اسلحه مسموم در توبره - اسلحه مسموم در توبره نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اسلحه مسموم در توبره - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


اسلحه مسموم در توبره



مرحوم راوندى به نقل از محمّد بن زيد رزامى حكايت كند:


روزى در خدمت حضرت علىّ بن موسى الرّضا عليهما السلام بودم ، كه شخصى از
گروه خوارج - كه درون توبره و خورجين خود نوعى سلاح مسموم نهاده و مخفى كرده بود -
وارد شد.


آن شخص به دوستان خود گفته بود: او گمان كرده است ، كه چون فرزند رسول
اللّه است ، مى تواند وليعهدى طاغوت زمان را بپذيرد، مى روم و از او سؤ الى مى
پرسم ، چنانچه جواب صحيحى نداد، او را با اين سلاح نابود مى سازم .


پس چون در محضر مبارك امام رضا عليه السلام نشست ، سؤ ال خود را مطرح كرد.


حضرت فرمود: سؤ الت را به يك شرط پاسخ مى گويم ؟


منافق گفت : به چه شرطى مى خواهى جواب مرا بدهى ؟


امام عليه السلام فرمود: چنانچه جواب صحيحى دريافت كردى و قانع و راضى شدى
، آنچه در توبره خود پنهان كرده اى ، درآورى و آن را بشكنى و دور بيندازى .


آن شخص منافق با شنيدن چنين سخن و مشاهده چنين برخوردى متحيّر شد و آنچه
در توبره نهاده بود، بيرون آورد و شكست ؛ و بعد از آن اظهار داشت : ياابن رسول
اللّه ! با اين كه مى دانى ماءمون طاغى و ظالم است ، چرا داخل در امور او شدى و
ولايتعهدى او را پذيرفتى ، با اين كه آن ها كافر هستند؟!


امام رضا عليه السلام فرمود: آيا كفر اين ها بدتر است ، يا كفر پادشاه مصر
و درباريانش ؟


آيا اين ها به ظاهر مسلمان نيستند و معتقد به وحدانيّت خدا نمى باشند؟


و سپس فرمود: حضرت يوسف عليه السلام با اين كه پيغمبر و پسر پيغمبر و نوه
پيغمبر بود، از پادشاه مصر تقاضا كرد تا وزير دارائى و خزينه دار اموال و ديگر
امور مملكت مصر گردد و حتّى در جاى فرعون مى نشست ، در حالى كه مى دانست او كافر
محض مى باشد.


و من نيز يكى از فرزندان رسول اللّه صلى الله عليه و آله هستم و تقاضاى
دخالت در امور حكومت را نداشتم ؛ بلكه آنان مرا بر چنين امرى مجبور كردند و به
ناچار و بدون رضايت قلبى در چنين موقعيّتى قرار گرفتم .


آن شخص جواب حضرت را پسنديد و تشكّر و قدردانى كرد؛ و از گمان باطل خود
بازگشت .(1)




1- الخرايج والجرايح : ج
2، ص 766، ح 86.





/ 1