فاطمه (س) اسوه حيات زيبا
عسكرى اسلام پور كريمى
سيره رفتارى حضرت زهرا عليها السلام
گاهى
شكوه بانوى بزرگ جهان، چنان دل و جان را لبريز مى سازد كه توان
سخن گفتن را از انسان مى گيرد. جايگاه رفيع فاطمه اطهرعليها
السلام خيره كننده ديدگان هر بيناست. باري! برخى در
شناختن و شناساندن اين بانو، كه مادرِ عصمت و آينه عفاف است، به دامن
روايات و آياتى پناه مى برند كه گوياى شأن
والاى اوست.
در
شأن فاطمه عليها السلام آيات بسيارى نازل گشته و روايات
نيز همچون دريايى موّاج و متلاطم طراوت بخش ساحل انديشه
ها و كرانه هاى معرفت است.
امّا
در اين ميان، راه ديگرى نيز وجود دارد كه ما را با
ژرفاى كمالات و جلوه فضيلت هاى اين بانو آشنا مى
سازد، آن هم نگريستن به سيره عملى و شيوه رفتارى آن
بزرگوار است. در واقع، زندگينامه زيبا و پرنكته و آموزنده او در ابعاد
گونه گون، آينه اى است كه نورى از بزرگى ها و فضيلت
هاى او را بر رواق دلمان مى تاباند و شبستان جان را همچون روز، روشن مى
سازد.
نگارنده
در اين نوشته مرورى دارد بر چند فراز برجسته از زندگى حضرت
زهراعليها السلام كه بيشتر كاربردى و عملى است؛ چرا كه
فاطمه عليها السلام «اسوه» و «الگو» است.
پس
شايسته است كه در بند بند اين بخش هاى نورانى از حيات
فاطمه عليها السلام، به دقت بنگريم و با نگرشى جامع درس هايى
را كه از اين نمونه ها مى آموزيم، در كلاس زندگى به كار
بنديم.
1. معنويت در خانه فاطمه عليها السلام
زندگى
حضرت فاطمه عليها السلام سراسر نور و پر از معنويت بود. او توانست در
خانه كوچك خود، با تمام مشكلات، به عرفان كامل برسد. وى به جايى
رسيد كه جبرئيل امين بر او نازل مى شد.
فاطمه
عليها السلام عاشق عبادت بود. او در تسليم و اطاعت و در استقبال از
عبادت، چنان به پيش رفت كه حتى سلامت خويش را از ياد
بُرد.
امام
باقرعليه السلام در شأن عبادت او فرمود: «كانت تَقُومُ حَتّيتَورَّمَ
قدماها»
روزى
رسول خداصلى الله عليه وآله وسلم به او فرمود: «دخترم از خدا چيزى
بخواه كه جبرئيل از جانب خدا وعده اجابت داده است.»، فاطمه عليها
السلام عرض كرد: «حاجتى جز توفيق در بندگى خدا ندارم. آرزويم
اين است ناظر جمال او باشم و به وجه كريمش نظاره كنم» و خود در
مناجاتش مى فرمود: «أسالك لذّة النّظر الى وجهك».
همسر
و فرزندان او، عاشق معبود يگانه بودند. خانه اى كه پر از نور و نماز و
قرآن و عبادت است، ارزشمند است.
حضرت
على عليه السلام و فاطمه زهراعليها السلام هر دو عاشقانه و
خالصانه عبادت مى كردند. اين طور نبود كه فقط على عليه
السلام در نماز غرق شود؛ بلكه فاطمه زهراعليها السلام نيز چنان در
محراب به عبادت مى ايستاد كه از شدّت ترس، نَفَسش به شماره مى
افتاد.
امروز
بايد زن و مرد به اين زوج ملكوتى اقتدا كنند و هر دو به معراج
عرفان، معنويت و سير و سلوك برسند.
علاّمه
مجلسى قدس سره در مورد خانه على و فاطمه عليهما السلام از انس
بن مالك، و بُريره نقل مى كند:
هنگامى
كه رسول خداصلى الله عليه وآله وسلم اين آيه شريفه
را خواند: «فى بيوتٍ اَذِنَ اللهُ اَن تُرْفَعَ و يذْكَرَ فيها
اسمُهُ يسَبِّحُ لَهُ فيها بالْغُدُوِّ والآصالِ»(1)؛ در خانه هايى
(مانند معابد، مساجد و منازل انبيا و اوليا) خدا رخصت داده كه آنجا
رفعت يابد و در آن، ذكر نام خدا شود و صبح و شام تسبيح و تنزيه
ذات پاك او كنند.
مردى
برخاست و سؤال كرد: اى رسول خدا! اين خانه ها كدامند؟
حضرت
فرمود: خانه هاى انبيا. سپس ابوبكر برخاست و پرسيد: اى
رسول خدا! آيا اين خانه (اشاره به خانه على و فاطمه) نيز
از همان خانه هاست؟ حضرت فرمود: آرى و از برترين آنان است.
ابن
عباس مى گويد: در مسجد پيامبر بوديم كه يكى
از قاريان قرآن آيه «فى بيوتٍ اذِنَ اللهُ...» را تلاوت
كرد. پرسيدم: اى رسول خدا! اين خانه ها كدام خانه ها هستند؟
حضرت
فرمود: خانه هاى انبيا. و سپس با دست خويش به خانه فاطمه زهراعليها
السلام اشاره كرد.(2)
2. ايمان فاطمه عليها السلام
امام
باقرعليه السلام مى فرمايد: روزى پيامبرصلى
الله عليه وآله وسلم سلمان را براى رساندن پيامى به خانه
فاطمه عليها السلام فرستاد. سلمان مى گويد: سپس از درنگ كوتاهى
در پشت درخانه آن حضرت، سلام گفتم، صداى فاطمه عليها السلام را از
داخل خانه شنيدم كه قرآن مى خواند و در بيرون اتاق، دستاس در
حال چرخيدن بود. ماجرا را به پيامبرصلى الله عليه وآله
وسلم خبر دادم. آن حضرت تبسّمى كرده و فرمود:
«يا
سلمانُ اِنَّ ابنَتيفاطمةَ مَلاءَ اللهُ قَلْبَها و جَوارِحَها الى
مشاشِها...؛
اى
سلمان! خداوند قلب، اعضا و جوارح دخترم فاطمه را تا فرق سرش مملوّ از ايمان
كرده است. دخترم خود را در اطاعت و عبادت خدا قرار داده. پس خداوند فرشته اى
را به نام زوقابيل (جبرئيل) فرستاده تا به جاى او دستاس را
بگرداند.»(3)
3. در محراب عبادت
پيامبر
اكرم صلى الله عليه وآله وسلم فرمود: دخترم فاطمه، سرور زنان جهان از
اوّلين و آخرين است. هنگامى كه او در محراب عبادت مى ايستد،
هفتاد هزار فرشته از فرشتگان مقرّبين بر او سلام گفته و همان ندايى
را كه به مريم مى گفتند، به فاطمه عليها السلام مى گويند
كه: «اِنَّ اللهَ اصطَفاكِ و طَهَّرَكِ واصْطفاكِ على نِساءالعالمينَ»(4)
حَسن
بَصرى (زاهد معروف) مى گويد: «لم يكُنْ فى الاُمّةِ
اَزْهَدَ و لا اَعْبَدَ مِنْ فاطِمَةَ...؛ در امت اسلام عابدتر از فاطمه عليها
السلام نبود. وى آنقدر نماز مى خواند و عبادت مى كرد كه دو پاى
مباركش ورم مى نمود.»(5)
4. فاطمه عليها السلام و مائده آسمانى
حضرت
فاطمه عليها السلام به نماز، علاقه فراوانى داشت و هرگاه حاجتى
داشت، به نماز متوسّل مى شد. سه روز بود كه در خانه على عليه
السلام و فاطمه عليها السلام غذا يافت نمى شد و آنان اين
مدت را بدون غذا سپرى كردند. على عليه السلام وارد منزل شد در
حالى كه رسول خداصلى الله عليه وآله وسلم نشسته و فاطمه عليها
السلام نماز مى خواند و بين اين دو نفر ظرفى سرپوشيده
بود. وقتى فاطمه عليها السلام از نماز فارغ شد، سرپوش را از آن ظرف
برداشت اما ظرف مملوّ از نان و گوشت بود. على عليه السلام فرمود: اى
فاطمه! اين از كجا برايت رسيده؟ گفت: از جانب خدا نازل شده است.
خداوند به هر كه بخواهد، روزى مى دهد. رسول خداصلى الله عليه
وآله وسلم فرمود: آيا مى خواهيد نظير اين را براى
شما نقل كنم؟ گفتند: بله، اى رسول خدا! فرمود: اى علي! مَثَل
شما مثل زكرياست كه هر وقت بر حضرت مريم عليها السلام وارد مى
شد، مى ديد كه در محراب عبادت است و در نزد وى خوراك نهاده شده
است. زكريا مى فرمود: اى مريم! اين از كجا آمده
است؟ مريم در جواب مى گفت: از جانب خدا! خدا هركس را كه بخواهد، روزى
مى دهد. آن گاه آن غذا را يك ماه خوردند و آن كاسه همان ظرفى
است كه حضرت مهدى «قائم آل محمّدصلى الله عليه وآله وسلم» در آن
غذا مى خورد.(6)
5. حضرت زهراعليها السلام و ترس از قيامت
حضرت
زهراعليها السلام به شدّت از روز قيامت و سختى آن نگران بود. او
از پدرش رسول خداصلى الله عليه وآله وسلم درباره چگونگى زنده
شدن و احوال قيامت سؤالات بسيارى مى نمود.
علاّمه
مجلسى قدس سره مى نويسد:
هنگامى
كه آيه «و اِنَّ جَهَنَّم لَمَوعِدُهُم اجمعين لها سبعةُ ابوابٍ
لِكُلِّ بابٍ مِنهُمْ جُزءٌ مَقْسومٌ»(7)
بر پيامبرصلى
الله عليه وآله وسلم نازل شد، آن حضرت به شدّت گريست و يارانش نيز
با گريه آن حضرت، گريه كردند؛ اما كسى نمى دانست كه پيامبر
چرا مى گريد و جبرئيل چه چيزى را بر او نازل كرده
كه باعث گريه فراوان پيامبر شده است. از طرفى، هيچ كس ياراى
سخن گفتن با آن حضرت را نداشت. اصحاب چون مى دانستند وقتى پيامبرصلى
الله عليه وآله وسلم نگاهش به فاطمه عليها السلام مى افتد، شاد
مى گردد، فردى را به خانه فاطمه عليها السلام فرستادند تا وى
را از اين ماجرا و گريه پيامبرصلى الله عليه وآله
وسلم باخبر سازد. دختر رسول خدا با شنيدن اين خبر برآشفت و خانه را به
قصد مسجد و ديدار پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم ترك گفت.
هنگامى كه فاطمه عليها السلام نزد پيامبر آمد، فرمود: «پدرجان!
جانم فدايت باد! چه چيز تو را به گريه درآورده است؟!». پيامبرصلى
الله عليه وآله وسلم آنچه را كه جبرئيل بر او نازل كرده بود، بر دخترش
تلاوت كرد. فاطمه عليها السلام از شدّت ترس و وحشت، با صورت بر زمين
افتاد، در حالى كه مى فرمود: «اَلوَيلُ وِ ثُمَّ الوَيلُ
لِمَنْ دَخَلَ فِى النَّار؛ واى، پس واى بر كسى كه وارد
دوزخ شود!»
على
عليه السلام دست بر سر مى گذاشت و فرياد مى زد:
«وا
بُعْدَ سَفَراه وا قِلّة زاداهُ فى سَفَرِالقيامة؛ واى از دورى
سفر، واى از كمى توشه راه سفر قيامت!»
6. اُنس با قرآن كريم
توجّه
ويژه حضرت زهراعليها السلام به قرآن كريم، درس ديگرى
به شيفتگان اين كتاب آسمانى مى دهد. حضرت فاطمه عليها
السلام فرمود: «حُبِّبَ اِلى مِنْ دنياكُمْ ثلاث، تِلاوَتُ كتاب
اللهِ، والنَّظَرُ فى وجه رسول اللهِ وَالإِنفاقُ فى سبيل الله؛
سه چيز از دنياى شما را دوست دارم: تلاوت قرآن كريم، نگاه
به چهره مقدّس پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم؛ انفاق در راه
خدا.»(8)
فاطمه
زهراعليها السلام، با قرآن مأنوس بود و پيوسته از خانه كوچكش آواى
خوش قرآن به گوش مى رسيد. گفته هاى ياران و اصحاب رسول
خداصلى الله عليه وآله وسلم مؤيد اين سيره و شيوه
آن بانوى باعظمت است.
حضرت
فاطمه عليها السلام به قرآن اهميت مى داد به گونه اى كه
وصيت كرد در شب اوّل قبر، على عليه السلام بر مزارش بسيار
قرآن بخواند. حتّى خادمه اش فضّه نيز تا بيست سال به غير
قرآن لب نگشود و جز با قرآن پاسخ نداد.
7. دعا براى ديگران
فاطمه
عليها السلام چگونه سخن گفتن با خدا و دعا كردن را به آيندگان آموخت.
او در دعا نيز همه را بر خود مقدّم مى داشت. امام حسن عليه
السلام مى فرمايد:
مادرم
فاطمه عليها السلام را در شب جمعه اى ديدم كه پيوسته در
حال ركوع و سجود بود تا اين كه صبح دميد و شنيدم كه مردان و
زنان با ايمان را نام مى بُرد و بسيار براى آنان دعا مى
كرد؛ اما نديدم حتّى يك بار براى خود دعا كند. از روى
تعجّب گفتم: مادر! چرا براى خودت دعا نمى كنى و از خدا چيزى
نمى خواهى ؛ همان گونه كه براى ديگران دعا مى كني؟
مادرم در پاسخ فرمود: «يا بُني! اَلْجار ثُمّ الدّار؛ فرزندم! اوّل
همسايه سپس اهل خانه.»(9)
8. احترام به پيامبر اسلام صلى الله عليه
وآله وسلم
هنگامى
كه آيه «لا تَجْعَلُوا دُعاءَ الرَّسُولِ بَينَكُمْ كَدُعاءِ
بَعْضِكُمْ بَعْضاً»(10)
بر پيامبرصلى
الله عليه وآله وسلم نازل گشت؛ حضرت فاطمه عليها السلام پدر را «رسول
الله» خطاب كرد.
امام
حسين عليه السلام از مادرش فاطمه زهراعليها السلام نقل مى
كند:
از
آن روزى كه اين آيه بر پيامبرصلى الله عليه
وآله وسلم نازل شد، هيبت آن حضرت، مانع شد كه او را «پدر» خطاب كنم، از اين
رو مى گفتم: يا رسول الله. چون پيامبر چنين ديد،
فرمود:
«دخترم!
اين آيه درباره تو و اهل بيت تو نازل نشده است؛ زيرا تو
از من هستى و من از تو. تو مرا پدر خطاب كن. دخترم! اين آيه
درباره مُستكبران نازل گشته كه احترام مرا نگه نمى دارند. پدر گفتن تو براى
آرامش قلب من بهتر و به خشنودى خداوند نزديك تر است.» سپس پيشانى
مرا بوسيد و مقدارى از آب دهان خود را به صورت من كشيد كه از آن
پس هرگز نياز به عطر پيدا نكردم.(11)
«ادب»
نمودار شخصيت انسان و بزرگ ترين سرمايه است. على عليه
السلام فرمود:
« لاميراث
كَالأَدَب؛ هيچ ارثى گران بهاتر از ادب نيست.»
ادب،
سيره رايج بين اين دختر و پدر بزرگوارش بود. هرگاه رسول
خداصلى الله عليه وآله وسلم نزد فاطمه عليها السلام مى
رفت، او بر مى خاست و پدر را مى بوسيد و او را در جاى خود
مى نشانيد. البته رسول خدا هم به فاطمه اش عنايت ويژه
داشت؛ چرا كه وى كوثر الهى بود كه به او كرامت شده است.
9. سبقت گرفتن در سلام
آن
حضرت به پيروى از رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم به
سلام كردن بسيار اهميت مى داد. در روايت آمده است كه شخصى
گفت: نزد حضرت فاطمه عليه السلام آمدم، تا مرا ديد، سلام كرد و در اين
امرِ نيكو بر من پيشى گرفت. سپس فرمود: چه چيز تو را به اينجا
آورده است؟ عرض كردم: به جهت به دست آوردن خير و بركت. فاطمه عليها
السلام فرمود: پدرم مرا خبر داد كه هركس سه روز نزد من و يا پدرم آيد
و سلام كند، خداوند بهشت را بر وى واجب مى گرداند.(12)
10. تحمّل سختى ها
در
روزهاى نخست شكل گيرى حكومت اسلامى در مدينه،
مسلمانان با مشكلات بسيارى مواجه بودند. بسيارى از
مهاجران و انصار، با تنگدستى روزگار مى گذراندند. در اين حال على
عليه السلام نيز همانند ساير مسلمانان زندگى مى كرد
و هنگام توانمندى، ديگران را برخود مقدّم مى داشت. تا چند سال،
وضع به همين منوال سپرى شد. على عليه السلام و فاطمه عليها
السلام در خانه زيراندازى جز يك پوست گوسفند نداشتند. فاطمه عليها
السلام صبر كرد و سختى هاى زندگى را به خاطر رضاى خدا و
خشنودى پدر و شوهر خويش تحمّل نمود. پيامبرصلى الله عليه
وآله وسلم ضمن باخبر بودن از وضع زندگى على عليه السلام و فاطمه
عليها السلام، پيوسته دختر خود را به صبر و شكيبايى
در برابر مشكلات زندگى فرامى خواند.
اَنَس
مى گويد: روزى فاطمه عليها السلام خدمت پدر آمد و عرض
كرد: يا رسول الله! من و پسر عمويم زيراندازى جز يك
پوست گوسفند نداريم. شب ها خودمان از آن استفاده مى كنيم و
روزها علف شترمان را روى آن پهن مى نماييم. پيامبرصلى
الله عليه وآله وسلم فرمود: دخترم! صبر كن؛ زيرا موسى بن عمران
تا ده سال از روزهاى زندگى خود را سپرى كرد، در حالى كه چيزى
جز يك عباى قطوانيه نداشت.(13)
فاطمه
عليها السلام هنگام سختى ها مى فرمود:
«يا
رسول الله! خداوند را در برابر نعمت هايش ستايش مى كنم و بر
نعمت هاى ظاهرى اش شكر گزارم.»(14) او ساده زندگى مى كرد
و از تحمّل مشكلات زندگى پرهيز نداشت تا به شيرينى
هاى آخرت برسد. وسايل زندگى حضرت ساده و مهريه اش اندك
بود. او آيين خانه دارى و همسر دارى را به خوبى
مراعات مى كرد و در زندگى، واقعاً شريك همسرش بود. گاهى
كه در خانه غذايى نبود و كودكان گرسنه بودند، فاطمه عليها
السلام به على عليه السلام چيزى نمى گفت و چيزى
از او درخواست نمى كرد. او بيم داشت از اين كه همسرش نتواند
خواسته او را برآورده كند و شرمنده شود. فاطمه عليها السلام در جواب على
عليه السلام كه مى فرمود: چرا به من خبر ندادى تا غذايى
براى شما تهيه كنم؟ مى گفت: اى ابوالحسن! من از خدايم
شرم مى كنم كه تو را به چيزى كه بر آن قدرت ندارى، تكليف
كنم!
آرى،
فاطمه عليها السلام در تمام عرصه ها نمونه و الگوست. در خانواده، همدم رنج
ها و غصّه هاى شوهر بود و پناه او.
على
عليه السلام مى فرمود: وقتى به خانه مى آمدم و به زهرا
نگاه مى كردم، تمام غم و اندوهم برطرف مى شد. هرگز كارى نكردم
كه فاطمه از من خشمناك و ناراحت شود. فاطمه نيز هرگز مرا خشمناك نساخت.
11. حجاب و عفاف
حضرت
زهراعليها السلام هم در سخن، معلّم حجاب بود، هم در رفتار، اسوه عفاف. وى
عقيده داشت: «بهترين چيز براى زن، آن است كه نه مردان
نامحرم او را ببينند و نه او مردان نامحرم را.» على عليه السلام
مى فرمايد: روزى با گروهى از اصحاب، خدمت رسول خداصلى
الله عليه وآله وسلم بوديم. آن حضرت به اصحاب فرمود: صلاح و مصلحت زن
در چيست؟ هيچ كس نتوانست پاسخ صحيحى بدهد، وقتى كه
اصحاب متفرّق شدند، من به خانه رفتم و موضوع سؤال رسول خداصلى الله عليه
وآله وسلم را به فاطمه عليها السلام گفتم. فرمود: من جوابش را مى
دانم:
«صلاح
زن در آن است كه مردان بيگانه را نبيند و مردان بيگانه هم او را
نبينند.»
من
هنگامى كه خدمت رسول خداصلى الله عليه وآله وسلم رسيدم،
عرض كردم: فاطمه عليها السلام در پاسخ سؤال شما چنين فرموده است. پيامبرصلى
الله عليه وآله وسلم سخنِ پخته و منطقى زهراعليها السلام را
پسنديد و فرمود: «فاطمه عليها السلام پاره تن من است.»(15)
البته
در توضيح فرموده حضرت زهراعليها السلام مى توان گفت كه عدم رعايت
پوشش از طرف زنان در جامعه، مى تواند فساد مردان را به دنبال داشته باشد كه
سرانجام اين بى مبالاتى، به سستى بنيان خانواده و
اجتماع خواهد انجاميد.
پس
بهترين، زيباترين و با صفاترين زندگى براى
زنان در پرتو سخن پرمغز زهراعليها السلام خلاصه مى شود كه: «صلاح زن
در آن است كه نه او مرد بيگانه را ببيند و نه مرد بيگانه او را.»
حضرت
زهراعليها السلام همان گونه كه فرمود، طبق آن نيز رفتار كرد. تا آنجا
حجاب را رعايت مى كرد كه روزى يكى از مسلمانان به
نام «ابن مكتوم» كه نابينا بود، به خانه فاطمه عليها السلام آمد.
فاطمه از آن اتاق به اتاق ديگرى رفت، به او گفتند: ابن مكتوم نابيناست.
حضرت فرمود: او نابيناست؛ اما من كه نابينا نيستم...!
از
وصيت هاى فاطمه عليها السلام اين بود كه: «پس از مرگ، بدن
مرا داخل تابوتى بگذاريد، تا حجم بدنم پيدا نشود.» اين شيوه
تا آن زمان مرسوم نبود و اين وصيت، درسى از عفاف و حجاب و حيا
بود كه بانوان بايد آن را مورد توجّه قرار دهند.
اى
زن به تو از فاطمه اين گونه خطاب است
ارزنده
ترين زينت زن، حفظ حجاب است
فرمان
خدا، قول نبى، نصّ كتاب است از بهر زنان افضلِ طاعات، حجاب است
12. انفاق و ايثار
نمونه
بارز انفاق و ايثار آن بزرگوار، بخشش «لباس عروسي» به زن فقير،
آن هم در شب عروسى است.
هنگامى
كه موكب عروس رهسپار خانه على عليه السلام بود، زن سائلى پيش
آمد، و در برابر عروس اظهار احتياج به لباس نمود. فاطمه عليها السلام
مظهر تقوا و ايثار، همراهان را به دور خود جمع كرد و بى درنگ «لباس
عروسي» را از تن در آورد و به آن زن فقير بخشيد. حضرت با اين
عمل، ديگرى را برخود مقدّم داشت. اين عمل وى به قدرى
جالب و اين فداكارى به اندازه اى بزرگ است كه تاكنون تاريخ
نتوانسته نمونه اى از آن را در خاطره خود ثبت نمايد. آرى، زهراى
اطهر با همان لباس معمولى به خانه شوهر رفت و سند ايثار در چهره درخشان
زندگى اش ثبت گرديد.(16)
فاطمه
عليها السلام و خانواده اش، مأواى بيچارگان و نيازمندان
بودند. على عليه السلام و زهرا سه روز روزه نذر گرفتند و هر سه روز،
غذاى افطار خود را به يتيم، مسكين و اسير دادند.
خداى متعال در تقدير از اين ايثار خالصانه، كه جز به خاطر
خدا انگيزه ديگرى نداشت، سوره «هل أتي» را نازل فرمود.
13. فعاليت هاى سياسى - اجتماعى
فاطمه
عليها السلام در برابر مسائل سياسى و اجتماعى جامعه اسلامى،
بى تفاوت نبود و پيوسته جبهه حق را يارى مى كرد. در
صحنه هاى اجتماعى و دفاع از دين و رهبر، حاضر بود. حضرت در جنگ
اُحُد شركت داشت و به امدادگرى و مداواى زخم هاى رسول خداصلى
الله عليه وآله وسلم مشغول بود. پس از رحلت رسول اكرم صلى الله عليه
وآله وسلم كه خلافت غصب شد و «فدك» را از او گرفتند، همراه زنان بنى هاشم به
مسجد آمد و در جمع مسلمانان حاضر، در خطبه اى غرّا كه پشت پرده خواند، از
بدعت ها، ستم ها، حق كشى ها، فراموش كردن وصيت پيامبر و احياى
سنّت هاى جاهلى انتقاد كرد.
فاطمه
عليها السلام در اثبات حق و مقابله با انحراف در رهبرى امت اسلامى،
از هيچ كوششى فروگذار نكرد و اين امر را تكليف خود دانست.
گاهى شب ها همراه على عليه السلام به در خانه مهاجرين و
انصار مى رفت و حمايت از ولايت و وصيت رسول را در يادها
زنده مى كرد و آنان را به دفاع از حقّ شوهرش در مسئله خلافت و حقّ خودش فرا
مى خواند، اگرچه جز كلامى سرد و بى مهر نمى شنيد!
فاطمه
عليها السلام عنايت ويژه اى به مسئله دفاع از امامت و ولايت
امام على عليه السلام داشت و به عنوان يك وظيفه اجتماعى
در قالب هاى مختلف، روى آن اهتمام و جدّيت مى ورزيد.
در مسئله «فدك» آن چيزى كه جوهر اصلى كارها و پيگيرى
هاى حضرت فاطمه عليها السلام بود، همان دفاع از «حقّ ولايت حضرت
اميرمؤمنان عليه السلام» بود. حتّى آخرين وصيت او يعنى
تشييع، به خاك سپارى و مخفى نگه داشتن قبر هم در واقع
تداوم حضور سياسى و اجتماعى حضرت زهراعليها السلام بود. اين
وصيت، ميزان هدفدارى و بزرگوارى ايشان را نشان مى
دهد. تا حضرت زنده بود، على عليه السلام حامى نيرومندى
داشت. به تعبير بعضى از بزرگان: «به خاطر فاطمه عليها السلام،
حُرمت حضرت اميرمؤمنان عليه السلام را تا حدّى پاس مى
داشتند؛ اما پس از شهادت آن مظلومه، على عليه السلام تنها و بى
پناه و مظلوم تر شد.» در يك جمله، فاطمه، فدايى امامت و رهبريت
شد.
اينها
و نمونه هايى ديگر از سيره رفتارى آن بانوى بى
همتا، جلوه هاى الگو بودن او براى همه فضيلت خواهان و حق جويان
است كه در پى «اُسوه» و سر مشق «چگونه زيستن»اند.
اميد
است اين خصلت ها و رفتارها، چون تابلويى، پيوسته در برابر
ديدگان مان باشد. و اگر همواره آن حضرت را سرمشق و اسوه مى دانيم
و معرّفى مى كنيم، «ابعاد الگويي» او را نيز
در قالب سيره عملى و رفتارى حضرتش بشناسيم و بشناسانيم.
زيرا اين گونه، بهتر مى توان مَشى و مرام فاطمى را
در بستر زندگى و اخلاق عينى پياده كرد.
نكته ها
الف)
ناگفته نماند آنچه فاطمه عليها السلام را اسوه و نمونه ساخته، كمال انسانى
اوست و بدين خاطر، متعلّق به عالم انسانيت است.
ارزش
هاى انسانى، اختصاص به زن يا مرد ندارد و به تبع آن، اسوه هاى
انسانى نيز همين گونه اند.
در يك
جمله، فاطمه عليها السلام چنان كه اسوه زنان است، اسوه مردان نيز هست.
همان گونه كه پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم و امامان عليهم
السلام اين چنين اند.
ب)
بايد توجّه داشت كه سنّت هاى الهى و قوانين هستى،
كه قواعد حاكم بر زندگى انسان بخشى از آن است، همه ثابت و غير
قابل تغييرند. رابطه انسان با خدا و با جامعه و طبيعت، رابطه اى
است كه در جوهر خود از اصول ثابتى تبعيت مى كند و قابل تغيير
نيست و حضرت زهراعليها السلام به عنوان زنى كه عالِم به اين
ارزش ها بوده و بر طبق موازين الهى و انسانى زندگى مى
كرده، مى تواند الگوى همه انسان ها تا «انتهاى تاريخ»
باشد.
به
عبارت ديگر، همان طور كه «دين» امر ثابتى است، «الگو»هم مى
تواند ثابت و جاودانه باشد؛ لذا زندگى و سلوك آن حضرت همواره براى
انسان ها «چه در حال و چه در آينده» اسوه و الگوست.
ج)
از خصوصيات اسوه هاى الهى اين است كه همواره از ساير
افراد بشر در مراتب كمال انسانى پيشقدم هستند و اين تقدّم به
صورتى است كه بشر هرچه در ابعاد مختلف رشد كند، بازهم نمى تواند بى
نياز از آنان باشد. ما انسان ها هرچه سعى و تلاش كنيم، به افق
فضائل آنان نمى رسيم و نمى توانيم در حدود آنان و مانند
آنها عمل كنيم، ولى بايد در محدوده توان و استعداد خود در مسير
آنان حركت نماييم.
اين
كه مى گوييم فاطمه عليها السلام يا ساير
حضرات معصومان عليهم السلام الگوى همگانند، بدان معنا نيست كه
بايد فاطمه عليها السلام يا على عليه السلام شد،
بلكه مقصود «فاطمه وار بودن و فاطمه گونه زيستن» است... .
در
سخنى از صادق آل محمّدعليه السلام آمده است: به خدا سوگند! من شما و
روح هاى تان و بوى خوش تان را دوست مى دارم. ما را در اين
جهت با پرهيزكارى و تلاش خود يارى كنيد. هرگز به
ولايت ما نمى رسيد جز با كوشش و تقوا. و كسى كه ديگرى
را به عنوان «امام» و «اسوه» برگزيده است، بايد عملش مطابق با عمل او
باشد.(17)
1.
نور / 35.
2.
فاطمه در كلام اهل سنّت، ص 343.
3.
مناقب آل ابى طالب، ج 3، ص 338.
4.
آل عمران / 42؛ اَمالى، صدوق، ص 437.
5.
ربيع الابرار، ج 2، ص 104.
6.
بحارالانوار، ج 42، ص 31.
7.
حجر / 44.
8.
اخلاق حضرت فاطمه(س)، ص 17.
9.
علل الشرايع، ص 215.
10. نور، / 63.
11.
بحارالانوار، ج 43، ص 93.
12.
اخلاق حضرت فاطمه(س)، ص 63.
13.
احقاق الحق، ج 10، ص 400.
14.
سفينةالبحار، ج 1، ص 571.
15.
كشف الغمّه، ج 2، ص 92. البته در بعضى از روايات آمده امام حسن(ع)
سؤال رسول خدا(ص) را از مادرش پرسيد و زهرا(س) جواب فوق را داد. ر.ك: وسايل
الشيعه، ج 2، ص 9.
16.بااقتباس
ازالوقايع والحوادث،ملبوبى،ج 4،ص 186.
17.
ارشاد القلوب، ديلمى، ص 101، چ بيروت.