مصاحبه مفروق با پيامبر اسلام (ص)
پيامبر اسلام، چند تن از بزرگان قبيله
(بنى شيبان) را ديد و آنان را به دين خدا دعوت نمود و به آنها فرمود:
(شما را دعوت مىكنم كه به وحدانيت خدا
گواهى دهيد و بدانيد كه من پيغمبر خدا هستم و مرا پناه دهيد و يارى كنيد، زيرا
قريش به مخالفت با اوامر خداوند برخاسته، پيغمبر خدا را تكذيب مىكنند و باطل را
گرفته و حق را رها كردهاند و خدا است كه بى نياز و شايسته حمد و سپاس است.) يكى
از آنها به نام (مفروق) كه مردى خوشروى و زبان آور بود گفت: (ديگر به چه دعوت
مىكنى؟) پيامبر اسلام اين آيات را تلاوت كرد:
قُلْ تَعَالَوْاْ أَتْلُ مَا حَرَّمَ
رَبُّكُمْ عَلَيْكُمْ أَلاَّ تُشْرِكُواْ بِهِ شَيْئاً وَبِالْوَالِدَيْنِ
إِحْسَاناً وَلاَ تَقْتُلُواْ أَوْلاَدَكُم مِّنْ إمْلاَقٍ نَّحْنُ نَرْزُقُكُمْ
وَإِيَّاهُمْ وَلاَ تَقْرَبُواْ الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ
وَلاَ تَقْتُلُواْ النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ ذَلِكُمْ
وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ (6أنعام/151)
بگو بياييد تا آنچه پروردگارتان بر
شما حرام كرده است بر شما بخوانم [نخست اين است كه] چيزى را براى او شريك نياوريد،
و در حق پدر و مادر نيكى كنيد و فرزندانتان را از [ترس] فقر نكشيد، ما هم شما و هم
ايشان را روزى مىدهيم، و به كارهاى ناشايسته، چه آشكار آن باشد، چه پنهان نزديك نشويد،
و هيچ انسانى را كه خداوند خون او را حرام داشته است نكشيد مگر به حق [به قصاص يا
حد]، اين چنين به شما سفارش كرده است، باشد كه انديشه كنيد.
وَلاَ تَقْرَبُواْ مَالَ الْيَتِيمِ
إِلاَّ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ حَتَّى يَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُواْ الْكَيْلَ
وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ لاَ نُكَلِّفُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَهَا وَإِذَا
قُلْتُمْ فَاعْدِلُواْ وَلَوْ كَانَ ذَا قُرْبَى وَبِعَهْدِ اللّهِ أَوْفُواْ
ذَلِكُمْ وَصَّاكُم بِهِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ (6أنعام/152)
و به مال يتيم نزديك نشويد، مگر به
شيوهاى كه آن بهتر باشد، تا زمانى كه به كمال بلوغش برسد، و در كار پيمانه و
ترازو به داد و درستى رفتار كنيد، ما برهيچ كس جز به اندازه توانش تكليف نمىكنيم،
و چون [به داورى يا شهادت] سخن گوييد به عدالت عمل كنيد و لو او [اصحاب دعوى]
خويشاوند [شما] باشد، و به عهد الهى وفا كنيد، اين چنين به شما سفارش كرده است،
باشد كه پند گيريد.
مفروق گفت: (اين سخن مردم نيست، اگر
از سخن مردم زمين بود، ما مىشناختيم.)
سپس گفت: (ديگر به چه دعوت مىكنى؟) پيامبر
اكرم آيه زير را قرائت فرمود:
إِنَّ اللّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ
وَالإِحْسَانِ وَإِيتَاء ذِي الْقُرْبَى وَيَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاء وَالْمُنكَرِ
وَالْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ (16نحل/90)
به راستى خداوند به عدل و احسان و اداى حق
خويشاوندان فرمان مىدهد، و از ناشايستى و كار ناپسند و سركشى باز مىدارد، او شما
را اندرز مىدهد باشد كه پند گيريد.
يعنى خدا به عدالت و نيكوكارى و پيوند
با خويشاوندان امر مىكند و از كار زشت و ناپسند و ستم نهى مىكند، خدا شما را پند
مىدهد شايد پند گيريد.
مفروق گفت: به خدا كه تو به تمامى
اخلاق و اعمال نيك، دعوت كردى. مردمى كه از حق روگردانند و ترا تكذيب مىكنند و با
تو دشمنى مىورزند، سخت گمراهند. آيا چه عاملى باعث شد كه فرد كافرى با شنيدن دو
آيه قرآن، تسليم شود و اقرار به حقانيت اين دين كند؟ آيا عاملى جز برترى قوانين
اسلام و در عين حال بى پيرايگى و سادگى و همه جانبه بودن آن وجود داشته است؟!
منبع : داستانهاي قرآني ،غلام رضا نيشابوري