طرح دو مسئله عجيب و حيرت انگيز - طرح دو مسئله عجيب و حيرت انگيز نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

طرح دو مسئله عجيب و حيرت انگيز - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید












طرح دو مسئله عجيب و حيرت انگيز



بنابر آنچه كه در تواريخ و روايات آمده است ، ظلم و جنايات خلفا بنى
العبّاس نسبت به اسلام و نيز اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام به مراتب بيشتر و خطرناكتر از ظلم و جنايات خلفا بنى اميّه بوده است .


بنى اميّه به زور سرنيزه و شمشير حكومت غاصبانه خود را نگه مى داشتند و
همگان متوجّه خطر آن ها بودند.


ولى بنى عبّاس با مكر و حيله و تزوير جلو مى رفتند؛ و با پنبه سَر مى
بريدند و همه افراد متوجّه خطر آن ها نمى شدند.


يكى از آن خلفا، مامون عبّاسى بود، پس از آن كه امام علىّ بن موسى الرّضا
عليهما السلام را مسموم و شهيد كرد، به علل و دلايل مختلف شيطانى دختر خود، ام
ّالفضل را به ازدواج فرزند آن حضرت ، امام محمّد جواد عليه السلام درآورد.


و از سوئى ديگر هر لحظه به شيوه هاى گوناگون سعى در خورد كردن و تضعيف
روحيّه آن امام مظلوم را داشت ؛ ولى قضيّه ، معكوس در مى آمد كه تاريخ شاهد اين
مدّعى است ، و در ذيل به نمونه اى از آن شيوه ها اشاره مى شود:


روزى مامون عبّاسى عدّه اى از علما و حكما و قضات را جهت بحث با امام
محمّد جواد عليه السلام - كه در سنين 9 سالگى بود - به دربار خود دعوت كرد، كه از
جمله دعوت شدگان يحيى بن اكثم بود، كه با توطئه اى از قبل تعيين شده خطاب به مامون
كرد و گفت :


يا اميرالمؤ منين ! آيا اجازه مى فرمائى از ابوجعفر، محمّد جواد سؤ الى را
جويا شوم ؟


مامون گفت : از خود حضرت اجازه بگير.


يحيى بن اكثم ، امام جواد عليه السلام را مخاطب قرار داد و عرضه داشت : اى
سرورم ! آيا اجازه مى فرمائى كه سؤ ال كنم ؟


حضرت جواد عليه السلام فرمود: آنچه مى خواهى سؤ ال كن .


يحيى پرسيد: نظر شما درباره شخصى كه احرام حجّ بسته است و در حين احرام
حيوانى را شكار كند، چيست ؟


حضرت فرمود: منظورت چيست ؟


آيا حيوان را در داخل حرم و يا بيرون از آن شكار كرده است ؟


آيا عالِم به مسئله بوده ، يا جاهل ؟


آيا از روى عمد و توجّه آن را شكار كرده ؟


آيا به تكليف رسيده بوده يا نابالغ بوده است ؟


آيا دفعه اوّل شكار او بوده و يا آن كه به طور مكرّر در حرم شكار انجام
داده است ؟


و آيا شكار پرنده بوده ، يا غير پرنده ؟


آيا شكار از حيوانات كوچك بوده ، يا از حيوانات بزرگ ؟


آيا در شب شكار كرده است ، يا در روز؟


آيا در احرام عمره شكار كرده ، يا در احرام حَجّة الا سلام ؟


و آيا آن شخص از گناه خود پشيمان شده بود، يا خير؟


با طرح چنين فرع هائى از مسائل ، يحيى بن اكثم متحيّر و سرافكنده شد و
عاجز و درمانده گشت ؛ و در ميان تمام حضّار خجالت زده و شرمسار گرديد.


و چون جمعيّت مجلس را ترك كردند و خلوت شد، امام عليه السلام به تقاضاى
مامون ، جواب تمام فروع آن مسائل را به طور كامل بيان نمود.


سپس مامون خطاب به حضرت جوادالا ئمّه عليه السلام كرد و گفت : ياابن رسول
اللّه ! اكنون شما سؤ الى را براى يحيى بن اكثم مطرح نما، تا جواب آن را بگويد.


حضرت پس از اجازه از يحيى ، فرمود: بگو، جواب اين مسئله چگونه است:


شخصى در اوّل روز به زنى نگاه كرد؛ ولى نگاهش حرام بود.


و چون مقدارى از روز گذشت ، آن زن بر اين شخص حلال گشت .


وقتى ظهر شد زن حرام گرديد؛ و نزديك عصر نيز حلال شد.


هنگامى كه خورشيد غروب كرد، زن دو مرتبه بر او حرام گشت .


همين كه مقدارى از شب گذشت حلال گرديد.


و همچنين در نيمه شب آن زن بر او حرام گرديد.


و در هنگام طلوع سپيده صبح نيز بر آن شخص حلال گشت ؟


يحيى گفت : سوگند به خداى يكتا، جواب و علّت آن را نمى دانم ، و چنانچه
صلاح مى دانى ، خودتان بيان فرما؟


امام جواد عليه السلام فرمود: آن زن كنيز مردى بود، كه نگاه كردن ديگران
به او حرام بود، چون مقدارى از روز سپرى شد، شخصى آن كنيز را خريدارى نمود و بر او
حلال شد، هنگام ظهر كنيز را آزاد كرد و بر او حرام گرديد.


پس چون عصر فرا رسيد آن كنيز را به ازدواج خود درآورد؛ و نيز بر او حلال
شد، هنگام غروب خورشيد زن را ظهار كرد و از جهت زناشوئى بر او حرام گشت .


پس از گذشت پاسى از شب با پرداخت كفّاره ظهار آن كنيز را مَحرم خود ساخت ؛
و در نيمه شب او را طلاق رجعى داد و باز بر او حرام گرديد؛ و هنگام طلوع سپيده صبح
نيز بدون جارى كردن صيغه عقد به او رجوع كرد و حلال گرديد.(1)




1-احتجاج طبرسى : ج 2، ص
472 475، إ علام الورى طبرسى : ج 2، ص 102، تاريخ اهل البيت : ص 85، كشف الغمّة :
ج 2، ص 370، فصول المهمّه ابن صبّاغ مالكى : ص 275، عيون المعجزات : ص 124.





/ 1