شكّ در نسب و مكيدن آب دهان حضرت - شك در نسب و مكيدن آب دهان حضرت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شك در نسب و مكيدن آب دهان حضرت - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید












شكّ در نسب و مكيدن آب دهان حضرت



مرحوم كلينى رضوان اللّه تعالى عليه روايت كرده است :


علىّ بن جعفر سلام اللّه عليه در جمع عدّه اى نشسته بود و با يكى از نوه
هاى امام سجّاد عليه السلام صحبت مى كرد.


وى در ضمن سخنان خود اظهار داشت : خداوند متعال حضرت ابوالحسن ، امام رضا
صلوات اللّه عليه را يارى نمود؛ ولى برادران و عموهايش بر او ظلم كردند.


يكى از افراد حاضر پرسيد: مگر چه شده است ؟


و آيا آنان در حقّ او چه كرده اند؟


در پاسخ گفت : روزى برادران و عموهايش در بين همديگر اظهار داشتند: ما در
بين ائمّه و خلفا عليهم‌السلام شخصى سياه چهره نداشته ايم .


و آنان با يك چنين سخنان ناشايستى ، نسبت به نَسَب حضرت جواد عليه السلام
تشكيك كردند.


ولى امام رضا عليه السلام فرمود: درباره او شكّ و ترديد نداشته باشيد؛
همانا او فرزند و خليفه پس از من مى باشد.


خويشان حضرت گفتند: بايد اين امر ثابت شود، به همين جهت دسته جمعى وارد
باغى شدند؛ و امام رضا عليه السلام را لباس كشاورزى پوشاندند و بيلى هم روى شانه
اش نهادند.


و سپس حضرت جواد عليه السلام را كه كودكى خردسال بود - آوردند و گفتند:
اين پسر را نزد پدرش ببريد.


عدّه اى از عموها و برادران كه در آن جمع حاضر بودند، اظهار داشتند: پدرش
اين جا حضور ندارد.


در آن جمع بعضى از نسب شناسان - كه در جريان اين موضوع نبودند - نيز حضور
داشتند، گفتند: پدر اين فرزند آن كشاورز است ، كه بيل روى شانه اش مى باشد؛ چون
قدم هاى او با قدم هاى اين پسر مطابقت دارد.


وقتى محاسبه و بررسى كردند، درست در آمد و با اين روش شكّ و ترديدشان از
بين رفت ؛ و اين بزرگ ترين ظلم و جنايتى بود كه در حقّ آن امام مظلوم روا داشتند.


علىّ بن جعفر در ادامه ، گويد: پس از اين جريان من بلند شدم و لب هاى حضرت
جواد عليه السلام را بوسيدم و آب دهان وى را مكيدم و خوردم ؛ و سپس آن بزرگوار را
مخاطب قرار دادم و اظهار داشتم :


ياابن رسول اللّه ! همانا تو امام و حجّت خدا هستى .


ناگاه امام رضا عليه السلام گريست و فرمود: آيا سخن پدرم را نشنيديد كه از
قول حضرت رسول صلى الله عليه و آله فرمود: پدرم فداى فرزند بهترين كنيزان باد،
فرزندى كه دهانش خوش بو خواهد بود و در رحمى پاك و پاكيزه پرورش مى يابد.


خداوند لعنت كند آن هائى را كه فتنه بر پا مى كنند و مى خواهند او را
متّهم نمايند.


پس از آن ، امام رضا عليه السلام فرمود: اى عمو! آيا چنين فرزندى از غير
من خواهد بود؟!


و من اظهار داشتم : خير، به راستى او فرزند شما و نيز خليفه بر حقّ شما
خواهد بود.(1)




1-اصول كافى : ج 1، ص
322، ح 14، مجموعه نفيسه : ص 455.





/ 1