کرامت و ارزش انسان
«بِاِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَانِ الرَّحِيمِ»الهي انطقني بالهدي و الهمني التقويبحث ما در رمضان هشتاد و پنج در اين شهر عزيز، بحث قرآن بود و بعدش هم چند جلسه اي راجع به انسان بود و انسان کامل و. . . حالا باز هم راجع به کرامتهاي انسان مي خواهيم صحبت کنيم. جلسه اي صحبت کرديم و باز هم مي خواهيم صحبت کنيم.کرامت و ارزش انسان به چيست؟
اين را مي شود چند رقم عنوان داد. کمال در چيست؟ تکامل در چيست؟ سعادت در چيست؟ خوشا بحال که؟ چه مي خواهيم باشيم. اين بحث خيلي کليدي است. چون هر کسي يک قله اي دارد دلش مي خواهد به آن برسد. يکي مثلا مي خواهد فوتباليست شود. يکي مي خواهد مثل فلان تاجر شود. يکي مي خواهد مثل فلان رئيس شود. يکي مي خواهد مثل فلان چه شود. هر کسي براي خودش يک الگوئي دارد و آرزويش اين است که اين مثل او شود. يکي مي خواهد خلبان شود. يکي مي خواهد کشاورز نمونه شود. يکي مي خواهد دامادش چنين باشد، عروسش چنان باشد. اين کرامت و ارزش انسان به چيست؟ قرآن راجع به دو پيغمبر جمله اي دارد. مي گويد «وَالسَّلَامُ عَلَيَّ يَوْمَ وُلِدْتُ وَيَوْمَ أَمُوتُ وَيَوْمَ أُبْعَثُ حَيًّا» مريم/33 اين آيه قرآن است. هم مربوط به حضرت عيسي است هم مربوط به حضرت يحيي. عيسي و يحيي هم فاميل بودند هم لقبشان را گذاشتهاند، يحيي، يعني زنده باشي، ما مي گوئيم ان شاءالله زنده باشي، ما در فارسي هم داريم مثلا مي گوئيم مانده علي. يعني ان شاءالله در سايه حضرت علي بماني. يحيي يعني ان شاءالله زنده باشي. عيسي هم يعني ان شاءالله زنده باشي. يعني عيسي و يحيي در لغت هم تقريبا يک معنا دارند.1- عافيت از آغاز تا پايان زندگي
قرآن مي گويد روز تولد سلامتي، روزمرگ سلامتي، روز قيامت سلامتي. سلامتي بر من روز تولد، روزمرگ، روز قيامت. اين الگوي ما است. چون بعضي وقتها يک کسي هم وزير مي شود. خب نمي شود گفت خوش بحالش. چون من نمي دانم شايد فردا اين وزير را استيضاحش کنند. آن مقداري که آنروز راي اعتماد بهش دادند، دو کيلو لذت برد، روز استيضاح چهار کيلو کم بشود. يکي از وزرا به من مي گفت که تو يک چيزي در تلويزيون گفتي که در مديريت من خيلي اثر داشت. گفتم چه گفتم؟ البته از من نبود، از يکي از مراجع بود. يکي از مراجع تقليد آسيد ابوالحسن اصفهاني بود که قبل از امام خميني و آقاي بروجردي مرجع تقليد مهم دنيا شد. ايشان به يک کسي نمايندگي داد که تو نماينده مرجع تقليد در منطقه فلان. اين نماينده دسته گل آب داد. يعني خوب عمل نکرد. مردم نامه نامه نامه طومار، . . يک روز گفتند آقا آخر اين نماينده شما خلاف مي کند، خب برش دار. گفت من خلافش را فهميدهام.مي خواهم برش دارم، دارم فکر مي کنم چطور برش دارم. گفتند مگر برداشتن هم فکر مي خواهد؟ گفت بله. چون اين نماينده، آنروزي که نماينده من نبود نيم کيلو آبرو داشت، من وقتي حکم بهش دادم نيم کيلو شد ده کيلو. الان اگر پس بگيرم، ده کيلو مي ريزد. من مي خواهم يک جوري اين را عزلش کنم که نيم کيلوي خودش برايش بماند. آخر اين نه کيلو و نيمش بخاطر من است. نيم کيلويش مال خودش است. من نبايد يک کسي را همچنين عزلش کنم که ديگر. . . ببينيد. بنابراين. . . . يکي ديگر از مراجع ديگر هم هست، خدا ان شاءالله سلامتش بدارد، از مراجع موجود است، گفتم که اجازه بده ما برايت يک تجليل، گراميداشت. . . . يک روز بزرگداشت برايتان بگيريم. ايشان گفت صبر کنيد من بميرم، چون من دم آخر را مي ترسم خراب کنم. تا من زندهام و شيطان زنده است، ممکن است يک دقيقه به آخر خراب کنم. آخر بعضيها دقيقه نود مي بازند. آدم نمي داند که.
اميرا لمومنين خيلي مي گفت «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ» الحمد/6 گفتند يا علي تو که راهت مستقيم است. گفت آخر حالا مستقيم است، من که از فردا خبر ندارم. وقتي به حضرت علي گفتند که تو شهيد مي شوي در ماه رمضان، فرمود که وقتي شهيد مي شوم دينم سالم است؟ (افي سلامه من ديني) يعني ممکن است علي دم آخر خطر برايش پيش بيايد. بنابراين سعادت در چيست؟ سعادت در اين است که آدم تولدش مبارک باشد، زندگيش مبارک باشد، مرگ و قيامتش هم مبارک باشد. قرآن اين را مي گويد. پس سئوال: ارزش انسان به چيست؟ ارزش اين است که تولد؛ تولد يک مساله وراثتي است. چون ما بعضي از کمالات را از بابا و ننه داريم. يعني از نظر خانوادگي و آنچه به ارث مي بريم، ژنها و تربيت هاي خانوادگي را. . . . يعني از نظر وراثت مشکلي نداشته باشيم. « وَيَوْمَ أَمُوتُ» يعني زندگي. از نظر زندگي هم اين چند سالي که زندگي مي کنيم، خوب زندگي کنيم. « أُبْعَثُ حَيًّا» يعني روز قيامت هم خوب بتوانيم جواب بدهيم. چون ممکن است آدم در قيامت نتواند جواب بدهد. اين نظر قرآن اين است. اما حالا برويم سراغ ديگران. انسان موجود خطرناکي است. چون انسان هم يک قله هائي دارد هم يک دره هائي. در خود انسان وجود عجيبي است.
2- انسان، مالک هستي
يک شعري است منسوب به امير المومنين است مي گويد: (اتزعم انک جرم ثقيل) تو فکر مي کني يک بدن ده بيست کيلويي، چند کيلوئي هستي؟ (و فيک انطوي العالم الاکبر) يک دنيا در تو است. مثلا در دنيا چيست؟ جنگل است؟ خب اين موهاي سر و صورت جنگل است. در دنيا رودخانه است؟ رگهاي بدن ما رودخانه است. در دنيا رعد است؟ نعره ما هم رعد است. در دنيا بارندگي است؟ ما هم اشک مي ريزيم. در دنيا غار است؟ سوراخ گوش ما هم غار است. در دنيا کوه است؟ دماغ ما هم قله دارد. دره است؟ گردن ما دره دارد. در دنيا معدن است، در ما استعداد است. يعني همه هستي انگار در انسان. . . يعني يک ماکت هستي است. ديده ايد مهندسها اول که مي خواهند يک ساختمان بزرگي درست کنند، اول يک ماکت درست مي کنند. ما ماکت هستي هستيم. جهاني از استعداد. آنوقت در اين انسان خطرها هم هست. انسان نقاط ضعفي دارد، نقاط ضعفش اين است: «إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ» العصر/2 در حال خسارت است. «إِنَّ الْإِنسَانَ لَيَطْغَى» العلق/6 طغيان. گردن کلفت است. «إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا» المعراج/20 انسان جيغ مي زند. جزع. «وَإِذَا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعًا» المعراج/21 منع، بخل مي کند. يعني بدي بهش رسيد جيغ مي زند، خوبي بهش رسيد بخل مي کند، به ديگران نمي دهد. «وَكَانَ الْإِنسَانُ أَكْثَرَ شَيْءٍ جَدَلًا» الكهف/54 خيلي چانه مي زند و پر حرف است.«كَانَ ظَلُومًا» الأحزاب/72 انسان ظلوم است. «جَهُولًا» جاهل است. « مَنُوعًا». . . . . يک نکات منفي در انسان هست. آنوقت اين نکات منفي را بايد برساند به اين قلهها. خداوند عبد صالح مي خواهد. عبد صالح. متقي. جوانمرد، فتوت. مخلص، شجاع، عالم، سخي، و. . . يعني انسان يک نقاطي دارد که بايد اين را به آنجا برساند. مثل يک ساختماني که دره دارد، گودي دارد، نمناک هست، ريزش دارد، زمينش زلزله خيز است، فرض کنيد که انواع چاهها بند است. يک زمين که خيلي نقص دارد و ما مي خواهيم از اين زمين يک برجي بسازيم، يک آپارتماني بسازيم، تهويه و نور و شوفاژ و آسانسور و. . . يعني مي خواهيم از يک دره به آن گودي، يک همچين قطبي بسازيم. از انساني که يک همچين نقاط منفي دارد، اينها همه آيه قرآن است. از انساني که اين نقاط منفي رادارد، قرآن مي خواهد اين نقاط قوت را درست کنيم. حالا کار کيست؟ واقعا انسان مي تواند. ببينيد اين دستگيرهها چيست؟ چند تا دستگيره گذاشتهاند. يک: دستگيره عقل و علم. دستگيره عشق و عرفان. دستگيره هنر و صنعت. دستگيره ثروت، قدرت و. . . حالا اين چيزهائي که هست، اينها مي توانند اين انسان «لَفِي خُسْرٍ» العصر/2. . . اين دستگيرهها، يعني اين نردبانها، نردبان علم و عقل و عشق و عرفان و هنر و صنعت و ثروت و قدرت و. . . با اين دستگيرهها ما مي توانيم از «لَفِي خُسْرٍ»، «لَيَطغَي»، «جَزُوع» «مَنُوع» « جَدَلًا» «ظَلوم» « جَهُولً» مي توانيم از اين ذره برويم به آن برج برسيم؟ اين را بد نيست يک خرده فکر کنيم.
3- نور عقل براي راه زندگي کافي نيست
«بِاِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَانِ الرَّحِيمِ»، عقل را ما قبول داريم، علم را هم قبول داريم. اما عقل و علم کافي نيست. مثل اينکه ما ماه را قبول داريم. اما نور ماه و مهتاب بر اي مطالعه کافي نيست. ما خورشيد را هم قبول داريم، اما خورشيد هم کافي نيست. بسياري اوقات مي رويم يک جائي که نور خورشيد وجود ندارد. خيلي جاها عقلمان نمي رسد. عقلاي ما، افراد عاقل دنيا تا حالا پشيمان شدهاند يا نشدهاند؟ اگر پشيمان شدهاند پيداست عقلشان کافي نيست. چون اگر عقل به همه سوراخ سنبهها نور بدهد، ديگر انسان پشيمان نمي شود. اين که انسان پشيمان مي شود پيداست عقلش همه جا روشنائي. . . گاهي انسان نمي داند چه کند. عقل و علم نورند، اما اين نور خيلي جاها کم مي آيد. مثل نور مهتاب. صبح يا غروب، نور که هست، اما کم مي آيد. دليل؟ به دليل اين که پشيمان مي شوي. پشيمانيها دليل است بر اين که عقل و علم کافي نيست. ولي لازم هست. اين يکي. حال اسلام براي عقل چه گفته. . . اصلا يکي از دلايلي که شراب حرام است، براي اين است که قدرت تعقل را از بين مي برد. براي علم چه گفته، بالاترين حرفها را براي علم گفته اسلام. بالاترين تعبيرات براي عقل هست. ما يک کتابي داريم در روايات به نام کتاب العقل و الجهل. پس عقل ارزش است، علم ارزش است اما نردبان کوتاه است. پله هايش را قبول داريم اما کوتاه است.4- عشق و عرفان، ناتوان از نيازهاي زندگي
عشق و عرفان چطور؟ يعني هر کس رفت در خط عشق و عرفان به همه چيز مي رسد؟ نه. عشق و عرفان هم کوتاه است. بخاطر اينکه ما غير از عشق و عرفان، هنر مي خواهيم، صنعت مي خواهيم، قدرت مي خواهيم، ثروت مي خواهيم، تکنولوژي مي خواهيم، جامعه داريم، دشمن داريم، محاصره داريم. بهرحال نمي شود همه را با عشق و عرفان حل کرد. عشق و عرفان را قبول داريم. عشق قبول است، عرفان قبول است. ولي نردبانشان کوتاه است. ما نمي توانيم دست از صنعت بکشيم، دست از جامعه بکشيم، حتي نمي توانيم دست از نفسمان بکشيم. آخر گاهي عرفا و اينها مثلا مي گويند نفست را بکش. حتي در عرفا يک گروههائي هستند که حتي خودشان را به يک لجني مي مالند که مردم بگويند اين بد است و مردم نگاه بد به اينها بکنند که اين نفسش هي تواضع کند. من يادم نمي رود در يکي از استانها، يک کسي راديدم کهاش رشته ريخته بود روي لباسهايش، خشک شده بود. دلم بهم زد. اينقدر اين کثيف بود. بعد هم گفتند اين در دنياي سير و سلوک رفته از ما هوي رفته در هو هوي و از هو هوي رفته به ما هوي. . . ما گفتيم ببينيمش که. . . رفتيم ديديمش که اينقدر که مي گويند که به آن درجات رسيده چيست؟ گفتيم چرا همچين کرده؟ گفتند خودش را اينطور کرده که مردم ببينند و اه اه بگويند و آنوقت اين نفسش را بکشد. ما دينمان اينطور نيست.ما همچين ديني را قبول نداريم. دين ما مي گويد هر جمعه ناخنت را بگير. هر جمعه غسل جمعه کن. دين ما مي گويد مسواک. دين ما مي گويد نظافت. نظافت جزو دين است. اين که آدم خودش را به اين کارها بزند. . . حتي يک فيلم ساخته بودند فيلم توبه نصوح اول انقلاب. چقدر هم خوششان آمد. من که ديدم به فيلمسازش گفتم اه. گفت آقا خيلي خوب. . . گفتم بيخود تعريف کردند. تا يک کسي توبه کرده برديش بهشت زهرا و قبرستان و بعد ژنده پوشي و بعد همينطور مثل آدمهاي ديوانه در خيابان. . . اين که توبه نيست. توبه يعني سوپر دولوکسي، شيک. ولي مي گويد سلام عليکم، من فلاني هستم. يک وقت ناراحت شدم پشت سر شما يک خلافي گفتم، معذرت مي خواهم، خواهش مي کنم مرا حلال کنيد. با لباس اتو کرده از مردم عذر خواهي کن. توبه اين نيست که مال مردم را بخوري، آبروي مردم را بريزي، بعد بروي در قبرستان و زلفهايت و قيافه و. . . . در شيک ترين لباسها ما مي توانيم توبه کنيم. ما فکر مي کنيم وقتي عارف شد بايداش رشته بريزد به لباسهايش. وقتي مي خواهد توبه کند، بايد برود قبرستان. نمي دانم.
5- برداشت غلط از خودسازي
ما خيلي معاني را غلط معنا کرده ايم! يک وقت يک گروهي آمده بودند پيش من، يکي سرش پائين بود. همه حرف مي زدند ولي او سرش پائين بود. هيچ حرفي نزد. من گفتم چيست؟ چرا حرف نمي زند؟ گفتند ايشان دارد خودسازي مي کند. گفتم بنده خدا اصلا قاطي کرده خودسازي يعني چه. اميرالمومنين شوخ بود. يکي از اشکالاتي که به اميرالمومنين مي کردند، اين بود که شوخ بود. شاد باشيد. حديث داريم(بشره في وجهه) آدم اخمو که. . . زن خودش را آرايش براي شوهرش نمي کند. مي گويد من از اين قرتي بازيها بدم مي آيد. بيخود بدت مي آيد. زن بايد خودش را براي شوهرش آرايش بکند و در خيابان آرايش نکند. عرض کردم جلوي بيگانهها خودمان را آرايش مي کنيم، . . يک مردي مي دويد در خانه، گفتند چرا ميدوي؟ گفت زنم از عروسي مي آيد مي خواهم ببينمش. چون هميشه پهلوي من لباسهاي کهنه مي پوشد. تا لباسهايش را نکنده، مي خواهم من يک نگاهي به لباسهايش بکنم. ببينيد ما چپه هستيم. آنجائي که بايد آرايش بکنيم نمي کنيم، آنجائي که نبايد آرايش کنيم، مي کنيم. چرم را قديميها جلد کتاب مي کردند. حالا ما چرم را کفش مي کنيم، جلد کتابها مقوا است. آن که مال مخ است، جلدش مقوا است، آن که براي پا است، چرم. . . يعني چرم آمده پائين، مقوا رفته بالا. اينها هم يک رقم مسخ است! يک رقم مثل اين که هان. . . ميگويند سرنا را از آنطرفش مي زنند اينطوري است. حال ما هم عشق را قبول داريم، اصلا بي عشق، . . . منتهي اين شعرا و عرفا و برخي هم که طرفدار هستند، همه چيز را مي گويند عشق. مي نشينند همه چيز را تحليل به عشق مي کنند، تحليل به. . ما عشق را قبول داريم، عرفان را قبول داريم، اما عشق و عرفان کار به جامعه ندارد، کار به تکنولوژي ندارد، کار به. . . کار به خيلي کارها ندارد ولذا کوتاه است.6- آسيب هاي ناشي از رشد تکنولوژي
هنر و صنعت چطور؟ الان کشورهائي که تکنولوژيشان جلو است مشکلي ندارند؟ امراض رواني، در هر کشوري تکنولوژيش جلوتر است، امراض روانيش بيشتر است. تکنولوژي مردم را نجات نداد. علم را قبول داريم، تکنولوژي را هم قبول داريم، اما نجات بخش نيست. ثروت چه؟ هر که پولدارتر است آدم حسابيتر است؟ در محله هاي شما هرکه پولدار است بهتر است؟ نه. آدم هائي هستند پولدارند، آدم هاي خوبياند. آدم هائي هم هستند پولدارند، بسيار هم آدم هاي پستياند. پول دارد ولي توي سرش بخورد پولش. ثروت انسان را انسان نمي کن. قدرت هم همينطور. مثلا کسي قدرت دارد، الان مثلا آمريکا قدرت دارد، منفورترين رئيس جمهورهاي دنيا رئيس جمهور امريکا است. يکبار ديگر مي گويم، هيچ رئيس جمهوري در دنيا مثل رئيس جمهور امريکا منفور نيست. لا اقل پيش يک ميليارد مسلمان. بنابراين همه اينها بايد باشد، قدرت بايد باشد، ثروت بايد باشد اما هيچکدام به تنهائي کافي نيست. بحث ما چيست؟ بحث ما اين است که ارزش انسان به چيست؟ قرآن مي فرمايد«إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ» الشعراء/227 عمل صالح چيست؟ تعقل عمل صالح است. تحصيل عمل صالح است. عشق و نشاط عمل صالح است. هنر عمل صالح است.صنعت عمل صالح است، ثروت عمل صالح است، قدرت عمل صالح است. اگر رفتيم سراغ عمل صالح، همه اينها را داريم، يک چيزي هم اضافه داريم. نماز هم داريم، تقوا هم داريم، اخلاص هم داريم. يعني همه اينها عمل صالح است. اگر کسي بيايد سراغ قرآن، صدها عمل صالح راجع به تعقل، به تحصيل، به عرفان، به. . اصلا يکي از پيغعبرها. . «آتُونِي زُبَرَ الْحَدِيدِ» الكهف/96 اين آيه مربوط به صنعت است. آمدند گفتند که ياجوج و ماجوج اذيتمان مي کنند. مفسدين اذيتمان مي کنند. حضرت فرمود حديد بياوريد، من يک سدي با آلياژ مس و حديد را داغ مي کنم، يک سدي مي سازم برايتان که قرنها ميخ درش نرود. ذوالقرنين، با صنعت جلوي فساد را گرفت. ثروت. سليمان خيلي ثروت داشت. منتهي سليمان ثروتي که داشت، مسخ نشد. مي گفت «هَذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّي» النمل/40 قارون هم ثروت داشت به او گفتند تو که اين همه ثروت داري مقداري هم بده به فقير. گفت بدهم به فقير؟ «أُوتِيتُهُ عَلَى عِلْمٍ عِندِي» القصص/78 اين پولها به من داده شده، علمي پهلوي من است، فوق تخصص اقتصاد دارم، مديريت خواندهام، زرنگم، تيزم، . . . يعني قارون مي گفت « عِندِي»، سليمان مي گفت «رَبّي». قارون مي گفت از خودم است، سليمان مي گفت از خداست. هر که گفت از خودم است، روح قارون درش دميده شده، هر که گفت از خداست، روح سليمان درش دميده شده. هيچ وقت نگو از خودم است. من الان در تلويزيون حرف مي زنم از خودم نيست. يک لحظه يک سکته، خلاص.
7- ايمان و عمل صالح، راه رسيدن به سعادت
«بِاِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَانِ الرَّحِيمِ». همه دنبال سعادت مي گردند، همه مي خواهند خوشبخت شوند. منتهي سوراخ خوشبختي را قاتي کردهاند. يکي مي گويد خوشبختي از اين در است، يکي مي گويد از اين در است، از اين در است، . . . هر کسي يکي از اين درها مي رود. قرآن مي گويد «وَالْعَصْرِ إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ» العصر/1-2 همه مردم باختند، باختند، جز کسي که ايمان دارد. ايمان هم نبايد يکجا باشد هان! روز به روز بايد بيشتر شود. (بلغ بايماني اکمل الايمان، بلغ يقيني افضل اليقين) يعني دو روز نبايد مثل هم باشد. ايمان رو به رشد، عمل صالح. نگفته عمل صالح. اگر مي گفت عمل صالح، يعني يک کار خوب، اگر مي گفت صالحات، يعني چند تا کار خوب « الصَّالِحَاتِ» يعني همه کارهاي خوب. اين الف و لام در ادبيات عرب، هر وقت الف و لام روي کلمه جمع آمد، صالحات جمع صالح است. هر وقت کلمه جمعي الف و لام آمد يعني کلش. « الصَّالِحَاتِ» يعني همه صالحات. همه صالحات يعني شامل همه چيز مي شود.نظافت هم عمل صالح است، نماز شب هم عمل صالح است، روزه، صدقه، انفاق، انقلاب، استقلال، کمک به مردم، ادب، اخلاق، همه جزو عمل صالح است. راه سعادت چيست؟ راه سعادت ايمان و عمل صالح است، بعد هم حسن عاقبت. «يَوْمَ وُلِدْتُ» مريم/33 روز تولد خوب باشد. روز تولد يعني سعي کنيم براي بچه هايمان، . . . وقتي آدم داماد مي گيرد، عروس مي گيرد، نگاه به داماد مي کند، آقا شما خانه داري يا نه؟ سربازي رفته اي يانه؟ مدرکت ليسانس است يا فوق ليسانس است يا ديپلم؟ کاسبي يا کارگر؟ بايد ديد از اين داماد نسلت چه نسلي مي شود؟ نسلت پاک مي شود يا نسلت غير پاک مي شود. به نسلتان فکر کنيد نه به اينکه خانه داماد رهني است. گاهي در خانه اجاره اي نشسته، نسل پاک است. گاهي در خانه شخصي نشسته نسل ناپاک است.
يک مقداري به تاريخ نگاه کنيم. يکي از دعاهائي که حضرت ابراهيم دارد، حضرت ابراهيم بيش از همه پيغمبران دعا مي کرد. دعاهاي انبيا در قرآن آمده، امروز من ديدم که در انبياء حضرت ابراهيم از همه بيشتر دعا مي کرد و حضرت ابراهيم مرتب مي گفت «ذُرِّيَّتِي» إبراهيم/40. مي رفت سر نماز مي گفت «رَبِّ اجْعَلْنِي مُقِيمَ الصَّلَاةِ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي» إبراهيم/40. «ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً» آل عمران/38». يعني به تاريخ بنگريد. نه اينکه امروز اين داماد سربازي نرفته، دو سال مي رود و بر ميگردد. بخصوص اين قانون هائي هم که اخيرا وضع شده، مي گويند هر جواني داماد شد، در شهر عروس پست بدهد. پنجاه کيلومتري، صد کيلومتري عروس پست بدهد، ديگر اينطور نيست که حالا عروس اينجاست، او آن طرف دنياست. حالا پاس دادن دور عروس خودش هم يک صفائي دارد. تاب مي خورد دور عروس. اين بهرحال. . . گير دامادي که سربازي رفته باشد و نرفته باشد، يکسال و دو سال است. شما تاريخ و نسل را فداي يک سال دو سال سربازي نکنيد.