استاندارد در قرآن و روايات (1)
تاريخ پخش: 22/07/89بسم الله الرحمن الرحيمالهي انطقني بالهدي و الهمني التقويماه رمضان گذشته من به فكر افتادم كه اين عمل صالح چيست، كه در قرآن ميگويد: «إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحات»(بقره/277) عمل صالح يعني چه؟ كار درست! اين چيه كه هرروز در اذان داد ميزند «حي علي خير العمل» خير العمل يعني عمل خوب. عمل خوب و عمل صالح هماني است كه امروز به آن استاندارد ميگويند، كه ميگويند: ريشهاش فرانسوي است. استاندارد يعني كار درست. كار درست را كسي انجام ميدهد كه خودش آدم درستي باشد. چون اگر آدمها درست نشوند، دو هزار سازمان استاندارد هم درست كنيم، ميرود يك چك به او ميدهد، ميگويد: اين جنس خراب است ولي اين پول را بگير و شتر ديدي، نديدي. اگر آدم دين فروش باشد كم وجدان و بيوجدان باشد، حاضر است يك غذاي مسموم و داروي مسمومي، چيز غير استانداردي را يك تاجري، كمپاني بياورد، بفروشد، صدها ميليون، ميلياردها سود ببرد، مردم هم مردند، مردند در عوض او يك چك به من داد. رشوه يعني اين آقا آسيبپذير است. اگر آدمها استاندارد شوند، كارها استاندارد ميشود. اگر تمام فرمولها باشد، آن بازرسي كه ميرود خيانت كند با رشوه، دستش چسبناك باشد، چشمش طور ديگري باشد. من راجع به عمل صالح صحبت ميكنم، چون اگر خواسته باشم خيلي راجع به استاندارد صحبت كنم، ممكن است خوب بچه راهنمايي بگويد: به من چه! اين بحث به درد من نميخورد. روستايي، شهري، كارگر، بازاري، آخوند، معلم... من بايد يك بحث كلي بكنم كه روحش همين است كه كارها بايد استاندارد باشد.1- آفرينش هستي بر اساس ميزان و اتقان
عرض كنم به حضور شما كه در قرآن كلمههاي استاندارد، يكي ميزان است. ميگويند: فلاني آدم ميزاني است، يعني كارهايش، استاندارد است. ناميزان است. رانندگياش ميزان نيست. كلمهي ميزان به استاندارد ميخورد. «وَ لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّه» (يوسف/22) «أَشُد» شَد يعني گره زدن. يعني كارهايش محكم است، آبكي نيست. ما ميگوييم: سد سازي. كلمهي «سد» عربي است. سد يعني محكمكاري، ميگويد: حرف ميزني، حرف آبكي نزن. «قَوْلاً سَديداً» (نساء/9) يعني حرفهايت منطقي باشد كه نتواند با يك استدلال قويتري حرفت را هوا كند. منطقي حرف بزن. استدلال. «أُحْكِمَتْ آياتُه» (هود/1) «حكيم، محكم، استحكام» اينها هم همه واژههاي قرآني است، ولي معنايش همين است كه اين كار درست باشد. محكم باشد. كلمهي «أَتْقَن» (نمل/88) حالا ممكن است بعضيها پاي تلويزيون خواسته باشند بنويسند. هستند بعضيها يا طلبه هستند يا استاد دانشگاه، يا معلم هستند؛ قلم و كاغذ دست گرفتند ميخواهند اين بحث را... چون من اگر اين بحث را وارد شوم، چند جلسهي فني و علمي اين كار دارد، واژههاي قرآني استاندارد!موضوع بحث ما، بسم الله الرحمن الرحيم، استاندارد، واژههاي قرآني! 1- حكمت، حكيم، احكمت، يعني محكم كاري. عمل الصالح، عمل صالح، «أَتْقَن» محكمكاري، «قَوْلاً سَديداً» حرف منطقي و محكم. قسطاس مستقيم. «قسطاس» يعني ترازو. «قسطاس مستقيم» ترازوي درست. چون گاهي وقتها جنس را ميكشد اما خود ترازويش غلط است. اصلاً متر ميكند اما مترش كوتاه است. دو سانت كم است. كيل ميكند اما در كيل يك چيزي چسبانده كه باد كند، آدم فكر كند يك ليتر است ولي مثلاً يك خرده... «قدر» «إِنَّا أَنْزَلْناهُ في لَيْلَةِ الْقَدْرِ» (قدر/1) مقدار، اينكه ميگويند: استاندارد نيست يعني مقدار قندش، مقدار چربياش، مقدار... يعني اگر مقدار به هم بخورد، اساس كار ميرود. ترازو به هم بخورد، «أتقَن»، «سديد»، «عمل صالح» نمونههاي واژههاي قرآني است. يعني فكر نكنيد حالا اين يك چيزي از خارج آمده است، و بينالمللي است. بنده 15 سالگي طلبه شدم، الآن 65 سالم است. 65 سال است من طلبه هستم. نسبتاً هم اگر طلبهي خوبي نيستم، طلبهي بدي هم نيستم. يعني من مثلاً جمعه و پنجشنبه و تابستان و زمستان ندارم. يعني از يك بچهي دبيرستاني بيشتر مطالعه ميكنم. از يك دانشجو بيشتر مطالعه ميكنم. اما 50 سال است آخوند هستم، هنوز يك نفر روي كرهي زمين پيدا نشده يك حرفي بزند، كه ما بهترش را در قرآن نداشته باشيم. منتهي ما دستمان از قرآن خالي است، تا ميگويند: استاندارد بينالمللي ميگويد: هه هه هه... استاندارد بينالمللي... اصلاً وقتي ميگويد: قرآن حكيم يعني چه؟ يعني همهي حرفهايش، مو لاي درزش نميرود. «قَوْلاً سَديداً» يعني چه؟ يعني چنان منطقي است كه هيچكس نميتواند جوابش را بدهد.2- تقدير الهي در نظام تكوين و تشريع
حالا اينكه ميگويند: «لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيرٌْ مِّنْ أَلْفِ شهَْرٍ»(قدر/3) شب قدر از هزار ماه بهتر است، چون شب قدر يعني شب اندازهگيري... همه چيز حساب شده است. «كُلُّ شَيْءٍ عِنْدَهُ بِمِقْدارٍ» (رعد/8) همه چيز حساب و كتاب دارد. «إِنَّا كُلَّ شَيْءٍ خَلَقْناهُ بِقَدَرٍ» (قمر/49) همه چيز فرمول دارد. «فَقَدَّرَهُ تَقْديراً» (فرقان/2) اصلاً خداوند ميفرمايد: من آفرينش را استاندارد خلق كردم. «سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلىَ الَّذِى خَلَقَ فَسَوَّى» (اعلي/1 و2) «سَوَّي» يعني ميزان! اين سلول استخوان پا بايد طوري باشد كه بدن مرا تحمل كند. اشك چشم من بايد طوري باشد كه چشم مرا حفظ كند. چون چشم ما از پي است. پي اگر با آب نمك قاطي نباشد، خراب ميشود. اين چشم را خدا در آب نمك خوابانده است. اشك ما شور است. به اندازهاي هم بايد توليد شود كه حرف كه ميزنيم اشك نريزيم. آب دهان ما بايد استاندارد باشد، به اندازه توليد شود. وگرنه اگر زياد توليد ميشد هركس هرجا ميرفت يك سطل هم زير چانهاش بود. چِك چِك... خوب اين استاندارد نيست. و اگر كم بود همهي ما بايد يك شيلنگ كنار دهانمان باشد. چون دائم كم ميآوريم. شما اسكناس ميشماري كم ميآوري، دستت را به يك رطوبت ميزني. كم بود چه خاكي بر سرمان ميكرديم. زياد بود چه مشكلاتي داشتيم. استاندارد! خدا چقدر پوست اينجا پشت دست قرار داده است؟ اينجا يك خرده پوست، اينقدر پوست اضافه گذاشته كه اگر شما خواستي انگشتت را خم كني، كم نياوري. همين كه خم شد ديگر اينجا زيادي نيست. يعني يك ميليمتر پوست اضافه اينجا نيست. همان دو ميليمتري كه اينجاست به همان مقداري كه براي باز شدن و بسته شدن... روي پوست زانو يك مقدار پوست اضافه است؛ براي اينكه اگر زانو خواست خم شود، كم نيايد. در عوض زير زانو نيست. چون هيچكس نميخواهد پايش از اين طرف خم شود. همه ميخواهند از اين طرف خم شوند. هيچكس نميخواهد دستش از اين طرف خم شود. يعني از اول عمر تا آخر عمر هيچ كاري پيدا نميكني، كه نياز باشد دست ما از اين طرف خم شود. چون نياز نداريم از اين طرف خم شود، از اين طرف خم نميشود؛ اينجا هم پوست اضافه نيست. تمام هستي روي فرمول است. احكام خدا روي فرمول است. استاندارد دارد. الله اكبر! الله اكبر! اگر كسي انساني را بكشد، صد تا شتر جريمهاش است. عضوهايي هم كه دو تا است، اگر قطع كند آن هم صد تا. مثلاً دو تا چشم را دربياورند. صد تا شتر جريمهاش است. دو تا گوش، صد تا. دو تا دست، صد تا. دو تا پا صد تا. دو تا كليه، صد تا. به لب كه ميرسد، ميگويد: لب بالا چهل تا، لب پايين شصت تا. ميگويند: اين چرا اينچنين است؟ حضرت فرمود: لب بالا را كسي ببرد، ميتواني آب بخوري. فقط دندانهايت پيداست و زشت ميشوي. اما اگر كسي لب پايين را ببرد، هم دندانهايت پيداست و هم نميتواني آب بخوري. هرچه ميخوري پايين ميريزد. چون نقش لب پايين بيشتر است، ده تا شتر هم اضافه است. اينها استاندارد نيست؟ كل هستي، خطهاي در برگها استاندارد است. ما اكسيژن ميگيريم كربن ميدهيم. در عوض درختها كربن ميگيرند و اكسيژن ميدهند. حالا اگر همه اكسيژن بگيرند و كربن بدهند، خفه ميشوند. وزن آب، وزن چوب، وزن هر فلزي، سينهي مادر استاندارد است، اگر سينهي مادر، سر سينهي مادر كلفت بود، در حلق بچه نميرفت. استاندارد نيست. اگر بچه روز اول دندان داشت و سينهي مادر را گاز ميگرفت، هيچوقت مادر جرأت نميكرد او را شير بدهد. چون تا بچه ميرود بخورد، گاز ميگيرد. مقدار شير، قندش چقدر است. چربياش چقدر است. نميدانم ويتامينهاي ديگرش چقدر است. تمام هستي روي فرمول است. فقط يك موجود بيفرمول داريم اين هم اسمش انسان است. نخير... شيطان نه خودمان... (خنده حضار) يك كسي از اين بازاريهاي كاشان، خدا او را بيامرزد. صبح كه ميخواست مغازه را باز كند ميگفت: خدايا تو شر مردم را از سر ما كم كن، خودمان با شيطان كنار ميآييم. يعني انسانهايي هستند كه هر كارشان بكني، استاندارد نميشوند. الآن كشور داريم كه مثلاً براي رب گوجه ميگويد: استاندارد است. اما لشگركشي به افغانستان كجايش استاندارد است؟ لشگركشي به عراق كجايش استاندارد است؟ حمايت از منافقين كجايش استاندارد است؟ صد هزار تا صد هزار تا ميكشند استاندارد نيست ولي ميگويند: روز جهاني استاندارد، رب گوجهي ما استاندارد است. براي آرايش سگش خرج ميكند، مسلمانهاي غزه براي دارو كشتي را ميزند. كجايش استاندارد است؟وحشيترين موجودات، يعني انسان واقعاً از گرگ بدتر است اگر استاندارد نشود. يعني اگر انسان ميزان نباشد، اصلاً گرگهاي دنيا چند تا پرونده دارند؟ و آدمهايي را داريم كه بيست، سي كيلو پرونده دارد. يعني آدمهايي داريم به اندازهي همهي گرگهاي دنيا پرونده دارد.
3- راه مستقيم الهي، راه استاندارد زندگي
اين مسأله مسألهي مهمي است كه انسان آدم ميزاني باشد. يعني واقعاً از خدا بخواهيم و از خدا خواستيم. همهي دعاها مستحب است. يك دعاي واجب بيشتر نداريم و آن اين است كه «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ» (فاتحه/6) چون نماز واجب است، در نماز هم يك دعا بيشتر نيست كه واجب است و آن هم «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ» است. آن هم وسط سورهي حمد است. يعني چه؟ يعني آدم هر لحظه ممكن است، از خط بيرون برود. دائم ميگوييم: «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ» روي ريل باشم. در فارسي ميگوييم: فلاني روي فُرم است. فلاني روي خط راه ميرود. يعني پايش را از خط خودش دراز نميكند. اينكه ميگويند: روي فُرم است، يعني استاندارد است. ميزان است يعني استاندارد است. معتدل است، يعني استاندارد است.اسلام حتي براي ريش گفته: حق ندارد هركس هرطور دلش خواست ريش بگذارد. اگر كسي ريشش بيش از يك قبضه بود، حديث داريم آدم احمقي است. بعضيها ريششان يك وجب است. اينقدر ريش ميخواهي چه كني؟ به ما گفتند: در دعا دستت را مقابل صورت بگير. بعضيها دستشان را چنين ميكنند. چه شده است؟ چه شده؟ ميخواهي دعا كني، دستت را مقابل صورت بگير. نماز ميخواهي بخواني بايد حمد و سورهات استاندارد باشد. «وَ لا تَجْهَرْ بِصَلاتِك» نعره نكش، «وَ لا تُخافِتْ بِها» (اسراء/110) يواش هم نگو. آرام نماز بخوان. «وَ اغْضُضْ مِنْ صَوْتِك» (لقمان/19) با مردم حرف ميزني، صدايت را بلند نكن. طبيعي حرف بزن. قدم ميگذاريد، آرام قدم بگذاريد. چقدر لگد به زمين ميزني. قرآن يك متلكي گفته، ميگويد: چرا اين رقمي راه ميروي؟ راه رفتنت استاندارد نيست. خيلي محكم پايت را به زمين ميزني. «إِنَّكَ لَنْ تَخْرِقَ الْأَرْض» (اسراء/37) سفت پايت را زمين نگذار. زمين سوراخ نميشود. خيلي هم گردنت را دراز نكن. «وَ لَنْ تَبْلُغَ الْجِبالَ طُولا» (اسراء/37) يعني قد تو، «جبال» جَبَل، «جَبَل» يعني... «وَ لَنْ تَبْلُغَ الْجِبالَ طُولا» يعني دائم گردنت را چنين ميكني، از كوه درازتر نميشوي. لگد ميزني، زمين سوراخ نميشود، ميخواهد بگويد: آرام باش. آرام باش. حديث داريم بعضي سختيها براي آن است كه ما را استاندارد كند. مثلاً بيماري، مرگ، فقر. حديث داريم اگر بيماري و مرگ و فقر نبود، انسان دائم چموشي ميكرد. و اينها باد آدم را خالي ميكند.يعني ميگويد: اِ... همهي علمت يادت رفت، بله! پس بايد به خدا توكل كنيم. اينكه بعضيها شكست ميخورند، اين شكستها براي اين است كه اينها بادشان خالي شود. ميگويد: نه من محاسبه كردم، چنين ميشود، چنين ميشود، چنين ميشود، چنين ميشود. خدا ميگويد: من هم هستم. ممكن است همهي محاسباتت را بكني، بايد به من هم توكل كني. فكر نكن كه چنين كه شد، چنان كه شد پس من هم چنين مي شوم.يك تاجري چند تا بچه داشت. بچههايش هم ماشاءالله خوشتيپ و خوشگل! هم چند تا كارخانه، براي بچههايش هم كارخانه، هم بچههاي پولدار، هم باسواد، يك خانهي بسيار سلطنتي هم ساخت. در خانه چه استخري و ميگفت: من با اين وضعي كه بچههاي من از لحاظ شكلي دارند، و سرمايه، و خانهاي كه دارند، اصلاً ابرويشان را تكان بدهند، دخترها زنش ميشوند. ايشان شش، هفت سال است دنبال دختر ميگردد و دائم هرجا ميروند، نزديك عقد يك چيزي پيش ميآيد به هم ميخورد. آنوقت كارگرها با حقوق كم نان و سيبزميني ميخورند، تند تند پسرهايشان را داماد ميكنند، دخترهايشان را... ميگفت: خدا ميخواهد به من بگويد: آقا حواست جمع باشد، ميگفت: خدا دارد حال مرا ميگيرد.
چون در دلم آمد من با اين وضع زود عروس گيرم ميآيد. خدا ميگويد: با همين وضع چنان تو را تاب ميدهم، و كارگرهاي خيلي ساده، دختر و پسرشان عروس و داماد ميشوند، تا حال تو را بگيرم. تا ديگر نگويي: چون خانهي من خوب است، پس وضع من خوب است. خيليها خانهشان ضعيف است، زندگيشان شيرين است، خيليها درآمد و خانه و ماشينشان عالي است، زندگيشان در نكبت است. من هم هستم. ماشين بشر مثل ماشينهاي تعليم رانندگي است. در تعليم رانندگي گرچه گاز و ترمز زير پاي شما است، ولي يك گاز و ترمز هم آن طرف است. ممكن است تو گاز بدهي، نميرود. او نميخواهد! اينطور نيست كه حالا اگر چنين شويد، چنين شويد، چنين شويد.خوب عرض كنم به حضور شما در مسألهي استاندارد گاهي تصميمها استاندارد نيست. تصميم ميگيرند مثلاً اين قسمت را براي دوچرخه سوارها خرج كنند. صدها ميليون خرج ميكنند بعد ميبينيم دوچرخه سواري نيست. تصميم ميگيرند يك منار بسازند، حالا كه منار ساختند، ميبينند كسي بالا نميرود اذان بگويد. اصلاً گاهي تصميم استاندارد نيست. پس چهار رقم داريم.1- هم تصميم، استاندارد باشد، درست باشد، هم اجرا. گاهي نه تصميم درست است، نه اجرا. گاهي تصميم درست است، اجرا غلط است. گاهي تصميم غلط است، اجرا درست است. معناي استاندارد اين است كه همه درست باشد. گاه تصميم غلط است.دختر دانشگاه مي رود، قورباغهشناسي، مدرك دارد هيچجا كاربرد ندارد. آخوند در حوزه راجع به گوشت ارنب (خرگوش) تحقيق ميكند. كه نه مادرش خورده نه پدرش خورده و نه در ايران كسي خرگوش ميخورد. ولي رسالهي اجتهادش راجع به گوشت خرگوش است. اصلاً تصميم غلط است. گاهي تصميم غلط است. اصلاً رشتهاي كه قبول كرد، غلط است. اصلاً اين همسر را غلط انتخاب كردي. اين تصميم بر ازدواج با اين، اين تصميم غلط است. همينطور يك لبخند زد، پول بستنياش را داد، پول سينمايش را داد، تلفن كرد، تبريك به او گفت، اين همه پول... اصلاً گاهي تصميم غلط است. ولو مراسم عروسي خيلي خوب برگزار شد. مراسم برگزار شد. ولي تصميم غلط است.گاهي هم تصميم غلط است، هم اجرا غلط است. قرآن راجع به آنهايي كه هم تصميم غلط است، هم اجرا ميگويد: «أَساؤُا السُّواى» (روم/10) «أَساؤُا» از سوء، «أَساؤُا السُّواى» يعني هم كار بد است و هم بد انجام ميدهند. مثل چه؟ مثل كشتن امام حسين. كشتن امام حسين بد بود. اما اين بد را هم بد انجام دادند. آقا ميخواهي امام حسين را بكشي، با تير بكش. اما ديگر لب تشنه و دعوت دوازده هزار نامه و روبروي زن و بچه و نميدانم آتش زدن خيمه و جلوي علي اصغر و آخر ببينيد «أَساؤُا السُّواى» يعني هم تصميم بد بود و هم اين تصميم بد را بد انجام ميدهند.گاهي تصميم درست است، اجرا غلط است. تصميمهاي خوبي گرفته شده، از نظر مديريت خوب است. تصميم را مديريت خوب گرفته است. اما بد اجرا ميكنند. و گاهي هم تصميم غلط است، مثلاً اين جاده را نبايد مسجد بسازند، چون اين جاده در معرض تغيير است. اصلاً اين جاده در ساعت 5 تا ماشين نميگذرد. اصلاً شما نبايد در اين جاده مسجد بسازي. مسجد را بايد در جادهاي ساخت كه لااقل يك ساعت دويست تا ماشين عبور كند. براي نيم كيلو آرد كه كسي نانوايي باز نميكند. براي دو تا كاميون دار كه آدم يك مسجد در جاده نميسازد. تصميم غلط است. اما انصافاً مسجد خوبي ساختند. مسجد خوبي ساختند، گرچه اصل مسجد نبايد ساخته شود. پس ببينيد وقتي ميگوييم: استاندارد، همه با هم بايد... هم تصميم مسئولين، گاهي وقتها بسيار خوب اجرا ميشود.