پيشواى خرد؛ الگوى جوان - پيشواى خرد؛ الگوى جوان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

پيشواى خرد؛ الگوى جوان - نسخه متنی

طاها تهامى

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید













پيشواى خرد؛ الگوى جوان








طاها
تهامى










در ولادت امام
محمدباقر عليه‌السلام






فقط خدا





امام صادق ‏عليه
السلام مي‏ فرمايد:
«پدرم، امام محمد باقر
عليه‌السلام همواره مشغول ذکر خدا بود. هنگام خوردن غذا ذکر مي‏گفت.
وقتى با مردم صحبت مي‏کرد از ياد خدا باز نمي‏ماند و کلمه
لا اله الاّ اللَّه همواره بر زبانش جارى بود. سحرگاهان ما را به عبادت و شب‌زنده‌دارى
تا برآمدن آفتاب مي‏خواند.»





افلح، خدمتکار امام
مي‏گويد: با محمد بن على براى انجام مناسک حج، بار سفر
بستم. وقتى نگاه امام به کعبه افتاد، شروع به اشک‌ريختن کرد و با
صداى بلند ‏گريست؛ تا جايى که شگفتى مرا
برانگيخت گفتم: پدر و مادرم به فدايت باد! مردم شما را نگاه
مي‏کنند. اگر ممکن است کمى آهسته‏تر گريه کنيد. امام
فرمود: واى بر تو! چرا صدايم را به گريه بلند نکنم تا
شايد مورد بخشايش و مهرورزى پروردگار قرار گيرم و
فرداى رستاخيز به مهربانى و لطفش درآويزم.



سايه زودگذر
درخت






زندگى
فردى امام‏ عليه‌السلام به‌دور از زيور و زينت
دنيايى بود. اتاق امام بسيار ساده و کوچک بود، هرگز خاطر
خويش را از انديشه در امور دنيايى نمي‏آشفت.
او مي‏فرمود: دنيا را مانند کاروان‌سرايى فروگذار چرا که
پيامبر صلى الله عليه وآله فرموده:



مثل من و دنيا
مثل سوارى است که ساعتى زير سايه درختى فرود
مي‏آيد و برمي‏خيزد و از آن‌جا مي‏رود.



شکافنده دانش ‏ها






بي‏گمان
شخصيت علمى امام باقر عليه‌السلام در دوران حيات او،
بسيار برجسته و محضر او همواره مملو از دانشمندان و دانشورانى بوده
است که در جست‏وجوى سرچشمه دانش بوده‏اند. آن چنان که از کودکى
«شکافنده دانش‏ها» شناخته شده و سرآمد دانشمندان و عالمان روزگار بود تا آن‌جا که
در ستايش دانش او شاعران قصيده‏ها سرودند و نويسندگان، قلم بر
خروارها کاغذ راندند. آوازه دانش امام ‏عليه‌السلام بر تمامى
سرزمين‏هاى اسلامى سايه افکنده بود و مردم، به‌ويژه
دانشوران، شيفته نام و آوازه او بودند و اين شيفتگى در
بين مردم عراق بيش‌تر به چشم مي‏خورد و دوست و دشمن، زبان به
ستايش دانايى او گشوده بودند.



بخشندگي؛
مايه خرسندى






هر چند امام عائله
زياد و زندگى ساده‏اى داشت، ولى بين مردم به
بخشندگى و کرامت مشهور بود. همواره به نيازمند و بي‏نياز
بخشش مي‏کرد و اين رفتار را مايه خرسندى خويش قرار
داده بود. در بخشش‏ها، هميشه شأن و مرتبه افراد را در نظر مي‏گرفت به
اندازه‏اى که نه موجب اسراف و زياده‏روى و نه سبب تحقير و
پايين آمدن شأن آنان شود.



برازنده و
پاکيزه






امام باقر عليه‌السلام
بر رعايت بهداشت فردى تأکيد بسيار داشت. هر چند در آن
دوران، امکانات بهداشتى و پزشکى بسيار محدود بود، در همان
روزگار بسيار بدان اهميت مي‏داد و رعايت آن را به‌
پيروان خويش نيز سفارش مي‏کرد. همواره محاسن خود را حنا
مي‏کرد، لباس‏هاى تميز مي‏پوشيد، و ناخن‏هايش
را همواره کوتاه مي‏کرد. هم‌چنين به مسواک‌زدن اهميت
بسيارى مي‏داد و مي‏فرمود: «اگر مردم مي‏دانستند که
مسواک زدن چه فوايد مهم و فراوانى دارد، آن را حتى در بستر خواب
نيز از خود جدا نمي‏کردند.» امام همواره در محيط‌هاى
عمومى با لباس‏هاى برازنده و تميز حاضر مي‏شد به گونه‌اى
که در مورد ايشان مي‏گفتند: ظاهر او بيشتر به جوانان
مي‏ماند.



امام تازه داماد






يکى از
نکته‌هاى ارزنده و جالب توجه زندگانى امام باقر عليه‌السلام
اهتمام ايشان در جلب محبت افراد خانواده و فراهم‌آوردن لوازم تحکيم
خانواده است.





«حسن زيات
بصري» به همراه يکى از دوستانش به حضور امام شرف‏ياب
مي‏شود. وى پس از ورود به اتاق امام با صحنه‏اى روبه‏رو
مي‏شود که تعجب او و همراهش را بر مي‏انگيزد. او امام و اتاقش
را در حالتى بسيار آراسته ملاقات مي‏کند. به هر حال،
پرسش‏هايش را مطرح مي‏کند و پاسخ مي‏شنود. هنگام برخاستن و خارج
شدن، امام به او مي‏فرمايد: «فردا همراه دوستت نزد من بيا». روز
بعد به منزل امام مي‏آيد، ولى ايشان را در اتاقى
خاکى که فقط حصيرى در آن پهن بود با پشمينه بر تن مي‌يابد.





امام به او فرمود:
«اى برادر بصري! اتاقى را که ديشب مشاهده کردي،
اتاق همسرم بود و اسباب و اثاثيه‏اى هم که در آن بود به او تعلق داشت.
او خودش را براى من زينت کرده بود و من هم بايد خود را براى
او زينت مي‏کردم. بنابراين، گمان بد به دل خويش راه مده»
او گفت: فدايت شوم! سوگند که در مورد شما بدگمان شده بودم، ولى
اينک خدا بدگمانى را از دلم بيرون کرد و دريافتم که
حقيقت، همان است که شما فرموديد».



خدا، عشق، پسر!






نقل است که
يکى از فرزندان ايشان بيمار شده بود و وضع
وخيمى داشت و امام از اين موضوع بسيار ناراحت بود.
سرانجام بيمارى او بهبود نيافت و به مرگ او انجاميد. امام
از درگذشت او بسيار متأثر شد. صداى شيون و زارى اهل خانه
که بلند شد، امام به بالين فرزند خود رفت، ولى لحظاتى بعد با
چهره‏اى گشاده بيرون آمد که موجب تعجب برخى از حاضران شد. در
اين‌باره از ايشان پرسيدند، حضرت فرمود: «ما دوست داريم
آن‏که دوستش داريم (فرزندمان) سلامت باشد، ولى وقتى خواست خدا
در مورد ما نازل شد به آن‌چه او دوست دارد، گردن مي‏نهيم.» امام با
اين رفتار و گفتار نيکو، چارچوب محبت واقعى و اصيل را به
همگان آموخت و يادآور شد که دوستي‏هاى دنيايى
و حتى محبت به فرزند، نبايد مانع فرمان‏بردارى و روى
برتافتن از خواست الهى شود .



جمعه؛ روز انفاق






کمک به محرومان،
نيازمندان و ستم‌ديدگان جامعه، اصل بزرگى در زندگانى امام
باقر عليه‌السلام بود و برطرف‌کردن نيازهاى مادى و
روحى آنان را مهم‏ترين فعاليت‏هاى اجتماعى خود به
شمار مي‏آورد. امام، آنان را دور خود جمع مي‏کرد، سخنانشان را
مي‏شنيد و دردهايشان را شفا مي‏بخشيد.



امام روزهاى
تعطيل به‌ويژه جمعه‏ها را به دستگيرى و انفاق به مستمندان
اختصاص مي‏داد و ديگران را نيز به آن برمي‏انگيخت.
در روايتى از امام صادق‏ عليه‌السلام آمده است: «با وجود
اين‏که پدرم از نظر بنيه مالى ضعيف‏تر از ساير
افراد خاندانش و نيز مخارج زندگي‏اش نيز بيش‌تر از
بقيه بود، ولى در هر روز جمعه به نيازمندان کمک مي‏کرد؛
حتى اگر کمک او به اندازه يک دينار بود و مي‏فرمود: پاداش
صدقه و کمک به نيازمندان در روز جمعه برترى ‌دارد؛ همان‏گونه که روز
جمعه نسبت به ديگر روزهاى هفته داراى برترى است.
ويژگى برجسته امام در دستگيرى از مستمندان اين بود
که هرگز آنان را سائل يا گدا خطاب نمي‏کرد و همواره به ديگران مي‏فرمود:
آنان را به بهترين نام‏هايشان صدا بزنيد».



خوش خلقى






امام از شاد کردن
ديگران خشنود مي‏شد و از زبان جد بزرگوارش رسول اکرم ‏صلى الله
عليه وآله اين روايت را براى مردم مي‏خواند که هر
کس مؤمنى را شاد کند، مرا شاد کرده و هر کس مرا شاد کند، خداى را
خشنود ساخته است و گاه اطرافيان را به شوخي‏هاى ستوده و در حد
اعتدال ـ که موجب سرور و خوشحالى افراد مي‏شود - تشويق
مي‏کرد و به آنها مي‏فرمود:





«همانا خداوند آن کس
را که در ميان جمعى شوخى ستوده مي‏کند دوست مى
دارد.





/ 1