چهل حديث - چهل حديث نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

چهل حديث - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید












چهل حديث



1- در پناه خداوند


قالَ الاْمامُ عَلىّ بنُ الْحسَين، زَيْنُ
الْعابدين (عَلَيْهِ السَّلام) :


ثَلاثٌ مَنْ كُنَّ فيهِ مِنَ الْمُؤمِنينَ كانَ في
كَنَفِ اللّهِ، وَأظَلَّهُ اللّهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ في ظِلِّ عَرْشِهِ، وَآمَنَهُ
مِنْ فَزَعِ الْيَوْمِ الاْكْبَرِ: مَنْ أَعْطى النّاسَ مِنْ نَفْسِهِ ما هُوَ
سائِلهُم لِنَفْسِهِ، ورَجُلٌ لَمْ يَقْدِمْ يَداً وَرِجْلاً حَتّى يَعْلَمَ
أَنَّهُ فى طاعَةِ اللّهِ قَدِمَها أَوْ فى مَعْصِيَتِهِ، وَرَجُلٌ لَمْ يَعِبْ
أخاهُ بِعَيْب حَتّى يَتْرُكَ ذلكَ الْعِيْبَ مِنْ نَفْسِهِ.(1)


امام سجاد(عليه اسلام) فرمود: سه حالت و خصلت در
هر يك از مؤمنين باشد در پناه خداوند خواهد بود و روز قيامت در سايه رحمت عرش الهى
مى باشد و از سختى ها و شدايد صحراى محشر در امان است:


اوّل آن كه در كارگشائى و كمك به نيازمندان و
درخواست كنندگان دريغ ننمايد.


دوّم آن كه قبل از هر نوع حركتى بينديشد كه كارى
را كه مى خواهد انجام دهد يا هر سخنى را كه مى خواهد بگويد آيا رضايت و خوشنودى
خداوند در آن است يا مورد غضب و سخط او مى باشد.


سوّم قبل از عيب جوئى و بازگوئى عيب ديگران، سعى
كند عيب هاى خود را برطرف نمايد.


2- موجبات نجات انسان


قالَ(عليه السلام): ثَلاثٌ مُنْجِياتٌ
لِلْمُؤْمِن: كَفُّ لِسانِهِ عَنِ النّاسِ وَ اغْتِيابِهِمْ، وَ إشْغالُهُ
نَفْسَهُ بِما يَنْفَعُهُ لاِخِرَتِهِ وَ دُنْياهُ، وَ طُولُ الْبُكاءِ عَلى
خَطيئَتِهِ.(2)


فرمود: سه چيز موجب نجات انسان خواهد بود: بازداشت
زبان از بدگوئى و غيبت مردم، خود را مشغول به كارهائى كردن كه براى آخرت و دنيايش
مفيد باشد.


و هميشه بر خطاها و اشتباهات خود گريان و ناراحت
باشد.


3- کمال مسلمانى


قالَ(عليه السلام): أرْبَعٌ مَنْ كُنَّ فيهِ كَمُلَ
إسْلامُهُ، وَ مَحَصَتْ ذُنُوبُهُ، وَ لَقِيَ رَبَّهُ وَ هُوَ عَنْهُ راض: وِقاءٌ
لِلّهِ بِما يَجْعَلُ عَلى نَفْسِهِ لِلنّاس، وَ صِدْقُ لِسانِه مَعَ النّاسِ، وَ
الاْسْتحْياء مِنْ كُلِّ قَبِيح عِنْدَ اللّهِ وَ عِنْدَ النّاسِ، وَ حُسْنُ
خُلْقِهِ مَعَ أهْلِهِ.(3)


فرمود: هركس داراى چهار خصلت باشد، ايمانش كامل،
گناهانش بخشوده خواهد بود، و در حالتى خداوند را ملاقات مى كند كه از او راضى و
خوشنود است:


 1 ـ خصلت خودنگهدارى و تقواى الهى به طورى كه
بتواند بدون توقّع و چشم داشتى، نسبت به مردم خدمت نمايد.


2 ـ راست گوئى و صداقت نسبت به مردم در تمام موارد
زندگى.


3 ـ حيا و پاكدامنى نسبت به تمام زشتى هاى شرعى و
عرفى.


4 ـ خوش اخلاقى و خوش برخوردى با اهل و عيال خود.


4- اهميت خير خواهى و محاسبه



قالَ(عليه السلام): يَا ابْنَ آدَم، إنَّكَ لا
تَزالُ بَخَيْر ما دامَ لَكَ واعِظٌ مِنْ نَفْسِكَ، وَما كانَتِ الْمُحاسَبَةُ
مِنْ هَمِّكَ، وَما كانَ الْخَوْفُ لَكَ شِعاراً.(4)


فرمود: اى فرزند آدم، تا آن زمانى كه در درون خود
واعظ و نصيحت كننده اى دلسوز داشته باشى، و در تمام امور بررسى و محاسبه كارهايت
را اهميّت دهى، و در تمام حالات ـ از عذاب الهى ـ ترس و خوف داشته باشى؛ در خير و
سعادت خواهى بود.


5- حق شکم


قالَ(عليه السلام): وَ أمّا حَقُّ بَطْنِكَ فَأنْ
لا تَجْعَلْهُ وِعاءً لِقَليل مِنَ الْحَرامِ وَ لا لِكَثير، وَ أنْ تَقْتَصِدَ
لَهُ فِى الْحَلالِ.(5)


فرمود: حقّى كه شكم بر تو دارد اين است كه آن را
ظرف چيزهاى حرام ـ چه كم و چه زياد ـ قرار ندهى و بلكه در چيزهاى حلال هم صرفه
جوئى كنى و به مقدار نياز استفاده نمائى.


6- مشتاق بهشت


قالَ(عليه السلام): مَنِ اشْتاقَ إلى الْجَنَّةِ
سارَعَ إلى الْحَسَناتِ وَسَلا عَنِ الشَّهَواتِ، وَمَنْ أشْفَقَ مِنَ النارِ
بادَرَ بِالتَّوْبَةِ إلى اللَّهِ مِنْ ذُنُوبِهِ وَراجَعَ عَنِ الْمَحارِمِ.(6)


فرمود: كسى كه مشتاق بهشت باشد در انجام كارهاى
نيك، سرعت مى نمايد و شهوات را زير پا مى گذارد؛ و هركس از آتش قيامت هراسناك باشد
به درگاه خداوند توبه مى كند و از گناهان و كاهاى زشت دورى مى جويد.


7- دست نياز به سوى مردم


قالَ(عليه السلام): طَلَبُ الْحَوائِجِ إلىَ
النّاسِ مَذَلَّةٌ لِلْحَياةِ وَمَذْهَبَةٌ لِلْحَياءِ، وَاسْتِخْفافٌ بِالْوَقارِ
وَهُوَ الْفَقْرُ الْحاضِرِ، وَقِلَّةُ طَلَبِ الْحَوائِجِ مِنَ النّاسِ هُوَ الْغِنَى
الْحاضِر.(7)


فرمود: دست نياز به سوى مردم دراز كردن، سبب ذلّت
و خوارى در زندگى و در معاشرت خواهد بود.


و نيز موجب از بين رفتن حياء و ناچيز شدن شخصيت
خواهد گشت به طورى كه هميشه احساس نياز و تنگ دستى نمايد. و هرچه كمتر به مردم رو
بيندازد و كمتر درخواست كمك نمايد بيشتر احساس خودكفائى و بى نيازى خواهد داشت.


8- كنترل اعضاء


قالَ(عليه السلام): اَلْخَيْرُ كُلُّهُ صِيانَةُ
الاْنْسانِ نَفْسَهُ.(8)


فرمود: سعادت و خوشبختى انسان در حفظ و كنترل
اعضاء و جوارح خود از هرگونه كار زشت و خلاف است.


9- بزرگان دنيا و آخرت


قالَ(عليه السلام): سادَةُ النّاسِ فى الدُّنْيا
الأَسْخِياء، وَ سادَةُ الناسِ في الآخِرَةِ الاْتْقياءِ.(9)


فرمود: در اين دنيا سرور مرد، سخاوتمندان هستند؛
ولى در قيامت سيّد و سرور مردم، پرهيزكاران خواهند بود.


10- ازدواج براى خدا


قالَ(عليه السلام): مَنْ زَوَّجَ لِلّهِ، وَ وَصَلَ
الرَّحِمَ تَوَّجَهُ اللّهُ بِتاجِ الْمَلَكِ يَوْمَ الْقِيامَةِ.(10)


فرمود: هركس براى رضا و خوشنودى خداوند ازدواج
نمايد و با خويشان خود صله رحم نمايد، خداوند او را در قيامت مفتخر و سربلند مى
گرداند.


11- ديدار دوستان


قالَ(عليه السلام): مَنْ زارَ أخاهُ فى اللّهِ
طَلَباً لاِنْجازِ مَوْعُودِ اللّهِ، شَيَّعَهُ سَبْعُونَ ألْفَ مَلَك، وَهَتَفَ
بِهِ هاتِفٌ مِنْ خَلْف ألاطِبْتَ وَطابَتْ لَكَ الْجَنَّةُ، فَإذا صافَحَهُ
غَمَرَتْهُ الرَّحْمَةُ.(11)


فرمود: هركس به ديدار دوست و برادر خود برود و
براى رضاى خداوند او را زيارت نمايد به اميد آن كه به وعده هاى الهى برسد، هفتاد
هزار فرشته او را همراه و مشايعت خواهند كرد، همچنين مورد خطاب قرار مى گيرد كه از
آلودگى ها پاك شدى و بهشت گوارايت باد. پس چون با دوست و برادر خود دست دهد و
مصافحه كند مورد رحمت قرار خواهد گرفت.


12- قبول عُذر


قالَ(عليه السلام): إنْ شَتَمَكَ رَجُلٌ عَنْ
يَمينِكَ، ثُمَّ تَحَوَّلَ إلى يَسارِكَ فَاعْتَذَرَ إلَيْكَ فَاقْبَلْ مِنْهُ.(12)


فرمود: چنانچه شخصى تو را بدگويى كند، و سپس
برگردد و پوزش طلبد، عذرخواهى و پوزش او را پذيراباش.


13- بدى و ضرر گناه


قالَ(عليه السلام): عَجِبْتُ لِمَنْ يَحْتَمى
مِنَ الطَّعامِ لِمَضَرَّتِهِ، كَيْفَ لايَحْتَمى مِنَ الذَّنْبِ لِمَعَرَّتِهِ.(13)


فرمود: تعجّب دارم از كسى كه نسبت به تشخيص خوب و
بد خوراكش اهتمام مىورزد كه مبادا ضررى به او برسد، چگونه نسبت به گناهان و ديگر
كارهايش اهميّت نمى دهد، و نسبت به مفاسد دنيائى، آخرتى روحى، فكرى، اخلاقى و...
بى تفاوت است.


14- اطعام مؤمن


قالَ(عليه السلام): مَنْ أطْعَمَ مُؤْمِناً مِنْ
جُوع أطْعَمَهُ اللّهُ مِنْ ثِمارِ الْجَنَّةِ، وَمَنْ سَقى مُؤْمِناً مِنْ ظَمَأ
سَقاهُ اللّهُ مِنَ الرَّحيقِ الْمَخْتُومِ، وَمَنْ كَسا مُؤْمِناً كَساهُ اللّهُ
مِنَ الثّيابِ الْخُضْرِ.(14)


فرمود: هركس مؤمن گرسنه اى را طعام دهد خداوند او
را از ميوه هاى بهشت اطعام مى نمايد، و هر كه تشنه اى را آب دهد خداوند از چشمه
گواراى بهشتى سيرآبش مى گرداند، و هركس برهنه اى را لباس بپوشاند خداوند او را از
لباس سبز بهشتى ـ كه بهترين نوع و رنگ مى باشد ـ خواهد پوشاند.


15- عقول ناقصه و دين


قالَ(عليه السلام): إنَّ دينَ اللّهِ لايُصابُ
بِالْعُقُولِ النّاقِصَةِ، وَالاْراءِ الْباطِلَةِ، وَالْمَقاييسِ الْفاسِدَةِ،
وَلايُصابُ إلاّ بِالتَّسْليمِ، فَمَنْ ـ سَلَّمَ لَنا سَلِمَ، ومَنِ اهْتَدى بِنا
هُدِىَ، وَمَنْ دانَ بِالْقِياسِ وَالرَّأْىِ هَلَكَ.(15)


فرمود: به وسيله عقل ناقص و نظريه هاى باطل، و
مقايسات فاسد و بى اساس نمى توان احكام و مسائل دين را به دست آورد؛ بنابراين تنها
وسيله رسيدن به احكام واقعى دين، تسليم محض مى باشد؛ پس هركس در مقابل ما اهل بيت
تسليم باشد از هر انحرافى در امان است و هر كه به وسيله ما هدايت يابد خوشبخت
خواهد بود. و شخصى كه با قياس و نظريات شخصى خود بخواهد دين اسلام را دريابد، هلاك
مى گردد.


16- دنيا و آخرت


قالَ(عليه السلام): الدُّنْيا سِنَةٌ،
وَالاْخِرَةُ يَقْظَةٌ، وَنَحْنُ بَيْنَهُما أضْغاثُ أحْلامِ.(16)


فرمود: دنيا همچون نيمه خواب (چرت) است و آخرت
بيدارى مى باشد و ما در اين ميان رهگذر، بين خواب و بيدارى به سر مى بريم.


17- کار وکسب در شهر


قالَ(عليه السلام): مِنْ سَعادَةِ الْمَرْءِ أنْ
يَكُونَ مَتْجَرُهُ فى بِلادِهِ، وَيَكُونَ خُلَطاؤُهُ صالِحينَ، وَتَكُونَ لَهُ
أوْلادٌ يَسْتَعينُ بِهِمْ.(17)


فرمود: از سعادت مرد آن است كه در شهر خود كسب و
تجارت نمايد و شريكان و مشتريانش افرادى صالح و نيكوكار باشند، و نيز داراى
فرزندانى باشد كه كمك حال او باشند.


18- آيات الهى


قالَ(عليه السلام): آياتُ الْقُرْآنِ خَزائِنُ
الْعِلْمِ، كُلَّما فُتِحَتْ خَزانَةٌ، فَيَنْبَغى لَكَ أنْ تَنْظُرَ ما فيها.(18)


فرمود: هر آيه اى از قرآن، خزينه اى از علوم
خداوند متعال است، پس هر آيه را كه مشغول خواندن مى شوى، در آن دقّت كن كه چه مى
يابى.


ختم قرآن در مکه


19- قالَ(عليه السلام): مَنْ خَتَمَ الْقُرْآنَ
بِمَكَّة لَمْ يَمُتْ حَتّى يَرى رَسُولَ اللّهِ (صلى الله عليه وآله وسلم)،
وَيَرَى مَنْزِلَهُ فى الْجَنَّةِ.(19)


فرمود: هر كه قرآن را در مكّه مكرّمه ختم كند، نمى
ميرد مگر آن كه حضرت رسول اللّه (صلى الله عليه وآله وسلم)؛ و نيز جايگاه خود را
در بهشت رؤيت مى نمايد.


20- حج


قال(عليه السلام): يا مَعْشَرَ مَنْ لَمْ يَحِجَّ
اسْتَبْشَرُوا بِالْحاجِّ إذا قَدِمُوا فَصافِحُوهُمْ وَعَظِّمُوهُمْ، فَإنَّ
ذلِكَ يَجِبُ عَلَيْكُمْ تُشارِكُوهُمْ فى الاْجْرِ.(20)


فرمود: شماهائى كه به مكّه نرفته ايد و در مراسم
حجّ شركت نكرده ايد، بشارت باد شماها را به آن حاجيانى كه بر مى گردند، با آن ها ـ
ديدار و ـ مصافحه كنيد تا در پاداش و ثواب حجّ آن ها شريك باشيد.


21- رضا به مقدّرات الهى


قالَ(عليه السلام): الرِّضا بِمَكْرُوهِ
الْقَضاءِ، مِنْ أعْلى دَرَجاتِ الْيَقينِ.(21)


فرمود: شادمانى و راضى بودن به سخت ترين مقدّرات
الهى از عالى ترين مراتب ايمان و يقين خواهد بود.


22- حلم و صبر


قالَ(عليه السلام): ما مِنْ جُرْعَة أَحَبُّ إلى
اللّهِ مِنْ جُرْعَتَيْنِ: جُرْعَةُ غَيْظ رَدَّها مُؤْمِنٌ بِحِلْم، أَوْ
جُرْعَةُ مُصيبَة رَدَّها مُؤْمِنٌ بِصَبْر.(22)


فرمود: نزد خداوند متعال حالتى محبوب تر از يكى از
اين دو حالت نيست: حالت غضب و غيظى كه مؤمن با بردبارى و حلم از آن بگذرد و ديگرى
حالت بلا و مصيبتى كه مؤمن آن را با شكيبائى و صبر بگذراند.


23- عيب جوئى


قالَ(عليه السلام): مَنْ رَمَى النّاسَ بِما
فيهِمْ رَمَوْهُ بِما لَيْسَ فيِهِ.(23)


فرمود: هركس مردم را عيب جوئى كند و عيوب آنان را
بازگو نمايد و سرزنش كند، ديگران او را متهّم به غير واقعيّات مى كنند.


24- هم نشينى با صالحان


قالَ(عليه السلام): مُجالَسَةُ الصَّالِحيِنَ
داعِيَةٌ إلى الصَّلاحِ، وَ أَدَبُ الْعُلَماءِ زِيادَةٌ فِى الْعَقْلِ.(24)


فرمود: هم نشينى با صالحان انسان را به سوى صلاح و
خير مى كشاند؛ و معاشرت و هم صحبت شدن با علماء، سبب افزايش شعور و بينش مى باشد.


25- قلب حزين و بنده شكرگذار


قالَ(عليه السلام): إنَّ اللّهَ يُحِبُّ كُلَّ
قَلْب حَزين، وَ يُحِبُّ كُلَّ عَبْد شَكُور.(25)


فرمود: همانا خداوند مهربان دوست دارد هر قلب حزين
و غمگينى را (كه در فكر نجات و سعادت خود باشد)؛ و نيز هر بنده شكرگذارى را دوست
دارد.


26- زبان آدمى


قالَ(عليه السلام): إنَّ لِسانَ ابْنَ آدَم
يَشْرُفُ عَلى جَميعِ جَوارِحِهِ كُلَّ صَباح فَيَقُولُ: كَيْفَ أصْبَحْتُمْ؟


فَيَقُولُونَ: بِخَيْر إنْ تَرَكْتَنا، إنَّما
نُثابُ وَ نُعاقَبُ بِكَ.(26)


فرمود: هر روز صبحگاهان زبان انسان بر تمام اعضاء
و جوارحش وارد مى شود و مى گويد: چگونه ايد؟ و در چه وضعيّتى هستيد؟ جواب دهند:
اگر تو ما را رها كنى خوب و آسوده هستيم، چون كه ما به وسيله تو مورد ثواب و عقاب
قرار مى گيريم.


27- زحمت براى آخرت


قالَ(عليه السلام): ما تَعِبَ أوْلِياءُ اللّهُ
فِى الدُّنْيا لِلدُّنْيا، بَلْ تَعِبُوا فِى الدُّنْيا لِلاْخِرَةِ.(27)


فرمود: دوستان و اولياء خدا در فعاليّت هاى دنيوى
خود را براى دنيا به زحمت نمى اندازند و خود را خسته نمى كنند بلكه براى آخرت زحمت
مى كِشند.


28- طلب علم


قالَ(عليه السلام): لَوْ يَعْلَمُ النّاسُ ما فِى
طَلَبِ الْعِلْمِ لَطَلَبُوهُ وَ لَوْبِسَفْكِ الْمُهَجِ وَ خَوْضِ اللُّجَجِ.(28)


فرمود: چنانچه مردم منافع و فضايل تحصيل علوم را
مى دانستند هر آينه آن را تحصيل مى كردند گرچه با ريخته شدن و يا فرو رفتن زير آب
ها در گرداب هاى خطرناك باشد.


29- عظمت خدا


قال(عليه السلام): لَوِ اجْتَمَعَ أهْلُ السّماءِ
وَ الاْرْضِ أنْ يَصِفُوا اللّهَ بِعَظَمَتِهِ لَمْ يَقْدِرُوا.(29)


فرمود: چنانچه تمامى اهل آسمان و زمين گِرد هم
آيند و بخواهند خداوند متعال را در جهت عظمت و جلال توصيف و تعريف كنند، قادر
نخواهند بود.



30- پاکدامنى و معرفت به خدا


قالَ(عليه السلام): ما مِنْ شَيْىء أحبُّ إلى
اللّهِ بَعْدَ مَعْرِفَتِهِ مِنْ عِفَّةِ بَطْن وَفَرْج، وَما شَيْىءٌ أَحَبُّ إلى
اللّهِ مِنْ أنْ يُسْألَ.(30)


فرمود: بعد از معرفت به خداوند چيزى محبوب تر از
دور نگه داشتن شكم و عورت ـ از آلودگى ها و هوسرانى ها و گناهان ـ نيست، و نيز
محبوبترين كارها نزد خداوند مناجات و درخواست نيازمنديها به درگاهش مى باشد.


31- پاکدامنى


قالَ(عليه السلام): إنَّ أفْضَلَ الْجِهادِ
عِفَّةُ الْبَطْنِ وَالْفَرْجِ.(31)


فرمود: با فضيلت ترين ومهمترين مجاهدت ها، عفيف
نگه داشتن شكم و عورت است ـ از چيزهاى حرام و شبهه ناك .


32- مرگ


قالَ(عليه السلام): إبْنَ آدَم إنَّكَ مَيِّتٌ
وَمَبْعُوثٌ وَمَوْقُوفٌ بَيْنَ يَدَىِ اللّهِ عَزَّ وَ جَلّ مَسْؤُولٌ، فَأعِدَّ
لَهُ جَواباً.(32)


فرمود: اى فرزند آدم! (اى انسان! تو) خواهى مُرد و
سپس محشور مى شوى و در پيشگاه خداوند متعال جهت سؤال و جواب احضار خواهى شد، پس
جوابى (قانع كننده و صحيح در مقابل سؤال ها) مهيّا و آماده كن.


33- نظر كردن مؤمن به صورت برادرش


قالَ(عليه السلام): نَظَرُ الْمُؤْمِنِ فِى وَجْهِ
أخِيهِ الْمُؤْمِنِ لِلْمَوَدَّةِ وَالْمَحَبَّةِ لَهُ عِبادَة.(33)


فرمود: نظر كردن مؤمن به صورت برادر مؤمنش از روى
علاقه و محبّت عبادت است.


34- همراهى با فاسق


قالَ(عليه السلام): إيّاكَ وَمُصاحَبَةُ
الْفاسِقِ، فَإنّهُ بائِعُكَ بِأكْلَة أَوْ أقَلّ مِنْ ذلِكَ وَإيّاكَ
وَمُصاحَبَةُ الْقاطِعِ لِرَحِمِهِ فَإنّى وَجَدْتُهُ مَلْعُوناً فى كِتابِ
اللّهِ.(34)


فرمود: بر حذر باش از دوستى و همراهى با فاسق چون
كه او به يك لقمه نان و چه بسا كمتر از آن هم، تو را مى فروشد؛ و مواظب باش از
دوستى و صحبت كردن با كسى كه قاطع صله رحم مى باشد چون كه او را در كتاب خدا ملعون
يافتم.


35- مشكل ترين لحظات انسان


قالَ(عليه السلام): أشَدُّ ساعاتِ ابْنِ آدَم
ثَلاثُ ساعات: السّاعَةُ الَّتى يُعايِنُ فيها مَلَكَ الْمَوْتِ، وَالسّاعَةُ
الَّتى يَقُومُ فيها مِنْ قَبْرِهِ، وَالسَّاعَةُ الَّتى يَقِفُ فيها بَيْنَ
يَدَيِ الله تَبارَكَ وَتَعالى، فَإمّا الْجَنَّةُ وَإمّا إلَى النّارِ.(35)


فرمود: مشكل ترين و سخت ترين لحظات و ساعات دوران
ها براى انسان، سه مرحله است:


1 ـ آن موقعى كه عزرائيل بر بالين انسان وارد مى
شود و مى خواهد جان او را برگيرد.


2 ـ آن هنگامى كه از درون قبر زنده مى شود و در
صحراى محشر به پا مى خيزد.


3 ـ آن زمانى كه در پيشگاه خداوند متعال ـ جهت
حساب و كتاب و بررسى اعمال ـ قرار مى گيرد و نمى داند راهى بهشت و نعمت هاى جاويد
مى شود و يا راهى دوزخ و عذاب دردناك خواهد شد.


36- عصر ظهور


قالَ(عليه السلام): إذا قامَ قائِمُنا أذْهَبَ
اللّهُ عَزَوَجَلّ عَنْ شيعَتِنا الْعاهَةَ، وَ جَعَلَ قُلُوبَهُمْ كُزُبُرِ
الْحَديدِ، وَجَعَلَ قُوَّةَ الرَجُلِ مِنْهُمْ قُوَّةَ أرْبَعينَ رَجُلاً.(36)


فرمود: هنگامى كه قائم ما ( حضرت حجّت، روحى له
الفداء و عجّ) قيام و خروج نمايد خداوند بلا و آفت را از شيعيان و پيروان ما بر مى
دارد ودل هاى ايشان را همانند قطعه آهن محكم مى نمايد، و نيرو و قوّت هر يك از
ايشان به مقدار نيروى چهل نفر ديگران خواهد شد.


37- کارکردن براى آخرت


قالَ(عليه السلام): عَجَباً كُلّ الْعَجَبِ لِمَنْ
عَمِلَ لِدارِ الْفَناءِ وَتَرَكَ دارَ الْبقاء.(37)


فرمود: بسيار عجيب است از كسانى كه براى اين دنياى
زودگذر و فانى كار مى كنند و خون دل مى خورند ولى آخرت را كه باقى و ابدى است رها
و فراموش كرده اند.


قطع طَمَع از اموال ديگران


38- قالَ(عليه السلام): رَأْيْتُ الْخَيْرَ
كُلَّهُ قَدِ اجْتَمَعَ فِى قَطْعِ الطَّمَعِ عَمّا فِى أيْدِى النّاسِ.(38)


فرمود: تمام خيرات و خوبى هاى دنيا و آخرت را در
چشم پوشى و قطع طَمَع از زندگى و اموال ديگران مى بينم (يعنى قناعت داشتن).


39- اهميت عقل


قالَ(عليه السلام): مَنْ لَمْ يَكُنْ عَقْلُهُ
أكْمَلَ ما فيهِ، كانَ هَلاكُهُ مِنْ أيْسَرِ ما فيهِ.(39)


فرمود: كسى كه بينش و عقل خود را به كمال نرساند ـ
و در رُكود فكرى و فرهنگى بسر برد ـ به سادگى در هلاكت و گمراهى و سقوط قرار خواهد
گرفت.


40- معرفت و كمال دين


قالَ(عليه السلام): إنَّ الْمَعْرِفَةَ، وَكَمالَ
دينِ الْمُسْلِمِ تَرْكُهُ الْكَلامَ فيما لايُغْنيهِ، وَقِلَّةُ ريائِهِ،
وَحِلْمُهُ، وَصَبْرُهُ، وَحُسْنُ خُلْقِهِ.(40)


فرمود: همانا معرفت و كمال دين مسلمان در گرو
رهاكردن سخنان و حرف هائى است كه به حال او ـ و ديگران ـ سودى ندارد.


همچنين از ريا و خودنمائى دورى جستن؛ و در برابر
مشكلات زندگى بردبار و شكيبا بودن؛ و نيز داراى اخلاق پسنديده و نيك سيرت بودن
است.




[1] ـ تحف العقول: ص204، بحارالأنوار: ج 75، ص
141، ح 3.


[2] ـ تحف العقول: ص 204، بحارالأنوار: ج 75، ص
140، ح 3.


[3] ـ مشكاة الأنوار: ص 172، بحارالأنوار: ج
66، ص 385، ح 48.


[4] ـ مشكاة الأنوار: ص 246، بحارالأنوار: ج
67، ص 64، ح 5.


[5] ـ تحف العقول: ص 186، بحارالأنوار: ج 71، ص
12، ح 2.


[6] ـ تحف العقول: ص 203، بحارالأنوار: ج 75، ص
139، ح 3.


[7] ـ تحف العقول: ص 210، بحارالأنوار: ج 75، ص
136، ح 3.


[8] ـ تحف العقول: ص201، بحارالأنوار: ج 75، ص
136، ح 3.


[9] ـ مشكاة الأنوار: ص 232، س 20،
بحارالأنوار: ج 78، ص 50، ح 77.


[10] ـ مشكاة الأنوار: ص 166، س 3.


[11] ـ مشكاة الأنوار: ص 207، س 18.


[12] ـ مشكاة الأنوار: ص 229، س 10،
بحارالأنوار: ج 78، ص 141، ح 3.


[13] ـ أعيان الشّيعة: ج 1، ص 645،
بحارالأنوار: ج 78، ص 158، ح 19.


[14] ـ مستدرك الوسائل: ج 7، ص 252، ح 8.


[15] ـ مستدرك الوسائل: ج 17، ص 262، ح 25.


[16] ـ تنبيه الخواطر، معروف به مجموعة ورّام:
ص 343، س 20.


[17] ـ وسائل الشيعة: ج 17، ص 647، ح 1، ومشكاة
الأنوار: ص 262.


[18] ـ مستدرك الوسائل: ج 4، ص 238، ح 3.


[19] ـ من لا يحضره الفقيه: ج 2، ص 146، ح 95.


[20] ـ همان مدرك: ج 2، ص 147، ح97.


[21] ـ مستدرك الوسائل: ج 2، ص 413، ح 16.


[22] ـ مستدرك الوسائل: ج 2، ص 424، ح 21.


[23] ـ بحار الأنوار: ج 75، ص 261، ح 64.


[24] ـ بحارالأنوار: ج 1، ص 141، ضمن ح 30، و ج
75، ص 304.


[25] ـ كافى: ج 2، ص 99، بحارالأنوار: ج 71، ص
38، ح 25.


[26] ـ اصول كافى: ج 2، ص 115، وسائل الشّيعة:
ج 12، ص 189، ح 1.


[27] ـ بحارالأنوار: ج 73، ص 92، ضمن ح 69.


[28] ـ اصول كافى: ج 1، ص 35، بحارالأنوار: ج
1، ص 185، ح 109.


[29] ـ اصول كافى: ج 1، ص 102، ح 4.


[30] ـ تحف العقول: ص 204، بحارالأنوار: ج 78،
ص 41، ح 3.


[31] ـ مشكاة الأنوار: ص 157، س 20.


[32] ـ تحف العقول: ص 202، بحارالأنوار: ج 70،
ص 64، ح 5.


[33] ـ تحف العقول: ص 204، بحارالأنوار: ج 78،
ص 140، ح 3.


[34] ـ تحف العقول: ص 202، بحارالأنوار: ج 74،
ص 196، ح 26.


[35] ـ بحار الأنوار: ج 6، ص 159، ح 19، به نقل
از خصال شيخ صدوق.


[36] ـ خصال: ج 2، ص 542، بحارالأنوار: ج 52، ص
316، ح 12.


[37] ـ بحارالأنوار: ج 73، ص 127، ح 128.


[38] ـ اصول كافى: ج 2، ص 320، بحارالأنوار: ج
73، ص 171، ح 10.


[39] ـ بحارالأنوار: ج 1، ص 94، ح 26، به نقل
از تفسير امام حسن عسكرى (عليه السلام).


[40] ـ تحف العقول: ص 202، بحارالأنوار: ج 2، ص
129، ح 11.





/ 1