خدمت در سيره و سخن جواد الائمه عليه‏ السلام نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

خدمت در سيره و سخن جواد الائمه عليه‏ السلام - نسخه متنی

محمد عابدي

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید














خدمت در سيره و سخن جواد الائمه
عليه‏السلام




محمد عابدى



درنگى
در مفهوم خدمت






اگر
عبادت بزرگ‏ترين فلسفه آفرينش است که: «وَما خَلَقْتُ الْجِنَّ
وَالاِْنْسَ اِلاّ لِيَعْبُدُونِ»(1)؛ «جن و انسان را خلق نکردم، مگر به
خاطر اينکه عبادتم کنند»، برگزيدگان الهى، عابدترين
بندگان خدا خواهند بود و اگر از والاترين مظاهر عبادت، «خدمت به خلق» است
که: «مَنْ سَعى فى حاجَةِ اَخيهِ الْمُؤْمِنِ فَکَأَنَّما
عَبَدَ اللّه‏َ تِسْعَةَ آلافِ سَنَةٍ صائِما نَهارَهُ قائِما لَيْلَهُ؛(2)
هر فردى که در برآوردن نياز برادر مؤمنش تلاش کند، گويا
نُه‏هزار سال خداوند را عبادت کرده، در حالى که روزها را روزه‏دار و شبها را
شب زنده‏دار بوده است.»، برگزيدگان الهى، انبيا و معصومان،
خدمتگزارترين افراد به مردم خواهند بود؛ زيرا آنان اسوه و شاخص‏اند و
درخت کمال در وجودشان به بالنده‏ترين شکل سر به فلک کشيده است.





آيه
الهى خطاب به پيامبر اکرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله را به
ياد آوريم که مى‏فرمايد: «وَاخْفِضْ جَناحَکَ لِمَنِ
اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنينَ»(3) پر و بال خود را براى
مؤمنانى که پيرو تو هستند، بگستران.» واژه «خفض جناح» که سه بار در
قرآن کريم به کار رفته است، به کنايه از کمال مهرورزى، عطوفت و
خدمتگزارى خالصانه و متواضعانه حکايت مى‏کند.





خدمتگزاران
واقعى، انبيا و اوصيا و مؤمنان به آنان هستند؛ چه بى‏پرده
و صريح مى‏توان اين ادعا را در حديث آسمانى امام
صادق عليه‏السلام يافت که فرمود:



«ما
آمَنَ بِاللّه‏ِ وَلا بِمُحَمَّدٍ وَلا بِعَلِيٍّ مَنْ اِذا اَتاهُ اَخُوهُ
الْمُؤْمِنُ فى حاجَةٍ لَمْ يَضْحَکْ فى وَجْهِهِ فَإِنْ کانَتْ
حاجَتُهُ عِنْدَهُ سارَعَ اِلى قَضائِها وَاِنْ لَمْ يَکُنْ عِنْدَهُ
تَکَلَّفَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِهِ حَتّى يَقْضِيَها لَهُ
فَإِذا کانَ بِخِلافِ ما وَصَفْتُهُ فَلا وَلايَةَ بَيْنَنا
وَبَيْنَهُ؛(4)



به
خدا و محمد صلى‏الله‏عليه‏و‏آله و على عليه‏السلام
ايمان نياورده است کسى که هنگامى که برادر
دينى‏اش به خاطر حاجتى نزد او آيد، با
خوشرويى برخورد نکند. پس اگر توان دارد، نياز او را به سرعت
برطرف کند و اگر توان ندارد با کمک ديگرى حل کند، اگر بر خلاف آنچه
توصيف کردم باشد، پس بين ما و او ولايتى نخواهد بود.»





با
اين ديدگاه، کسانى نزد خدا دوست داشتنى‏تر خواهند بود که
نسبت به ديگران گامى به اين هدف نزديک‏تر باشند.
اين سخن قدسى را به ياد آوريم که: «اَلْخَلْقُ
عِيالى فَأَحَبُّهُمْ اِلَيَّ اَلْطَفُهُمْ بِهِمْ وَاَسْعاهُمْ
فى حَوائِجِهِمْ(5)؛



مردم
خانواده من هستند. پس محبوب‏ترين آنها نزد من، مهربان‏ترين و
کوشاترين آنها در رفع نيازهاى مردم است.»





اينک
که در آستانه شهادت حضرت جوادالائمه عليه‏السلام قرار گرفته‏ايم،
گوشه‏هايى از خدمت در سيره و سخن حضرت را مرور
مى‏کنيم.




خدمت
در سيره و سخن امام جواد عليه‏السلام



1.
بايدها و نبايدهاى خدمت‏رسانى



اخلاص






شرط
پذيرش هر عملى، از جمله خدمت به مردم، اخلاص است و مؤمن بايد به
انگيزه جلب رضايت الهى خدمتگزار عيال اللّه‏ باشد و هرچه
ناخالصى در عمل بيشتر باشد، درجه مطلوبيت آن هم
پايين‏تر خواهد آمد. علاوه بر دخالت اخلاص در اصل عمل،(6) از
ديدگاه امام جواد عليه‏السلام در تداوم اعمال نيز بايد
اخلاص جارى باشد. چه بسا عملى که انجام آن با خلوص است، ولى
عامل به آن بعد از عمل، آن را به ريا و ناخالصى آلوده و از درجه
مقبوليت الهى ساقط مى‏کند؛ لذا امام جواد عليه‏السلام
فرمود:





«اَلاْءبْقاءُ
عَلَى الْعَمَلِ اَشَدُّ مِنَ الْعَمَلِ(7)؛ بقاى بر عمل سخت‏تر از
خود عمل است.» و آن‏گاه که پرسيدند بقاى بر عمل يعنى چه؟
فرمود: «يَصِلُ الرَّجُلَ بِصِلَةٍ وَيُنْفِقُ نَفَقَةً لِلّهِ
وَحْدَهُ لا شَريکَ لَهُ فَکُتِبَ لَهُ سِرّا ثُمَّ يَذْکُرُها
وتُمْحى فَتُکْتَبُ لَهُ عَلانِيَةً، ثُمَّ يَذْکُرُها
فَتُمْحى وَتُکْتَبُ لَهُ رِياءً(8)؛ مردى هديه‏اى
مى‏دهد و براى خداى يگانه بى‏شريک
انفاقى مى‏کند، پس برايش به عنوان «عمل پنهاني» نوشته
مى‏شود. سپس او کارش را يادآورى مى‏کند، در اين وقت
عنوان قبلى محو مى‏شود و «عمل آشکار» برايش نوشته مى‏شود.
آن مرد دوباره عملش را يادآورى مى‏کند پس عنوان قبلى محو
مى‏شود و برايش «عمل ريايي» نوشته مى‏شود.»




پرهيز
از اذيت






فرد
خدمت‏رسان علاوه بر اخلاص، بايد از هر نوع رفتارى که موجبات رنجش
مددجو را فراهم آورد، پرهيز کند. همچنين بايد به خاطر خدمت خود
به يک مؤمن، به منت‏گذارى و يا اذيت ديگر مؤمنان هم
نپردازد. حکايتى از امام جواد عليه‏السلام در اين‏باره
راهگشا است:





مردى
نزد امام جواد عليه‏السلام آمد که بسيار خوشحال و مسرور به نظر
مى‏رسيد. امام از علت خوشحالى‏اش پرسيد. او گفت:
يابن رسول اللّه‏، از پدرت شنيدم که مى‏فرمود:



«شايسته‏ ترين
روز براى شادى بنده روزى است که در آن انسان توفيق
نيکى و انفاق به برادران مؤمنش يابد.» و امروز ده نفر از
برادران دينى که فقير و عيال‏وار بودند از فلان شهرها به
نزد من آمدند و من هم به هر کدام چيزى دادم، براى همين هم
مسرورم.





امام
جواد عليه‏السلام به او فرمود:



«لَعَمْرى
اِنَّکَ حَقيقٌ بِاَنْ تَسُرَّ اِنْ لَمْ تَکُنْ اَحْبَطْتَهُ، اَوْ لَمْ
تُحْبِطْهُ فيما بَعْدُ؛ به جانم سوگند! شايسته است مسرور باشى،
اگر کار خود را بى‏اثر نساخته باشى و يا بعدا حبط و
بى‏اثر نسازى.» او با شگفتى پرسيد: با اينکه از
شيعيان خالص شمايم، چگونه عمل نيک من پوچ مى‏شود؟





فرمود:
«با همين سخنى که گفتى، کارهاى نيک و
انفاقهاى خود را حبط کردى.» او توضيح خواست و امام فرمود:
اين آيه را بخوان «يا اَيُّها الَّذينَ آمَنُوا لاَ
تُبْطِلُوا صَدَقاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَالاَْذي»(9)؛ «اى مؤمنان
بخششهاى خود را با منت و اذيت باطل نکنيد.»



گفت:
من که به آن افراد منت نگذاشتم و آزار ندادم! امام فرمود: «خدا فرموده:
بخششهاى خود را با منت و آزار باطل نسازيد، نفرموده تنها منت و آزار
بر آنان که مى‏بخشيد، بلکه خواه بر آنان خواه بر ديگرى.
آيا به نظر تو آزار به آنان شديدتر است يا آزار به فرشتگان
مراقب اعمال تو و فرشتگان مقرب الهى و يا آزار به ما؟»



مرد
گفت: البته آزار به فرشتگان و شما. امام فرمود: تو فرشتگان و ما را آزردى و
عمل خود را باطل کردى. مرد پرسيد: چرا باطل کردم و شما را آزردم؟
فرمود: اينکه گفتى: «چگونه باطل نمودم با اينکه از
شيعيان خالص شما هستم؟» واى بر تو! آيا مى‏دانى
شيعه خالص ما کيست؟ شيعه خالص ما «حزبيل» مؤمن آل فرعون و
«حبيب نجار» صاحب يس و... و سلمان و ابوذر و مقداد و عمار هستند. تو
خود را در صف اين فراد برجسته قراردادى و ما و فرشتگان را
آزردى.





آن
مرد بعد از اعتراف به تقصير و استغفار، پرسيد: پس چه بگويم؟
امام فرمود:



بگو
من از دوستان شما هستم. دوستان شما را دوست دارم و دشمنان شما را دشمن
مى‏دارم. او چنان گفت و امام جواد عليه‏السلام فرمود: «اَلاْنَ قَدْ
عادَتْ اِلَيْکَ مَثُوباتُ صَدَقاتِکَ وَزالَ عَنْها الاِْحْباطُ؛(10) الان
پاداشهاى بخششهايت به تو بازگشت و حبط و بى‏اثرى از آنها
زايل شد.»




خدمت
در حد توان






مردى
خدمت امام جواد عليه‏السلام آمد و گفت: به اندازه جوانمردى‏ات به من
کمک کن. امام فرمود: اين‏قدر نمى‏توانم. گفت پس به اندازه
جوانمردى خودم، کمک کن. فرمود: اين را مى‏توانم. اى غلام!
صد دينار به او بده.(11)




نابودى
نعمت






امام
جواد عليه‏السلام مى‏فرمايد: «اِنَّ لِلّهِ عِبادا
يَخُصُّهُمْ بِالنِّعَمِ وَيُقِرُّها فيهِمْ ما بَذَلُوها
فَإِذا مَنَعُوها نَزَعَها عَنْهُمْ وَحَوَّلَها اِلى غَيْرِهِمْ(12)؛



خداوند
بندگانى دارد که نعمتهايش را به آنان اختصاص داده است و مقرر کرده است
از آن بذل و بخشش کنند و اگر خوددارى کنند، از آنان مى‏گيرد و
به ديگران منتقل مى‏کند.»





بر
اين اساس، امام جواد عليه‏السلام قرار گرفتن و تمرکز نعمتها در دست
برخى افراد را سنّت و خواسته‏اى الهى مى‏داند که
امرى هدفمند است و هدف از آن هم، واگذارى به ديگران
مى‏باشد؛ لذا صاحبان مال و جاه و مقام و موقعيت بايد آنچه را به
دست مى‏آورند، اولاً نعمت و سپرده الهى بدانند و ثانيا
واگذارى و خدمت به مردم را وظيفه خود بدانند و ثالثا مطمئن باشند که
در صورت ترک وظيفه، همان خدايى که اين نعمتها و امکانات
را به آنان سپرده است، توان بازپس‏گيرى و واگذارى آن را به
افراد ديگر دارد.





امام
جواد عليه‏السلام در حديثى ديگر، به طبيعى
بودن اين وضعيت و سنت الهى بودن آن چنين اشاره
مى‏کند: «ما عَظُمَتْ نِعْمَةُ اللّه‏ِ عَلى اَحَدٍ اِلاّ عَظُمَتْ
عَلَيْهِ حَوائِجُ النّاسِ، فَمَنْ لَمْ يَحْتَمِلْ تِلْکَ
الْمَئونَةَ عَرَضَ النِّعْمَةَ لِلزَّوالِ(13)؛ نعمت خدا بر کسى زياد
نمى‏شود، مگر اينکه نياز مردم هم به او بيشتر
مى‏شود. پس کسى که اين زحمت را تحمل نکند، نعمت را در معرض زوال
قرار مى‏دهد.»




مرز
خدمت






خدمتگزارى
نيز مانند هر رفتار اجتماعى ديگر مرزى دارد و طبعا
بايد به انسانهايى خدمت کرد که اهليت خدمت را دارند، نه
آنکه با ارائه خدمت، در مسير غير الهى‏شان مستحکم‏تر شوند.
براى همين، اهل بيت عليهم‏السلام هرگاه ارائه خدمت به
منحرفان، عامل جذب و تأليف قلوب و هدايت آنان مى‏شد، از
هيچ نوع خدمت و حتى گذشت از توهينها و... دريغ نداشتند. و
در کنار آن، هرگاه هم که تشخيص مى‏دادند خدمت رسانى به يک
شخص منحرف موجب تقويت و يا رسميت وى مى‏شود، از آن
پرهيز مى‏کردند. نمونه‏اى از رفتارهاى امام جواد
عليه‏السلام در اين‏باره را مى‏خوانيم:





على
بن مهزيار مى‏گويد: به امام جواد عليه‏السلام نوشتم:
فدايت شوم! پشت سر کسى که قائل به جسمانيت خداست، نماز بخوانم؟
فرمود: «لا تُصَلُّوا خَلْفَهُمْ وَلا تُعْطُوهُمُ الزَّکاةَ وَابْرَؤُوا مِنْهُمْ
بَرِئَ اللّه‏ُ مِنْهُمْ(14)؛ پشت سرشان نماز نخوانيد و چيزى از
زکات به آنها ندهيد و از آنان بيزارى بجوييد که خدا
از آنان بيزار است.»




2. آثار
خدمت‏رسانى




رضايت
الهى






امام
صادق عليه‏السلام مى‏فرمود: «مسلمانى نياز مسلمانى
را برآورده نمى‏سازد، مگر اينکه خداى تبارک و تعالى به او
مى‏فرمايد: ثواب کار تو با من است و به کمتر از بهشت براى تو
راضى نمى‏شوم.»(15)



امام
جواد عليه‏السلام مى‏ فرمود:





«ثَلاثٌ
يَبْلُغَنَّ بِالْعَبْدِ رِضْوانَ اللّه‏ِ: کَثْرَةُ الاِْسْتِغْفارِ
وَخَفْضُ الْجانِبِ وَکَثْرَةُ الصَّدَقَةِ(16)؛



سه
چيز بنده را به مقام رضوان الهى مى‏رساند: استغفار زياد،
فروتنى با مردم و زياد صدقه دادن.»




پاداش،
مباهات و نام نيک






امام
جواد عليه‏السلام مى‏فرمود:





«اَهْلُ
الْمَعْرُوفِ اِلَى اصْطِناعِهِ اَحْوَجُ مِنْ اَهْلِ الْحاجَةِ
اِلَيْهِ، لاَِنَّ لَهُ اَجْرَهُ وَفَخْرَهُ وَذِکْرَهُ، فَمَهْما
اِصْطَنَعَ الرَّجُلُ مِنْ مَعْرُوفٍ، فَاِنَّما يَبْدَأُ فيهِ
بِنَفْسِهِ فَلا يَطْلُبَنَّ شُکْرَ ما صَنَعَ اِلى نَفْسِهِ مِنْ
غَيْرِهِ(17)؛



اهل
نيکوکارى به کار خيرش بيشتر از نيازمندان به
خير، محتاج است؛ چون پاداش و مباهات و نام آن کار براى نيکوکار
است. پس هرگاه سه چيز بنده را به مقام رضوان الهى مى‏رساند:
استغفار زياد، فروتنى با مردم و زياد صدقه دادن.





مردى
کار خوبى کرد، از خودش شروع کرده است؛ لذا تشکر بابت کارش را از
ديگران نبايد بخواهد.»




برترى
بر عابد، نتيجه خدمت عقيدتى






عمل
خدمت‏رسانى ارزشى عمومى دارد؛ اما برخى از خدمات، و از
جمله خدمت فرهنگى و نجات دادن کسانى که در معرض گمراهى و انحراف
فکرى قرار دارند، ارزش افزون‏ترى دارد. امام جواد عليه‏السلام
ارزش شگفت‏آورى را براى خدمت به ايتام آل محمد يادآور
مى‏شود و مى‏فرمايد:





«اِنَّ
مَنْ تَکَفَّلَ بِأَيْتامِ آلِ مُحَمَّدٍ الْمُنْقَطِعينَ عَنْ
اِمامِهِمْ، الَمُتَحَيِّرينَ فى جَهْلِهِمْ، اَلأَْسْراءِ
فى اَيْدى شَياطينِهِمْ وَ فى
اَيْدِى النَّواصِبِ مِنْ اَعْدائِنا فَاسْتَنْقَذَهُمْ مِنْهُمْ
وَأَخْرَجَهُمْ مِنْ حَيْرَتِهِمْ وَقَهْرِ الشَّياطينَ بِرَدِّ
وَساوِسِهِمْ وَقَهْرِ النّاصِبينَ بِحُجَجِ رَبِّهِمْ وَدَليلِ
اَئِمَّتِهِمْ، لَيُفَضَّلُونَ عِنْدَ اللّه‏ِ تَعالى عَلَى الْعابِدِ
بِاَفْضَلِ الْمَواقِعِ بِاَکْثَرَ مِنْ فَضْلِ السَّماءِ عَلَى الاَْرْضِ
وَالْعَرْشِ وَالْکُرْسِيِّ وَالْحُجُبِ [عَلَى السَّماءِ]
وَفَضْلُهُمْ عَلى هذا الْعابِدِ کَفَضْلِ الْقَمَرِ لَيْلَةَ
الْبَدْرِ عَلى اَخْفى کَوْکَبٍ فِى السَّماءِ(18)؛



همانا
کسانى که يتيمان آل محمد را سرپرستى کنند که از امامشان
جدا شده‏اند، و در جهل خود سرگردان‏اند و در دست شياطين‏شان و
ناصبيهايى که دشمن ما هستند، اسيرند، پس از دست آنان
نجاتشان دهند و از سرگردانى و قهر شيطانها با بازگرداندن
وسوسه‏هايشان و از قهر ناصبيها با آوردن حجتهاى خدايشان و
دليلهاى ائمه خويش خارج سازند، نزد خداوند بر عابد به
بهترين موقعها برترى داده مى‏شوند؛ بيشتر از برترى
آسمان بر زمين و عرش و کرسى و حجابها [بر آسمان] و برترى آنها
بر اين عابد، مانند برترى ماه شب چهارده بر کوچکترين ستاره در
آسمان است.»






1. الذاريات/56.



2. بحارالانوار، ج71، ص315. (قال رسول اللّه‏
صلى‏الله‏عليه‏و‏آله ).



3. شعرا/215؛ امام على عليه‏السلام هم
مى‏فرمود: «وَاخْفِضْ لِلرَّعِيَّةِ جَناحَکَ وَابْسُطْ لَهُمْ
وَجْهَکَ وَأَلِنْ جانِبَکَ وَآسِ بَيْنَهُمْ...» (نهج البلاغه، نامه 46).



4. بحارالانوار، ج72، ص176.



5. کافى، ج2، ص199.



6. قال على عليه‏السلام : «لا
يَسْتَقيمُ قَضاءُ الْحَوائِجِ اِلاّ بِثَلاثٍ بِاسْتِصْغارِها
لِتَعْظُمَ وَبِاسْتِکْتامِها لِتَظْهَرَ وَبِتَعْجيلِها لِتَهْنُؤَ.» (نهج
البلاغه، فيض، ص1131).



7. کافى، ج2، ص296؛ بحارالانوار، ج67، ص233.



8. همان.



9. بقره/264.



10. تفسير منسوب به امام حسن عسکرى
عليه‏السلام ، ص314؛ بحارالانوار، ج68، ص159.



11. کشف الغمه، ج2، ص368؛ حلية الابرار، ج2،
ص408، (در روايت آمده است: يا غلام اعطه مائة دينار. اما
بعضى به اشتباه 200 دينار نوشته‏اند.)



12. کشف الغمه، ج2، ص364؛ فصول المهمه، ص261؛
بحارالانوار، ج78، ص79.



13. فصول المهمه، ص261؛ بحارالانوار، ج78، ص79 و
روايتى مانند آن را در نهج البلاغه، حکمت 373 مشاهده
نماييد.



14. امالى صدوق، ص352؛ بحارالانوار، ج3، ص292؛
مباحثى پيرامون اين روايت در بحارالانوار نقل شده است.



15. بحارالانوار، ج73، ص312.



16. کشف الغمه، ج2، ص349؛ بحارالانوار، ج75، ص81.



17. بحارالانوار، ج75، ص79.



18. تفسير منسوب به امام حسن عسکرى
عليه‏السلام ، ص344؛ الاحتجاج، ج1، ص17.





منبع : مجله مبلغان آذر و دى 1383،
شماره 61






/ 1