غذاى حيوانى - غذاى حيوانى نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

غذاى حيوانى - نسخه متنی

حبيب الله طاهرى

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید












غذاى حيوانى



نيمه شب بود و فضايى معنوى بر آن جمع حاكم شده بود. نور سبزى كه از محراب
مى درخشيد، حال و هوايى ديگرى ايجاد كرده بود. هر كس به كارى مشغول بود. يكى سر بر
سجده گذاشته بود. ديگرى نماز مى خواند. آن طرف تر مردى دعا مى كرد و لرزش ‍ شانه
هايش نشان از چشم اشكبارش داشت .


در اين بين مرد عربى كه تازه وارد مسجد شده بود، دنبال جاى خالى مى گشت تا
بنشيند و اعمال مسجد سهله(1) را انجام دهد. كسى چه مى دانست ، شايد او هم مثل من
مى خواست امام زمانش را ببيند و با نگاه مهربان او، دردهاى نهفته اش را مداوا
نمايد.


مرد عرب تا ديد نزديك محراب پر از جمعيت است ، به عقب برگشت و به صف هاى
فشرده نماز گزاران نگاه كرد. چشمش به جاى خالى اى كه كنار من بود، افتاد. خود را
به من رساند و پرسيد:


- جاى كسى است ؟


- نه .


كنارم نشست و قرآنش را باز كرد. من به نماز ايستادم و او همچنان قرآن مى خواند.
سپس برخاست و نماز خواند. من نيز تسبيح در دست ، صلوات و ذكر فرستادم . پس از مدتى
از من پرسيد: چند وقت است به اين مسجد مى آيى ؟


- حدودا 35 هفته .


- به مرادت نيز رسيده اى ؟


- هنوز نه .


نمى خواستم با او سخن بگويم . آخر مسجد سهله كه جاى حرف زدن نبود. من پاسخ
‌هايى كوتاه مى دادم و او دوباره چيز ديگرى مى پرسيد. ديدم پرسش هاى او مانع
عبادتم مى شود، برخاستم و نماز مستحبى خواندم . تشهد مى خواندم كه ديدم بقچه اش را
باز كرد و ظرف غذايش را بيرون آورد. بوى غذا حواس مرا پرت كرد. مرد عرب منتظر شد
تا نمازم را تمام كردم . سپس رو به من كرد و گفت : برادر، بسم الله .


- نوش جان . بفرما.


- يك لقمه بخور، خوشمزه است .


- نه ، نمى خورم .


چند بار اصرار كرد. سرانجام گفتم :


- اينهايى كه مى خورى ، غذاى حيوانى است . من يازده ماه است ، لب به
غذاهايى كه گوشت و روغن دارد، نزده ام . اگر به خودت سختى ندهى و غذاى حيوانى بخورى
، موفق به ديدار امام زمان (عليه السلام) نخواهى شد. اين را گفتم و به سجده رفتم .
عبايم را بر سر كشيدم تا بوى غذا، اشتهايم را تحريك نكند.


در سجده بودم كه دستى به شانه ام زد و گفت :


- آن چه شنيده اى به اين معناست كه همچون حيوانات غذا نخورى ، به اين كه
غذاى حيوانى نخورى . يعنى به حلال و حرام پاى بند باشى و... .


سر از سجده برداشتم تا از مرد عرب بپرسم ، منظورش چيست ؟ اما او رفته بود.
دو دستى بر سرم كوبيدم و تازه فهميدم او همان كسى بود كه من براى ديدارش به اين جا
مى آمدم .(2)




1- مسجد سهله ، مسجدى
معروف در نزديكى كوفه است كه تمامى پيامبران در آن نماز گزارده اند. نماز و عبادت
در آن مكان بسيار ثواب دارد و دعا در آن جا مستجاب خواهد شد. ر.ك : مفاتيح الجنان
، فضيلت مسجد سهله .


2- سيماى آفتاب ، ص 197.





/ 1