مسافرى فوق العاده در سفر
امام جعفر صادق عليه السلام در سال 128 هجرى به همراه خانواده و بعضى از
دوستان و پيش خدمتان ، جهت انجام مناسك حجّ عازم مكّه معظّمه گرديد.
ابوبصير گويد: من نيز در كاروان حضرت بودم ؛ و پس از پايان اعمال حجّ عازم
مدينه منوّره شديم . در مسير راه مكّه و مدينه در روستائى به نام ابوا كه آمنه ،
مادر حضرت رسول صلى الله عليه و آله در آنجا مدفون است جهت استراحت فرود آمديم .
و پس از مختصرى استراحت ، غذا آماده شد. سفره را پهن كردند، خود امام جعفر
صادق عليه السلام از اعضا كاروان پذيرائى مى نمود و غذا جلوى افراد مى نهاد.
هنگامى كه مشغول خوردن غذا شديم ، شخصى از طرف همسر آن حضرت وارد شد و
اظهار داشت : ياابن رسول اللّه ! حميده گفت : من در وضعيّت خاصّى قرار گرفته ام و
درد زايمان ، شدّت گرفته است ؛ و چون شما فرموده بوديد كه در اوّلين فرصت گزارش
دهم تا اوّلين ملاقاتِ نوزاد با شما باشد، من نيز چنين كردم .
در اين لحظه ، امام صادق عليه السلام با عجله تمام حركت نمود و به همراه
آن شخص به سوى منزل گاه همسرش ، حميده به راه افتاد.
همه چشم به راه در انتظار بازگشت امام عليه السلام بوديم كه ناگهان ، حضرت
شادمان و خوشحال مراجعت نمود. گفتيم : جان ما فداى شما باد! خداوند همسرتان را به
سلامت نگه دارد، او در چه حالتى است ؟
حضرت با تبسّم فرمود: خداوند متعال نوزادى به ما عطا كرد، كه بهترين خلق
خدا است ؛ و او به هنگام تولّد دست خود را بر زمين نهاد و سر به سوى آسمان بلند
نمود و شهادت به وحدانيّت خداوند سبحان داد، كه اين خود نشانه امامت او مى باشد و
سوگند به خداى يكتا، كه او امام و پيشواى شما بعد از من مى باشد.
ابوبصير گويد: در اين رابطه تقاضا كردم تا توضيح بيشترى دهد؟
و حضرت فرمود: در آن شبى كه نطفه اين نوزاد منعقد گرديد، لحظاتى قبل از آن
، شخصى نزد من آمد و ظرفى كه در آن شربتى سفيد، شيرين ، گوارا و خنك بود، به دستم
داد؛ و همين كه من مقدارى از آن شربت را آشاميدم ، آن شخص دستور داد تا با همسرم
حميده هم بستر شوم .
پس با شادمانى و علم بر اين كه چه خواهد شد، كنار همسرم رفتم و پس از هم
بستر شدن با او، نطفه اين نوزاد در همان شب منعقد گرديد.
سپس حضرت در ادامه فرمايش خود فرمود: نطفه هر امامى اين چنين منعقد مى
گردد؛ و چون چهل روز بر آن بگذرد، خداوند ملكى را مبعوث مى نمايد تا بر بازوى
راستش بنويسد:
و تمّت كلمة ربّك صدقا و عدلا لامبدّل لكلماته (1).
و پس از آن كه هنگام ولادت فرا برسد و نوزاد به دنيا آيد، دست بر زمين
گذارد و سر به سمت آسمان بلند كند؛ و در آن لحظه مَلَكى از طرف خداوند عزّوجل
نوزاد را با نام و نام پدر آوا مى دهد، كه ثابت و پايدار باش ، تو را براى امرى
مهمّ آفريده ام ، تو امين و خليفه من هستى ، رحمت من شامل دوستانت مى باشد و
دشمنانت را به دردناك ترين عقاب عذاب مى كنم ؛ گرچه آن ها در دنيا غرق نعمت و رفاه
باشند.
و چون سخن ملك پايان يابد، نوزاد شهادت به يگانگى خداوند مى دهد؛ و پس از
آن خداوند تمام علوم را به او عطا مى نمايد و مقدّر مى گرداند تا در هر شب قدر ملك
روح با او ملاقات نمايد.
ابوبصير افزود: خدمت حضرتش عرضه داشتم كه آيا ملك روح ، همان جبرئيل عليه
السلام است ؟
حضرت فرمود: خبر، عظمت ملك روح از تمام ملائكه بالاتر و عظيم تر است ؛ و
خداوند مى فرمايد: تنزّل الملائكة والرّوح فيها (2)؛ در شب قدر، ملائكه به همراه
روح نازل مى شوند.(3)
1-سوره انعام : آيه 115.
2-سوره قدر: آيه 4.
3-محاسن برقى : ج 2، ص
314، ح 32، بصائرالدّرجات : ج 9، ب 19، ص 129، بحارالا نوار: ج 48، ص 2 5، حليّة
الا برار: ج 4، ص 196، ح 2.