است.

گريه براي آمرزش گناهان، گريه معنايش حمايت است، طرفداري است، گريه بر مظلوم هشدار بر ظالم است. يعني‌اي ظالم فکر نکن کشتي و تمام شد و رفت، ما تا آخر عمر برايش گريه مي‌کنيم. با گريه خيلي کارها پيش مي‌رود، چند تا گريه مقدس داريم، يک گريه تقوا که انسان گناه مي‌کند بعد گريه مي‌کند. حديث داريم روز قيامت همه چشمها گريان است، جز آن چشمي که براي خدا توبه کرده و يا نامحرم را ديده، به او خيره نشده. چشم از نامحرم فرو بسته، از حرام چشم پوشي کرده يا از خوف خدا، اشک براي امام حسين و اهل بيت معصومين، براي مظلوميتشان، اشک از ترس خدا، اين اشکها مقدس است.

بعضي اشکها هم اشکهاي حقه بازي است. اشک حقه بازي کجاست؟ قرآن، مي‌فرمايد برادران يوسف، يوسف را در چاه انداختند، آمدند شب، زار زار گريه کردند. «وَجَاءُوا أَبَاهُمْ عِشَاءً يَبْكُونَ» يوسف/16 يعني «عِشَاءً» شب آمدند، «يَبْكُونَ»، بکاء، گريه کردند که بله، گرگ خورده است، يعني اشک قلابي هم داريم. گاهي وقت‌ها ممکن است يک مادرزن همچين گريه کند که پسرش را عليه عروس کودتا کند. يا عروس جوري گريه کند که پسر را عليه مادرش بشوراند، اين اشکها را هم داريم که اين اشکها تير سه شعبه است. پس اشک حق داريم، اشک باطل هم داريم. مثل هر چيزي که حقيقي هست، قلابي هم هست، اشک هم همين طور است، ولي اشک خيلي ارزش دارد، بخصوص اشک جوان.

2- عنايت بزرگان به مراسم روضه خواني

اگر کسي يک شعر براي امام حسين بگويد چقدر ثواب دارد، کسي روضه بخواند چقدر ثواب دارد، خدا رحمت کند آيت الله العظمي ميرزا جواد آقاي تبريزي را که اخيراً مرحوم شد، ايشان درس مي‌دهد، يکي از شاگردهايش نقل مي‌کرد، مي‌گفت يکي از طلبه‌ها اشکالي کرد براي ايشان، ايشان هم جواب را داد و آن طلبه قانع نشد، دومرتبه اشکال کرد و بعد اين طلبه يک متلکي گفت که اين بحث هم ديگر جلسه علمي نيست، ديگر شده روضه خواني، يعني هرچه آقا گفت ما بايد گوش بدهيم، ديگر بحث علمي نيست، تا ايشان گفت که اينجا تبديل شده به روضه خواني، ايشان کتابش را بست گفت چه گفتي؟ روضه خواني، من صدايم خوب نبود که آمدم مرجع شدم، من اگر صدايم خوب بود مي‌رفتم روضه خوان مي‌شدم، توهين کردي به روضه خواني؟ مي‌داني روضه خواني يعني چه؟ يادِ امام حسين کم ارزش دارد؟ خيلي ارزش دارد. شما نمي‌دانيد از نظر سياسي عاشورا چه سرمايه‌اي است، کدام کشور روي کره زمين يک يا حسين روز عاشورا مي‌گويد، هفتاد ميليون مي‌ريزد توي خيابان؟ ما اگر آمريکا و اروپا و کانادا و هر کشوري خواسته باشد يک راهپيمائي ميليوني راه بيندازد چقدر بايد تبليغات کند و بودجه خرج کند؟ آن هم با زور بخشنامه و پول و نمي‌دانم وعده و وعيد بيايند، اما يک ياحسين مي‌گويي هفتاد ميليون جمعيت نشسته در خيابان، خيلي سرمايه است.

ما از اين سرمايه‌ها بد استفاده مي‌کنيم يا کم استفاده مي‌کنيم. خيلي سرمايه خوبي است يا حسين، عاشورا عامل وحدت است، روز عاشورا مي‌گويي ببخشيد آقا شغل شما چي است؟ به تو چه من کي هستم؟ خط چپ و راست و نمي‌دانم همه با هم يا حسين مي‌گويند. يعني عاشورا همه خطوط را در خودش حل کرده، زن و مرد و طاغوتي و ياقوتي و خيلي عاشورا سرمايه است. منتهي مديريت مي‌خواهد اين سرمايه‌ها، چطور مديريت کنيم. حالا دفتر تبليغات، سازمان تبليغات، ائمه جمعه، نمي‌دانم امور مساجد، آدمهاي خير، اصلا همه مسلمان‌ها فکر کنيم که اين عاشورا را حرامش نکنيم، به چهار تا طبل و زنجير و قمه و همين طور يک مراسم خشک، هيچي از آن در نمي‌آيد، يعني روز قبل از عاشورا با روز بعد از عاشورا فرقي نکند. ببينيد يک راهپيمائي چند صد هزار نفري يا يک ميليوني لبنان راه مي‌افتد، يک رئيس جمهور، يک نخست وزير عوض مي‌کنند. يک نماز عيد مرحوم آيت الله مفتح روي تپه‌هاي قيطريه خواند، شاه را برداشت، يک نماز عيد امام رضا داشت مي‌رفت بخواند، به مأمون گفتند اين نماز عيد اگر تمام شود تو ديگر در اين کشور حاکم نيستي، خيلي است يک نماز عيد فطر بتواند شاه را بردارد، يک راهپيمائي لبنان بتواند نخست وزير را تکان دهد، مهم است اين حرف‌ها، يک ياحسين بگو، خود حضرت امام انقلابش را روي دوش کربلا گذاشت، من يادم است سال 42، امام فرمود عاشورا و تاسوعا روي منبرها به مردم چه بگوييد. اشک، خيلي قداست دارد. قداست هايش را بشماريم. قداست‌هاي عزاداري. يک صلواتي بفرستيد.

3- آثار فردي و اجتماعي عزاداري

ارزشهاي عزاداري. اينجا هم مي‌نويسيم آفات عزاداري. ارزشها:

1- اظهار عشق و مودت به امام،

2- اشک و عفو گناهان،

3- بسيج دهها ميليوني،

4- تعاون و همدلي، يکي برنج مي‌دهد،
يکي. . . حتي من يک جايي ديدم خيلي هم منقلب شدم، الان هم مي‌خواهم بگويم اصلا تحت تأثير قرار گرفتم، گفتند کساني که پول ندارند ديگ بار بگذارند غذاي هزار نفري بدهند، يکي نيم کيلو برنج بياورند، ما اين نيم کيلوها را همه را روي هم مي‌ريزيم، اطعام مي‌دهيم، يک انبار گذاشتند هر کسي نيم کيلو لپه، نيم کيلو نخود، من اصلا صحنه را ديدم کلافه شدم، هرکه هرچه دارد براي امام حسين مي‌دهد، تعاون، همدلي،

5- اخلاص، نه بودجه در آن است، نه اضافه کار است، نه حق مأموريت است،

6- هنر و ابتکار، اين مداح‌ها و شعراء، شعرهاي تازه، هنر تازه، سبک تازه.

7- اطعام به ديگران، شکوفا شدن روحيه سخاوت که همان اطعام است، اطعام و روحيه سخاوت تقويت شدن،

8- تاريخ کربلا،

9- حمايت مظلوم، فرياد عليه ستمگر، درس عبرت براي ديگران، فکر نکن شما اگر يک جوان فلسطيني را کشتي هيچي به هيچي، ما اسم همان جوان فلسطيني را روي خيابان‌هاي تهران مي‌گذاريم. اسرائيل عبرت بگيرد که اگر يک وقت يک جوان فلسطيني را کشت، با يک گلوله از بين نمي‌رود، بهترين خيابان‌هاي تهران را ما به اسم آن جوان فلسطيني مي‌کنيم به کوري چشم اسرائيل، وقتي ما اسم امام را مي‌شنويم سه تا صلوات مي‌فرستيم، اين نه يعني امام از پيغمبر بالاتر است، ما براي پيغمبر يک صلوات مي‌فرستيم، اما چون شاه گفت امام نباشد، ما به کوري چشم شاه مي‌گوييم سه تا صلوات، مثل خود امام حسين، معاويه گفت کسي اسم علي روي بچه هايش نگذارد، امام حسين گفت به کوري چشم معاويه من اسم همه بچه هايم را مي‌گذارم علي، علي اکبر، علي اوسط، علي اصغر، اين به کوري چشم وگرنه خوب امام حسين چرا اسم محمد روي بچه هايش نگذاشت؟ اسم علي گذاشت؟ آن به کوري چشم معاويه بود، درس عبرت براي ديگران. آموزش، آموزش مکتبي، ببين حسين سر به نِي داد، پهلوي ناکس خم نکرد، حسين زيرِ سم اسب رفت، زيرِ بار زور نرفت، به بچه‌ها درس مي‌دهيم، درسِ مکتبي، خيلي برکت دارد. خيلي برکت دارد اين عزاداري‌ها. محروم هستند آنهايي که فکر مي‌کنند حالا يا سواد دارند، يا پول دارند، يا مشهور هستند، کم در عزاداري‌ها شرکت مي‌کنند، برويد شرکت کنيد، حتي روحانيون با همان لباس روحانيت بروند قاطي مردم سينه بزنند.

4- حضور مراجع ديني در مراسم عزاداري

بنده يک طلبه‌اي هستم، وقتي فهميدم حاج شيخ عبدالکريم حائري، آيت الله العظمي حائري استاد امام و استاد همه مراجع، ايشان در اراک که بود، عبايش را زيرِ بغلش مي‌گذاشت، عقبِ هيأت‌ها سينه مي‌زد. که ما سلسله جليله هستيم، اينها نمي‌دانم توده مردم هستند، اينجا جليله مليله را ولش کن، برو قاطي مردم سينه بزن، با همان عمامه سينه بزن، در آنها، در بازارها هم برو، در خيابان‌ها هم برو.

«أَفِيضُوا مِنْ حَيْثُ أَفَاضَ النَّاسُ» البقرة/199 اهل مکه در عمليات حج قاطي مردم نمي‌شدند، آيه نازل شد شما چرا از يک درِ ديگر وارد مي‌شويد؟ «أَفِيضُوا مِنْ حَيْثُ أَفَاضَ النَّاسُ» آيه قرآن است، همان راهي که مردم مي‌روند شما هم از همان راه برويد، همان طور که مردم عزاداري مي‌کنند شما هم همانطور عزاداري کنيد. منتهي اگر هر هيأتي يک عالِم در آن باشد، يک طلبه باسوادي در آن باشد، آفات آن هيأت هم کم مي‌شود. ما نمي‌رويم بعد هر کسي يک سليقه‌اي به خرج مي‌دهد، بعد مي‌گويند اوه، مي‌زنيم روي دستمان که چه بساطي شد. يک مقداري به خاطر اينکه ما پايمان را کنار گذاشتيم، البته نمي‌خواهم بگويم همه‌اش، بخشي از اين آفاتي که پيدا مي‌شود بخاطر فاصله شدن ما است. همه امام جمعه‌ها بروند در هيأت‌ها سينه بزنند، حالا نه مثل آنها که لخت شوند و اينها، حالا لخت شدن که کار درستي هم نيست، ولي علي‌اي حال فاصله نگيرند، غرضم اين بروند سينه بزنند نيست، هر شهري که عزاداري مي‌کند امام جمعه‌اش هم قاطي جمعيت بشود مثلا چه مي‌شود؟ خبرگانش هم بروند. در جلسات روضه مي‌روند، ولي در عزاداري‌ها نمودِ خيلي چشم گيري ندارد، از آشيخ عبدالکريم حائري ياد بگيريد، از جدّ آقاي بروجردي ياد بگيريد.

آقاي بروجردي جدي داشت به نام سيد بحرالعلوم، از علماي درجه يک بود. ايشان در کربلا از نجف آمده بود کربلا ايستاده بود عزاداري‌ها را تماشا مي‌کرد، يک مرتبه عمامه‌اش را برداشت پرت کرد، دويد، حسين، حسين، حسين، گفتند آقا، شما يک مرجع تقليد، پيرمرد، آخر اين رقم عزاداري براي جوان‌هاي تازه نفس است، اين به شما نمي‌خورد اين عزاداري، خفه مي‌شوي در جمعيت، فرمود هيچي نگوييد، برويد کنار، آقا يک جوري عزاداري کرد، بعد اين پيرمرد را بغل کردند، گفتند آقا شما آيت الله العظمي هستي، آخر شما، فرمود آخر شما نفهميديد، من در اين جمعيتي که حسين حسين مي‌کردم حضرت مهدي را هم ديدم. ديدم آنها هم، حضرت مهدي هم عمامه برداشت فرمود حسين حسين، خجالت کشيدم که حضرت مهدي حسين حسين بکند، من بخاطر دو تا کلمه درسي که خواندم فاصله بگيرم. عزاداري، عاشقانه، عارفانه.

امام رضا خيلي شاگرد علمي داشت، جبه‌اش را به هيچ کس نداد، اما جبه‌اش را داد به دعبل شاعر، منتهي مي‌دانيد دعبل هم چه کرد، شعرهايش حکومت بني عباس را مي‌لرزاند، بيست سال دنبالش بودند بگيرند اعدامش کنند. يعني شاعر اين است که شعرهايش لرزه بر اندام طاغوت بيندازد. اينها خوبي‌هاي عزاداري است. شعرا، سلام خدا بر شما، مداح‌ها، سلام خدا بر شما، اهل منبر، سلام خدا بر شما، عزاداران، کساني که حتي آشپزي مي‌کنند، اطعام مي‌کنند به عشق امام حسين، خرج مي‌دهند، رؤساي هيأت، اينها خيلي مقدس است، منتهي حالا اين مقدس را چه مي‌کنند؟

گروهي بيرون از ايران نشسته‌اند براي شکستن ايران طراحي کردند، سمينارهايي گذاشتند، آخر گفتند اين ايراني‌ها، شيعه سه چهار تا چيز دارد بايد اينها را بشکنيم، يکي مهدي دارند، اينها مي‌گويند آينده حکومت دستِ امام زمان است، هيچ کدام حکومت‌ها را قبول ندارند جز حکومت حقِّ حضرت مهدي را، اگر ولايت فقيه را هم قبول دارند، چون مي‌گويند ولايت فقيه فتوکپي حکومت امام زمان است، چون مي‌گويند مجتهد عادل حرفهاي امام زمان را براي ما نقل مي‌کند، وگرنه اينها هيچ حکومتي را قبول ندارند، يکي هم يک حسين دارند عاشورا، آخرين طرحي که ريختند اين است که بيائيم اينها را پوک کنيم، ولايت فقيه را به يک نحوي بشکنيم، عاشورا را يک جوري تويش را خالي کنيم، مثل انگور پلاستيکي، آبش را بگيريم، اين لاشه‌اش باشد، اين انگور پلاستيکي‌ها هست که شوفرهاي تاکسي‌ها آويزان مي‌کنند، بيائيم عزاداري را پوکش کنيم، چطور پوکش کنيم؟

5- خطر انحراف در عزاداري ها

بيائيم اباالفضل را بگوييم آب آورد نخورد، ايثار کرد، گفت بچه‌هاي امام حسين تشنه‌تر هستند. بگوييم چشمت کمان است، ابرويت خمون است، قدت چنون است، خوب اين با يک هنرپيشه هم مي‌شود گفت، يک کسي عاشق يک کسي بشود مي‌شود بگويد عاشقتم، قربونت بروم، چشمهايت کمان است، ابرويت. . . يعني اباالفضل را بياوريم در حدّ يک آدم خوشگلي که اين مداح مي‌آيد اباالفضل را اينقدر مي‌کشد پائين، اين پوک کردن عاشورا است.

آهنگ‌ها را بيائيم با موسيقي‌ها هماهنگ کنيم، آهنگ‌هاي موسيقي را بياوريم در مداحي، ممکن است خودِ مداح نداند ولي طراحي‌اش از قبل شده، چه کنيم؟ عاشورا را بايد بي محتوا کرد، بيائيم دين را از نماز جماعت، در خيابان چهار تا حسينيه مي‌زنيم، هر حسينيه هم يک چند تا جوان و غير جوان در آن است، آنوقت مسجد کسي نمي‌آيد نماز بخواند، يعني مسجد خالي باشد، حسينيه پر شود، يعني امام حسين را رقيب خدا کنيم. يک عده مسجد مي‌روند، يک عده هم حسينيه مي‌روند، اين پوک کردن است، يعني سوزن را از نخ جدا کنيم ديگر چيزي نمي‌دوزد، اينها آفات است. بيائيم عوض توجه به خدا روي رقابت‌ها، هيأت ما يک سرش کجاست، يک سرش کجا، بيائيم علمات کشي کنيم، من خيلي غصه اين جوان‌ها را مي‌خورم که زير علمات هستند، چون اينهايي که زير علامات هستند روي عشق است، اين مي‌خواهد نسبت به حسين عشقش را نشان بدهد، منتهي يک کسي نيست به او بگويد اظهار عشق اين رقمي است، مي‌توانيم عشقمان را اين رقمي اظهار کنيم، اصلاً شعارهاي امام حسين را روي دست بگيريم برويم، (هيهات منا الذله) آخر اين آهن چيزي رويش نيست يا اردک است يا کبوتر است، يا دم طاووس است، آخر اين آهن چه پيامي دارد، شما پيام امام حسين را با آهن بنويس، سرِ دست بگير، امام حسين فرمود(هيهات منا الذله) من زير بار ذلت نمي‌روم، همين را بنويس سرِ دست بگير و برو، شما که بناست اين آهن را سرِ دست بگيري بروي، حرفِ امام حسين را سرِ دست بگير و برو.

در مسجدها هم هست، مثلا کاشي کاري مي‌کنند، هيچ جني يک مترش را نمي‌تواند بخواند، مي‌گوييم اين چي است؟ مي‌گويند خط کوفي است، ميخي است، سيخي است، مي‌گوييم ببين احياي خط کوفي واجب است؟ مي‌گويند نه، مي‌گوييم ببخشيد مستحب است؟ به آيت الله مي‌گوييم، حضرت آيت الله اين خط کوفي، واجب است احياي خط کوفي؟ نه، مستحب است نه، نياز فرد است؟ نه، نياز جامعه است؟ نه، پس براي چي خط کوفي؟ اگر مي‌خواهيد کاشي کاري کنيد، اخيرا اين کار را من بعضي مسجدها ديدم، بعضي از مسجدهاي تهران قشنگ آيه را روان مي‌نويسد که آدم بتواند بخواند، يا روايت‌هاي مسجد، و زيرش هم فارسي مي‌نويسد که اگر يک کسي دو دقيقه زودتر آمد در مسجد نگاه کند به ديوار مسجد فارسي بخواند. ما عرض کردم اذان را آنقدر مناره‌اش را دراز مي‌کنيم که کسي اصلا آن بالا نرود و حتي آن بالا هرچه داد بزنند پائيني‌ها نفهمند. بله، اذان برو پشت بام که همسايه‌ها بفهمند، نه مناري که آنقدر دراز باشد که کسي نفهمد، اصلا ببينيم خط را گم کرديم، همه با هم قاطي کرديم، يعني پيشنماز و پس نماز و نمي‌دانم مداح و شاعر و. . .

6- دروغ و مبالغه از آفات عزاداري

آفات عزاداري چي است؟ 1- دروغ، چرا مداح يا واعظ ما دروغ بگويد؟ مگر مردم نمي‌فهمند دروغ را؟ روحاني روي منبر مي‌گفت که حالا شک کردم يا روحاني بود يا مداح، الان شک کردم، زهري که امام حسن خورد اگر به کوهها مي‌ريختند کوهها تکه تکه مي‌شد، يک نفر گفت آقا اين زهر اول در کوزه بود چطور کوزه تکه تکه نشد؟ ببينيد، دروغگو رسوا مي‌شود. شما بگو زهرکارساز، چه کار داري که کوهها تکه تکه مي‌شود؟ يک جاي ديگر روضه بودم، سيصد نفر ريختند حضرت زهر را زدند، گفتم بر پدرِ دروغگو صلوات، آخر سيصد نفر چطور زدند، آخر من حالا بلا تشبيه حضرت زهرا، خوب يک نفر مي‌زند، آن يکي از پشت مي‌زند، سومي هم دستش دراز مي‌شود بپرد پائين، اصلا نه نفر بيشتر نمي‌توانند آدم را بزنند، آخر سيصد نفر چهل متر راه مي‌خواهد، از چهل متري چطور زدند؟ مي‌گويد سنگ پرتاب کردند، آخر چرا دروغ مي‌گويي؟ ‌اي چقدر دروغ مي‌گويند. دروغ روي منبر؟ دروغ پاي منبر؟ دروغ شب عاشورا؟ دروغ. آيا خواهد شد زماني که همين طور گوشتي که مي‌خورند مهر مي‌زنند اين گوشت سالم است، اين شعرها يک جايي مهر بخورد که اين شعر سالم است يا نه؟ آيا خواهد شد يک زماني سازمان تبليغات، دفتر تبليغات، ائمه جمعه، جماعت، حزب اللهي‌ها، يک زماني ارشاد، نمي‌دانم همه اينهايي که کارِ فرهنگي مي‌کنند، صدا و سيما، بايد مواظب باشيم. خيلي چيزها دروغ است.

2- مبالغه، غلو. ‌اي ما همه غرق گناهيم و يک حسين داريم. خوب اين حرفي که مي‌زني يعني عزادارها را مي‌خواهي مريد خودت کني و اينها را جسور مي‌کني که هرچه گناه مي‌خواهيد بکنيد، همين قمه‌اي که مي‌زنيد براي هفت پشتت بس است. ولذا مي‌بيني همه کاري مي‌کند و سينه هم مي‌زند. مردم را جسور مي‌کنيم براي اين.

تنقيص، يعني گاهي ائمه را مي‌آوريم پائين، ذليلشان مي‌کنيم. تنقيص.

آهنگ‌هاي نامناسب، اينها ديگر جزء آفات است:

1- دروغ؛

2- مبالغه،

3- تنقيص، ناقص مي‌کنيم، يعني اينها را پائين مي‌آوريم،

4- آهنگ‌هايي که مربوط به موسيقي هاست.

5- مزاحمت براي مردم،

روز عاشورا گاهي خيابان را مي‌بندند، کوچه را مي‌بندند، بابا ممکن است يک کسي مريض است، زن زائو است، پرواز فرودگاه دارد، دلش شور مي‌زند، عصباني است پشتِ فرمان ماشين، از آن طرف هم رويش نمي‌شود به امام حسين چيزي بگويد، شما هم عزادار هستيد، آخر چرا مردم را در محاصره قرار مي‌دهيد؟ اينها همه حرام است، سدّ معبر، از يک کناري عزاداري کنيد که بتواند اين تاکسي برود، صداي بلندگو، بنده آخوند بغل مسجد خانه نمي‌خرم، بابا، عمه تو مرده من چه خاکي به سرم کنم؟ يک بار براي اربعينش، يک بار براي فاتحه‌اش، يک بار براي چله‌اش، صداي بلندگو. . . .

سحرخواني حرام است آقاجان، که گفته قبل از اذان شما همه مردم را از خواب بيدار کني؟ از همه مراجع بپرسيد، قبل از اذان من مي‌خواهم داد بزنم، همه مي‌گويند بيخود، مگر مي‌شود سحرخواني آدم مردم را از خواب بيدار کند، شما فقط اذان حق داري بگويي، يک دقيقه قبل از اذان شما حق نداري مردم را از خواب بيدار کني. اسمش را هم مي‌گذاريم عبادت، صداي بلندگو، همسايه آزاري.

7- رعايت بهداشت در مراسم عزاداري

اسراف، بهداشت، آقا سفره مي‌دهند با جوراب توي سفره راه مي‌رود، بابا جوراب هايت بوي کفش مي‌دهد، بعد نان را مي‌گذارند همان جاي جوراب، همان نان مي‌رود توي حلق آدم. مراعات بهداشت نمي‌شود. مراعات وقف نمي‌شود، اينها آفات عزاداري است، مسجد است، شما با کفش مي‌آيي توي مسجد، آخر فرش مسجد خاکي مي‌شود. مي‌خواهي سياه پوش کني چرا ميخ مي‌کوبي به کاشي کاري‌هاي مسجد، مراعات وقف نمي‌کنيم، حرام است. سياه پوش نکنيد، بابا حسينيه است، سياه پوش نکنيد، اگر مي‌داني که بايد حسينيه را سوراخ سوراخ کني از خودِ امام حسين بپرس حسين جان، اين ساختمان است مي‌خواهم سياه پوش کنم ميخ کوب کنم، آيا اجازه مي‌دهي خانه شما را ميخ ميخ کنم يا از خير سياه پوش بگذرم، مي‌گويد از خير سياه پوش بگذر. بابا سياه پوش نکن، اينها افات است.

نذورات، بعضي نذورات خلاف شرع است. نذر مي‌کند شترش را وسط هيأت بکشد، بابا نذرت باطل است، اين نذر باطل است، شتر رم مي‌کند، مردم مي‌ترسند، خونش خيابان را نجس مي‌کند، لباس‌ها نجس مي‌شود، بچه‌ها مي‌ترسند، آخر اين چه نذري است؟ شما نذر کن گوشتش را، شتر را يک جايي ذبح کن، گوشتش را بده به هيأت. اما چرا اين شتر را وسط هيأت مي‌خواهي بکشي؟ که يک آفت داشته باشد.

عکس‌ها، اين عکس اباالفضل است، ما نمي‌دانيم اين عکس‌ها ريشه‌اش کجاست؟ اين عکس‌ها ريشه‌اش کجاست؟ بابا کلمات اباالفضل را، اباالفضل عليه السلام خيلي حرف داشته روز عاشورا، سخنان اباالفضل را بنويس، چرا عکس را مي‌زني که مشکوک باشد، سخنان قطعي‌اش را نمي‌نويسم، عکس‌هاي مشکوکش را. . . عکس گنبد اباالفضل را بگذار، مردم مي‌آيند و نگاه به گنبد مي‌کنند، (السلام عليک يا اباالفضل، السلام عليک و رحمه الله) آدم گنبد را مي‌بيند سلام مي‌کند، عکس‌هاي مشکوک.

مستحبات، گاهي عزاداري به قدري طول مي‌کشد که نماز صبح قضا مي‌شود. عزاداري بايد همراه با نماز اول وقت باشد، بابا امام رضا عليه السلام داشت مي‌نوشت، تا صداي اذان را شنيد قلم را انداخت، اين سطر را تمام نکرد. عايشه مي‌گويد حضرت داشت با من حرف مي‌زد، تا صداي اذان را شنيد انگار من زنش نبودم، اميرالمؤمنين در جبهه شمشير مي‌کشيد، هي نگاه به هوا مي‌کرد، گفتند يا علي چرا نگاه به هوا مي‌کني؟ گفت مي‌ترسم نماز اول وقت دير بشود، گفتند ميدان جنگ است، گفت علي در ميدان جنگ هم بايد نماز اول وقت بخواند. مگر امام حسين ظهر عاشورا نماز اول وقت نخواند، با اينکه سي تا تير به او رها کردند، ولي نمازش را اول وقت خواند. نماز اول وقت هر کجا هستيم. با نماز شروع کنيم، با نماز. . . شيوه‌اش را از. . .

آفات ديگر، شعرهايي که مي‌گويند يا زبان قال باشد يا زبان حال. يعني يا واقعا امام حسين گفته باشد يا حال و هوا، همچين حال و هوايي باشد که امام حسين بگويد. مداح‌ها بايد آموزش ببينيد، منبري‌ها بايد آموزش ببينند، روضه خوان‌ها بايد آموزش ببينند، بابا خط در خيابان آموزش دارد، هر پليسي نمي‌تواند خط بکشد. کباب پزي تخصص مي‌خواهد، وگرنه گوشت را همين طور بيندازي در آتش، اينطور نيست که هر کسي بتواند چيز کند.

تشويق به برهنگي نکنيم، برهنگي دکان نشود. روضه‌هاي خيلي سخت و سنگين نخوانيم. بعضي روضه‌ها خيلي سنگين است، خيلي سخت است، يک چيزي بگوييد معقول باشد. توحش بني اميه را بگوييد. مظلوميت را بگوييم، روضه هم بگوييم، اما بعضي روضه‌ها آدم، من خودم چند تا روضه رفتم پاشدم آمدم بيرون، يکي از روضه‌ها چون خانه يکي از علما بود بلند شدم نعره کشيدم، گفتم آشيخ روي منبر تو را به حضرت عباس نگو اين حرفها را، کنترل بايد بشود حرف که گفته مي‌شود. آخر مردم، گوشتي کيلويي چند هزار تومان مي‌خورند مي‌آيند مي‌نشينند بايد چيزي ياد بگيرند، يک مقدار آيه بخوانيم، حديث معنا کنيم.

8- بيان آيات و روايات بجاي نقل خواب يا خرافات

اينقدر خواب روي منبر نگوييم. بدنه سخنراني مداح‌ها بعضي هايشان خواب است، يعني يک مداح گاهي وقت‌ها بيست دقيقه بخواند يا بعضي از منبري‌ها. پاي منبري بودم ديدم که مثلا سي دقيقه صحبت کرد بيست و پنج دقيقه‌اش خواب بود. بعضي خواب‌ها دروغ است، بعضي هايش هم که راست است، حديث داريم خواب‌هاي راست يک هفتادم وحي است، آخر خوش انصاف قرآن کلش وحي است، آدم عاقل چرا از قرآني که همه‌اش وحي است نمي‌گويد؟ يک چيزي مي‌گويد که يا دروغ است يا اگر راست باشد رؤياي صادقه، خواب راست، يک هفتادم وحي است، کدام عاقل يک چيزي که صد درصد وحي است مي‌گذارد کنار، يک چيزي مي‌گويد که يک هفتادم وحي است. اينقدر خواب نقل نکنيم، بيداري هست بگوييم. کي گفته، کي بود. نوار هست، از خودِ بنده مداح گفته آيت الله قرائتي در خواب ديد چنين چنان، اولاً اينکه من آيت الله نيستم، مجتهد نيستم، من را آيت الله کرد، بعد هم يک چيزهايي بافت، بافت، آنقدر مردم گريه کردند، من خندم گرفته بود، دروغ است، دروغ است به صد و بيست و چهار هزار پيغمبر دروغ است، مواظب باشيم اين عزاداري که اين همه برکات دارد با اين چيزها خراب نشود.

اشک بايد همراه شناخت باشد، قرآن بخوانم کلمه آخر است، مي‌گويد «دَّمْعِ» يعني اشک، «مِمَّا عَرَفُوا» قرآن مي‌گويد «الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا» المائدة/83 يعني اشک بايد بر اساس معرفت باشد. گاهي وقت‌ها همين طور الکي اشک مي‌ريزند. يک کسي مفاتيح که دست مي‌گرفت، مي‌گفت چاپ افست، (گريه)، مي‌گفتيم بابا چاپ افست که گريه ندارد. اين مثل اينکه شنيده بود که هر کسي مفاتيح دست بگيرد بايد گريه کند. از چاپ افستش گريه مي‌کرد. اصلا بعضي مداح‌ها نمي‌دانم، اشک بايد بر اساس معرفت باشد. اينکه گفتم قرآن بود خواندم. «الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا»، «تَفِيضُ مِنْ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا» يعني اشک بايد بر اساس معرفت باشد. از ماه امام حسين بايد خط بگيريم براي باقي ساعات. اينطور نيست که روز عاشورا همه بساط‌ها جمع شود، در عاشورا جوان‌ها را شناسايي کنيم، اين روحاني، چهار تا جوان شناخت بعد هم به آنها تلفن کند، آدرسشان را بگيرد، اين جوان‌ها با اين روحاني، با اين مداح آشنا شوند، سؤالي، جوابي، يعني از اين جرقه يک جريان درست کنيم، اينطور نباشد يک مرتبه مثل موج رعد و برق و بعد هم هيچي به هيچي، (ارعد و لم يمطر) حضرت امير مي‌گويد رعد و برق داشت ولي باران نداشت.

يعني ما بايد از اين عاشورا نيروسازي کنيم، نيروشناسي کنيم، دشمنان ما نيروها را مي‌شناختند از اين موج‌ها، امام کاظم که شهيد شد، گفتند براي اينکه شيعه‌ها را بشناسيد جنازه‌اش را بگذاريد روي پل بغداد، سه روز کاري به آن نداشته باشيد ببينيد کي مي‌آيد جيغ مي‌زند؟ هر که مي‌آيد جيغ مي‌زند معلوم مي‌شود شيعه است، آن را شناسايي کنيد. يعني دشمنان ما براي شيعه شناسي بدن امام کاظم را روي پل بغداد گذاشتند ببينيد هرکه جيغ مي‌زند بدانند او شيعه است. آن آدمهايي که مي‌آيند پاي منبر افرادي هستند که ما بايد آنها را شناسايي کنيم، و بعد با آنها کارِ ويژه داشته باشيم. با اصرار پول جمع نکنيم، هر که داد داد، هر که نداد، طي نکنيم، خدا نکند که يک وقت يک آخوندي، يک مداحي بگويد اگر اينقدر مي‌دهيد مي‌آيم، نمي‌دهيد نمي‌آيم، خيلي زشت است، خيلي زشت است. امام حسين تکه تکه شد، شما مي‌خواهي تاريخش را بگويي نمي‌گويم پول نگير، طي نکن، طي کردن خيلي بد است، خواب نقل نکنيم، اکتفا به مداح نکنيد، حتما يک اسلام شناس بيايد، بيست دقيقه، نيم ساعت، حديثي، تاريخ کربلا را بگويد، مردم راهم خسته نکنيد، جلسات بيش از يک ساعت و نيم طول نکشد، فوقش. اينها آفات است.

خدايا تو را به حق محمد و آل محمد اين عزاداري امام حسين را همراه با معرفت و عشق و اخلاص، و همراه با همه برکاتش نصيب همه امت ما بفرما. (الهي آمين) يک کار قشنگي ايراني‌ها کردند، تا آمريکا نفوذ کرد، جمعي از عزادارها ظهر عاشورا، تاسوعا، وسط خيابان نماز خواندند، اين سرايت کرد به افغانستان و پاکستان و کويت و جاهاي ديگر، تا رسيد به نيويورک، شيعيان نيويورک هم جمع شدند وسط خيابان نماز خواندند. يعني ما مي‌توانيم خط بدهيم به ديگران، همه‌اش اين نيست که او، آن لباس را پوشيد ما هم تقليد کنيم، حزب اللهي‌ها هم مي‌توانند فرهنگشان را صادر کنند، اين نماز جماعت ظهر عاشورا خيلي قشنگ است، خيلي قشنگ است. درست هم نيست که امام حسين سرِ نماز باشد، امام زمان سرِ نماز باشد، ما وسطِ خيابان سينه بزنيم، خدايا تو را به حق محمد و آل محمد همه کارهاي ما را از همه آفات حفظ بفرما.

والسلام عليکم و رحمه الله و بركاته

/ 1