سرمايه‌ي عمر و بازار دنيا - [درس هایی از قرآن] : سرمايه‌ي عمر و بازار دنيا نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

[درس هایی از قرآن] : سرمايه‌ي عمر و بازار دنيا - نسخه متنی

محسن قرائتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سرمايه‌ي عمر و بازار دنيا

تاريخ پخش: 20/12/88

بسم الله الرحمن الرحيم

الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي

نسل عزيز، نسل نو بايد بگويم كه خوشا به حال شما كه نو هستيد. ما پشممان را بافتيم. زمينمان را ساختيم. ولي شما پشم نبافته و زمين نساخته هستيد. مي‌توانيد طوري ساختمان كنيد كه ديگر مثل ما قسمت‌هاي هدر رفته نداشته باشيد؟ سرمايه‌ي خود را كجا مصرف كنيم؟ موضوع بحث من اين است.

بسم الله الرحمن الرحيم.

سرمايه‌ي عمر. يك امكاناتي داريم اين امكانات را، عمر، سلامتي، علم، قدرت، استعداد، آبرو، امكانات، و غيره... اينها را كجا مصرف كنيم؟ و مردم كجا مصرف مي‌كنند؟ خودشان را به چه كسي مي‌فروشند؟ با چه كسي معامله مي‌كنند؟به چقدر؟ قرآن خيلي آيه داريم كه مي‌گويد: بد معامله مي‌كنيد. بد مي‌فروشيد. «بِئْسَمَا اشْتَرَوْا» (بقره/90) چقدر بد معامله كردي. خودت را مفت باختي. آتش به عمرت زدي. آتش به مالت زدي. ما در اين دنيا نمي‌توانيم چيزهايمان را نگه داريم. يعني بخواهيم يا نخواهيم بايد لحظه به لحظه‌ي عمرمان برود. آدم قالي‌اش را مي‌تواند نفروشد. خانه‌اش را مي‌تواند نفروشد. ولي نمي‌تواند بگويد: عمرم را صرف نمي‌كنم. بخواهيم يا نخواهيم عمرمان صرف مي‌شود. يعني ما در اين بازار مجبور به فروش هستيم. «الدُّنْيَا سُوق‏» (بحار الانوار/46/326) يعني دنيا بازار است. مردم مجبور به فروش هستند، نمي‌توانيم بگوييم: من عمرم را نگه مي‌دارم. عمرم را به كسي نمي‌دهم. بخواهيد يا نخواهيد مجبور هستيد لحظه به لحظه... به چه كسي و به چه چيزي بفروشيد...

اگر اين عمر را به خدا بفروشيم، يعني براي خدا درس بخوانيم. براي خدا حرف بزنيم. هرچه خدا گفته گوش بدهيم. هرجا خدا گفته پيدا بشويم. به چه كسي بفروشيم و به چه چيزي بفروشيم.

1- خواستِ خدا يا خواستِ خود يا مردم؟

1- به خدا بفروشيم.

2- به خود، با خود معامله كنيم.

3- به ديگران بفروشيم. الآن شما مثلاً 16 سالتان است. 15 سالتان است. انشاء الله تا 80 سال و بيشتر عمر داريد. اگر بگوييم: 85 سال، 15 سالش برود، 70 سال عمر داريد. مي‌خواهيد به چه كسي بفروشيد؟حالا بنده 65 سالم است. اين بن عمرم را مي‌خواهم به چه كسي بفروشم؟ يا بايد به خدا بفروشم. يا بايد هرچه خودم دوست دارم. دنبال خواسته‌هاي خودم بروم. يا ببينم مردم چه مي‌خواهند؟ دنبال جلب رضاي خدا باشم، يا جلب رضاي مردم يا هرچه كيفم مي‌كشد. خوشم مي‌آيد بگويم: بله، خوشم نمي‌آيد بگويم: نه! به خدا يا خود يا ديگران. اگر با خدا معامله كنيم، چندتا چيز گيرمان مي‌آيد. چرا؟ اگر با خدا معامله كنيم. امتيازاتي دارد.

2- امتيازات معامله با خدا

امتيازات معامله با خدا: 1- خداوند جنس كم را نيز مي‌خرد. يك الله اكبر بگويي خداوند قبول مي‌كند. يك سبحان الله، كم را هم مي‌خرد. حتي نيّت را هم مي‌خرد. شما نيّتت خوب باشد، ولو موفق نشوي كاري را انجام دهي. مي‌روي مسجد نماز بخواني، بعد مي‌بيني در مسجد بسته است. همينكه نيّت كردي جماعت بخواني ثواب نيّت، ثواب جماعت به شما مي‌دهد. نيّت كردي به تشنه آب بدهي. آب را مي‌بري مي‌گويد: من ميل ندارم. او آب نخورد. نيّت مي‌كني مي‌گويي: «حي علي الصلاة» اذان مي‌گويي. اصلاً اين كر است. صدا را نمي‌شنود. يا مي‌شنود نمي‌آيد. كر باشد يا شنوا، بيايد يا نيايد، مؤذن ثواب خودش را دارد. خدا جنس كم را هم مي‌خرد. نصفش را من مي‌خوانم، نصفش را شما بخوانيد. «فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ» (زلزله/7) يعني به مقدار ذره‌اي كار شود، ذره را هم مي‌خرد. مردم جنس كم نمي‌خرند. اگر شما به پدرت گفتي: پول بده. مبلغ خيلي كم به شما داد، ناراحت مي‌شوي. اگر خانم به شوهرش گفت: برو يك كيلو گوشت بگير، برود يك سير بگيرد. بگويد: برو يك كيلو انگور بگير، برود يك سير انگور بخرد، ناراحت مي‌شود. اگر چاي در مجلس به شما مي‌دهند، يك دو سه قطره چاي در استكان باشد، استكان نصفه باشد شما ناراحت مي‌شوي. اما خدا جنس كم را مي‌خرد.

2- جنس معيوب را هم مي‌خرد. مردم جنس معيوب را نمي‌خرند. اگر پرتقالي، گوجه و خياري پوسيده باشد نمي‌خرند. اما خدا جنس معيوب را هم مي‌خرد. جنس كم مي‌خرد، آيه‌اش را خوانديد، «مِثْقالَ ذَرَّةٍ» جنس معيوب مي‌خرد، جمله‌اش اين است. امام نماز كه مي‌خواند مي‌گويد: «إِلَهِي إِنْ كَانَ فِيهَا خَلَلٌ أَوْ نَقْصٌ مِنْ رُكُوعِهَا أَوْ سُجُودِهَا» (بحار الانوار/83/38) اگر ركوعش يا سجودش خلل يا عيبي داشت، يعني با عيب‌هايش با هم بردار.

3- به روي خود نمي‌آورد. جنس معيوبي كه مي‌خرد به روي خود نمي‌آورد.

«يَا مَنْ أَظْهَرَ الْجَمِيلَ وَ سَتَرَ الْقَبِيح‏» (كافي/2/578)

4- گران مي‌خرد. خدا به بهشت مي‌خرد. اگر با خودت معامله كني، براي نفس خودت انجام دهي، نفس انسان لحظه‌اي است. در يك لحظه يك جك مي‌گويد، مي‌خندد. قهقهه مي‌زنند، بعد از 5 دقيقه هم هيچي! لذت‌هاي ما مثل خاراندن دست است. يك لحظه كه دست مي‌خارد، آدم وقتي مي‌خاراند حال مي‌آيد. بعد از يك دقيقه نه اينجا چيزي است، نه اينجا. يك كسي را دست مي‌اندازيم، مسخره‌اش مي‌كنيم. كيف مي‌كنيم. قهقهه مي‌خنديم. بعدش هيچي! يعني معامله با خود همان لحظه است. خود آن لحظه هستيم. ديگران هم همينطور هستند. بالاترين مقام رييس جمهور است.يا چهار سال است، يا هشت سال. خودمان را به رييس جمهور بفروشيم؟ من كه مي‌توانم با خدا معامله كنم، خودم را به شوراي شهر بفروشم. به وكيل مجلس بفروشم؟ با هركس معامله كنيم.

3- بي‌وفايي دنيا به انسان، حتي فرزندان

حتي اگر پدر و مادرها خدا رافراموش كنند. فقط به خاطر رضاي بچه‌شان يك كاري بكنند، يك كاري مي‌كنند مثلاً درآمد حرامي است كه براي بچه‌اش خانه بخرد. جهاز بخرد. دروغ مي‌گويد براي اينكه زندگي‌اش بهتر راه بيافتد. خوب اين بچه چقدر بچه است؟ اگر در ايران باشد، يك بوليز مشكي مي‌پوشد. يا تا هفتم، يا تا چهلم! بعد هم خلاص. اگر آمريكا باشد به احترام مرگ مادر يك دقيقه سكوت مي‌كند. اروپا باشد يك دقيقه سكوت مي‌كند. يعني آدم اگر فداي بچه‌‌اش هم باشد باخته است. اين را بايد خيلي دقت كنيم كجا خودمان را خرج مي‌كنيم. الآن مملكت ما و همه‌ي ما نگاه مي‌كنيم افراد دارند خودشان را به چه چيزي مي‌فروشند؟

اصلاً اگر كل دنيا را به شما بدهند، مي‌ارزد؟ نه! قرآن بخوانم. اعوذ بالله من الشيطان الرجيم، «مَتاعُ الدُّنْيا قَليل‏» (نسا/77) دنيا چيزي نيست. تو بهتر از دنيا هستي. بهترين مواد دنيا طلا است. گرانترين اشيا دنيا طلا است. شما انسان هستيد. طلا جماد است. انسان خودش را فداي جماد كند؟ خدا مطهري را رحمت كند. كاشان آمده بود. من خدمتش بودم. مي‌گفت: اين دعا گرچه براي ماه رجب است ولي تو هرروز بخوان. دعا اين است. «خَابَ الْوَافِدُونَ عَلَى غَيْرِك‏» (بحار الانوار/95/389) باختند آنهايي كه خودشان را به غير خدا فروختند. من دينم را بفروشم براي اينكه چه كسي رييس شود. دينم را بفروشم براي اينكه چه كسي پولدار شود؟ دينم را بفروشم براي اينكه چه كسي از من خوشش بيايد؟ خوشش بيايد چه مي‌شود؟ بدش بيايد چه مي‌شود؟

قرآن بخوانم. اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. «قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُم‏» (انعام/91) بگو خدا، باقي را رها كن. هركس خدا دارد چه ندارد؟ با كسي گره بزنيم كه او پيروز است. باقي‌هاشايد پيروز شدند، شايد شكست خوردند. ولي خدا پيروز است و پيروزي‌اش ابدي است. تمام اينهايي كه با خدا كشتي گرفتند شكست خوردند. چند نمونه بگويم. زليخا با خدا كشتي گرفت. يعني گفت: كاري مي‌كنم هيچ‌كس نفهمد. همه‌ي درها را بسته است. «غَلَّقَتِ الْأَبْواب‏» (يوسف/23) يعني همه‌ي درها را سفت بست. نمي‌گويد: «غَلَقَ»، «َ غَلَّقَ» يعني سفت بست. نمي‌گويد: «َغَلَّقَ الْبْاب» مي‌گويد: «الْأَبْواب‏»‏ ابواب يعني همه‌ي درها را بست. نمي‌گويد: نوكرش بست. كنيزش بست. خودش بست. يعني خودش بست كه خاطرش جمع باشد. خودش بست. همه‌ي درها را هم بست. محكم هم بست. زليخا مي‌خواست هيچ‌كس نفهمد. همه فهميدند. اين كشتي با خداست.

4- پيروزي ماندگار، از آن خدا و خدا ياوران

هفده بار قبر امام حسين را شخم كردند، كه قبر امام حسين محو شود. روي كره‌ي زمين، حتي از پيغمبر، حتي از همه‌ي پيغمبرها، حتي از همه‌ي امام‌ها، از همه‌ي رييس جمهورها، از همه‌ي رهبرها، هيچ قبري روي كره‌ي زمين محبوب‌تر از قبر امام حسين نيست. براي اينكه افرادي خواستند محو شود. با خدا كشتي گرفتند. شاه گفت: عكس امام خميني هر جا باشد بايد طرف را بگيريم. هيچ عمامه به سري و هيچ مرجع تقليدي در طول تاريخ به اندازه‌ي امام خميني عكسش چاپ نشد. قرآن بخوانم. اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. «وَ اللَّهُ غالِبٌ عَلى‏ أَمْرِهِ» (يوسف/21) يعني خدا غالب است. با خدا كشتي نگيريد. شما عمرت را خرج او كردي، ممكن است پيروز شود، ممكن است شكست خورد. اگر پيروز شود، چهار سال و هشت سال است. اگر شكست بخورد كه هيچ! مواظب باشيم، درسي كه مي‌خوانيد براي مدرك مي‌خوانيد. خوب مدرك مي‌خواهي چه! حالا فوق ليسانس و دكتر بعدش خوب پست مي‌گيريم. خوب بعدش؟ مقام مي‌شويم. بعدش؟ هرچه باشيم زود گذر است. مواظب باشيم با چه كسي معامله مي‌كنيم. خيلي بحث مهمي است. بحث ساده‌اي است. ولي همه داريم خودفروشي مي‌كنيم. منتهي به چه كسي مي‌فروشيم مهم است.

به امام گفتند: چهل و سه تا راديو به شما بدگويي مي‌كند. خيلي است. زمان جنگ چهل و سه تا راديو، به امام جسارت مي‌كرد. امام فرمود: بگويد. من با خدا معامله كردم. همه بگويند: خوب، همه بگويند: بد. كسي كه در دستش طلا است، همه بگويند: سفال است. سفال باشد، همه بگويند: طلا است.

خدا كارهاي نشده را مزد مي‌دهد. خداوند به ابراهيم گفت: سر بچه‌ات را ببر. چون ابراهيم حدود صد سالگي بچه‌دار نشد، بعد با چقدر دعا بچه‌دار شد، حالا بچه‌اش 13 ساله شده و روبروي بابا راه مي‌رود. بچه‌اي كه صد سال است منتظرش بوده، حالا مي‌گويد: او را بخوابان و سرش را ببر. با پسرش مشورت مي‌كند مي‌گويد:من يك چنين خوابي ديدم. مي‌گويد: «يا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ» (صافات/102) «يا أَبَتِ» بابا جان! «افْعَلْ» يعني... بگوييد... انجام بده. «ما تُؤْمَرُ» يعني آنچه به آن امر شدي، اگر امر خداست چرا چانه مي‌زني؟ عجله كن. با قاطعيت، چاقو را روي گردن مي‌گذارد، خطاب مي‌رسد چاقو را بردار مي‌خواستم امتحان كنم. نمي‌خواستم خون ريخته شود. مي‌خواستم ببينم تو دل مي‌كني يا نمي‌كني؟ ديدم دل مي‌كني.

لازم نيست خون ريخته شود. همينكه جبهه مي‌رود ولو سالم برگردد، قرآن يك آيه دارد مي‌گويد كه: «فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْل‏» (آل عمران/174) يعني بعضي‌ها جبهه رفتند و سالم برگشتند. ولي ثواب مجاهد را دارند. و بعضي‌ها هم از ترس فرار كردند، همان كه از ترس فرار كرد به نحو ديگري مرد. چه افرادي جبهه رفتند و شهيد نشدند و چه افرادي از جبهه فرار كردند و از دنيا رفتند. مواظب باشيم با چه كسي معامله مي‌كنيم.

كساني كه به جاي خدا سراغ «دون الله» مي‌روند. در قرآن بيش از صد مرتبه كلمه‌ي «دون الله» و «دونه» است. «دون الله» يعني غير خدا.

5- خطر شرك در مسير زندگي مؤمنان

اگر در يك جاده‌اي، صد بار تابلو زدند خطر!خطر! خطر! احتياط! اگر صد بار تابلوي خطر زدند، پيداست خيلي خطرناك است. در اين مسير قرآن بيش از صد بار تابلو زده است. «دون الله» مواظب باش. اين پيداست كه آدم سريع با يك بستني، گول مي خورد. با يك فيلم گول مي‌خورد. با يك تلفن گول مي‌خورد. با يك شكل گول مي‌خورد. با يك وعده گول مي‌خورد. با يك تهديد گول مي‌خورد. با يك رشوه گول مي‌خورد. با يك تملق گول مي‌خورد. با يك خواب گول مي‌خورد. آدم‌هايي هستند
مثلاً يك خوابي مي‌بيند، فكر مي‌كند مثلاً ديگر همه كارهايش درست است. چون مي‌گويد: من خواب ديدم. خوب خواب ببين. شما هزار دفعه هم خواب ببيني خواب كه جلوي فقه را نمي‌گيرد. مي‌گويند: شخص بزرگواري خواب ديد، مسجد برو. اولين موجودي كه مي‌آيد خيلي احترام بگذار. گفت: باشد. بلند شد مسجد رفت، ببيند چه كسي مي‌آيد. يك مرتبه ديد يك سگ آمد. ديد سگ در مسجد حرام است. گفت: خواب ديدم. گفت: خواب چيه! شب دوم گفتند: مگر به تو نگفتيم! چرا بيرونش كردي؟ برو هر موجودي آمد احترامش كن. گفت: باشد. سه شب خواب ديد رفت مسجد ديد سگ آمد. گفت: اگر صد بار هم خواب ببينم دو هزار تا خواب در مقابل حكم شرعي پوك است! هزار بار هم خواب ببينم، كه احترام بگذارد، اما اسلام و مجتهد من، مرجع تقليد من، دين من، مي‌گويد: ورود سگ در مسجد ممنوع! آدم با خواب كه نمي‌تواند.

6- حق محوري، نه سنّ و سابقه و سواد

من خواب ديدم فلاني آدم خوبي است. بابا جان دروغ گفت. غيبت كرد. لجبازي كرد. قدرت پرست است. هواپرست است. تهمت زد. مگر با خواب... آقا سيد اولاد پيغمبر است. خوب مگر سيد اولاد پيغمبري كار حكم خدا را مي‌كند؟خلاف، خلاف است. سيد اولاد پيغمبر باشد يا نباشد. پير مرد است. خوب پير باشد. مگر سن جلوي دين را مي‌گيرد؟ممكن است يك پير خلاف كند. حالا آخر استاد است. مگر استادي جلوي خلاف را مي‌گيرد؟ حالا امشب عروسي است. حالا نماز باشد بعد. مگر عروسي جلوي نماز را مي‌گيرد؟ آخر حلقه‌ي طلا بر مرد حرام است. حالا اين نامزدي است. حالا اگر گفتيم: نامزدي مگر نامزدي حرام خدا را حلال مي‌كند؟ اين مثل را از من شنيديد. تكرار مي‌كنم. مي‌گويند: يك كسي جگر روي منقل گذاشت. شروع به باد زدن كرد. يك مرتبه گربه‌ها جمع شدند. گفت: بلالِ... بلال! فكر كرد اگر به جگر بلال بگويد، گربه‌ها مي‌روند. اينطور نيست كه اگر به حلقه‌ي طلا نامزدي گفتيم، حكم خدا عوض شود.

خودمان را به چه مي‌فروشيم؟ ما داشته‌ايم آدم‌هايي را كه در دو رشته درس خواندند. اين رشته نياز مردم بيشتر بوده، ولي اين رشته حقوقش بيشتر بوده است. در آخرين لحظه كه مي‌خواسته تصميم بگيرد، يك مرتبه اصلاً آدم‌هايي داشتيم تا دم بزنگاه سراغ مثلاً يك درسي رفتند، آن لحظه‌ي آخر، سالها و ماه‌هاي آخر فهميدند كه اگر رشته‌شان را عوض كنند، درآمدش بيشتر است. اين لامپ را در اين خيابان و شاه خيابان بزنيم، خيابان اصلي بزنيم، در اين خيابان هزار تا ماشين مي‌گذرد. اما لامپ را در آن كوچه بزنيد، 5 تا خانه است. آن كوچه بن بست است. مي‌گويد: من كار ندارم. سود كدام يك بيشتر است؟

زمان جنگ بنده اروپا رفتم. پزشك‌هاي ايراني را دعوت كرديم و گفتيم: در ايران جنگ است. شما هم پزشك هستيد، بچه‌ي ايران هستيد. يك كمكي بكنيد. گفتند: ما دلار بخواهيد مي‌دهيم. دوا هم بخواهيد مي‌دهيم. دلار، دوا. دارو مي‌دهيم. اما خودمان بياييم نه ما اينجا راحت‌تر هستيم. اين از اول كه دبيرستان رفت براي راحتي رفت. حالا اگر فرانسه راحت است، اما گفتند اگر سگ‌هاي آلمان را مداوا كنيد، دلارش بيشتر است. باز فرانسه را رها مي‌كند و سراغ سگ‌هاي آلمان مي‌رود. چون از روز اول كه درس خواند، براي رفاه درس خوانده است. درس براي خوشي خواند. مي‌خواست زندگي كند.

7- ارزش انسان به بندگي خدا، نه زندگي دنيا

براي بندگي درس نخواند. براي زندگي درس خواند. ارزش ما به بندگي است. نه زندگي! وگرنه خوردن گاو، بيشتر مي‌خورد. راحت‌تر و پوست كندن و سرخ كردن و ظرف‌شويي هم ندارد. شهوت، مرغ و خروس از نظر شهوت چند برابر انسان شهوت‌راني‌ مي‌كنند. پرواز هر گنجشك و ملخي، هر مگسي از ما بيشتر مي‌پرد. غم و اندوه‌هايي كه ما داريم حيوان ها ندارند. پروازشان از ما بيشتر است. خوراكشان از ما بيشتر است. شهوتشان از ما بيشتر است. چشمشان از ما قوي‌تر است. خيلي از حيوان‌ها زير برف را مي‌بينند. شامه‌شان، الآن سگ بو مي‌كند مي‌فهمد در اين ماشين ترياك است. لباسشان، خيلي آدم‌ها وقتي مي‌خواهند بگويند: ما آدم‌هاي مهمي هستيم، يك تكه از پوست حيوان را براي پشت گردنشان و يقه‌شان، مثلاً از پوست آهو، نمي‌دانم كرگدن درست مي‌كنند. خانه‌سازي‌شان، زنبور عسل از همه‌ي مهندس هاي ساختماني ما جلوتر هستند. ما به چه مي‌نازيم؟ بويايي‌شان، شنوايي‌شان، شهوتشان، مسكنشان، بايد مواظب باشيم اين عمرمان را كجا مصرف مي‌كنيم. از اول درس كه مي‌خوانيم حواسمان را جمع كنيم.

ما آنكه مهم است براي ما حجّت است. توجه كنيد! حجّت. حجّت يعني دليل. شما بيمار مي‌شويد، دكتر مي‌رويد. دكتر مي‌گويد: اين دارو را بخور. اتفاقاً دارو اشتباه شده است. قرص را مي‌خوريم و مي‌ميريم. با اينكه مرديم روز قيامت رو سفيد هستيم. چرا؟ براي اينكه من حجت دارم. اگر گفتند: چرا اين دارو را خوردي؟ مي‌گويم: اين دكتر گفت. وقتي دكتر گفت، ولو اشتباه كند ولي من حجّت دارم. روسفيد هستم. اما اگر يك آدمي كه پزشك نيست گفت: اين دارو را بخور، اين دارو را خوردي و خوب هم شدي، باز حجّت نداري. يعني گاهي وقت‌ها آدم مرگ دارد، رو سفيد است. گاهي حيات دارد روسياه است. چه كسي گفت: قرص را بخوري؟ اين چه كاره است؟ اين نمي‌دانم چه كاره است. حتي اگر خوب شويم، حجت نداشته باشيم.

8- پيروي از فقيه عادل، مايه‌ي اطمينان و آرامش

اجازه بفرماييد اين را بگويم. انسان‌ها از چهار روزنهدر معرض خطر قرار مي‌گيرد.

1- از روزنه‌ي جهل، از جهل! يكسري از خلاف‌ها از جهل است. نمي‌داند چقدر سيگار ضرر دارد. سيگار مي‌كشد. نمي‌داند شراب است، شراب مي‌خورد. نمي‌داند اين فيلم چقدر بد است. مي‌نشيند مي‌بيند. نمي‌داند اين انسان خطرناك است. با اين رفيق مي‌شود. مي‌گويد: آقا من نمي‌دانستم. گاهي انسان از راه جهل گرفتار مي‌شود.

گاهي از راه هوس، مي‌داند مي‌گويد: خوشم مي‌آيد. آقا پرخوري ضرر دارد. مي‌گويد: از نظر علمي مي‌دانم. اما خوشمزه است. دو پُرس مي‌خورد. گاهي از راه اغفال ديگران. اغفال ديگران. خلاف‌هاي انسان يا از راه جهل است. يا از راه هوس است. يا ديگران گولش مي‌زنند. يا از راه لا ابالي‌گري است. باكش نيست. اي بابا! به ما گفتند: چه كنيم كه بيمه شويم؟ گفتند: اگر مي‌خواهي خودت را مفت نفروشي، عمرت، سلامتي، علم، قدرت، استعداد، اگر مي‌خواهي خودفروشي‌ات مفت نباشد. اگر مي‌خواهي ضرر نكني، دستت را در دست كسي بگذار كه مجتهد است. فقيه است. فقيه، عادل، بي‌هوس است. وقتي فقيه مي‌گويد، فقيه با عالم فرق مي‌كند. عالم يعني مي‌داند. فقيه يعني عميق مي‌داند. فقيه يعني علم عميق. وقتي دستمان را در دست فقيه مي‌گذاريم، اين روزنه بسته شده است. يعني جهل نيست. چون گفتند: حتي‌المقدور سعي كن اعلم باشد. وقتي مي‌گويد: باسواد‌ترين يعني چه؟ يعني از راه جهل خلاف نمي‌كند. بعد از راه هوس، اين هم در فقيه بسته شده است. يعني هوس هم ندارد. چون اگر يك مجتهدي هوس داشته باشد، ما نمي‌توانيم از او تقليد كنيم. از راه اغفال، باز اگر كسي علمش عميق باشد، اغفال هم نمي‌شود. از راه لا‌ابالي‌گري، اگر تقوا نداشته باشد، عادل نباشد، باز هم نمي شود از او تقليد كرد. پس ببينيد عدالت اين روزنه را مي‌بندد. اينجا چه بود؟ عمق اين روزنه را مي‌بندد، كه اغفال نشويم. «مخالفاً لهواه» اين روزنه را مي بندد. علم هم اين روزنه را مي‌بندد. فقط فقيه ممكن است اشتباه كند. و راه آن تجديد نظر است. يك مرجع تقليد در رساله 5 هزار تا، ده هزار تا فتوا دارد. ممكن است دو تا از اين فتواهايش را دوباره مطالعه كند نظرش برگردد.

سؤال: آيا ولايت فقيه اشتباه مي‌كند؟

بله ولي اشتباه از راه جهل نيست. از راه هوس نيست. از راه اغفال، او را گول هم نمي‌زنند. نه گول مي‌خورد، نه روي هوس است. نه روي جهل است. ممكن است فكر كند، نظرش برگردد. تجديد نظر است. هر جاي كره‌ي زمين دانشمندان خودشان هم كه كتاب مي‌نويسند چاپ ششم، چاپ دهم با تجديد نظر! بله ممكن است نظرش برگردد. اين هم در هزار تا يكي است. يعني اگر يك مجتهدي 5 هزار تا فتوا دارد، ممكن است 5 تا فتوايش تجديد نظر كند.

خوب برادرها حرف هايم را جمع كنم. اگر خواسته باشيم خود فروشي نكنيم. يعني اگر خواسته باشيم عمرمان، فكرمان، اشتباه نشود بايد دستمان را در دست كسي بگذاريم كه درهاي اغفال، درهاي هوس، درهاي جهل رويش بسته شده است. يك در باز است، در تجديد نظر است. آن تجديد نظر هم قابل قبول است. يك در هزار. اما شما اگر دستت را در دست ولايت فقيه نگذاري دستت را در دست چه كسي مي‌گذاري؟ اين آقاي رييس جمهور همه رقم خطري در او است. هوس دارد. اغفال مي‌شود. تهديد مي‌شود. اين وكيل مجلس، همه‌ي اينها هست. اين مدير كل، همه‌ي اينها هست. بله معصوم چهارده نفر هستند. هيچ كس معصوم نيست. اما كدام‌ها آسيبشان و خطرشان و اغفالشان و گناهشان كمتر است. شما اگر بيمار شدي، يك پزشك هست ممكن است از هزار تا عمل يكي زير عمل بميرد. يك پزشك ديگر هر ده نفري چهار نفر را مي‌كشد. شما اگر خواستيد عمل جراحي كنيد، مي‌روي پيش آن كسي كه خطرش كمتر است. فقيه اغفال نمي‌شود. فقيه، چون اگر اغفالش شود، نمي‌توانيم تقليد كنيم. مرجع تقليد است. مرجع تقليد اغفال نمي‌شود.

خدا آيت الله بهجت را رحمت كند. رفتند گفتند: آقا فلاني بد است. خطرناك است. چه و چه و چه است. خوب كه حرف‌هايشان را زدند، ايشان فرمود: خوب هنوز كه كاري نكرده است. اگر يك چنين خطري بود خوب ما برخورد مي‌كنيم. شما از ترس اينكه مبادا خطر شود، از حالا چرا اينطور رگبار مي‌فرستيد؟ يعني شما يك دشمن فرضي را به رگبار بستيد. بنده حجت ندارم كه با ايشان مخالفت كنم. الآن ايشان را تأييد مي‌كنيم. هروقت ايشان خلاف كرد، به مردم مي‌گوييم: ايشان كارش درست نيست. كارش خلاف بود. نصيحتش هم كرديم. گوش نداد. مردم اگر ببينند، عزل و نصب ما براساس تقوا است، گوش مي‌دهند. آنجا كه تأييد مي‌كنيم به خاطر خداست. آنجايي هم كه تأييد نمي‌كنيم به خاطر خداست. حرفم تمام.

بسم الله الرحمن الرحيم.

چه گفتم؟ دنيا بازار است. مجبور هستيم بخواهيم با نخواهيم لحظات عمرمان را مي‌دهيم. اين عمر و استعداد را به چه كسي بفروشيم؟ به خودمان بفروشيم، جهل داريم. هوس داريم. به مردم بفروشيم، ما را به يك سوت و كف و صلوات مي‌فروشند. مي‌خرند! فوقش يك خيابان را به اسم ما مي‌كنند. مي‌گويد: آقاي قرائتي يك امضا بده. مي‌گويم: امضاي من چه ارزشي دارد؟ صد تا امضاي قرائتي را به يك ميوه فروشي بده يك كيلو اسفناج به تو نمي‌دهد. همه‌ي دنيا براي ما سوت بكشند. همه‌ي دنيا براي ما كف بزنند. مي‌پرد. مثل خاراندن در يك لحظه حال مي‌دهد، بعد هم هيچي به هيچي.

مواظب باشيم از اول جواني با خدا معامله كنيم. اگر براي خدا درس خوانديد، اگر ايران لازم بود، فرار نمي‌كنيد فرانسه برويد. بگوييد: آنجا دلارش بيشتر است. همينجا مي‌ايستيد. آنهايي كه براي رفاه درس خواندند، فرار مي‌كنند. اگر براي خدا بود، همه‌ي مردم حسين حسين بگويند، امام حسن قهر نمي‌كند. نمي‌گويد: خوب يكي هم حسن حسن بگويد. خوب ما هم كه امام هستيم. ما هم كه برادر بزرگتر هستيم. همه بگويند: حسين حسين. خوب من هم حسن، يك حسن حسن... اگر همه‌ي مردم روز عاشورا حسين حسين بكنند، امام حسن عقده‌اي نمي‌شود. اما اگر براي خدا نبود، به يكي چاي بدهي به يكي ندهي، آن كسي كه چاي نخورده است، قهر مي‌كند. گرد و خاك مي‌كند. كودتا مي‌كند. كه چرا به او چاي دادند و به من ندادند. اگر خدا نباشد انسان همه چيز را آتش مي‌زند. خودش را آتش مي‌زند. و عمرش را و... اصلاً مملكت را آتش مي‌زند. اما اگر خدا... به ما گفتند: اگر مي‌خواهيد بيمه شويد، هدر نرويد. دستتان را در دست يك فقيه متقّي بي‌هوس بگذاريد. كه روزنه‌هاي اغفال و جهل در او بسته باشد. يك روزنه براي فقيه است. اين هم ممكن است تجديد نظر كند. اين هم خطر نيست. تجديد نظر يك چيزي است كه در دنياي علم پذيرفته شده است. هر دانشمندي ممكن است در عمرش دوبار تجديد نظر كند و اين اشكال ندارد.

خدايا در لحظه‌هاي تصميم دست ما را بگير. خدايا ما را از فقيه عادل بي‌هوس سراغ افراد با هوس قرار نده. خودت ما را از هدر رفتن حفظ كن. فكر ما هدرمي‌رود. خواب‌هايمان، خيال‌هايمان، همه چيز ما دارد هدر مي‌رود. خدايا ما را از هرز شدگان قرار نده.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

سؤالات مسابقه

1- در روايات، چه چيزي به بازار تشبيه شده است؟

1) دنيا

2 ) آخرت

3) عمر

2- آيه‌ي 7 سوره‌ي زلزال به چه امري اشاره دارد؟

1) سخت بودن حساب قيامت

2) پاداش بي‌حساب الهي براي مؤمنان

3) پاداش الهي، در برابر كارهاي كوچك و اندك

3- قرآن، متاع دنيا را چگونه توصيف مي‌كند؟

1) عظيم و بزرگ

2) قليل و ناچيز

3) حرام و نامبارك

4- قبر كدام امام، بارها به دستور حاكمان ستمگر، شخم زده شد؟

1) امام علي(عليه‌السلام)

2) امام حسين(عليه‌السلام)

3) امام كاظم(عليه‌السلام)

5- بيش‌ترين هشدار قرآن درباره‌ي چيست؟

1) كسب مال از راه حرام

2) كسب علم به خاطر دنيا

3) توجه به غير خدا

/ 1