دشمن‌شناسي در قرآن - [درس هایی از قرآن] : دشمن‌شناسی در قرآن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

[درس هایی از قرآن] : دشمن‌شناسی در قرآن - نسخه متنی

محسن قرائتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

دشمن‌شناسي در قرآن

«بِاِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَانِ الرَّحِيمِ»

الهي انطقني بالهدي والهمني التقوي
بحث امروز تفسير دو آيه قرآن، از آيات سياسي قرآن است. «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا بِطَانَةً مِنْ دُونِكُمْ لَا يَأْلُونَكُمْ خَبَالًا وَدُّوا مَا عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتْ الْبَغْضَاءُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ وَمَا تُخْفِي صُدُورُهُمْ أَكْبَرُ» آل عمران/118 آيه را شرح مي دهم. موضوع را مي توانيم بگوييم دشمن شناسي. «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا» اي کساني که ايمان داريد، اي مؤمنين، «لَا تَتَّخِذُوا» نگيريد، «بِطَانَةً» از بطن، بطن يعني شکم و درون، لباسي که به شکم مي چسبد، لباس زير را مي گويند «بِطَانَةً»، «مِنْ» يعني از، «دُونِكُمْ» يعني غير خودتان، از غير خودتان نگذاريد کسي به درونتان بچسبد، يعني نگذاريد عوامل نفوذي بروند در تشکيلات شما، جاسوس هاي بيگانه را راه ندهيد، بيگانه را راه ندهيد، رازداري کنيد، همه اطلاعات را به همه کس نگوييد. اين آيه مي گويد مسلمان‌ها بايد رازدار باشيد. آخرِ آيه مي گويد که «إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ»، يعني اگر عقل داريد. ايمان تنها کافي نيست، چون مي گويد اي مؤمن، اگر عاقلي بايد اين کارها را بکني. پيداست مي شود آدم دين داشته باشد ولي عقل نداشته باشد.

1- خطر نيروهاي نفوذي دشمن

ما از بي عقلي بعضي مسلمان‌ها در طول تاريخ خيلي سيلي خورديم.

1- چرا بايد هزارها کتاب هاي خطي نوشته هاي ايراني از دست برود، دانشمندان ايران کتاب هايي داشتند فقط يک نسخه بيشتر نبوده، يک نسخه منحصر بفرد بوده، چرا بايد کتاب هاي خطي دانشمندان ايراني در کتابخانه هاي بيگانه باشد؟ براي اينکه «آمَنُوا» بود، «تَعْقِلُونَ» نبود. لو دادن، به اسم مستشار، به اسم مستشرق، به اسم توريست، به اسم جهانگرد، به اسمِ، به اسمِ، به اسمِ، به اسم سم پاشي در همه زيرزمين خانه هايمان را فهميدند چي است، به اسم سم پاشي همه باغ هاي ميوه‌مان را خراب کردند، به اسم کارشناس، به اسم متخصص، به اسمِ، به اسمِ، به اسمِ، اين آيه مي گويد که خوابتان برد، کلاه سرتان رفت، به اين آيه قرآن عمل نکرديد، ولي ديگران عمل کردند. ديگران آمدند وجب به وجب زمينمان را شناختند، زيرِ زمين کجا نفت است، کجا گاز است، کجا گنج است، «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا» اي مسلمان‌ها، بس است کلاه سرتان رفت، ديگر نگذاريد بيگانه‌ها را، «لَا تَتَّخِذُوا بِطَانَةً مِنْ دُونِكُمْ»، «بِطَانَةً» يعني کساني که عامل نفوذي هستند، بيگانه نگذاريد عامل نفوذي باشد. خوب؛ بعد دليلش را مي گويد.

2- نابود کردن عقل و فکر، هدف دشمن

مي گويد بيگانگان براي شما چند تا برنامه دارند، زيرا:

1- «لَا يَأْلُونَكُمْ خَبَالًا» يعني کوتاهي نمي کنند، از «خَبَال»، «خَبَال» يعني ضربه عقلي و فکري زدن، يعني نابود کردن عقل و فکر، يعني از اينکه عقل و فکرتان را متلاشي کنند کوتاهي نمي کنند. چه کنيم جوان هاي ايران درست فکر نکنند؟ هروئين، مواد مخدر، عکس هاي سکسي، فيلم هاي هرزه، يک کاري کنيم که جوان برود در دنياي عيّاشي. دشمنتان را بشناسيد. چطور اگر در انرژي هسته اي، بچه هاي ايران فهميدند، عصباني مي شوند، اما حاضر است مهيّج ترين و محرک ترين فيلم هايي که بچه‌ها را از خود بي خود مي کند، در اختيار بگذارند. همه رقم سي دي، از طريق زمين و آسمان و ماهواره، هرچه مي خواهي در اختيارتان مي گذارد به شرط اينکه شما نفهميد. دشمن خودتان را بشناسيد، اين آيه براي دشمن شناسي است، از آيات سياسي قرآن است، «لَا يَأْلُونَ» يعني کوتاهي نمي کنند، «خَبَالً» يعني ضربه فکري و عقلي، از ضربه فکري و عقلي کوتاهي نمي کنند.

در آستانه شهادت مطهري بحث را بيننده‌ها مي بينند. دوازدهم ارديبهشت، روز معلم است. مطهري جزء اولين شهيدان انقلاب است. مطهري که بود؟ مطهري بچه‌ها را با استدلال آشنا مي کرد. يعني کارخانه برقي بود که به همه خانه‌ها برق مي داد، گفتند اين کارخانه برق را بايد زد. اولين هدف اين است، منبع انرژي است، اين منبع انرژي را بايد متلاشي کرد. يک وقتي در فرانسه کودتا شده بود، در آن کودتا رئيس جمهورش را هم گرفتند زندان کردند، رئيس جمهور در زندان مطالعه مي کرد، يک مرتبه پاشد کتاب‌ها را هوا ريخت، گفتند چه شده؟ گفت من اشتباه کردم، من فکر کردم در فرانسه يک کودتاي نظامي شد، نخير، کودتاي فرهنگي شد. اين کتاب‌ها را خواندند مردم روشن شدند، ديگر من را تحمل نکردند، کودتا شد. يعني کتاب نارنجک است، البته اگر نويسنده‌اش خوب باشد، (مداد العلماء أفضل من دماء الشهداء) نامه هايي که امام نوشت، پيام هاي امام، مردم را روشن مي کرد.

سخنراني نارنجک است. زينب کبري با سخنراني، حکومت رژيم را هوا کرد. خودِ قرآن نارنجک است.

قرآن مي گويد: «لَوْ أَنْزَلْنَا هَذَا الْقُرْآنَ عَلَى جَبَلٍ» الحشر/21

اگر قرآن بر کوه نازل شود تکه تکه مي شود، يعني چه؟

يعني من ديناميت هستم. يعني سخنراني اگر به انسان انرژي دهد.

3- شناخت نشانه هاي دوست واقعي

با کي رفيق شويم؟ مي گويد با کسي رفيق شويد که به تو انرژي بدهد، آينده نگري بدهد. حديث داريم، چون آدم دنبال دوست مي گردد، با کي دوست شويم؟ مي گويد دوست شو با کسي که، (يعلّمکم) روز معلم است، (يعلّمکم منطقه) با کسي رفيق شود که منطقش به تو آموزش دهد. يعني حرف که مي زند تو از حرفش چيز ياد بگير. (يذکّرکم الله رؤيته) وقتي رؤيت مي کني او را، وقتي نگاهش مي کني ياد خدا بيفتي، الله اکبر. الان چي نشان ما مي دهند؟ دشمن خود را بشناسيد. اين فيلم‌ها، اين نمي دانم نوارها، اين سي دي‌ها که الان به انواع مختلف پخش مي شود، دست به دست مي گردد، اينها(يعلّمکم منطقه)؟ علم شما را بالا مي برد؟ اصلاً کار به دين نداشته باشيم، اصلاً دين را بگذاريم کنار، به عنوان آدم، به عنوان انسان مي خواهيم صحبت کنيم، فرض کنيد هيچ ديني هم نداريم، جوان، تو ارزش داري يا نه؟ ارزشت به اين است که هرزه شوي؟ ارزشت به اين است که لذت هاي آني ببري؟ ارزشمان به اين است که آينده‌مان را نبينيم؟ با کسي رفيق شويم که آينده تا آن طرف قيامت را حساب کنيم. مار پوستش نرم است، اما تويش زهر است. دنيا به مار تشبيه شده که زيباست، اما تويش زهر است. خيلي‌ها خوشحالند که چه مبلغي دارند، چه خانه اي، چه برجي، چه پولي، چه ماشيني، چه نمي دانم. خيلي‌ها.

ولي خوب تويش چي است؟ حق فقرا نيست؟ اگر مالي داري که تويش حق فقرا باشد، اين مال نيست، مار است. چقدر نرم است پوستش، و چقدر زهر دارد تويش. با چه کسي رفيق شويم؟ دشمن خودتان را بشناسيد. «لَا يَأْلُونَكُمْ خَبَالًا» با دو تا کلمه عربي آشنا شويم. «خَبَالً» يعني ضربه فکري، «لَا يَأْلُونَ» يعني کوتاهي نمي کنند، از ضربه فکري به شما کوتاهي نمي کنند. يک فيلمي تلويزيون نشان مي دهد که فکر شما را بدزدد. نوار نشان مي دهد که فکر شما را بدزدد، حتي فيلم هاي خودمان هم، فيلم هايي هم که توليد داخل است، نگاه کنيد که وقتي پاي اين نشستي چقدر رشد مي کني. اين فيلم چند ساعت از تو گرفت؟ چي چي گرفتي؟ از تو جواني گرفت، از تو عمر گرفت، تو از فيلم چي گرفتي؟ اگر اين فيلم تو را رشد مي دهد، رشد هم معنايش اين نيست که همه‌اش فيلم هاي علمي باشد.

من خودم سعي مي کنم در حرفهايم بخندانم، من طرفدار خنده هستم. قرآن مي گويد بخندانيد مردم را، اصل ما گريه نيست، قرآن مي گويد: «وَأَنَّهُ هُوَ أَضْحَكَ وَأَبْكَى» النجم/43 يعني خداوند هم مي خنداند، هم مي گرياند. امور تربيتي، معلم، روحاني، فقط نبايد «أَبْكَى» بگرياند، ما «أَضْحَكَ» هم داريم، اتفاقاً «أَضْحَكَ» قبل از «أَبْكَى» است. در قرآن دو تا کلمه هست، هر کدام اول آمده مهم‌تر است. مثلاً دختر مهم‌تر از پسر است. چون قرآن مي گويد «يَهَبُ لِمَنْ يَشَاءُ إِنَاثًا» بعد مي گويد «وَيَهَبُ لِمَنْ يَشَاءُ الذُّكُورَ» الشورى/49 خدا به هر که مي خواهد دختر مي دهد، بعد مي گويد پسر. تربيت يک دختر مساوي است با تربيت چند تا پسر. ما آماري که از مدارس مختلف گرفته ايم که نماز را کجا ياد گرفتي؟

گفتيم سه تا سؤال را جواب دهيد، خانه ياد گرفتي يا مدرسه يا مسجد؟

اکثر بچه‌ها نوشتند خانه، در خانه گفتيم از پدر ياد گرفتي يا از مادر؟

اکثراً مي گويند از مادر. مادر مهم است. قرآن مي گويد: «إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ» البقرة/158 اسم صفا را قبل برده، ولذا حاجي هايي که مي روند مکه، وقتي مي خواهند سعي را شروع کنند اول از صفا شروع مي کنند، صفا اول است، بعد مروه. دختر اول است، بعد پسر. خنده اول است بعد گريه. من نمي خواهم بگويم که همه فيلم‌ها بايد موعظه و سخنراني و اينها باشد، ولي چه خنده اي؟ خنده بايد حکيمانه باشد. اين کارها، کارِ تلويزيون است، منتهي چون نکرده، من به فکرش افتادم بکنم، حالا نمي دانم موفق خواهم شد يا نه. يک سايت خنده درست کنيم، سايت خنده داريم ولي با چه کلماتي مردم را مي خندانند. با کلمات هرزه، يک سايتي داشته باشيم خنده هاي حکيمانه. و هر کس توانست يک مطلبي را در پنج سطر بنويسد که يک حکمتي در آن باشد همراه با يک خنده. يعني آدم چيز ياد گرفته بخندد، يعني خنده‌ها حکيمانه باشد، جهت دار باشد. علم ما بايد جهت دار باشد.

4- آموزش در جهت رشد و قرب به خدا

روز معلم است من اين را بگويم، قبلاً هم گفتم ولي اجازه بدهيد تکرار کنيم. چند وقت قبل هم سميناري بود، رؤساي سازمان هاي آموزش و پرورش سميناري داشتند، گفتم من يک خط کش مي دهم ببينيد آموزش و پرورش در دنيا و در جمهوري اسلامي، موفق بوده يا نه. قرآن مي گويد که: «اقْرَأْ» بخوان، سوره علق مي گويد که: «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي» العلق/1، «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ» دنيا «اقْرَأْ» هست، يعني درس هست، اما اين درس‌ها جهت ندارد، «بِاسْمِ رَبِّكَ» نيست، آنوقت سوره علق وقتي مي گويد «اقْرَأْ»، آخر سوره را نمي توانم بخوانم، چون اگر بخوانم آيه اي است که سجده واجب دارد، همه بايد سجده کنيد، فارسي مي گويم، اول سوره علق که مي گويد «اقْرَأْ»، آخرش مي گويد سجده کن و به خدا قرب پيدا کن، يعني آن علمي ارزش دارد که نتيجه علم بندگي خدا باشد. کشورهاي دنيا علم دارند اما علمشان سر از بندگي خدا در نياورده. اين براي دنيا. ما چطور؟ ما اگر خواسته باشيم ببينيم «اقْرَأْ»‌مان به درد مي خورد يا نه. اگر ديديم در مدرسه‌ها، نماز جماعت هايي که مي شود، اگر ديديم مدارس راهنمائي بيش از دبيرستاني‌ها شرکت مي کنند، اين معلوم مي شود «اقْرَأْ» به سجده کشيده شده، اما اگر ديديم نماز بچه‌ها شلوغ‌تر از راهنمائي‌ها است، نماز راهنمائي‌ها شلوغ‌تر از دبيرستاني‌ها است، نماز دبيرستاني‌ها شلوغ‌تر از دانشگاهي‌ها است، پيداست اين «اقْرَأْ» آخرش به سجده کشيده نشده. دينِ ما مي گويد «اقْرَأْ»، منتهي خواندني که «بِاسْمِ رَبِّ» باشد و عاقبت سر از سجده و قرب پيدا کند. اميرالمؤمنين مي فرمايد، (ثمره العلم العبوديه) نتيجه علم عبوديت است.

مطهري را من، توفيقي داشتيم، ايشان که قم مي آمد، چند بار من افتخار داشتم ميزبانش بودم، مي آمد منزل ما. چند ماهي اين توفيق را من داشتم. يک هفته اي هم در يک اتاق خدمت ايشان در اهواز بوديم. نمازهاي طولاني مي خواند. مطهري گريه داشت. اشک داشت. نماز شب هاي آبداري داشت. آن علم، علمي است که به سجده کشيده شود. آموزش و پرورش ما بايد حساب کند دبيرستان خوب، دبيرستاني نيست که ديپلمه هايش وارد دانشگاه شوند، اين يکي از خوبي‌ها است. همه خوبي‌ها درس نيست. آيا اين که از دبيرستان وارد دانشگاه مي شود، ادبش نسبت به استاد چطور است؟ ادبش نسبت به پدر و مادر چطور است؟ ادبش نسبت به خواهر و برادر چطور است؟ تواضعش چطور است؟ جسارتش چطور است؟ ممکن است ديپلم باشد، ولي ديپلم ترسو، در دانشگاه هم شاگرد اول باشد، ولي شهامت يک الله اکبر ندارد، مي گويند بگو الله اکبر مي گويد خجالت مي کشم، بابا، آخر تو جزء تيزهوش‌ها هستي، تو جزء فرهيخته‌ها هستي، مي گويند بگو الله اکبر، مي گويد نه خجالت مي کشم. اين پيداست که همه خوبي‌ها را ندارد. دين ما دينِ جامع است، بايد همه کمالات را انسان داشته باشد. دشمن شناسي.

5- آثار تاريخي معماري ايران در موزه هاي غرب

«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا» اي مؤمنين، «لَا تَتَّخِذُوا بِطَانَةً مِنْ دُونِكُمْ»، «مِنْ دُونِكُمْ» يعني از بيگانه‌ها نگذاريد، «بِطَانَةً»، بطن، بروند در شکمتان، نگذاريد بيگانه‌ها اسرار شما را بفهمند. من رفته بودم اتريش، در موزه اتريش سنگ هاي تخت جمشيد را ديدم. هرچه فکر کردم که اين سنگ‌ها را از کجا آوردند اينجا، با کدام کشتي و جرثقيل، اين ستون‌ها را برداشتند آوردند، محراب بعضي مسجدها را، کل محراب را، همينطور که محراب است برداشته بودند آورده بودند. اين چطور اين را دزديدند، مردم آن منطقه خواب بودند، محراب مسجد جامع را دزديدند، اين دزدش کي بوده، چقدر احمق بوده، ممکن است دزد مسلمان باشد ولي «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا» آخرش مي گويد «إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ» يعني مسلمان هست، اما «تَعْقِلُونَ». تو چطور به خودت اجازه دادي بخاطر يک پولي صنعت ايران را در موزه هاي آنجا ببيني، کتاب هاي خطي را در کتابخانه هايشان مي بينيم، نمي دانم نوابغش را در آن کشورها مي بينيم. به اين آيه عمل نشده، دشمن خودتان را بشناسيد. آنها حاضرند هرچه مي خواهي به تو بدهند که شما فکر نکني.

6- آرزوهاي دشمن براي کشورهاي اسلامي

برويم سراغ جمله دوم، «وَدُّوا مَا عَنِتُّمْ». يک صلواتي بفرستيد. «وَدُّوا مَا عَنِتُّمْ»، «وَدُّوا» يعني چه؟ اين «وَدُّوا» همان مودّت است. مودّت يعني دوست داشتن. من کلمه «وَدّ» را در معجم ديدم، «وَدّ» يعني دوست دارند، ببينيم چند تا «وَدّ» در قرآن است. «وَدّ» دشمن براي ما چه دوست دارد؟ کلمه «وَدّوا» را پيدا کنيم. «وَدّوا» يعني دشمنان براي شما دوست دارند، چي دوست دارند؟ 1- دوست دارند «مَا عَنِتُّمْ»، «عَنِتّ» يعني سختي، دوست دارند شما سختي بکشيد، اصلاً دوست دارند شما انرژي نداشته باشيد، نفت نداشته باشيد، مغز نداشته باشيد، گندم نداشته باشيد، صنعت نداشته باشيد، ابتکار و افتخار نداشته باشيد، «عَنِتّ» يعني سختي. دوست دارند سختي را، يعني دوست دارند به دردِ سر بيفتيد. 2- «وَدَّ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْ تَغْفُلُونَ» النساء/102 دوست دارند شما غافل شويد. داريم.) ديگر چه؟ 3- «وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ» القلم/9 دوست دارند شما «تُدْهِنُ»، «دُهنُ» يعني روغن مالي، دوست دارند شما سازش کنيد. ديگر چه؟ «وَدُّوا لَوْ تَكْفُرُونَ» النساء/89 دوست دارند شما کافر شويد، دست از مکتب برداريد.

دشمن شناسي. سؤال: دشمن براي ما چه دوست دارد؟ دوست دارد، «عَنِتُّمْ» يعني فشار، دوست دارد ما در فشار قرار بگيريم. «لَوْ تَغْفُلُونَ» دوست دارد غفلت، دوست دارد سازش، دوست دارد ارتداد، مرتد شويم، برگرديم از دين. چون اسلام دنيا را بيدار کرد. خيلي امام به گردن ما حق دارد. دنيا که راهپيمائي مي کند، اين موجي که افتاده بخاطر موج هايي است که در ايران افتاده. نمي خواهيم بگوييم قبل از جمهوري، اما خيلي راهپيمائي حزبي، تيتيش ماماني، سوپردولوکسي، نمي دانم با چهارتا پلاکارد، چهارتا سوپر دولوکس، خيلي نمي دانم، اين سيلي که در آفريقا و اروپا و آمريکا در اثر يک جسارت به پيغمبر اين رقمي سيل راه مي افتد، اين سيل‌ها نتيجه سيل ايران است. فکر نکنيد حالا يک فيلمي، يک دختري، يک پسري، زلفش را يک جور قرارداد دخترهاي ما هم ياد مي گيرند، بله آنها تهاجم زلفي به ما مي کنند، اما ما هم تهاجم مکتبي به آنها کرديم، الان تهاجم ايران به دنيا بيش از تهاجم دنيا به ما است. تمام چراغ هايي که روشن مي شود عليه آمريکا، رهبر اين چراغ‌ها امام بوده. انقلاب ما صادر شد، ما به ديگران خط داديم، به آني که بايد برسيم، رسيديم. يک سنّتي گذاشته شد الحمدلله.

جواني چند شب پيش خانه ما بود، خوب يک مدّتي ايشان در اروپا بود، مي گفت مي خواستم نماز بخوانم هر جا نماز مي خواندم گير داشتم در دبيرستان. مي گفت نايلون آورده بودم در دستشويي مي رفتم نماز مي خواندم. دشمن براي ما چي دوست دارد؟ «وَدَّ» دوست دارد. واقعاً روي کلمات قرآن آدم دقت کند، يک کلمه «وَدَّ»، «وَدَّ» را مي آوري در معجم يا در کامپيوتر، «وَدَّ» يعني دوست دارند، براي ما چي دوست دارند؟ دوست ندارند ما رشد کنيم، دوست ندارند ما شاگرد اول بشويم، دوست ندارند. دوست دارند «عَنِتُّمْ»، نداشته باشيم، به درد سر بيفتيم، دوست دارند «تَغْفُلُونَ» غافل شويم، دوست دارند «تُدْهِنُ»، آنها براي ما اين را دوست دارند. حالا يک چيزي برايتان بگويم يک صلوات بفرستيد.

7- لزوم آمادگي مسلمانان در برابر طرح هاي دشمن

سوره نساء آيه 102، يک خاطره دارد. خاطره را برايتان بگويم، زيادي گوش دهيد خيلي قشنگ است اين را نيروهاي انتظامي و نظامي، سپاه و ارتش، هرکس پاي تلويزيون نشسته اين آيه را برود فيلم کند، يک فيلمنامه است. متأسفانه اينها فيلم نشده. ما در قرآن آياتي داريم اصلاً فيلمنامه است، اين را فيلمش کنيد. وقتي مسلمان‌ها آمدند از مدينه به مکه، هنوز مکه در اختيار کفار بود، دشمن آمد بيرون و گفت نمي گذاريم بيائيد، چند کيلومتري مکه، جبهه مسلمان‌ها و جبهه مشرکين مکه، در مقابل هم دو جبهه بودند. ظهر شد رفتند مثلاً نماز بخوانند، تا پيغمبر گفت الله اکبر همه مسلمان‌ها اقتدا کردند. کفّار يک نگاهي کردند، عجب مراسمي دارند مسلمان‌ها، پيغمبر رفت جلو و همه به او اقتدا کردند، گفت خيلي خوب، خوب مراسمي است، در ذهنش طراحي کرد که عصري که اينها مي روند سرِ نماز تا مي روند سجده همه را به رگبار ببنديم. شکار در دست است، جنگ نمي خواهد، اينها در حال سجده همه را به رگبار ببند. در ذهنش يک آن آمد که براي عصري برنامه ريزي کند. فوري آيه نازل شد، پيغمبر ديگر اين رقمي نماز نخوان، در مقابل دشمن همه سر نماز نرويد، چطوري سرِ نماز برويد؟ مثلاً دشمن پانصد نفر است، مسلمان‌ها پانصد نفر هستند، الله اکبر گفتيد دويست و پنجاه نفر اقتدا کنند. آن دويست و پنجاه نفر ديگر شيفت بدهند، پست بدهند، دويست و پنجاه نفر در مقابل دشمن صف آرايي کند، دويست و پنجاه نفر اقتدا کند. اينها هم که اقتدا مي کنند غافل نباشند، کلتشان بغلشان باشد، يعني با اسلحه الله اکبر بگويند، اسلحه به کمرشان الله اکبر بگويند. خوب، نماز، نمازِ شکسته بود، چون مسافر بودند.

نمازِ شکسته دو رکعت است، (بحول الله) که گفتي بروي رکعت دوم، ديگر اينهايي که اقتدا کردند دويست و پنجاه تا، قصد فُرادا کنند. يعني رکعت اول جماعت، رکعت دوم نيّت کنند براي خودشان، چطور؟ ديگر صبر نکنند پيغمبر، اينها خودشان تند تند، «بِاِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَانِ الرَّحِيمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ الرَّحْمَانِ الرَّحِيمِ» الحمد/1-3 تند تند نمازشان را بخوانند، خم شوند رکوع، (سمع الله)، سجده اول، سجده دوم، (أشهد أن لا اله إلّا الله) زود، تشهد و سلام بدهند، دو رکعت است، فوري بروند سرِ شيفت، آنهايي که سرِ شيفت هستند بيايند به رکوعِ رکعت دوم برسند. منتهي رکعت اوّلي‌ها کلت دستشان باشد. رکعت دوّمي‌ها که مي آيند نماز بخوانند غير از کلت، کلاه خود هم سرشان باشد. حالا اين خودش از نظر نظامي فنّ است. چرا رکعت اول کلت خالي؟ رکعت دوم هم کلت، هم کلاه و زره. اين را بخاطر اينکه رکعت اول غافلگير بشوند. آدمي که دشمن را غافلگير مي کند، يک کلت، با يک کلت مي تواند در مقابل دشمن بايستد، اما بين رکعت اول و دوم چون لحظاتي فاصله هست، در اين چند لحظه دشمن مي تواند طراحي نو بکند، چون او مي تواند ضربه نويي بزند، پس شما هم بايد حفاظتتان را بيشتر کنيد. گرفتيد چه مي گويم؟

ببينيد، يک وقت يک مقام رسمي مي خواهد يک جايي سخنراني کند، اگر دفعتاً آمد، اصلاً محافظ هم نبود، نبود، امّا اگر راديو و تلويزيون اعلام کرد فلاني فلان جا هست، اگر اعلام کرد، هرچه اعلام بيشتر باشد بايد حفاظت بيشتر باشد. چون ممکن است از راه دور برق را قطع کنند، چيزي پرت کنند، ممکن است از فاصله دور، از بلندي‌ها، از توي جوب‌ها، از زيرِ پل‌ها، چون فرصتِ طراحي براي دشمن هست، پس بايد حفاظت شديد باشد. رکعت اول کلت، رکعت دوم کلت و کلاه خود. چرا به اين شکل نماز مي خوانيم؟ قرآن مي گويد: «وَدَّ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْ تَغْفُلُونَ» دشمن مي خواهد شما غافل باشيد.

حالا آيه را بخوانم: «بِاِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَانِ الرَّحِيمِ»، «وَإِذَا» هرچه را مي فهميد شما معني کنيد، «إِذَا» يعني چه؟ با هم بگوييد، زماني که، «وَإِذَا كُنتَ فِيهِمْ» پيغمبر وقتي در مردم هستي، «فَأَقَمْتَ لَهُمْ الصَّلَاةَ» خواستي اقامه نماز بکني، پانصد تا سرِ نماز نرويد، «فَلْتَقُمْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ مَعَكَ» از اين پانصد تا يک طائفه اي اقتدا کنند، اين طائفه اي هم که اقتدا مي کنند «وَلْيَأْخُذُوا أَسْلِحَتَهُمْ» کلتشان بغلشان باشد، «فَإِذَا سَجَدُوا» وقتي اين دويست و پنجاه تا سجده مي کنند، «فَلْيَكُونُوا مِنْ وَرَائِكُمْ» يک عده پشت سر اينها باشند، رکعت دوم «وَلْتَأْتِ طَائِفَةٌ أُخْرَى لَمْ يُصَلُّوا» آن دويست و پنجاه تايي که سرِ نماز نيستد، آنها رکعت دوم بيايند «فَلْيُصَلُّوا مَعَكَ» آنها به رکعت دوم اقتدا کنند، رکعت دومي‌ها «وَلْيَأْخُذُوا حِذْرَهُمْ وَأَسْلِحَتَهُمْ» هم کلت، هم کلاه خود، چرا؟ «وَدَّ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْ تَغْفُلُونَ» النساء/102 دشمن دوست دارد شما غافل بشويد، همه که رفتيد به سجده، همه را به رگبار ببندد. نماز ظهر پانصد تا اقتدا کردند، نماز عصر. . . حالا از اين فرمول‌ها پيداست. من در اين تفسير، تفسير نور، بيست تا نکته نظامي در اين تقريباً اگر فراموش نکرده باشم، بيست تا نکته نظامي نوشتم. يکي اينکه سرباز مسلمان بايد نماز جماعت را بلد باشد که رکعت اول چه کند، رکعت دوم چه کند.

سرباز مسلمان بايد وضو داشته باشد. سرباز مسلمان بايد به قدري چابک باشد که در فاصله يک رکعت بتواند شيفتش را عوض کند. يعني بايد مسئله بلد باشد، با وضو باشد، در يک لحظه بتواند شيفت عوض کند، يعني عدالت فقط براي تقسيم وام و کره و روغن و کود شيميايي نيست. پيشنمازي هم بايد عادل باشد. يعني دويست و پنجاه نفر نگويند که کي گفت شما نماز بخوانيد ما نماز نخوانيم؟ دويست و پنجاه تا رکعت اول، دويست و پنجاه تا رکعت دوم. يعني در نماز جماعت هم بايد عادلانه باشد. نبايد در يک شهري چهل تا واعظ و مداح باشد، يک شهري هيچ واعظ و مداحي نباشد. در يک خيابان سي تا دکتر باشد، در يک روستايي، در يک جا مثلاً اين همه آخوند باشد، در بيست تا روستا هيچ آخوند نباشد. من اينجا بگويم، روحانيّون در هر منطقه اي، يعني بنده که کاشان هستم بايد با طلبه هاي کاشان بنشينم جلسه بگيرم، روستاهايي که کاشان ندارند، شيفتي برويد، روز قيامت خدا قرائتي را نمي بخشد که بگويند تو در تلويزيون تهران بودي، اما فلان روستا آخوند نداشت. ممکن است من نتوانم بروم، اما لااقل سالي يک بار که نوبتم مي شود.

سالي يک روستا که مي روم. اگر کاشان پانصد تا روستا دارد، پانصد تا هم طلبه دارد، هر طلبه اي يکي‌اش را در سال يک بار مي شود رفت. آن مقدار را مي شود رفت. البته حالا من به اندازه خودم مسافرت مي کنم. من سالي صد تا سفر تقريباً سهميه‌ام است. حالا کاشاني‌ها نگويند قرائتي چرا حرفهايي که مي زند خودش عمل نمي کند! به هر حال، ولي خوب در عين حال مقصّر هم هستم، قصور و تقصير هم دارم، از خدا عذرخواهي مي کنم. از اين چه مي فهميم؟ دشمن براي ما چه مي خواهد؟ غافل، دشمن براي ما «تُدْهِنُ» سازش، دشمن براي ما کافر، مي خواهد شما برگرديد، دست از مکتب بکشيد کاري‌تان ندارد. خيلي کشورها مسلمان هستند، ولي اسلامشان، اسلام آمريکايي است، يعني اسلامي است که آمريکا مي پذيرد، فقط آن چوب در گلو، اسلامِ جمهوري اسلامي است، اين هم بخاطر اينکه گفتيم نه شرقي، نه غربي. گفتيم نه سازش، نه ذلّت. «لَو تُدْهِنُ»، «تُدْهِنُ» يعني سازش، «دُهن»، «تُدْهِنُ» از «دُهن» است، «دُهن» يعني روغن، روغن مالي، ما مي گوئيم ماست مالي، روغن مالي، يعني سازش. آنها دوست دارند روغن مالي کنيم، آنها هم با تو روغن مالي کنند. يعني دوست دارند با نرمش از کنار هم رد شويم. «تُدْهِنُ فَيُدْهِنُونَ» القلم/9.

در جلسه قبل هم گفتم، اينجا هم مي گويم. خيلي بايد خدا را شکر کنيم، نسل قديم آمريکا را مي شناخت، چون هم در زمان شاه شکنجه هاي شاه را ديده بود، هم در جمهوري اسلامي جنگ و اينها، از بعد از صلح، نسلِ نو آمريکا را نمي شناخت، ما مشکل داشتيم چگونه به نسل نو بگوييم آمريکا جنايتکار است. همين که آمريکا گفت در انرژي هسته اي ايراني‌ها نفهمند، تحقيق نکنند، همه بچه‌ها فهميدند آمريکا مي گويد همه دنيا بفهمند، بچه هاي ايران نفهمند. اين ديگر کينه آمريکا آمد در دل. ما از خدا متشکريم که با اين کارِ احمقانه، کينه آمريکا در دلِ بچه‌ها آمد. کارِ آخوندها و کار دانشمندان و اساتيد دانشگاه، کارشان سبک شد. همه فهميدند که آمريکا چرا مي گويد اسرائيل داشته باشد، شما نداشته باشيد. همه کشورها داشته باشند، شما نداشته باشيد. اين لطف خدا بود، يک قدمي برداشت.

خدايا، تو را به حقّ محمد و آل محمد دشمنان ما را شاد نکن. (الهي آمين) دشمنان ما را خوار و ذليل بفرما. (الهي آمين) دشمن مي خواهد ما در فشار باشيم، همه سختي هاي ما را برطرف بفرما. (الهي آمين) دشمن مي خواهد ما غافل باشيم، خدايا ما را از غافلين قرار نده. (الهي آمين) دشمن مي خواهد ما سازش کنيم، خدايا ما را با نااهل سازش کار قرار نده. (الهي آمين) دشمن مي خواهد ما دست از مکتب برداريم، خدايا ما را نسبت به مکتب وفادار قرار بده.

والسلام عليکم و رحمه الله و بركاته

/ 1