ابوجهل و درخواست از پيامبر - ابوجهل و درخواست از پيامبر نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ابوجهل و درخواست از پيامبر - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید












 ابوجهل و درخواست از پيامبر



  در ضمن احتجاجى كه عده‏اى از مشركين
قريش با پيغمبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله كردند، ابوجهل گفت: در اين جا سخن
ديگرى نيز هست، مگر تو اينطور نمى‏گويى كه قوم موسى وقتى تقاضا كردند خدا را آشكار
ببينند بوسيله صاعقه‏اى آتش گرفتند اگر تو پيغمبرى، ما نيز مى‏خواهيم تا ما را
بسوزاند. زيرا آنچه ما مى‏خواهيم عظيم‏تر است از خواسته قوم موسى، چون آنها ايمان
داشتند ولى تقاضاى ديدن آشكارا نمودند ولى ما مى‏گوييم ايمان نمى‏آوريم مگر خدا را
با ملائكه بياورى تا به چشم خود ببينيم.



حضرت رسول صلّى اللَّه عليه و آله در جواب او فرمود: ابوجهل داستان ابراهيم خليل
را نمى‏دانى آنگاه كه خداوند او را بر فراز ملكوت آسمانها برد؟ اين آيه از قول
پروردگارم اشاره به همان است وَ كَذلِكَ نُرى إبْراهيمَ مَلَكُوتَ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ
وَ لِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنينَ (6أنعام/75) و بدينسان ملكوت آسمانها و زمين را به
ابراهيم مى‏نمايانيم تا از اصحاب يقين گردد.



خداوند ديده او را نيروى بخشيد وقتى بر فراز آسمان بالا رفته بود تمام اهل زمين
كسانى كه آشكار بودند و هم اشخاصى كه پنهان بودند مى‏ديد، در آن حال مرد و زنى را
مشاهده كرد كه مشغول عمل ناشايستى هستند، آنها را نفرين نمود همان دم هلاك شدند،
باز دو نفر ديگر را ديد ايشان را نيز نفرين نموده به هلاكت رسيدند. براى سومين بار
دو نفر را به همان حال مشاهده كرد، نفرين نمود آنان نيز هلاك شدند. در مرتبه چهارم
كه دو نفر ديگر را ديد، باز هم خواست نفرين كند كه خطاب رسيد: ابراهيم از نفرين
كردن بندگانم خوددارى كن (فانى انا الغفور الرحيم الجبار الحليم) من خداى بخشنده
مهربانم جبار و بردبارم آنها را در حال معصيت كه مى‏بينم اما هرگز براى تسلى خشم خود
كيفر نمى‏كنم چنانكه تو مى‏كنى پس زبان از نفرين بازدار. تو بنده‏اى هستى كه براى
انذار و ترسانيدن مردم مبعوث شده‏اى شريك در ملك خدا نيستى و بر من نيز حكومت
ندارى. بندگانم در نزد من از سه حال خارج نيستند آنان كه معصيت مى‏كنند عجله در
كيفر آنها نمى‏كنم اگر توبه كردند من نيز گناهان ايشان را مى‏بخشم و پرده‏پوشى
مى‏كنم يا اينكه دسته‏اى از معصيت كاران را مهلت مى‏دهم چون مى‏دانم از صلب آنان
فرزندان مومنى بوجود مى‏آيند با پدر و مادر كافر مدارا مى‏نمايم تا اين فرزندان
بوجود آيند، آنگاه كه منظور حاصل شد كيفرم آنها را فرا گيرد و به بلا گرفتار
مى‏شوند. اگر اين دو نبود (توبه و فرزندان صالح) كيفرى كه براى آنها آماده كرده‏ام
شديدتر از خواسته تو است كه هلاكت شوند. زيرا عذاب من تناسب با جلال و كبرياييم
دارد. پس اى ابراهيم مرابا بندگان خود واگذار. من به آنها از تو مهربانترم. بين من
و آنها فاصله مشو. من جبارى حليم و دانايى حكيمم با تدبير و علم، قضا و قدرم را
درباره آنها اجرا مى‏كنم. پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله به ابوجهل فرمود: ترا نيز
خدا مهلت داده تا از صلبت عكرمه فرزندى صالح بوجود آيد. او عهده‏دار قسمتى از
كارهاى مسلمين خواهد شد اگر نه اين بود عذاب بر تو نازل مى‏شد. همينطور نيز ساير
قريش. آنها را مهلت مى‏دهد چون مى‏داند بعد از اين ايمان مى‏آورند، بواسطه كفر
فعلى از سعادت آينده ايشان را محروم نمى‏كند و يا اينكه از آنها فرزندان مومنى
بوجود خواهد آمد، عذاب پدر را به تاخير مى‏اندازد تا فرزندش به سعادت برسد. اگر
اين نبود بر همه شما عذاب نازل مى‏گرديد.



1 - احتجاج طبرسى، صفحه 18. داستانها و پندها، صفحه
71





/ 1