مسئوليت والدين در تربيت خانوادگي فرزندان (2) - [درس هایی از قرآن] : مسئوليت والدين در تربيت خانوادگي فرزندان (2) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

[درس هایی از قرآن] : مسئوليت والدين در تربيت خانوادگي فرزندان (2) - نسخه متنی

محسن قرائتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مسئوليت والدين در تربيت خانوادگي فرزندان (2)

تاريخ پخش: 01/06/89

بسم الله الرحمن الرحيم

الحمدلله رب العالمين، بعدد ما احاط به علمك!

الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي

بحث رمضان 89 كه در استان مركزي هستيم، پر مي‌شود و اين جلسه هم ظاهراً به هفته‌ي دولت تطبيق مي‌كند، موضوع بحثمان در كل ماه مسأله‌ي تربيت بوده است. خيلي مسأله‌ي مهمي است. همه‌ي آموزش و پرورشي‌ها، اساتيد دانشگاه، طلبه‌ها، همه‌ي پدرها و مادرها به اين مسأله نياز دارند. اهميت تربيت را يك چيزهايي گفتيم، ضرورتش را، بعد چند تا بحث ديگر هست. يكي ابعاد تربيت است، تربيت بدني يك دو جلسه صحبت كرديم. تربيت سياسي يكي دو جلسه صحبت كرديم. تربيت خانوادگي، تربيت اجتماعي، تربيت اخلاقي، موانع تربيت چيست؟ چه چيزهايي نمي‌گذارند انسان تربيت شود؟ بسترهاي تربيت چيست؟ شيوه‌هاي تربيت چيست؟ من تقريباً صد و سي شيوه در قرآن پيدا كردم كه اينها راه‌هاي تربيت است. حالا فعلاً تربيت خانوادگي، جلسه‌ي دومش هستيم. موضوع بحث تربيت، تربيت بدني را صحبت كرديم. تربيت سياسي را صحبت كرديم. الآن تربيت خانوادگي هستيم. و بعد تربيت اخلاقي، تربيت اجتماعي، فعلاً تربيت خانوادگي هستيم. سر نخ دست آنهايي باشد كه جلسات قبلي را نديدند.

1- مرز اطاعت از والدين

در تربيت خانوادگي اولاد بايد هم تسليم پدر باشد و هم يك جاهايي در مقابل پدر و مادر بايستد. اگر راه خدا بود، تسليم شود. ابراهيم حدود صد سالش بود مأمور شد سر اسماعيل پسر سيزده ساله‌اش را ببرد. قرآن مي‌گويد كه: به اسماعيل به بچه‌اش گفت كه: «إِنِّي أَرى‏ فِي الْمَنامِ أَنِّي أَذْبَحُك‏» (صافات/102) من پشت سر هم خواب مي‌بينم كه سر تو را مي‌برم. «قالَ يا أَبَت‏» بابا جان! «افْعَلْ» يعني انجام بده، «ما تُؤْمَرُ» (صافات/102) هرچه امر شده انجام بده. اگر فرمان خدا است، چانه نزن. اسماعيل را خواباند و چاقو را گذاشت و خطاب شد بردار. نمي‌خواستم خون ريخته شود. مي‌خواستم تو دل بكني. ببينم تو دل مي‌كني يا دل نمي‌كني. من نمي‌خواستم خون ريخته شود. مي‌خواستم تو دل بكني. حالا آنجا تسليم مي‌شود. قرآن مي‌گويد: «فَلَمَّا أَسْلَما» (صافات/103) هر دو تسليم شدند. اين يك مورد. يكجايي هم به بچه‌ها مي‌گويد كه اگر پدر و مادرتان منحرف هستند، شما مقاومت كنيد. اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. «لا تَتَّخِذُوا آباءَكُمْ وَ إِخْوانَكُمْ أَوْلِياء» (توبه/23) احسان هميشه براي همه، همه‌ي پدران و مادران. اين «وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْسانا» (بقره/83) براي هميشه است. نگفته: «وَ بِالْوالِدَيْنِ المؤمِنَين» «وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْسانا» چه پدر و مادر مؤمن، چه كافر. يعني كافر هم هست بايد به آنها محبت كرد.

اما اطاعت چه؟ اطاعت گاهي، برخورد گاهي. گاهي بايد برخورد كنيد. اطاعت آنجايي كه فرمان خداست. اگر فرمان خداست بايد اطاعت كرد. اما اگر فرمان خدا نيست. پدر و مادر مشرك هستند. منحرف هستند. پدر و مادر معتاد هستند. پدر و مادر دروغ مي‌گويند. پدر و مادر با هم بد حرف مي‌زنند. قرآن اينجا مي‌گويد: «لا تَتَّخِذُوا آباءَكُمْ» حتي اگر پدر و مادرت هست، گوش به حرفش نده. «لا تَتَّخِذُوا آباءَكُمْ وَ إِخْوانَكُمْ» پدران، اَخَوان، اِخوان، برادرهايت را «لا تَتَّخِذُوا آباءَكُمْ وَ إِخْوانَكُمْ أَوْلِياء» همه جا اينطور نيست كه بچه بايد به حرف پدرش گوش بدهد. خيلي وقت‌ها پدران ما كج رفتند.

امام صادق (ع) خانه‌ي كسي رفت، ديد خانه‌اش تنگ است. گفت: خيلي خانه‌ات تنگ است. گفت: خانه‌ي مرحوم ابوي است. فرمود: حالا اگر ابوي تو مشكل داشت، تو هم بايد مشكل داشته باشي؟ پدرت پول نداشته وضعش...

ميراث فرهنگي را يك جايي كه دليل بر عزت و تمدّن و علم و فرهنگ ما است، بايد حفظ كرد. حالا اگر پدران ما سوار الاغ مي‌شدند، و يك طويله‌هاي مثلاً بزرگي بود. حالا ما بايد اين طويله‌ها را هم وسط خيابان حفظ كنيم. كه خر پدر ما اينجا كاه مي‌خورده است! اين چه تمدّني است. ملاك عقل است. خيلي‌ جاها پول‌هايي خرج مي‌كنند، هرچه فكر مي‌كنم آخر اين پول را براي چه خرج مي‌كنند؟

2- آموزش نماز و روزه به فرزندان

پيغمبر فرمود: «مُرُوا صِبْيَانَكُمْ بِالصَّلَاةِ إِذَا بَلَغُوا سَبْعاً» (مستدرك،ج3،ص19) بچه‌هايتان هفت ساله كه مي‌شوند، دستور بدهيد اينها كم كم نماز بخوانند. حديث داريم تا سه سال بچه‌ات را آزاد بگذار. اولين كلمه «لا اله الا الله» خيلي خوب. هفت ماه و بيست روز رهايش كنيد. حالا اين هفت ماه و بيست روز چه فرمولي است، من نمي‌دانم. يك رازي دارد. مثل اينكه دكتر مي‌گويد: اين قرص را چهار ساعت بخور. اين كپسول را شش ساعت بخور. اين شربت را 24 ساعت بخور. دكتر رازش را مي‌داند. ما نمي‌دانيم. شما در ماشين كه مي‌نشيني استارت كه مي‌زني، اگزوزش دود مي‌رود. مهندس مي‌فهمد. ولي بچه مي‌گويد: آقا تو چنين كردي، عقبش دود داد. اين جلو و عقب چه رابطه‌اي با هم دارد؟ مهندس مي‌فهمد. نمي‌دانيم هفت و ماه بيست روز چيست. ولي بعد از هفت ماه و بيست روز، مي‌گويند: اين كلمه را ياد بده. «محمداً رسول الله» (صلوات حضار) بعد وقتي نماز مي‌خواني، او را كنار خودت بنشان، نماز شما را ببيند. ببيند. يعني حركات اثر مي‌گذارد. بعد كم كم صورتش را بشوي. يك ذره يك ذره به هفت سالگي كه رسيد به او بگو: كم كم نماز بخواند. خودش هم مي‌خواند.

تمرين روزه، بچه‌هاي كوچولو را بگو روزه. دو سه ساعت كه غذا نخورد، بگو: حالا بيا افطار كن. همان چاشت است. بگو: افطار است. دوباره بگو: از حالا روزه! دوباره يك ساعت بعد بگو: افطار كن. يعني كلمه روزه و افطار را در ذهن بچه بياور. ما كه براي دخترمان گوشواره مي‌خريم، بگوييم: اگر خوب نمازت را خواندي. ما كه قرار است يك موتوري، دوچرخه‌اي چيزي براي پسرمان بخريم، بگوييم: اگر قرآن را بي‌غلط خواندي. يعني اينها را به هم بند كنيم. ما كه مي‌خواهيم كفش بخريم، بگوييم: آقا نماز جمعه برويم، در راه رفتن، كفش هم مي خريم. بعد هم نماز جمعه مي‌رويم. يا برگشتن مي‌خريم. نمايشگاه كتاب كه مي‌گذاريد. اين نمايشگاه را در مصلّي بگزاريد. كه اگر كسي مي‌خواهد چيزي بخرد، با مصلّي هم آشنا شود.

3- حفظ حيا در خانه و جامعه

تمرين حيا، شعيب پيغمبري بود، پيرمرد بود. نمي‌توانست چوپاني كند. دو تا دخترهايش چوپاني مي‌كردند. موسي هم فراري بوداز منطقه‌ي فرعوني‌ها در مدين آمد. ديد يك جمعيتي سر چاه هستند. دو تا دختر هم كنار ايستادند. كنار دخترها رفت و گفت: خانم، چرا كنار ايستادي؟ گفت: ما پدرمان پير است، ما چوپاني مي‌كنيم. الآن هم لب چاه شلوغ است. صبر كرديم چوپان‌ها بروند، ما برويم كه تنه‌ي ما به تنه‌ي چوپان‌ها نخورد. گفت: گوسفندها را به من بدهيد، من آبشان بدهم. گوسفندها را گرفت و آبش داد. دخترها زود خانه رفتند و پدر گفت: چرا امروز زود آمديد؟ گفتند: يك جواني آمد به ما كمك كرد. گفت: برو به او بگو بيايد. «إِنَّ أَبي‏ يَدْعُوك‏» (قصص/25) وقتي آمد قرآن راجع به اين دختر مي‌گويد: «تَمْشي‏ عَلَى اسْتِحْياء» (قصص/25) يعني با حيا راه مي‌رفت.

حيا براي زن يك ارزش است. براي مرد هم ارزش است. حتي مردها در خانه نبايد با شرت راه بروند. جلوي دختر بزرگش! برادرها با يك پيراهن، زير پيراهني ركابي راه بروند. براي اينكه خواهر بزرگ دارند. درست است خواهر و برادر هستيد، محرم هستيد. ولي مسأله‌ي حيا مسأله‌ي ديگري است. به ما گفتند: بچه‌ها هفت ساله كه مي‌شوند ديگر در يك رختخواب نخوابند. رختخواب هركسي براي خودش باشد. تمرين حيا!

امام حسن و امام حسين كوچولو بودند، با شلوار در آب رفتند. رودخانه! يك نفر گفت: آقا شلوار شما خراب مي‌شود. فرمود: شلوارم خراب شود، بهتر از اين است كه حياي من خراب شود. نمي‌دانم اين بين‌الملل براي ما چه كرده است كه ما مي‌گوييم: بين‌الملل! ما كه تا حالا نفهميديم اين بين‌الملل مثلاً هشت سال شما بمباران شديم، كدام يك از اين بين‌المللي‌ها براي ما يك ابرويي تكان دادند؟ وزنه‌بردار است، مثلاً فرض كنيد 140 كيلو بلند مي‌كند. ولي لباسش چند مثقال است. حالا مثلاً اگر يك وجب لباسش بزرگتر باشد، طوري است؟ چون اين را در تلويزيون مي‌آوريم. مي‌خواهيم يا كشتي بگيرد. يا وزنه بلند كند. يا شنا كند. لخت نشان دادن، اينها هم كارهاي دولت است. كارهاي صدا و سيما است. آقا لباس بين‌‌الملل، آقا اشكال دارد بگوييم: آقا همه‌ي بين‌الملل و رييس جمهورها با خانم‌هاي كشورها دست مي‌دهند. ولي تا حالا رييس جمهورهاي ما هيچ كدام در سفرها كه رفتند با خانم‌ها دست ندادند، طوري شد؟ از اول آنجا مي‌گويند. به تشريفات مي‌گويند: رييس جمهور با خانم دست نمي‌دهد. طوري هم نيست. رابطه داشتيم. تمام رييس جمهورهاي فعلي و قبلي هركدام هر سفري رفتند، نه از سفرشان كم شده است. نه مذاكراتشان به هم خورده است.

بنده خدمت مقام معظم رهبري بودم. زماني كه ايشان رييس جمهور بود. يك چند تا كشور رفت. بنده هم جز هيئت همراه بودم. در يكي از كشورهاي آفريقايي سفره‌اي به احترام ايشان انداختند، سر سفره شراب بود. آيت‌ الله خامنه‌اي فرمود: ابدا ما نمي‌رويم. شراب هم نخوريم مهم نيست. سر سفره‌اش حق نداري بنشيني. نه اينكه حالا ما مي‌رويم شراب نمي‌خوريم. گفتند: آقا آخر رييس جمهور خودش شركت مي‌كند. گفت: خوب شركت كند. همه‌ي رييس جمهورها شركت كنند. اگر يك ليوان شراب باشد من نمي‌آيم. طوري هم نشد. مهماني به هم خورد. يك خرده ما ضعيف هستيم. قرآن تعريف مي‌كند. مي‌گويد: آنهايي خوب هستند كه «لا يَخافُونَ لَوْمَةَ لائِم‏» (مائده/54) از ملامت‌ها نترسند. از ملامت‌ها نترسند. طوري نيست. يك مقدار بايد تغيير بدهيم. اشكالي دارد؟ هيچ اشكالي ندارد. خوب مسأله‌ي حيا، مسأله‌ي مهمي است. «تَمْشي‏ عَلَى اسْتِحْياء».

4- نام‌گذاري خوب و آموختن ادب به فرزند

از وظايف پدر و مادر اين است كه «حَقُّ الْوَلَد» اميرالمؤمنين فرمود: حق بچه بر والدش اين است كه «يُحَسِّنُ اسْمَه‏» (نهج‌البلاغه،ص546) اسم خوب روي بچه‌اش بگذارد. گاهي هم مي‌رويم روشنفكر شويم، سر از خُلي هم درمي‌آوريم. من روشنفكر خُل هم ديدم. گفتم: اسم دختر شما چيست؟ گفت: فينيا! من هرچه فكر كردم، گفتم: فينيا! گفت: يك تيغي در آفريقا است. (خنده حضار) آخر اين چقدر خُل است. آخر ايران اين همه گل دارد، اين محلات شما، نمي‌دانم چند رقم گل دارد. اين همه گل ايران را ول كردي، رفتي تيغ آفريقا! مثل اينكه مريض هستند. اسم خوب روي بچه‌مان بگذاريم. يك مورد. حتي حديث داريم اگر كسي همين مقدار اسم خوب روي بچه‌هايش بگذارد، روز قيامت همين باعث نجاتش مي‌شود. به حضرت زهرا مي‌گويد: اسم بچه ي من زهرا است. من آدم بدي هستم ولي بچه‌‌ام را زهرا گذاشته‌ام. همين مقدار مي‌تواند كارساز باشد. «يا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبيلاً» (فرقان/27) «سَبيلا» نگفته: «السبيل» «سَبيلا» بدون الف و لام يعني همين راه باريك. همين يك راه باريك!

يك كسي را سر سفره داشتيم. همه‌ي چلوكبابش را كه مي‌خورد، يك لقمه هم نان خالي مي‌خورد. مي‌گفت: من چون شيعه‌ي علي هستم. علي نان خالي مي‌خورد. يك لقمه! مي‌گفت: خوب همين مقدار، گفتيم: خيلي خوب باشد همين مقدار، همين يك لقمه را بخور. بالاخره به حضرت علي بگو: من يك ميلياردم شكل تو بودم. يك راهي گذاشته باشيد. آخر خواهرم زهرا دارد. برادرم حسين دارد. خوب خواهرت هم يخچال دارد. برادرت هم يخچال، فريزر دارد. پس شما حالا يخچال نمي‌خواهي. من نمي‌دانم چرا يخچال و تلويزيون را، تلفن همراه را سر اينها نمي‌گوييم: داداشم دارد. من نمي‌خواهم. تا به اسم فاطمه و علي رسيديم،مي‌گوييم: نه! همه‌ي خانه‌ها علي باشد.

هرچه روي اسلام زدايي مقاومت مي‌كنند، شما بايد روي اسلام محوري تكيه كنيد. ببينيد پيغمبر بالاتر است يا اميرالمؤمنين؟ پيغمبر! اما امام حسين اسم پيغمبر را روي بچه‌هايش نگذاشت. گفت: علي اكبر، علي اوسط، علي اصغر! پيغمبر مهم‌تر است ولي چون معاويه گفت: اسم علي نگذاريد، امام حسين گفت: به كوري چشم تو همه‌ي بچه‌هايم را علي مي‌گذارم. امام خميني بالاتر از پيغمبر كه نيست. هرگز! ولي ما براي پيغمبر يك صلوات مي‌فرستيم. براي امام خميني سه صلوات. مي‌دانيد چرا؟ به خاطر اينكه شاه گفت: خميني نه! ما گفتيم: به كوري چشم شاه سه صلوات!

بد نيست اين را بگويم. امام سجاد يك پسري به نام زيد داشت. شهيد شد. زيد هم يك پسري داشت به نام يحيي. او هم شهيد شد. زن‌هاي خراسان گفتند: به كوري چشم طاغوت كه نسل اهل بيت را درو مي‌كند، مي‌كشد. امسال هر زني در استان خراسان پسر زاييد اسمش را يحيي بگذارد. هزار و چهارصد سال پيش غيرتشان از ما بيشتر بوده است. كه وقتي ديدند يحيي را كشتند، گفتند: به كوري چشم آن طاغوتي كه نوه‌ي امام زين‌العابدين را كشت، هركس امسال پسر زاييد اسمش را يحيي مي‌گذاريم. آدم يك خرده بايد غيرت نشان بدهد. معدن غيرت اميرالمؤمنين بود. گاهي حضرت امير حرف مي‌زد، مي‌ديد مردم همينطور نشسته‌اند. «فضرب علي خده» در گوش خودش زد. در گوش خودش زد. گاهي وقت‌ها حضرت امير براي اينكه مردم را به غيرت دربياورد، مي‌گفت: شما لاشه هستيد، يا آدم؟ «يَا أَشْبَاحاً بِلَا أَرْوَاح‏» (بحارالانوار،ج75،ص170) شما شبح هستيد. يعني لاشه هستيد و روح نداريد. «يَا أَشْبَاهَ الرِّجَالِ وَ لَا رِجَال‏» (نهج‌البلاغه،ص70) شكل مرد هستيد ولي نامرد هستيد. «قَاتَلَكُمُ اللَّهُ»(نهج‌البلاغه،ص70) خدا مرگتان بدهد. خيلي حضرت امير سوخت. نوزده جمله اينچنين در نهج‌البلاغه داريم. پيداست حضرت امير مي‌سوخت. سرش را در چاه مي‌كرد حرف مي‌زد يعني چه؟ يك مقداري غيرت ديني بايد كه ما در همه‌ي خانه‌هايمان، اسم خوب روي بچه‌ها بگذاريم.

«وَ يُحَسِّنَ أَدَبَه‏» (نهج‌البلاغه،ص546) بچه‌اش را با ادب تربيت كند. يك كتاب خوبي بخوانيم. متأسفانه اين تلويزيون، فيلم‌ها، سريال‌ها، باعث شده اين پدر و بچه‌ها با هم حرف نمي‌زنند. بچه مي‌آيد كيفش را مي‌گذارد پاي تلويزيون مي‌گذارد، مي‌نشيند. پدر هم مي‌آيد پاي تلويزيون مي‌نشيند. اصلاً خودشان با هم حرف نمي‌زنند. اصلاً رابطه‌ي بين زن و شوهر و اينها، و حال آنكه مي‌دانيد گفتگوي زن و شوهر چقدر ثواب دارد؟ اگر مردي در خانه با خانمش گفتگوهاي خوب بكند، همين مقداري كه نشسته با خانمش حرف مي‌زند، انگار در مسجدالنبي مدينه كنار قبر پيغمبر معتكف شده است.ثواب گفتگوي با خانم ثواب كسي است كه در مسجد‌النبي كنار پيغمبر معتكف شود. گفتگو خيلي اثر دارد. گفتگوها قطع شده است. حالا اگر فيلم مفيد باشد طوري نيست. ولي در عين حال فيلم مفيد هم كار پدر و مادر را نمي‌كند. چون پدر و مادر يك سوزي دارد كه آن فيلم‌بردار آن سوز را ندارد.

يك خاطره علمي برايتان بگويم. يك كنگره‌ي بين‌المللي پزشكي بود. ما هم رفته بوديم. سخنراني داشتيم. آيات و روايات طبّي. نشستيم تا اين دكتري كه مقاله مي‌خواند تمام بشود ما برويم بخوانيم. ديدم دكتر يك چيزي گفت براي من مهم بود. گفت: آزمايش‌هاي پي در پي ثابت كرده كه اگر دو نفر كه غذا مي‌خورند، اگر با اشتها غذا بخورند، آن هم كه نگاهشان مي‌كند، اشتها پيدا مي‌كند. ولي اگر بي‌اشتها غذا بخورند، هركس هم به اينها نگاه كند، اشتها پيدا نمي‌كند. يعني چه؟ يعني آن حالات كسي كه غذا مي‌خورد، در بيننده ... اگر بچه‌اي شير را از سينه‌ي مادر بخورد، مادرش كه محرم است. اگر يك بچه را به يك دايه دادند، اين دايه بچه را بغل گرفت و از سينه به او شير داد، اين بچه به اين دايه هم محرم مي‌شود. اما اگر شير دايه را دوشيدند، در سر شيشه‌اي ريختند، سر شيشه‌اي بخورد، بچه به اين زن محرم نمي‌‌شود... نگاه خيلي اثر دارد. شما كنار دو هزار تا كامپيوتر بنشيني، تربيت نمي‌شوي. اما نفس يك مرد خدا به تو بخورد، تربيت مي‌شوي. البته حالا پدر و مادرها بايد خودشان بلد باشند. ملامت زيادي نكنند. حالا پدر و مادرها هم يك وظيفه‌اي دارند.

5- همراه بردن فرزندان در مراسم مذهبي

خوب بچه‌ها را در دعا ببريد، اما نه دعاي طولاني مثل ابوحمزه و كميل و ندبه! يك دعاي پنج دقيقه‌اي، ده دقيقه‌اي. كما اينكه پيغمبر بچه‌هاي كوچك را هم با خودش برد. وقتي مي‌خواست با مسيحي‌ها مباهله كند، اميرالمؤمنين و زهرا را برد، حسن و حسين را هم برد. يعني بچه‌ها را در دعاها شركت بدهيد.

حديث داريم امام باقر (ع) وقتي مي‌خواست دعا مستجاب شود، به بچه‌ها مي‌گفت: بياييد بنشينيد من كه دعا مي‌كنم الهي آمين بگوييد. الهي آمين، الهي يعني خدايا. آمين يعني مستجاب كن. الهي آمين يعني خدايا مستجاب كن. يعني بچه‌ها را در مراسم ديني، منتهي مراسم طولاني نباشد.

توجه به ورزش كودك، در تربيت بدني گفتم. در قرآن آيه داريم كه وقتي خواستند يوسف را از پدر جدا كنند، گفتند: «أَرْسِلْهُ مَعَنا غَداً يَرْتَعْ وَ يَلْعَب‏» (يوسف/12) بچه‌هاي يعقوب گفتند: پدرجان! يوسف را بفرست ورزش برويم. يعني فهميدند كه قوي‌ترين منطقي كه بتوانند يوسف را از پدر بگيرند، نياز به ورزش است. و يعقوب نگفت: نخير اينها لهو ولعب است. برويد گم شويد! بچه ورزش نمي‌خواهد.

گوش دادن به حرف‌هاي بچه، اين خيلي مهم است. يوسف خواب ديد. خوابش را به پدرش گفت. حالا ما اگر بچه‌مان بگويد خواب ديديم. بله، حالا سر و پايت را جابه جا كن ديگر خواب نمي‌بيني. يا مي‌گوييم: كه شتر در خواب بيند پنبه دانه! يا مي‌گوييم: روي دلت سنگين بوده است. يك چيزي متلك به او مي‌‌گوييم. به حرف بچه‌ها گوش بدهيد. گاهي بچه‌ها يك چيزي مي‌فهمند كه بزرگ‌ها نمي‌فهمند. بچه‌ها كه آدم هستند. حتي حيوان‌ها مي‌گويند كه زلزله را زودتر از آدم‌ها مي‌فهمند.

امام رضا با يك برده‌ي سياه مشورت كرد. گفت: آقا خواهش مي‌كنم. از من مشورت نكنيد. زشت است. آخر تو امام رضا، من يك برده غلام سياه! امام رضا فرمود: اشكالي دارد يك چيزي تو بفهمي كه من نفهمم. بچه ها خوب مي‌فهمند. مسأله‌ي مهمي است.

6- حفظ قرآن در صورت آمادگي و پذيرش فرزند

حفظ قرآن چطور؟ بعضي خانواده‌هاي مذهبي بچه‌هايشان را وادار به حفظ قرآن مي‌كنند. بنده آيه و حديثي نديدم كه قرآن را حفظ كنيد. در قرآن پنج دستور بيشتر نداريم.

1- خواندن، به چه دليل؟ «فَاقْرَؤُا»، (مزمل/20) « اقْرَأ» (اسرا/14) يعني بخوانيد.

2- خوب خواندن، قرآن مي‌گويد: «حَقَّ تِلاوَتِه‏» (بقره/121)

3- به ترتيل خواندن. «وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتيلاً» (مزمل/4)

4- بعد از خواندن تدبر كردن. «أَ فَلا يَتَدَبَّرُون‏» (نسا/82)

5- عمل كردن.

6- آنچه را خواندي و عمل كردي به ديگران هم بياموز. اينها دستورات قرآن است.

البته حفظ قرآن يك ارزش است. كسي بتواند قرآن را حفظ كند ارزش است. به چند شرط! يكي اينكه آن مربي كه آيه‌هاي آسان را انتخاب كند. بچه اول شير مي‌خورد. بعد شير برنج، بعد فرني، تا به گوشت ماهي برسد. ما يك نوه‌اي داشتيم حفظ قرآن فرستاديم. چهارسالش بود. وقتي برگشت ديدم سخت‌ترين آياتي كه شايد مراجع تقليد هم حفظ نباشند. به اين گفته‌اند حفظ كن. «الْمُنْخَنِقَةُ وَ الْمَوْقُوذَةُ وَ الْمُتَرَدِّيَةُ وَ النَّطيحَةُ وَ ما أَكَلَ السَّبُع‏» (مائده/3) يك آيه‌ي خيلي سنگين و بزرگي است. گفتم: عقل هم خوب چيزي است. آخر اين بچه‌ي 4 ساله چرا اين رقم آيه را... به بچه آيه ي ساده بگو. «وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْسانا»، «فَاذْكُرُوني‏ أَذْكُرْكُمْ» (بقره/152) آيه‌هاي دو حرفي، آيه‌هاي سه حرفي، به شرطي قرآن را حفظ كنيد 1- به بچه تحميل نباشد. تحميل نباشد. اگر تحميل باشد مثل اينكه دستت را روي فنر مي‌گذاري. تحميل است. پايين مي‌رود. اما تا دستت را برداشتي بالا مي‌پرد. تحميل نباشد. مخش بكشد. خود بچه علاقه داشته باشد. مانع پيشرفت علمي‌اش و پيشرفت‌هاي ديگر و مانع تفريحش نشود. تدريجي باشد. نگوييم: آقا مثلاً اين بايد روزي يك صفحه حفظ كند. هرچه مي‌تواند حفظ كند. «فَاقْرَؤُا ما تَيَسَّر» (مزمل/20) به پدر و مادر مي‌گويد: «ما تَيَسَّر» هرچه «تَيَسَّر» يعني هرچه ميّسر است. بنابراين اين برنامه‌ها كه بچه‌ي چهار ساله آيات سنگين را حفظ كند، من نمي دانم روزي چند تا آيه يا روزي چند صفحه باشد، اين برنامه‌ها پايش به جايي بند نيست. مبنا ندارد. مبنا ندارد.

خوب، توقع بي‌جا نداشته باشيم. مي‌خواهي نماز شب به بچه‌ات ياد بدهي. بگو: نماز شب، سحر‌ي‌ات را خوردي آقا جان! الآن ده دقيقه به اذان است. اين ده دقيقه بلند شو، 5 تا دو ركعتي بخوان. بي «‌قل هو الله» هم خواندي طوري نيست. پنج تا دوركعتي بي‌«قل هو الله» يك ركعتي هم بدون «قل هو الله» تعاوني حساب كنيم كه مشتري شوند. سيصد تا العفو و چهل تا مؤمن، مثل لحاف كرسي است كه روي بچه بياندازي. خفه مي‌شود. (خنده حضار) توقع زيادي نداشته باشيم. امام ديد يك كسي بچه‌اش را طواف مي‌دهد و بچه هم به هن و هن افتاده است. امام فرمود: چرا اين بچه را اذيت مي‌كني؟ اداي عرفا را درنياوريم. گاهي ادا درمي‌آوريم.

بچه‌هاي كوچولو را جمكران آورده بودند. «الهي نفسي معيوب و قلبي محزون» گفتم: آقا تو نفس نداري. تو برو نخود و كشمش بخور. (خنده حضار) آخر نفسي معيوب! ببينيد ما ادا درمي‌آوريم. دبستان دختر و پسرها جداست. شهوت ندارند. دبيرستان هم كه آغاز شهوتشان است دختر و پسرها جدا هستند. در دانشگاه‌ كه اوج شهوت است، مي‌گوييم: در هم برويد! (خنده حضار) اصلاً اين را كدام مخ قبول مي‌كند؟ حالا مسئولين مملكتي انجام مي‌دهند بدهند. من كه كاري به مسئولين مملكتي ندارم. هفته‌ي دولت هم هست از دولت تشكر مي‌كنيم. اما اين كارها محال كه نيست. چطور شد وقتي شهوت ندارند، از هم جدا. وقتي شهوت دارند در دل هم مي‌روند. ما شرقي نيستيم، غربي هم نيستيم، تسليم قرآن هم نيستيم. يك خرده شرق و يك خرده غرب و يك خرده سليقه و همينطور قاطي هستيم.

امام آخرهاي عمرش دائم مي‌گفت: اسلام ناب! اسلام ناب يعني اسلامي كه هيچ قاطي ندارد.

هيچ قاطي ندارد. به بچه‌ها تحميل نكنيم. توقع نا به جا!

7- افراط در توبيخ و تنبيه، زمينه سرپيچي و سركشي

او را زياد ملامت نكنيم. حالا يك تجديد شده است. بلند شو استكان‌ها را بشوي. تو كه تجديد شدي! برو نان بگير تو كه تجديد شدي! حرف نزن تو كه تجديد شدي! بابا حديث داريم كسي كه دائم نيش بزند اين بچه پررو مي‌شود. نيش نزنيد. يكبار بس است. مرتب در چشمش نكوب. گاهي زن و شوهرها اينطوري هستند. مي‌نشينند مي‌گويند: يادت هست سي سال پيش من گفتم: يك جفت كفش بخر گفتي ندارم! بيست سال پيش يادت هست، مادر من آمد بد اخلاقي كردي. حالا بيست سال پيش مادرشوهر آمده، عروس بداخلاقي كرده است. يا عروس گفته: كفش بخر، نداده است. اين بعد از بيست سال اين مرده‌ها را از گور درمي‌آورند. نبش قبر مي‌كنند. اينها اسلامي نيست. اسلام را بگويم چيست؟

اسلام مي‌گويد: اگر با كسي قهر كردي، بعد به درخت رسيديد. اين آن طرف درخت رفت، شما هم از اين طرف درخت رفتي. اگر آن طرف درخت گفت: معذرت مي‌خواهم، قبول كن. امام سجاد (ع) در دعايش مي‌گويد: خدايا! امام زين‌العابدين را بيامرز اگر كسي عذرخواهي كرده و من او را نبخشيدم. يعني چه؟ يعني اگر كسي گفت: مرا ببخش. شما نبخشي نبخشيدن شما هم خودش يك گناهي است. هركس گفت: ببخش فوري ببخش. اصلاً نگاهش نكن. نزد من مي‌آيد مي‌گويد: آقاي قرائتي من غيبت تو را كردم. نگاهش نكن، خجالت مي‌كشد. همينطور مي‌گويم: حلال برو حلال! قيامت اينقدر مردم گير هستند، ديگر گير من يكي نباشد. برو! حلالش كن. ما چه مي‌كنيم؟ كجا بوده؟ به چه حقي؟ بنده كه راضي نيستم. روز قيامت دم پل صراط يقه‌ات را خواهم گرفت. بابا ولش كن. (خنده حضار) اين يك مقدار خودش را شكسته كه آمده عذرخواهي مي‌كند. البته لازم هم نيست به طرف بگوييد. اگر طرف غيبت شما را نشنيده همينطور پشت سرش بگو: خدايا غيبتش را كردم ببخشيد. خدا آيت‌الله العظمي گلپايگاني را رحمت كند. خدمتش رسيديم گفتيم: آقا غيبت شما را كرديم برويم به او بگوييم. گفت: نه! او كه نشنيده است. وقتي مي‌گويي: غيبت كردم، خودت با زبان خودت مي‌روي حال او را مي‌گيري. مي‌گويي: پشت سرت حرف بد زدم. اگر شنيده است، و ناراحت شده برو عذرخواهي كن. اما اگر نشنيده چه كار داري؟ غيبتش را كردي عذرخواهي كن. برايش استغفار كن.

ديگران را به سر او نزنيم. خاك بر سرت كنند. پسرعمويت از تو بهتر است. مي‌گويد: آقاجان! عمويم هم از تو بهتر است. من به تو مي‌گويم: پول اينقدر به من مي‌دهي. عمويم به بچه‌اش اينقدر اينقدر مي‌دهد. تا گفتي پسرعمويت از تو بهتر است، او هم پاتك مي‌زند مي‌گويد: عمويم هم از تو بهتر است. خودش را با خودش قياس كنيم. بگوييم: آقا زاده پارسال نمره‌هايت هجده بود. چرا امسال شانزده؟ خودش را با خودش قياس كنيم. پسرعمو را در سرش نزنيم. بچه‌هاي همسايه را در سرش نزنيم.

گاهي تغافل كنيم. يعقوب فهميد كه اينها بچه را در چاه انداختند.

اما فرمود: «صَبْراً جَميلا» (معارج/5) تغافل كنيم. تغافل خيلي مسأله‌ي مهمي است. حالا شتر ديدي نديدي.

گاهي قصه بگوييم. قصه خيلي خوب است. منتهي قصه‌هاي به قول مرحوم مطهري داستان راستان. قصه‌هاي واقعيت دار. نه قصه‌هاي خيالي!
گاهي عذر دهانش بگذاريم. بگوييم: لابد دفتر و كاغذ مي‌خواستي بخري پول برداشتي. بگويد: آره! دهانش بگذاريم. عذر را دهانش بگذاريم. كه بچه حيايش از بين نرود. خوب... حديث داريم امام فرمود: من هيچ وقت نگفتم: خدايا بچه‌ي من خوشگل باشد. بچه‌ي من خوش قامت باشد. ولي هميشه خواستم خدايا بچه‌ي من مطيع تو باشد. عبد صالح، ذريه‌ي طيبه! يك بچه مثل اين مي‌خواهم.

يك وقتي شير خشك آمده بود. پشت قوطي‌هاي شير خشك يك بچه‌هاي تپل، چشم‌ زاق، موي بور، زن‌ها مي‌آمدند... هه، هه،...هه... هه... (خنده حضار) اين قوطي‌ها را مي‌ديدند، دهانشان پر آب مي‌شد. سراغ شير خشك رفتند. حالا چند سال است كنگره‌ در ايران و بين‌الملل است. در بعضي كنگره‌هايش هم من راجع به شير مادر سخنراني كردم. كه چقدر شير خشك مضر است و چه امراضي دارد. و چقدر شير مادر بهترين غذا است. حالا از اول اسلام گفته بود، بهترين غذا شير مادر است. ما دائم با يك شكل‌هايي تبليغ مي‌كنيم، مي‌بينيم سرمان به سنگ مي‌خورد، برمي‌گرديم.

اسلام مي‌گويد: آب انار نخور. انار را با هسته‌اش بخور. هسته‌ي انار هضم نمي‌شود، به ديوار معده كشيده مي‌شود، مثل سنگ پا كه مي‌زني، جرم معده را مي‌گيرد. «يَدْبُغُ الْمَعِدَة» (بحارالانوار،ج59،ص237) حديث است. ما دائم آب انار مي‌خوريم. در آينده كنگره‌اي خواهيم داشت به نام كنگره‌ي هسته‌ي انار. كاهو را مي‌گويند برگ‌هايي را بخوريد كه آفتاب خورده. برگ‌هاي آفتاب خورده را دور مي‌اندازيم، وسطش را مي‌خوريم. در آينده كنگره‌ خواهيم داشت، كنگره‌ي برگ كاهو! اسلام مي‌گويد: بنشين ادرار كن. وقتي مي‌نشيني راه ادرار بهتر باز مي‌شود. اروپايي‌ها مي‌ايستند ادرار مي‌كنند. ولذا راه ادرار باز نمي‌شود. حالا عكس برداري كردند، ديدند بله، وقتي انسان مي‌نشيند، راه ادرارش بهتر باز مي‌شود. در آينده كنگره‌‌ خواهيم داشت بنشين ادرار كن. (خنده حضار)

هر حديثي را كه عمل نكرديم در آينده كنگره‌اش را... از اول مي‌گوييم: هرچه خدا گفته بابا خدا ما را ساخته است. او مي‌داند چه ساخته است. گفته اين را «كلوا» اين را «لا تَأْكُلُوا». اين را ببين، اين را نبين. اينجا برو، اينجا نرو. بنده‌ي خدا باشيم. او ما را ساخته است. اشاره مي‌كنند وقت تمام شد. خيلي خوب بچه‌ها را هم با دانشمندان رفيق كنيم. خانه‌ي بزرگان كه مي‌رويم بچه‌هايمان را ببريم. زيارت مي‌رويم، بچه‌هايمان را ببريم. بزرگان شهرمان را براي بچه‌هايمان بگوييم. الآن در استان شما چقدر افراد بزرگ هستند. حاج شيخ عبدالكريم حائري اينجا بوده است. دكتر حسابي از اينجا بوده است. اميركبير از اينجا بوده است. چمران از اينجا بوده است. علامه‌ي عسگري از اينجا بوده است. بگو علامه عسگري چه كسي بود. علامه عسگري چه كسي بود؟ چمران چه كسي بود؟ چه بود؟ بزرگانش را هم مي‌گوييم. مي‌گوييم: كوه هيماليا چند متر است؟ به تو چه؟ مي‌خواهي چه كني؟ مي‌خواهي بالا بروي.

مي‌خواهي پايين بروي. سؤال‌هاي مذهبي غلط طرح مي‌كند. اين حديث از امام حسن است يا امام حسين؟ آخر به تو چه! مثل اينكه بگوييم: آمده‌اي نماز جمعه با كدام شيرها وضو گرفتي؟ چه فرقي مي‌كند؟ سؤال‌هاي غلط حتي سؤال‌هاي مذهبي غلط. سؤال‌هاي جغرافي غلط. فلان رودخانه از زيمباوه مي‌رود يا تانزانيا! خوب من چه خاكي بر سرم كنم؟ اسم رودخانه‌ها را بلد هستيم، اما علامه عسگري را نمي‌شناسيم. اين خسارت است. چه كسي ما را به اينجا رساند؟ كه آنچه مفيد است از ذهن ما پاك شود، آنچه كه لغو است، در ذهن ما بيايد. به اميد روزي كه يك انقلابي در اين كتاب‌ها شود. يك انقلابي در آداب و رسوم شود. آن كسي كه شما را دوست دارد خداست. خلقت كرد او هم گفته اين رقمي تربيت شو. هرچه از برنامه‌هاي قرآن و روايات جدا شديم خسارت كرديم.

خدايا توفيق مراجعه به دين، به اسلام ناب، شناخت اسلام، مزه‌ي اسلام، شيريني اسلام، را به ما بچشان، و توفيق بده نسل نو بهترين مؤمنين و مؤمنات باشد.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

/ 1