كنترل اخلاق و رفتار، راه جلوگيري از گناه - [درس هایی از قرآن] : كنترل اخلاق و رفتار، راه جلوگيري از گناه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

[درس هایی از قرآن] : كنترل اخلاق و رفتار، راه جلوگيري از گناه - نسخه متنی

محسن قرائتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

كنترل اخلاق و رفتار، راه جلوگيري از گناه

تاريخ پخش: 11/05/91

بسم الله الرحمن الرحيم

«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»

رمضان 91 را در مازندران هستيم. بيننده‌ها بحث را در آستانه‌ي افطار مي‌‌بينند. و موضوع ما بحث گناه‌شناسي است. ما براي اينكه گرفتار نشويم بايد چه كنيم. چه كنيم گرفتار گناه نشويم؟ در طب، گاهي وقت‌ها مي‌گويند: بايد چكاپ كرد. موضوع: چه كنيم گرفتار لغزش نشويم؟ مورد نياز همه است. كوچك و بزرگ به خصوص نسل نو.

ماشيني كه مي‌خواهند مسافرت بروند مي‌دهند اين ماشين را بررسي مي‌كنند، آب و روغنش را، لاستيكش را، هرچه در ماشين هست كنترل مي‌كنند. بدن همينطور، چكاپ مي‌شود. قندش، چربي‌اش، فشارش، كنترل مي‌شود. ما هم بايد دينمان را، فكرمان را چكاپ كنيم. از نظر اعتقادي، چكاپ اعتقادي، چكاپ اخلاقي، چكاپ سياسي، چكاپ خانوادگي كه از همه مهمتر است بعد از اعتقادي. فكري و فرهنگي. فقهي، فرهنگي. در چه حالي هستيم، در چه شرايطي هستيم؟چكاپ اعتقادي، اين عقيده‌اي كه من دارم درست است يا نه؟

1- عرضه عقايد بر امامان معصوم و عالمان دين

حضرت عبدالعظيم كه در شهرري هست، نزد امام هادي آمد. گفت: من مي‌خواهم عقايدم را براي شما بگويم. عقايد من راجع به توحيد، راجع به نبوت، راجع به معاد، راجع به چه، راجع به چه... يك دور اصول دينش را براي امام هادي(ع) گفت. امام هم فرمود: اين عقيده «انت ولينا حقا» حقاً ولي ما تو هستي. شيعه‌ي درجه يك واقعي تو هستي. حضرت عبدالعظيم هم خيلي مقام دارد. كسي اگر زيارت كند حضرت عبدالعظيم را در شهرري ثواب كسي را دارد كه امام حسين را در كربلا زيارت كند. خيلي بايد مقام باشد كه زيارت او اينقدر اجر داشته باشد.

گاهي وقت‌ها عقايدمان را مطرح كنيم. يك كسي به يك چيزي عقيده دارد. خوب اين عقيده‌ات درست نيست. شبهاتي كه هست به ذهنتان مي‌آيد. مثلاً آمده نزد من مي‌گويد: آقا ما چرا خمس بدهيم؟ مگر حكومت، حكومت جمهوري اسلامي نيست. ماليات هم كه مي‌دهيم. ديگر چرا خمس بدهيم؟ من چون چنين شبهه‌اي دارم، ديگر خمس نمي‌دهم. زكات هم نمي‌دهم. گفتم: خوب، بايد اينطور مي‌گفتم. نزد كسي رفته‌اي ببيني حرفت درست است يا نه؟ پيش خودت تحليل مي‌كني. تحليل‌هاي ما خيلي‌هايش خلاف واقع است.

يك كسي مي‌گفت: درخت گردكان با آن بزرگي، بعد پيش خودش مي‌گفت: درخت خربزه الله اكبر! وقتي گردو درختش بزرگ است، پس خدا مي‌داند درخت خربزه... اينها سليقه‌اي نيست. (كسي يك انگشت قطع كند، ده تا شتر. نصفش را من مي‌گويم، نصفش را شما بگوييد. دو تا قطع كند بيست تا شتر، سه تا قطع كند، بگوييد... سي تا شتر! چهار تا قطع كند، باز مي‌گويد: بيست تا شتر! خوب اين با كدام عقل مي‌سازد؟ يكي ده تا، دو تا، بيست تا. سه تا، سي تا، چهار تا، بيست تا. در حالي كه طبق معمول بايد بگوييم: چهار تا چهل تا. اين رازش چيست كه به چهار تا كه رسيد، نصف مي‌شود؟ روي حساب نيست.

به كسي گفتند: بيمارستان نيروي دريايي كجاست؟ يك خرده فكر كرد گفت: لابد كنار دريا. بگوييم: كجاي ايران كشاورزي مي‌شود؟ بگويد: لابد بلوار كشاورز! چون تهران بلوار كشاورز است، پيش خودمان حدس مي‌زنيم كه لابد كشاورزي هم بلوار كشاورز مي‌شود. اينطور نيست.) گاهي افرادي فكر مي‌كنند زياد بخورند قوه پيدا مي‌كنند. و حال آن كه حضرت امير مي‌فرمايد: غذاي كم خوردن به تو زور مي‌دهد. نه غذاي زياد خوردن، بعد حضرت مثل زدند. مي‌گويد: درخت‌هايي كه به آنها آب كم مي‌رسد چوبش سفت‌تر است. اين درخت‌هاي كنار جوي آب چوبش شل است. اينطور نيست كه اگر هر روز آب بخورد چوبش هم سفت‌تر باشد. با قياس و استسحان و به نظرم و تحليل‌هايي كه خودمان مي‌كنيم...

2- تفاوت خمس و ماليات

ببينيد ما دو تا خرج داريم. خرج خودم، خرج دولت من در خانه‌ام موزاييك كردم، به دولت مي‌گويم: اين پول را بده، پشت خانه‌ي مرا آسفالت كن. در خانه‌ام باغچه دارم، مي‌گويم: اين پول را بگير، پشت خانه پارك درست كن. در خانه كپسول آتش‌نشاني دارم، مي‌گويم: بگير، ماشين آتش نشاني. در خانه قفل مي‌زنم، مي‌گويم: دولت اين پول را بگير، بيرون خانه من پليس بگذار. در خانه چهار تا قرص كمك‌هاي اوليه دارم، مي‌گويم: اين پول را بگير، يك درمانگاه بيرون خانه من درست كن. به دولت پول مي‌دهي براي مشكلات خودت، همينطور كه حياط خانه موزاييك است، بيرون خانه آسفالت مي‌خواهي. در خانه گلدان است، بيرون خانه باغچه مي‌خواهي. در خانه كپسول آتش نشاني است، هرچه دولت ماليات مي‌گيرد براي اينكه نيازهاي شما را تأمين كند. اما خمس براي تأمين شما نيست. خمس را مي‌دهي براي مصرف ديگر. خمس را مي‌دهي كه فقرا سير شوند نه براي تأمين زندگي خودت. كدش فرق مي‌كند. مصرفش فرق مي‌كند. گيرنده‌ي خمس بايد مجتهد عادل باشد. گيرنده‌ي سهم امام بايد مرجع تقليد باشد. جانشين امام زمان(ع) باشد. گيرنده عوارض دولت را كه لازم نيست جانشين امام زمان شود. بنابراين نمي‌شود گفت: حالا كه در جمهوري اسلامي ما ماليات مي‌دهيم پس خمس ندهيم. ماليات و خمس دو تا خرج است براي دو كار.

يك كسي گوشش درد مي‌كرد گفت: گفت برو بكش. گفت: چرا؟ گفت: من دندانم درد مي‌كرد كشيدم. گفت: اِ... دندان تو چه كار به گوش دارد. بارها مثال زدم گاهي وقت‌ها گرد گچ كه روي لباس مي‌نشيند، شما با سيلي بلندش مي‌كني. اما دود هم بنشيند چنين مي‌كني؟ دوده اگر بنشيند، چنين كني، دوده فرو مي‌رود و دستت را هم سياه مي كند. دوده را بايد چنين كرد... دوده و گرد گچ هر دو منكر است، با هر منكري بايد يك جور برخورد كرد. پول دادن به فقيه فرق مي‌كند با غير فقيه. پول دادن براي اينكه نيازهاي مرا بيرون خانه تأمين كند فرق مي‌كند با اينكه پول را بگير، خرج دين كن. خرج فقرا كن.

بايد عقيده‌ي خودمان را چكاپ كنيم، بي‌خود به يك چيزي معتقد نباشيم. يك كسي نمازش غلط بود. گفتند: آقا نمازت غلط است. گفت: برو! اينقدر خدا تارك‌الصلاة دارد كه الآن فرشته‌ها سر همين نماز غلط من دعوايشان است. او مي‌گويد: به من بده. او مي‌گويد: به من بده.

چكاپ اخلاقي، موعظه، مرحوم مطهري(ره) يك بحثي دارد تفاوت بين موعظه و حكمت. حكمت يعني استدلال، موعظه، يعني پند. من جملات ايشان را براي شما بخوانم. حكمت تعليم است، چيزي ياد مي‌دهد. موعظه، تذكر. گاهي از ما مي‌پرسند: چرا قرآن بعضي از قصه‌ها را تكرار كرده است؟ گاهي خدا در قرآن يك چيزي را تكرار كرده است. به او مي‌گويم: آقا، قرآن كتاب علمي نيست كه ياد بگيريد، كتاب علمي نيست. كتاب هدايت است. براي هدايت و موعظه تكرار لازم است. بله، علم وقتي يكبار گفتي ياد گرفت، ديگر بس است. آقا كوه هيماليا چند متر است؟ خيلي خوب ديگر ياد گرفتم. اما يكوقتي مي‌خواهي يك كسي را با يك خصلتي تربيت كني. با يك بار تربيت نمي‌شود بايد پي در پي گفت. حكمت تعليم است، موعظه تذكر. حكمت مبارزه با جهل است، موعظه مبارزه با غفلت است. سر و كار حكمت با عقل است، سر و كار موعظه با دل. حكمت ياد مي‌دهد و موعظه يادآوري مي‌كند. حكمت چراغ است، موعظه باز كردن چشم براي ديدن است. حكمت براي انديشيدن است. موعظه براي به خود آمدن. حكمت زبان عقل است، موعظه زبان پيام روح.

3- نياز همه انسان‌ها به موعظه

ما نياز داريم كه گاهي وقت‌ها به كسي بگوييم آقا ما را موعظه كن. همه هم نياز داريم. استاد دانشگاه و آيت الله ندارد. امامان ما، گاهي مي‌گفتند: «عظني»، به اصحابشان مي‌گفتند: «عظني» گاهي پيغمبر به جبرئيل مي‌گفت: «عظني» موعظه‌ام كن. موعظه كن. رابطه‌ي پدر و پسري و مادر و دختري الآن متأسفانه از موعظه قطع شده است. خوراك، پوشاك، مسكن. مادر يك چيز درست كند بچه‌ها بخورند و امتحانات را بدهند. و لذا موعظه در بين ما، اصلاً واعظ هم كم داريم.

ما جوان كه بوديم، حدود هفده، هجده ساله بوديم. يك واعظ‌هايي در قم بود. خدا رحمت كند آيت الله مشكيني مي‌آمد مدرسه‌ آيت الله العظمي گلپايگاني، طلبه‌ها را موعظه مي‌كرد. در آن اتاق من يادم هست كه طلبه‌ها چقدر گريه مي‌كردند. اميرالمؤمنين يك موعظه‌اي كرد، كه طرف وقتي شنيد، افتاد مرد. موعظه مسأله‌ي مهمي است. اين ليسانس و فوق ليسانس و آيت اللهي و دكتري و درس‌هاي دانشگاه كار موعظه را نمي‌كند. رشد علمي هست اما گاهي وقت‌ها مي‌بيني با اينكه باسواد است، متعصب است. با اينكه باسواد است، بي‌تفاوت است. با آنكه باسواد است... سوادش بالا است، اما مغرور است، متكبر است.

چكاپ اقتصادي، حساب سال، بيننده‌ها زماني فيلم مرا مي‌بينند، بحث مرا مي‌بينند كه چند شبي به شب قدر هست. بياييد هركدام حساب سال داريد حساب كنيد. خدا چقدر به تو داده است؟ هرچه به تو داده كه خرج كردي در حد شأن تو، به مقدار شأن خمس ندارد. شأن يعني چه؟ يعني مردم سوت نكشند. اين فرش را چند خريدي؟ اينقدر... اوه... هووو... اگر سوت كشيد، پيداست اين فرش نبايد در خانه‌ي شما باشد. آقاي قرائتي انگشتر شما چند است؟ اگر گفتم: انگشتر من فلان مبلغ است، سوت كشيدي، پيداست خمس دارد.

نمي‌شود گفت: خوب پس ما پول را خرج كنيم كه خمس ندهيم. يك ماشين براي خانم بگيريم، يكي براي بچه، اين لامپ را برداريم لوستر كنيم. قالي را ابريشم كنيم. نه من خمس ندارم، خرج زندگي است! بيا، اين زندگي كه تو داري در شأن تو نيست. كلاه براي سر تو گشاد است. زندگي خمس ندارد كه مردم سوت نكشند. هركجا در زندگي سوت كشيدند، خمس دارد. اين چادر بايد چقدر باشد؟ تا اين حد مردم سوت نمي‌كشند. ماشين تا چند ميليون را سوت نمي‌كشند. اگر يك ماشين ديدند سوت كشيدند پيداست اضافي‌اش را بايد خمس بدهي. كسي تيز بازي نكند بگويد: خيلي خوب، حالا اسلام گفته هرچه خرج كردي خمس ندارد. پس من زودتر خرج كنم كه خمس ندهم. قرآن مي‌گويد: آنهايي كه خدعه مي‌كنند و «وَ هُوَ خادِعُهُم‏» (نساء/142) خدا به اينها خدعه مي‌كند. اين فكر مي‌كند سر خدا كلاه گذاشت. كلاه سر خودش گذاشت.

قرآن يك آيه دارد مي‌گويد: «فَهُوَ يُخْلِفُه‏» (سبأ/39) هرچه در راه خدا بدهي، جايش را پر مي‌كند. همه حساب سال داشته باشيم. حالا يا كم يا زياد. كم و زياد مهم نيست. مهم اين است كه قرآن مي‌گويد: مال مردم را دقت كن. بنويس! «أَنْ تَكْتُبُوهُ صَغيراً أَوْ كَبيرا» (بقره/282) صغير و كبير ندارد. مال مردم يا قاشق چايخوري است، يا كشتي آهن در دريا. مال مردم بايد حساب و كتاب داشته باشد. آدم خودش را كنترل كند.

4- تربيت فرزندان در خانواده

چكاپ خانوادگي، ما بچه‌مان را ول مي‌كنيم. بعد مي‌گوييم: آخ از دستمان رفت. ما بايد كنترلش كنيم. نه كنترل در حد جاسوسي كه بچه در مضيقه است و احساس كند هيچ آزادي ندارد. آزادي به بچه نه، حالا ديگر بزرگ شده و خودش مي‌فهمد چه كند. باسمه تعالي نخير! خودش كه نمي‌فهمد، پدر و مادرش هم ممكن است متوجه نباشند. انسان نياز به كنترل و مراقبت دارد. اين بچه‌ي ما كجا مي‌رود؟ چه مي‌خواند؟ كتاب‌هاي درسي‌اش چيست؟ با چه كسي رفيق است؟ نگوييم: حالا باشد بعداً ازدواج كنيد. بچه همسر مي‌خواهد. حالا دهانش بوي شير مي‌دهد. تو فكر مي‌كني دهانش بوي شير مي‌دهد.

يك بچه‌ي كوچولو بود. حافظ قرآن بود. يك نفر به او گفت: تو كي داماد مي‌شوي؟ گفتم: بابا اين شش سال، هفت سالش است. حرف دامادي با اين نزن. اين نمي‌فهمد! تا گفتم نمي‌فهمد، گفت: «فَفَهَّمْناها سُلَيْمان‏» (انبياء/79) آيه‌ي قرآن خواند. كه ما به سليمان چيزي فهمانديم. من مي‌فهمم. بچه‌هاي حالا خوب مي‌فهمند. (بنابراين اولين خواستگاري كه براي دخترتان مي‌آيد، ازدواج. مگر اينكه دختر، پسر عيب داشته باشد. معتاد باشد. بي‌دين باشد. لا ابالي باشد. هرزه باشد. اگر پسر، پسر صالحي است شهوت را خيلي جدي بگيريد. شهوت خيلي جدي است.

گاهي وقت‌ها ممكن است شما اگر بچه‌ات را چكاپ نكني، كلاه سر شما بگذارند. مردي مي‌گفت: پسر من از قول پسري نقل مي‌كرد كه سي‌دي از دستش افتاد رفت. من برداشتم ديدم سي‌دي مداح است. گفتم: اوه، چقدر پسرم حزب اللهي است. شب‌ها كه بالا مي‌رود، مداحي گوش مي‌دهد لااقل دو ليتر هم گريه مي‌كند. مي‌گفت: گذاشتم ديدم يك عكس‌هاي خيلي خيلي بد است. منتها براي اينكه سر پدر و مادر كلاه بگذارد يك عكس مداح هم روي آن مي‌چسباند. كاري ندارد.) بايد كنترل كنيم. منتها از راه‌هاي طبيعي هم ارضايش كنيم. بالاخره اگر مي‌خواهد تفريح كند، حديث داريم با بچه‌هايتان بازي كنيد. «مَنْ كَانَ لَهُ وَلَدٌ صَبَا» (كافي/ج6/ص49) كسي كه بچه دارد، در خانه بچه شود كه اين بخندد. نگويد: آقا من كار دارم. من گرفتار هستم.

اميرالمؤمنين آمد ديد يك بچه يتيمي گرفته است. هي گفت: عزيز، عزيز! آقا زاده! عزيز، هرچه گفت: عزيز، اين بچه‌ي يتيم همينطور نگاه كرد. هركاري كرد آخرش حضرت امير با زانو و دست‌هايش راه رفت و گفت: بع! مع! صداي بزغاله كرد. تا صداي بزغاله كرد، بچه خنديد. گفتند: آقا بد است. مي‌داني تو چه كسي هستي؟ تو رييس حكومت اسلامي هستي. رييس حكومت اسلامي صداي بز مي‌كند؟ بد است. فرمود: طوري نيست كه علي صداي بز كند و يتيم بخندد. اين يتيم نياز به خنده دارد. تفريح بچه، خنده‌ي بچه، بازي بچه بايد تأمين شود. بچه عقده‌اي نشود، كمبود احساس نكند. چون اگر شما به او بي‌محبتي كردي، بيرون از خانه با يك بستني گول مي‌خورد. اين آهك را كه آب به آن مي‌ريزي متلاشي مي‌شود چون آب نديده است. در جوي نم‌دار كه آب مي‌رود انفجار نيست. آهك را آب بريزي منفجر مي‌شود. چيزي كه خشك است، به آب رسيد، بچه‌اي كه خشك تربيت شد، با يك محبت گول مي‌خورد. با يك تلفن، با يك لبخند، چون لبخند نديده است. بنابراين بايد در خانواده هم بچه‌هايمان را چكاپ كنيم. اينها را رها مي‌كنيم...

5- دقت در منابع خبري و سياسي

از نظر سياسي، قرآن يك آيه دارد مي‌گويد: بعضي از مردم تا يك خبر شنيدند پخش مي‌كنند. درست نيست هرچه شنيديد پخش كنيد. گاهي ممكن است شايعه باشد. گاهي ممكن است، گاهي ممكن است. «لَعَلِمَهُ الَّذينَ يَسْتَنْبِطُونَه‏» (نساء/83) آيه‌ي قرآن است. يعني اگر يك خبري شنيديد بدهيد به كارشناسان سياسي آنها استنباط كنند. «لَعَلِمَهُ الَّذينَ يَسْتَنْبِطُونَه‏» اينها خبرها را بايد به يك مركزي بدهند خبرسنجي شود. گاهي وقت‌ها در روزنامه يك كلمه است، 180 درجه خواننده را عوض مي‌كند. اسرائيل به لبنان حمله كرد. اين يك جمله است. اسرائيل متقابلاً به لبنان حمله كرد. يك كلمه‌ي متقابلاً را مي‌نويسد. ولي 180 درجه فرق مي‌كند. بنابراين بايد در خبرها هم حساب شود، يك دايره‌اي باشد، يك اتاق فكري باشد، اين خبر درست است يا غلط است و يا و يا...

6- مراجعه به فقيهان عادل و پرهيزكار

از نظر فقهي، يك چيزي را مي‌شنويم. داريم گفتند: «الْفِقْهَ ثُمَّ الْمَتْجَر» (كافي/ج5/ص150) اول مسأله را ياد بگير و بعد برو تجارت بزن. حديث است. يا قرآن مي‌فرمايد: «فارجعوا الي رواة احاديثنا» دينتان را با يك فقيه چك كنيد. نه با عارف! من اصرار دارم. چون ما عرفايي داريم كه فقيه بودند، عرفايي داريم كه كلك هستند. الآن در زمان ما عارف كلكي زياد داريم. عارف كلكي! چون وقتي يك چيزي خوبش درآمد، قلابي‌اش هم درست مي‌شود. پول خوب است قلابي‌اش هم هست. طلا، طلاي بدلي هم هست. هرچه بود قلابي‌اش هم درست مي‌شود. ما عارف حقيقي داريم، عارفي كه براساس فقه، براساس قرآن و حديث به عرفان برسد. عارفي هم داريم كه نخير، با يك انگشتر و با يك ريش و با يك چادر مشكي و... نمي‌دانم...

يك خانمي بود همه‌ي لباس‌هايش را سبز كرده بود، چادر سبز هم سر كرده بود. گفتند: ايشان وصل شده به چه... گفتم: خانم! دست از كلكت بردار. با چادر سبز تو وصل به سير و سلوك نمي‌شوي. خيلي وقت‌ها انسان دكان باز مي‌كند. و لذا به ما گفتند: دينتان را با فقيه، آن هم نه هر فقيهي. به دو شرط! فقيه عادل و فقيه بي‌هوس. فقيه عادل و بي‌هوس! دينتان را با او چك كنيد. شاعر گفته، بگويد. در سايت‌ها آمده، باسمه تعالي غلط كرد كه آمد. مگر هرچيزي در سايت آمد درست است؟ در روزنامه نوشتند. بنويسند، مگر در روزنامه‌ها نمي‌توانند دروغ بنويسند؟ هيچي براي شما سند نيست، جز فقيه... فقيه هم غير از عالم است. عالم يعني مي‌داند، فقيه يعني عميق مي‌داند. فقه يعني دانستن عميق. من اين سالن را فهميدم. ولي خوب يك مهندس كه مي‌آيد روي محاسبات حساب مي‌كند كه اين ساختمان وضعش چطور است؟ ما ظاهر را مي‌بينيم، او باطنش را هم مي‌بيند. فقيه غير از عالم است. اسلام شناس عميق و عادل و بي‌هوس!

چكاپ علمي، «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْر» (نحل/43) بنابراين، يكي از راه‌هايي كه ما گول نخوريم اين است كه دست ما در دست كسي باشد. اگر دستمان را از دست فقيه برداشتيم، دستمان را از دست پدر و مادر دلسوزمان برداشتيم. دستمان را از دست استاد هم برداشتيم. خوب بالاخره يك كسي كه دستش را از دست برداشت ديگر راحت گول مي‌خورد. چگونه مردم به گناه گرفته مي‌شوند؟ مربي ندارند. واعظ ندارند. پدر و مادر نظارت ندارد. دستش در دست فقيه نيست. هرچه را كه شنيدند پخش مي‌كنند. اتاق فكر ندارند. اينها يك عواملي است كه ما را...

مسأله‌ي ديگر اينكه شاخص‌هاي چكاپ چيست؟ بالاخره يك چيزي را با متر، متر مي‌كنند. پايه را با شاقول اندازه مي‌گيرند. هوا را با هواسنج، نمي‌دانم... هندوانه را با كيلو، پارچه را با متر... بالاخره هرچيزي يك شاخصي دارد. چطور چكاپ كنيم؟ كتبي اگر مي‌خواهي قرآن و حديث. باز قرآن هم بايد قرآن شناس باشد. هركس نمي‌دانم ادبيات عربي خوانده خوب كافي نيست. ادبيات عرب كافي نيست، بايد قرآن شناس باشد. قرآن و حديث، وگرنه گروه فرقان پيش مي‌آيد. فرقاني كه مطهري را كشت، همين است.

يكي از رهبران گروه فرقان يك وقتي منزل ما آمد. الحمدلله اعدامش كردند. خوب من زمان شاه هم كلاس‌هاي خوبي داشتم. آمد گفت: من يك سري حرف‌هايي به تو مي‌زنم، تو در جلساتت اين‌ها را براي جوان‌ها بگو. قصه‌ي 35، 36 سال پيش هم من جوان و لاغر و چابك و شهر به شهر كلاس‌هاي شلوغي داشتم. آمد منزل ما يك حرف‌هايي را بزند. حرف‌هايش را كه زد ديدم اينها با قرآن نمي‌خورد. خوب من طلبه بودم. ده، دوازده سال درس آخوندي خوانده بودم. گفتم: اينها با قرآن نمي خورد. من شب جمعه آقاي مطهري كه از تهران به قم مي‌آمد، تشريف مي‌آورد منزل ما. من ميزبانش هستم. اجازه مي‌دهي اين حرف‌ها را به مرحوم مطهري بزنم؟ گفت: تو با مطهري رابطه داري؟ گفتم: افتخار داريم خدمتش مي‌رسيم. منزل ما تشريف مي‌آورند. گفت: خائن! خائن! بلند شد رفت. ناراحت شد كه چرا حرف‌هايش را پيش من لو داد. گفت: الآن قرائتي مي‌رود همه حرف‌ها را به مطهري مي‌زند.

و... (رفتيم به مرحوم مطهري گفتيم: آقا، فلاني آمد كه ما را شكار كند. يك حرف‌هايي بزند و من اين را به جوان‌ها بگويم. تا گفتم: من حرف‌ها را با شما چك مي‌كنم، گفت: خائن! گفت: بله، من نبايد بفهمم. چيزي كه من بفهمم خائن است. مي‌خواهد بچه‌ها را گول بزند بدون يك اسلام شناسي كه در وسط باشد. پس اينها را برو به مرحوم مفتح هم بگو. سوار شديم از قم به تهران آمديم. نزد شهيد مفتح رفتيم. گفتم: آقا فلاني.. گفت: خودت شنيدي؟ گفتم: بله. گفت: سريع برو به آقاي بهشتي بگو. رفتيم منزل آقاي دكتر بهشتي، گفتم: فلاني آمد، چنين گفت. گفت: عجب! سريع برويد مشهد به مقام معظم رهبري ايشان مشهد بود، بگوييد. گفت: به خودت گفته، گفتم: بله. گفت: خوب پس معلوم مي‌شود خودش را نزد ما لو نمي‌دهد. مي‌آيد به شما يك چيزهاي ديگر مي‌گويد، نزد من هم مي‌آيد يك جانمازي آب مي‌كشد و خلاصه... خيلي بايد دقت كنيم.)

چهل سال پيش عقيده دزد بوده، هزار سال پيش هم عقيده دزد بوده. ما هرچه را كه مي‌خواهيم بايد دستمان... شما يك ماشين مي‌خواهي سوار شوي، ماشين مطمئن. چيزهاي ديگر مطمئن هم نبود، طوري نيست. امام كه نجف بود هيچ وقت نمي‌گفت يك گوشت خوب، يك نان خوب، پارچه‌ي خوب، لباس خوب، هيچ وقت خوب نمي‌گفت. مي‌گفت: يك غذايي تهيه كنيد، بخوريد. وقتي مي‌خواست كربلا برود، مي‌گفت: يك ماشين خوب تهيه كنيد. بيت آقا حساس شد. گفتند: آقا در خريد هيچ چيز كلمه‌ي خوب نمي‌گويد. اما وقتي مي‌خواهد بگويد: ماشين اجاره كنيم كربلا برويم، مي‌گويد: ماشين خوب. گفتند: بپرسيم. گفتند: آقا! هرچه شما مي‌گويي بخر كه ما براي خانه مي‌خريم، كلمه‌ي خوب نمي‌گويي. به ماشين كه مي‌رسي مي‌گويي:ماشين خوب! گفت: نان خالي آدم را نمي‌كشد. لباس كرباس هم آدم را نمي‌كشد. ولي ماشين قراضه آدم را مي‌كشد. گاهي وقت‌ها آدم مي‌رود صرفه‌جويي كند كار غلطي مي‌كند.

7- اصالت قرآن كريم و سنت معصومان

شاخص‌هاي چكاپ، اگر كتبي است، قرآن، حديث. تازه حديث‌ها هم بايد چكاپ شود. امام صادق فرمود: اگر يك حديثي ضد قرآن است به ديوار بزن. (نمي‌گويد: به زمين بزن. چون زمين ممكن است شل باشد. شن باشد، نرم باشد. مي‌گويد: ديوار، ديوار بايد سفت باشد. چون اگر ديوار شل باشد پايين مي‌افتد. نمي‌گويد: «فاتركوه»،) مي‌گويد: «فاضربوه» يعني او را بزن. اگر يك حديثي ضد قرآن است، حديث هم به ديوار بزن. اگر بنده قرائتي يك حرفي زدم، ضد قرآن بود اين كله‌ي مرا بايد به ديوار زد. وقتي امام صادق مي‌گويد: حديث مرا به ديوار بزن، يعني كله‌ي قرائتي را هم به ديوار بزن. همه چيز بايد با قرآن و حديث چك شود. تازه حديث هم بايد با قرآن چك شود. درست است يا نه؟

الگويي، امام معصوم، سيره‌ي پيغمبر. تذكري، دعا و مناجات. اينها شاخص‌هاي چكاپ است. براي چكاب بايد به متخصص رجوع كنيم. بايد به متخصص رجوع كنيم با دفترچه. حالا چكاپ، گاهي سالانه است. گاهي ماهانه است. گاهي شش ماه يكبار است. گاهي هفتگي است. گاهي روزانه است. بعضي جاها چكاپ خصوصي مي‌خواهد. مثل اينهايي كه مي‌خواهند مكه بروند. حتماً بايد بروند بگويند. ما آدم داريم كه مكه مي‌رود ولي هنوز بالغ نشده است.

8- گذشت از حوزه راه رسيدن به كمالات

يك حاجي نزد من آمده بود. الله اكبر! مي‌گفت: آقاي قرائتي يك كاري كن ما براي روز عيد قربان كه حاجي بايد سرش را بزند، ما اين سر را نتراشيم. هرچه پول مي‌خواهي مي‌دهيم. به فقرا، هرچه... من اين موي سرم را در عمرم نتراشيدم. حالا خدا مي‌خواهد ما را كچل كند. اين هم عيد قربان به همه مي‌گويد سرتان... يك كاري كن ما اين كار را نكنيم. به او گفتم: مي‌داني اينجا كجاست؟ گفت: مكه. گفتم: مي‌داني مكه كجاست؟ خدا در اين مكه به ابراهيم گفت: سر بچه‌ات را ببر. گفت: چشم! ابراهيم از سر بچه‌اش، آن هم نه بچه‌اي كه... بچه‌اي كه صد سال است منتظرش بوده است. حضرت ابراهيم حدود صد سالگي بچه‌دار شد. تا صد سال دعا مي‌كرد بچه‌دار نمي‌شد. صد سال منتظر يك بچه بود، حالا سيزده، چهارده ساله شده، مي‌گويد: سرش را ببر. ابراهيم در اين سرزمين از سر بچه‌اش گذشت. تو از پشم سرت هم نمي‌گذري! خجالت نمي‌كشي آمدي پايت را جاي پاي ابراهيم مي‌گذاري؟ مي‌گويي: مقام ابراهيم، آخر مقام ابراهيم يعني ابراهيم اينجا ايستاد. آدم پايش را جاي پاي ابراهيم بگذارد، او از سر گذشت، اين از پشم سر هم نمي‌گذرد. يك خرده فكر كرد، گفت: راست مي‌گويي. مي‌روم مي‌تراشم. گفتم: خوب برو بتراش. يعني انگار مي‌خواست جان بكند. بابا پشم است، اينكه ارزش ندارد. تمام پست‌هايي كه قرآن است مي‌گويد: بايد از يك چيزي بگذري تا به تو بدهم. بايد از يك چيزي بگذري.

(مثلاً الآن ما ماه رمضان نماز شب مي‌خوانيم. مي‌داني چرا؟ سحري خورديم بعد مي‌بينيم هشت دقيقه به صبح است، مي‌گوييم: هشت دقيقه صرف نمي‌كند كه بخوابيم. خوب چه كنيم؟ نماز شب بخوانيم. الله اكبر! بسم الله الرحمن الرحيم... اين نماز شب مثل تق تق راديو است. چون هفت ثانيه مانده به اخبار، تق تق تق... اين تق تق را پر مي‌كنيم تا به اخبار برسيم. اين تق تق كه نماز مي‌خوانيم خواب ما راحت باشد.

خدا يكي از علما را رحمت كند. مي‌گفت: من هميشه در عمرم نماز اول وقت خواندم. ولي هيچ ثوابي ندارد. گفتيم: چرا؟ گفت: من نمازم را اول وقت مي‌خوانم كه راحت باشم. وقتي كه نخواندم، هي مي‌گويم: نماز نخواندم، نماز نخواندم. مثل كسي كه شن در پايش هست و هي راه مي‌رود هي شن به پايش كوبيده مي‌شود. نماز اول وقت مي‌خوانم اما ثواب نمي‌برم. براي راحتي خودم مي‌خوانم.) نماز شبي ارزش دارد كه دل بكني از رختخواب. «تَتَجافى‏ جُنُوبُهُم‏» (سجده/16) «جُنوب»، جنب، جفت،«تَتَجافى‏ جُنُوبُهُم عَنِ الْمَضاجِع‏»، مضاجع يعني رختخواب. اگر از رختخواب كندي، از خواب بگذري، از همسر بگذري،خدايا زن و بچه‌ام را در بيابان‌ها آوردم. از بچه بگذري. خدايا اسماعيل را مي‌خوابانم و چاقو به گردنش مي‌گذارم. از پول بگذري، از موي سر بگذري.

از آرايش براي غريبه بگذري. بگذريم، تا نگذريم به چيزي نمي‌رسيم. تمام پست‌هايي كه خدا داده به اولياء خودش از يك چيزي گذشتند، حضرت خديجه از مال زياد گذشت، از مال كثير گذشت، به كوثر رسيد. مادر فاطمه شد. بايد بگذريم. در اين جلسه چه گفتم؟
چگونه ما گنهكار مي‌شويم؟ دست از چكاپ برمي‌داريم. بايد فكر و عقيده‌مان را چكاپ كنيم. اخلاقمان را چكاپ كنيم. آقا من يك چنين اخلاقي دارم درست است يا درست نيست؟ اگر درست نيست، كنار بگذاريم. داريم با هركس كه مي‌خواهي رفيق شوي، قبلاً او را چكاپ كن. اگر سه تا كار دارد با او رفيق شو. با پدر و مادرش خوب است؟ اگر با پدر و مادرش خوب است با او رفيق شو. چون كسي كه به پدر و مادرش نارو مي‌زند، تو هم با او دوست شوي به تو نارو خواهد زد. هيچ‌كس به اندازه‌ي پدر و مادر به انسان خدمت نمي‌كند. او به بهترين خادمينش ناروا مي‌زند.

خوب تو هم هرچه به او خدمت كني به تو ناروا مي‌زند. دوم: ببين با رفقاي قبلي خوب بوده؟ اگر به رفقاي قبلي ناروا زده، به تو هم ناروا خواهد كرد. سوم: ببين با خدا رفيق است؟ كسي كه لطف خدا را ناديده بگيرد، تو هم هرچه به او لطف كني، ناديده خواهد گرفت. يعني رفيق را چكاپ كنيد. رابطه با خدا دارد؟ به پدر و مادرش احسان و محبت مي‌كند؟ با رفيق‌هاي قبلي‌اش خوب تا كرده است؟ اگر اينطور ايت تو با او رفيق شو. وگرنه كسي كه لطف خدا را نديد، لطف پدر و مادر را نديد. محبت رفقاي قبلي را نديد، به چه دليل تو با او رفيق مي‌شوي؟ به ما گفتند با چه كسي رفيق شويد و با چه كسي رفيق نشويد. همينطور كه بدن را چكاپ مي‌بريم، همينطور كه ماشين را قبل از سفر چكاپ مي‌بريم، براي اينكه خودمان را بيمه كنيم بايد دستمان در دست يك اسلام شناس فقيه... بعد از فقيه چه بود؟ با هم بگوييد... عادل، با هم بگوييد... بي هوس! فقيه عادل بي هوس! كارشناس متخصص، پدر و مادر دلسوز، استاد دلسوز، اينها مي‌توانند ما را بيمه كنند. اما اگر از خدا قيچي شديم. از پدر و مادر قيچي شديم، ما هستيم و ماهواره، ما هستيم و شهوت، ما هستيم و شيطان، ما هستيم و دوستان بد، خوب اين ديگر انسان اصلاً مجرم بار مي‌آيد. خدايا لحظه‌ي لغزش خودت دست همه‌ي ما را بگير. هرچه لغزش تا به حال از ما سر زده است، ببخش و بيامرز. از اين به بعد يك ايمان و تقواي قوي كه بتواند ما را وقت لغزش حفظ كند به همه‌ي ما مرحمت بفرما.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

/ 1