سبطى در آغوش جبرئيل عليه السلام - سبطى در آغوش جبرئيل عليه السلام نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سبطى در آغوش جبرئيل عليه السلام - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید












سبطى در آغوش جبرئيل عليه السلام



عبداللّه بن عبّاس - پسر عموى پيغمبر اسلام و امام علىّ صلوات اللّه و
سلامه عليهما - حكايت نمايد:


روزى در محضر رسول اللّه صلى الله عليه و آله نشسته بوديم ، كه حضرت فاطمه
زهراء عليها السلام با حالت گريه وارد شد.


رسول خدا صلوات اللّه عليه فرمود: دخترم ! چرا گريان هستى ؟


اظهار داشت : اى پدرجان ! امروز حسن و حسين - سلام اللّه عليهما - از منزل
خارج شده اند؛ و تاكنون برنگشته اند و هر كجا به دنبالشان گشتم آن ها را نيافتم .


سپس افزود: و شوهرم علىّ عليه السلام هم ، مدّت پنج روز است كه جهت
كشاورزى از منزل خارج شده و هنوز نيامده است .


در اين بين حضرت رسول صلى الله عليه و آله خطاب به اصحاب كرد - كه در جمع
ايشان ابوبكر و سلمان فارسى و ابوذر حضور داشتند - و فرمود: حركت كنيد و ببينيد
نوران چشمم كجا رفته اند، آن ها را بيابيد و نزد من بياوريد.


حدود هفتاد نفر جهت يافتن آن دو عزيز بسيج شدند؛ وليكن همگى پس از گذشت
ساعتى آمدند و گفتند: آن ها را نيافتيم .


حضرت رسول صلوات اللّه عليه بسيار غمگين و افسرده خاطر شد، پس جلوى مسجد
آمد و دست به دعا بلند نمود و اظهار داشت : خدايا! تو را به حقّ ابراهيم و به حقّ
آدم ، نور چشمانم و ميوه هاى قلب مرا در هر كجا هستند از گزند هر آفتى سالم نگه
دار، يا ارحم الرّاحمين !


و چون دعاى حضرت پايان يافت ، جبرئيل امين عليه السلام فرود آمد و گفت :
يا رسول اللّه ! ناراحت مباش ، حسن و حسين در دنيا و آخرت سالم و گرامى مى باشند؛
و خداوند ملكى را ماءمور نموده تا محافظ آن ها باشد؛ و درحال حاضر در قلعه بنى
نجّار در صحّت و سالم آرميده اند.


له ، با شنيدن اين خبر شادمان و خوشحال گرديد و آن گاه به همراه جبرئيل و
ميكائيل و عدّه اى از اصحاب به طرف حظيره و قلعه بنى نجّار حركت كردند، وقتى وارد
آن قلعه شدند؛ ديدند حسن ، برادرش حسين را در آغوش گرفته و هر دو دست در گردن هم
كرده و به آرامى خوابيده اند.


پس حضرت دو زانو كنار آن عزيزان نشست و مشغول بوسيدن آن ها شد تا آن كه هر
دو بيدار شدند.


بعد از آن حضرت رسول ، حسين را و جبرئيل ، حسن را - كه سلام و صلوات خدا
بر آنان باد - در آغوش گرفته و از قلعه خارج شدند.


و سپس پيغمبر فرمود: هر كه حسن و حسين را دشمن دارد، اهل آتش جهنّم خواهد
بود؛ و هر كه دوستدار آن ها باشد و آن ها را عزيز و گرامى دارد، اهل بهشت خواهد
بود.(1)




1- منتخب طريحى : ص 269،
مدينة المعاجز: ج 3، ص 289، ح 898، بحار: ج 43، ص 302.





/ 1