سيره امام سجاد (ع) در عفو و گذشت و در روابط اجتماعي
از
جمله صفات بارز امام سجاد عليه السلام تحمل و شکيبايي او
در برابر ناگواريها و عفو و گذشت از کساني است که نسبت به وي
بي حرمتي يا جفا کرده بودند.
مردان
الهي در هميشه تاريخ دشمناني داشته اند که گاه در نتيجه
ناآگاهي و زماني دليل دنيا پرسي و دنيا
داري با اولياي به ستيز برخاسته وايشان را مورد
اهانت و آزار قرار مي داده اند.
امام
سجاد عليه السلام نيز که در عصر حاکميت جور و جهل امويان
مي زيست و دستگاه خلافت به عناوين مختلف از اهل بيت و
فرزندان علي عليه السلام عيبجويي و
بدگويي داشت، مردم عامي و جاهل جامعه تحت تبليغات سوء
آنها نسبت به شخصيت ائمه بدگمان شده بودند گاه در برخوردهاي
اجتماعي بشدت عليه ايشان به ناسزاگويي مي
پرداختند.
از
آن جمله مردي با مشاهده علي بن الحسين عليه السلام دهان
به اهانت گشود و سخت ناسزا گفت.
امام
همراهاني داشت که خواستند آن مردم را تنبيه کنند اما امام مانع شد و
فرمود: متعرض او نشويد؛ سپس رو به آن مرد کرده و فرمود: کار ما بيش از
اينها بر تو پوشيده است اگر نيازي داري بگو تا بر
آوريم.
مرد
از اين صبر و شکيبايي و گذشت و بزرگواري و
نيز آن لحن ملايم و محبت آفرين بشدت متاثر شد شرم تمامي
وجودش را در برگرفت تا آنجا که صورت از خجالت پوشانيد و ديگر
نمي توانست به صورت امام نگاه کند.
امام
بي درنگ دستور داد خدمتکارانش هزار درهم در اختيار او قرار دهند.
از
آن روز به بعد هر گاه آن مرد امام را مي ديد مي گفت گواهي
مي دهم که تو از فرزندان رسول خدايي و از خاندان وحي
نبوتي.
هشام
بن اسماعيل والي مدينه بود و در مدت فرمانروايي خود
امام سجاد عليه السلام را مورد آزار و اذيتهاي بسيار قرار
داد. سرانجام وليد او را از حکومت عزل کرد و مناديان وليد در
ميان مدينه ندا دادند: هر کس در زمان فرمانروايي هشام
مورد ظلم قرار گرفته و يا حقي را او ضايع نشده است مي
تواند حق خود را از وي مطالبه کند.
هشام
در ميان همه نگرانيهايش بيش از همه از جانب امام سجاد
برخود بيم داشت زيرا در حق آن حضرت بيش از ديگران جفا
کرده بود.
اما
بر خلاف تصور او هنگامي که امام ع با وي روبرو شد، بر او سلام کرد و
به ياران خود نيز سفارش نمود که متعرض او که اکنون ضعيف و
ناتوان است نشوند و سرانجام امام عليه السلام به او اطمينان داد و
فرمود اي هشام بن اسماعيل تا مي تواني رضايت
مظلومان و بي پناهان را جلب کن و از ناجيه ما نگران نباش.
در
حديثي ديگر چنين آمده است:
يکي
از عمو زاده هاي امام سجاد عليه السلام به نام سخن بن حسن با آن حضرت
کدورتي پيدا کرده بود روزي حسن وارد مسجد شد و امام زين
العابدين عليه السلام را در آنجا ديد بي درنگ به پرخاش و
تندگويي پرداخت و آن حضرت را آزرده خاطر ساخت ولي امام در برابر
سخنان او کمترين عکس العملي از خود نشان نداد، تا حسن از مسجد خارج
شد.
شب
هنگام امام سجاد عليه السلام به خانه اش رفته و به او فرمود:
برادر
آنچه امروز در حضور اهل مسجد درباره من گفتي اگر راست باشد از خداوند
مي خواهم که مرا بيامرزد و اگر نسبتهاي نارواي تو به من
دروغ باشد از خداوند مي خواهم که مرا بيامرزد و اگر نسبتهاي تو
به من دروغ باشد از خداوند مي خواهم که تو را بيامرزد درود بر تو رحمت
و برکات خدا شامل حال تو باد.
امام
اين سخنان را گفت و از او جدا شد.
حسن
که هرگز انتظار چنين برخوردي را از امام نداشت و خود را براي
شنيدن سخنان تند و کوبنده آماده کرد بود، به خود آمد و خويش را در
برابر کوهي از بزرگواري و شرافت يافت شرمنده شد و در پي
حضرت با چشمي گريان روان گرديد و از امام عذر مي
طلبيد.
امام
بر حالش رقت آورد و به او اطمينان داد که وي را بخشيده است.
منبع: ام الكتاب،
پايگاه تخصصي زين العابدين حضرت امام سجاد عليه السلام