آفرينش زن در قرآن و اديان الهى
خديجه
بوترابى
زن در
آفرينش در بعد روحى و جسمى از همان گوهرى آفريده شده كه مرد
آفريده شده است و هر دو جنس در جوهر و ماهيت يكسان و
يگانهاند و تمايز و فرقى در حقيقت و ماهيت ميان زن
و مرد نيست. قرآن به صراحت از اين حقيقت پرده برمىدارد:
يا ايها الناس اتقوا ربكم الذى خلقكم من نفس واحدة و خلق منها
زوجها... اى مردم از پروردگارتان كه شما را از نفس واحدى آفريد و جفتش را
(نيز) از او آفريد و از آن دو زنان و مردان بسيارى پراكنده كرد،
پروا داريد (نساء، 1)، هو الذى خلقكم من نفس واحدة و جعل منها زوجها
ليسكن اليها او است آن كس كه شما را از نفس واحدى آفريد و جفت
وى را از آن پديد آورد تا بدان آرام گيرد (اعراف، 189) .
بنابراين زن در آفرينش از همان جوهر و گوهر مرد است و انديشه
يكسانى و يگانگى ماهوى زن و مرد، انديشه قرآنى است كه از
آيات الاهى به روشنى به دست مىآيد . تنها در اين زمينه
نظر ديگرى است كه خلقت زن را از زائده خلقت مرد تصوير مىكند،
ليكن در اين نظر به برخى از حاديث استناد شده است كه در
حديثى از امام صادق (ع) مردود شمرده شده است. زراره مىگويد: از امام
صادق (ع) از آفرينش حوا سؤال شد كه برخى مىگويند: خداوند حوا را از
دنده پايين و چپ آدم آفريد، امام (ع) فرمود: خدا منزه و برتر
است از اين نسبت، آن كس كه چنين مىگويد مىپندارد كه خداوند
قدرت نداشت براى آدم همسرى از غير دندهاش بيافريند! علامه
مجلسى مىگويد: «مشهور ميان مورخان و مفسران اهل سنت اين است كه
حوا از دنده آدم آفريده شده و به اين معنا برخى از احاديث
نيز دلالت دارد، ليكن اين حديث و احاديث
ديگرى اين موضوع را رد مىكند...» . آنچه محقق است و قرآن بدان اشاره
دارد زن و مرد براى زندگى دنيا و نيز براى بقاء نسل بشر مكمل
يكديگر هستند، بدين صورت كه ماده اوليه اين محصول
يا مصنوع از مرد است و اراده سازندگى آن از خداوند توانا ولى كارخانه آن
يعنى دستگاه سازندگى انسان و زحمات بار آوردن آن در اختيار زن قرار
دارد و جا دارد كه براى حفظ و سلامت اين كارخانه از دستبرد نامحرمان و
خرابكاران، مقررات و دستورات لازمى هم صادر گردد.
آفرينش زن در
اديان الهى
در تمام مذاهب و
اديان الهى آمده است كه زن و مرد از «نفس واحده» آفريده شدهاند. در
عهد قديم آمده است: «پس خدا موجودات را آفريد، ليكن براى آدم
معاونى موافق وى يافت نشد و خداوند خوابى گران بر آدم مستولى گرداند تا بخفت
پس يكى از دندههايش را گرفت و گوش در جايش پركرد و خدا آن دنده
را زنى بنا كرد و او را نزد آدم آورد.
زن در تاريخ
و ملل گوناگون
زن را يك
موجود ضعيف و ناچيز به شمار مىآوردند. به دختران ارث نمىدادند و
بعضى او را از افراد بشر و انسانيت به شمار نمىآوردند، فقط زنان را براى
خدمت به مردان و اطفاى شهوت جنسى براى مردها نگاه مىداشتند. مرد مىتوانست زنهاى
متعدد بگيرد و يا طلاق بدهد . اگر زن مىمرد زن بگيرد ولى اگر
شوهر مىمرد، زن حق ازدواج نداشت و از معاشرت در خارج هم ممنوع بود. در هند زن
تابع شوهر بود و بعد از مردن او، ديگر حق ازدواج نداشت و بايد با جسد
شوهر سوزانده مىشد... و در ايام عادت ماهيانه نجس و پليد و
لازم الاجتناب بود . زن در ميان ملل قبل از اسلام حد وسط بين انسان و
حيوان بود از او مانند انسان ضعيفى كه بايد به انسانهاى متوسط
كمك بدهد استفاده مىشد. اعراب مشرك خشن، بىرحم متعصب دختران معصوم خود را زنده
به گور مىكردند. تا وقتى كه خورشيد اسلام از پس ابرهاى تاريك عربستان
طلوع نمود. پيغمبر اسلام (ص) پس از ارشاد كلمه توحيد با اشاره
پروردگار در قرآن اول كارى كه كرد از اين عادت شوم اعراب جلوگيرى
نمود، حضرتش به زنان و دختران احترام مىگذاشت و با تمام عظمتش به زنهاى پير
سلام مىكرد و چنانكه شيعه و سنى نقل كردهاند، مكرر دست دخترش فاطمه سلام
الله عليها را مىبوسيد و مىفرمود: «فاطمة بضعة منى من آذاها فقد
آذانى و من آذانى فقد آذان الله» فاطمه پاره تن من است هر كس او را اذيت كند
حقيقتا مرا اذيت كرده است و هر كس مرا اذيت كند خدا را
اذيت كرده است.
منبع:
كتاب
دايرة المعارف تشيع، ج 8، ص 492