خودباوري و خودباختگي -5 - [درس هایی از قرآن] : خودباوری و خودباختگی (5) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

[درس هایی از قرآن] : خودباوری و خودباختگی (5) - نسخه متنی

محسن قرائتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

خودباوري و خودباختگي -5

«بِاِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَانِ الرَّحِيمِ»

الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي

بحث ما در چند جلسه گذشته که اين جلسه هم ادامه دارد، عوامل خودباختگي است. خودباختگي تحصيلکرده و تحصيل نکرده، پولدار و فقير، شرق و غرب، زن و مرد، کوچک و بزرگ. يک بلاي عمومي است در بعضي‌ها.

موضوع: عوامل خودباختگي، بگوييم غفلت. عوامل خودباوري، بگوييم ذکر. عوامل اعتقادي‌اش را يک جلسه گفتيم، عوامل فرهنگي‌اش را هم يک جلسه گفتيم، حالا يکي از عوامل فرهنگي‌اش که نتوانستيم بگوييم اين است که از مکتب خودمان خبر نداريم. يعني دانشجو و نسل نوي ما، دبيرستاني ما، همه ما، طلبه و همه، فرقي ندارد، ما بايد بدانيم که چقدر مکتب غني داشتيم.

1- غفلت از تمدن ملي و ديني

شما مي دانيد که وقتي در اروپا چاپخانه اختراع شد، دومين کتابي که چاپ کردند، کتاب ايراني بود؟ کتاب بوعلي سينا، شما اين کتاب خدمات متقابل اسلام و ايران شهيد مطهري را خوانيد که چه تمدن بزرگي داشتيم؟ شما خبر داريد که زمان امام کاظم، زمان هارون الرشيد، مسلمان‌ها ساعت اختراع کردند پهلوي پادشاه فرانسه فرستادند، پادشاه فرانسه نگاه کرد گيج شد، يک عده آمدند گفتند چي است، گفت يک جني دارد عقربه هايش را مي گرداند؟ يعني آن زماني که ايران مخترع داشت، اروپا وحشي بود. آخر اگر بدانيم از چه ريشه اي هستيم اينقدر خودباختگي نداريم که حالا در اختيار ريش و سبيلمان هم همچين خودباخته هستيم. شما مي دانيد که مکتب ما چقدر غني است، اين همه سفارش شده براي شير مادر، و تبليغ کردند براي شير خشک، با چه تبليغاتي، با چه عکس هايي، زن هاي ما تبليغ شدند به شير خشک، حالا سالهاست کنگره مي گذارند، کنگره آفات و آسيب هايي که از شير خشک بدست مي آيد و برکات شير مادر.

چرا از شير مادر دست کشيدند و حالا کنگره گذاشتند که نه شير مادر بهترين غذاست. حالا که نتيجه کنگره که، قطعنامه کنگره که شير مادر بهترين غذاست، روايت داريم که بهترين غذاي نوزاد شير مادر است، چرا ما از مکتب خودمان خالي مي شويم، بعد دنبال ديگران مي رويم، بعد برمي گرديم سراغ خودمان؟ اول کلاه نمدي را مي گوييم اه، نمد، کلاه نمدي، دهاتي، مي اندازيم کنار، بعد شاپو سرمان گذاشتند، همان نمدي يک چيزي هم اضافه، شاپو و نمد چه فرقي مي کند؟ که آن نمد خودمان را بردايم شاپو غربي‌ها را بگذاريم با يک دوري اضافه. لباس بلند براي عرب‌ها است، امل، قديمي، عربي. کوتاه، کوتاه، برو تا بالاي زانو، رفتيم، دوباره مي گويند ماکس، يک چيزي از هر قبا و عبايي درازتر. يعني اصلا اين يک تحقير است که هرچه داري بگويند پوک، بگيرند خالي کنند مخ را، بعد چيز خودشان را به شما. . . يعني مثل ظرف آب، آب را بايد بريزند که بعد هرچه مي خواهند در ظرف. . .

بي خبري از شخصيت‌ها. اين شوراهاي شهر لابد بعضي هايشان پاي حرفهاي من هستند وقتي که از تلويزيون پخش مي شود، «بِاِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَانِ الرَّحِيمِ». شوراهاي شهر و شهرداري‌ها، اينها يک پولي دارند، پول فرهنگي، بودجه اي دارند براي کار فرهنگي. بهترين کار فرهنگي اين است که در هر شهري رجال مهم همان شهر را با کتاب هايش، با اشعارش، با هنرش، يک چيزي درست کنند که هر کسي مي آيد برود احساس کند که، يعني منِ کاشاني وقتي نگاه کردم فيض کاشاني دويست تا کتاب نوشته، غرور مي گيردم، ديگر نمي گويم دانشمند فلان داراي سي و هفت آثار علمي است، سي و هفت آثار علمي چي است؟ همشهري خودت آن زماني که چاپخانه نبوده، دويست آثار علمي داشته، سي و هفت تا چي است؟ ما اگر بدانيم بزرگانمان، يعني يکي از چيزهاي خودباختگي اين است که خودمان از مکتب خودمان و از شخصيت هاي خودمان غافل هستيم. همين امام، نسل نو امام را مي شناسد، در قرآن يک آيه اي داريم که در کره زمين در زمان ما فقط يک نفر به اين آيه عمل کرده و آن هم امام بود. آيه را بنويسم. آيه اي که در کره زمين در عصر ما فقط يک نفر به آن عمل کرده، آيه را بنويسم، «لَا يَخْشَوْنَ أَحَدًا» الأحزاب/39 يعني از احدي نمي ترسد، از احدي نمي ترسد.

امام در سال حدود چهل و دو، نوشت من مي آيم جلو سينه من براي خنجر آماده است، چون اگر تازه شهيد شوم، «إِحْدَى الْحُسْنَيَيْنِ» التوبة/52 اين «إِحْدَى الْحُسْنَيَيْنِ» التوبة/52 آيه قرآن است، يعني اگر شاه را ورش دارم، الحمدلله، طاغوت را برداشتم، حسني يعني کار خوبي است، اگر هم شاه من را بکشد، باز شهيد شدم. يعني هر سمتش را بگيري. . . مثل بوسيدن عاشق و معشوق، من او را ببوسم کيف دارد، او هم مرا ببوسد کيف دارد، من او را بکشم طاغوت را کشتم، طاغوت هم مرا بکشد. . . کلمه «إِحْدَى الْحُسْنَيَيْنِ» التوبة/52 آيه قرآن است. اين کلمه در اعلاميه امام آمد. «لَا يَخْشَوْنَ أَحَدًا» الأحزاب/39 از احدي نمي ترسد. ما يک همچين شخصيتي داريم. همه شخصيت‌ها مي ترسند. الان خيلي از رئيس جمهورهاي کشورها بدون اجازه آمريکا نمي توانند سرفه کنند.

خوب؛ عوامل اقتصادي؛ حالا اين دنباله بحث گذشته بود، برويم دنبال عوامل اقتصادي خودباختگي. عوامل اقتصادي. من يک امتحان هوش کنم، چون گفتند شما تحصيلکرده هستيد، اينکه نوشتم اينجا يک کسي بخواند ببينم. پاک شده‌اش را بخوانيد، «إِحْدَى الْحُسْنَيَيْنِ» التوبة/52 آيه قبلي چه بود؟ «لَا يَخْشَوْنَ أَحَدًا» الأحزاب/39 خيلي خوب.

2- دنياگروي، از عوامل خودباختگي

عوامل خودباختگي، عوامل اقتصادي. در عوامل اقتصادي مي بينيم مثلا دنياگرايي. باعث مي شود خودش را ببازد. چون پول مي خواهد باعث مي شود ببينيد اين پول دارد، همين طور مي گويد بله قربان، چاکرم، مخلصم، خدا سايه‌ات را از سر ما کم نکند، که چي؟ که پول دارد. گاهي وقت‌ها دنياگرايي آدم را به تملق وادار مي کند. مثل لنگ؛ بعضي‌ها مثل لنگ هستند. لنگ هر ساعتي دور پاي کسي است و عيب هاي او را هم دارد مي پوشاند. انسان، انسان است، لنگ نيست، بعضي آدم‌ها لنگ نکنند خودشان را، دنياگرايي، به خاطر دو فلس پول. قرآن درباره دنياگرايي مي گويد: «أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ» الأعراف/176 تو به زمين چسبيده اي، حيف هستي، تو خليفه خدا هستي، «أَرَضِيتُمْ بِالْحَيَاةِ الدُّنْيَا» التوبة/38 تو به دنيا راضي شدي؟ دنيا جماد است، تو انسان هستي. «ذَلِكَ مَبْلَغُهُمْ مِنْ الْعِلْمِ» النجم/30 اين خيلي سوادش کم است، «ذَلِكَ مَبْلَغُهُمْ مِنْ الْعِلْمِ» النجم/30 يعني اين از علم همين مبلغ بيشتر ندارد، يعني اين پوک است، چه خودش را فروخت، يک امضا داد، دو تا سکه گرفت. يک آري گفت، يک شام خورد، به فلاني رأي داد. اين شکم است، اين آدم نيست، اين شکم است، هرچه مي نويسم آيه قرآن است، «أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ» الأعراف/176 يک آيه، « أَرَضِيتُمْ» يک آيه، «ذَلِكَ مَبْلَغُهُمْ مِنْ الْعِلْمِ» النجم/30 يک آيه است. «رَضُوا بِالْحَيَاةِ الدُّنْيَا» يونس/7 اينها کاري به آخرت ندارند، به همين دنيا راضي هستند. مي گويند اصول دين چند تا است؟ مي گويد سه تا است، خوراک، پوشاک، مسکن. آرزويت چند تا است؟ سه تا است. خانه، ماشين، تلفن. «رَضُوا بِالْحَيَاةِ الدُّنْيَا» ديناگرايي. دنبال دنياگرايي، طمع. حالا دنياگرايي شاخه هايي دارد.

طمع است، حرص است، تکاثر است، چشم و همچشمي است. يک موقع است که انسان خودش را مي بازد. به يکي مي گوييم تو مي داني خلاف است يا نه، مي گويد بله خلاف است، مي گوييم خوب داد بزن، مي گويد آخر نانم قطع مي شود. مي گوييم آقا اين گناه مي کند خوب جلويش را بگير، مي گويد خوب مشتري‌ام از دستم مي رود. مي گوييم بابا اين داماد اهل مشروبات الکلي است، نماز نمي خواند، با خدا قطع رابطه کرده، دخترت را به اين مي دهي نسلت معلوم نيست نمازخوان بشود. مي گويي خوب عوضش داماد هم خوشگل بود، خانه داشت، ماشين داشت، تلفن داشت، خانه‌اش فلان جا بود، چه ماشيني داشت. مي گفتيم خوب اين کي بود؟ گفت در پارک ديدم، پول بستني‌ام را داد، يعني چقدر آدم مثلا بايد اين. . .

يکي از مفاسد بي شغلي است. 1- دنياگرايي. 2- بي شغلي. بي هنري.

انحراف در هنر. قديم هنر را به چيز ديگر مي گفتند، الان هنر را به چيزهاي ديگر هم مي گويند. نان ندارد بخورد، مثلا دارد با يک اسم هايي، مثلا صوت هايي، تنبک هايي، طبل هايي، مثلا موسيقي هايي، خوب حالا، هنر، چه داري بخوري؟ يک هيئت گرسنه دارند تنبک مي زنند. يکي از علماء از يکي از استان‌ها آمده بود خدمت آيت الله العظمي بروجردي، يک بحث علمي شد و آقاي بروجردي، مرجع مهمي بود، گفت ماشاءالله، ماشاءالله، در استان شما هم چه مردان علمي، چه علمايي در استان شما است، ماشاءالله، گفت بله، شما فکر مي کني همه علماء قم جمع شده‌اند؟ فکر مي کني علماي استان ما تنبک مي زنند، تنبک مي زنند، تنبک مي زنند؟ اين دو سه بار تنبک را همچين کرد، آقاي بروجردي گفت نه، خوب ما نگفتيم تنبک مي زنند، ضمنا تنبک را از اين طرف مي زنند. حالا، به اسم هنر. . . مي روي خواستگاري، مي گويد اين دختر از هر انگشتش يک هنر درمي آيد، وقتي مي آيد خانه شوهر، مي بينيم از هر انگشتش يک ناخن درآمد. چطور آدم خودباختگي، شغل ندارد، آدمي که شغل ندارد خودش را مي بازد، خودباخته مي شود از عوامل، شغل است. هنر؛ شغل پست هم از عوامل خودباختگي است، و لذا روايت داريم شغل پست انجام نده. شغل پست يعني شغل هايي که آدم سروکارش با. . . مکروه است شغل پست.

3- قناعت، عامل دوري از خودباختگي

نداشتن قناعت. سرمايه گذاري دشمن. اينها از عوامل است. قانع نيست، قانع نيست يعني حرص مي زند. بعد هم با يک نگاه ديگر به دنيا نگاه کردند، آخر نگاه‌ها فرق دارد. زيادي گوش دهيد من يک خاطره بگويم. اين خاطره را من ديشب شنيدم.

يکي از علماء مريض شد، خوب هي يک ذره يک ذره بيماري‌اش طول کشيد و مريدها هم کم کم خسته شدند و آمدنشان را خانه آقا کم کردند و زن و بچه آقا هم يک ذره يک ذره هرچه داشتند مي فروختند و خرجي زندگي مي دادند. يک روز يک ديگ مسي بود رفتند آن را بفروشند، آقا زد به گريه، فکر کردند آقا دارد براي مظلوميت خودش گريه مي کند که چرا يک آيت الله العظمي بايد کارش به جايي برسد که براي خرجي‌اش ديگ خانه را بفروشد. زن و بچه هم بلند شدند و گفتند حاج آقا اگر شما ناراحت هستي نمي فروشيم. گفت نه برويد بفروشيد، من گريه‌ام براي اين نيست که بي پول شدم، گريه‌ام براي اين است که چقدر خدا من را دوست دارد. از چهل سال پيش که من اين ديگ را خريدم، خدا براي من در نظر گرفته بود که به همچين روزي بفروشم که نيازم به خلق نشود. گريه مي کنم از لطف خدا، چقدر خدا من را دوست دارد. ببين نگاه‌ها را. يکي نگاه مي کند که آي بدبخت شدم، اي خدا چرا همچين کردي، اي خدا، اي خدا. دارد به خدا اعتراض مي کند، به مقدرات راضي نيست، تسليم نيست، نه رضا، نه تسليم، دارد دري وري مي گويد، يک نگاه اين است، يک نگاه هم اين است که چهل سال پيش من اين ديگ را خريدم که ذخيره باشد که امروز خدا آبرويم را با همين ديگ حفظ کند و نيازم به خلق نشود. گاهي وقت‌ها افراد يک پولي که مي دهند. . . عوامل اقتصادي.

يکي از عوامل عوامل خانوادگي است. صلواتي ختم کنيد برويم سراغ عوامل خانوادگي. عوامل اقتصادي، عوامل خانوادگي. يکي از عوامل خودباختگي خانواده است. خانواده بچه را طوري تربيت مي کند که بچه‌اش متملق و پست مي شود. خودش را مي بازد، خودباخته.

4- تحقير فرزند، از عوامل خانوادگي خودباختگي

عوامل خودباختگي مثل تحقير فرزند. بچه حرف نمي زند، مسلماني؟ بله، قرآن مي گويد بچه حرف مي زند. «يَا بُنَيَّ» لقمان/17 لقمان گفت پسر کوچولو « أَقِمْ الصَّلَاةَ» نمازت را بخوان، « وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ» يعني امر به معروف بکن، «وَانْهَ عَنْ الْمُنكَرِ» يعني جلوي فساد را هم بگير، يعني بچه حرف مي زند، ما مي گوييم بچه حرف نمي زند، قرآن مي گويد بچه بايد حرف بزند. تو ديگر حرف نزن. چرا گفتي؟ قرآن مي گويد: «قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا» البقرة/83 يعني براي مردم خوب حرف بزنيد. نگفته(قولوا للکبراء، للعلما)، «نَّاسِ» شامل کافر مي شود، شامل فقير مي شود، شامل کودک مي شود، شامل خودي مي شود، شامل بيگانه هم مي شود. چه بيگانه، چه خودي، چه کودک، چه بزرگ، چه فقير، چه غني. هر کس با هرکه حرف مي زني بايد خوب حرف بزني. خفه شو، احمق، اين حرفها چه است؟

شهري و دهاتي ندارد، کوچک و بزرگي ندارد، اصلا اگر کسي کلمه زشتي بگويد قابل شلاق است از نظر تعزيرات حکومتي بايد اين شلاق بخورد که حرف زشت زد. مگر مي شود هرچه مي خواهيم گفت. اگر سه تا شاهد عادل، خوب گوش دهيد، اگر سه تا شاهد عادل گفتند فلاني زنا کرده، اگر نتوانستند شاهد چهارمي پيدا کنند، اسلام گفته به هر شاهد عادلي هشتاد تا شلاق بزن، سه تا هشتاد تا، دويست و چهل تا شلاق عادل مي خورد که چرا به يک فاسق گفت زناکار. خيلي مهم است، عادل شلاق مي خورد که چرا به فاسق گفت زناکار. اين که مي خوانيم آيه قرآن است. مي گويد «ثَمَانِينَ جَلْدَةً» النور/4 هشتاد تا شلاق بزنيد براي کسي که چهار تا نياورده. يا چهار تا، يا اگر سه تا بودند بايد شلاق بزنيد. خيلي دين اسلام مهم است. ما راحت هرچه به هرکس مي خواهيم مي گوييم. بايد عذرخواهي کنيم، من خودم هم خيلي حرفهايي زدم که نبايد بزنم. (استغفرالله ربي و اتوب اليه.)

عوامل خانوادگي، تحقير

1- تحقير فرزند. با بچه مشورت کنيد. اين که عقلش نمي رسد. از کجا عقلش نمي رسد؟ ابراهيم صد ساله با يک بچه سيزده ساله مشورت کرد. گفت: «يَا بُنَيَّ» آقازاده کوچولو «إِنِّي» الصافات/102 به درستيکه من « أَرَى فِي الْمَنَامِ» در خواب مي بينم « أَنِّي أَذْبَحُكَ» من در خواب مي بينم تو را ذبحت کنم، «فَانظُرْ» الصافات/102 نظريه بده، « مَاذَا تَرَى» الصافات/102 رأي تو چه است، ابراهيم صد ساله با بچه سيزده ساله‌اش مشورت مي کند، حالا چه خبر است، فوق ليسانس است، حالا فکر مي کند همه ديپلمه‌ها نمي فهمند. خيلي وقت‌ها ديپلمه يک چيزي به ذهنش مي آيد که فوق ليسانس به ذهنش نمي رسد، چه اشکالي دارد.

خوب، بداخلاقي خانواده. پدر متملق، بچه‌اش هم متملق مي شود. پدر چاپلوس، بچه‌اش هم چاپلوس مي شود. خودباختگي.

عدم تشويق در خانه. ببينيد وقتي بچه در خانه مورد محبت قرار نگرفت، يک بار اين بابا بچه‌اش را نبرد پارک با هم يک بستني بخورند، يک بار اين آقا با خانمش يک گردشي نرفتند، وقتي بچه محبت، ديديد که اين آهک‌ها را آب رويش مي ريزيد متلاشي مي شود. اين آهک از بس که خشک است يک خورده که آب ديد پخش مي شود. بچه‌ها که در خانه خشک بار مي آيند، بيرون خانه يک بستني به آنها بدهي مي بريشان. چون اين هيچ وقت بابايش به او بستني نداده، آن وقت با يک بستني جذب مي شود. دختري که در خانه تحقير مي شود بيرون خانه يک محبت به او بکنند، آسيب پذير است. آسيب پذير و خودباخته. خودباختگي معناي وسيعي دارد. فکرش، ناموسش، عفتش، حيائش، خلقش.

5- طلاق، از عوامل خودباختگي فرزندان

بچه را از خانه بيرون نبايد کرد، طرد بچه. همسر از خانه نبايد برود بيرون. طلاق، باعث خودباختگي است. ديگر خانواده اي که پاشيد، اين زن طلاق داده شده خيلي در معرض اين است که به هر حال خيلي جاها تسليم خيلي چيزها شود، چون ضربه فني شده. ببين، يک چوبي را که چند تا تبر زدي، ولو تبرهاي اول و دوم نمي شکند، اما اين چوب را آماده‌اش مي کنند که براي تبر نهم بشکند، آن هشت تا تبر ضربه اي به اين وارد شد که باعث شد که اين چوب ترکيد. ضربه هايي که ما به اين بچه وارد مي کنيم، ضربه هايي که به همسر وارد مي کنيم. خيلي مهم است. داريم که بچه را که ملامت مي کنيد، اصرار نکنيد در ملامت، بگو چرا اين کار را کردي. حتي بچه‌ها را، در کله بچه‌ات نزن. خاک بر سرت کنند، پسر عمويت از تو بهتر است. آن هم گريه مي کند مي گويد خوب عمويم هم از تو بهتر است. وقتي گفتي پسرعمويت از تو بهتر است، او هم مي گويد عمويم از تو بهتر است. اين بر خورد، تک با پاتک دارد.

اما اگر گفتي آقا زاده، تو نمره پارسالت هيجده بود، چرا امسال شانزده بود، تو پارسال بهتر بودي، خودش را با خودش مقايسه کن، حساس نمي شود. اما اگر پسرعمويش را زدي در کله‌اش حساس مي شود. تعليم و تربيت خيلي مهم است، ما بلد نيستيم. تعليم و تربيت هم در همين مسائل روانشناسي و نمي دانم جامعه شناسي دنبالش نرويد. آنها آدم را گيج مي کند. آقا، ديروز مسئول نوشتن کتابهاي درسي آمد در ستاد اقامه نماز، به او گفتم آقاجان مي خواهيد بچه‌ها متدين شوند، گفت بله، گفتم ببينيد قرآن چه کرده، ما شک داريم در خدا و پيغمبر؟ در قرآن چند تا «يَا بُنَيَّ» است، «بُنَيَّ» يعني پسر کوچولو، اينطوري کن، اينطوري کن، به اين دليل، به اين دليل، بعد هم نهج البلاغه چقدر «يَا بُنَيَّ» دارد، بعد هم در روايت چقدر «يَا بُنَيَّ» داريم. «يَا بُنَيَّ»‌ها را بايد، متن قرآن مي تواند کتاب تربيت باشد. اينقدر دنبال کتاب هاي شرقي و غربي نرويد. ما آيه داريم دو کلمه. «قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا» البقرة/83 سه کلمه، با مردم خوب حرف بزنيد. آيات دو کلمه اي براي کلاس اول، آيات سه کلمه اي براي کلاس سوم، آيات چهار کلمه اي براي کلاس چهارم. آيات پنج کلمه اي براي کلاس پنجم. يعني در قرآن از هر آياتي يک کلمه، ق، ص، آيات يک کلمه اي داريم ما، آيات يک حرفي داريم. ما بيائيم متن قرآن و نهج البلاغه را باز کنيم، مگر اينکه بگوييم والا خدا چون روانشناسي بلد نيستي فعلا برو کنار، اميرالمؤمنين هم جامعه شناسي نخوانده، ببينيم اينها چه مي گويند.

نمي خواهم بگويم از روانشناسي و جامعه شناسي استفاده نکنيد، مي خواهم بگويم محورتان خالق باشد. خالق مي داند چه خلق کرده. آن که من را خلق کرده، دستورالعملش عميق‌تر از آن است که من را خلق نکرده. بگذاريد قرآن بخوانم، از خودم حرف نزنم. «أَلَا يَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَهُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ» الملك/14 بابا خلق، آن کسي که ساعت ساخته، او مي داند چه ساخته، آن کسي که بخاري، علاءالدين را ساخته، او مي داند چه ساخته، او مي تواند بگويد چقدر نفت به آن کن، آن کسي که هواپيما را ساخته مي داند اين با چه بنزيني حرکت مي کند، چطور است. محور بايد قرآن و نهج البلاغه باشد. البته بعضي وقت‌ها هم قرآن و نهج البلاغه هست، اما دلمان به قرآن نيست. گاهي وقت‌ها دلمان در کاغذ است، منتهي براي اين مصلحت روزگار يک تمبر هم به اين کاغذ مي چسبانيم.

اما خيلي اعتقاد، مثل امام خميني، امام خميني هم عکس شاه را به پاکت مي چسباند، ولي يک جو ايمان به شاه. . . حالا براي اينکه اين نامه رد شود برود، حالا براي اينکه اين آخوندها گير ندهند، اين کتاب‌ها را يک خورده، يک «بِاِسْمِ اللَّهِ» اولش بگذار، صفحه اولش هم عکس امام و مقام معظم رهبري چاپ کن، سمبلش کن. اينها اسلام مالي مي کنند، يعني چاه خشک را آب در آن مي ريزند که بگويند بله، ‌تر است. بايد چاه از درونش آب داشته باشد. تعليم و تربيت بايد راهي باشد که خالق گفته. بله، از اساتيد جامعه شناس روي چشم، روانشناس روي چشم، از اينها هم، از تجربه هايشان استفاده مي کنيم، از آمار و ارقامشان استفاده مي کنيم، اما تکيه به اينها نمي دهيم. صد و شصت و پنج موشک افتاد دزفول در زمان جنگ، چون مردم دزفول خدايي بودند، رواني نشدند. يکي از اين موشک‌ها در دانشکده روانشناسي غرب مي افتاد استاتيد دانشکده روانشناسي، رواني مي شدند. «أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» الرعد/28 دل آرام مي خواهيد، ياد خدا، جاي ديگر نرويد.

6- ترس از دشمن، از عوامل خودباختگي

خودباختگي. به امام حسين گفتند بيعت کن، گفت من؟ (هيهات، هيهات منا الذله) ابدا خودباخته نيستم. من در مقابل زر و زور و تزوير، در مقابل قلدر و ارتش يزيد، ابدا، مي دانيد چي است؟ مادرم فاطمه است. (حجور طابت و طهرت) من از دامني برخاسته‌ام که(طابت و طهرت) طيب و طاهر است. يعني اگر مادر فاطمه شد، بچه‌اش خودباخته نيست. مي گويد زير سم اسب مي روم، زير بار زور نمي روم. خودباخته نيست.

عوامل خودباختگي، مادر. محمد حنفيه در جبهه هي مي رفت جلو، مي آمد عقب، اميرالمؤمنين با اين پشت شمشير زد به او، گفت برو کنار، (عرق من امک) يعني يک رگ از مادرت در تو است که اينقدر ترسو شدي، ببين ابوالفضل شجاع است، چون از خانواده شجاع بود، پسرش هم شجاع شد. تو مادرت از خانواده باشهامت نيست. . .

حالا؛ عوامل خانوادگي. طلاق، طرد فرزند، محبت نکردن به بچه در خانه، باعث مي شود که بچه مثل آن آهک خشک مي شود، آن وقت بيرون با يک بستني، با يک محبت، گول مي خورد.

عوامل اخلاقي و رواني. تمام شد وقتمان. خوب اگر وقتمان تمام شد که عوامل رواني، عوامل اجتماعي و عوامل سياسي و آثار خودباختگي. اينها هم مانده انشاءالله دفعه بعد خدمتتان مي گوييم.

خدايا، ايماني به ما بده که چنان خودمان را بند به تو بدانيم، کسي که دستش را گذاشت در دست قدرت خدا ديگر قوي مي شود. مي گويد «إِنَّ مَعِي رَبِّي سَيَهْدِينِي» الشعراء/62 من خدا دارم، هدايتم مي کند. مخلص هيچ وقت به بن بست نمي رسد. آخر خط مگر نمي گويي من را مي کشد، بکشد. «إِحْدَى الْحُسْنَيَيْنِ» التوبة/52 مي روم پهلوي خدا. آدمي که مبدأ دارد، معاد دارد، ايمان دارد، امدادهاي غيبي دارد، آدمي که در خانواده خوب تربيت شده، اين نتيجه‌اش اين است که مي گويد آمريکا هيچ غلطي نمي تواند بکند. اين شيره مکتب اسلام است؛ و آدمي هم که خودباخته است، مثل دم سگ منتظر اين است که سگ چطور دمش را حرکت مي دهد، اين هم مثل دم سگ است. يعني اين گفت آره، مي گويد آره، اين گفت نه، مي گويد نه. بدون اجازه آمريکا نمي توانند آب بخورند. اين نتيجه خودباختگي است. حسين ما تکه تکه شد زير بار نرفت. به علي ابن ابيطالب گفتند حالا يک خورده پول به اين بعضي‌ها بده، جنگ جمل راه انداختند، جنگ صفين راه انداختند، شما يک خورده مشتت جمع است، حالا يک خورده پول را شل کن، اينها را آرام کن، فرمود با الاغ دزدي مکه نمي روم. شما مي گوييد حکومت خودم را با رشوه، با باج دادن تقويت کنم؟ (أتأمروني ان اطلب النصر بالجو) شما به من مي گوييد حکومت را تقويت کنم با باج دادن، با سبيل اين و آن را چرب کردن، من بيست و پنج سال در خانه مي نشينم، مثل کسي که تيغ در چشمش است، استخوان در گلويش است، اما باج نمي دهم. مکتب ما اين است.

خدايا روح و خصلت و فکر و عمل ما را علوي و حسيني و فاطمي قرار بده. (الهي آمين)

خدايا امت ما را روز به روز بر عزت و خودباوري‌شان بيفزا. (الهي آمين)

افراد ضعيف و خودباخته را متنبه بفرما.

والسلام عليکم و رحمه الله و بركاته

/ 1