سيره اقتصادى امام موسى كاظم (ع) - سيره اقتصادى امام موسى كاظم (ع) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سيره اقتصادى امام موسى كاظم (ع) - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید














سيره اقتصادى امام موسى كاظم (ع)


الف. سيره امام كاظم (ع) در توليد





با مطالعه در رفتارهاي
اقتصادى امام كاظم (ع) مى‏توان به اصول كلى در زمينه توليد دست يافت. بى شك، آنچه
در اينجا ذكر مى‏شود تمام اصول كلى حاكم بر رفتار امام نيست، بلكه مهم‏ترين اصول
در سيره امام در توليد مى‏باشد:


1.
تلاش در عرصه توليد





 در اسلام، به كار و
تلاش اقتصادى اهميت فراوانى داده شده است. آيات و روايات فراوانى در اهميت و ضرورت
كار و تجليل از مقام كارگر نقل شده‏اند. سيره عملى پيامبران و اولياى الهى نيز اين
بوده است كه بار زندگى خود را شخصا به دوش مى‏كشيدند و هيچ‏گاه براى تأمين ضروريات
زندگي، خود را نيازمند و وابسته به ديگران نمى‏كردند.





اين امر بيانگر نوع
نگرش امام به دنيا و رابطه آن با آخرت است و بر انديشه‏هاى انحرافى زهدمآبانه، كه
كار و توليد را در تضاد با كمالات معنوى و مصالح اخروى مى‏دانستند يا افكار باطل
ارباب‏مآبانه، كه كار را وظيفه افراد پست و پايين جامعه مى‏دانند خط بطلان مى‏كشد.





امام كاظم (ع)
مى‏ فرمايد:
 «اِنّ
اللّه ـ عزّوجلّ ـ لِيبغضُ العبدَ النوّامَ الفارغَ»  45



خداوند از فرد پرخواب
و بيكار متنفّر است. از اين‏رو، به يكى از يارانش، كه كاسب و فروشنده بود،
مى‏فرمايد: «اُغدُ الى عزِّك»؛46 صبح زود به سوى عزّت خود بشتاب. منظور حضرت همان
كسب و تجارت است. عزّت انسان در سايه تلاش او در جهت توليد به دست مى‏آيد. در
روايتى ديگر، امام ارزش كار را اين‏گونه بيان كردند: «مَن طَلَب هذا الرزقَ مِن
حِلّه لِيعودَ بِه على نَفسِهِ و عيالِه كانَ كالمجاهدِ فى سبيلِ اللّه»؛47 هر كس
در طلب روزى از راه حلال اقدام كند تا خود و خانواده‏اش را تأمين نمايد مانند كسي
است كه در راه خدا جهاد كرده است.



از اين‏رو، امام كاظم
(ع) با تمام مشكلات و مسئوليت‏هاى طاقت‏فرساى اجتماعى و سياسى و فرهنگى خود، در
عرصه كار و تلاش اقتصادى كوشا و فعّال بود و ـ همان‏گونه كه ذكر شد ـ در كنار
كارگران و غلامان به كشاورزى مى‏پرداخت و به آن افتخار مى‏كرد.


2.
برنامه‏ريزى در امور اقتصادي





قطعاً انجام مسئوليت
هدايت و رهبرى فكرى جامعه و پرداختن به عبادت و امور معنوي، زمانى با تلاش‏هاي
اقتصادى قابل جمع خواهد بود كه انسان برنامه‏ريزى دقيق و معقولى براى زندگى خود
داشته باشد. اينكه امام بزرگوار شيعيان، هم در صحنه فرهنگى و هم عرصه اقتصادي
فعّال و پرتلاش حاضر است، به دليل اعتقاد و عمل به اصل برنامه‏ريزى در زندگى است.
امام كاظم (ع) در مورد برنامه‏ريزى و مديريت زمان و نقش آن در زندگى انسان مى‏فرمايد:





 «اجتهدوا
فى اَن يكون زمانكم اربعَ ساعاتٍ: ساعةٌ لمناجاةِ اللّه و ساعةٌ لامرار معاشٍ و
ساعةٌ لِمعاشرةِ الاخوانِ و الثُقّات الذينِ يَعرفونَكم عُيوبَكم و يَخلصونَ لَكم
فى الباطنِ و ساعةٌ تخلونُ فيها للذّاتكِم فى غير محرَّمٍ و بهذهِ الساعةِ تقدرونَ
على الثلاثِ ساعاتٍ... .» 48


3.
تأكيد بر عوامل صحيح و مشروع توليد





آنچه در سيره اقتصادي
امامان و از جمله امام كاظم (ع) بيش از همه چيز مورد تأكيد است، اهميت دادن به
عوامل صحيح و مشروع توليد مى‏باشد. امام هرگونه توسعه اقتصادى و پيشرفت در توليد
را تأييد نمى‏كند، بلكه محور فعاليت‏هاى اقتصادى را قانون شرع معرفى مى‏كند و هرگز
از دايره احكام و موازين شرع خارج نمى‏شد. امام كاظم(ع) به يكى از ياران خود
مى‏فرمايد: «يا داود اِنَّ الحرامَ لا نمى و اِن نَمى لَم يُبارَك فيه و ما
انفَقهُ لَم يُوجر عليه و ما خلفّهَ كان زادهُ اِلى النّارِ»؛49 اى داود، حرام رشد
و توسعه نمى‏يابد و اگر رشد يافت، بركت در او نيست و هر چه از آن انفاق شود، اجر
داده نمى‏شود و هر چه از آن باقى بماند، وسيله‏اى است براى رفتن انسان به جهنم.





(در بخش اصلاحات
اقتصادى امام و مبارزه با مفاسد اقتصادي، نمونه‏هايى از سيره عملى امام در اهميت
دادن به عوامل صحيح و مشروع توليد بيان خواهند شد).


4.
حمايت از توليدكنندگان





امام كاظم (ع) علاوه
بر آنكه خود پيش‏گام در عرصه توليد و تلاش اقتصادى بود، از توليدكنندگان نيز حمايت
مى‏كرد. كمك‏هاى فراوان امام به آسيب ديدگان و ورشكستگان و قرض‏داران، كه زندگي
اقتصادى آن‏ها به دليل مشكلات طبيعى مختل شده بود، در همين زمينه قابل تفسيرند.



شخصى مى‏گويد: در
نزديكى مدينه صيفى‏كارى داشتم. موقعى كه فصل برداشت محصول نزديك شد، ملخ‏ها آن را
نابود كردند. من خرج مزرعه را با پول دو شتر بده‏كار بودم. نشسته بودم و فكر
مى‏كردم، ناگاه امام موسى‏بن جعفر(ع) را ديدم كه در حال عبور از آنجا بود و مرا
ديد، فرمود: چرا ناراحتي؟ عرض كردم: به خاطر اينكه ملخ‏ها كشاورزى مرا نابود
كرده‏اند. حضرت فرمود: چه قدر ضرر كرده‏اي؟ عرض كردم: يكصد و بيست دينار با پول دو
شتر، حضرت به غلام خود فرمود: يكصد و پنجاه دينار به او بده، سى دينار سود به
اضافه اصل مخارج و دو شتر هم به وى تحويل بده.



آن مرد مى‏گويد: وقتي
اين كمك را تحويل گرفتم، عرض كردم: وارد زمين شويد و در حق من دعا كنيد. حضرت وارد
زمين شد و دعا نمود. سپس از رسول خدا(ص) نقل كرد و فرمود:





 «تمسّكوا
ببقايَا المصائِب»؛





از بازماندگان مشكلات
محكم نگه‏دارى كنيد.50



بدين‏سان، امام به
مسئولان و افراد جامعه مى‏آموزد كه چگونه به افراد آسيب ديده كمك كنند. امام در
كمك به كشاورزى كه زراعت او دچار خسارت شده بود، علاوه بر اصل سرمايه‏اى كه از دست
داده بود، مقدار سودى نيز كه انتظار داشت، به او مى‏پردازد، ضمن اينكه حمايت معنوي
خود را نيز اعلام مى‏دارد و براى آن كشاورز دعا مى‏كند و با ذكر روايتى از پيامبر،
او را مشمول هدايت فكرى و معنوى خود قرار مى‏دهد.



نمونه ديگر، كمك امام
كاظم (ع) به بكّار قمى است كه مغازه‏اش مورد سرقت قرار گرفت. امام توسط على بن
حمزه كيسه پولى براى بكّار فرستاد. بكّار مى‏گويد: كيسه را باز كردم، چهل دينار در
آن بود و ثروت از دست رفته‏ام را نيز محاسبه كردم، چهل دينار بود.


5.
دفاع و حفاظت از حقوق مالى خود





 در اسلام، مال يك
وديعه الهى معرفى شده است كه از جانب خداوند در اختيار بشر قرار گرفته: (وَ
آتُوهُم مِّن مَّالِ اللَّهِ الَّذِى آتَاكُمْ... .) (نور: 33) از اين‏رو، حفظ مال
و نعمت‏هايى كه خداوند به انسان عطا كرده، همانند حفظ جان بر هر انسانى واجب است.
اسلام جان و مال انسان مسلمان را محترم مى‏شمارد و به هيچ كس اجازه نمى‏دهد متعرّض
اموال ديگران شود و آن را غصب نمايد.


در
سيره معصومان





 نمونه‏هاى بسيارى از
حفاظت و دفاع از حقوق مالى‏شان به چشم مى‏خورد. بارزترين دفاع مالى از سوى يگانه
دختر رسول خدا(ص) حضرت فاطمه زهرا(س) صورت گرفت كه براى باز پس‏گيرى «فدك»، كه حق
مسلّم ايشان بوده تلاش بسيار كرد. در مورد امام صادق(ع) نيز نقل شده است كه داود
بن على (فرماندار مدينه) معلّى بن خنيس (غلام امام صادق(ع)) را كشت و اموالش را
غصب كرد. امام (ع) بر او وارد شد، در حالى كه از شدت ناراحتى عبايش بر زمين كشيده
مى‏شد، آن‏گاه او را مورد خطاب قرار داد و فرمود: غلام مرا كشتى و مال مرا گرفتي!
آيا ندانستى كه مرد در مصيبت فرزند و دوست مى‏خوابد، ولى در مورد ربودن و غصب مال
به خواب نمى‏رود. سپس فرمود: آگاه باش! به خدا تو را نفرين خواهم كرد. داود به ريشخند
گفت: آيا مرا به نفرين خود تهديد مى‏كني؟ آن‏گاه امام صادق (ع) به خانه برگشت و
پيوسته آن شب را به دعا و نماز گذراند. ساعتى نگذشت كه صداى شيون برخاست و گفتند
داود بن على مرده است.51





در زندگانى امام كاظم
(ع) موارد متعددى يافت مى‏شوند كه امام از حق مسلّم مالى خود دفاع و حفاظت كرد و
آن را از غاصبان مطالبه نمود.





زمانى امام كاظم (ع)
بر مهدى عبّاسى وارد شد و ديد كه او ردّ مظالم مى‏كند. امام نزد او آمد و پرسيد:
چرا آنچه را از راه ستم از ما گرفته شده است، برنمى‏گرداني؟ مهدى پرسيد: آن چيست؟
امام ماجراى فدك را توصيف كرد. مهدى گفت: حدود آن را مشخص كن تا برگردانم. امام
حدود فدك را به تفصيل بيان كرد. خليفه گفت: «هذا كثير، فانظُر فيه»؛ يعنى اين
مقدار زياد است، درباره آن فكر مى‏كنم.52 طبيعى بود كه مهدى عبّاسى چنين كارى را
انجام ندهد؛ زيرا افزون بر آنكه او محكوميت كسانى را كه مانع از بازگرداندن فدك به
اهل‏بيت شده بودند، مى‏پذيرفت، واگذارى آن به امام مى‏توانست امكانات مالى فراواني
را در اختيار امام قرار دهد كه اين به نفع حكومت نبود. نظير اين جريان در زمان
هارون نيز تكرار شد و حضرت فدك را مطالبه نمود و هارون از دادن آن خوددارى كرد. در
مورد ديگرى هارون امام را به دربار خود احضار كرد. امام او را مورد سرزنش و توبيخ
قرار داد كه چرا سادات و هاشميان و شيعيان را فراموش كرده‏اى و حقوق آن‏ها را
پرداخت نمى‏كني؟53





علاوه بر اين موارد،
چند مورد جزئى ديگر نيز در تاريخ زندگانى امام كاظم (ع) ثبت شده‏اند كه نشان
مى‏دهند امام بر حفظ اموال خود حسّاس بود و از غصب اموالش توسط افراد جلوگيري
مى‏كرد:





روزى امام در باغ خود
مشغول جمع‏آورى خرماهاى نخلستان بود كه متوجه شد يكى از غلامان مقدارى از خرماها
را به بيرون از باغ پرتاب مى‏كند تا بعداً به دور از چشم امام آن‏ها را براى خود
بردارد. امام نزد او آمد و پرسيد: آيا گرسنه‏اي؟ گفت: خير. امام فرمود: آيا عرياني
و نياز به لباس داري؟ (يعنى آيا فقر مالى تو را به چنين كار زشتى واداشته است؟) او
گفت: خير. حضرت فرمود: پس چرا خرماها را بيرون انداختي؟ عرض كرد: وسوسه شدم، چنين
كارى بكنم. آن‏گاه امام به او فرمود: خوش آمدى و آنچه بيرون انداختى مال تو! 54





اين روايت به روشني
بيانگر كنترل و نظارت امام بر اموال خود و عملكرد كارگرانش مى‏باشد، گرچه برخورد
كريمانه حضرت كه منجر به اخراج آبرومندانه آن غلام شد، نيز درخور توجه است.





در مورد ديگرى روزي
امام كاظم (ع) سوار بر قاطرى در حركت بود. ناگهان مردى از قبيله «همدان» پيش آمد و
راه را بر امام بست و افسار قاطر را در دست گرفت و ادعاى مالكيت آن را كرد. امام
از قاطر پايين آمد و به غلام خود فرمود: زين قاطر را بردار و قاطر را به او بده.
آن مرد گستاخانه ادعاى مالكيت زين را نيز كرد. امام به او فرمود: دروغ مى‏گويي؛
زيرا من بر مالكيت زين دليل و بيّنه دارم، اما خود قاطر را تازه خريده‏ام، شايد
حرف تو صحيح باشد و تو مالك قاطر باشي. بدين‏سان، امام از حق مسلّم مالى خود، كه
بر آن دليل و شاهد داشت، كاملا دفاع كرد و اجازه نداد به راحتى مورد غصب قرار
گيرد، اما از مالى كه مشتبه به حرام بود، پرهيز كرد.


ب. سيره امام كاظم (ع) در مصرف





هدف نهايى همه تلاش‏ها
و كوشش‏هاى اقتصادي، مصرف است. هر كس درآمدى كسب مى‏كند يا سرمايه‏اى مى‏اندوزد
هدفش آن است كه سطح مصرف كنونى يا آينده خود يا ديگران را بالا ببرد. اما انسان‏ها
در الگو و انگيزه مصرف متفاوت هستند. برخى هدف نهايى از مصرف را تنها اشباع هر چه
بيشتر تمايلات و ارضاى كامل نيازهاى جسمى و غريزى انسان مى‏دانند و فراتر از آن
هدفى نمى‏شناسند. اما اسلام سعى دارد انسان را به گونه‏اى بسازد كه تمام حركات و
فعاليت‏هايش او را به هدف نهايى آفرينش، كه قرب الهى است، نزديك گرداند. با تأمّل
در سيره معصومان(ع)، مى‏توان به الگوى صحيح و موردنظر اسلام ـ البته با در نظر
گرفتن شرايط زمان و مكان و اوضاع اجتماعى و اقتصادى جامعه‏اى كه امام در آن زندگي
مى‏كرد ـ نزديك شد.





در اين بخش، به
مهم‏ترين موارد مصرف، كه همواره مورد ابتلاى انسان‏ها هستند و از شاخصه‏هاي
اقتصادى افراد محسوب مى‏شوند اشاره مى‏شود تا معلوم گردد امام كاظم (ع) چگونه مصرف
مى‏كرد:


1.
لباس





 در مورد لباس و پوشش
امام كاظم (ع) روايات متعددى وجود دارند:



ـ يونس مى‏گويد:
ابوالحسن(ع) را ديدم كه طيلسان آبى پوشيده بود.55





«طيلسان» پارچه‏اي
بوده كه بر شانه‏ها مى‏انداختند و از آن‏ها مانند باشلقى كه به پشت افكنند، آويزان
مى‏شد. طيلسان گويا بلند بود كه سر و شانه‏ها و پشت را به گونه ردا مى‏پوشاند. با
آنكه طيلسان نشانه قاضيان و فقيهان بود، اما مردم ديگر هم از آن بهره مى‏گرفتند.56



سليمان بن رشيد از
پدرش نقل مى‏كند كه ابوالحسن(ع) را ديدم كه درّاعه (بالاپوش) سياه و طليسان آبي
پوشيده بود.57





«دراعه» روپوش گشادي
است با آستين‏هاى باز شده از جلو و بيشتر آن را از ابريشم مى‏بافتند و با
سوزن‏دوزى متكلّفى مى‏آراستند.58





محمدبن على مى‏گويد:
ابوالحسن(ع) را ديدم كه قلنسوه (كلاوه سرپوش) پوشيده بود و ابريشمى با آسترى از
جنس سور به تن داشت.59





در زمان عباسيان كلاه
دراز، كه شايد از ابريشم پرداخته مى‏شد و با نام «قلنسوه طويله» خوانده مى‏شد،
رايج گشت. پيش از آن در زمان امويان، حتى قبل از آن «قلنسوه معمول» يا كوتاه مانند
عرقچين يا فينه بود كه با پوست يا پارچه درست مى‏شد.60





احمدبن ابى‏نصر
مى‏گويد: شخصى از امام رضا(ع) پرسيد: آيا مى‏توان با لباسى كه ملحم با ابريشم و
پنبه است (يعنى تار و پود آن را ابريشم و پنبه تشكيل داده) و ابريشم آن بيش از نصف
لباس را گرفته، نماز خواند؟





امام در جواب فرمود:
اشكالى ندارد و ابوالحسن امام كاظم(ع) جامه و روپوشى اين چنينى داشت.61



حميرى در قرب الاسناد
روايت مى‏كند كه امام كاظم (ع) به فرزندش امام رضا (ع) فرمود: «لباس بپوش و خود را
زيبا جلوه بده؛ زيرا على بن الحسين (ع) جبّه‏اى از خز مى‏پوشيد كه پانصد درهم ارزش
داشت و مطرفى با جنس خز داشت كه پنجاه دينار قيمت آن بود و اين آيه را تلاوت
مى‏كرد: (قُل مَن حَرَّم زينَةَ اللّهِ الّتى اَخرجَ لِعبادِه و الطّيباتِ مِن
الرزقِ...)»62





با اين همه، رواياتي
وجود دارند كه نشان مى‏دهند حضرت لباس‏هاى ساده مى‏پوشيد؛ از جمله:



ـ شقيق بلخى نقل
مى‏كند كه در ايّام حج، در منزل قادسيه مشغول تماشاى مردم بودم، ناگاه جوانى را
ديدم خوش‏سيما، ضعيف و سبزه كه روى لباس خود لباسى از پشم پوشيده بود و به خود
پيچيده بود و در پاهاى او نعلينى بود... در ادامه روايت، آن شخص را امام كاظم (ع)
معرفى مى‏كند.63



ابن ابى الحديد نيز در
توصيف امام كاظم (ع) مى‏نويسد:





 «و أين
انتم عن موسى بن جعفرِ بن محمّد و أين انتم عَن على بن موسى الرضا لابسُ الصوفِ
طولَ عمرِه مع سعةِ اموالِه و كثرةِ ضياعهِ غلاتِه».64





اين گفتار ابن
ابى‏الحديد كه امام كاظم (ع) و امام رضا(ع) را پوشنده لباس‏هاى پشمينه و صوفيانه
در طول عمرشان معرفى مى‏كند با بسيارى از روايات تاريخى ديگر ـ كه پيشتر ذكر شدند ـ
در تعارض است، ضمن اينكه ابن ابى‏الحديد اذعان دارد كه امام در وضعيت مالى و
اقتصادى مناسبى به سر مى‏برد؛ مزارع و باغ‏هاى فراوان داشت و صاحب اموال بود، ولي
لباس‏هاى فقيرانه مى‏پوشيد!


2.
مركب





روايات تاريخى نشان
مى‏دهند كه آن حضرت از مركب‏هاى گوناگونى استفاده مى‏كرد، اما عمدتا مركب سواري
ايشان، قاطر بود كه در آن زمان مركب متوسطى محسوب مى‏شد.





ـ زمانى كه هارون
الرشيد از حج برمى‏گشت، برخى از بزرگان و رجال مدينه به استقبال او رفتند. امام
كاظم (ع) نيز همراه ايشان بود و سوار بر قاطرى بود. ربيع نزد امام رفت و گفت: اين
چه مركبى است كه با آن به استقبال خليفه آمده‏اي؟ (منظور او اين بود كه در اين
شرايط، بايد از مركب مجلّل‏ترى استفاده مى‏كردي.) امام در جواب فرمود: خوبى قاطر
آن است كه سوارش نه در خويشتن كبر و نخوت احساس مى‏كند و نه زبونى و مذلّت و
بهترين امور حد وسط آن‏هاست.65





حمّاد بن عثمان
مى‏گويد: امام كاظم (ع) را ديدم كه از مروه برمى‏گشت، در حالى كه سوار قاطري
بود... .66





ابن طيغور متطبّب
مى‏گويد: امام كاظم (ع) از من پرسيد: چه مركبى سوار مى‏شوي؟ گفتم: الاغ. فرمود: آن
را چند خريده‏اي؟ گفتم: سيزده دينار. امام فرمود: اين اسراف است كه الاغى را به
سيزده دينار خريده‏اى و اسب بارى غيراصيل (برذون) را رها كرده‏اي. گفتم: خرج برذون
از خرج الاغ بيشتر است. حضرت فرمود: آن مقدار آذوقه كه الاغ را كفايت مى‏كند برذون
را نيز كافى است. مگر نمى‏دانى كسى كه مركبى را آماده كرده است تا به وسيله آن
امور ما را اجرا كند و دشمنان ما را پريشان سازد در حالى كه منسوب به ماست (شيعه
ماست)، خداوند رزقش را بر او گسترده مى‏سازد و به او شرح صدر مى‏دهد و به آرزويش
مى‏رساند و علاوه بر اين، آن مركب كمك خوبى براى حوايج او خواهد بود.


3.
منزل





 امام كاظم (ع) در شهر
مدينه صاحب منزل بود، ولى متأسفانه روايت‏هاى تاريخى چندان گزارش دقيق و تصوير
روشنى از وضعيت منزل امام به دست نمى‏دهند. اساسا مورّخان به توصيف و تبيين قصرهاي
با شكوه و مجلل خلفاى عبّاسى بيشتر راغب بوده‏اند تا به بيان منزل كوچك و محقّر
ائمه بزرگوار شيعه:. از اين‏رو، كمتر گزارشى از جزئيات زندگى امامان براى ما نقل
شده است، در حالى كه اخبار دقيق و جزئى فراوانى حتى از اندرونى و حرم‏سراى سلاطين
در دست هستند.





با اين همه، در چند
روايت به وضع منزل امام اشاره شده است:



ـ حسن بن زيّات
مى‏گويد: نزد ابوالحسن(ع) رفتم، در حالى كه حضرت در اتاقى كه با پرده و فرش آراسته
شده بود، حضور داشت. فرداى آن نزد ايشان رفتم. حضرت در اتاقى بود كه در آن جز
سنگريزه و شن نبود. آن‏گاه امام نزد من آمد، در حالى كه جامه‏اى خشن پوشيده بود.
حضرت، كه گويا از تعجب من آگاه شده بود، فرمود: اتاقى كه ديروز ديدى اتاق من نبود،
اتاق همسرم بود.67



ـ محمّد بن عيسى از
ابراهيم بن عبدالحميد نقل مى‏كند كه نزد امام كاظم (ع) رفتم در اتاقى كه حضرت در
آن نماز مى‏خواند، چيزى جز سبد (از ليف خرما) و قرآن و شمشيرى كه به ديوار آويزان
بود، قرار نداشت.68



ـ معمّر بن خداد
مى‏گويد: امام كاظم (ع) خانه‏اى خريد و به غلام خود دستور داد تا به آن خانه نقل
مكان كند و فرمود: خانه تو كوچك و تنگ بود. او به امام عرض كرد: آن خانه براى پدرم
بود و من به همان اكتفا كرده بودم. امام فرمود: اگر پدر تو نادان بود تو لازم نيست
مثل او باشي.69



ـ حسين بن عثمان روايت
مى‏كند كه آن حضرت را ديدم كه ساختمانى ساخت، سپس آن را خراب كرد.70


4.
غذا





 رواياتى كه در مورد
غذاى آن حضرت نقل شده، حاوى نكات ارزشمندى است؛ از جمله اعتدال و ميانه‏روى در
مصرف غذا، توجه به فايده و كيفيت غذا، استفاده صحيح و به موقع از غذاها، شيوه
استفاده و نگه‏دارى غذا، علاقه نشان دادن به نوع خاصى از غذا و... .



ـ لقانى مى‏گويد: امام
كاظم (ع) را در مكّه ديدم كه شخصى را فرستاد تا برايش گوشت گاو بخرد، سپس امام
گوشت‏ها را تكه تكه كرد و خشكاند تا كم‏كم از آن‏ها استفاده كند.71



ـ در روايت محمّدبن
بكر نيز آمده است كه وقتى براى گرفتن كمك مالى نزد امام در مزرعه‏اش رفتم حضرت از
من با گوشت خشك تكه تكه شده پذيرايى كرد.72



ـ موفق مدينى از پدرش
نقل مى‏كند كه روزى نزد امام كاظم (ع) رفتم، امام مرا براى نهار نزد خود مهمان
كرد. موقعى كه سفره غذا را آوردند، بر سر سفره سبزى نبود. امام شروع به خوردن نكرد
و به غلام خود فرمود: آيا نمى‏دانى كه من بر سر سفره‏اى كه سبزى نباشد غذا
نمى‏خورم. سپس به غلامش فرمود سبزى بياورد. غلام سبزى آورد، آن‏گاه امام شروع به
خوردن كرد.73



ـ معتب مى‏گويد: روزي
امام كاظم (ع) به من فرمود: برايم ماهى تازه تهيه كن؛ چون تصميم دارم حجامت كنم.
معتب مى‏گويد: ماهى را خريدم و نزد امام آوردم. امام فرمود: بخشى از آن را بپز و
بخش ديگر آن را كباب كن. سپس امام نهار و شام خود را از آن تناول كرد.74



ـ يونس بن يعقوب
مى‏گويد: امام كاظم (ع) را ديدم كه تره را در آب مى‏شست و مى‏خورد.75 (در روايات
ديگرى نيز از امام نقل شده است كه امام سبزى و ميوه را در برنامه غذايى خود
گنجانده بود كه به خاطر اختصار از ذكر آن خوددارى مى‏شود.)



ـ فضل بن يونس
مى‏گويد: روزى مهمان امام كاظم (ع) بودم، ظرف غذايى آورد و نان را زير آن ظرف
گذاشته بودند. حضرت با مشاهده اين وضع، فرمود: نان را گرامى بداريد و آن را زير
ظرف قرار ندهيد! سپس به غلام خود فرمود تا نان را از زير ظرف خارج كند.76



ـ موسى بن بكر
مى‏گويد: امام كاظم (ع) بسيارى از اوقات، پيش از خوابيدن شرينى (شيرينى طبيعي)
تناول مى‏كرد و مى‏فرمود: اگر كسى ده درهم داشته باشد و با آن شيرينى بخرد، اسراف
نكرده است.77 و مى‏فرمود: «نحنُ نحبُّ الحلو»؛78 ما شيرينى را دوست داريم.





نقل است كه امام كاظم
(ع) هيچ‏گاه بدون خوردن شام نمى‏خوابيد؛ حتى اگر به خوردن يك لقمه غذا هم بود، شام
را ترك نمى‏كرد و مى‏فرمود:



«اِنَّه
قوّةٌ لِلجسمِ».79


5. عطر
و زينت





 حسن بن جهم مى‏گويد:
نزد ابوالحسن(ع) رفتم. آن حضرت صندوقچه‏اى نزد من آورد كه در آن مشك بود و فرمود:
بردار، من مقدارى از آن را برداشتم. امام دوباره به من تعارف كرد كه بردار و
لباس‏هايت را معطّر كن. من دوباره مقدار كمى از آن برداشتم و به جامه خود زدم. باز
امام فرمود: بردار و لباست را معطّر كن. آن‏گاه فرمود: اميرالمؤمنين علي(ع) فرمود:
«لا يأبى الكرامةَ الاّ حِمارٌ»؛80 كرامت و بخشندگى را رد نمى‏كند، مگر الاغ. عرض
كردم منظور از «كرامت» چيست؟ فرمود: عطر، پشتى و چند چيز ديگر.



ـ نيز از حسن بن جهم
نقل است كه براى امام كاظم (ع) صندوقچه‏اى كه در آن عطر و مشك بود و از آبنوس بود،
آوردند كه در آن جعبه‏هايى از عطر قرار داشت كه مخصوص زنان بود.81



ـ موسى بن بكر
مى‏گويد: امام كاظم (ع) را ديدم كه با شانه‏اى از جنس عاج موهايش را شانه مى‏كرد و
آن شانه را من براى او خريده بودم.82





از حسن بن جهم نقل است
كه بر امام كاظم (ع) وارد شدم، در حالى كه ديدم حضرت با رنگ سياه خضاب كرده بود.83



على بن مهران مى‏گويد:
نزد امام رفتم، ديدم آن حضرت انگشترى در دست دارد كه نگين آن از فيروزه است و روي
آن نقش «للّه الملك» بود.84


6.
غلامان





از جمله مصارف عادى و
معمولى در عصر امام كاظم(ع) خريد غلام و كنيز بود كه عمدتا اسراى جنگى بودند.
امامان نيز گاه از بازار برده‏فروشان غلامان و كنيزانى خريدارى مى‏كردند و پس از
يك دوره تعليم و تربيت اسلامي، آن‏ها را آزاد مى‏كردند و گاه بدون آنكه آن‏ها را
نگه دارى كنند، آزاد مى‏كردند. آزادسازى بردگان سيره و سنّت همه معصومان بود و
اسلام به اين امر بسيار سفارش نموده است.





ابن ابى‏حمزه مى‏گويد:
نزد امام كاظم (ع) بودم، سى نفر غلام حبشى براى حضرت خريده بودند و نزد حضرت
آوردند. يكى از غلامان با زبان خود سخنى گفت و امام (ع) با همان زبان به او پاسخ
داد. غلام تعجب كرد و همه آن‏ها كه حضور داشتند نيز تعجب كردند. امام به آن غلام
فرموده بود: «من پولى در اختيار تو مى‏گذارم، به هر يك از غلامان هر ماه سى درهم
پول بده.»85





نكته جالب توجه در اين
روايت تعيين مقرّرى و مزد براى غلامان است كه در آن زمان كمتر كسى اين كار را
انجام مى‏داد و اين بيانگر نوع نگرش امام به مسئله بردگان بود.



ـ هشام بن احمر روايت
كرده است كه تاجرى از غرب وارد مدينه شد و كنيزانى براى فروش با خود آورده بود.
امام موسى‏بن جعفر(ع) يكى از آن‏ها را خريدارى كرد و امام على‏بن موسى‏الرضا(ع) از
او متولد شد.



ـ نكته ديگر آنكه همه
يا بيشتر همسران امام موسى كاظم (ع) كنيز بودند.


7.
اكرام و اطعام





 آنچه در اسلام بيش از
خوردن اهميت دارد، خوراندن و اطعام كردن است. به مسلمانان توصيه شده است تا به
مناسبت‏ها و بهانه‏هاى گوناگون سفره اطعام خود را براى ديگران پهن كنند. بارزترين
تجلّيگاه سخاوت و كرامت ائمّه اطهار(ع) اطعام و اكرام آن‏هاست كه سيره هميشگي
ايشان بوده.



امام موسى بن كاظم (ع)
به مناسبت تولد يكى از فرزندان خود وليمه‏اى ترتيب داد. در اين وليمه سه روز تمام
مردم مدينه را غذا داد (نوع غذايى را كه حضرت وليمه داد فالوذج ذكر كرده‏اند كه
حلوايى بوده كه با آرد و آب و عسل تهيه مى‏شده.) ظرف‏ها را در مساجد و بازار
مى‏گذاشتند و هر كس هر چه مايل بود تناول مى‏كرد. به حضرت اعتراض كردند، حضرت در
جواب فرمود: خداوند هر چه به پيامبران ديگر داده است به حضرت محمد(ص) هم داده، و
اضافه نيز داده است، به سليمان(ع) فرمود:





 هذا
عطاؤُنا فامنُن او اَمسِك بغيرِ حسابٍ (ص: 39)





 و به حضرت محمّد(ص)
فرمود:





وَ ما
آتاكُم الرّسولُ فخذوهُ و مانَهاكُم عَنه فانتَهوا (حشر: 7)
86



آيا اين سفره ساده‏اي
كه براى عموم مردم بدون هيچ تبعيض و تفاوتى پهن شده با سفره‏هاى رنگين و پر زرق و
برق خلفاى عبّاسي، كه تنها براى چاپلوسان و درباريان پهن مى‏شد، قابل مقايسه است؟


اصول كلي حاكم بر سيره امام كاظم (ع) در مصرف





از آنچه تاكنون در
مورد سيره امام در مصرف بيان شد، مى‏توان اصول كلى و راهبردى از رفتارهاى اقتصادي
امام را به دست آورد. بديهى است آنچه در اينجا به اختصار بيان مى‏شود تنها چند اصل
مستفاد از سيره عملى امام است و با مطالعه در گفتار و سخنان آن امام و دقت در سبك
زندگى ايشان، مى‏توان اصول مهم ديگرى را نيز به دست آورد.


1.
اعتدال گرايى





مهم‏ترين اصل اسلامي
در زمينه مصرف، اعتدال گرايى و پرهيز از افراط و تفريط است. اساسا «اقتصاد» به
معناى اعتدال و ميانه‏روى است كه در زمينه مصرف نمود بيشترى دارد. اسلام به تلاش
در عرصه توليد و قناعت در عرصه مصرف توصيه مى‏كند. امام علي(ع) در مورد نوع لباس
افراد متّقى از واژه «اقتصاد» استفاده مى‏كند؛ مى‏فرمايد: «و ملبسهم الاقتصاد»؛87
يعنى لباس افراد با تقوا معتدل و ميانه است. امام كاظم (ع) نيز در مورد اقتصاد و
اعتدال در مصرف مى‏فرمايد:





 «مَن
اقتصدَ و قَنع بقَيتْ عليه النعمةُ مَن بذر و اسرف زالت عَنه النعمةُ»؛88





 هر كس اقتصاد و
اعتدال را رعايت كند و قانع باشد نعمت بر او باقى خواهد ماند و هر كس اسراف كند
نعمت از دستش خواهد رفت.





نوع لباس، مركب، منزل
و غذاى حضرت نمونه‏اى عالى از اعتدال و ميانه‏روى بود و در برخى موارد، امام تصريح
مى‏كرد كه علت انتخابش، معتدل بودن آن بوده است. براى نمونه، وقتى به نوع مركب
امام، كه به استقبال خليفه رفته بود، اعتراض كردند، امام در پاسخ فرمود: قاطر مركب
متوسطى است و «خير الامور اوسطها.»89





در مورد غذا نيز حضرت
مى‏فرمايد: «لَو اَنَّ الناسَ قصدوا فِى الطعام لاستقامت اَبدانهُم»؛90 اگر مردم
در خوردن غذا اعتدال را رعايت كنند بدن‏هاى محكم و استوارى خواهند داشت. امام از
پرخورى نهى مى‏كند و مى‏فرمايد: «اِنَّ اللّه يُبغضُ البطنَ الّذى لا يَشبُع»؛91
خدا از شكمى كه سير نمى‏شود متنفّر است، ولى به ترك غذا با انگيزه‏هاى زاهدانه نيز
اعتراض مى‏كند و با كسانى كه غذاهاى حلال را برخود حرام كرده‏اند، برخورد مى‏كند.
امام هيچ‏گاه بدون خوردن شام نمى‏خوابيد و به اين امر توصيه مى‏كرد.





نوع لباس امام بر خلاف
تصور برخى كه فكر مى‏كنند امامان مى‏بايست لباس‏هاى كهنه و فقيرانه بپوشند بسيار
معتدل و ميانه بود. امام اهل پشمينه‏پوشى نبود و خود را فقير نشان نمى‏داد؛ همان
لباسى را مى‏پوشيد كه افراد عادى جامعه او مى‏پوشيدند.



در اينجا مناسب است به
اين سؤال پاسخ داده شود كه علت تفاوت سيره و روش امام كاظم (ع) با برخى ديگر از
ائمّه از جمله اميرالمؤمين علي(ع) چيست؟ چرا امام علي(ع) لباس‏هاى وصله‏دار و كم
قيمت مى‏پوشيد و غذاهاى ساده تناول مى‏كرد، اما امام كاظم (ع) چنين روشى را در
مصرف انتخاب نكرد؟



اين سؤال بارها از سوي
محققان جواب داده شده است: تفاوت‏هايى كه در سيره اقتصادى امامان ديده مى‏شوند،
همچون تفاوت‏هايى كه در سيره سياسى و اجتماعى امامان وجود دارند، ناشى از شرايط
اجتماعى و اقتصادى جامعه‏اى‏اند كه امام در آن زندگى مى‏كند يا وضعيت مالى كه امام
داشته است. براى نمونه، اگر اميرالمؤمنين علي(ع) در دوره‏اى از زندگى خود،
لباس‏هاى فقيرانه مى‏پوشيد و غذاهاى سخت تناول مى‏كرد، دليل آن مسئوليت حاكميت
جامعه بود كه بر دوش آن حضرت نهاده شده بود و حضرت به عنوان حاكم جامعه اسلامى بر
خود لازم مى‏دانست كه خود را در سطح ضعيف‏ترين و فقيرترين افراد جامعه قرار دهد.
خود حضرت در اين باره مى‏فرمود: «اِنّ اللّه جَعَلنى اماما لخلقِه، ففرضَ علّي
التقديرُ فى نفسى و مطعمى و مشربى و ملبسى كضعفاءِ الناسِ كَى يقتدى الفقيرُ
بِفقرى و لا يَطغَى الغنى غنا...»92





پس اين شكل از زهد و
ساده‏زيستى مخصوص مسئولان و حاكمان جامعه اسلامى است تا ضعفا و فقراى جامعه رهبر و
حاكم خود را الگو قرار دهند و ثروتمندان از ثروت خود سوءاستفاده نكنند و به
تجمّل‏گرايى و دنياپرستى سوق نيابند.



علاوه بر اين، شرايط
اجتماعى و اقتصادى جامعه‏اى كه امام علي(ع) در آن زندگى مى‏كرد بسيار متفاوت با
جامعه‏اى بود كه امام كاظم (ع) و ساير ائمّه اطهار(ع) در آن زندگى مى‏كردند. در
عصر امام علي(ع) به دليل شرايط سياسى و نظامى حاكم بر جامعه، بيشتر مردم در فقر و
تنگ‏دستى زندگى مى‏كردند و دولت اسلامي، كه درگير جنگ‏ها و نزاع‏هاى داخلى بود،
فرصت حل معضلات اقتصادى و توسعه و پيشرفت را نيافته بود.



امام صادق(ع) به مردي
كه به ايشان اعتراض كرد چرا مانند امام علي(ع) لباس زبر و خشن نمى‏پوشد، فرمود:





 همانا
على بن ابى‏طالب(ع) آن لباس را زمانى مى‏پوشيد كه بدنما نبود و اگر آن لباس را اين
زمان مى‏پوشيد، انگشت‏نما مى‏شد. پس بهترين لباس هر زمان، لباس مردم آن زمان است.93


2.
پرهيز از زهد فروشى و تصوّف‏گرايى در مصرف





اسلام طرفدار رهبانيت
و زهدهاى كاذب نيست. پيشوايان دين اسلام نيز هيچ گاه خود را از نعمت‏هاى حلال و
مواهب الهى بى‏سبب محروم نمى‏ساختند و با كسانى كه براى تأمين سعادت آخرت، دنيا را
ترك مى‏گفتند مخالفت مى‏كردند. امام همواره مى‏فرمود:





«ليس
مِنّا مَن تركَ دُنياه لآخرتهِ و لا آخرتَهُ لِدُنياه»؛



 از ما نيست كسى كه
دنيا را به خاطر آخرتش ترك كند و آخرتش را به خاطر دنيايش.





امام به برخى افراد كه
قيافه‏هاى زاهدانه به خود مى‏گرفتند و غذا را بر خود حرام مى‏كردند، مى‏فرمود:



«ليس
الحميّه اَن تَدع الشى‏ءَ اَصلا لاتأكُله و لكنَّ الحميه اَن تأكلَ مِن الشى‏ءِ و
تحفف»؛ 94



 غيرت و شجاعت اخلاقي
به اين نيست كه انسان ترك غذا كند و هيچ نخورد، بلكه غيرت آن است كه انسان بخورد،
ولى اسراف نكند.



در مورد ديگري، شخصي
به حضرت عرض كرد كه مردم چقدر تعجب مى‏كنند و شگفت‏زده مى‏شوند از كسى كه لباس خشن
مى‏پوشد، غذاى سخت مى‏خورد و خشوع مى‏كند! امام فرمود:



 آيا نمى‏دانى كه
يوسف(ع)، پيامبر و فرزند پيامبر بود، او قباهايى از ديباج، كه دكمه‏هاى طلايي
داشت، مى‏پوشيد و در مجالس فرعون مى‏نشست و حكم الهى را بيان مى‏كرد، در حالى كه
حرام خداوند حرام است، چه كم باشد و چه زياد. خداوند فرموده است:





قُل مَن
حَرَّمَ زينَةَ اللّه الّتى اَخرجَ لِعباده و الطيباتِ مِن الرّزقِ. (اعراف: 32) 95 



به خوبى روشن است كه
امام سعى مى‏كرد تا افكار باطل برخى از افراد زهدمآب را كه به نام «دين» و «تأمين
آخرت» دنيا و مواهب آن را بر خود و ديگران حرام مى‏كردند و زهدهاى كاذب را تشويق و
ترويج مى‏نمودند، اصلاح كند، وگرنه همان مقدار كه امام از زهدفروشى پرهيز مى‏كرد و
آن را نفى مى‏نمود، از تجمّل‏پرستى و گرايش به زرق و برق دنيا و آخرت‏گريزى نيز
نهى مى‏كرد.





از اين‏رو، امام
همواره به روحيات ابوذر اشاره مى‏كرد و اصحاب را به تأسى از روح دنياگريزى و
آخرت‏گرايى ابوذر تشويق مى‏كرد:





 «رَحِمَ
اللّهُ اباذَر فلقد كانَ يقول: جزى اللّه الدنيا عَنّى مذّمةً بعدَ رغيفين مِن
الشعيرِ، اَتغدّى باَحدِهما و اَتعشى بالآخَرِ و بعد شملتى الصوف اَئتزرُ
بِاَحدهما و اَتردّى الاخري...» 96



در حقيقت، امام به
محتوا و روح رفتار ابوذر توجه داشت، نه شكل خاص رفتارى كه شايد اختصاص به وضع و
شرايط خاص ابوذر داشت.


3.
توجه به معيارهاى عقلايى در مصرف





در راستاى دو اصل قبل،
اين اصل نيز از سيره عملى امام استفاده مى‏شود كه در مصرف، بايد معقول عمل كرد؛
يعنى بايد معيارهاى عقلى و عقلايى را در نظر گرفت و به تعبير ديگر، الگوى مصرف
بايد كاملا علمى و سنجيده باشد. بى‏توجهى به علم و عقل در مصرف، انسان را به
بيراهه مى‏كشاند. براى نمونه، امام به فردى كه به خاطر ارزان و كم خرج بودن، الاغ
را به عنوان مركب خود انتخاب كرده بود، اعتراض كرد و فرمود: اين اسراف است كه
انسان سيزده دينار بابت الاغ بدهد و مركب متوسط ديگرى مثل برذون را رها كند، در
حالى كه خرج هر دو يكى است و برذون كارآيى بيشترى دارد، علاوه بر اينكه متناسب با
شئون اجتماعى افراد است.97



در مورد ديگري، اسحاق
بن عمار از امام كاظم (ع) پرسيد: آيا كسى كه ده لباس دارد، اسراف كرده است؟ امام
فرمود: خير، داشتن ده لباس اسراف نيست، بلكه اسراف آن است كه لباس حفظ خود را
(لباس مخصوص مجالس، كه براى حفظ شخصيت و آبروى اجتماعى مى‏پوشي) در جاهاى كثيف
استفاده كني.98



امام به كسى كه منزل
كوچك و تنگى براى زندگى خود انتخاب كرده بود، در حالى كه توان تهيه و استفاده از
منزل بزرگ‏تر و وسيع‏تر را داشت، اعتراض كرد و فرمود: اگر پدر تو نادان بود، دليلي
ندارد تو هم مثل او باشي.99





امام همواره مى‏فرمود:



«مِن
فراهة الرجلِ اَن يكونَ دوابّه سِمانا و سمعتُه يقول: ثلاثةٌ مِن مَروّه: فراهةِ
الدابّة و حُسنُ وجهِ المملوكِ و الفرسُ السري»100





 حضرت نشانه‏هاي
خوش‏بختى و رفاه انسان را در دنيا داشتن مركبى چالاك و منزلى وسيع و مملوكى زيبا
ذكر مى‏كند. اين‏ها بيانگر توجه اسلام به نيازهاى مادى انسان است. چنين است كه
اسلام دينى جامع و كامل است و عمل به آن تضمين‏كننده خوش‏بختى دنيا و آخرت.





نمونه ديگرى كه نشان
مى‏دهد امام در مصرف معيارهاى علمى را در نظر مى‏گيرد، انتخاب نوع غذاست. امام با
علم و آگاهى فوق‏العاده خود، به خواص و فوايد ميوه‏ها و غذاهاى گوناگون آشناست و
طبق علم خود عمل مى‏كند. از اين‏رو، در برخى موارد، از غذاهاى خاصى استفاده
مى‏كرد؛ مثلا، وقتى مى‏خواست حجامت كند، پيش از آن گوشت ماهى مصرف مى‏كرد كه در
عمليات خون‏سازى در بدن بسيار مؤثر است.


4.
رعايت شخصيت و شئون اجتماعى افراد در مصرف





حفظ آبرو و شخصيت
اجتماعى انسان همواره مورد توجه اسلام بوده است. توصيه‏هايى كه اسلام در مصرف دارد
بيشتر براى حفظ شخصيت و اقدام اجتماعى افراد است. اسلام مسلمانى را كه در چشم
ديگران حقير و پست جلوه كند، نمى‏پسندد. امام در مورد فلسفه پوشيدن لباس، به اين
مسئله توجه كرده و فرموده است: هر گاه يكى از شما لباس جديدى مى‏پوشد، دست خود را
روى لباس بكشد و بگويد: «الحمدُ للّه الذى كسانى ما اُوارى به عورتى و اَتجمَّلُ
بِه بينَ النّاسِ...»101 سپاس خدا را كه زشتى‏هاى مرا پوشاند و لباسى داد كه خود
را بين مردم زيبا جلوه دهم.



حضرت فلسفه پوشيدن
لباس را رعايت حجاب و پوشاندن زشتى‏ها مى‏داند، علاوه بر آن، لباس را وسيله زيبا
جلوه دادن انسان در مقابل ديگران معرفى مى‏كند. انسان با پوشيدن لباس، خود را براي
ديگران زيبا و مورد پسند جلوه مى‏دهد. قطعا روابط اجتماعى آن‏گاه كه بر محور محبت
و احترام متقابل صورت گيرند، با دوام‏تر خواهند بود و از راه‏كارهاى ايجاد محبت،
رعايت زيبايى و جمال ظاهرى و بهداشت جسمانى است، به شرط آنكه افراط و تفريط صورت
نگيرد.





در مورد ديگرى امام به
حسن بن مختار مى‏فرمايد: براى من قلنسوه (كلاه، سرپوش) درست كن و آن را مصنوعي
درست نكن؛ چون آقايى مثل من لباس مصنوعى نمى‏پوشد. (اعمل لى قلنسوةً، لاتكون
مصنعةً فَاِن السيد مِثلى لايَلبسُ المَصنعَ).102





در موارد ديگرى امام
به شيعيان خود خطاب مى‏كند كه:





 «يا
معشرَ الشيعةِ اِنّكم قومٌ عاداكم الخلقُ فتزيّنوا لهم بما قَدّرتم عليه...»؛



 اى شيعيان! شما
دشمنان زيادى داريد. پس در مقابل دشمن، خود را حقير جلوه ندهيد، بلكه با سيادت و
آقايى در جامعه ظاهر شويد و تا آنجا كه مى‏توانيد، خود را زيبا و وجيه نشان دهيد. 103





گاه پوشيدن لباس‏هاي
كثيف و مندرس يا استفاده از مركب‏هاى پست در حالى كه انسان قادر به تهيه نوع برتر
آن است، موجب مى‏شود كه انسان در چشم ديگران حقير و نامقبول جلوه كند و نتواند
مسئوليت و رسالت اجتماعى خود را به خوبى ايفا كند.





امام به يكى از يارانش
به نام عبداللّه جبلى كناني، كه يك ماهى در دست گرفته بود و در كوچه و بازار در
حال حركت بود، فرمود: آن را بينداز، چون من ناپسند مى‏بينيم كه شخص بزرگوارى چون
تو چنين كار حقيرى انجام دهد.104


5.
توجه به انگيزه‏هاى مثبت در مصرف





مهم‏تر از خود مصرف،
انگيزه مصرف است. وجه تمايز مكتب‏هاى اقتصادى در انگيزه‏هاى توليد و مصرف است:
اينكه چرا انسان بايد اين همه تلاش و فعاليت داشته باشد و چگونه و چرا بايد مصرف
كند؟





در رواياتى كه قبلا
ذكر شدند، توجه امام به انگيزه‏هاى صحيح و مثبت مصرف بيان شد؛ مانند آنچه امام در
هنگام پوشيدن لباس نو فرمود، يا آنچه به يكى از شيعيان فرمود كه عبارت از حفظ آبرو
و شخصيت اجتماعى بود.



امام به يكى از شيعيان
خود فرمود:





مگر
نمى‏دانى كسى كه مركبى آماده كرده است تا به وسيله آن امور ما را اجرا كند و
دشمنان ما را پريشان سازد در حالى كه منسوب به ماست (شيعه ماست)، خداوند رزقش را
بر او گسترده مى‏سازد و به او شرح صدر مى‏دهد و به آرزويش مى‏رساند و علاوه بر
اين، آن مركب كمك خوبى براى حوايج خود او خواهد بود. 105





بنابراين، در انتخاب
مركب، علاوه بر نيازها و حوايج شخصي، بايد امور ديگرى همچون مشاركت اجتماعى و
فرهنگى را در نظر گرفت، قطعا اقتصادى كه در خدمت مكتب و دين انسان باشد با ارزش‏تر
خواهد بود.






45 ـ جعفر
الهادي، الشئون الاقتصاديه فى نصوص الكتاب والسنة، اصفهان، كتابخانه اميرالمؤمنين،
1403ق، ص73.



46 ـ
عزيزاللّه عطاردي، مسند الامام الكاظم(ع)، مشهد، كنگره جهانى امام رضا(ع)، 1409ق،
ج 2، ص359.



47 ـ همان،
ص42.



48 ـ حسين
بن شعبه حرّاني، تحف العقول، ترجمه احمد جنّتي، تهران، علميه اسلاميه، ص 481.



49 ـ جعفر
الهادي، پيشين، ص 293.



50 ـ خطيب
بغدادي، پيشين، ج 15، ص16.



51 ـ شيخ
مفيد، پيشين، ج 2، ص184.



52 ـ محمدباقر
مجلسي، پيشين، ج 48، ص 156.



53 ـ همان،
ص131.



54 ـ
محمدباقر مجلسي، پيشين، ج 48، ص131.



55 ـ محمّد
مناظر احسن، زندگى اجتماعى در حكومت عبّاسيان، ترجمه مسعود رجب‏نيا، تهران، علمى ـ
فرهنگي، 1369، ص61.



56 ـ
محمدبن يعقوب كليني، پيشين، ج 6، ص648.



5 ـ عزيزاللّه
عطاردي، پيشين، ج 3، ص49.



58 ـ محمّد
مناظر احسن، پيشين، ص54.



59 ـ
عزيزاللّه عطاردي، پيشين، ج 3، ص41.



60 ـ محمد
مناظر احسن، پيشين، ص54.



61 ـ
عزيزاللّه عطاردي، پيشين، ج 3، ص29.



62 ـ محسن
امين، المجالس السنيّه، بيروت، دارالتعارف للمطبوعات، 1413ق، ج 2، ص372.



63 ـ ابن
صبّاغ، الفصول المهمّه، قم، دارالحديث، 1380، ص223.



64 ـ ابن
ابى‏الحديد، پيشين، ج 15، ص273.



65 ـ شيخ
مفيد، پيشين، ج 2، ص234.



66 ـ
محمدبن يعقوب كليني، پيشين، ج 8، ص86.



67 ـ
عزيزاللّه عطاردي، پيشين، ج 3، ص28.



68 ـ
محمدباقر مجلسي، پيشين، ج 48، ص100.



69 ـ
محمدبن يعقوب كليني، پيشين، ج 6، ص525.



70 ـ
عزيزاللّه عطاردي، پيشين، ج 3، ص 40.



71 ـ همان،
ص68.



72 ـ
محمدباقر مجلسي، پيشين، ج 48، ص102.



73 ـ
عزيزاللّه عطاردي، پيشين، ج 3، ص81.



74 ـ همان،
ص77.



75 ـ
محمدبن يعقوب كليني، فروع كافي، ج 6، ص341.



76 ـ همان،
ص304.



77 ـ همان،
ص64.



78 ـ همان.



79 ـ همان،
ص 288.



80 ـ همان،
ص512.



81 ـ همان،
ص515.



82 ـ همان،
ص488.



83 ـ
عزيزاللّه عطاردي، پيشين، ج 3، ص24.



84 ـ
محمدبن يعقوب كليني، پيشين، ج 6، ص 472.



85 ـ
قطب‏الدين راوندي، پيشين، ج 1، ص312.



86 ـ باقر
شريف قرشي، پيشين، ج 1، ص 155 / محمدباقر مجلسي، پيشين، ج 48، ص110.



87 ـ محمد
دشتى و كاظم محمدي، المعجم المفهرس لالفاظ نهج‏البلاغه، قم، نشر اسلامي، 1406ق، ص
1061.



88 ـ جعفر
الهادي، پيشين، ص 462.



89 ـ
محمدباقر مجلسي، پيشين، ج 48، ص86.



90 ـ عزيزاللّه
عطاردي، پيشين، ج 3، ص68.



91 ـ همان،
ص69.



92 ـ
محمدبن يعقوب كليني، فروع كافي، ج 2، ص272.



93 ـ همان،
ص274.



94 ـ
عزيزاللّه عطاردي، پيشين، ج 3، ص 68.



95 ـ
محمدبن يعقوب كليني، فروع كافي، ج 6، ص453.



96 ـ
محمدبن يعقوب كليني، اصول كافي، ج 2، ص134.



97 ـ
عزيزاللّه عطاردي، پيشين، ج 3، ص55.



98 ـ
محمدرضا حكيمى و ديگران، الحياة، كويت، مكتبةالالنين، ج 4، ص322.



99 ـ
محمدبن يعقوب كليني، اصول كافي، ج 6، ص525.



100 ـ
عزيزاللّه عطاردي، پيشين، ج 3، ص23.



101 ـ
على‏بن عيسى اربلي، پيشين، ج 2، ص770.



102 ـ
عزيزاللّه عطاردي، پيشين، ج 3، ص49.



103 ـ
محمدبن يعقوب كليني، فروع كافي، ج 6، ص480.



104 ـ
همان، ص481.



105 ـ
عزيزاللّه عطاردي، پيشين، ج 3، ص24.







/ 1