چرا امام سجاد (ع) به مبارزات سياسى نپرداخت ؟
غلامحسين اعرابى
امام سجاد (ع) با شش خليفه معاصر
بود كه هيچ يك بااهلبيت (عليهم السلام) مهر نورزيدند . اين خلفا عبارتند از :
1 - يزيد بن معاويه
2 - عبدالله بن زبير
3 - معاويهبن يزيد
4 - مروان بن حكم
5 - عبدالملك
بن مروان
6 - وليدبن
عبدالملك
امام سجاد (ع) پس از شهادت پدر ،
درايام اسارت و در شرايطاختناق ، امامت را به عهده گرفت . اين شرايط سخت تا
پايانامامت وى ادامه يافت . مسعودى نوشته است : «قام ابومحمد علىبن الحسين (ع)
بالامر مستخفيا على تقيه شديده فى زمان صعب . حضرت سجاد (ع) امامت را به صورت مخفى
و با تقيه شديد و درزمانى دشوار عهده دار گرديد .
در چنين مقطع زمانى ، آيا امام
(ع) مىتوانست دستبهمبارزات سياسى و فعاليتهاى گسترده فرهنگى و اجتماعى بزند ؟
به نظر مىرسد پاسخ منفى است ; به دو دليل :
1- جو
اختناق و كنترل شديدى كه حكومتها پس از شهادت امام حسين (ع) به وجود آورده بودند ;
اين اختناق سبب شد مبارزات سياسىيا مسلحانه نتيجهاى جز هدر رفتن نيروها نداشته
باشد . چنان كهمبارزات زمان آن حضرت تماما به شكست انجاميد . براى درك اينوضعيت
اسفبار ، توجه به دو روايت زير سودمند است :
الف) «سهل بن شعيب ، يكى از
بزرگان مصر ، مىگويد :روزى به حضور على بن الحسين (ع) رسيدم و گفتم : حال
شماچگونه است ؟
فرمود : فكر نمىكردم
شخصيتبزرگى از مصر مثل شما نداند كهحال ما چگونه است ؟ اينك اگر وضع ما را
نمىدانى ، برايت توضيحمىدهم :
وضع ما ، در ميان قوم خود ،
مانند وضع بنىاسرائيل در ميانفرعونيان است كه پسرانشان را مىكشتند و دخترانشان
را زنده نگهمىداشتند . امروز وضع ما چنان دشوار است كه مردم با ناسزاگويىبه
بزرگ و سالار ما بر فراز منبرها ، به دشمنان ما تقرب مىجويند.
ب) زراره بن اوفى مىگويد : دخلت
على على ابن الحسين (ع) فقال : يازراره الناس فىزماننا على ست طبقات : اسد و ذئب
و ثعلب و كلب و خنزير و شاهفاما الاسد فملوك الدنيا يحب كل واحد منهم ان يغلب و
لا يغلب واما الذئب فتجاركم يذمو (ن) اذا اشتروا و يمدحو (ن) اذاباعوا و اما
الثعلب فهولاءالذين ياكلون باديانهم و لايكون فىقلوبهم ما يصفون بالسنتهم و اما
الكلب يهر على الناس بلسانه ويكرمه الناس من شر لسانه و اما الخنزير
فهولاءالمخنثون واءشباههم لايدعون الى فاحشه الا اءجابوا و اما الشاه بين اءسد
وذئب و ثعلب و كلب و خنزير .
حضرت در اين روايت ، حاكمان را
به شيران درنده و مسلمانان رابه گوسفندان اسير در چنگ درندگان ، تشبيه كرده است .
2- شرايط نا سالم فرهنگى آن روزگار; بر اثر فعاليتهاى
ناسالمحكومتهاى وقت و انگيزههاى مختلفى كه در آن زمان وجود داشتمردم به طرف
بىبندوبارى سوق داده شدند و با چنين مردمى هرگزنمىشد كارهاى بنيادى انجام داد
مگر اين كه تحولى معنوى در آنانبه وجود آيد . در اين موقعيت ، تمام تلاش حضرت
سجاد (ع) اينبود كه شعله معنويت را روشن نگه دارد و اين جز از راه دعاها ونيايشها
و تذكارهاى مقطعى حضرت به خوبى از عهده آن برآمد . ممكن نبود .
در مورد رواج فرهنگ غلط
بىبندوبارى و فحشا در آن عصر ، يكىاز محققان مىنويسد : «در مدينه مجالس غنا و
رقص برپا مىشد و چه بسا زنان و مردان با يكديگر بودند و هيچ پردهاى نيز در ميان
نبود .
الشعر والغنافى المدينه و مكه ،
ص 250 . . . عايشه دختر طلحه مجالس مختلط از مردان و زنان برپامىكرد و در آن
مجالس با فخر و مباهات آواز مىخواند .
الاغانى ، ج 10 ، ص 57
. . . مدينه پر از زنان آوازهخوان شده بود و آنها نقش
فعالىدر آموزش غنا به دختران و پسران و گسترش آوازهخوانى و اشاعهبىبندوبارى
و فساد داشتند . . . .
در تاريخ الادب العربى ، ج 2 ، ص
347 چنين آمده است : «گويى اين دو شهر بزرگ حجاز (مكه و مدينه) را براىخنياگران
ساخته بودند ، تا آنجا كه نه تنها مردمان عادى ، بلكهفقيهان و زاهدان نيز به
مجالس آنان مىشتافتند .
در اين موقعيت ، امام سجاد (ع)
براى تبيين معارف اسلام وبرپاداشتن شجره اسلام و زنده نگه داشتن مشعل معنويت ، از
سلاحدعا استفاده كرد و بذر معنويت پاشيد تا در موقعيت مناسب ثمردهد .
يكى از نويسندگان معاصر در باره
صحيفه سجاديه كه در بردارندهدعاهاى امام (ع) است . مىنويسد:
صحيفه سجاديه اساس انديشه
انقلابى را تشكيل داده وامت اسلامى نيز نياز به تكيه گاهى كامل و انقلابى داشته
است .
نياز امت در آن هنگام ، سخن و يا
اشعار كينه برانگيز و عواطفلحظهاى و زودگذر نبود ، بلكه به يك نظريه كامل و
انقلابى نيازداشته است . امام زين العابدين (ع) اين نظريه را تنها درصحيفه سجاديه
كه چكيده اصول تربيتى امام (ع) است . تبييننكرده ، بلكه خود امام زبور ناطق بوده
است .
اين نويسنده در مورد تاثير صحيفه
سجاديه در هدايت انقلابيانو حركتهاى اسلامى مىنويسد : «من گمان نمىكنم كه پس از
قرآن كتابى همچون صحيفه سجاديهباشد كه اين گونه قلب محرومان را تسلى بخشد و خون
انقلاب را دررگهاى مستضعفان به جوش آورد و دلهاى مجاهدان را به درخشش خودروشن كند
و هدايتگر انقلابيون در راه مبارزه باشد . . .
عنوان صحيفه ، دعا و نيايش است ;
اما از موضوعات مبارزاتى وسياسى تهى نيست . موارد زير بر درستى اين سخن گواهى
مىدهد :
1-دعاى چهل و هشتم صحيفه
حضرت در اين دعا به صراحت از
مسايل زير كه جنبه سياسى دارد ياد مىكند :
الف) مقام
خلافت مخصوص خلفا و اصفياى الهى است.
ب) مقام خلافت
مورد يورش و غصب قرار گرفته است.
ج) احكام
خدا تبديل گشته و كتاب خدا مورد غفلت قرار گرفتهاست.
د) واجبات
الهى تحريف شده است.
ه) سنت
پيامبر (ص) متروك گشته است.
متن دعا چنين است : . . اللهم ان
هذا المقام لخلفائك و اصفيائك و مواضعامنائك فى الدرجهالرفيعه التى خصصتهم بها
قد ابتزوها و انتالمقدر لذلك لايغالب امرك و لا يجاوز المحتوم من تدبيرك كيف
شئتو انى شئت و لما انت اعلم به غير متهم على خلقك و لا لارادتك حتىعاد صفوتك و
خلفاوك مغلوبين مقهورين مبتزين يرون حكمك مبدلا وكتابك منبوذا و فرائضك محرفه عن
جهات اشراعك و سنن نبيك متروكهاللهم العن اعداءهم من الاولين و الاخرين و من رضى
بفعالهم واشياعهم و اتباعهم اللهم صل على محمد و آل محمد انك حميد مجيدكصلواتك و
بركاتك و تحياتك على اصفيائك ابراهيم و آل ابراهيم وعجل الفرج و الروح و النصره و
التمكين و التاييدلهم . . .
2-دعاى چهل و هفتم
درزمانى كه اهلبيت (عليهم
السلام) در فشار به سر مىبردند واميرمومنان (ع) بر فراز منبرها لعن مىشد ، حضرت
در دعاى چهلو هفتم (دعاى روز عرفه) به مسايل مهم زير اشاره مىكند :
الف) مقام امارت و رهبرى از آن
اهلبيت (عليهم السلام) است
ب) ائمه (عليهم السلام) از هر
پليدى پيراسته و شايستهوساطتبين خالق و خلقاند
ج) دين به وسيله امام منصوب از
سوى خداوند تقويت مىشود .
د) خدا اطاعت از ائمه را واجب
ساخته است .
فرازى از دعاى عرفه آن حضرت چنين
است : «رب صل على اءطائب اهل بيته الذين اخترتهم لامرك و جعلتهمخزنه علمك و حفظه
دينك و خلفائك فىارضك و حججك على عبادك وطهرتهم من الرجس و الدنس تطهيرا بارادتك
و جعلتهم الوسيله اليكو المسلك الى خبتك . . .
. . اللهم انك ايدت دينك فى كل اوان بامام اقمته
علمالعبادك و منارا فى بلادك بعد ان وصلتحبله بحبلك و جعلتهالذريعه الى رضوانك و
افترضت طاعته و حذرت معصيته و امرتبامتثال اوامره . . . و اته من لدنك سلطانا
نصيرا وافتح لهفتحا يسيرا . . . .
3-دعاى چهاردهم
اين دعا سراسر شكوه از ستمگران
است كه در نظر آن حضرت مصداقىجز حكام وقت ندارد .
4- دعاى بيستم : (دعاى مكارم الاخلاق)
حضرت در اين دعا از خداوند
مىخواهد او را از سلطه ستمگراننجات بخشد و پيروزش سازد : «اللهم صل على محمد و
آل محمد و اجعلنى يدا على من ظلمنى ولسانا على من خاصمنى و ظفرا بمن عاندنى وهب لى
مكرا على منكايدنى و قدره على من اضطهدنى . . .
5- دعاى چهل و نهم
حضرت در اين دعا از فراوانى
دشمنانش و از برنامههاى حساب شدهآنان جهت آزار و حتى قتل امام به خدا شكوه
مىكند : «فكم من عدو انتضى على سيف عداوته و شحذلى ظبه مديته وارهف لى شباحده و
دافلى قواتل سمومه و سدد نحوى صوائب سهامه ولم تنم عنى عين حراسته و اضمر ان
يسومنى المكروه و يجر عنىزعاق مرارته فنظرت يا الهى . . . .
بارخدايا ! چه بسا دشمنى كه
شمشير عداوت آخت و بر من تاخت وبراى كشتن من خنجر خويش تيز كرد و با دم برنده آن
آهنگ جان مننمود و زهر كشنده به آب من بياميخت و خدنگ جان شكار خويش دركمان نهاد
و مرا نشانه گرفت و چون پاسبانان همواره بيدار ،ديده از من برنمىگرفت و در دل
داشت كه مرا گزندى سخت رساند وشرنگ كينه خويش به كامم ريزد ; آنگاه اى خداوند من !
ديدى كه ... .