سيره اقتصادى امام موسى كاظم (ع)
الف. سيره امام كاظم (ع) در توليد
با مطالعه در رفتارهاي
اقتصادى امام كاظم (ع) مىتوان به اصول كلى در زمينه توليد دست يافت. بى شك، آنچه
در اينجا ذكر مىشود تمام اصول كلى حاكم بر رفتار امام نيست، بلكه مهمترين اصول
در سيره امام در توليد مىباشد:
1.
تلاش در عرصه توليد
در اسلام، به كار و
تلاش اقتصادى اهميت فراوانى داده شده است. آيات و روايات فراوانى در اهميت و ضرورت
كار و تجليل از مقام كارگر نقل شدهاند. سيره عملى پيامبران و اولياى الهى نيز اين
بوده است كه بار زندگى خود را شخصا به دوش مىكشيدند و هيچگاه براى تأمين ضروريات
زندگي، خود را نيازمند و وابسته به ديگران نمىكردند.
اين امر بيانگر نوع
نگرش امام به دنيا و رابطه آن با آخرت است و بر انديشههاى انحرافى زهدمآبانه، كه
كار و توليد را در تضاد با كمالات معنوى و مصالح اخروى مىدانستند يا افكار باطل
اربابمآبانه، كه كار را وظيفه افراد پست و پايين جامعه مىدانند خط بطلان مىكشد.
امام كاظم (ع)
مى فرمايد:
«اِنّ
اللّه ـ عزّوجلّ ـ لِيبغضُ العبدَ النوّامَ الفارغَ» 45
خداوند از فرد پرخواب
و بيكار متنفّر است. از اينرو، به يكى از يارانش، كه كاسب و فروشنده بود،
مىفرمايد: «اُغدُ الى عزِّك»؛46 صبح زود به سوى عزّت خود بشتاب. منظور حضرت همان
كسب و تجارت است. عزّت انسان در سايه تلاش او در جهت توليد به دست مىآيد. در
روايتى ديگر، امام ارزش كار را اينگونه بيان كردند: «مَن طَلَب هذا الرزقَ مِن
حِلّه لِيعودَ بِه على نَفسِهِ و عيالِه كانَ كالمجاهدِ فى سبيلِ اللّه»؛47 هر كس
در طلب روزى از راه حلال اقدام كند تا خود و خانوادهاش را تأمين نمايد مانند كسي
است كه در راه خدا جهاد كرده است.
از اينرو، امام كاظم
(ع) با تمام مشكلات و مسئوليتهاى طاقتفرساى اجتماعى و سياسى و فرهنگى خود، در
عرصه كار و تلاش اقتصادى كوشا و فعّال بود و ـ همانگونه كه ذكر شد ـ در كنار
كارگران و غلامان به كشاورزى مىپرداخت و به آن افتخار مىكرد.
2.
برنامهريزى در امور اقتصادي
قطعاً انجام مسئوليت
هدايت و رهبرى فكرى جامعه و پرداختن به عبادت و امور معنوي، زمانى با تلاشهاي
اقتصادى قابل جمع خواهد بود كه انسان برنامهريزى دقيق و معقولى براى زندگى خود
داشته باشد. اينكه امام بزرگوار شيعيان، هم در صحنه فرهنگى و هم عرصه اقتصادي
فعّال و پرتلاش حاضر است، به دليل اعتقاد و عمل به اصل برنامهريزى در زندگى است.
امام كاظم (ع) در مورد برنامهريزى و مديريت زمان و نقش آن در زندگى انسان مىفرمايد:
«اجتهدوا
فى اَن يكون زمانكم اربعَ ساعاتٍ: ساعةٌ لمناجاةِ اللّه و ساعةٌ لامرار معاشٍ و
ساعةٌ لِمعاشرةِ الاخوانِ و الثُقّات الذينِ يَعرفونَكم عُيوبَكم و يَخلصونَ لَكم
فى الباطنِ و ساعةٌ تخلونُ فيها للذّاتكِم فى غير محرَّمٍ و بهذهِ الساعةِ تقدرونَ
على الثلاثِ ساعاتٍ... .» 48
3.
تأكيد بر عوامل صحيح و مشروع توليد
آنچه در سيره اقتصادي
امامان و از جمله امام كاظم (ع) بيش از همه چيز مورد تأكيد است، اهميت دادن به
عوامل صحيح و مشروع توليد مىباشد. امام هرگونه توسعه اقتصادى و پيشرفت در توليد
را تأييد نمىكند، بلكه محور فعاليتهاى اقتصادى را قانون شرع معرفى مىكند و هرگز
از دايره احكام و موازين شرع خارج نمىشد. امام كاظم(ع) به يكى از ياران خود
مىفرمايد: «يا داود اِنَّ الحرامَ لا نمى و اِن نَمى لَم يُبارَك فيه و ما
انفَقهُ لَم يُوجر عليه و ما خلفّهَ كان زادهُ اِلى النّارِ»؛49 اى داود، حرام رشد
و توسعه نمىيابد و اگر رشد يافت، بركت در او نيست و هر چه از آن انفاق شود، اجر
داده نمىشود و هر چه از آن باقى بماند، وسيلهاى است براى رفتن انسان به جهنم.
(در بخش اصلاحات
اقتصادى امام و مبارزه با مفاسد اقتصادي، نمونههايى از سيره عملى امام در اهميت
دادن به عوامل صحيح و مشروع توليد بيان خواهند شد).
4.
حمايت از توليدكنندگان
امام كاظم (ع) علاوه
بر آنكه خود پيشگام در عرصه توليد و تلاش اقتصادى بود، از توليدكنندگان نيز حمايت
مىكرد. كمكهاى فراوان امام به آسيب ديدگان و ورشكستگان و قرضداران، كه زندگي
اقتصادى آنها به دليل مشكلات طبيعى مختل شده بود، در همين زمينه قابل تفسيرند.
شخصى مىگويد: در
نزديكى مدينه صيفىكارى داشتم. موقعى كه فصل برداشت محصول نزديك شد، ملخها آن را
نابود كردند. من خرج مزرعه را با پول دو شتر بدهكار بودم. نشسته بودم و فكر
مىكردم، ناگاه امام موسىبن جعفر(ع) را ديدم كه در حال عبور از آنجا بود و مرا
ديد، فرمود: چرا ناراحتي؟ عرض كردم: به خاطر اينكه ملخها كشاورزى مرا نابود
كردهاند. حضرت فرمود: چه قدر ضرر كردهاي؟ عرض كردم: يكصد و بيست دينار با پول دو
شتر، حضرت به غلام خود فرمود: يكصد و پنجاه دينار به او بده، سى دينار سود به
اضافه اصل مخارج و دو شتر هم به وى تحويل بده.
آن مرد مىگويد: وقتي
اين كمك را تحويل گرفتم، عرض كردم: وارد زمين شويد و در حق من دعا كنيد. حضرت وارد
زمين شد و دعا نمود. سپس از رسول خدا(ص) نقل كرد و فرمود:
«تمسّكوا
ببقايَا المصائِب»؛
از بازماندگان مشكلات
محكم نگهدارى كنيد.50
بدينسان، امام به
مسئولان و افراد جامعه مىآموزد كه چگونه به افراد آسيب ديده كمك كنند. امام در
كمك به كشاورزى كه زراعت او دچار خسارت شده بود، علاوه بر اصل سرمايهاى كه از دست
داده بود، مقدار سودى نيز كه انتظار داشت، به او مىپردازد، ضمن اينكه حمايت معنوي
خود را نيز اعلام مىدارد و براى آن كشاورز دعا مىكند و با ذكر روايتى از پيامبر،
او را مشمول هدايت فكرى و معنوى خود قرار مىدهد.
نمونه ديگر، كمك امام
كاظم (ع) به بكّار قمى است كه مغازهاش مورد سرقت قرار گرفت. امام توسط على بن
حمزه كيسه پولى براى بكّار فرستاد. بكّار مىگويد: كيسه را باز كردم، چهل دينار در
آن بود و ثروت از دست رفتهام را نيز محاسبه كردم، چهل دينار بود.
5.
دفاع و حفاظت از حقوق مالى خود
در اسلام، مال يك
وديعه الهى معرفى شده است كه از جانب خداوند در اختيار بشر قرار گرفته: (وَ
آتُوهُم مِّن مَّالِ اللَّهِ الَّذِى آتَاكُمْ... .) (نور: 33) از اينرو، حفظ مال
و نعمتهايى كه خداوند به انسان عطا كرده، همانند حفظ جان بر هر انسانى واجب است.
اسلام جان و مال انسان مسلمان را محترم مىشمارد و به هيچ كس اجازه نمىدهد متعرّض
اموال ديگران شود و آن را غصب نمايد.
در
سيره معصومان
نمونههاى بسيارى از
حفاظت و دفاع از حقوق مالىشان به چشم مىخورد. بارزترين دفاع مالى از سوى يگانه
دختر رسول خدا(ص) حضرت فاطمه زهرا(س) صورت گرفت كه براى باز پسگيرى «فدك»، كه حق
مسلّم ايشان بوده تلاش بسيار كرد. در مورد امام صادق(ع) نيز نقل شده است كه داود
بن على (فرماندار مدينه) معلّى بن خنيس (غلام امام صادق(ع)) را كشت و اموالش را
غصب كرد. امام (ع) بر او وارد شد، در حالى كه از شدت ناراحتى عبايش بر زمين كشيده
مىشد، آنگاه او را مورد خطاب قرار داد و فرمود: غلام مرا كشتى و مال مرا گرفتي!
آيا ندانستى كه مرد در مصيبت فرزند و دوست مىخوابد، ولى در مورد ربودن و غصب مال
به خواب نمىرود. سپس فرمود: آگاه باش! به خدا تو را نفرين خواهم كرد. داود به ريشخند
گفت: آيا مرا به نفرين خود تهديد مىكني؟ آنگاه امام صادق (ع) به خانه برگشت و
پيوسته آن شب را به دعا و نماز گذراند. ساعتى نگذشت كه صداى شيون برخاست و گفتند
داود بن على مرده است.51
در زندگانى امام كاظم
(ع) موارد متعددى يافت مىشوند كه امام از حق مسلّم مالى خود دفاع و حفاظت كرد و
آن را از غاصبان مطالبه نمود.
زمانى امام كاظم (ع)
بر مهدى عبّاسى وارد شد و ديد كه او ردّ مظالم مىكند. امام نزد او آمد و پرسيد:
چرا آنچه را از راه ستم از ما گرفته شده است، برنمىگرداني؟ مهدى پرسيد: آن چيست؟
امام ماجراى فدك را توصيف كرد. مهدى گفت: حدود آن را مشخص كن تا برگردانم. امام
حدود فدك را به تفصيل بيان كرد. خليفه گفت: «هذا كثير، فانظُر فيه»؛ يعنى اين
مقدار زياد است، درباره آن فكر مىكنم.52 طبيعى بود كه مهدى عبّاسى چنين كارى را
انجام ندهد؛ زيرا افزون بر آنكه او محكوميت كسانى را كه مانع از بازگرداندن فدك به
اهلبيت شده بودند، مىپذيرفت، واگذارى آن به امام مىتوانست امكانات مالى فراواني
را در اختيار امام قرار دهد كه اين به نفع حكومت نبود. نظير اين جريان در زمان
هارون نيز تكرار شد و حضرت فدك را مطالبه نمود و هارون از دادن آن خوددارى كرد. در
مورد ديگرى هارون امام را به دربار خود احضار كرد. امام او را مورد سرزنش و توبيخ
قرار داد كه چرا سادات و هاشميان و شيعيان را فراموش كردهاى و حقوق آنها را
پرداخت نمىكني؟53
علاوه بر اين موارد،
چند مورد جزئى ديگر نيز در تاريخ زندگانى امام كاظم (ع) ثبت شدهاند كه نشان
مىدهند امام بر حفظ اموال خود حسّاس بود و از غصب اموالش توسط افراد جلوگيري
مىكرد:
روزى امام در باغ خود
مشغول جمعآورى خرماهاى نخلستان بود كه متوجه شد يكى از غلامان مقدارى از خرماها
را به بيرون از باغ پرتاب مىكند تا بعداً به دور از چشم امام آنها را براى خود
بردارد. امام نزد او آمد و پرسيد: آيا گرسنهاي؟ گفت: خير. امام فرمود: آيا عرياني
و نياز به لباس داري؟ (يعنى آيا فقر مالى تو را به چنين كار زشتى واداشته است؟) او
گفت: خير. حضرت فرمود: پس چرا خرماها را بيرون انداختي؟ عرض كرد: وسوسه شدم، چنين
كارى بكنم. آنگاه امام به او فرمود: خوش آمدى و آنچه بيرون انداختى مال تو! 54
اين روايت به روشني
بيانگر كنترل و نظارت امام بر اموال خود و عملكرد كارگرانش مىباشد، گرچه برخورد
كريمانه حضرت كه منجر به اخراج آبرومندانه آن غلام شد، نيز درخور توجه است.
در مورد ديگرى روزي
امام كاظم (ع) سوار بر قاطرى در حركت بود. ناگهان مردى از قبيله «همدان» پيش آمد و
راه را بر امام بست و افسار قاطر را در دست گرفت و ادعاى مالكيت آن را كرد. امام
از قاطر پايين آمد و به غلام خود فرمود: زين قاطر را بردار و قاطر را به او بده.
آن مرد گستاخانه ادعاى مالكيت زين را نيز كرد. امام به او فرمود: دروغ مىگويي؛
زيرا من بر مالكيت زين دليل و بيّنه دارم، اما خود قاطر را تازه خريدهام، شايد
حرف تو صحيح باشد و تو مالك قاطر باشي. بدينسان، امام از حق مسلّم مالى خود، كه
بر آن دليل و شاهد داشت، كاملا دفاع كرد و اجازه نداد به راحتى مورد غصب قرار
گيرد، اما از مالى كه مشتبه به حرام بود، پرهيز كرد.
ب. سيره امام كاظم (ع) در مصرف
هدف نهايى همه تلاشها
و كوششهاى اقتصادي، مصرف است. هر كس درآمدى كسب مىكند يا سرمايهاى مىاندوزد
هدفش آن است كه سطح مصرف كنونى يا آينده خود يا ديگران را بالا ببرد. اما انسانها
در الگو و انگيزه مصرف متفاوت هستند. برخى هدف نهايى از مصرف را تنها اشباع هر چه
بيشتر تمايلات و ارضاى كامل نيازهاى جسمى و غريزى انسان مىدانند و فراتر از آن
هدفى نمىشناسند. اما اسلام سعى دارد انسان را به گونهاى بسازد كه تمام حركات و
فعاليتهايش او را به هدف نهايى آفرينش، كه قرب الهى است، نزديك گرداند. با تأمّل
در سيره معصومان(ع)، مىتوان به الگوى صحيح و موردنظر اسلام ـ البته با در نظر
گرفتن شرايط زمان و مكان و اوضاع اجتماعى و اقتصادى جامعهاى كه امام در آن زندگي
مىكرد ـ نزديك شد.
در اين بخش، به
مهمترين موارد مصرف، كه همواره مورد ابتلاى انسانها هستند و از شاخصههاي
اقتصادى افراد محسوب مىشوند اشاره مىشود تا معلوم گردد امام كاظم (ع) چگونه مصرف
مىكرد:
1.
لباس
در مورد لباس و پوشش
امام كاظم (ع) روايات متعددى وجود دارند:
ـ يونس مىگويد:
ابوالحسن(ع) را ديدم كه طيلسان آبى پوشيده بود.55
«طيلسان» پارچهاي
بوده كه بر شانهها مىانداختند و از آنها مانند باشلقى كه به پشت افكنند، آويزان
مىشد. طيلسان گويا بلند بود كه سر و شانهها و پشت را به گونه ردا مىپوشاند. با
آنكه طيلسان نشانه قاضيان و فقيهان بود، اما مردم ديگر هم از آن بهره مىگرفتند.56
سليمان بن رشيد از
پدرش نقل مىكند كه ابوالحسن(ع) را ديدم كه درّاعه (بالاپوش) سياه و طليسان آبي
پوشيده بود.57
«دراعه» روپوش گشادي
است با آستينهاى باز شده از جلو و بيشتر آن را از ابريشم مىبافتند و با
سوزندوزى متكلّفى مىآراستند.58
محمدبن على مىگويد:
ابوالحسن(ع) را ديدم كه قلنسوه (كلاوه سرپوش) پوشيده بود و ابريشمى با آسترى از
جنس سور به تن داشت.59
در زمان عباسيان كلاه
دراز، كه شايد از ابريشم پرداخته مىشد و با نام «قلنسوه طويله» خوانده مىشد،
رايج گشت. پيش از آن در زمان امويان، حتى قبل از آن «قلنسوه معمول» يا كوتاه مانند
عرقچين يا فينه بود كه با پوست يا پارچه درست مىشد.60
احمدبن ابىنصر
مىگويد: شخصى از امام رضا(ع) پرسيد: آيا مىتوان با لباسى كه ملحم با ابريشم و
پنبه است (يعنى تار و پود آن را ابريشم و پنبه تشكيل داده) و ابريشم آن بيش از نصف
لباس را گرفته، نماز خواند؟
امام در جواب فرمود:
اشكالى ندارد و ابوالحسن امام كاظم(ع) جامه و روپوشى اين چنينى داشت.61
حميرى در قرب الاسناد
روايت مىكند كه امام كاظم (ع) به فرزندش امام رضا (ع) فرمود: «لباس بپوش و خود را
زيبا جلوه بده؛ زيرا على بن الحسين (ع) جبّهاى از خز مىپوشيد كه پانصد درهم ارزش
داشت و مطرفى با جنس خز داشت كه پنجاه دينار قيمت آن بود و اين آيه را تلاوت
مىكرد: (قُل مَن حَرَّم زينَةَ اللّهِ الّتى اَخرجَ لِعبادِه و الطّيباتِ مِن
الرزقِ...)»62
با اين همه، رواياتي
وجود دارند كه نشان مىدهند حضرت لباسهاى ساده مىپوشيد؛ از جمله:
ـ شقيق بلخى نقل
مىكند كه در ايّام حج، در منزل قادسيه مشغول تماشاى مردم بودم، ناگاه جوانى را
ديدم خوشسيما، ضعيف و سبزه كه روى لباس خود لباسى از پشم پوشيده بود و به خود
پيچيده بود و در پاهاى او نعلينى بود... در ادامه روايت، آن شخص را امام كاظم (ع)
معرفى مىكند.63
ابن ابى الحديد نيز در
توصيف امام كاظم (ع) مىنويسد:
«و أين
انتم عن موسى بن جعفرِ بن محمّد و أين انتم عَن على بن موسى الرضا لابسُ الصوفِ
طولَ عمرِه مع سعةِ اموالِه و كثرةِ ضياعهِ غلاتِه».64
اين گفتار ابن
ابىالحديد كه امام كاظم (ع) و امام رضا(ع) را پوشنده لباسهاى پشمينه و صوفيانه
در طول عمرشان معرفى مىكند با بسيارى از روايات تاريخى ديگر ـ كه پيشتر ذكر شدند ـ
در تعارض است، ضمن اينكه ابن ابىالحديد اذعان دارد كه امام در وضعيت مالى و
اقتصادى مناسبى به سر مىبرد؛ مزارع و باغهاى فراوان داشت و صاحب اموال بود، ولي
لباسهاى فقيرانه مىپوشيد!
2.
مركب
روايات تاريخى نشان
مىدهند كه آن حضرت از مركبهاى گوناگونى استفاده مىكرد، اما عمدتا مركب سواري
ايشان، قاطر بود كه در آن زمان مركب متوسطى محسوب مىشد.
ـ زمانى كه هارون
الرشيد از حج برمىگشت، برخى از بزرگان و رجال مدينه به استقبال او رفتند. امام
كاظم (ع) نيز همراه ايشان بود و سوار بر قاطرى بود. ربيع نزد امام رفت و گفت: اين
چه مركبى است كه با آن به استقبال خليفه آمدهاي؟ (منظور او اين بود كه در اين
شرايط، بايد از مركب مجلّلترى استفاده مىكردي.) امام در جواب فرمود: خوبى قاطر
آن است كه سوارش نه در خويشتن كبر و نخوت احساس مىكند و نه زبونى و مذلّت و
بهترين امور حد وسط آنهاست.65
حمّاد بن عثمان
مىگويد: امام كاظم (ع) را ديدم كه از مروه برمىگشت، در حالى كه سوار قاطري
بود... .66
ابن طيغور متطبّب
مىگويد: امام كاظم (ع) از من پرسيد: چه مركبى سوار مىشوي؟ گفتم: الاغ. فرمود: آن
را چند خريدهاي؟ گفتم: سيزده دينار. امام فرمود: اين اسراف است كه الاغى را به
سيزده دينار خريدهاى و اسب بارى غيراصيل (برذون) را رها كردهاي. گفتم: خرج برذون
از خرج الاغ بيشتر است. حضرت فرمود: آن مقدار آذوقه كه الاغ را كفايت مىكند برذون
را نيز كافى است. مگر نمىدانى كسى كه مركبى را آماده كرده است تا به وسيله آن
امور ما را اجرا كند و دشمنان ما را پريشان سازد در حالى كه منسوب به ماست (شيعه
ماست)، خداوند رزقش را بر او گسترده مىسازد و به او شرح صدر مىدهد و به آرزويش
مىرساند و علاوه بر اين، آن مركب كمك خوبى براى حوايج او خواهد بود.
3.
منزل
امام كاظم (ع) در شهر
مدينه صاحب منزل بود، ولى متأسفانه روايتهاى تاريخى چندان گزارش دقيق و تصوير
روشنى از وضعيت منزل امام به دست نمىدهند. اساسا مورّخان به توصيف و تبيين قصرهاي
با شكوه و مجلل خلفاى عبّاسى بيشتر راغب بودهاند تا به بيان منزل كوچك و محقّر
ائمه بزرگوار شيعه:. از اينرو، كمتر گزارشى از جزئيات زندگى امامان براى ما نقل
شده است، در حالى كه اخبار دقيق و جزئى فراوانى حتى از اندرونى و حرمسراى سلاطين
در دست هستند.
با اين همه، در چند
روايت به وضع منزل امام اشاره شده است:
ـ حسن بن زيّات
مىگويد: نزد ابوالحسن(ع) رفتم، در حالى كه حضرت در اتاقى كه با پرده و فرش آراسته
شده بود، حضور داشت. فرداى آن نزد ايشان رفتم. حضرت در اتاقى بود كه در آن جز
سنگريزه و شن نبود. آنگاه امام نزد من آمد، در حالى كه جامهاى خشن پوشيده بود.
حضرت، كه گويا از تعجب من آگاه شده بود، فرمود: اتاقى كه ديروز ديدى اتاق من نبود،
اتاق همسرم بود.67
ـ محمّد بن عيسى از
ابراهيم بن عبدالحميد نقل مىكند كه نزد امام كاظم (ع) رفتم در اتاقى كه حضرت در
آن نماز مىخواند، چيزى جز سبد (از ليف خرما) و قرآن و شمشيرى كه به ديوار آويزان
بود، قرار نداشت.68
ـ معمّر بن خداد
مىگويد: امام كاظم (ع) خانهاى خريد و به غلام خود دستور داد تا به آن خانه نقل
مكان كند و فرمود: خانه تو كوچك و تنگ بود. او به امام عرض كرد: آن خانه براى پدرم
بود و من به همان اكتفا كرده بودم. امام فرمود: اگر پدر تو نادان بود تو لازم نيست
مثل او باشي.69
ـ حسين بن عثمان روايت
مىكند كه آن حضرت را ديدم كه ساختمانى ساخت، سپس آن را خراب كرد.70
4.
غذا
رواياتى كه در مورد
غذاى آن حضرت نقل شده، حاوى نكات ارزشمندى است؛ از جمله اعتدال و ميانهروى در
مصرف غذا، توجه به فايده و كيفيت غذا، استفاده صحيح و به موقع از غذاها، شيوه
استفاده و نگهدارى غذا، علاقه نشان دادن به نوع خاصى از غذا و... .
ـ لقانى مىگويد: امام
كاظم (ع) را در مكّه ديدم كه شخصى را فرستاد تا برايش گوشت گاو بخرد، سپس امام
گوشتها را تكه تكه كرد و خشكاند تا كمكم از آنها استفاده كند.71
ـ در روايت محمّدبن
بكر نيز آمده است كه وقتى براى گرفتن كمك مالى نزد امام در مزرعهاش رفتم حضرت از
من با گوشت خشك تكه تكه شده پذيرايى كرد.72
ـ موفق مدينى از پدرش
نقل مىكند كه روزى نزد امام كاظم (ع) رفتم، امام مرا براى نهار نزد خود مهمان
كرد. موقعى كه سفره غذا را آوردند، بر سر سفره سبزى نبود. امام شروع به خوردن نكرد
و به غلام خود فرمود: آيا نمىدانى كه من بر سر سفرهاى كه سبزى نباشد غذا
نمىخورم. سپس به غلامش فرمود سبزى بياورد. غلام سبزى آورد، آنگاه امام شروع به
خوردن كرد.73
ـ معتب مىگويد: روزي
امام كاظم (ع) به من فرمود: برايم ماهى تازه تهيه كن؛ چون تصميم دارم حجامت كنم.
معتب مىگويد: ماهى را خريدم و نزد امام آوردم. امام فرمود: بخشى از آن را بپز و
بخش ديگر آن را كباب كن. سپس امام نهار و شام خود را از آن تناول كرد.74
ـ يونس بن يعقوب
مىگويد: امام كاظم (ع) را ديدم كه تره را در آب مىشست و مىخورد.75 (در روايات
ديگرى نيز از امام نقل شده است كه امام سبزى و ميوه را در برنامه غذايى خود
گنجانده بود كه به خاطر اختصار از ذكر آن خوددارى مىشود.)
ـ فضل بن يونس
مىگويد: روزى مهمان امام كاظم (ع) بودم، ظرف غذايى آورد و نان را زير آن ظرف
گذاشته بودند. حضرت با مشاهده اين وضع، فرمود: نان را گرامى بداريد و آن را زير
ظرف قرار ندهيد! سپس به غلام خود فرمود تا نان را از زير ظرف خارج كند.76
ـ موسى بن بكر
مىگويد: امام كاظم (ع) بسيارى از اوقات، پيش از خوابيدن شرينى (شيرينى طبيعي)
تناول مىكرد و مىفرمود: اگر كسى ده درهم داشته باشد و با آن شيرينى بخرد، اسراف
نكرده است.77 و مىفرمود: «نحنُ نحبُّ الحلو»؛78 ما شيرينى را دوست داريم.
نقل است كه امام كاظم
(ع) هيچگاه بدون خوردن شام نمىخوابيد؛ حتى اگر به خوردن يك لقمه غذا هم بود، شام
را ترك نمىكرد و مىفرمود:
«اِنَّه
قوّةٌ لِلجسمِ».79
5. عطر
و زينت
حسن بن جهم مىگويد:
نزد ابوالحسن(ع) رفتم. آن حضرت صندوقچهاى نزد من آورد كه در آن مشك بود و فرمود:
بردار، من مقدارى از آن را برداشتم. امام دوباره به من تعارف كرد كه بردار و
لباسهايت را معطّر كن. من دوباره مقدار كمى از آن برداشتم و به جامه خود زدم. باز
امام فرمود: بردار و لباست را معطّر كن. آنگاه فرمود: اميرالمؤمنين علي(ع) فرمود:
«لا يأبى الكرامةَ الاّ حِمارٌ»؛80 كرامت و بخشندگى را رد نمىكند، مگر الاغ. عرض
كردم منظور از «كرامت» چيست؟ فرمود: عطر، پشتى و چند چيز ديگر.
ـ نيز از حسن بن جهم
نقل است كه براى امام كاظم (ع) صندوقچهاى كه در آن عطر و مشك بود و از آبنوس بود،
آوردند كه در آن جعبههايى از عطر قرار داشت كه مخصوص زنان بود.81
ـ موسى بن بكر
مىگويد: امام كاظم (ع) را ديدم كه با شانهاى از جنس عاج موهايش را شانه مىكرد و
آن شانه را من براى او خريده بودم.82
از حسن بن جهم نقل است
كه بر امام كاظم (ع) وارد شدم، در حالى كه ديدم حضرت با رنگ سياه خضاب كرده بود.83
على بن مهران مىگويد:
نزد امام رفتم، ديدم آن حضرت انگشترى در دست دارد كه نگين آن از فيروزه است و روي
آن نقش «للّه الملك» بود.84
6.
غلامان
از جمله مصارف عادى و
معمولى در عصر امام كاظم(ع) خريد غلام و كنيز بود كه عمدتا اسراى جنگى بودند.
امامان نيز گاه از بازار بردهفروشان غلامان و كنيزانى خريدارى مىكردند و پس از
يك دوره تعليم و تربيت اسلامي، آنها را آزاد مىكردند و گاه بدون آنكه آنها را
نگه دارى كنند، آزاد مىكردند. آزادسازى بردگان سيره و سنّت همه معصومان بود و
اسلام به اين امر بسيار سفارش نموده است.
ابن ابىحمزه مىگويد:
نزد امام كاظم (ع) بودم، سى نفر غلام حبشى براى حضرت خريده بودند و نزد حضرت
آوردند. يكى از غلامان با زبان خود سخنى گفت و امام (ع) با همان زبان به او پاسخ
داد. غلام تعجب كرد و همه آنها كه حضور داشتند نيز تعجب كردند. امام به آن غلام
فرموده بود: «من پولى در اختيار تو مىگذارم، به هر يك از غلامان هر ماه سى درهم
پول بده.»85
نكته جالب توجه در اين
روايت تعيين مقرّرى و مزد براى غلامان است كه در آن زمان كمتر كسى اين كار را
انجام مىداد و اين بيانگر نوع نگرش امام به مسئله بردگان بود.
ـ هشام بن احمر روايت
كرده است كه تاجرى از غرب وارد مدينه شد و كنيزانى براى فروش با خود آورده بود.
امام موسىبن جعفر(ع) يكى از آنها را خريدارى كرد و امام علىبن موسىالرضا(ع) از
او متولد شد.
ـ نكته ديگر آنكه همه
يا بيشتر همسران امام موسى كاظم (ع) كنيز بودند.
7.
اكرام و اطعام
آنچه در اسلام بيش از
خوردن اهميت دارد، خوراندن و اطعام كردن است. به مسلمانان توصيه شده است تا به
مناسبتها و بهانههاى گوناگون سفره اطعام خود را براى ديگران پهن كنند. بارزترين
تجلّيگاه سخاوت و كرامت ائمّه اطهار(ع) اطعام و اكرام آنهاست كه سيره هميشگي
ايشان بوده.
امام موسى بن كاظم (ع)
به مناسبت تولد يكى از فرزندان خود وليمهاى ترتيب داد. در اين وليمه سه روز تمام
مردم مدينه را غذا داد (نوع غذايى را كه حضرت وليمه داد فالوذج ذكر كردهاند كه
حلوايى بوده كه با آرد و آب و عسل تهيه مىشده.) ظرفها را در مساجد و بازار
مىگذاشتند و هر كس هر چه مايل بود تناول مىكرد. به حضرت اعتراض كردند، حضرت در
جواب فرمود: خداوند هر چه به پيامبران ديگر داده است به حضرت محمد(ص) هم داده، و
اضافه نيز داده است، به سليمان(ع) فرمود:
هذا
عطاؤُنا فامنُن او اَمسِك بغيرِ حسابٍ (ص: 39)
و به حضرت محمّد(ص)
فرمود:
وَ ما
آتاكُم الرّسولُ فخذوهُ و مانَهاكُم عَنه فانتَهوا (حشر: 7)
86
آيا اين سفره سادهاي
كه براى عموم مردم بدون هيچ تبعيض و تفاوتى پهن شده با سفرههاى رنگين و پر زرق و
برق خلفاى عبّاسي، كه تنها براى چاپلوسان و درباريان پهن مىشد، قابل مقايسه است؟
اصول كلي حاكم بر سيره امام كاظم (ع) در مصرف
از آنچه تاكنون در
مورد سيره امام در مصرف بيان شد، مىتوان اصول كلى و راهبردى از رفتارهاى اقتصادي
امام را به دست آورد. بديهى است آنچه در اينجا به اختصار بيان مىشود تنها چند اصل
مستفاد از سيره عملى امام است و با مطالعه در گفتار و سخنان آن امام و دقت در سبك
زندگى ايشان، مىتوان اصول مهم ديگرى را نيز به دست آورد.
1.
اعتدال گرايى
مهمترين اصل اسلامي
در زمينه مصرف، اعتدال گرايى و پرهيز از افراط و تفريط است. اساسا «اقتصاد» به
معناى اعتدال و ميانهروى است كه در زمينه مصرف نمود بيشترى دارد. اسلام به تلاش
در عرصه توليد و قناعت در عرصه مصرف توصيه مىكند. امام علي(ع) در مورد نوع لباس
افراد متّقى از واژه «اقتصاد» استفاده مىكند؛ مىفرمايد: «و ملبسهم الاقتصاد»؛87
يعنى لباس افراد با تقوا معتدل و ميانه است. امام كاظم (ع) نيز در مورد اقتصاد و
اعتدال در مصرف مىفرمايد:
«مَن
اقتصدَ و قَنع بقَيتْ عليه النعمةُ مَن بذر و اسرف زالت عَنه النعمةُ»؛88
هر كس اقتصاد و
اعتدال را رعايت كند و قانع باشد نعمت بر او باقى خواهد ماند و هر كس اسراف كند
نعمت از دستش خواهد رفت.
نوع لباس، مركب، منزل
و غذاى حضرت نمونهاى عالى از اعتدال و ميانهروى بود و در برخى موارد، امام تصريح
مىكرد كه علت انتخابش، معتدل بودن آن بوده است. براى نمونه، وقتى به نوع مركب
امام، كه به استقبال خليفه رفته بود، اعتراض كردند، امام در پاسخ فرمود: قاطر مركب
متوسطى است و «خير الامور اوسطها.»89
در مورد غذا نيز حضرت
مىفرمايد: «لَو اَنَّ الناسَ قصدوا فِى الطعام لاستقامت اَبدانهُم»؛90 اگر مردم
در خوردن غذا اعتدال را رعايت كنند بدنهاى محكم و استوارى خواهند داشت. امام از
پرخورى نهى مىكند و مىفرمايد: «اِنَّ اللّه يُبغضُ البطنَ الّذى لا يَشبُع»؛91
خدا از شكمى كه سير نمىشود متنفّر است، ولى به ترك غذا با انگيزههاى زاهدانه نيز
اعتراض مىكند و با كسانى كه غذاهاى حلال را برخود حرام كردهاند، برخورد مىكند.
امام هيچگاه بدون خوردن شام نمىخوابيد و به اين امر توصيه مىكرد.
نوع لباس امام بر خلاف
تصور برخى كه فكر مىكنند امامان مىبايست لباسهاى كهنه و فقيرانه بپوشند بسيار
معتدل و ميانه بود. امام اهل پشمينهپوشى نبود و خود را فقير نشان نمىداد؛ همان
لباسى را مىپوشيد كه افراد عادى جامعه او مىپوشيدند.
در اينجا مناسب است به
اين سؤال پاسخ داده شود كه علت تفاوت سيره و روش امام كاظم (ع) با برخى ديگر از
ائمّه از جمله اميرالمؤمين علي(ع) چيست؟ چرا امام علي(ع) لباسهاى وصلهدار و كم
قيمت مىپوشيد و غذاهاى ساده تناول مىكرد، اما امام كاظم (ع) چنين روشى را در
مصرف انتخاب نكرد؟
اين سؤال بارها از سوي
محققان جواب داده شده است: تفاوتهايى كه در سيره اقتصادى امامان ديده مىشوند،
همچون تفاوتهايى كه در سيره سياسى و اجتماعى امامان وجود دارند، ناشى از شرايط
اجتماعى و اقتصادى جامعهاىاند كه امام در آن زندگى مىكند يا وضعيت مالى كه امام
داشته است. براى نمونه، اگر اميرالمؤمنين علي(ع) در دورهاى از زندگى خود،
لباسهاى فقيرانه مىپوشيد و غذاهاى سخت تناول مىكرد، دليل آن مسئوليت حاكميت
جامعه بود كه بر دوش آن حضرت نهاده شده بود و حضرت به عنوان حاكم جامعه اسلامى بر
خود لازم مىدانست كه خود را در سطح ضعيفترين و فقيرترين افراد جامعه قرار دهد.
خود حضرت در اين باره مىفرمود: «اِنّ اللّه جَعَلنى اماما لخلقِه، ففرضَ علّي
التقديرُ فى نفسى و مطعمى و مشربى و ملبسى كضعفاءِ الناسِ كَى يقتدى الفقيرُ
بِفقرى و لا يَطغَى الغنى غنا...»92
پس اين شكل از زهد و
سادهزيستى مخصوص مسئولان و حاكمان جامعه اسلامى است تا ضعفا و فقراى جامعه رهبر و
حاكم خود را الگو قرار دهند و ثروتمندان از ثروت خود سوءاستفاده نكنند و به
تجمّلگرايى و دنياپرستى سوق نيابند.
علاوه بر اين، شرايط
اجتماعى و اقتصادى جامعهاى كه امام علي(ع) در آن زندگى مىكرد بسيار متفاوت با
جامعهاى بود كه امام كاظم (ع) و ساير ائمّه اطهار(ع) در آن زندگى مىكردند. در
عصر امام علي(ع) به دليل شرايط سياسى و نظامى حاكم بر جامعه، بيشتر مردم در فقر و
تنگدستى زندگى مىكردند و دولت اسلامي، كه درگير جنگها و نزاعهاى داخلى بود،
فرصت حل معضلات اقتصادى و توسعه و پيشرفت را نيافته بود.
امام صادق(ع) به مردي
كه به ايشان اعتراض كرد چرا مانند امام علي(ع) لباس زبر و خشن نمىپوشد، فرمود:
همانا
على بن ابىطالب(ع) آن لباس را زمانى مىپوشيد كه بدنما نبود و اگر آن لباس را اين
زمان مىپوشيد، انگشتنما مىشد. پس بهترين لباس هر زمان، لباس مردم آن زمان است.93
2.
پرهيز از زهد فروشى و تصوّفگرايى در مصرف
اسلام طرفدار رهبانيت
و زهدهاى كاذب نيست. پيشوايان دين اسلام نيز هيچ گاه خود را از نعمتهاى حلال و
مواهب الهى بىسبب محروم نمىساختند و با كسانى كه براى تأمين سعادت آخرت، دنيا را
ترك مىگفتند مخالفت مىكردند. امام همواره مىفرمود:
«ليس
مِنّا مَن تركَ دُنياه لآخرتهِ و لا آخرتَهُ لِدُنياه»؛
از ما نيست كسى كه
دنيا را به خاطر آخرتش ترك كند و آخرتش را به خاطر دنيايش.
امام به برخى افراد كه
قيافههاى زاهدانه به خود مىگرفتند و غذا را بر خود حرام مىكردند، مىفرمود:
«ليس
الحميّه اَن تَدع الشىءَ اَصلا لاتأكُله و لكنَّ الحميه اَن تأكلَ مِن الشىءِ و
تحفف»؛ 94
غيرت و شجاعت اخلاقي
به اين نيست كه انسان ترك غذا كند و هيچ نخورد، بلكه غيرت آن است كه انسان بخورد،
ولى اسراف نكند.
در مورد ديگري، شخصي
به حضرت عرض كرد كه مردم چقدر تعجب مىكنند و شگفتزده مىشوند از كسى كه لباس خشن
مىپوشد، غذاى سخت مىخورد و خشوع مىكند! امام فرمود:
آيا نمىدانى كه
يوسف(ع)، پيامبر و فرزند پيامبر بود، او قباهايى از ديباج، كه دكمههاى طلايي
داشت، مىپوشيد و در مجالس فرعون مىنشست و حكم الهى را بيان مىكرد، در حالى كه
حرام خداوند حرام است، چه كم باشد و چه زياد. خداوند فرموده است:
قُل مَن
حَرَّمَ زينَةَ اللّه الّتى اَخرجَ لِعباده و الطيباتِ مِن الرّزقِ. (اعراف: 32) 95
به خوبى روشن است كه
امام سعى مىكرد تا افكار باطل برخى از افراد زهدمآب را كه به نام «دين» و «تأمين
آخرت» دنيا و مواهب آن را بر خود و ديگران حرام مىكردند و زهدهاى كاذب را تشويق و
ترويج مىنمودند، اصلاح كند، وگرنه همان مقدار كه امام از زهدفروشى پرهيز مىكرد و
آن را نفى مىنمود، از تجمّلپرستى و گرايش به زرق و برق دنيا و آخرتگريزى نيز
نهى مىكرد.
از اينرو، امام
همواره به روحيات ابوذر اشاره مىكرد و اصحاب را به تأسى از روح دنياگريزى و
آخرتگرايى ابوذر تشويق مىكرد:
«رَحِمَ
اللّهُ اباذَر فلقد كانَ يقول: جزى اللّه الدنيا عَنّى مذّمةً بعدَ رغيفين مِن
الشعيرِ، اَتغدّى باَحدِهما و اَتعشى بالآخَرِ و بعد شملتى الصوف اَئتزرُ
بِاَحدهما و اَتردّى الاخري...» 96
در حقيقت، امام به
محتوا و روح رفتار ابوذر توجه داشت، نه شكل خاص رفتارى كه شايد اختصاص به وضع و
شرايط خاص ابوذر داشت.
3.
توجه به معيارهاى عقلايى در مصرف
در راستاى دو اصل قبل،
اين اصل نيز از سيره عملى امام استفاده مىشود كه در مصرف، بايد معقول عمل كرد؛
يعنى بايد معيارهاى عقلى و عقلايى را در نظر گرفت و به تعبير ديگر، الگوى مصرف
بايد كاملا علمى و سنجيده باشد. بىتوجهى به علم و عقل در مصرف، انسان را به
بيراهه مىكشاند. براى نمونه، امام به فردى كه به خاطر ارزان و كم خرج بودن، الاغ
را به عنوان مركب خود انتخاب كرده بود، اعتراض كرد و فرمود: اين اسراف است كه
انسان سيزده دينار بابت الاغ بدهد و مركب متوسط ديگرى مثل برذون را رها كند، در
حالى كه خرج هر دو يكى است و برذون كارآيى بيشترى دارد، علاوه بر اينكه متناسب با
شئون اجتماعى افراد است.97
در مورد ديگري، اسحاق
بن عمار از امام كاظم (ع) پرسيد: آيا كسى كه ده لباس دارد، اسراف كرده است؟ امام
فرمود: خير، داشتن ده لباس اسراف نيست، بلكه اسراف آن است كه لباس حفظ خود را
(لباس مخصوص مجالس، كه براى حفظ شخصيت و آبروى اجتماعى مىپوشي) در جاهاى كثيف
استفاده كني.98
امام به كسى كه منزل
كوچك و تنگى براى زندگى خود انتخاب كرده بود، در حالى كه توان تهيه و استفاده از
منزل بزرگتر و وسيعتر را داشت، اعتراض كرد و فرمود: اگر پدر تو نادان بود، دليلي
ندارد تو هم مثل او باشي.99
امام همواره مىفرمود:
«مِن
فراهة الرجلِ اَن يكونَ دوابّه سِمانا و سمعتُه يقول: ثلاثةٌ مِن مَروّه: فراهةِ
الدابّة و حُسنُ وجهِ المملوكِ و الفرسُ السري»100
حضرت نشانههاي
خوشبختى و رفاه انسان را در دنيا داشتن مركبى چالاك و منزلى وسيع و مملوكى زيبا
ذكر مىكند. اينها بيانگر توجه اسلام به نيازهاى مادى انسان است. چنين است كه
اسلام دينى جامع و كامل است و عمل به آن تضمينكننده خوشبختى دنيا و آخرت.
نمونه ديگرى كه نشان
مىدهد امام در مصرف معيارهاى علمى را در نظر مىگيرد، انتخاب نوع غذاست. امام با
علم و آگاهى فوقالعاده خود، به خواص و فوايد ميوهها و غذاهاى گوناگون آشناست و
طبق علم خود عمل مىكند. از اينرو، در برخى موارد، از غذاهاى خاصى استفاده
مىكرد؛ مثلا، وقتى مىخواست حجامت كند، پيش از آن گوشت ماهى مصرف مىكرد كه در
عمليات خونسازى در بدن بسيار مؤثر است.
4.
رعايت شخصيت و شئون اجتماعى افراد در مصرف
حفظ آبرو و شخصيت
اجتماعى انسان همواره مورد توجه اسلام بوده است. توصيههايى كه اسلام در مصرف دارد
بيشتر براى حفظ شخصيت و اقدام اجتماعى افراد است. اسلام مسلمانى را كه در چشم
ديگران حقير و پست جلوه كند، نمىپسندد. امام در مورد فلسفه پوشيدن لباس، به اين
مسئله توجه كرده و فرموده است: هر گاه يكى از شما لباس جديدى مىپوشد، دست خود را
روى لباس بكشد و بگويد: «الحمدُ للّه الذى كسانى ما اُوارى به عورتى و اَتجمَّلُ
بِه بينَ النّاسِ...»101 سپاس خدا را كه زشتىهاى مرا پوشاند و لباسى داد كه خود
را بين مردم زيبا جلوه دهم.
حضرت فلسفه پوشيدن
لباس را رعايت حجاب و پوشاندن زشتىها مىداند، علاوه بر آن، لباس را وسيله زيبا
جلوه دادن انسان در مقابل ديگران معرفى مىكند. انسان با پوشيدن لباس، خود را براي
ديگران زيبا و مورد پسند جلوه مىدهد. قطعا روابط اجتماعى آنگاه كه بر محور محبت
و احترام متقابل صورت گيرند، با دوامتر خواهند بود و از راهكارهاى ايجاد محبت،
رعايت زيبايى و جمال ظاهرى و بهداشت جسمانى است، به شرط آنكه افراط و تفريط صورت
نگيرد.
در مورد ديگرى امام به
حسن بن مختار مىفرمايد: براى من قلنسوه (كلاه، سرپوش) درست كن و آن را مصنوعي
درست نكن؛ چون آقايى مثل من لباس مصنوعى نمىپوشد. (اعمل لى قلنسوةً، لاتكون
مصنعةً فَاِن السيد مِثلى لايَلبسُ المَصنعَ).102
در موارد ديگرى امام
به شيعيان خود خطاب مىكند كه:
«يا
معشرَ الشيعةِ اِنّكم قومٌ عاداكم الخلقُ فتزيّنوا لهم بما قَدّرتم عليه...»؛
اى شيعيان! شما
دشمنان زيادى داريد. پس در مقابل دشمن، خود را حقير جلوه ندهيد، بلكه با سيادت و
آقايى در جامعه ظاهر شويد و تا آنجا كه مىتوانيد، خود را زيبا و وجيه نشان دهيد. 103
گاه پوشيدن لباسهاي
كثيف و مندرس يا استفاده از مركبهاى پست در حالى كه انسان قادر به تهيه نوع برتر
آن است، موجب مىشود كه انسان در چشم ديگران حقير و نامقبول جلوه كند و نتواند
مسئوليت و رسالت اجتماعى خود را به خوبى ايفا كند.
امام به يكى از يارانش
به نام عبداللّه جبلى كناني، كه يك ماهى در دست گرفته بود و در كوچه و بازار در
حال حركت بود، فرمود: آن را بينداز، چون من ناپسند مىبينيم كه شخص بزرگوارى چون
تو چنين كار حقيرى انجام دهد.104
5.
توجه به انگيزههاى مثبت در مصرف
مهمتر از خود مصرف،
انگيزه مصرف است. وجه تمايز مكتبهاى اقتصادى در انگيزههاى توليد و مصرف است:
اينكه چرا انسان بايد اين همه تلاش و فعاليت داشته باشد و چگونه و چرا بايد مصرف
كند؟
در رواياتى كه قبلا
ذكر شدند، توجه امام به انگيزههاى صحيح و مثبت مصرف بيان شد؛ مانند آنچه امام در
هنگام پوشيدن لباس نو فرمود، يا آنچه به يكى از شيعيان فرمود كه عبارت از حفظ آبرو
و شخصيت اجتماعى بود.
امام به يكى از شيعيان
خود فرمود:
مگر
نمىدانى كسى كه مركبى آماده كرده است تا به وسيله آن امور ما را اجرا كند و
دشمنان ما را پريشان سازد در حالى كه منسوب به ماست (شيعه ماست)، خداوند رزقش را
بر او گسترده مىسازد و به او شرح صدر مىدهد و به آرزويش مىرساند و علاوه بر
اين، آن مركب كمك خوبى براى حوايج خود او خواهد بود. 105
بنابراين، در انتخاب
مركب، علاوه بر نيازها و حوايج شخصي، بايد امور ديگرى همچون مشاركت اجتماعى و
فرهنگى را در نظر گرفت، قطعا اقتصادى كه در خدمت مكتب و دين انسان باشد با ارزشتر
خواهد بود.
45 ـ جعفر
الهادي، الشئون الاقتصاديه فى نصوص الكتاب والسنة، اصفهان، كتابخانه اميرالمؤمنين،
1403ق، ص73.
46 ـ
عزيزاللّه عطاردي، مسند الامام الكاظم(ع)، مشهد، كنگره جهانى امام رضا(ع)، 1409ق،
ج 2، ص359.
47 ـ همان،
ص42.
48 ـ حسين
بن شعبه حرّاني، تحف العقول، ترجمه احمد جنّتي، تهران، علميه اسلاميه، ص 481.
49 ـ جعفر
الهادي، پيشين، ص 293.
50 ـ خطيب
بغدادي، پيشين، ج 15، ص16.
51 ـ شيخ
مفيد، پيشين، ج 2، ص184.
52 ـ محمدباقر
مجلسي، پيشين، ج 48، ص 156.
53 ـ همان،
ص131.
54 ـ
محمدباقر مجلسي، پيشين، ج 48، ص131.
55 ـ محمّد
مناظر احسن، زندگى اجتماعى در حكومت عبّاسيان، ترجمه مسعود رجبنيا، تهران، علمى ـ
فرهنگي، 1369، ص61.
56 ـ
محمدبن يعقوب كليني، پيشين، ج 6، ص648.
5 ـ عزيزاللّه
عطاردي، پيشين، ج 3، ص49.
58 ـ محمّد
مناظر احسن، پيشين، ص54.
59 ـ
عزيزاللّه عطاردي، پيشين، ج 3، ص41.
60 ـ محمد
مناظر احسن، پيشين، ص54.
61 ـ
عزيزاللّه عطاردي، پيشين، ج 3، ص29.
62 ـ محسن
امين، المجالس السنيّه، بيروت، دارالتعارف للمطبوعات، 1413ق، ج 2، ص372.
63 ـ ابن
صبّاغ، الفصول المهمّه، قم، دارالحديث، 1380، ص223.
64 ـ ابن
ابىالحديد، پيشين، ج 15، ص273.
65 ـ شيخ
مفيد، پيشين، ج 2، ص234.
66 ـ
محمدبن يعقوب كليني، پيشين، ج 8، ص86.
67 ـ
عزيزاللّه عطاردي، پيشين، ج 3، ص28.
68 ـ
محمدباقر مجلسي، پيشين، ج 48، ص100.
69 ـ
محمدبن يعقوب كليني، پيشين، ج 6، ص525.
70 ـ
عزيزاللّه عطاردي، پيشين، ج 3، ص 40.
71 ـ همان،
ص68.
72 ـ
محمدباقر مجلسي، پيشين، ج 48، ص102.
73 ـ
عزيزاللّه عطاردي، پيشين، ج 3، ص81.
74 ـ همان،
ص77.
75 ـ
محمدبن يعقوب كليني، فروع كافي، ج 6، ص341.
76 ـ همان،
ص304.
77 ـ همان،
ص64.
78 ـ همان.
79 ـ همان،
ص 288.
80 ـ همان،
ص512.
81 ـ همان،
ص515.
82 ـ همان،
ص488.
83 ـ
عزيزاللّه عطاردي، پيشين، ج 3، ص24.
84 ـ
محمدبن يعقوب كليني، پيشين، ج 6، ص 472.
85 ـ
قطبالدين راوندي، پيشين، ج 1، ص312.
86 ـ باقر
شريف قرشي، پيشين، ج 1، ص 155 / محمدباقر مجلسي، پيشين، ج 48، ص110.
87 ـ محمد
دشتى و كاظم محمدي، المعجم المفهرس لالفاظ نهجالبلاغه، قم، نشر اسلامي، 1406ق، ص
1061.
88 ـ جعفر
الهادي، پيشين، ص 462.
89 ـ
محمدباقر مجلسي، پيشين، ج 48، ص86.
90 ـ عزيزاللّه
عطاردي، پيشين، ج 3، ص68.
91 ـ همان،
ص69.
92 ـ
محمدبن يعقوب كليني، فروع كافي، ج 2، ص272.
93 ـ همان،
ص274.
94 ـ
عزيزاللّه عطاردي، پيشين، ج 3، ص 68.
95 ـ
محمدبن يعقوب كليني، فروع كافي، ج 6، ص453.
96 ـ
محمدبن يعقوب كليني، اصول كافي، ج 2، ص134.
97 ـ
عزيزاللّه عطاردي، پيشين، ج 3، ص55.
98 ـ
محمدرضا حكيمى و ديگران، الحياة، كويت، مكتبةالالنين، ج 4، ص322.
99 ـ
محمدبن يعقوب كليني، اصول كافي، ج 6، ص525.
100 ـ
عزيزاللّه عطاردي، پيشين، ج 3، ص23.
101 ـ
علىبن عيسى اربلي، پيشين، ج 2، ص770.
102 ـ
عزيزاللّه عطاردي، پيشين، ج 3، ص49.
103 ـ
محمدبن يعقوب كليني، فروع كافي، ج 6، ص480.
104 ـ
همان، ص481.
105 ـ
عزيزاللّه عطاردي، پيشين، ج 3، ص24.