ولتر (voltair)
ولتر با اين كه در ابتدا نظر نادرستى از اسلام داشت اما سپس از نظريات قبلى خويش منصرف شد و در دفاع از اسلام كتابها نوشت. يكى از كسانى كه بر انديشه ولتر در اين رويكرد جديد به اسلام تأثير مهمى گذاشت بولن ويليه است كه شيوه تاريخنگارى علمى را به ولتر آموخت. ولتر پس از نمايش بدفرجام "فناتيسم" كه ادعانامهاى بسيار ناروا عليه پيامبر اسلام بود و در آن بنيانگذار اين دين مورد افترا قرار گرفته بود، بسيارى از كتابهايى را كه درباره اسلام نوشته شده بودفراهم مىآورد و به مطالعه آنها مىپردازد.قرآن دوريه و قرآن جرج سيل را دوباره مىخواند و براى آن كه نظر مخالفان اسلام را نيز بداند "زندگى محمّد[(ص)]" نوشته پريدو و "زندگى محمّد[(ص)]" تأليف گانيه را هم مىخواند و تحقيقات خود را در همه زمينهها: تاريخ پيدايش و گسترش اسلام و تحول علوم دينى مسلمانان و اصول عقايد آنان دنبال مىكند. از مجموع اين مطالعات، محمّد ديگرى مىسازد كه با محمّد فناتيسم هيچگونه همانندى ندارد.
تحسين و تمجيد ولتر از اسلام، اگرچه ديررس بود، ولى او را برانگيخت كه قرآن را به زبان فرانسه ترجمه نمايد و اسلام را دينى فطرى و مبنى بر اصول عقلانى بنامد و در ستايش مسلمانان سخن بگويد. بر اثر اصرار و حقيقتگويى ولتر، شكافى كه قرنها مسيحيان را از مسلمانان جدا مىكرد پر شد. پيامبر اسلام(ص) از صرع و امراض ديگرى كه راويان متعصب و مغرض مسيحى به او نسبت داده بودند مبرا شد و دينش از شمار اديانى كه آنها را ساخته وسوسههاى شيطانى مىدانستند بيرون رفت.
در پى انقلاب درونى كه در ولتر پديد آمد، قضاوت او نيز درباره شخص پيامبر اسلام(ص) كه هميشه مورد عنادش بود تغيير كرد. سال 1763 ميلادى در تاريخ افكار ولتر نقطه عطفى بود. در اين سال بود كه سرانجام تصوير جديدى از حضرت محمّد(ص) و پيروانش در ذهن او ترسيم شد، سپس پيشامدهايى بروز كرد و مشاهده شكنجههايى كه مسيحيان بر يكديگر روا مىداشتند بر خشم او نسبت به مسيحيان متعصب افزود. لذا بر همه فضايل پيروان مسيح يكسره خط بطلان كشيد و حتى شخص عيسى(ع) را مورد طعن و طنز قرار داد.
نخستين كتابى كه ولتر در آن آشكارا دفاع از مسلمانان را بر عهده گرفت "شرعيات مردى شريف" نام داشت.
ولتر در رمان "سادهلوح" كه حاصل سى سال مطالعه او درباره پيغمبر اسلام(ص) و پيروان اوست، چكيده افكار اسلامى خود را به خواننده مىآموزد و اسلام را از بدىها كه در سابق خود او نيز بسيار دربارهاش گفته بود منزّه مىگرداند.
در "گورستان خرافاتِ" ولتر كه همه اديان روى زمين در آن به خاك سپرده مىشوند تنها يك چهره زنده مىدرخشد و آن چهره محمّد(ص)است. نخست شخصيت عيسى(ع) به سختى مورد انتقاد قرار مىگيرد، آنگاه او را با پيامبر اسلام مىسنجد و حضرت محمّد(ص) را در شجاعت و فضيلت و جوانمردى و فراست، در همه چيز، به مراتب برتر و بزرگتر از او مىيابد. وى نخست، قوانين شرع اسلام را مورد تجزيه و تحليل قرار مىدهد، سپس آنها را با قوانين شريعت مسيح مىسنجد و در همه موارد، اسلام را برتر و كاملتر از مسيحيت مىيابد.
به هر حال ولتر در سال 1776 ميلادى به ياد نمايشنامه فناتيسم، نخستين اثر ضد اسلامىاش، آخرين سخن خود را بر زبان آورد كه "من در حق محمّد[(ص)] بسيار بد كردم" و چون برداشتهاى اوليه او از اسلام تحت تأثير نوشتههاى مغرضانه مسيحيان بود از روى خشم مىگفت: "همه كتابهايى را كه تاكنون مسيحيان درباره مسلمانان نوشتهاند بايد بر آتش افكند".
مدافعات بعدى و پيوسته ولتر موجب شد كه پيروان مكتب ماترياليسم هولباخ نيز حق مسلمانان را بازشناسند و آنان را از بهتانهايى كه خود موجب آن بودند منزه گردانند. از اين رو، به سال 1765 ميلادى در مقاله "محمديسم" (= اسلام) و در همان دايرةالمعارف، با استناد به نوشتههاى ولتر، سرگذشت پيامبر را بهگونهاى نوشتند كه با آنچه در سال 1751 ميلادى درباره آن حضرت گفته بودند، اختلاف بسيار داشت.