چهل حديث - چهل حديث نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

چهل حديث - نسخه متنی

امام حسن عسگري عليه السلام

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید












چهل حديث



1- کامل بودن حجت خدا


قالَ الإمامُ أبُو مُحَمَّد الْحَسَنِ الْعَسْكَرى
(عليه السلام) :


إنَّ اللهَ تَبارَكَ وَ تَعالى بَيَّنَ حُجَّتَهُ
مِنْ سائِرِ خَلْقِهِ بِكُلِّ شَىْء، وَ يُعْطِيهِ اللُّغاتِ، وَمَعْرِفَةَ الاْنْسابِ
وَالاْجالِ وَالْحَوادِثِ، وَلَوْلا ذلِكَ لَمْ يَكُنْ بَيْنَ الْحُجَّةِ
وَالْمَحْجُوحِ فَرْقٌ.(1)


حضرت امام حسن عسكري( عليه السلام) فرمود: همانا
خداوند متعال، حجّت و خليفه خود را براى بندگانش الگو و دليلى روشن قرار داد،
همچنين خداوند حجّت خود را ممتاز گرداند و به تمام لغت ها و اصطلاحات قبائل و
اقوام آشنا ساخت و أنساب همه را مى شناسد و از نهايت عمر انسان ها و موجودات و نيز
جريات و حادثه ها آگاهى كامل دارد و چنانچه اين امتياز وجود نمى داشت، بين حجّت
خدا و بين ديگران فرقى نبود.


2- نشانه‌ ايمان


قالَ (عليه السلام) : عَلامَةُ الاْيمانِ خَمْسٌ:
التَّخَتُّمُ بِالْيَمينِ، وَ صَلاةُ الإحْدى وَ خَمْسينَ، وَالْجَهْرُ بِبِسْمِ
اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم، وَ تَعْفيرُ الْجَبين، وَ زِيارَةُ الاْرْبَعينَ.(2)


فرمود: علامت و نشانه ايمان پنج چيز است: انگشتر
به دست راست داشتن، خواندن پنجاه و يك ركعت نماز (واجب و مستحبّ)، خواندن «بسم
الله الرّحمن الرّحيم» را (در نماز ظهر و عصر) با صداى بلند، پيشانى را ـ در حال
سجده ـ روى خاك نهادن، زيارت اربعين امام حسين(عليه السلام) انجام دادن.


3- عبادت واقعى


قالَ (عليه السلام) : لَيْسَتِ الْعِبادَةُ
كَثْرَةُ الصّيامِ وَالصَّلاةِ، وَ إنَّمَا الْعِبادَةُ كَثْرَةُ التَّفَكُّرِ في
أمْرِ اللهِ.(3)


فرمود: عبادت در زياد انجام دادن نماز و روزه
نيست، بلكه عبادت با تفكّر و انديشه در قدرت بى منتهاى خداوند در امور مختلف مى
باشد.


4- بهترين ويژگى


قالَ (عليه السلام) : خَصْلَتانِ لَيْسَ
فَوْقَهُما شَىْءٌ: الاْيمانُ بِاللهِ، وَنَفْعُ الاْخْوانِ.(4)


فرمود: دو خصلت و حالتى كه والاتر از آن دو چيز
نمى باشد عبارتند از: ايمان و اعتقاد به خداوند، نفع رساندن به دوستان و آشنايان.


5- خوبى با مردم


قالَ (عليه السلام) : قُولُوا لِلنّاسِ حُسْناً،
مُؤْمِنُهُمْ وَ مُخالِفُهُمْ، أمَّا الْمُؤْمِنُونَ فَيَبْسِطُ لَهُمْ وَجْهَهُ،
وَ أمَّا الْمُخالِفُونَ فَيُكَلِّمُهُمْ بِالْمُداراةِ لاِجْتِذابِهِمْ إلَى
الاْيِمانِ.(5)


فرمود: با دوست و دشمن خوش گفتار و خوش برخورد باشيد،
امّا با دوستان مؤمن به عنوان يك وظيفه كه بايد هميشه نسبت به يكديگر با چهره اى
شاداب برخورد نمايند، امّا نسبت به مخالفين به جهت مدارا و جذب به اسلام و احكام
آن.


6- تداوم دوستى


قالَ (عليه السلام) : اللِّحاقُ بِمَنْ تَرْجُو
خَيْرٌ مِنَ المُقامِ مَعَ مَنْ لا تَأْمَّنُ شَرَّهُ.(6)


فرمود: تداوم دوستى و معاشرت با كسى كه احتمال
دارد سودى برايت داشته باشد، بهتر است از كسى كه محتمل است شرّ ـ جانى، مالى، دينى
و... ـ برايت داشته باشد.


7- سخن پراكنى


قالَ (عليه السلام) : إيّاكَ وَ الاْذاعَةَ وَ
طَلَبَ الرِّئاسَةِ، فَإنَّهُما يَدْعُوانِ إلَى الْهَلَكَةِ.(7)


فرمود: مواظب باش از اين كه بخواهى شايعه و سخن
پراكنى نمائى و يا اين كه بخواهى دنبال مقام و رياست باشى و تشنه آن گردى، چون هر
دوى آن ها انسان را هلاك خواهد نمود.


8- مُدارا با دشمنان خدا


قالَ (عليه السلام) : إنَّ مُداراةَ أَعْداءِاللهِ
مِنْ أفْضَلِ صَدَقَةِ الْمَرْءِ عَلى نَفْسِهِ و إخْوانِهِ .(8)


فرمود: مدارا و سازش با دشمنان خدا ـ و دشمنان اهل
بيت (عليهم السلام) در حال تقيّه ـ بهتر است از هر نوع صدقه اى كه انسان براى خود
بپردازد.


9- نيكو بودن عقل


قالَ (عليه السلام) : حُسْنُ الصُّورَةِ جَمالٌ
ظاهِرٌ، وَ حُسْنُ الْعَقْلِ جَمالٌ باطِنٌ.(9)


فرمود: نيكوئى شكل و قيافه، يك نوع زيبائى و جمال
در ظاهر انسان پديدار است و نيكو بودن عقل و درايت، يك نوع زيبائى و جمال درونى
انسان مى باشد.


10- محرمانه موعظه کردن


قالَ (عليه السلام) : مَنْ وَعَظَ أخاهُ سِرّاً
فَقَدْ زانَهُ، وَمَنْ وَعَظَهُ عَلانِيَةً فَقَدْ شانَهُ.(10)


فرمود: هركس دوست و برادر خود را محرمانه موعظه
كند، او را زينت بخشيده؛ و چنانچه علنى باشد سبب ننگ و تضعيف او گشته است.


11- تقواى الهى


قالَ (عليه السلام) : مَنْ لَمْ يَتَّقِ وُجُوهَ
النّاسِ لَمْ يَتَّقِ اللهَ.(11)


فرمود: كسى كه در مقابل مردم بى باك باشد و رعايت
مسائل اخلاقى و حقوق مردم را نكند، تقواى الهى را نيز رعايت نمى كند.


12- ذلت مؤمن


قالَ (عليه السلام) : ما أقْبَحَ بِالْمُؤْمِنِ
أنْ تَكُونَ لَهُ رَغْبَةٌ تُذِلُّهُ.(12)


فرمود: قبيح ترين و زشت ترين حالت و خصلت براى
مؤمن آن حالتى است كه داراى آرزوئى باشد كه سبب ذلّت و خوارى او گردد.


13- بهترين دوستان


قالَ (عليه السلام) : خَيْرُ إخْوانِكَ مَنْ
نَسَبَ ذَنْبَكَ إلَيْهِ.(13)


فرمود: بهترين دوست و برادر، آن فردى است كه
خطاهاى تو را به عهده گيرد و خود را مقصّر بداند.


14- ترک حق


قالَ (عليه السلام) : ما تَرَكَ الْحَقَّ عَزيزٌ
إلاّ ذَلَّ، وَلا أخَذَ بِهِ ذَليلٌ إلاّ عَزَّ.(14)


فرمود: حقّ و حقيقت را هيچ صاحب مقام و عزيزى ترك
و رها نكرد مگر آن كه ذليل و خوار گرديد، همچنين هيچ شخصى حقّ را به اجراء در
نياورد مگر آن كه عزيز و سربلند شده است.


15- مصائب كمرشكن


قالَ (عليه السلام) : مِنَ الْفَواقِرِ الّتى
تَقْصِمُ الظَّهْرَ جارٌ إنْ رأى حَسَنَةً أطْفَأها وَ إنْ رَأى سَيِّئَةً
أفْشاها.(15)


فرمود: يكى از مصائب و ناراحتى هاى كمرشكن، همسايه
اى است كه اگر به او احسان و خدمتى شود آن را پنهان و مخفى دارد و اگر ناراحتى و
اذيّتى متوجّه اش گردد آن را علنى و آشكار سازد.


16- ويژگى شيعيان


قالَ (عليه السلام) لِشيعَتِهِ: أوُصيكُمْ
بِتَقْوَى اللهِ وَالْوَرَعِ فى دينِكُمْ وَالاْجْتِهادِ لِلّهِ، وَ صِدْقِ
الْحَديثِ، وَأداءِ الاْمانَةِ إلى مَنِ ائْتَمَنَكِمْ مِنْ بِرٍّ أوْ فاجِر،
وِطُولِ السُّجُودِ، وَحُسْنِ الْجَوارِ.(16)


به شيعيان و دوستان خود فرمود: تقواى الهى را پيشه
كنيد و در امور دين ورع داشته باشيد، در تقرّب به خداوند كوشا باشيد و در صحبت ها
صداقت نشان دهيد، هركس امانتى را نزد شما نهاد آن را سالم تحويلش دهيد، سجده هاى
خود را در مقابل خداوند طولانى كنيد و به همسايگان خوش رفتارى و نيكى نمائيد.


17- تواضع


قالَ (عليه السلام) : مَنْ تَواضَعَ فِى الدُّنْيا
لاِخْوانِهِ فَهُوَ عِنْدَ اللهِ مِنْ الصِدّيقينَ، وَمِنْ شيعَةِ علىِّ بْنِ أبى
طالِب (عليه السلام)حَقّاً.(17)


فرمود: هركس در دنيا در مقابل دوستان و هم نوعان
خود متواضع و فروتنى نمايد، در پيشگاه خداوند در زُمره صِدّيقين و از شيعيان امام
علىّ (عليه السلام) خواهد بود.


18- برطرف کردن تب


قالَ (عليه السلام) : إنَّهُ يُكْتَبُ لِحُمَّى
الرُّبْعِ عَلى وَرَقَة، وَ يُعَلِّقُها عَلَى الْمَحْمُومِ: «يا نارُكُونى
بَرْداً»، فَإنَّهُ يَبْرَءُ بِإذْنِ اللهِ.(18)


فرمود: كسى كه ناراحتى تب و لرز دارد، اين آيه
شريفه قرآن در «سوره أنبياء، آيه 69» را روى كاغذى بنويسيد و بر گردن او آويزان
نمائيد تا با إذن خداوند متعال بهبود يابد.


19- ياد خدا


قالَ (عليه السلام) : أكْثِرُوا ذِكْرَ اللهِ وَ
ذِكْرَ الْمَوْتِ، وَ تَلاوَةَ الْقُرْآنِ، وَالصَّلاةَ عَلى النَّبىِّ (صلى الله
عليه وآله وسلم)، فَإنَّ الصَّلاةَ عَلى رَسُولِ اللهِ عَشْرُ حَسَنات.(19)


فرمود: ذكر و ياد خداوند متعال، مرگ و حالات آن،
تلاوت و تدبّر قرآن؛ و نيز صلوات و درود فرستاد بر حضرت رسول ـ و اهل بيتش (عليهم
السلام) ـ را زياد و به طور مكرّر انجام دهيد، همانا پاداش صلوات بر آن ها، ده
حسنه و ثواب مى باشد.


20- استفاده از عمر


قالَ (عليه السلام) : إنَّكُمْ فى آجالِ
مَنْقُوصَة وَأيّام مَعْدُودَة، وَالْمَوْتُ يَأتي بَغْتَةً، مَنْ يَزْرَعُ شَرّاً
يَحْصَدُ نِدامَةً.(20)


فرمود: همانا شما انسان ها در يك مدّت و مهلت
كوتاهى به سر مى بريد كه مدّت زمان آن حساب شده و معيّن مى باشد و مرگ، ناگهان و
بدون اطلاع قبلى وارد مى شود و شخص را مى ربايد، پس متوجّه باشيد كه هركس هر مقدار
در عبادت و بندگى و انجام كارهاى نيك تلاش كند ـ فرداى قيامت ـ غبطه مى خورد كه
چرا بيشتر انجام نداده است و كسى كه كار خلاف و گناه انجام دهد پشيمان و سرافكنده
خواهد بود.


21- نماز شب


قالَ (عليه السلام) : إنّ الْوُصُولَ إلَى اللهِ
عَزَّ وَ جَلَّ سَفَرٌ لا يُدْرَكُ إلاّ بِامْتِطاءِ اللَّيْلِ.(21)


فرمود: همانا رسيدن به خداوند متعال و مقامات
عاليه يك نوع سفرى است كه حاصل نمى شود مگر با شب زنده دارى ـ و تلاش در عبادت و
جلب رضايت او در امور مختلف ـ .


22- قضا و قدر


قالَ (عليه السلام) : الْمَقاديرُ الْغالِبَةِ لا
تُدْفَعُ بِالْمُغالَبَةِ، وَ الاْرْزاقُ الْمَكْتُوبَةِ لا تُنالُ بِالشَّرَهِ،
وَ لا تُدْفَعُ بِالاْمْساكِ عَنْها.(22)


فرمود: مقدّراتى كه در انتظار ظهور مى باشد با
زرنگى و تلاش از بين نمى رود و آنچه مقدّر باشد خواهد رسيد، همچنين رزق و روزى
هركس، ثبت و تعيين شده است و با زياده روى در مصرف به جائى نخواهد رسيد؛ و نيز با
نگهدارى هم نمى توان آن را دفع كرد.


23- قلب احمق و عاقل


قالَ (عليه السلام) : قَلْبُ الاْحْمَقِ فى
فَمِهِ، وَفَمُ الْحَكيمِ فى قَلْبِهِ.(23)


فرمود: انديشه أحمق در دهان اوست، وليكن دهان و
سخن عاقل در درون او مى باشد. (يعنى؛ افراد أحمق اوّل حرف مى زنند و سپس در جهت
سود و زيان آن فكر مى كنند، بر خلاف عاقل كه بدون فكر سخن نمى گويد).


24- نسبت مومن با مومن و کافر


قالَ (عليه السلام) : الْمُؤْمِنُ بَرَكَةٌ عَلَى
الْمؤْمِنِ وَ حُجَّةٌ عَلَى الْكافِرِ.(24)


فرمود: وجود شخص مؤمن براى ديگر مؤمنين بركت و سبب
رحمت مى باشد و نسبت به كفّار و مخالفين حجّت و دليل است.


25- سستى در واجبات


قالَ (عليه السلام) : لا يَشْغَلُكَ رِزْقٌ
مَضْمُونٌ عَنْ عَمَل مَفْرُوض.(25)


فرمود: مواظب باش كه طلب روزى ـ كه از طرف خداوند
متعال تضمين شده ـ تو را از كار و اعمالِ واجب باز ندارد (يعنى؛ مواظب باش كه به
جهت تلاش و كار بيش از حدّ نسبت به واجبات سُست و سهل انگار نباشى).


عاق والدين


26- قالَ (عليه السلام) : جُرْأةُ الْوَلَدِ عَلى
والِدِهِ في صِغَرِهِ تَدْعُو إلَى الْعُقُوقِ فى كِبَرِهِ.(26)


فرمود: رو پيدا كردن و جرئ شدن فرزند هنگام طفوليّت
در مقابل پدر، سبب مى شود كه در بزرگى مورد نفرين و غضب پدر قرار گيرد.


27- جمع دو نماز ظهر و عصر


قالَ (عليه السلام) : أجْمِعْ بَيْنَ
الصَّلاتَيْنِ الظُّهْرِ وَالْعَصْرِ، تَرى ما تُحِبُّ.(27)


فرمود: نماز ظهر و عصر را دنباله هم ـ در اوّل وقت
ـ انجام بده، كه در نتيجه آن فقر و تنگ دستى از بين مى رود و به مقصود خود خواهى
رسيد.


28- پارساترين مردم


قالَ (عليه السلام) : أوْرَعُ النّاسِ مَنْ وَقَفَ
عِنْدَ الشُّبْهةِ، أعْبَدُ النّاسِ مَنْ أقامَ الْفَرائِضَ، أزْهَدُ النّاس مَنْ
تَرَكَ الْحَرامَ، أشَدُّ النّاسِ اجْتِهاداً مَنْ تَرَكَ الذُّنُوبَ.(28)


فرمود: پارساترين مردم آن كسى است كه از موارد
گوناگون شبهه و مشكوك اجتناب و دورى نمايد؛ عابدترين مردم آن شخصى است كه قبل از
هر چيز، واجبات الهى را انجام دهد؛ زاهدترين انسان ها آن فردى است كه موارد حرام و
خلاف را مرتكب نشود؛ قوى ترين اشخاص آن شخصى است كه هر گناه و خطائى را ـ در هر
حالتى كه باشد ـ ترك نمايد.


29- شناخت نعمت


قالَ (عليه السلام) : لا يَعْرِفُ النِّعْمَةَ
إلاَّ الشّاكِرُ، وَلا يَشْكُرُ النِّعْمَةَ إلاَّ الْعارِفُ.(29)


فرمود: كسى قدر نعمتى را نمى داند مگر آن كه
شكرگزار باشد و كسى نمى تواند شكر نعمتى را انجام دهد مگر آن كه اهل معرفت باشد.


30- گناه نا بخشوده


قالَ (عليه السلام) : مِنَ الذُّنُوبِ الَّتى لا
يُغْفَرُ قَوْلُ الرَّجُلِ: لَيْتَنى لا أُؤاخِذُ إلاّ بِهذا.(30)


فرمود: بعضى از گناهانى كه آمرزيده نمى شود: خلافى
است كه شخصى انجام دهد و بگويد: اى كاش فقط به همين خلاف عِقاب مى شدم، يعنى؛ گناه
در نظرش ناچيز و ضعيف باشد.


31- بدى نفاق


قالَ (عليه السلام) : بِئْسَ الْعَبْدُ عَبْدٌ
يَكُونُ ذا وَجْهَيْنِ وَ ذالِسانَيْنِ، يَطْرى أخاهُ شاهِداً وَ يَأكُلُهُ
غائِباً، إنْ أُعْطِىَ حَسَدَهُ، وَ إنْ ابْتُلِىَ خَذَلَهُ.(31)


فرمود: بد آدمى است آن كه داراى دو چهره و دو زبان
مى باشد؛ دوست و برادرش را در حضور، تعريف و تمجيد مى كند ولى در غياب و پشت سر،
بدگوئى و مذمّت مى نمايد كه همانند خوردن گوشت هاى بدن او محسوب مى شود، چنين شخص
دو چهره اگر دوستش در آسايش و رفاه باشد حسادت مىورزد و اگر در ناراحتى و سختى
باشد زخم زبان مى زند.


32- نشانه‌ تواضع


قالَ (عليه السلام) : مِنَ التَّواضُعِ السَّلامُ
عَلى كُلِّ مَنْ تَمُرُّ بِهِ، وَ الْجُلُوسُ دُونَ شَرَفِ الْمَجْلِسِ.(32)


فرمود: يكى از نشانه هاى تواضع و فروتنى آن است كه
به هركس برخورد نمائى سلام كنى و در هنگام ورود به مجلس هر كجا، جا بود بنشينى ـ
نه آن كه به زور و زحمت براى ديگران جائى را براى خود باز كنى.


33- نشانه‌ فروتنى


قالَ (عليه السلام) : مَنْ رَضِىَ بِدُونِ
الشَّرَفِ مِنَ الْمَجْلِسِ لَمْ يَزَلِ اللهُ وَ مَلائِكَتُهُ يُصَلُّونَ
عَلَيْهِ حَتّى يَقُومَ، مِنَ التَّواضُعِ السَّلامُ عَلى كُلِّ مَنْ تَمُّرُ
بِهِ.(33)


فرمود: كسى كه متكبّر نباشد و موقع ورود به مجلس
هر كجا جائى بود بنشيند تا زمانى كه حركت نكرده باشد خدا و ملائكه هايش بر او درود
و رحمت مى فرستند؛ از علائم و نشانه هاى تواضع و فروتنى آن است كه به هر شخصى
برخورد نمودى سلام كنى.


34- بدى جدال


قالَ (عليه السلام) : لا تُمارِ فَيَذْهَبُ
بَهاؤُكَ، وَ لا تُمازِحْ فَيُجْتَرَأُ عَلَيْكَ.(34)


فرمود: با كسى جدال و نزاع نكن كه بهاء و ارزش خود
را از دست مى دهى، با كسى شوخى و مزاح ناشايسته و بى مورد نكن وگرنه افراد بر تو
جرىء و چيره خواهند شد.


35- مقدّم داشتن  اطاعت اولياء الهى


قالَ (عليه السلام) : مَنْ آثَرَ طاعَةَ أبَوَىْ
دينِهِ مُحَمَّد وَ عَلىٍّ عَلَيْهِمَاالسَّلام عَلى طاعَةِ أبَوَىْ نَسَبِهِ،
قالَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِهُ: لاَُؤَ ثِرَنَّكَ كَما آثَرْتَنى،
وَلاَُشَرِّفَنَّكَ بِحَضْرَةِ أبَوَىْ دينِكَ كَما شَرَّفْتَ نَفسَكَ بِإيثارِ
حُبِّهِما عَلى حُبِّ أبَوَيْ نَسَبِكَ.(35)


فرمود: كسى كه مقدّم دارد طاعت و پيروى پيغمبر
اسلام حضرت محمّد و اميرالمؤمنين امام علىّ صلوات الله عليهما را بر پيروى از پدر
و مادر جسمانى خود، خداوند متعال به او خطاب مى نمايد: همان طورى كه دستورات مرا
بر هر چيزى مقدّم داشتى، تو را در خيرات و بركات مقدّم مى دارم و تو را همنشين پدر
و مادر دينى يعنى حضرت رسول و امام علىّ عليهماالسّلام مى گردانم، همان طورى كه
علاقه و محبّت ـ عملى و اعتقادى ـ خود را نسبت به آن ها بر هر چيزى مقدّم داشتى.


36- نشانه بى ادب


قالَ (عليه السلام) : لَيْسَ مِنَ الاْدَبِ
إظْهارُ الْفَرَحِ عِنْدَ الْمَحْزُونِ.(36)


فرمود: از ادب ـ و اخلاق انسانى و اسلامى ـ نيست
كه در حضور شخص مصيبت ديده و غمگين، اظهار شادى و سرور كند.


37- افزايش دوستان


قالَ (عليه السلام) : مَنْ كانَ الْوَرَعُ
سَجّيَتَهُ، وَالْكَرَمُ طَبيعَتَهُ، وَالْحِلْمُ خُلَّتَهُ، كَثُرَ صديقُهُ
وَالثَّناءُ عَلَيْهِ.(37)


فرمود: هركس ورع و احتياط در روش زندگيش، بزرگوارى
و سخاوت عادت برنامه اش و صبر و بردبارى برنامه اش باشد؛ دوستانش زياد و تعريف
كنندگانش بسيار خواهند بود.


38- شناخت حقوق ديگران


قالَ (عليه السلام) : أعْرَفُ النّاسِ بِحُقُوقِ
إخْوانِهِ، وَأشَدُّهُمْ قَضاءً لَها، أعْظَمُهُمْ عِنْدَاللهِ شَأناً.(38)


فرمود: هركس حقوق هم نوعان خود را بشناسد و رعايت
كند و مشكلات و نيازمندى هاى آن ها را برطرف نمايد، در پيشگاه خداوند داراى عظمت و
موقعيّتى خاصّى خواهد بود.


39- آبروى امامان


قالَ (عليه السلام) : اِتَّقُوا اللهُ وَ كُونُوا
زَيْناً وَ لا تَكُونُوا شَيْناً، جُرُّوا إلَيْنا كُلَّ مَوَّدَة، وَ اَدْفَعُوا
عَنّا كُلُّ قَبيح، فَإنَّهُ ما قيلَ فينا مِنْ حُسْن فَنَحْنُ أهْلُهُ، وَ ما
قيلَ فينا مِنْ سُوء فَما نَحْنُ كَذلِكَ.(39)


فرمود: تقواى الهى را ـ در همه امور ـ رعايت كنيد،
و زينت بخش ما باشيد و مايه ننگ ما قرار نگيريد، سعى كنيد افراد را به محبّت و
علاقه ما جذب كنيد و زشتى ها را از ما دور نمائيد؛ درباره ما آنچه از خوبى ها
بگويند صحيح است و ما از هر گونه عيب و نقصى مبّرا خواهيم بود.


40- علماى راستين


قالَ (عليه السلام) : يَأتي عُلَماءُ شيعَتِنَاالْقَوّامُونَ
لِضُعَفاءِ مُحِبّينا وَ أهْلِ وِلايَتِنا يَوْمَ الْقِيامَةِ، وَالاْنْوارُ
تَسْطَعُ مِنْ تيجانِهِمْ عَلى رَأسِ كُلِّ واحِد مِنْهُمْ تاجُ بَهاء، قَدِ
انْبَثَّتْ تِلْكَ الاْنْوارُ فى عَرَصاتِ الْقِيامَةِ وَ دُورِها مَسيرَةَ
ثَلاثِمِائَةِ ألْفِ سَنَة.(40)


فرمود: آن دسته از علماء و دانشمندان شيعيان ما كه
در هدايت و رفع مشكلات دوستان و علاقه مندان ما، تلاش كرده اند، روز قيامت در
حالتى وارد صحراى محشر مى شوند كه تاج كرامت بر سر نهاده و نور وى، همه جا را
روشنائى مى بخشد و تمام أهل محشر از آن نور بهره مند خواهند شد.   





1 - اصول كافى: ج 1، ص 519، ح 11.


2 - حديقة الشّيعة: ج 2، ص 194، وافى: ج 4،
ص 177، ح 42.


3 - مستدرك الوسائل: ج 11، ص 183، ح 12690.


4 - تحف العقول: ص 489، س 13، بحارالأنوار:
ج 75، ص 374، ح 26.


5 - مستدرك الوسائل: ج 12، ص 261، ح 14061.


6 - مستدرك الوسائل: ج 8، ص 351، ح 5،
بحارالأنوار: ج 71، ص 198، ح 34.


7 - بحارالأنوار: ج 50، ص 296، ضمن ح 70.


8 - مستدرك الوسائل: ج 12، ص 261،س 15،
بحارالأنوار: ج 75، ص 401، ضمن ح 42.


9 - بحارالأنوار: ج 1، ص 95، ح 27.


10 - تحف العقول: ص 489 س 20، بحارالأنوار:
ج 75، ص 374، ح 33.


11 - بحارالأنوار: ج 68، ص 336، س 21، ضمن ح
22.


12 - تحف العقول: ص 498 س 22، بحارالأنوار:
ج 75، ص 374، ح 35.


13 - بحارالانوار: ج 71، ص 188، ح 15.


14 - تحف العقول: ص 489، س 17، بحارالأنوار:
ج 75، ص 374، ح 24.


15 - بحارالأنوار: ج 75، ص 372، ح 11.


16 - أعيان الشّيعة: ج 2، ص 41، س 30،
بحارالأنوار: ج 75، ص 372، ح 12.


17 - احتجاج طبرسى: ج 2، ص 517، ح 340،
بحارالأنوار: ج 41، ص 55، ح 5.


18 - طب الائمّه سيّد شبّر: ص 331، س 8.


19 - بحارالأنوار: ج 75، ص 372، س 21، ضمن ح
12.


20 - أعيان الشّيعة: ج 2، ص 42، س 2،
بحارالأنوار: ج 75، ص 373، ح 19.


21 - أعيان الشّيعة: ج 2، ص 42، س 29،
بحارالأنوار: ج 75، ص 380، س 1.


22 - أعلام الدّين: ص 313، س 3،
بحارالأنوار: ج 75، ص 379، س 18.


23 - تحف العقول: ص 489، س 8، بحارالأنوار:
ج 75، ص 374، ح 21.


24 - تحف العقول: ص 489، س 7، بحارالأنوار:
ج 75، ص 374، ح 20.


25 - تحف العقول: ص 489، س 9، بحارالأنوار:
ج 75، ص 374، ح 22.


26 - تحف العقول: ص 489، س 14، بحارالأنوار:
ج 75، ص 374، ح 27.


27 - كافى: ج 3، ص 287، ح 6.


28 - أعيان الشّيعة: ج 2، ص 42، س 1،
بحارالأنوار: ج 75، ص 373، ح 18.


29 - أعلام الدّين ديلمى: ص 313، س 3،
بحارالأنوار: ج 75، ص 378، س 16.


30 - غيبة شيخ طوسى: ص 207، ح 176،
بحارالأنوار: ج 50، ص 250، ح 4.


31 - بحارالأنوار: ج 75، ص 373، ح 14.


32 - بحارالأنوار: ج 75 ص 372 ح 9.


33 - بحارالأنوار: ج 78، ص 466، ح 12، به
نقل از تحف العقول.


34 - أعيان الشّيعة: ج 2، ص 41، س 23،
بحارالأنوار: ج 75، ص 370، ح 1.


35 - تفسير الإمام العسكرى (عليه السلام): ص
333، ح 210.


36 - بحارالأنوار: ج 75، ص 374، ح 28.


37 - أعلام الدّين: ص 314، س 7،
بحارالأنوار: ج 75، ص 379، س 22.


38 - احتجاج طبرسى: ج 2، ص 517، ح 340.


39 - بحارالأنوار: ج 75، ص 372، س 18.


40 - تفسير الإمام العسكرى (عليه السلام): ص
345، ح 226.





/ 1