شكوفه رسالت - شكوفه رسالت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شكوفه رسالت - نسخه متنی

عباس كوثري

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید













شكوفه رسالت







عباس  كوثرى



سال
پنجم بعثت1 است و تقدير دست اندركار اعجازى بزرگ تا نمونه‏اى
متعالى از شخصيت زن را رقم زند و مسير فرداهاى تاريخ
او را ترسيم كند. او همان پديده شگفت آفرينش و كوثر قرآن فاطمه
صدّيقه است. در اديان بزرگ الهى، الگوهايى معنوى
و قدسى ظهور يافته‏اند و ستاره‏هاى درخشان هميشه تاريخ
گشته‏اند. قرآن كريم از آسيه و مريم به عنوان الگو ياد مي‏كند2
و مؤمنان را به پيروى از آنان فرا مي‏خواند. در آخرين پيامبران
نيز اين سنّت جريان مي‏يابد و نور جمال فاطمى
تجلّى مي‏كند تا تحقّق عملى اسلام را در پيكره نورانى
خويش نويد دهد و به همراه مادرش خديجه چهره حقيقى
زن مسلمان را عينيت بخشد. جلوه‏هاى اين سنّت الهى
را در كلام رسول خدا چنين مي‏خوانيم: اى على، بهترين
زنان جهان چهار نفرند: مريم دختر عمران، خديجه دختر خويلد،
فاطمه دختر محمّد و آسيه دختر مزاحم3؛ و برترى فاطمه عليها‏السلام
بر ديگر زنان بسان برترى اسلام بر ساير اديان است.





روايات،
ضمن بيان اين برترى، به پرسشى نيز پاسخ داده‏اند.
با اينكه خداوند در قرآن كريم مريم را برترين زنان جهان
معرّفى مي‏كند، چگونه فاطمه عليها‏السلام برتر است؟4 حضرت در
پاسخ مي‏فرمايد: منظور قرآن زمان زندگى مريم است.5 اين
سخن شاهد قرآنى نيز دارد؛ چنانكه قرآن از برترى بني‏اسرائيل
بر جهانيان ياد مي‏كند و مي‏فرمايد: «وَاَنّى
فَضَّلْتُكُمُ على العالمين»6 در آيه ديگر از امّت اسلامى،
به عنوان برترين امّت‏ها، نام مي‏برد و مي‏فرمايد: كُنْتُم
خير اُمَّةٍ اُخْرِجَتْ لِلنّاس.7 اين آيه نشان مي‏دهد كه
منظور از كلمه «عالمين» در آيه نخست همان زمان زندگى بني‏اسرائيل
است.





شيوه
ظهور اين شخصيت برتر و شكوفه رسالت نيز رازى شگفت دارد.
در تاريخ مي‏خوانيم كه پيامبر صلي ‏الله‏ عليه‏ و‏آله‏ وسلم
در جمع يارانى چون على عليه‏السلام ، عمّار و حمزه نشسته
بود كه ناگاه فرشته وحى بر او نازل شد و پيام آورد كه چهل شبانه‏روز
از خديجه دورى گزيند. پيامبر صلي ‏الله‏ عليه‏ و‏آله‏ وسلم
در اين مدّت روزها روزه مي‏گرفت و شبها به عبادت و نيايش
مي‏پرداخت. آن بزرگوار با سير و سلوك معنوى گسترده‏تر خود را
براى امرى بزرگ آماده ساخت و بدين وسيله به استقبال عطاى
گرانبهاى الهى شتافت. او به خديجه پيام فرستاد كه نيامدن
من نه از روى بي‏مهرى، بلكه به حكم وظيفه و رسالتى
است كه بايد انجام دهم تا ايام هجران به وصل مبدّل شود. بتدريج
آخرين شب ميقات محمّدى فرا رسيد. هنگام افطار، مائده‏اى
بهشتى نزدش فرود آمد. خوشه‏اى خرما، خوشه‏اى انگور و جامى
از بهشت در آن بود. حضرت افطار كرد و ديگر بار براى عبادت برخاست
ناگهان فرمان الهى رسيد: كه بايد سمت خانه بشتابى با خديجه
به سر بري. حضرت به خانه آمد و بدين ترتيب نور فاطمه عليها‏السلام
شكل گرفت.8 همان نورى كه در چهره‏هاى امام حسن و امام حسين مي‏درخشيد
و در سيماى آخرين فرزند معصومش حضرت بقية‏اللّه‏(عج) نيز
قابل مشاهده است. اين مسأله در داستان زكريا و يحيى،
به شكلى ديگر به چشم مي‏خورد.





قرآن
كريم نيايش زكريا و استجابت دعاى او در طلب فرزند
را چنين بيان مي‏كند: در آن هنگام كه زكريا كرامت مريم
را مشاهده كرد، گفت: پروردگار، به لطف خويش فرزندانى پاك سرشت به من
عطا فرما كه تو مستجاب كننده



نامگذارى
در مكتب پيامبر صلي ‏الله‏ عليه‏ و‏آله‏ وسلم بر اساس بينشى
خاصّ تحقّق مي‏يابد. نام، در اين عرصه، اهداف بلند پيامبر
و ويژگيهاى شخصى فرزند را آشكار مي‏سازد. بر اين
اساس، نام فاطمه را براى دخترش برگزيد تا همه دريابند كه او از
همه بديها بركنار است.





پس
فرشتگان زكريا را هنگامى كه در محراب عبادت به نماز ايستاده
بود، مخاطب قرار دادند و گفتند: خداوند تو را به ولادت يحيى
بشارت مي‏دهد. در حالى كه او به پيامبرى عيسى،
كلمه خدا، گواهى مي‏دهد و او خود پيشوا، پارسا و پيامبرى
از شايستگان است. عرض كرد پروردگار، برايم نشانه‏اى مقرّر فرما.
خداوند فرمود: تو را نشانه آن باشد كه تا سه روز جز به اشاره با مردم سخن نگويي.
پيوسته به ياد خدا باش و او را شبانگاه و صبحگاه تسبيح گوي.9
اين آيات نشان مي‏دهد كه زكرياى پيامبر، در
آغاز، بشارت ولادت يحيى را دريافت، سه روز جز ياد
خدا كارى انجام نداد و پس از آن يحيى به ظهور رسيد.
فاطمه عليها‏السلام نيز، پس از دوران سير و سلوك معنوى پيامبر
خاتم صلي ‏الله‏ عليه‏ و‏آله‏ وسلم ، متجلّى شد و ثمره پاكيزه
ميقات محمّدى گرديد تا آنكه زمان ميلاد فرا رسيد.


ميلاد نور





امام
صادق عليه‏السلام داستان ميلاد را چنين بيان مي‏فرمايد:
خديجه احساس تنهايى مي‏كرد. قاصدى نزد زنان قريش
فرستاد در آن لحظات از آنان خواست به خانه‏اش آيند و همنشين خلوتش
شوند. آنان پيام دادند: حرف ما را نشنيدى و زن يتيم
ابوطالب شدى كه از ثروت بهره‏اى نداشت. ما به خانه‏ات نمي‏آييم
و انتظار همكارى نداشته باش. خديجه اندوهناك شد. ناگهان چهار زن
گندمگون و بلند قامت، مانند زنان بنى هاشم، مشاهده كرد. آنها وارد شدند. خديجه
در هراس فرو رفت. يكى از آنها گفت: غمگين مباش، خداوند ما را به
سوى تو فرستاده است، ما خواهرانت هستيم. من ساره‏ام، آن ديگرى
آسيه دختر مزاحم، سوّمى مريم دختر عمران و چهارمى كلثوم
خواهر موسى است؛ خداوند ما را فرستاده است تا هنگام زايمان ياري‏ات
كنيم. سپس در چهار سمت خديجه قرار گرفتند و حضرت فاطمه پاك و پاكيزه
به گيتى گام نهاد. در اين هنگام، نورى از وى برخاست
كه به خانه‏هاى مكّه و شرق و غرب روشنى بخشيد. از حوريان
بهشتى، با آبريزى سرشار از آب كوثر و طشتى از بهشت، بدان
سرا وارد شدند. زنى كه پيش روى خديجه بود، فاطمه را در بر
گرفت؛ در پارچه‏اى سپيدتر از شير و خوشبوتر از مُشك پيچيد؛
پارچه سفيد ديگرى مقنعه‏اش ساخت و سپس او را به سخن گفتن
واداشت. فاطمه عليها‏السلام به يگانگى خداوند و رسالت پيامبر
و وصايت على عليه‏السلام و فرزندان خويش گواهى داد.
در پايان زنان به خديجه گفتند: اين دختر را بگير كه طاهره
مطهّره و پاكيزه است و خداوند در او و فرزندانش بركت و خير فراوان
قرار داده است.10





چنين
امدادهاى غيبى، سنّتى است كه خداوند براى دوستانش
مقرّر فرموده است. قرآن كريم درباره مريم مي‏فرمايد: پس مريم
به آن پسر باردار شد و در جايى دور خلوت گزيد. وقتى درد
زايش وى را فرا گرفت، زير شاخه خرمايى رفت. او از
شدت اندوه با خود گفت: اى كاش پيش از اين مرده بودم و نامم
فراموش شده بود. «فرزندش عيسي» به وى گفت: غمگين مباش كه
خداى از زير گامهايت چشمه آبى روان كرده‏است. سپس خداوند
فرمود: اى مريم، شاخه درخت را حركت ده، مااز آن برايت رطب تازه
فرو مي‏ريزيم. از اين رطب تناول كن و «از اين چشمه»
آب بياشام و چشم خويش به عيسى روشن دار.11 اين سنّت
در خديجه نيز استمرار يافت تا با مشاهده عنايات الهى
اطمينان و آرامش روحي‏اش فزونى يابد و پرتوى از
انوار معنويت خويش و جلوه‏اى از ايثارش را از ملكوت اين
جهان دريافت دارد. پس از اين رويداد، خانه پيامبر صلي ‏الله‏ عليه‏ و‏آله‏ وسلم
با وجود فاطمه عليها‏السلام روشن شد و قلب پيامبر صلي ‏الله‏ عليه‏ و‏آله‏ وسلم
و خديجه شادابى و نشاطى ديگر يافت.





ميلاد
فاطمه عليها‏السلام به همه دين باوران مي‏آموزد كه ذكر الهى
و پاكى و عفاف پدر و مادر مي‏تواند در پيدايش فرزندى
برومند و قدسى تأثير داشته باشد و توجّه روان پدر و مادر به عالم بالا
در سازندگى و بالندگى فرزند مؤثر است. اين رخداد همچنين
به زنان ايثارگر و مدافع حريم ولايت نويد مي‏دهد كه
دستان پرمهر عنايت پروردگار در سختي‏ها و مشكلات به ياري‏شان
مي‏شتابد و مددهاى غيبى ياورشان خواهد بود.


نامگذارى





نامگذارى
در مكتب پيامبر صلي ‏الله‏ عليه‏ و‏آله‏ وسلم بر اساس بينشى
خاصّ تحقّق مي‏يابد. نام، در اين عرصه، اهداف بلند پيامبر
و ويژگيهاى شخصى فرزند را آشكار مي‏سازد. بر اين
اساس، نام فاطمه را براى دخترش برگزيد تا همه دريابند كه او از
همه بديها بركنار است.12 شيعيان راستين در پناه وى
از آتش جهنّم باز داشته شده‏اند13، به سبب او طمع دشمنان اسلام از وراثت پيامبر
صلي ‏الله‏ عليه‏ و‏آله‏ وسلم قطع شد14 و دانش همراه شير به او
ارزانى شده است.15 و اينك تقدير الهى فاطمه عليها‏السلام
را براى رسالت و مسؤوليتهاى بزرگ آماده مي‏كند. او بايد،
چون ديگر رهبران الهى كه در تاريخ نقش آفرين بودند،
تلخكامى روزگار را تجربه كند تا بتواند در مقابل انبوه مشكلات پيمانهاى
الهى را پاس دارد و هنگام لزوم خود را فداى ارزشهاى الهى
سازد.



بدين
سبب، آغاز زندگي‏اش در شعب ابي‏طالب رقم مي‏خورد و از همان كودكى
سخت‏ترين لحظات را در كنار پدر و مادرش تجربه مي‏كند. دشوارى اين
سالها چنان بود كه سعد وقاص مي‏گويد: شبى از درّه بيرون
آمدم. در حالى كه نزديك بود تمام نيرويم را از دست بدهم،
ناگهان پوست خشكيده شترى ديدم. آن را برداشتم، شستم، سوزاندم،
كوبيدم، با آبى اندك خمير كردم و به يارى آن سه روز
به سر بردم.16



اين
محاصره سه سال تمام به درازا كشيد. در اين مدت ناله فرزندان خردسال و
گرسنه بني‏هاشم بلند بود و فاطمه عليها‏السلام در سايه پدر
گرانقدرش درس پايدارى و ايثار آموخت. سرانجام اين مدت پايان
پذيرفت و پيامبر و همراهان سربلند از شعب برون آمدند. هنوز مدتى
از اين روزگار نگذشته بود، فاطمه عليها‏السلام مادرش را از دست داد.
دختر به انس با مادر نيازمند است؛ ولى تقدير هدفى عظيم‏تر
براى او در نظر گرفته بود. اينجاست كه همه دختران و زنان بايد
از او درس مقاومت فرا گيرند و مشكلات را نردبان ترقّى و حركت به سوى
كمال و پاكيها به شمار آورند. البته فاطمه عليها‏السلام گاه از مادر
سراغ مي‏گرفت. در يكى از روزها كه فاطمه با اصرار بيشتر
مادر را طلب كرد، جبرئيل فرود آمد و به پيامبر گفت: سلام الهى
را به فاطمه برسان و به او بگو كه مادرت، در بهشت در كنار آسيه و مريم،
است. فاطمه خوشحال شد و گفت:



انّ
اللّه‏ هو السّلام و منه السّلام و اليه السّلام.17


فاطمه امّ ابيها





يكى
از مسائل مهمّ دوران كودكى فاطمه عليها‏السلام اين است كه
توانست آرامش خاطر پدر را فراهم كند و موجب زدودن غم و اندوه از قلب پيامبر
صلي ‏الله‏ عليه‏ و‏آله‏ وسلم شود؛ بويژه وقتى كه پيامبر
صلي ‏الله‏ عليه‏ و‏آله‏ وسلم در مكّه بى ابوطالب و در خانه بى
خديجه وارد شده بود. او چون مادرى مهربان غم و تنهايى را
از پدر دور ساخت، با شيرين زبانيهاى كودكانه‏اش زندگى
پدر را رونقى ديگر مي‏بخشيد و چون شمع روشنى بخش
محفل انس او مي‏شد. بدين جهت، در روايات از آن حضرت با كنيه
امّ ابيها ياد شده است.18 فاطمه عليها‏السلام در بيرون نيز
نگران حال پدر بود! روزى پيامبر صلي ‏الله‏ عليه‏ و‏آله‏ وسلم
در مقابل كعبه در سجده بود. شترى از ابوجهل كشته بودند. بچّه‏دان شتر را
آوردند و بر پشت حضرت افكندند.



گاه
كه كافران بر سر پيامبر صلي ‏الله‏ عليه‏ و‏آله‏ وسلم خاك يا
خاكستر مي‏پاشيدند فاطمه عليها‏السلام خاك و خاكستر را از سر و
صورت پدر پاك مي‏نمود و اشك، چشمانش را فرا مي‏گرفت.



فاطمه
عليها‏السلام خود را به پدر رساند و آن را از پدر دور ساخت.19 روزى در
يافت گروهى از مشركان بر كشتن پيامبر صلي ‏الله‏ عليه‏ و‏آله‏ وسلم
هم‏پيمان شده‏اند. با گريه به سوى پدر شتافت و نگرانى خود
را به اطلاع وى رساند20 و گاه كه كافران بر سر پيامبر صلي ‏الله‏ عليه‏ و‏آله‏ وسلم
خاك يا خاكستر مي‏پاشيدند فاطمه عليها‏السلام خاك و
خاكستر را از سر و صورت پدر پاك مي‏نمود و اشك، چشمانش را فرا مي‏گرفت.
در اين حال پيامبر صلي ‏الله‏ عليه‏ و‏آله‏ وسلم فرمود: دخترم
غمگين مباش و اشك مريز كه خداوند نگهبان پدر توست.21



پيامبر
نيز به فاطمه مهرى فزون از حدّ مي‏ورزيد. گاه بر دستهاى
او بوسه مي‏زد و انبساط خاطر او را سبب شادى دل خويش مي‏شمرد22
و زمانى وى را روح جاى گرفته در بين دو پهلوى خود
معرّفى مي‏كرد.23 راستى اين همه محبت چه حكمت داشت؟



در
پاسخ بدين پرسش، مي‏توان سه جهت را برشمرد: يكى همان ويژگيهاى
شخصيتى فاطمه عليها‏السلام كه روح اين پدر و دختر را در
افقى اعلا چنين هماهنگ و هم پرواز ساخته است؛ ديگر اينكه
پيامبر اسوه است و بايد خرافات جاهلى را در عمل نفى كند.
آنها كه از زنده به گور كردن دختران خويش و ستم به آنان احساس خوشحالى
مي‏كردند، بايد با بزرگداشتى شگفت از پيامبر صلي ‏الله‏ عليه‏ و‏آله‏ وسلم
روبه روى شوند تا كاري‏ترين ضربه بر تفكّر جاهلى فرود آيد.
بدين جهت، پيامبر دخترش را در حضور جمع نيز گرامى مي‏داشت.
علاوه بر اين، پيامبر به آينده تاريخ مي‏انديشد
و براى اينكه مطلبى بر مسلمانان پنهان نماند و اتمام حجت شود،
علاقه خويش را چنين بي‏پرده بيان مي‏كند تا فاطمه
براى همه آنها كه مي‏خواهند راه درست را برگزينند، چراغ هدايت
شود.


فاطمه عليها‏السلام و هجرت





هجرت
اين اصل بزرگ تاريخى كه موجب تحوّلاتى شگرف در زندگى
انسان مي‏شود، بر تارك زندگى پر رمز و راز فاطمه عليها‏السلام مي‏درخشد.
فاطمه در مكّه است و بي‏تاب. پدر در دو فرسخى مدينه در قبا،
مركز قبيله بني‏عمرو بن عوف، منتظر او و على عليه‏السلام
است. پيامبر دوشنبه 12 ربيع‏الاول به قبا رسيد؛ ولى تا
آخر هفته در آنجا توقف كرد و منتظر قافله على عليه‏السلام و فاطمه و ديگر
مسلمانان مهاجر شد.24



هنگامى
كه على عليه‏السلام به قبا رسيد، خون از قدمهايش روان بود
و نتوانست خدمت پيامبر صلي ‏الله‏ عليه‏ و‏آله‏ وسلم برسد. رسول
اكرم بي‏درنگ سمت نقطه‏اى كه على عليه‏السلام بود، حركت
كرد؛ او را در آغوش گرفت و چون قدمهاى مجروحش را ديد، گريست.25



زهراى
مرضيه همراه پدر به مدينه وارد شد تا نقطه عطفى در تاريخ
اسلام و شيعه گردد و جهانى از عظمت و زيبايى را در
خانه گلين خويش تحقّق بخشد. ام سلمه مي‏گويد: پس از
ازدواجم با پيامبر صلي ‏الله‏ عليه‏ و‏آله‏ وسلم سرپرستى
فاطمه به من واگذار شد؛ ولى او به تربيت نياز نداشت و از من
آداب‏دان‏تر و به همه مسائل آشناتر بود.26



درود
و صلوات خدا بر ستاره محمدى و شكوفه رسالت، هنگامى كه نورش بر اين
جهان تجلّى كرد؛ زمانى كه بر پيشانى ستمگران مُهر باطل شد
و هنگامى كه در سكوت شب، دور از چشم نامحرمان، در بستر خاك آرميد و
غروبى پررمز و راز در تاريخ خويش پديد آورد.




1 ـ
مشهور نزد شيعه آن است كه ميلاد حضرت فاطمه در سال پنجم هجرى
بوده است. در اين زمينه مي‏توان به كافى، ج1، ص458 و
بحار، ج43، ص7 و دلائل الامامة طبرى، ص9 مراجعه كرد. اهل سنّت معتقدند كه ميلاد
حضرت قبل از بعثت بوده است. در اين زمينه به مقاتل الطالبين،
ص30 و در بحارالانوار، ص8 مراجعه شود.



2 ـ
تحريم، آيه 11.



3 ـ
بحارالانوار، ج43، ص36.



 4 ـ
آل عمران، آيه 42.



 5 ـ
امالى صدوق، ص393؛ معانى الاخبار، ص107؛ بحارالانوار، ج43، ص24.



 6 ـ
بقره، آيه 47.



 7 ـ
آل عمران، آيه 110.



 8 ـ
بحارالانوار، ج16، ص78؛ عوالم، ج16، ص15.



 9 ـ
آل عمران، آيه 38 ـ 41.



10 ـ امالى صدوق، ص475؛
بحارالانوار، ج43، ص3.



 11
ـ مريم، آيه 22 ـ 26.



12 ـ
بحارالانوار، ج43، ص10.



 13
ـ بحارالانوار، ج43، ص12 و14.



14 ـ
علل الشرايع، ج1، ص178؛ بحارالانوار، ج43، ص13.



15 ـ
بحارالانوار، ج43، ص13.



 16
ـ فروغ ابديت، ج1، ص284.



 17
ـ بحارالانوار، ج43، ص27.



18 ـ
بحارالانوار، ج43، ص19.



19 ـ
بحارالانوار، ج18، ص188.



 20
ـ مناقب، ج1، ص71.



21 ـ
سيره ابن هشام، ج1، ص416.



22 ـ
بحارالانوار، ج43، ص39.



23 ـ
كشف الغمّه، ج1، ص467؛ بحارالانوار، ج43، ص80 و54.



24 ـ
بحارالانوار، ج19، ص115.



25 ـ
كامل ابن اثير، ج2، ص75.



26 ـ
بحارالانوار، ج43، ص10.






/ 1