خبر از درون و دادن هديه - خبر از درون و دادن هديه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

خبر از درون و دادن هديه - نسخه متنی

محمد بن علي ابن بابويه

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


خبر از درون و دادن هديه



مرحوم شيخ صدوق رضوان اللّه تعالى عليه ، به نقل از ريّان بن صَلت آورده
است :


گفت : پس از آن كه مدّتى در خدمت مولايم ، حضرت علىّ بن موسى الرّضا
عليهما السلام بودم ، روزى خواستم كه به قصد عراق مسافرت كنم .


به همين جهت به قصد وداع و خداحافظى راهى منزل امام عليه السلام شدم ، در
بين مسير با خود گفتم : هنگام خداحافظى ، پيراهنى از لباس هاى حضرت را تقاضا مى
نمايم كه چنانچه مرگ من فرا رسيد، آن پيراهن را كفن خود قرار دهم .


و نيز مقدارى درهم و دينار طلب مى كنم تا براى اعضاء خانواده خود سوغات و هدايائى
تهيّه نمايم .


وقتى به محضر شريف امام رضا عليه السلام وارد شدم و مقدارى نشستم ، خواستم
كه خداحافظى كنم ، گريه ام گرفت .


و از شدّت ناراحتى براى فراق و جدائى از حضرت ، همه چيز را فراموش كردم و
پس از خداحافظى برخاستم كه از مجلس حضرت بيرون بروم ، هنوز چند قدم برنداشته بودم
كه ناگهان حضرت مرا صدا زد و فرمود: اى ريّان ! بازگرد.


وقتى بازگشتم ، حضرت فرمود: آيا دوست دارى كه يكى از پيراهن هاى خودم را
به تو هديه كنم تا اگر وفات يافتى ، آن را كفن خود قرار دهى ؟


و آيا ميل ندارى تا مقدارى دينار و درهم از من بگيرى تا براى بچّه ها و
خانواده ات هدايا و سوغات تهيّه نمائى ؟


من با حالت تعجّب عرض كردم : اى سرور و مولايم ! چنين چيزى را من در ذهن خود
گفته بودم و تصميم داشتم از شما تقاضا كنم ، ولى فراموشم شد.


بعد از آن ، حضرت يكى از پيراهن هاى خود را به من هديه كرد و سپس گوشه
جانماز خود را بلند نمود و مقدارى درهم برداشت و تحويل من داد و من با حضرت
خداحافظى كردم .(1)




1- عيون اخبارالرّضا
عليه السلام : ج 2، ص 211، ح 17، الثّاقب فى المناقب : ص 476، ح 400.





/ 1