نقش امام زمان عليه السلام در بقاي هستي
بِاِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَانِ الرَّحِيمِالهي انطقني بالهدي و الهمني التقويبينندهها بحث را در ماه شعبان مي بينند، ماهي که امام زمان (ع) در آن متولد شده، در سال هم ما بايد سالها و سالها راجع به حضرت مهدي صحبت کنيم، منتهي اميدواريم که خدا ما را ببخشد، تقصير و قصوري بوده، ولي ماه شعبان را بايد بحثي داشته باشيم. حالا چه قبل از نيمه ي شعبان پخش شود چه بعد از نيمهي شعبان،موضوع بحثمان نقش امام است، «لولل الحجه اذن لاخت» اين مضمون است که اگر حجت خدا نباشد، زمين اهل خود را مي خورد، اين حديث را مي خواهيم تحليل کنيم چون به ما گفتهاند اگر يک حديثي شنيديد، با قرآن متر کنيد، اگر هم وزن قرآن بود بپذيريد، اما اگر ضد قرآن بود و نقيض قرآن بود، اين حديث را به ديوار بزن، يعني بايد حرفها، مي خواهيم ببينيم جايگاه قرآني اين حديث چه چيزي است، يک بحث قرآني فني است، و چون شما هم همه آموزش پرورشي هستيد، و تربيت نسل در اختيار شما است، ممکن است خيلي از قسمتها را نتوانيد براي بچهها بگوييد، ولي من طوري مي گويم که براي بچهها هم بتوانيد بگوييد.بسم الله الرحمن الرحيمبچهها اين شعر را بلد هستند، ابرو و باد و مه و خورشيد و فلک در کارند، اين آيه ي قرآن است، اين شعر از قرآن گرفته شده است، چون در قرآن کلمه ي لکم زياد است، در قرآن کلمه ي لکم تا بخواي داريم، «خَلَقَ لَکُمْ» «سَخَّرَ لَکُمْ» «مَطاع لَکُمْ»، «خَلَقَ لَکُمْ» همين است، ابرو و باد و مه و.... يعني خداوند هستي را براي ما آفريده است. «خَلَقَ لَكُم مَّا فِي الأَرْضِ جَمِيعاً البقرة/29» جميعا گفته يعني آنچه در زمين است براي شما آفريده شده است، پس تمام آفريده هاي زمين براي ما است، به دليل اينکه قرآن مي فرمايد، «خَلَقَ لَكُم مَّا فِي الأَرْضِ جَمِيعاً البقرة/29» ما گنهکاريم يا گنهکار نيستيم، بشر گناه مي کند، نمي کند.1- گناه و ظلم، عامل کيفرهاي الهي در دنيا
قرآن مي گويد حالا که گناه مي کني، من بايد همه را نيست کنم، قرآن مي فرمايد «لَوْ يُؤَاخِذُ اللّهُ النحل/61» لو يعني اگر،«لَوْ يُؤَاخِذُ اللّهُ النحل/61» اگر خدا مؤاخذه کند، اگر خدا خواسته باشد مؤاخذه کند، اگر خداوند الله ناس را، اگر خدا ناس را مؤاخذه کند به عملي که انجام داده اند، بظلمهم مي گويد، «بِظُلْمِهِم مَّا تَرَكَ عَلَيْهَا مِن دَآبَّةٍ النحل/61» يعني اگر خدا خواسته باشد مردم را به خاطر گناهشان مچ بگيرد هر چه جنبنده است، بايد نابود شود، چون من همه را براي شما آفريدهام و بشر به خاطر گناهش اگر بخواهد مچ بگيرد بايد همه را نابود کند، اين که خدا آفريده و ما را نابود نمي کند، پيدا است يک چيزي در آن است، اين موج بايد ما را غرق کند موج گناه، اين که ما شنا بلد نيستيم، بيخود در دريا شنا مي کنيم، موج هم طوفاني است بايد غرق شويم چرا غرق نمي شويم.2- نقش انبيا و اوليا در حفظ هستي
قرآن مي فرمايد که «وَمَا كَانَ اللّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ الأنفال/33» يعني خدا مردم را عذاب نمي کند، چرا براي اينکه «وَأَنتَ فِيهِمْ الأنفال/33» چون تو در بين مردم هستي، تکرار مي کنم 1ـ هستي براي بشر آفريده شده، «خَلَقَ لَكُم مَّا فِي الأَرْضِ جَمِيعاً البقرة/29» جميعا يعني همه ي آنچه در زمين است براي بشر است، بشر هم براي عبادت آفريده شده است، «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ الذاريات/56» هستي براي ما آفريده شده ما هم براي اينکه بنده ي خدا باشيم آفريده شده ايم، قرآن مي گويد اگر خدا بخواهد مچ بگيرد به خاطر گناهانتان مچ بگيرد همه را نابود مي کند، پس ما چون گناه مي کنيم خدا همه را نابود مي کند، چرا نابود نمي کند؟ مي گويد «وَأَنتَ فِيهِمْ الأنفال/33» خدا عذاب نمي کند چون تو پيغمبر در مردم هستي، يعني وجود يک شخص ولي خدا باعث مي شود که خداوند، با اينکه مردم خلاف مي کنند خداوند کارشان نداشته باشد، «وَأَنتَ فِيهِمْ الأنفال/33» ممکن است شما بگوييد و انت براي شخص پيغمبر است، مي گوييم نه در مواردي داريم که، «بکم ينفس الحمد و يکشف الضر» «بکم فتهلا و بکم يختم» يعني اين شخص پيغمبر به عنوان ولي خدا است، پوست و گوشت شخصي او مهم نيست، مقام نبوت و مقام رسالت است که اين مقام ولي اللهي به اهل بيت او هم رسيده است. در زيارت جامعه داريم، صفاتي که ما براي پيغمبر مي گوييم، همه را براي امير المؤمنين هم قائل هستيم، همه را براي حضرت مهدي هم قائل هستيم، فقط يک فرق است و آن است که به پيغمبر وحي مي شد به غير پيغمبر وحي نمي شود، «الّا انه لا نبي بعدي» به گفته ي شيعه وسني پيغمبر به علي بن ابي طالب گفت: همه ي مقامات من را تو داري «الّا انه لا نبي بعدي»3- حضور حضرت لوط، مانع نزول عذاب
اين براي اسلام نيست، اين براي انبيا قبل هم بوده است. خدا به فرشتهها گفت برويد قوم لوط را زير و رو کنيد، فرشتهها آمدند ديدند حضرت لوط هم آنجا است گفتند خدايا اينجا را زير و رو کنيم، «إِنَّ فِيهَا لُوطًا العنكبوت/32» آيه ي قرآن است که خواندم، «إِنَّ فِيهَا لُوطًا العنكبوت/32» پيغمبري به نام حضرت لوط اينجا است، فرمود: خدا فرمود «نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَن فِيهَا العنكبوت/32» من مي دانم پيغمبر اينجا است به او مي گويم، برو وقتي رفت شما شهر را زير و رو کنيد، کسي مي گفت هواپيما به اين بزگي را چطور ميدزدند، گفت: تا پايين است بزرگ نمي دزدند، مي گذارند به آسمان برود کوچک شد مي دزدند. يعني فرشتهها هم مي دانند جايي که ولي خدا است، نبايد عذاب نازل شود. وقتي خدا به فرشتهها گفت قوم لوط جنايتکار هستند، مفسدند، برويد شهرشان را زير و رو کنيد، فرشتهها آمدند ديدند پيغمبري به نام حضرت لوط است گفتند خدايا ما اينجا شهر را چگونه زير و رو کنيم پيغمبر آنجا است، «إِنَّ فِيهَا لُوطًا العنكبوت/32» گفت بله «نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَن فِيهَا العنكبوت/32» من مي دانم آنجا پيغمبر است منتهي مي گوييم به او مي گوييم «فَأَسْرِ بِأَهْلِكَ هود/81» مي گوييم بلند شو و برو، وقتي رفت آن وقت منطقه از ولي خدا خالي مي شود زير و رو مي شود.«بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ»سؤال: اگر وجود ولي خدا نباشد، اين بشر با اين جناياتش قابل تحمل نيست «وَلَوْ يُؤَاخِذُ اللّهُ النَّاسَ بِظُلْمِهِم مَّا تَرَكَ عَلَيْهَا مِن دَآبَّةٍ النحل/61» اين آيه چند بار هم تکرار شده است، عرض کنم به حضور شما که آيه اي ديگر داريم که اگر ولي خدا در منطقه نباشد، زيرو و رو مي شويد، آيه اش اين است، «وَإِن كَادُواْ لَيَسْتَفِزُّونَكَ مِنَ الأَرْضِ الإسراء/76» اينها مي خواهند تو را از منطقه تبعيد کنند، به پيغمبر مي گويد: پيغمبر مشرکين تصميم گرفتهاند تو را از مکه بيرون کنند، اگر تو در مکه نباشي «إِذًا لاَّ يَلْبَثُونَ خِلافَكَ إِلاَّ قَلِيلاً الإسراء/76» اگر تو در مکه نباشي مکه هم زير و رو مي شود، يک چيزي به شما مي گويم، دو بار به کعبه حمله شد، يکبار خدا غضب کرد، يکبار خدا غضب نکرد، سؤال: چرا خدا يکبار غضب کرد، يکبار غضب نکرد، يکبار ابره پادشاهي بود در کشور خودش کعبه ساخت به مردم گفت به جاي مکه دور کعبه اي که من در کشور ساختم طواف کنيد، به کعبه اش جسارت شد، بي اعتنايي شد، عصباني شد گفت حالا که کعبه من را محل نگذاشته ايد من هم کعبه ي شما را خراب مي کنم.لشگر فيل سواري تشکيل داد آمد کعبه را خراب کند، قرآن مي گويد که «أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِأَصْحَابِ الْفِيلِ الفيل/1» اين که مي گويد اصحاب فيل، اين فحش است، مثل اينکه بگويند اصحاب الاغ، عوض اينکه آدم بگويد اصحاب رسول الله، اصحاب؟ علي بن ابي الطالب مي گويد اصحاب فيل، يعني انسان مي تواند اينقدر سقوط کند که جزء اصحاب حيوان شود، آيا نمي بيني که خدا به اصحاب فيل چه کرد، فيل سوار هايي که آمدند کعبه را خراب کنند، «تَرْمِيهِم بِحِجَارَةٍ مِّن سِجِّيلٍ الفيل/4» به حجاره سنگ کوچک از سجّيل حالا اين چه مواد اتمي داشته، نمي دانم قرآن مي گويد وقتي به سر آنها مي خورد، «فَجَعَلَهُمْ كَعَصْفٍ الفيل/5» يعني کاه مأکول يعني اکل شده خورده شده کاه خورده شده مي شود پِهِن، اين سنگ ريزه از عدس بزرگتر بود از نخود کوچک تر به مخ هر کس مي خورد پودر مي شد،
4- حمله يزيد به شهر مکّه و تخريب کعبه
اينجا يک سؤال است کساني که سوء قصد به کعبه کنند، خداوند «فَجَعَلَهُمْ كَعَصْفٍ مَّأْكُولٍ الفيل/5» اين يک سؤال، سؤال دوم يزيد کعبه را با منجليق خراب کرد چرا خدا غضب نکرد، چطور اَبرَه که خواست کعبه را خراب کند نابود شد امّا يزيد کعبه را خراب کرد و خراب هم شد و طوري هم نشد، چرا خدا آنجا لشکر يزيد را نابود نکرد. آنجا که که خدا غضب نکرد، به خاطر اينکه کسي رفته بود داخل کعبه که ضد امام بود چون در آن زمان سه نفر بودند، يکي يزيد بود که اعدعا داشت به نا حق، يکي امام حسين (ع) بود که اعدعا داشت به حق، يکي هم ابن ذبير بود، ابن ذبير هم اعدعا داشت، مي گفت: نه يزيد نه حسين،من، آن وقت يزيد دنبال ابن ذبير مي گشت، ابن ذبير رفت در کعبه پنهان شد، يزيد براي اينکه دشمن خود را بکشد کعبه را به منجليق بست، کعبه خراب شد، امام کعبهاي که ابن ذبير در آن پنهان شود آن کعبه هم ديگر کعبه، نيست. کعبه اي که علي در آن متولد شود، آن کعبه است. کعبه اي که پناه گاه ابن ذبير، چون ابن ذبير همينطور که ضد يزيد بود ضد امام حسين هم بود، دشمن امام اگر در کعبه هم باشد، کعبه هم خراب شود طوري نيست. «لَا أُقْسِمُ بِهَذَا الْبَلَدِ وَأَنتَ حِلٌّ بِهَذَا الْبَلَدِ البلد/2-1» به اين کعبه قسم، چون تو در آن حلول کردي،5- نقش امام غائب در بقاي اهل زمين
گاهي نگويند امام زمان غائب است چه خاصيتي دارد، وجود او باعث، شما نگوييد کوهها چه اثري دارد، قرآن مي گويد: ما؟؟؟ کوهها را قرار داده ايم و اگر کوهها نبود «تَمِيدَ بِكُمْ النحل/15» زمين دائماً شما را مي جنباند. گداختگي درون زمين طوري است که پوست زمين هميشه در حال لرزش است، اين کوه است که اين پوسته را نگه داشته است، پدر پير مرد ممکن است با بچه اش فوتبال و واليبال نزند، نگويد تو به چه درد مي خوري اصلاً اگر سايه ي پدر بالاي سر تو نباشد، جوان هاي هرزه هزار نگاه بد به تو مي کنند، همين که بفهمند تو پدر و مادر داري سايه اش براي شما، اصلاً سايه اش، اين مهم است، گاهي وقتها ايام جنگ يک پيرمردي از علما مي رفت مثل آية الله شهيد محراب، آية الله مدني، آية الله اشرفي، صدوقي، بعضي از اين علما دستغيب، آية الله مشکيني با لباس رزم مي رفت داخل رزمنده ها، اين نمي توانست آرپيچي بزند نه مي توانست، آن حرکتهاي رزمنده هاي بسيجي را داشته باشد، رزم شبانه، روزانه، ولي همين وجود آية الله اشرفي در جبهه، هزرا نفر را شارژ مي کرد، من از امام زمان معذرت مي خواهم در آموزش مجبورم مثال بزنم، در غير اين صورت تمام مثل هايي که زدم بايد از حضرت مهدي عذر خواهي کنم، که حضرت مهدي را به پير مرد در جبهه تشبيه کنيم، تشبيه کنيم به نخ اسکناس، تشبيه کنيم به مزرعه، همه ي تشبيهها در شأن حضرت مهدي نيست من از ايشان معذرت مي خواهم منتهي، گفت که آدم در آموزش «إِنَّ اللَّهَ لاَ يَسْتَحْيِي أَن يَضْرِبَ مَثَلاً مَّا بَعُوضَةً فَمَا فَوْقَهَا البقرة/26» در آموزش ما مي خواهيم، اصل اين است که بفهمد.«بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ»آقايوني که دير پاي تلوزيون آمدند، بحث چيست. حديثي داريم به اين مضمون، اگر حجت نباشد زمين مردم را مي بلعد، با چه بياني اين را براي نسل نو بگوييم، بيانش اين است که خداوند کلمه ي لکم در قرآن زياد آورده است، ترجمه ي لکم، لکم همان شعر ابر و باد و مه و خورشيد است يعني هستي را خدا براي بشر آفريده است، بشر را هم براي عبادت آفريده، اگر بشر از اين عبادت خارج شود و ظلم کند روي زمين چيزي باقي نمي ماند چون فلسفه ي وجودي ديگر ندارد، چون همه براي ما است اگر او نباشد فلسفه ي وجودي ندارد، مي گويند کسي رفته بود سر کلاس فلسفه نشسته بود، به استاد دانشگاه گفت آقا بحث ما اقتصاد است، شما که صحبت مي کنيد چه دليلي دارد که لامپ روشن باشد، ما حرف هاي شما را مي شنويم لامپ را خاموش کن، اين ضد اقتصاد است صرفه جويي نيست، استاد مقداري به شاگرد نگاه کرد گفت: باشد برق را خاموش کرد، همينطور که برق خاموش شد، ديدند شاگرد لباسهاي خود را در مي آورد، گفتند چرا؟گفت من لباس پوشيدهام اصطحلاک دارد، به خاطر اينکه وقتي مي بينم تاريکي است، کسي من را نمي بيند، به چه دليل لباس هايم اصطحلاک داشته باشد، استاد گفت بلد شو و برو تو پروفسور اقتصاد هستي، لازم نيست تو درس بخواني، فلسفه ي وجودي بشر، هستي براي چه آفريده، دليل وجود چيست؟ بشر است، «خَلَقَ لَکُمْ» ابر و باد و مه خورشيد براي بشر است، پس هستي براي ما است ما براي چه هستيم؟ ما براي «لِيَعبُدونَ» براي عبادت، عبادت چيست؟ عبادت هر کاري که رنگ خدا داشته باشد، نماز است، مطالعه است، کار است، خدمت به جامعه است، همه ي اينها جزء عبادت است، هر کاري که براي خدا باشد عبادت است. شوهر داري، همسر داري، بچه داري، خانه داري، همسايه داري، رفيق داري، هر کاري که نيت تو خدا باشد عبادت است. پس هستي براي بشر است، بشر براي عبادت است، معناي عبادت يعني کارها رنگ الاهي داشته باشد، حالا اگر هستي را براي بشر آفريديم و بشر را براي عبادت آفريديم، امّا بشر چون آزاد بود عبادت نکرد، ظلم کرد، مي گويد، خوب اگر ظلم کرد، ديگر وجود اين بشر نياز نيست، چون هستي براي عبادت است، اگر اين عبادت نکرد خوب بر مي داريم، سفره را پهن کرده ايم براي اينکه مهمان غذا بخورد، اگر غذا نمي خورد سفره را جمع کنيم. اگر اين هستي را پهن کرديم، خلق کرديم، براي عبادت، اگر مردم ظلم کردند، در هم بپيچ، سؤال:
1 ـ ما که عبادت نمي کنيم
2 ـ ظلم هم مي کنيم
3 ـ خدا هم سفره را جمع نکرده، مي گوييم به خاطر اينکه آيه اي ديگر داريم به خاطر اينکه، «مَا كَانَ اللّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَأَنتَ فِيهِمْ الأنفال/33» به خاطر وجود تو سفره باز است، گاهي وقتها سر سفره همه غذا مي خورند و مي روند و گاهي هم نفله مي کنند، اما يک آدم حسابي، نشسته و مشغول غذا است صاحب خانه، به خاطر اينکه يک آدم حسابي غذا مي خورد، به خاطر آن غذا سفره را جمع نمي کند. گاهي خادم مسجد مي بيند، همه رفتند، يک نفر مرد خدا در مسجد عبادت مي کند، به خاطر يک نفر لامپ هاي مسجد را خاموش نمي کند، سانس استخر تمام شده است، امّا به خاطر اينکه يک آدم در آنجا شنا مي کند استخر را باز نگه مي دارند. يک آدم آنجا باشد «وَأَنتَ فِيهِمْ الأنفال/33» يعني به خاطر وجود تو، وجود پيغمبر، وجود اهل بيت چطور، وجود اهل بيت همان وجود پيغمبر است. يعني تمام کمالات پيغمبر را اهل بيت دارند.