اشتهاى خربزه و فرود به همراه گلابى - اشتهاى خربزه و فرود به همراه گلابى نسخه متنی

This is a Digital Library

With over 100,000 free electronic resource in Persian, Arabic and English

اشتهاى خربزه و فرود به همراه گلابى - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید












اشتهاى خربزه و فرود به همراه گلابى



حضرت سجّاد زين العابدين به نقل از پدر بزرگوارش - ابا عبداللّه الحسين
سلام اللّه عليهما - حكايت نمايد:


وزى برادرم حسن مجتبى صلوات اللّه عليه مريض شد؛ و چون ناراحتيش برطرف
گرديد، نزد جدّمان رسول خدا صلى الله عليه و آله - كه در مسجد نشسته بود - رفت و
خود را روى سينه آن بزرگوار انداخت و حضرت رسول او را در آغوش گرفت و فرمود: جدّت
، فدايت باد، چه چيز ميل دارى ؟


برادرم گفت : من خربزه مى خواهم .


د را زير بال جبرئيل عليه السلام نهاد و آن را به طرف سقف مسجد حركت داد؛
و جبرئيل عليه السلام پرواز كرد؛ و چون لحظاتى كوتاه سپرى شد بازگشت ، در حالى كه
يك گوشه از پيراهن خود را جمع كرده بود، وقتى نزد حضرت رسول صلى الله عليه و آله
رسيد، دامان خود را گشود و در آن دو خربزه و دو عدد اءنار و دو عدد گلابى و دو عدد
سيب وجود داشت .


پيامبر خدا با ديدن آن ميوه ها تبسّمى نمود و اظهار داشت :


الحمدللّه ، كه خداوند شما را همانند خوبان بنى اسرائيل قرار داد و
برايتان نعمت هاى الهى و ميوه هاى بهشتى فرستاده مى شود.


آن گاه جبرئيل عليه السلام ميوه ها را تحويل امام حسن مجتبى عليه السلام
داد و فرمود: اين ميوه ها را به منزل بِبَر؛ و با جدّت ، پدرت ، مادرت و برادرت
تناول نمائيد.


حضرت مجتبى سلام اللّه عليه ميوه ها را به منزل آورد؛ و هر روز مقدارى از
آن ها را تناول مى كرديم ولى تمام نمى شد تا آن كه رسول خدا رحلت نمود؛ و پس از
اين كه خربزه را ميل كرديم پايان يافت .


و چون حضرت فاطمه زهراء عليها السلام رحلت نمود، انار نيز به پايان رسيد؛
و همين كه اميرالمؤ منين علىّ عليه السلام رحلت نمود، گلابى هم تمام گرديد.


سپس امام حسين عليه السلام افزود:


و هنگامى كه برادرم روزهاى آخر عمرش را سپرى مى نمود، من بر بالين بستر
برادرم امام حسن مجتبى عليه السلام نشسته بودم كه يكى از آن دو سيب تمام شد؛ و در
نهايت يكى ديگر از سيب ها - كه آخرين ميوه بهشتى بود - براى من باقى ماند.(1)




1- مدينة المعاجز : ج 3،
ص 262، ح 882، الثّاقب فى المناقب : ص 53، ح 22.






/ 1