خضوع حيوانات
روزى از روزها متوكّل عبّاسى به بعضى از اطرافيان خود دستور داد تا چند
حيوان از درّندگان را از جايگاه مخصوصشان - كه در آنجا نگه دارى مى شدند، در حالتى
كه سخت گرسنه باشند - داخل حيات و صحن ساختمان مسكونى او بياورند.
و چون حيوانات درّنده را در آن محلّ آوردند، دستور داد تا حضرت ابوالحسن ،
امام هادى عليه السلام را نيز احضار نمايند.
همين كه حضرت وارد صحن منزل متوكّل گرديد، درب ها را بستند و درّندگان را
با حضرت هادى عليه السلام تنها رها كرده تا آن كه درّندگانِ گرسنه ، او را طعمه
خود قرار دهند.
هنگامى كه حضرت نزديك درّندگان رسيد، تمامى درّندگان ، اطراف حضرت به طور
متواضعانه حلقه زدند و حضرت با دست مبارك خود آن ها را نوازش مى نمود و به همين
منوال ، لحظاتى را در جمع آن حيوانات سپرى نمود؛ و سپس نزد متوكّل رفت و ساعتى را
با يكديگر صحبت و مذاكره كردند.
و چون از نزد متوكّل خارج شد، دو مرتبه نزد درّندگان آمد و همانند مرحله
اوّل درّندگان ، اطراف حضرت اظهار تواضع و فروتنى كرده و حضرت با دست مبارك خويش
يكايك آن ها را نوازش نمود و از نزد آن ها بيرون رفت .
سپس متوكّل هداياى نفيسى را توسّط يكى از مأ مورين خود، براى حضرت روانه
كرد.
بعضى از اطرافيان متوكّل ، به وى گفتند: پسر عمويت ابوالحسن ، هادى نزد
درّندگان رفت و صدمه اى به او نرسيد، تو هم مانند او نزد درّندگان برو و آن ها را
نوازش كن .
متوكّل اظهار داشت : آيا شماها در انتظار مرگ من نشسته ايد؟!
و سپس از تمامى افراد تعهّد گرفت كه اين راز را فاش نگردانند و كسى متوجّه
آن جريان نشود.(1)
1- إ ثبات الهداة : ج 3،
ص 390، ينابيع المودّة : ج 3، ص 129.