قرآن، شفابخش مشکلات جامعه - [درس هایی از قرآن] : قرآن، شفابخش مشکلات جامعه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

[درس هایی از قرآن] : قرآن، شفابخش مشکلات جامعه - نسخه متنی

محسن قرائتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

قرآن، شفابخش مشکلات جامعه

«بِاِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَانِ الرَّحِيمِ»

الهي انطقني بالهدي والهمني التقوي

عزيزان بحث را رمضان 85 مي بينند. چون آغاز رمضان بحث پخش مي شود گفتيم يکي دو روز راجع به قرآن صحبت کنيم، راجع به اينکه ماه رمضان، ماه قرآن است. اصلا ارزش رمضان بيشترش به قرآن است نه به روزه، چون قرآن مي فرمايد: «شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ» البقرة/185 ماه رمضان چرا مهم است؟ چون قرآن، نمي گويد(شهر رمضان الذي کتب عليکم الصيام)، پُز رمضان به قرآن است، پز رمضان به روزه نيست.

پس موضوع بحث راجع به قرآن است. راجع به قرآن مسائلي هست. موضوع: قرآن.

حالا؛ راجع به قرآن چند تا نکته را اول بايد بگوييم. يکي ايمان به قرآن، بعد از ايمان به قرآن مرحله دوم قرائت قرآن، مرحله سوم قرائت و تلاوت، بعدش تدبر و تعقل در قرآن، بعدش مرحله بعد تأثيرگذاري، تبليغ به ديگران. روي اين چند تا محور يک بيست، بيست و پنج شش دقيقه تقريبا صحبت مي کنيم.

1- قرآن، نور است

اول، ايمان به قرآن. ما بايد باورمان بيايد، ما البته قبول داريم قرآن کتاب آسماني است، اما ايمان داشته باشيم که قرآن نور است، دنياي بي قرآن گيج است، بعضي از کشورهاي غربي تا الاني که من خدمت شما هستم 119 بار قانون اساسي‌اش عوض شده، اين دليل بر اين است که دنيا گيج است. کسي اگر با قرآن راه برود در عمرش پشيمان نمي شود. به تعدادي که ما پشيمان شديم در عمرمان، پشيماني‌ها دليل بر اين است که. . . انتخاب همسر مي کنيم نه بر اساس قرآن، خوشم آمده در پارک يک نفر را ديدم، در خيابان يک نفر را ديدم، در عروسي، روضه، کسي را ديده ايم، ماشين و خانه و تلفن و قيافه و کيلويي کسي را ديديم عاشق شديم بعد هم دادگاه هي مي رويم و مي آييم مي گوييم چه خاکي به سرمان کرديم، چه بلايي گرفتار شديم.

انتخاب شغل، انتخاب رشته، انتخاب دوست، تمام افرادي که پشيمان مي شوند دليل بر اين است که دور از قرآن دست به يک کاري مي زنند روي هوا و هوس، روي سليقه شخصي، خوب علمشان کم است، فردا علمشان بيشتر مي شود مي زنند توي سرشان که کلاه سرم رفت، کاش اين کار را نکرده بودم. پس به تعداد پشيماني‌ها، فرد فرد، افرادي، يعني فرد فرد به تعدادي که پشيمان شدند، کشورها به تعداد تغيير قانون اساسي‌شان، اينها همه نشان دهنده گيجي انسان است، ما بايد ايمان داشته باشيم که قرآن نور است، خودش هم گفته نور است، ايمان به قرآن که نور است.

شفاست؛ قرآن شفاست. شفاست يعني چه؟ من نمي دانم چه جوري بگويم شفاست. يکي از مشکلات ما الان مشکل زندان است. يک نفر زنداني، حالا بعضي هايشان همسر و بچه ندارند، بعضي‌ها هم هفت هشت ده تا بچه دارند، ميانگين حساب کنيم هر زنداني سه نفر وابسته داشته باشد، اگر مثلا در کشور ما نيم ميليون زنداني داشته باشيم، نيم ميليون ضرب در سه، مي شود يک ميليون و نيم، يک ميليون و نيم هم وابسته دارند، تقريبا دو ميليون آدم گير مشکل مسئله زندان دارند. زنداني کي است؟ مثلا مجرم است، کي خرج مجرم را بايد بدهد؟ آنهايي که زندان نيستند، يعني آن کسي که زندان نيست بايد خرج آن کسي که. . . . يعني بي جرم خرج مجرم را بايد بدهد. يعني مني که چاقو نکشيدم بايد ماليات بدهم به دولت، دولت خرج آن کسي مي کند که چاقو کشيده، آنوقت خانواده هاي اينها چقدر آسيب مي بينند، آسيب هاي مختلفي مي بينند که حالا بعضي هايش گفتني نيست، خانمهايشان، بچه هايشان. در جامعه چقدر تحقير مي شوند. واقعا اين مشکل زندان. . . اگر زندان نکنيم اين جنايت کارها يا اينهايي که تخلف کردند، همه‌اش هم جنايت نيست، بعضي‌ها آدمهاي خوبي هستند حالا خوابش برده زده به بچه کشته، جنايتکار نيست ولي حالا خواب آلود بوده، خلافي کرده، حالا اين خلافکار را مثلا، اين يک مشکل است. قرآن بايد براي اين نسخه بدهد.

مسئله آمار زنها بيشتر از مردها مي شود، مشکل پيش مي آيد:

2- رجوع به قرآن، نه مکاتب شرق و غرب

نسخه قرآن چيست؟ يک عده بيکار هستند، يک عده پول از سرشان بالا مي رود، قرآن چه نسخه اي داده؟ بايد قرآن نسخه بدهد براي همه اين مسائل. قرآن مکتب است، نور است، جاي ديگر هم سراغ غرب و شرق نرويم. امام رضا به دو نفر فرمود(شرّقا او غربا) اين طرف برويد آن طرف برويد، به شرق برويد يا به غرب برويد، راه حق همان است، چون خدا که من را آفريده مي داند مشکل من چيست، خودش بايد نسخه بدهد. هميشه پدر و مادر بچه را بهتر از يک روانشناس مي شناسد. چون بزرگش کرده، مي داند اين عقده اي است، عصباني است، لجوج است، حسود است، حريص است، يعني. . . قرآن وقتي مي خواهد بگويد بالاترين شناخت مي گويد «يَعْرِفُونَهُ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ» البقرة/146 پيغمبر اسلام را مي شناختم همين طور که پدرها بچه هايشان را مي شناسند، يعني پيداست که شناخت پدر از اولاد، چون روانشناس الان در مطب مي خواهد من را بشناسد، پدر آن وقتي که در شکم مادرم بودم پدرم من را مي شناخت و لذا چه غذايي خوردم، با کي بودم، چه صحنه اي پيش آمده که من به اينجا کشيده شدم، چون گاهي وقت‌ها يک صحنه هايي پيش مي آيد اصلا فکر عوض مي شود، اين رفت عروسي و برگشت فکرش عوض شد، اين رفت خانه خواهرش و برگشت اين رقمي دارد حرف مي زند. اين با فلاني يک بستني خورد حالا اين رقمي برخورد مي کند، يعني. . . . روانشناس مي خواهد بنشيند ذره ذره قدم به قدم از من حرف دربياورد کارهاي من را زير نظر بگيرد تا بعد من را بشناسد، ولي خدا خالق من است، خداوند خالق من است.

دستورات هم همه حکيمانه است. وقتي اسلام مي گويد بهترين غذا شير مادر است، ما از شير خشک ترويج مي کنيم، بعد از دهها سال حالا کنگره مي گيرند، چند تا کنگره‌اش هم ايران بوده که بنده هم در کنگره ايران صحبت کردم که بابا کلاه سرمان رفت، بهترين غذا شير مادر است، خوب از اول اسلام داشت شير مادر، چرا رفتيم جاي ديگر که حالا سرمان به سنگ بخورد برگرديم؟

3- زمينه هاي پذيرش حکومت امام زمان عليه السلام

اين که امام زمان موفق مي شود حکومت تشکيل دهد، چون مردم از بس دنبال اين و آن مي روند، سرشان به سنگ مي خورد، ديگر مي فهمند اين انسان بشري، انسان منهاي خدا، انساني که وصل به قدرت الهي نيست، اين انسانهايي که ما مي بينيم قدرت حکومت کره زمين را ندارند، همه‌شان بدتر مي کنند. کرملين مي گويد ما بايد به فقرا برسيم، بعد مي بيني کاخش از کاخ سفيد آمريکا، کاخهاي فرانسه را مي بينيم، کاخ هاي غرب را آدم مي بيند، انگلستان را مي بيند، کاخهاي کشورهاي کمونيست را هم مي بيند. من چند تا کشورهاي کمونيست رفتم، بعضي از کشورهاي کمونيست يک گوشه خيابان را جز رئيس جمهور حق ندارد برود، يعني در طول سال اين قسمت مخصوص رئيس جمهور است، صد رحمت به گور پدر کشورهاي سرمايه داري، آنها وقتي رئيس جمهورشان مي رود دو سه تا ماشين اين طرف و آن طرف اسکورت مي کنند، ديگر يک قسمت خيابان را براي هميشه تعطيل نمي کنند.

هر که دستش به هر جا رسيد ظلم مي کند، حالا اسم هايش عوض مي شود. اجمالا بشر بايد ايمان داشته باشد که سرش به سنگ خواهد خورد و بالاخره چنان آماده خواهد شد که. . . رمز اينکه ايراني‌ها استقبال کردند از اسلام، آن فشاري بود که از شاه‌ها ديدند، علت اينکه آمريکا روزهاي اول در عراق يک خورده جا باز کرد و بعد عراقي‌ها فهميدند اين هم. . . سگ زرد برادر شغال است، چون از بس از صدام فشار ديده بودند گفتند هرکس بيايد بهتر از صدام است. ولذا همچين خيلي با اينکه عراقي‌ها اسلحه داشتند، قدرت داشتند، سابقه جنگ داشتند، عراقي‌ها را دست کم نمي شود گرفت، چطور شد آمريکا حمله کرد به آنها، فشار صدام باعث شد بگويند هرکه بيايد بهتر از صدام است، بعد که آمد ديدند نخير، بهتر از صدام نيست. بايد بشر ايمان پيدا کند که هرجا برود غير از وحي، سرش به سنگ خواهد خورد، هنوز ما نرسيده ايم. يازده تا چراغ هدايت زدند، يازده تا را شکستيم، علي ابن ابيطالب را شکستيم، امام حسن را شکستيم، امام حسين. . . . يعني يازده امام را ما کشتيم، امام دوازدهم را خدا نگه داشت گفت هر وقت ديگر آدم شديد، يعني هر وقت دنيا آماده شد که يک رهبر الهي را بپذيرد آنوقت لامپ را مي گذارم، چون در اين کوچه شما هرچه لامپ زدم شکستيد، امام دوازدهم را مي گذارم ديگر از آن. . . ايمان به اينکه شفاست.

4- وام گرفتم در موارد ضروري نه تشريفاتي

چکش برگشته، خوب چکش برگشته بايد برود زندان؟

قرآن مي گويد: «فَنَظِرَةٌ إِلَى مَيْسَرَةٍ» البقرة/280

آيه قرآن است، اگر کسي بدهکار است نمي تواني زندانش کني، بايد صبر کني تا پولدار شود.

آقا وام گرفته برج ساخته، خوب قرآن مي گويد چرا به او وام دادي؟ «قَرْضًا حَسَنًا» البقرة/245 در قرآن سه چهار تا آيه داريم مي گويد قرض الحسنه، « قَرْضًا حَسَنًا » آنوقت در تفسير « قَرْضًا حَسَنًا » مي گويند قرض که مي گيرد وام مي گيرد براي يک کار ضروري وام بگيرد نه براي اينکه مي خواهد خانه‌اش در منطقه بهترين خانه‌ها باشد شيک ترين خانه‌ها را ساخته حالا قرض گرفته، تو از اول بيخود به او وام دادي، قرض تو قرض الحسنه نبوده، « قَرْضًا حَسَنًا » ده تا شرط دارد، يکي اين است، طرفي که وام مي گيرد براي يک کار لازم ضروري، شبيه پيوند کليه، جراحي، زايمان، نمي دانم يک کار خيلي ضروري وام بگيرد، اينکه به عاريه مي گويد عاريه براي اينکه آدم در گرفتنش عارش مي شود، يعني بايد کار سختي باشد که انسان اين کار را به خودش بپسندد، اصلا بيخود تو وام دادي اين کار را بکند، ما از اول به قرآن عمل نکرديم، قرض ما قرض الحسنه نبوده، حالا هم که قرض الحسنه نبوده چکش برگشته تو نبايد روي چکش برگه بزني او را زندان کني.

ايمان به اينکه حق است. قرآن دويست و شصت هفتاد تا قصه دارد، قصه هايش حق است، بيشترين کتابي که روي کره زمين در طول تاريخ فروخته شده و فروخته مي شود در تمام کشورها، يک بار ديگر بگويم، بيشترين کتابي که در طول تاريخ در همه بلاد و کشورها فروخته شده کتاب هاي رمان و قصه است، و کتاب هاي قصه بافتني است، قرآن مي گويد مگر نمي خواهي قصه بخواني، من دويست و شصت هفتاد تا قصه واقعيت دار در قرآن آورده‌ام، قصه مي خواهي در قرآن، گفتگوي تمدن‌ها و احتجاجات و گفتگوي خوش و بش مي خواهي، استدلال و بحث مي خواهي، «قَالُوا»، «قُل» تمام «قَالُوا»‌ها که آنها همچين گفتند، «قل» تو هم جوابش را همچين بده، تمام گفت و شنودها ريشه‌اش در قرآن است، هرچه «قَالُوا» و «قُل» هست گفتگو است و احتجاج و مباحثه و حالا تمدن به تمدن، اگر محور سازندگي مي خواهيد تاريخ ذوالقرنين است. ذوالقرنين يکي از اولياي خدا قصه‌اش در قرآن آمده، سدي ساخت که چند قرن يک ميخ در آن نرفت.

ما بايد يک مقداري بخوانيم قرآن را تدبر کنيم، حالا من يک مقدار يک نمونه براي شما مي گويم. اصلا تدبر را براي شما بگويم.

5- نمونه اي از تدبّر در آيات قرآن

عرض کنم که در سوره فاطر که قبل از سوره ياسين است، آيه اي داريم که مي فرمايد که، اين آيه را مي فهميد شما، «مَا يَسْتَوِي» فاطر/12 يعني مساوي نيستند، «بحر» يعني چه؟ دريا، « مَا يَسْتَوِي الْبَحْرَانِ» دو تا دريا مثل هم نيستند، خوب، « هَذَا عَذْبٌ فُرَاتٌ» اين يکي « عَذْبٌ فُرَاتٌ » فرات يعني آب گوارا، « وَهَذَا » اين يکي، « مِلْحٌ» يعني نمک، «أُجَاجٌ» تلخ، دو تا دريا مثل هم نيستند، يک دريا شيرين است، يک دريا شور است، قرآن مي فرمايد « وَمِنْ كُلٍّ » از همه « وَمِنْ كُلٍّ تَأْكُلُونَ لَحْمًا طَرِيًّا » ديگر، « وَمِنْ كُلٍّ تَأْكُلُونَ لَحْمًا طَرِيًّا وَتَسْتَخْرِجُونَ حِلْيَةً تَلْبَسُونَهَا وَتَرَى الْفُلْكَ فِيهِ مَوَاخِرَ» سوره فاطر آيه 12، ببينيد اول اين آيه را کلماتش را بلد هستيد، « هَذَا » که مي دانيد چه است، « هَذَا »، « فُرَاتٌ » هم، آب فرات يعني آب گوارا، « مِلْحٌ » يعني نمک، « أُجَاجٌ » تلخ، «مِنْ كُلٍّ» يعني از همه، «اکل» يعني خوردن، « تَأْكُلُونَ » يعني مي خورديد، «لحم» يعني گوشت، « وَتَسْتَخْرِج» يعني استخراج، « حِلْيَةً » يعني زينت، «فُلْكَ» هم يعني کشتي، «بَحْر» هم يعني دريا، بيشتر کلمات را با آن آشنا هستيد، ترجمه: مساوي نيست دو تا دريا، اين دريا شيرين است، آن دريا شور است ولي از هر دو مي شود ماهي گرفت، از هر دو مي شود لؤلؤ و مرجان استخراج کرد، در هر دو مي شود قايقراني کرد، يعني چه؟

اين چي است که مي گويي؟ اين فايده‌اش چي است؟ مي خواهم مزه قرآن را مي توانم بچشانم، دو تا دريا مثل هم نيست خوب مي دانم، يک دريا شيرين است، مي دانيم، يک دريا شور است، مي دانيم، در هر دو کشتيراني است، در هر دو ماهي هست، در دريا لؤلؤ و مرجان، اينها را مي دانيم، خوب چه دليل دارد اينها را گفته؟ اين پوست آيه است، برويم يک خورده وارد مغزش شويم، بسياري از مشکلاتي که الان دختر و پسر و مردم دارند، صدها و هزارها اشکالي که ما مي گوييم چرا به او داد به من نداد، کي گفته تو خوشگل من زشت، کي گفته تو خوش صدا من بد صدا، کي گفته تو شهري من روستايي، کي گفته تو همچين، يک مشت اشکال در ذهن‌ها هست، قرآن گفته ببينيد گير نيست که اين آقا پول دارد، اين آقا آن آقا، آن آقا، مي گويد تو ناخدا هستي يا نه، صياد هستي يا نه، تو اگر صياد باشي هم در درياي شيرين ماهي هست، هم در درياي شور، اگر تو درسخوان باشي چه در شهرت کتابخانه باشد چه نباشد، حاج احمد آقا مي گفت حضرت امام کتاب هايش بيش از دويست تا نشد، هم مرجع شد هم رهبر، محسن قرائتي پنج شش هزار تا کتاب دارد، هيچ کدامش. . . يعني مهر آدم را نمازخوان نمي کند، سجاده مخمل آدم را نمازخوان نمي کند، قرآن شيک آدم را قرآن خوان نمي کند، مي گويد اراده مهم است، اگر تو صياد باشي در هر دو تا دريا ماهي هست، تو اگر غواص باشي در هر دو دريا لؤلؤ و مرجان هست، گير در تو است، تو اگر ناخدا باشي در هر دو دريا مي تواني کشتيراني و قايقراني کني، گير در خودت است، شرايط اثر دارد اما حرف اول را شرايط نمي زند، حرف اول را، چي؟

اين آيه مي خواهد بگويد حرف اول با اراده شماست، شما اگر اراده کني مطالعه کني، فقط ما تصميممان را گرفتيم، اين آيه مي خواهد بگويد حرف اول، شرايط اثر دارد، شرايط بي اثر نيست، آدمي که کامپيوتر و برق و استاد و کتابخانه و پول و رفاه داشته باشد بالاخره سرازيري بستري است که آدم تندتر برود، سربالايي بستري است که آدم کند رود، سرازيري و سربالايي عامل تندي و کندي هست اما همه حرف را سرازيري و سربالايي‌ها نمي زنند، يک خورده گير هم در خود شماست، نمونه هايي داشتيم که آدم هايي تاريخ را عوض کردند، آدم هايي محيط را عوض کردند، يک امام آمد يک کشور سي چهل ميليوني که همه مي گفتند جاويدشاه، گفتند مرگ بر شاه، يک پيغمبر آمد در جايي که صدها بت بود همه بت‌ها را شکست و به جاي بت، لا اله الّا الله آورد، گاهي وقت در خانه يک خانم مي تواند پرچمدار شود، يک پسر، يک دختر مي تواند يک منطقه اي را تحت تأثير قرار دهد. حرف اصلي را عرضه مي زند، او مي گويد زنده باد شرايط، قرآن مي گويد زنده باد اراده.

آيه اين را نمي خواهد بگويد اين دريا شيرين است، آن دريا شور است، در هر دو ماهي هست، در هر دو لؤلؤ و مرجان هست بيائيد استخراج کنيد، قايقراني کنيد، خوب اين را مي دانيم کي گفته. . . اين اصلش مي خواهد بگويد الان بسياري از مردم عرضه خودشان را نمي بينند هي شرايط. . . آقا دولت نمي تواند براي ما کار تهيه کند؟ بيا، تو اهل کار هستي؟ راستش را بگو، تو پيراهن خودت را هم اطو نمي کني، به خواهرت دعوا مي کني پيراهنت را اطو کند. يک بار آشپز دانشگاه نيايد چهار تا دانشجو حاضر نيستيد يک عدس بار کنيد بخوريد. آب داريد، خاک هم داريد، گندم مي خريد؟ پيغمبر فرمود کسي که آب دارد، خاک هم دارد، گندم مي خرد خاک بر سر اين جمعيت کنند. عربي‌اش را بخوانم: (مَن) يعني کسي که(وَجَدَ ماء) يعني کسي که آب دارد(و ترابا) کسي که آب دارد، خاک هم دارد، (ثم افتقر) اما گندم مي خرد، حديث داريم(وعده الله) خدا دور کند اين امت را از لطف خودش که اينقدر بي حال است، آب دارد، خاک هم دارد. . .

حضرت عباسي شما مسئله بلد نبودي يک اسلام شناس در منطقه‌ات نبود؟ ما الان فرصت خوبي است ماه رمضان، دهها هزار طلبه پخش مي شود. من يادم است زماني که طلبه شدم در کاشاني که شهر بزرگي است شايد پنج تا شش تا پسر بوديم که آمديم طلبه شديم، الان کاشان ما هزار تا طلبه دارد. يک زماني يکي از استان‌ها چهار تا ليسانس رياضي داشت، الان ما بخشي داريم دهي داريم که چهارصد تا ليسانس در يک ده کوچک است، من الان که اينجا نشسته‌ام سراغ دارم روستايي که صد تا خانواده هستند، صد تا دکتر دارند، يعني از هر خانواده اي يک دکتر. يک زماني دکترهايمان از هند و پاکستان بود. آخر الان که ماه رمضان است، اين همه قرآن چاپ شده، اين همه استاد، اين همه طلبه، اين همه معلم، هنوز هم بلد نيستي قرآن بخواني؟

6- اراده، يقيين کننده است، نه امکانات

هي نگو دولت چه کند، دولت چه کند، يک خورده هم عرضه خودت است. اگر کسي اهل نماز باشد به برگ درخت هم نماز مي خواند، يک کسي نماز خوان نباشد چهل تا مهر هم به او بدهي. . . . اگر کسي زور داشته باشد با يک استخوان پوسيده برمي دارد حمله مي کند به دشمن، کسي که عرضه نداشته باشد، اف چهارده، اف شانزده، باز هم فرار مي کند. مسئله اف اوف نيست، مسئله عرضه است، اين آيه مي خواهد بگويد گير در خودت است. شبکه هاي مختلف تلويزيون دارد، خوب تو همه‌اش مي نشيني شبکه اي که هيچ رشدت نمي دهد. خوب يک تلويزيون، يک فيلم، يک شبکه اي را باز کن که بعد از نيم ساعت اگر گفتند آقا ببخشيد بيا، نيم ساعت عمر شما رفت چي چي گيرت آمد؟ خوب بتوانيم بگوييم چي گيرمان آمد، فيلم هايي را مي بينيم که بعد از چند مدتي مي بينيم عمرمان رفت چيزي هم به ما اضافه نشد. مثل جوان هايي هستند يک زنجير مي گيرند دستشان کنار خيابان همچين مي کنند، تمام که شد بعد همچين مي کنند. خوب اين حرکت مي کند ولي هيچ باري در آن نيست، حرکت هاي. . . ببينيد اين تدبر معني‌اش اين است، ما بايد يک خورده برويم در قرآن، ببينيم قرآن روحش چي است و از ما چه مي خواهد. يک آيه ديگر هم برايتان بگويم.

يک آيه اي همه ايراني‌ها بلد هستيد، ضمناً مي گويد: « لَحْمًا طَرِيًّا » يعني گوشت تازه، اينهايي که ماهي مي گيرند در فريزر مي گذارند بعدا درست کنند اينها « لَحْمًا طَرِيًّا » نيست، در آينده رساله هايي در کنگره‌ها خواهند گفت که بابا خوردن گوشت فريزري داراي. . . در قرآن يک آيه دارد که مي گويد به يهودي‌ها گفتيم پي نخوريد، من وقتي اين آيه را خواندم گفتم مگر پي هم خوردن دارد؟ حضرت عباسي به شما پي بدهند حاضر هستي بخوري؟ آخر پي که خوردن ندارد. مي گويد حالا که بد هستيد، پي نخوريد، مي گوييم اين چه تهديدي است مثل اينکه بگوييم حالا که پسر بدي هستي خاکروبه نبايد بخوري. قرآن مي گويد «حَرَّمْنَا»، «شُحُومَ» الأنعام/146، « شُحُومَ » شحم است، يعني پي نبايد بخوريد، چند وقت قبل تلويزيون گفت که خوردن گوشت قرمز بدون دمبه و چربي و پي، خوردن گوشت قرمز بدون چربي عامل فلان مرض است. اين هم يک تحقيقي است که در اين کشورهاي غربي کردند، گفتيم اه، نکند که قرآن مي گويد مي گوييم پي نخوريد يعني آن گوشت را بخوريد تا دچار آن مرض شويد. گاهي يک کلمه است ولي بايد ببينيم چي است.

7- نکته هاي نغز در آيه احسان به والدين

يکي از کلمات ديگري قرآن را بگويم و جلسه را جمع کنم. خوب؛ ساده ترين آيات قرآن را برايتان مي خوانم. در قرآن آيه اي از اين ساده‌تر نداريم. «وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا» البقرة/83 به پدر و مادرت احسان کن، ما فکر مي کنيم همين آبکي است، نخير، پانزده تا نکته گير من آمده در اين کلمه، وقتي مي گويم برق شما را مي گيرد، بله، شما فکر مي کنيد انرژي هسته اي، خدا انرژي‌اش را در طبيعت و ماده گذاشته، تمام کلمات قرآن پر از انرژي است منتهي بايد اين انرژي‌ها را کشف کرد و استخراج کرد، حالا بنده کشاف هم نيستم که کشف کنم، به عنوان يک طلبه کم سواد يک مقدار از اين انرژي هاي اين آيه را مي کشم بيرون. درسها، 1- نکات، احسان با دست خود. از کجا در مي آيد، از حرف باء، اين «بِالْوَالِدَيْنِ» گفته، اگر کسي برنج و روغن و پول بفرسته اين « بِالْوَالِدَيْنِ» نيست، (الي الوالدين) است، «بِالْوَالِدَيْنِ» يعني قاشق غذا را دهان پدر و مادر بگذار، يعني پدر و مادر پير شد سالمندان نفرست، قرآن مي گويد «إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ» الإسراء/23، «عِنْدَكَ الْكِبَرَ» يعني پهلوي خودت پير شود نه پهلوي سالمندان، قرآن مي گويد پدرت پهلوي خودت پير شود، مادرت پهلوي خودت پير شود، اگر تا پير شد بفرستيد آنجا ديگر «عندک» نيست، «بال. . » نيست، «الي. . . » هست.

نکته دوم حساب والدين از ديگران جداست، از کجا درمي آيد؟ ببينيد، کلمه «وَالِدَيْنِ» غير از(ابوين) است، نگفته(بالابوين احسانا) چرا؟ براي اينکه(ابوين) شامل چهار گروه ديگر مي شود، به عمو هم(اب) مي گويند، «اذ قال لابيه»، به رهبر هم(اب) مي گويند، (انا و علي ابوا هذه الامه) به معلم هم اب مي گويند در عرب، به پدرخانم هم(اب) مي گويند، پدر همسر. نگفته(بالابوين احسانا)، اگر مي گفت(بالابوين احسانا) شامل اينها هم مي شد، وقتي مي گويد « بِالْوَالِدَيْنِ » يعني حساب پدر و مادر از همه جداست. «وَوَالِدٍ وَمَا وَلَدَ» البلد/3 اين نکته دوم.

3- هر کس باشند، نگفته(بالوالدين المؤمنين احسانا) اگر مي گفت به والدين مؤمن احسان کن، مي گفت خوب پدر و مادرم آدم هاي بدي هستند. مي گويد به والدين احسان کن، چه خوب چه بد، «فَاجِرًا» نوح/27
.

4- هرکس هستي؛ نمي گويد(بالوالدين احسانا ان کنتم صغارا) نمي گويد اگر بچه هستي احسان کن، اگر پرفسور و آيت الله العظمي هستي دست مادر بيسوادت را ببوس. هر کس هستي، نگو آقا من فوق ليسانسم، فوق ليسانسي کفش پدرت را واکس بزن، فوق ليسانسي، پيراهن مادرت را اطو کن. نگفته «بِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا» اگر بچه هستي، اگر بيسوادي، اگر فقيري، هر کس هستي، آنها هرکس هستند.

5- براي هميشه؛ نمي گويد « بِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا » تا سي سالگي، تا چهل سالگي، نماز زمان دارد، «وَأَوْصَانِي بِالصَّلَاةِ. . . مَا دُمْتُ حَيًّا» مريم/31 نماز تا زنده هستي، روزه زمان دارد، تا غروب، غروب که شد، مغرب روزه‌ات را بخور، «أَتِمُّوا الصِّيَامَ إِلَى اللَّيْلِ» البقرة/187 ولي نمي گويد مثلا تا کي، حتي بعد از مرگ، من قالي خانه‌ام را وقف مسجد مي کنم، ثوابش براي والدينم. والدينم مردند، من هم مي ميرم، هرکس نماز مي خواند ثوابش براي آنها، با اينکه من نيستم، يعني بعد از مرگ هم مي شود احسان کرد.

6- هر نوع احسان؛ نگفته(و بالوالدين الاحسان) اگر مي گفت(بالوالدين الاحسان) يعني يک احسان خاص، هرچه خواست، قليان خواست چاق کند، قليان چاق کن، تخمه بشکن، مي گويد پهلوي من بنشين قصه بخوان، هر نوع احسان، اگر مي گفت(وبالوالدين الاحسان) اين احسان، يعني احسان مخصوص. اما وقتي مي گويد احسان، يعني آزاد، هر نوع احساني را مي گويد.

7- نه پول؛ نگفته(وبالوالدين انفاقا) اگر مي گفت(بالوالدين انفاقا) يعني پول بده، بعضي وقت‌ها پدر و مادر پول نمي خواهند ولي محبت مي خواهند، احسان.

8- دستور قطعي است؛ چرا؟ براي اينکه قبل از « بِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا » مي گويد «وَقَضَى رَبُّكَ» الإسراء/23، «قَضَى» يعني خدا قضاوت کرده، قضاوت به کلماتي مي گويند که برگشت ندارد. دستوراتي که برو و برگرد ندارد، صد در صد است مي گويند « قَضَى»، يعني قضاوت شده، بعد هم مي گويد «قَضَى رَبُّكَ» يعني چون خدا مي خواهد تو را تربيت کند، يعني تو که دست مادرت را بوسيدي، ضمن اينکه به مادر احسان کردي، آن بوسيدن سبب تربيت خودت هم مي شود. مثل زني که مي رود لباس مي شويد، ضمن اينکه لباس‌ها پاک مي شود دست هاي خودش هم پاک مي شود، عرقش هم بيرون مي آيد، يک ورزش هم هست. قضاوت است، نمي گويد، (قال، امر، حکم) نمي گويد خدا گفته، گفته خدا قضاوت کرده احسان کن، يعني احسان با کلمه قضاوت است، يعني دستوري که قابل برگشت نيست، « رَبُّكَ» گفته، اشاره مي کنند وقت تمام شد.

ما هنوز انرژي هاي کلمات قرآن را کشف نکرديم. علامه طباطبائي در تفسير آيه 101 سوره بقره مي فرمايد اين آيه يک ميليون و دويست هزار رقم معنا دارد. اينطور نيست که مسئله هسته اي يک انرژي بوده در طبيعت، تمام کارهاي خدا تويش انرژي هست، در يک ليوان آب آنقدر انرژي است که شايد بشود يک شهر را برق داد. ما بايد برويم سراغ قرآن انرژي هاي مکتبمان را کشف کنيم. علي که بود، علي را نشناختيم، حديث داريم يا علي، هيچ کس تو را نشناخت جز خدا و پيغمبر. و هيچ کس خدا را نشناخت جز پيغمبر و علي، و هيچ کس پيغمبر را نشناخت جز خدا و علي، يعني انرژي علي هنوز کشف نشده، ما وقتي مي گوئيم انرژي هسته اي برويم انرژي هاي انساني، اين مغز چقدر مي کشد، «وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا» البقرة/31 يعني بشر ظرفيت دارد تمام علوم را بدست آورد. ماه رمضان چقدر انرژي دارد، بعضي از اين ماه رمضان چقدر چيزي استخراج مي کنند، از لحظه هايش استفاده مي کنند، از شب هايش، از روزهايش.

خدايا هرچه تا حالا از دستمان رفته، گذشته ما را ببخش و بيامرز. (الهي آمين)

همين طور که عزيزان ما توانستند از طبيعت انرژي‌ها را، بخشي‌اش را استخراج کنند، به ما توفيق بده باقي انرژي‌ها، انرژي‌ها يعني نکات و نورها، لطيفه هاي قرآني، شخصيت هاي بزرگي که داريم، شناخت ائمه، خدايا به ما آن شناخت واقعي را مرحمت بفرما. (الهي آمين)

گذشته ما را ببخش و بيامرز

والسلام عليکم و رحمه الله و بركاته

/ 1