امام عسکرى عليه السلام و تحکيم مرجعيت
آقاى من!
هميشه اين امكان براى من نيست كه خدمت شما مشرّف شوم. پس سخن
چه كسى را بپذيرم و فرمان چه كسى را اطاعت كنم؟...
اين کلامى
است که احمد بن اسحاق خطاب به مولاى خويش امام عسکرى
(عليه السلام) بيان مى کند و چه بسا حرف دل امروز تک تک
شيعيان باشد. واقعا ما که در دوران غيبت امام زمانمان
هستيم، بايد چه کنيم و تکليفمان چيست؟
مسلم است که
شيعيان بايد از نظام استوار اجتماعى برخوردار شوند تا بتوانند
در برابر رخدادها و مبارزهجوئيها توانا باشند. اين نظام، در رهبرى
مرجعيّت تبلور مىيابد؛ بدين معنى كه شيعيان به گرد
محور عالمان الهى واُمَناى وى بر حلال و حرام، جمع مى شوند. از اين
رو بود که در دوران امامعسكرى(عليه السلام)، شالوده نظام مرجعيّت
تحكيم يافت و نقش دانشمندان شيعه، بدين اعتبار كه آنان
وكلا، نوّاب و سفيران امام معصوم(عليه السلام) هستند، برجستگى
ويژهاى پيدا كرد.
روايتهاى
فراوانى از امامعسكرى(عليه السلام) در باره نقش علماى دينى در
بين مردم منتشر شد كه يكى ازآنها همان روايت معروفى است كه امام
عسكرى(عليه السلام) از جدّ خويش، امام صادق(عليه السلام) روايت
كرده اند و در آن آمده است:
آن كسى از
فقيهان که خويشتندار مى باشد و دين خويش را پاسدار
و با هوا وهوس خود ستيزه كار و امر مولاى خويش را فرمانبردار است، پس
بر عموم (مردم) است كه از او تقليد كنند.
از همين رو
دانشمندان هدايت يافته به نور اهل بيت(عليهم السلام)، امور
امّت را در دوران امام يازدهم عهده دار شدند و به ايشان درباره مسائل
مشكلى كه با آنها بر خورد مىكردند، نامه مىنگاشتند و آن حضرت نيز
پاسخهايى به آنها مىنوشت و نامهها را به امضا و توقيع
خويش مهر مىنمود. اين نامهها در نزد علما به تواقيع معروف شد
و برخى از آنها شهرت خاصّى كسب كردند.
به عنوان نمونه، عثمان
بن سعيد عَمرى، يكى از ستونهاى نظام مرجعيّت دردوران امام حسن
عسكرى(عليه السلام) است و ائمه نيز به جايگاه او اشاره
كردهاند. او درنزد شيعيان مقامى والا داشت و امام هادى(عليه
السلام) و امام عسکرى (عليه السلام) پيروان خود را بدو ارجاع
مىداد. چنانكه احمد بن اسحاق قمى گويد:
پس از وفات امام
هادى (عليه السلام) روزى بر امام عسکري(عليه
السلام) وارد شدم و پرسيدم: سرورم! هميشه اين امكان براى من
نيست كه خدمت شما مشرّف شوم. پس سخن چه كسى را بپذيرم و فرمان چه كسى
را اطاعت كنم؟ آن حضرت به من فرمود: اين ابو عمرو، مردى مورد وثوق و
امين است و در زندگى و مرگ مورد اعتماد من است. آنچه به شما گفت، از جانب من
مىگويد و آنچه به شما رساند، از جانب من رسانده است.(1)
عثمان بن سعيد
در کنار برخى از افراد ديگر(2)، از وكلا و نوّاب امام و كسانى بودند
كه اركان نظام مرجعيّت در ميان امّت، بدانها استحكام يافت.
نظام مرجعيّت به منزله شيوهاى در حركت سياسى و راهى استوار
براى دعوت به خدا و سازماندهى مكتبى براى جامعه، قلمداد مىشود. همچنين
اين نظام، مىتواند به وقت بازگشت حكومت به دست اهل آن، نظامى سياسى
براى امّت باشد. اين نظام به دور از غوغاى طايفه گرايى
وعشيرتزدگى است؛ همچنانكه با روح حزب گرايى و گروه گرايى
نيز فاصله دارد. شيعيان همواره در زير سايه اين
تشكّل مكتبى، از دوران ائمهاطهار(عليهم السلام)، زندگى كرده و از
تواناييهاى آن برخوردار بوده است؛ اگر چه برخى عوامل، گاه موجب
توقف آن مىشده واجازه نمىداده است كه اين نظام، در برخى ابعاد به سوى
تكامل مورد نظر خود شتاب گيرد.
بنابر اين،
يکى از خصوصيات عصر امام حسن عسكرى(عليه السلام)،
تحكيم نظام رهبرى مرجعيّت در ميان شيعيان است که هم
اکنون و در عصر غيبت امام دوازدهم، حضرت حجت بن الحسن (عليه السلام)
نيز به عنوان يک از بنيانهاى اصلى نظام رهبرى
شيعه به حساب مى آيد.
منبع: زندگانى امام حسن
عسکرى عليه السلام، آيت الله محمد تقى مدرسي، با
اندكى تلخيص