فاطمه زهرا (س) اسوه يا اسطوره - فاطمه زهرا (س) اسوه يا اسطوره نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فاطمه زهرا (س) اسوه يا اسطوره - نسخه متنی

احمد اميد

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید













فاطمه زهرا (س) اسوه يا اسطوره




احمد اميد











به
طور كلى دو نوع رويكرد را نسبت به پيامبران(ص) و ائمه معصومين(ع)
مى توان در هر عصرى و نسلى مطرح كرد





1-
رويكرد اسطوره اى بدين معنى كه آن بزرگواران در زمان خود
اسطوره هايى بوده اند كه در طول تاريخ هرگز مشابه آنان پديدار
و تكرار نخواهد شد. از اين جهت اين نوع اسطوره ها براى انسانهاى
عادى دست نيافتنى هستند. بنابراين ما بايد به دنبال
الگوى به روز و امروزى و متناسب با زمان خود باشيم.





2-
رويكرد اسوه اى بدين معنى كه آن بزرگواران مجسمه هاى
عملى غايت خلقت انسان هستند و انسانهايى كه در مسير
شدن حركت مى كنند و غايتى براى زندگى و حركت آنان
توسط خداى متعال طراحى شده بايد از اين مدلهاى عينى
و از جنس خود انسان در مسير شدن تبعيت و پيروى كرده، و
تلاش نمايند خود را به آن الگوها هرچه بيشتر نزديك نمايند.
مقاله حاضر گامى است در جهت تبيين اين دو نوع رويكرد
كه نويسنده در مقام پياده سازى آن برآمده است اينك با هم
آنرا از نظر مى گذرانيم.






طرح
مسئله




در
طول تاريخ، اسلام ناب محمدي(ص) مهمترين مانع براى حكومت
خودكامانى مانند بنى اميه، بنى العباس، و در تاريخ
معاصر، استعمارگران و حكومتهاى وابسته، بوده است. در اين ميان
عامل مهم و اساسى در اثربخشى اسلام ناب وجود اسوه هاى عالم بشريت؛
حضرت پيامبر اعظم(ص) و اهل بيت عصمت و طهارت(ع) مى باشد.





مهمترين
هنر امام راحل«قدس سره» احياى اسلام ناب محمدى و سيره
ائمه معصومين(ع) است. الگو قراردادن حضرت اباعبدالله الحسين(ع) در
مبارزاتى كه حضرت امام(ره) از 15 خرداد سال 1342 آغاز كردند، نقش اساسى
در بسيج توده هاى مردم و شهادت طلبى آنان در مبارزه با رژيم
منحوس پهلوي، ايفا كرد.





شخصيت
حضرت زهرا(س) خصوصاً در بعد مبارزات اجتماعى نقش موثرى در مشاركت زنان
جامعه ما در انقلاب و استمرار آن داشته است. نقش اسلام ناب محمدى و الگو
بودن پيامبر اعظم(ص) و اهل بيت او در نهضت بيدارى
مسلمانان و خصوصاً ملت شريف ايران بقدرى مؤثر بوده كه دشمنان
انقلاب را بر آن داشته است كه براى براندازى نظام جمهورى اسلامي،
استراتژى تضعيف اسلام ناب و اعتقادات و عشق مردم به پيامبر
اعظم(ص) و خاندان عصمت و طهارت را در اولويت توطئه هاى فرهنگى
خود قرار دهند.





بر
اين اساس محورهاى ذيل را جهت تضعيف ايمان دينى
مردم خصوصا جوانان در دستور كار خود قرار دادند.





1)
دامن زدن به مشكلات مردم و بزرگنمايى آنها بخاطر ناكارآمد جلوه دادن
اسلام.





2)
نفوذ دادن روشنفكران غرب زده و يا وابسته در فضاى تسامح و تساهل براى
توهين به مقدسات و احكام دينى و ترويج فرهنگ بى بند
و بارى در ميان جوانان.





3)
ترويج تكثرگرايى در بعد قرائت هاى دينى براى
از ميدان به در كردن عالمان دينى و متخصصان اسلام شناس و زمينه
سازى براى القاى برداشت هاى غيرتخصصى از دين
در افكار جوانان و نسل سوم انقلاب.





4)
مطرح كردن پيامبر اعظم(ص) و اهل بيت عصمت و طهارت(ع) به عنوان اسطوره
و زيرسؤال بردن بعد اسوه بودن آن بزرگواران.





بر
اين اساس برخى دگرانديشان چنين گفتند:





«ما
بيش از صد سال است كه در مرحله انتقال به سر مى بريم. جامعه ايران،
فاز سنتى خود را پشت سر گذاشته و مى خواهد مدرن شود در حالى كه
هنوز حساسيتهاى مذهبى خود را حفظ كرده است. در اين جامعه
هنوز خدا نمرده است. ما جز از طريق دمكراتيزه كردن جامعه چگونه مى
توانيم بر اين حالت فائق آييم.»





يكى
از حربه ها براى تضعيف نقش الگويى ائمه(ع) در جامعه اسلامي،
نگرش اسطوره اى به شخصيت ائمه خصوصاً حضرت فاطمه زهرا(س) و در تعارض
نشان دادن نگرش اسوه اى نسبت به آنها با مدرنيته و شرايط پيچيدگى
جوامع انسانى و عصر انفجار اطلاعات مى باشد.





يكى
از دگرانديشان، در مراسم روز جهانى زن چنين گفت:





«الگوهاى
ما بايد مربوط به زمان باشد. نزديك ترين شخص به ما كه مى
تواند، الگو قرار گيرد، گاندى است. اما بازهم نمى توانيم
زندگيمان را به او نزديك كنيم. الگوهاى ما بايد اين
دوره اى باشد و حضرت فاطمه(س) اسطوره است و دست نيافتنى و يك
الگوى قديمى است و اين دورانى نيست، چرا كه
نه پدرمان حضرت محمد(ص) است و نه همسرمان علي(ع) و نه فرزندانمان امام حسن و
امام حسين(ع)، لذا نزديك شدن به حضرت زهرا(س) غيرممكن است.»





صرف
نظر از انگيزه هاى سياسي، پاسخگويى به نيازهاى
فكرى جوانان بايد محور اساسى انديشه ورزى نخبگان
متعهد باشد. در اين نوشتار و براساس روش استاد شهيد آيت الله
مرتضى مطهري«قدس سره» كه تبيين منصفانه اشكال و سپس
پاسخگويى استدلالى و منطقى بوده است، به تبيين
و تحليل مطلب فوق پرداخته شده است.





اسطوره
به معناى شخصيت افسانه اى است كه بواسطه عوامل و نيروهاى
فوق بشري، ويژگى هايى را پيدا كرده اند كه
مورد تقديس و احترام بشر بوده اند. اساطير و شخصيتهاى
افسانه اى يا ساخته ذهن بشر بوده است و يا بواسطه ارتباط خاص با
خداوند، به جايگاه افسانه اى خود دست پيدا كرده اند.





برخي،
براى پيامبر اعظم و اهل بيت(ع) شخصيت هاى اسطوره اى
قائل هستند و بر اين اساس معتقدند خداوند در اثر عنايات خاص خود، به
آنها قدرت عصمت داده است و از اول آنان را پاك و كامل قرار داده و نيز آنان
را به علم لدنى و غيب، عالم به ما كان و مايكون و ماهو كائن مزين
كرده است و لذا آنان اصولاً گرد گناه نمى رفتند.





«انما
يريدالله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا»





بنابراين
چون شخصيت آنان با نيروهاى مافوق بشرى شكل گرفته است،
اسطوره اند و اگر بپذيريم كه آنها الگو هستند، صرفاً براى مردم
آن روز بوده و آنها براى عصر مدرنيته نمى توانند اسوه باشند و
لذا آنها دست نيافتنى هستند.





قرآن
كريم و نگرش اسطوره اى و نگرش اسوه اى



خداوند
در آيه 21 سوره احزاب مى فرمايد:





«لقد
كان لكم فى رسول الله اسوه حسنه لمن كان يرجوالله و اليوم
الاخرو ذكرالله كثيراً. هر آينه در شخصيت و رفتار و فضايل
رسول خدا(ص) براى شما انسان ها الگويى نيكو وجود دارد،
براى كسانى كه اميد به خداوند و (تحصيل) روز آخرت را
دارند و فراوان به ياد خدا هستند.»





در
آيه 4 سوره ممتحنه، خداوند ابراهيم و اصحاب او را نيز الگو معرفى
نموده است.





«قد
كانت لكم اسوه حسنه فى ابراهيم و الذين معه . همانا براى
شما الگوى خوبى در زندگى ابراهيم و كسانى كه با او
بودند وجود داشت».





از
اين آيه شريفه كه با يك سياق واحد با آيه قبل
بيان شده است، استفاده مى كنيم كه انبياء الهى و
اصحاب خاص آنها كه صلاحيت الگو بودن را دارند، نيز اسوه هستند. بنابراين
اهل بيت پيامبر اكرم (ص) كه در قرآن كريم محبتشان اتخاذ راه بسوى
خدا معرفى شده، بطريق اولى اسوه هستند.





نكته
شايان توجه در اين آيات شريفه اين است كه رسول خدا
و اهل بيت(ع) او اسوه قرار گرفته اند براى هر انسانى كه طالب
خدا و آخرت و ياد خدا باشد واختصاص به مسلمانان هم ندارد، يعنى
آنها اسوه انسانى هستند و نكته مهم تر آنكه مفهوم آيه بيان مى
كند كه بدون اسوه قرار دادن آنها نمى توان به خدا و آخرت نيكو و ياد
خدا رسيد.






مبانى
عقلى نگرش اسوه اى در قرآن كريم







1)
نياز انسان به اسوه هاى جاودانه و اسوه هاى اين دنيايى




براى
تبيين مبانى عقلى نگرش اسوه اى به شخصيت پيامبران
و اولياى الهى در قرآن كريم، پاسخ به اين سوال ضرورى
است كه اصولاً مقوله «الگوگرايي» در زندگى كه از عناصر مهم رشد
و تعالى انسان مى باشد بر چه محورهايى استوار است و به
تعبير ديگر، انسان در چه حوزه هايى نيازمند الگو مى
باشد!





محور
اساسى در پاسخ به اين سوال اين است كه، انسان دوگونه هدف در
حركت هاى فردى و اجتماعى دارد.





يكى
هدف و فلسفه زندگى است، يعنى همان هدفى كه خداوند انسان
را بخاطر آن خلق كرده است و ابر وباد و مه و خورشيد و فلك بخاطر آن دركارند.





نوع
ديگر، هدف هاى مادى در زندگى است، مانند هدف از مديريت،
هدف از تحقيق و تفحص، هدف از كار كردن، هدف از دوستى با ديگران،
هدف از ازدواج و...





هدف
و فلسفه زندگى كه زمان بخاطر آن دراختيار انسان قرار داده شده است،
خداگونه شدن و اتصاف به صفات جمال، بصيرت، استقلال، آزادي، زيبايي،
اقتدار، محبوبيت، مقام و ... است و به تمامى اسباب و علل از قبيل،
پول، تكنولوژي، منابع ثروت، خوردن، لذت و ... بعنوان اسباب و وسايل
براى آن ارزش هاى معنوى نظر دارد. بعنوان مثال پول به اعتبار ايجاد
بى نيازي، استقلال، عزت، موقعيت و قدرت براى انسان
ارزشمند است و ثروت هر چقدر هم كلان باشد اگر اين ارزش ها را به همراه
نداشته باشد، بى ارزش تلقى مى گردد.





در
يك كوير گرم و سوزان ميلياردها پول و طلا براى شما
بى ارزش است، زيرا اين پول در آنجا نه براى شما قدرت مى
آورد نه عزت و نه بى نيازي، و حاضريد تمامى ثروت دنيا
را با يك ليوان آب كه به شما قدرت حيات مى دهد مبادله كنيد.





علم،
تكنولوژي، جامعه مدني، دموكراسى و همه مظاهر مدرنيسم،
هنگامى داراى اعتبار و ارزشند كه هدف و فلسفه خلقت را تحقق بخشند بر اين
اساس هنگامى كه مرگ فرا برسد و انسان وارد عالم ديگرى شود نه با
خود تكنولوژى بهمراه مى برد و نه علم و نه هيچ چيزى
از مظاهر مادى بلكه تنها چيزى كه همراه انسان خواهد بود، عبارت
است از: فضايل و محسنات اخلاقى و روحى و يا رذايل و
زشتى هاى اخلاقى و روحي.





بنابراين
سعادت ابدى انسان در گرو آنست كه هدف و فلسفه خلقت خود را با كليه
اهداف مادى زندگى تنظيم نمايد. در اين صورت است كه
انسان موفق مى شود دنيا و آخرت را در بعد فردى و اجتماعى
توامان تحصيل نمايد.





فلسفه
اصلى نزول وحى و ارسال دين، بيان و تبيين راه
ها و روش هاى تنظيم اين دو نوع هدف(هدف زندگى وهدف هاى
مادي) بوده است.





متاسفانه
نظام هاى غربى و به تبع آنها دگرانديشان، انسان را دچار غفلت از
هدف و فلسفه خلقت و ياد خدا و ارزش هاى معنوى نموده اند و بر اين
اساس رعايت حقوق بشر تا آنجا داراى ارزش است كه بتواند منافع مادى
آنها را تامين نمايد و وقتى پاى منافع مادى به ميان
آيد، حقوق بشر و همه ارزش هاى معنوى را در پاى آن ذبح مى
كنند.





امروز
وجود ظلم و ستم و تبعيض نژادي، پديده شومى بنام صهيونيسم،
امپرياليسم، آپارتايد، فساد، همجنس بازي، تجاوز به حقوق
بشر، سست شدن بنيان خانواده و ارزش هاى خانوادگي، بى ايماني،
استفاده خودخواهانه و منفعت جويانه از طبيعت، سرمايه سالارى
به اسم دمكراسى و مردم سالاري، اسارت انسان دربند شهوات بنام آزادى
هاى اجتماعي، فقر و گرسنگى ملت ها خصوصاً ملت هاى آفريقا
و ده ها معضلات در زندگى بشر، نمودها و آثار فراموش نمودن هدف خلقت انسان و
محوريت يافتن ارزش هاى مادى بجاى ارزش هاى
معنوى است.





ترديدى
نيست كه انسان، موجودى الگوگرا است و از نقطه نظر روانشناختى
تربيتي، اين ويژگى در بشر نقش مهمى در رشد و
تعالى او دارد اما انسان هم در ارزش هاى معنوى و فضايل
اخلاقى نيازمند به الگوست و هم در تحصيل اهداف مادي.





بنابراين
موضوع الگوگرايى درزندگى انسان هم ارزشهاى معنوى و
فضائل اخلاقى و روحى است كه تجلى هدف و فلسفه خلقت انسان مى
باشد و هم ارزشهاى مادى و منافع دنيوى است كه اهداف مادى
بر مبناى آنها شكل مى گيرد. قهرا در ارزشهاى معنوى
و فضائل اخلاقى و روحي، كسانى الگو قرارمى گيرند كه
مظهر تمام و كمال اين ارزشها و فضائل باشند و آنها اسوه هاى جاودانه اى
هستند كه در همه زمانها مظهر اين ارزش ها مى باشند. در ارزشهاى
مادى نيز كسانى الگو قرار مى گيرند كه متناسب با
زمان و مقتضيات زمان به اهداف دنيايى دست يافته
اند. بنابراين انسان به دو گونه الگو و اسوه نيازمند است.





1)
الگو و اسوه در بعد ارزشها و فضائل معنوى





2)
الگوها و اسوه ها در بعد ارزشهاى مادى





بعنوان
مثال انسان در بعد حقوق بشر و مردم سالارى نيازمند است كسانى را
الگو قراردهد كه مظهر تام و تمام رعايت حقوق بشر و خدمت به مردم اند اما
دراعمال شيوه هاى تحقق حقوق بشر و مردم سالارى درجامعه نيازمند
به الگوهاى اين دورانى است تا بتواند از تجربه حكومتهاى
موفق الگو بگيرد. از اينرو انسان هم به اسوه هاى جاودانه و هم
به اسوه هاى اين دوران نياز دارد.






2)
كمال اكتسابى در شخصيت پيامبراعظم(ص) و اهل بيت (ع)




دومين
مبنا از مبانى عقلى نگرش اسوه اى در قرآن كريم اينست
كه اين اسوه هاى عالم بشريت بطور عادى و با همان اسباب و
عللى كه در اختيار مردم بوده است، بر اثر مجاهده، تلاش و بكارگيرى
عوامل معنوى وعقلانى به آن مرتبه از كمال انسانى نائل شده اند و
به عبارت دقيق تر فعليت كمال انسانى در آن بزرگواران در سايه
تقوا، تلاش، صبر، استقامت و مجاهده مستمر بوده است.





بنظر
مى رسد انگاره اسطوره بودن ائمه مبتنى بر يك شناخت عاميانه
از ائمه (ع) است. زيرا در شناخت عاميانه نسبت به آن بزرگواران چنين
تصور مى شود. كه خداوند از اول آنان را كامل آفريده است و به آنها
قدرت عصمت و علم به غيب عطا نموده و آنها براساس اين قواى فوق
بشرى زندگى كرده اند، لذا بشرى كه فاقد چنين نيروهاى
متافيزيكى باشد، نمى تواند آنها را الگو قراردهد. بر اين
اساس آنها اسطوره اند، درحالى كه آنها در مقام اخذ وحى و تبليغ
رسالت و بيان و تبيين احكام الهى از عصمت اعطايى
خداوند و علم به غيب بهره گرفته اند اما بعنوان يك انسان، با مجاهده
با نفس و تلاش و تحمل سخت ترين شرايط و با سلاح عقلانيت و بصيرت
و با همان زندگى عادى بشرى و همان اسباب وعللى كه در اختيار
همگان بوده است زندگى كرده اند و كمالات و ارزشهاى انسانى و
فضائل روحى و معنوى در آنها فعليت يافته است و به همين
خاطر آنان اسوه اند. نه اسطوره.





فاطمه
زهرا(س)، اگر بعنوان يك زن و يك مادر و يك همسر و يك شخصيت
اجتماعى و يك مبارز سياسى و يك مرجع علمى
الگو قرار مى گيرد، بخاطر آنست كه همه فضائلى كه در وجود اوست
از عفت، حيا، حجب، متانت، فداكاري، و فضائل ديگر بر اثر همان
مجاهده و تلاش و تحمل شرايط سخت بوجود آمده است.





او
اگر مثلاً در تربيت فرزندان الگو قرار مى گيرد بخاطر آن است كه
با تلاش و پاكى و بكار بردن روشهاى تربيتي، فرزندانى
مثل امام حسن(ع)، اما حسين(ع)، و زينب (س) وام كلثوم (س) را تربيت
مى كند و اگر در همسردارى كه از مقوله هاى اساسى زندگى
است، الگو قرار مى گيرد بخاطر آن است كه بنحو شگرفى زندگى
توأم با آرامشى را براى همسر شجاع و دلير خود بوجود مى
آورد و همه سختى هايى كه در زندگى وجود داشته است را تحمل
مى كند تا حدى كه على (ع) درباره او فرمود. «نعم العون على
الاخره»؛ چه نيكو و ياورى است فاطمه نسبت به آخرت.




3)
فضايل اخلاقى و ارزشهاى معنوى كهنه شدنى نيستند




سومين
مبنا از مبانى عقلى درنگرش اسوه اى به شخصيت پيامبر
اعظم (ص) و اهل بيت عصمت و طهارت (ع)، مطلق بودن ارزشهاى معنوى
و فضائل اخلاقى و روحى مى باشد. انگاره اسطوره بودن بر نسبت
اخلاق مبتنى است كه براساس آن ارزشهاى معنوى و اخلاقى و
روحى تابعى از متغير ارزشها و منافع مادى مى باشد و
به دليل آنكه اين ارزشها درحال تحول و دگرگونى هستند.





پس
ارزشهاى معنوى در كسانى قابل قبول براى بشر و قابل
الگوبردارى خواهد بود كه پرچمداران اين تحول باشند يعنى
پرچمداران مدرنيته و مدرنيسم براين اساس شخصيت پيامبر
اعظم (ص) و اهل بيت عصمت و طهارت (ع) را اسطوره عصر جديد و الگوى
1400 سال پيش تلقى مى كنند.





اما
حقيقت اين است كه نسبيت اخلاق بر اصالت ماديت و ارزشهاى
مادى استوار است و منافى و معارض با فلسفه خلقت انسان است به دليل
آنكه انسان براى ارزشهاى معنوى و فضائل روحى و اخلاقى
خلق شده است، لذا اين ارزشها در زندگى داراى اصالت مى
باشند و درواقع ارزشهاى مادى بايد برمحوريت ارزشهاى
معنوى تعريف شوند. ارزشهاى معنوى درطول تاريخ بشر
از همه تغييرات و تحولات مصون بوده اند و تنها تاثيرپذيرى
آنها از تحولات تاريخ، شفاف ترو درخشان تر شدن آنها بوده است، بر اين
اساس ارزشهاى معنوى و انسانى هرگز كهنه شدنى نيستند
در نتيجه انبياء و اولياء و پيامبر اعظم (ص) و اهل بيت
عصمت و طهارت اسوه هاى ماندگار هميشه تاريخ هستند.





آخرين
نكته كه بعنوان حسن ختام بحث مطرح مى كنيم اين است كه مى
گويند گاندى رهبر ضد استعمارى هند را مى توان بعنوان الگو
قرارداد اما جالب است كه بدانيد گاندى خود امام حسين (ع) را
الگو و اسوه قرار داد و گفت





من
اوراق كربلا را مطالعه كردم و ديدم كه براى نجات هند از چنگال استعمار
انگليس، راهى جز الگو قراردادن حسين(ع) وجود ندارد.





/ 1