خودباوري و خودباختگي -6
«بِاِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَانِ الرَّحِيمِ»الهي انطقني بالهدي والمهمني التقويبحث خودباوري و خودباختگي مطرح بود، يک خورده راجع به خودباختگي صحبت کرديم، و الان هم يک مقداري راجع به خودباوري صحبت مي کنيم.موضوع: خودباوري، دل آرام، نفس مطمئنه، بهداشت رواني، هر لقبي مي خواهيد بدهيد بدهيد، کاري به الفاظ نداريم. چيزهايي که باعث مي شود که انسان خودش را ببازد گفتيم يا اعتقادات است، يعني هستي را بي هدف مي داند خودش را مي بازد؛ مرگ را پوچي و نيستي مي داند خودش را مي بازد. حرص و طمع خودش را مي بازد. پدر و مادرش را تحقير کردند، يک آدم ذليل بار آمده، خودش را مي بازد. توکل ندارد خودش را مي بازد؛ خبر از تمدن خودش ندارد، خودش را مي بازد؛ اين نمونه هايش را در جلسات قبل گفتيم و عوامل مختلفي هست که خدمتتان گفتيم. مثلاً عوامل اعتقادي، عوامل فرهنگي، عوامل اقتصادي، عوامل خانوادگي، اينها را گفتيم. آنوقت نتيجه خودباختگي اين است که آدم خودش را ارزان مي فروشد، امضايش را با يک سکه مي فروشد، براي خاطر يک بستني دروغ مي گويد، براي رودربايستي دروغ مي گويد، راحت دروغ مي گويد، راحت امضا مي کند، هرجا مي خواهند مي برندش. يک پولي مي دهند، ازش رأي مي گيرند، اين آدمهاي ضعيف و ذليل و خودباخته در مقابل آدمهاي باوقار، دل آرام، نفس مطمئن، اين يک مثل کوه است، تکان نمي خورد.1- نقش جهان بيني الهي و مادّي در زندگي
حالا؛ عواملش را بررسي کنيم، عوامل اين خودباوري.1- جهان بيني، بگوييم ديد، ديدِ مستدل، اميدآفرين به هستي و نظام. اگر ديدش، اينکه مي گويند جهان بيني يعني دين، مي گويند چه جهان بيني دارد، جهان بيني الهي، جهان بيني مادي، يعني ديد الهي، ديد مادي، با عينکي که نگاه مي کند به هستي، مي گويد اين هستي صاحب دارد، حساب دارد، خدا حکيم است، همه کارهايش روي حکمت است، ممکن است همه حکمت خدا را ما نفهميم ولي کاري خلاف حکمت سر نمي زند، حرفهاي خدا صادق است، قول هاي خدا صادق است، «لَقَدْ صَدَقَكُمْ اللَّهُ وَعْدَهُ» آل عمران/ 152، «وَمَنْ أَصْدَقُ مِنْ اللَّهِ قِيلًا» النساء/122 چه کسي صادقتر از خداست؟ به آينده خوش بين است، آينده مال ماست، ما مهدي داريم، ما قرآن داريم، آخر تاريخ حق بر باطل پيروز مي شود، «لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ» التوبة/33، الفتح/28، الصف/9 قرآن سه مرتبه گفته اسلام کره زمين را خواهد گرفت، همه توطئهها خنثي مي شود، پشت پردهها لو مي رود، «وَاللَّهُ مُخْرِجٌ مَا كُنتُمْ تَكْتُمُونَ» البقرة/72 هرچه پنهان کني خدا لو مي دهد، اين يک ديدي دارد که ديدش استدلالي است، عقايدش مستدل است، اميدآفرين است، مطابق با فطرت است، اين يک عامل است.
2- توجه به کرامت و شرافت انسان
عامل دوم توجه به ارزش خودش. ببين، گاهي آدم وقتي توجه به ارزش خودش ندارد خودش را مي بازد. مثلا ديدي که يک وقت يک بچه يک ليوان را مي شکند، در خانه مي گويد حواست را جمع کن، مگر کور هستي؟ گاهي هم مي زند روي دست بچه، اما اگر در ميهماني روبروي مهمانها حتي ديس برنج از دست بچه افتاد شکست، مهمانها مي گويند آه، مي گويد طوري نيست، اين بچه است، شکستني هم براي شکستن است، اين بچه است، طوري نيست، آب ريخت، آب روشنايي است، همين خانواده اي که صبح سرِ بچه داد کشيدند، ظهر ديس هم افتاد، هيچ داد نکشيدند، چرا؟ چون ظهر توجه به اين که من صاحبخانه هستم، يک کسي هستم، حالا خواهند گفت عجب خانواده بي شخصيتي که براي يک نعلبکي، حال مهمانها را گرفت. يعني ببينيد وقتي شما پشت دوربين هستيد، دکمه يقهات را مي بندي، درست مي نشيني، حتي اگر پشت دوربين عطسه کني، آه، معذرت مي خواهم، در خانه بيست تا هم عطسه مي کنيم معذرت نمي خواهيم، اما اينجا چون خودمان را در برابر مردم مي دانيم مي گوييم معذرت مي خواهم، يک سرفه هم مي کنيم مي گوييم معذرت مي خواهم.انسان توجه داشته باشد که پشت دوربين است، اين به هر حال، ما خيلي مي ارزيم، مخت خيلي مي ارزد، در اختيار هر خواننده اي قرار نده. آقا اين موسيقي را ارشاد گفته حلاله، در حالي که ارشاد حق ندارد بگويد حلال است يا حرام است، هيچ ربطي به ارشاد ندارد، وزارت است، خوب باشد، وزارت باشد، مگر وزارت مجتهد است؟ اگر اين موسيقي تو را تحريک مي کند حرام است. حالا دور تا دورش را هم تمبر بزنند، يعني اگر شما يک گوشتي را مي خوريد مريض مي شوي اين گوشت براي شما حرام است، حالا هي بگوييد آقا پزشکها تمبر، مهر زدند به آن، دور تا دور يک گوشت هم مهر بخورد وقتي شما خودت مي داني که بخوري مريض مي شوي، شما چه کار داري به مهر پزشک؟
مهر پزشک ارزشي دارد، اما خودت هم يک ارزشي دارد، بنابراين توجه به کرامت انسان. شما همين که بفهمي آقا، شما يک آدم تحصيلکرده اي بودي، شما مکه رفتي حاج خانم شدي، حاج خانم چرا اين حرفها را زدي؟ چرا از سر قبر پيغمبر آمدي به مردم همچين کلمه اي گفتي؟ تهمت زدي؟ تو حاج خانم هستي؟ تو آخوند هستي؟ آخوند سيگار کشيد؟ يعني اگر توجه داشته باشي که تو روحاني هستي، تو تيمسار هستي، در خيابان دويدي؟ سرداري، زنجير دست گرفتي همچين کردي؟ اه، زشت است، سرداري تو، يعني توجه داشته باشيم که ما يک کسي هستيم، خيلي کارها را نمي کنيم، خيلي حرفها را نمي زنيم، خيلي کارها را نمي کنيم. توجه به ارزش خود.
3- نقش همسر و يار همراه در زندگي
خوب؛ از چيزهايي که باعث دلِ آرام است همسر و يار همراه. از چيزهايي که به آدم آرامش مي دهد همسر است، اگر همسر، ببينيد، نوح زنش با او موافق نبود، پسر هم ديديد که چي شد. فاطمه زهرا با اميرالمؤمنين همراه بود، ديديد بچهاش چي شد. نمي خواهم بگويم اينها تمام علت است، ولي بي اثر نيست، اثر مهمي هم دارد. بنده اگر يک حديثي در تلويزيون مي خوانم اگر خانوادهام به من آرامش دهد، مزاحمم نباشد، خوب بحثم چيز ديگري درمي آيد اما وقتي مي خواهم بيايم اگر يک کلمه اي بگويد که حواس من را به هم بريزد اصلا همه چيزها قاطي پاتي مي شود. يک خلبان همين طور، يک معلم همين طور، يک دبير، استاد دانشگاه، روحاني، کارمند، پزشک، متخصص، يک همسر همراه نقش مهمي دارد در آرامش و در توفيقات. در همه ثوابها هم شريک هستند. يعني اگر همسري، نگويد آقا خوب من در خانه بچه داري کنم، غذا بپزم، چي، چي، چي، و پس سهم ما چي مي شود؟ اجر شما محفوظ است، در همه خيرها شريک هستي. حتي کارهاي ساده، حتما اين حديثي که مي خواهم بخوانم از من شنيده ايد، فکر مي کنم از من شنيده باشيد، چون اين را يادم هست که گفتم.عده اي رفتند مکه يک نفر را پهلوي کفشها گذاشتند، گفتند بنشين پهلوي کفشها ما مي رويم طواف. امام فرمود آن کسي که پهلوي کفشها نشسته، کفشها را حفظ مي کند ثوابش کمتر از آن نيست که دارد طواف مي کند. يعني اينطور نيست که آن آقا طواف مي کند، من کفشداري بشوم؟ خدا که نگاه نمي کند به اينکه کي کفش دار است کي طواف مي کند، خدا حساب مي کند هر دو کار خير است، در کار خير همه شريک هستند.4- محکم کاري در امور ديني و اجتماعي
خوب؛ محکم کاري، از عوامل آرامش است. خيلي آيه داريم براي محکم کاري. مثلا دينت را گفته محکم کاري کن. فقط مرجع تقليد، مرجع هم سعي کن باسوادترين، با تقواترين، بي هوس ترين، دينت را از او بگير. فلان شاعر شعر گفته، خوب شاعر شعر گفته ما که نمي توانيم دينمان را از شعر بگيريم. عبادت به جز خدمت خلق نيست، بسمه تعالي، اشتباه کردي، خدمت به خلق عبادت هست، اما عبادت به جز خدمت خلق نيست حرف درستي نيست. دين را که نمي شود از شعرا بگيريم، دينمان را که نمي توانيم از فيلسوفها بگيريم، فيلسوفها يک مقدمه اي درست مي کنند، يک نتيجه اي مي گيرند، فردا ممکن است يکي از اين مقدمات لغو شود. اينها با يک مقدمه لغو مي شود، ما که نمي توانيم دينمان را از آنها بگيريم.خوب؛ دينمان را از مقاله بگيريم، از روزنامه بگيريم، از پدر و مادر بگيريم، نه. آقا در معامله قرآن مي گويد داد و ستد مي کنيد بنويسيد: «فَاكْتُبُوهُ» بنويسيد، «إِذَا تَدَايَنتُمْ» البقرة/282 اين قرآن يک آيه داريم در يک صفحه قرآن است، در يک صفحه قرآن هميشه چند تا آيه است اما يک آيه در قرآن است که از نوک صفحه شروع مي شود تا آخر صفحه. بزرگترين آيات قرآن مال تنظيم اسناد تجارتي است، يعني وقتي داد و ستد مي کنيد بنويسيد. کم باشد، صغير باشد، کبير باشد، وقتي هم مي نويسيد دو تا شاهد هم بگيريد، اگر نويسنده هم نيست دعوت کنيد از يک نويسنده بنويسد، اگر از نويسنده دعوت کردند، نويسنده ناز نکند.بزرگترين آيات قرآن، آيات حقوقي است. وقتي آدم سند دارد، چک دارد، سفته دارد، حالا ندارد هم «فَرِهَانٌ مَقْبُوضَةٌ» البقرة/283 گروگان بگيريد، آقا من ده ميليون از شما وام مي خواهم، بسيار خوب، برويم محضر يک دنگ خانه، دو دنگ خانهات را به اسم من کن، من پول به تو مي دهم، بعد وقتي داشتي پس بده. يک جايي يک چيزي مي گويند ضرب المثل است، مي گويند از شتر دور بخواب، خواب آشفته نبيني. من اگر به بيست نفر وام دادم اما از بيست نفر گرو گرفتم، راحت مي خوابم، اين چه بساطي است، بردند، خوردند، هي به هم مي ريزد اعصابت، نه آقا از او زمين گرفتي، از او خانه گرفتي، از آن هم ماشين گرفتي، براي دل آرام بنويسيد، رودربايستي نکنيد، رفاقت بازي نکنيد، امروز رفيق هستيد به هم وام مي دهيد، بعد مي بينيد برد و خورد و فلان.اين محکم کاري که مي گويم در کار هم محکم کاري بايد باشد. جنازه اي را خاک مي کردند، حضرت خشت هايي را هم که به هم مي چسباند لاي خشتها هم گل مي ماليد. يک نفر گفت يا رسول الله بابا اين مرده، شما هم داري اين خشتها را مي چيني در لحد، ول کن خاک بريز رويش تمام مي شود مي رود. فرمود: خدا دوست دارد کسي هر کاري مي کند محکم کاري کند، سرهم بندي نکند.
5- نقش تشويق در خودباوري
تشويق. تشويق ديگران باعث مي شود انسان خودش را باور کند، اما اگر تشويق نشد طرف دلسرد مي شود. عوامل خودباوري، تشويق مردم، تشويق ديگران. قرآن بخوانم: خدا به پيغمبرش مي گويد: «خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً» التوبة/103 از مردم صدقه و زکات بگير «وَصَلِّ عَلَيْهِمْ» التوبة/103، «صَلِّ عَلَيْهِمْ» پيغمبر، «صَلِّ عَلَيْهِمْ» يعني صلوات بفرست بر مردم، «صَلِّ عَلَيْهِمْ». در آيه ديگر دارد «إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ» الأحزاب/56 هم به ما مي گويد « صَلُّوا عَلَيْهِ» هم به پيغمبر مي گويد «صَلِّ عَلَيْهِمْ» يعني پيغمبر مردم را تشويق کند، مردم. . . اين نظام اسلامي اين است، يعني رهبر به مردم درود بفرستد، مردم به رهبر. اين نظام اسلامي است.6- نشانه جامعه بهشتي و دوزخي
اما نظام جهنمي. نظام جهنمي آيهاش اين است، مي گويد که «كُلَّمَا دَخَلَتْ أُمَّةٌ» الأعراف/38 هر دسته اي که ريخته مي شوند به جهنم، « لَعَنَتْ أُخْتَهَا» اين به آن لعنت مي کند، آن به اين لعنت مي کند. اگر ديدي در يک خانه و کارخانه و بازار و مغازه و اداره و نهاد، اگر ديدي همه به هم درود مي فرستند، اينها نظام الهي است، اگر ديدي همه به هم فحش مي دهند، اينها نظام جهنمي است، چون آرم جهنم اين است: «كُلَّمَا» يعني هر زماني، « دَخَلَتْ» داخل شد امتي، هر وقت يک گروهي، امتي وارد جهنم شدند لعنت مي کند به آن امت ديگري، اين به آن لعنت مي کند، آن هم به اين لعنت مي کند، اگر نظام، نظام درود بود نظام اسلامي است، اگر نظام، نظام لعنت بود جهنمي است، منتهي تشويق هم بايد مواظب باشيد که به لوسي کشيده نشود.گاهي وقتها مثلا ما مي گوييم تشويقش کنيد، چه کرده که تشويقش کنيم؟ کاري نکرده. آقا سالروز تولد ايشان است، خوب حالا، خودش چي کار کرده؟ ما يکي از افتخاراتمان اين است که تاريخ ما هجري است، يعني چه؟ يعني پيغمبر و مسلمانها هجرت کردند، هجرت يک کاري است، مسيحيها تاريخشان ميلادي است، ميلادي يعني حضرت مريم، حضرت عيسي را زائيد، آخر زائيدن که دست خودش نيست، مگر مي توانست که نزايد؟ زائيدن يک کار قهري اجباري بوده ولي هجرت يک کار اختياري است، بر اساس کار اختياري، مثلا بگوييد جايزه بدهيد به اين آقاي قد بلند، خوب حالا مثلا من قدم بلند است، مگر مي توانستم کوتاه شوم؟ بله، جايزه بايد داد براي کسي که يک کاري کرده، ما متأسفانه جايزهها را بردند به يک سمتي که، عرض کنم که، هرکس اسمش فلان است، هرکس قدش فلان است، هرکس مثلا، حتي من اعتقادم اين است که روي صوت هم نبايد جايزه بدهيم، بابا حالا خدا به او صوت داده، به او نداده. حالا بايد جايزه به او داد؟ خوب دست خودش نيست، خدا به او داده.
مثل اينکه بگوييم هر کي خوشگل است جايزه بگيرد، خوب حالا دست خودش نبوده زشتي و خوشگلياش که، بايد ديد خودش چه کرده، يعني جايزه بر اساس کار انتخابي، اختياري، اين هم کار کمال باشد والا يک کاري که کمال نيست که. . . يک کسي آمد پهلوي من گفت آقاي قرائتي شما يک عمره به ما بده، يک وقتي من کساني که روي قرآن يک کاري کرده بودند يک جايزه هايي به آنها مي داديم، تا حالا حدود صد نفر را ما فرستاديم مکه، اينها مثلا يک کاري کردند، خوب اين کار قابل، البته اين کار را او بايد تعيين کند. گفت آقا يک جايزه اي مي خواهم، گفتم چي؟ گفت من قرآن را از اين طرفي حفظ هستم، گفتم يعني چي؟ گفت امتحان کن، از اين طرف مي خواند، مثلاً « الضَّالِّينَ»، « نَسْتَعِينُ»، « الْمُسْتَقِيمَ» از اين طرفي مي خواند، من ديدم خيلي زحمت دارد، آخر شما ببين مثلا يک شعر را خواسته باشي از آن طرف کني، مثلا اصفهان، خواسته باشي از آن طرف خوانده باشي، مي شود ناهفصا، چي مي شود اين؟ اين يک چيز ديگر مي شود. سعديا، مرد نکونام نميرد هرگز، حالا از آن طرف بخواهي بخواني چي در مي آيد. . .من او را امتحان کردم، قرآن را باز کردم ديدم از اين طرفي مي خواند، هرچي نگاهش کردم گفتم مي خواهي برويم ديوانه خانه، گفت چرا؟ گفتم احمقي کردي، ما در قرآن پنج تا دستور داديم، خوب گوش دهيد، ما با قرآن، قرآن را هم بايد از قرآن ياد بگيريم چه کار کنيم، تو بيخود دنبال اين کار. . .
7- وظايف ما در برابر قرآن
يک، قرائت، به چه دليل؟ قرآن مي گويد « فَاقْرَءُوا» يعني قرائت کنيد، اين آيه قرآن است، چند تا آيه بخوانيم؟ هرچه حال داري، « مَا تَيَسَّرَ» به مقدار نشاط، « فَاقْرَءُوا مَا تَيَسَّرَ» المزمل/20 به مقدار نشاط، چه جوري بخوانيم؟ حقّ تلاوت، حقّ خواندن، به چه دليل؟ براي اينکه قرآن مي گويد « حَقَّ تِلَاوَتِهِ» البقرة/121 اين هم آيه قرآن است، به چه نحوي بخوانيم؟ ترتيل، قرآن مي گويد « وَرَتِّلْ الْقُرْآنَ تَرْتِيلًا» المزمل/4 خوب وقتي خوانديم چه کنيم؟ مي گويد تدبّر، فکر کن روي آيات، وقتي تدبّر کرديم چه کنيم؟ مي گويد عمل، وقتي عمل کرديم چه کنيم؟ مي گويد تبليغ به ديگران.«بِاِسْمِ اللَّهِ» اين راهي است که قرآن به ما گفته است، گفته قرآن بخوانيد، مقداري که نشاط داريد بخوانيد، حق تلاوت، آرام خواندن، تدبر کردن، عمل کردن، به ديگران رساندن، اين راه قرآن است، حالا « إِذَا الشَّمْسُ » التكوير/1 يا « كُوِّرَتْ » يا « كُووِّرَتْ»، يا «هَيت لک» يا «هِيت لک»، ور رفتن به تجويد، تجويد خوب است، اما ور رفتن، کسي شصت سال عمرش را صرف، اينها که قاري بين الملل هستند ديگر چقدر مي خواهيد قاري باشيد؟ خوب برويد سراغ تفسير و تدبر، مگر شما قاري نيستيد؟ اگر شما قاري هستيد قرآن مي گويد «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا آمِنُوا» النساء/136 تو که مؤمن هستي يک خورده برو عميقتر، شانزده سال قاري است، چهل سال قاري است، خوب است قاري، نمي گويم بد است، مي خواهم بگويم يک قدم برود جلوتر، بعضي چيزها را نمي شود تغييرش داد، مثلا حضرت علي اصغر شش ماهه است، نمي شود سال ديگر گفت ببين امسال سال 85 است، بگوييم حضرت علي اصغر هفت ماهه است. بابا يک سري چيزها را نمي شود تکان داد ولي تدبر قرآن را هرچه قرآن را نگاه مي کني حرف از آن درمي آيد. قرآن خيلي حرف دارد. حفظ قرآن، بله حفظ قرآن، آيه که نداريم، حديث هم نداريم، فقط يک حديث داريم، هرکه قرآن را حفظ کند يادش برود پدرش را درمي آوريم، اما حفظ قرآن يک ارزش است، کسي اگر هوشش خوب است، به مغزش فشار نمي آيد، حفظ قرآن يک ارزش است، حفظ قرآن ارزش است، ارزش است، ارزش است، اما به شرطي که به مغز و به بچه فشار نيايد.آقا قبل از هفت سالگي، پيش دبستاني، بگذار اين را بگويم ولو خلاف سليقه خيليها است، من روز قيامت گير خواهم بود اگر اين حرفها را نزنم، خدا روز قيامت يقهام را خواهد گرفت، خواهد گفت چرا نگفتي؟ تقيه کردي، ترسيدي، «بِاِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَانِ الرَّحِيمِ»، حرف خطرناکي مي خواهم بزنم، «بِاِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَانِ الرَّحِيمِ»، (دع) يعني رها کن، (ابنک) فرزندت را، (سبع سنين) بچه را تا هفت سال به او فشار نياور، ولش کن، ما به چه دليل بچه سه ساله و چهار ساله را مي گوييم قرآن حفظ کن، با کدام آيه، با کدام حديث، بله يک وقت تيزهوش است خودش در هوا يک چيزي را گرفت، گرفت، اما ما اين را بفرستيم. . . دين ما اين را مي گويد، شما يک آيه بياوريد يا يک حديث که ما بايد از پيش دبستاني کلاس بگذاريم، يک آيه يا حديث بياوريد ما برمي گرديم از حرفمان. من نمي دانم دين ما الان دست کي است، چه بودجه هايي هم مي دهند براي پيش دبستاني، آنوقت آقا ليسانس گرفته، پول ندارد، نه زن دارد نه خانه نه شغل، بودجه مملکت را مي خواهد ببرد براي بچه سه ساله، اين چشم است، اين گوش است، اين آبي است، اين سبز است، بزرگ مي شود مي فهمد. بودجه مي گذاريم براي بچهها، فشار مي آوريم به مخ بچهها، اسلام گفته فشار نياور بودجه را هم بده به آن کسي که خانه و زندگي مي خواهد. نمي دانم حالا، (دع ابنک)
نگاه به محرومان آرام بخش است، نگاه به محرومان. گاهي وقتها آدم از زندگيش راضي نيست، اما وقتي نگاه کرد به ديگران، نه بابا خيلي چيزي داريم.
8- مقايسه زندگي خود با محرومان نه ثروتمندان
ششم، توجه به ديگران، اگر توجه به ديگران کنيم ديگر خودمان را نمي بازيم. عوامل خودباوري، دل آرام. گاهي آدم خودش را مي بازد مي گوييم بيا، چرا خودت را باختي؟ قرآن بخوانم، پيغمبر، «كُذِّبَتْ رُسُلٌ» الأنعام/34 تمام انبياء تکذيب شدند، خبري نيست، «فَاصْبِرْ» هود/49 تحمل کن، «کما صبر اولوالعزم» همه صبر کردند، رزمنده، ترکش در بدنت است؟ خوب صداميها هم ترکش در بدنشان است، «إِنْ تَكُونُوا تَأْلَمُونَ» النساء/104، «فَإِنَّهُمْ يَأْلَمُونَ كَمَا تَأْلَمُونَ» النساء/104 اگر شما درد داريد، آنها هم درد دارند، اگر اينجا گراني شد، همه کشورها تورم است. يعني اگر انسان توجه به ديگران هم داشته باشد که بابا اين مشکل عمومي است. وقتي گفت مشکل عمومي است آدم آرام مي شود. آخر اين جوان فکر مي کند اين چه وضعي است؟ استاد دانشگاه اگر بگويد دانشجو، ما زمان دانشجوييمان اين رقمي درس خوانديم، يک آيت الله العظمي بگويد آقاي قرائتي، ما طلبگيمان اين رقمي بود، وقتي سختي هاي ديگران را چشيديم براي ما عبرت مي شود، به ما تحمل مي دهد، صبر مي دهد، اين خيلي مهم است.خوب؛ موعظه و تذکر. اينها از عواملي است که انسان آرام مي شود. موعظه و تذکر، گاهي وقتها آدم ناراحت است، آبروي من را بردند، پشت سر من حرف درآوردند، شب نامه تقسيم کردند، هي ناراحت است که چرا اين را دارند در جامعه به رگبارش بستند، تهمت و شايعه. مي گوييم ببين، به پيغمبرها مي گفتند مجنون، چه فحش هايي مي دادند، يک خورده جسارتها را بنويسم. شاعر، آيه قرآن است، کاهن، آيه قرآن است، مجنون، آيه قرآن است، ساحر، آيه قرآن است، «أَعَانَهُ عَلَيْهِ قَوْمٌ آخَرُونَ» الفرقان/4 يک قوم آخري پشت پرده دارند کمکش مي کنند، «يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ» النحل/103 پشت پرده يک کسي دارد يادش مي دهد، حرفهايش دست خودش نيست. البته همه را هم يک جا نمي گفتند، يعني نمي آمدند به پيغمبر بگويند. . . آخر ما که فحش مي دهيم مي گوييم پدر فلان، مادر فلان، ننه فلان، ما کيلويي فحش مي دهيم، آنها نه، فحش هايشان فني بود، مثلا آياتي که ريتم داشت، « إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ»، «إِذَا النُّجُومُ انكَدَرَتْ»، «إِذَا الْبِحَارُ سُجِّرَتْ »، «إِذَا الْعِشَارُ عُطِّلَتْ»، «إِذَا الْمَوْءُودَةُ سُئِلَتْ»، « بِأَيِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ» التکوير/1-9 ريتم او، شعر مي گويد، يعني بر اساس آيات ريتم دار مي گفتند. . . بر اساسي که بعضي آيات از غيب خبر مي دهد مي گفتند کاهن، بر اساسي که حرفهايش اثر مي گذاشت روي مردم مي گفتند ساحر، حالا، جسارت است ديگر، «إِنَّا لَنَرَاكَ فِي ضَلَالٍ» الأعراف/60 به پيغمبر گفتند تو اصلا ضلالت، گمراهي. «إِنَّا لَنَرَاكَ فِي سَفَاهَةٍ» الأعراف/66 اصلا خل هستي.اين که به پيغمبر هي مي گفتند « لَنَرَاكَ فِي ضَلَالٍ» فرمود «لَيْسَ بِي ضَلَالَةٌ» الأعراف/61 نخير من گمراه نيستم. اين که مي گفتند «إِنَّا لَنَرَاكَ فِي سَفَاهَةٍ» الأعراف/66 خل هستي، فرمود « لَيْسَ بِي سَفَاهَةٌ» الأعراف/67، «إِنَّا لَنَرَاكَ فِي ضَلَالٍ»، «لَيْسَ بِي ضَلَالَةٌ»، «إِنَّا لَنَرَاكَ فِي سَفَاهَةٍ»، « لَيْسَ بِي سَفَاهَةٌ»، ما وقتي ديديم که بعضيها که خودشان را مي بازند، منفجر مي شوند، عصباني مي شوند، هيجاني مي شوند، اين بخاطر حرفهاي اين و آن است، اما اگر بفهميم که بابا امام را چهل و سه تا راديو دري وري مي گفت زمان جنگ، الان قبر امام از نفس صدام عزتش بيشتر است. اين همه حرف زدند، مثلا کاريکاتور کشيدند پيغمبر عزيز شد يا ذليل شد، پيغمبر عزيز شد و آنهايي که کاريکاتور کشيدند ذليل شدند، اينطور نيست که، قرآن گفته «وَمَكَرُوا» آل عمران/54 هرچه مي خواهيد مکر کنيد، «وَمَكَرَ اللَّهُ» آل عمران/54.بسيار خوب؛ رفتار و آمد باعث آرامش است. گاهي انسان در خانه تنها است، وحشتش مي گيرد، اين چه شهري است، اينجا گورستان است، اينجا قبرستان است، اينجا آدمهايش مثل مردهها هستند، همين طور که مردهها پهلوي هم هستند ولي خبر از هم ندارند اينجا هم زنده هستند ولي خبر از هم ندارند.
9- صله رحم و رفت و آمدهاي خانوادگي
رفت و آمدهاي مفيد، رفت و آمدهاي ساده. مادران ما يکاش جو مي پختند، بيست تا خانه جمع مي شدند مي خوردند، حالا يک ميهماني يک پروژه شده، سه شنبه مربا درست کردن، چهارشنبه ترشيها، پنج شنبه سبزي نمي دانم چي، و لذا سالي مثلا يک ملاقات مي کنند، اين هم چقدر خرج، چقدر استرس، آرام مي وشد زندگي کرد. دو تا پيرمرد بودند هر دو مردند. پدر من، خدا اموات را رحمت کند، رفته بود خانه يکي از حاجي هاي کاشان، پدر من حاجي بود، او هم حاجي بود، اين شيريني را خريد و گذاشت توي کاسه و گفت حاجي، گفت بله، گفت ببين شکستني داريم، قديم شکستنيها را در آن تاقچه هاي بالاي اتاقها مي گذاشتند ما مي گفتيم رف، گفت ببين شکستني داريم، حالا شيرينياش را مي خواهيم بخوريم، حالا من بلند شوم بياورم و ببرم.راحت زندگي مي کردند، شد شد، نشد، نشد، الان اگر يک بشقاب بشکند، اين خانم کودتا مي کند، اين بشقاب برمي دارد تمام شکستنيها را گل بشقاب ششم بايد رنگ گل آن پنج تا بشقاب باشد. انگار تمام مهمانها با دوربين مي آيند فيلمبرداري مي کنند، بعد هم در سايت مي گذارند، تمام اتريش و بلژيک مي فهمند که گل بشقاب ششم به گل بشقاب پنجم نخورد بابا، خودمان خودمان را گير گذاشتيم، والا راحت مي شود زندگي کرد، يک مقدار استرسها وهمي است. خيال مي کنيم، وهم است، وهم است، وهم. يک نفر مي گفت من شش ماه است زنم با من قهر است، مي گفتيم چه کار کردي؟ مي گفت زنم خواب ديده که من يک زن ديگر گرفتم. مي گويم بابا من چه خاکي به سرم کنم تو خواب ديدي؟ يعني گاهي وقتها زندگي مي رود روي هوا بخاطر خواب و خيال و وهم و خيال، همين طور خيال، حيف، حيف زندگي شيرين را خودمان براي خودمان جهنم مي کنيم.خدايا، زندگي ما را در دنيا بهشتي، در آخرت هم جزاي ما را بهشت قرار بده(الهي آمين).
از استرسها، ناآراميها، اضطرابها، از چيزهايي که باعث خودباختگي و هيجان است همه ما را دور بدار(الهي آمين).
عوامل آرامش، علائم خودباوري، ايمان، توکل، قناعت، علم، اشتغال، همسري موافق، يار خوب، علم مفيد، خدايا آنچه عوامل خودباوري است در ما و جامعه ما روز به روز تقويت بفرما(الهي آمين).
رهبر عزيز ما، دولت عزيز ما، امت عزيز ما، مرز عزيز ما، آب و خاک عزيز ما، جوانهاي عزيز ما، ناموسي عزيز ما، نسل عزيز ما را حفظ بفرما(الهي آمين).
عزيزِ عزيزان، قطب عالم هستي، قطب عالم هستي، يک کتابي آخوندها مي خوانند آخرين کتاب است به نام کفايه، مال آخوند خراساني است، همسر ايشان مريض شده بود دکتراي بغداد ديگر جواب داده بودند، دو تا پسر داشت رفتند پهلوي يک کسي که علم غيب داشت، گفتند ببينيم مادرمان خوب شدني هست يا نه، جواب داد بعد شک کردند، گفتند بيائيم امتحان کنيم، يک چيزي در ذهنمان بياوريم، در ذهنشان آوردند که حضرت مهدي الان کجاست، دو تا برادرها گفتند در ذهنمان اين باشد ببينيم علم غيب دارد يا نه، گفتند آقا در ذهنمان يک چيزي است، بگو ببينيم چي است، اين آقا که غيب بلد بود يک خورده فکر کرد، گفت درباره عزيزي فکر مي کنيد که هستي عالم به ناخن او مي چرخد. خدايا به آن عزيز قسم اين کشور را در پناه آن عزيز حفظ و ما را از ياران آن عزيز قرار بده(الهي آمين).
ظهورش را تعجيل و قلبش از ما راضي و ما را مشمول دعاي خاصش قرار بدهوالسلام عليکم و رحمه الله و بركاته