حسن مثنى يادگار امام
عبدالكريم پاكنيا
ديباچه
گاهى براى انسان اين سؤال پيش مىآيد كه: اين همه اخبار
تاريخى و نكات ريزى كه 1400 سال پيش از منطقه جنگى كربلا به ما رسيده، چگونه به
سينه تاريخ سپرده شده و به نسلهاى بعدى انتقال يافته است. آن چنان كه ما امروزه با
خواندن و شنيدن اين روايات مىتوانيم منظره غمبار و افتخار آفرين «عاشورا» را در
ذهن خود به تصوير كشيده و مجسم كنيم. در حالى كه بزرگترين و پرشورترين حوادث جهان
و جنگهاى گسترده در طول تاريخ، از اين ويژگى برخوردار نيستند و چنين تاريخ روشن و
زندهاى ندارند.
بدون ترديد وجود خانواده و بستگان امام حسين عليهالسلام
در صحنه كارزار كربلا، عامل عمدهاى در انتقال اخبار و وقايع جانسوز آن به شمار
مىآيد؛ همچنين انتقال گزارشهايى توسط سربازان دشمن و احياناً رهگذران و مسافران،
جاى انكار نيست. اما از لابه لاى تاريخ در مىيابيم كه علاوه بر اين عوامل،
ايثارگران فداكارى نيز در نشر و گسترش اخبار عاشورا دخيل بودهاند و به نقش حسن
مُثَنّى در رساندن اخبار و گزارش هاى حماسه عاشورا به نسلهاى بعدى پى مىبريم. او
كسى است كه در مبارزه با دشمنان ارزشهاى دينى، همانند ساير ياران امام حسين
عليهالسلام حماسهها آفريده و از حريم عموى بزرگوارش حضرت اباعبداللّه
عليهالسلام با تمام وجود دفاع كرده است؛ اما دست تقدير و شدت جراحات وارده موجب
شده است كه او بعد از آن همه جانبازى، از آن پيكار سهمناك جان سالم به در برده و
بعد از بازيابى سلامت خويش، به عنوان شاهد صادقى، ديدهها و شنيدههاى خود را به
ديگران بازگو كند.
با مرورى اجمالى به مقاتل و منابع تاريخى چنين به دست
مىآيد كه شش تن از پسران امام حسن مجتبى عليهالسلام به نامهاى حسن بن الحسن،
قاسم بن الحسن، عبداللّه بن الحسن، عمرو بن حسن، عبدالرحمن بن حسن و ابوبكر بن
حسن، به همراه امام حسين عليهالسلام به سوى كربلا حركت كردند. عبدالرحمن در منطقه
ابواء از دنيا رفت، قاسم و عبداللّه و ابوبكر در روز عاشورا به شهادت رسيدند. عمرو
بن حسن نيز چون كودكى بيش نبود، به همراه زنان و دختران به اسارت رفت. اما حسن بن
حسن كه به «حسن مُثنّى» معروف است، در جنگ نابرابر با دشمن به شدّت مجروح شد و به
يارى خداوند متعال از دست سربازان عمر بن سعد نجات يافته و به عنوان روايتگر وقايع
و حوادث عاشورا بر مسئوليت حساس خود عمل نمود.
باتوجه به شخصيت ارزنده اين رادمرد عاشورايى، در اين
نوشتار كوتاه به بررسى و شرح حال حسن مثنّى مىپردازيم.
حسن مثنّى يكى از تربيت يافتگان دامان فضل و كرامت
مىباشد. مادر وى، خوله، دختر منظور فزاريه است. او در اثر تربيت پدر بزرگوارش
حضرت مجتبى عليهالسلام به كسب كمالات آسمانى و فضايل معنوى نائل شد و همانند
برادرش متولّى صدقات و موقوفات جدّ بزرگوارش على عليهالسلام گرديد. حسن مثنّى
جوانى پاك سيرت و نيكو صورت بود كه شخصيت والاى خود را به فضائل و كمالات انسانى
آراسته و مورد تكريم و اعتماد عموم مردم قرار گرفته بود. ازدواج وى با دختر امام
حسين عليهالسلام ، كه با صلاحديد آن حضرت انجام شد، به افتخارات وى افزود و
همراهىاش با كاروان كربلا و شركت در آن حماسه تاريخى نام وى را در رديف ايثارگران
و فداكاران راستين تاريخ اسلام قرار داد و به عنوان يكى از ياران با وفاى سرور و
سالار شهيدان قلمداد شد.
او بعد از مبارزات سختى كه با تمام وجود در مقابل لشكر
يزيد انجام داد، به شدّت زخمى شده و به اسارت دشمن در آمد. يكى از سربازان عمر بن
سعد به نام ابىحسان اسماء بن خارجه فزارى، كه از بستگان مادرش نيز بود، او را از
اسارت دشمن نجات داده و در منزل خويش در كوفه به مداواى وى همت گماشت و پس از
بهبودى، او را به مدينه روانه كرد. بعد از بازگشت اسراى كربلا به مدينه، حسن مثنّى
همچنان با همسر فداكارش فاطمه بنت الحسين زندگى مىكرد تا اينكه به دستور عبدالملك
بن مروان (از خلفاى اموى) مسموم گرديده و در 35 سالگى به شهادت رسيد و در قبرستان
بقيع مدفون شد.1
برخى از ويژگىها و امتيازات اين جوان برومند هاشمى را
مىتوان در موارد زير خلاصه نمود:
داشتن پدرى شايسته
حسن مثنّى به داشتن پدرى نمونه و مربّى عالىقدرى مفتخر
بود كه رسول گرامى اسلام صلى الله عليه وآله وسلم او را جانشين راستين خود دانسته
و مخالفتش را، مخالفت با خود تلقّى كرده و در مورد او فرمود:
«و امّا الحسن فانّه ابنى و ولدى و منّى و قُرَّةُ عينى و
ضياءُ قلبى و ثمرةُ فؤادى و هو سيّدُ شبابِ اهل الجنّة، و حجّةاللّه على الامّة،
امرهُ امرى و قولُهُ قولى، مَنْ تَبِعَهُ فانّه منّى و مَن عصاهُ فليس منّى2؛ حسن
پسر و فرزند من است، او از من است، او نور چشم و روشنايى قلب من است، او ميوه جان
من است. او سيّد و سرور جوانان اهل بهشت است. او حجّت خدا بر امت من مىباشد.
دستور او دستور من، و سخن او سخن من است. كسى كه از او پيروى كند، او از من است و
كسى كه با او مخالفت كند، از من نيست.»
حضرت مجتبى عليهالسلام از شدت علاقهاى كه به اين فرزند
داشت، نام او را همنام خودش قرار داد.
در عرصه دانش حديث
حسن مثنّى علاوه بر امتيازات ويژهاى كه داشته است، به
عنوان يك محدّث در سلسله اسناد برخى روايات قرار دارد. احاديث وى در موضوعات
اجتماعى، اخلاقى و آداب معاشرت مىباشد. در اينجا چند مورد از روايات وى را
مىخوانيم:
1. حسن مثنّى از جدّش رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم
نقل مىكند كه:
مَن عال اهل بيتٍ من المسلمين يومهم و ليلتهم غفراللّه
ذنوبه3؛ هركس يك شبانه روز يك خانواده مسلمان (نيازمند) را سرپرستى كند، خداوند
گناهان او را مىآمرزد.
2. پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم فرمود:
من اجرىَ اللّه على يده فرجاً لمسلمٍ، فرّج اللّه عنه كرب
الدّنيا و الآخرة4؛ خداوند متعال به دست هركسى گشايشى را در گرفتارى يك مسلمانى
جارى سازد، غصههاى دنيا و آخرت آن فرد خدمتگزار را بر طرف خواهد نمود.
3. رسول گرامى اسلام صلى الله عليه وآله وسلم فرمود:
حيثُما كنتم فصلُّوا علىّ فَاِنّ صلاتكم تبلُغنى5؛ هركجا
باشيد، بر من صلوات بفرستيد؛ چرا كه درودها و سلامهاى شما به من مىرسد.
حسن مثنّى روايات خود را از پدرش امام حسن مجتبى
عليهالسلام و همسرش فاطمه بنت الحسين عليهالسلام و عبداللّه بن جعفر بن ابىطالب
نقل كرده است. و روايات وى را نيز فرزندش عبداللّه محض و عموزادهاش حسن بن محمد
بن الحنفيه نقل نمودهاند.
پيوند مبارک
حسن مثنّى هنگامى كه به سنّ ازدواج رسيد، براى خواستگارى
به نزد عمويش امام حسين عليهالسلام آمد و خواستهاش را به حضرت اظهار داشت. امام
حسين عليهالسلام به او فرمود: پسرم! من از تو چنين انتظارى را داشتم، برخيز و با
من بيا. و آنگاه يادگار برادر را به منزل آورد و او را در انتخاب يكى از دخترانش
(فاطمه يا سكينه) آزاد گذاشت. اما شرم و حياء مانع شد كه او حرف دلش را بزند. به
اين جهت، امام حسين عليهالسلام به وى فرمود: دخترم، فاطمه را انتخاب كن كه از
جهاتى شبيه مادرم فاطمه زهرا عليهاالسلام مىباشد. سپس او را به همسرى حسن بن حسن
درآورد. ثمره اين ازدواج پنج فرزند بود:
1. عبداللّه محض؛
2. ابراهيم غمر؛
3. حسن مثلّث؛
4. زينب؛
5. امّكلثوم.
فاطمه بنت الحسين از بانوان فداكار عاشورايى است كه
مسئوليتهاى مهمّى را در اين قيام با شكوه به سامان رسانده است. نقل وقايع حساس
حادثه عاشورا، همراهى با اسراى سرافراز كربلا، شايستگى تحمل برخى از وصيتها و
سفارشهاى پدرگرامىاش در روز عاشورا، از جمله مسئوليتهاى اين بانوى قهرمان
مىباشد. همچنان كه امام باقر عليهالسلام فرمود:
چون هنگام شهادت امام حسين عليهالسلام فرارسيد، دختر بزرگ
خود فاطمه را طلبيده و نامهاى پيچيده به او داد و وصيتهاى ظاهرى و باطنى خود را
به او كرد (اين در حالى بود كه على بن الحسين عليهماالسلام سخت بيمار بود.) فاطمه
بعد از بهبودى برادرش امام سجاد عليهالسلام ، آن نامه را به وى تقديم كرد. فاطمه
بنت الحسين، همسر فداكار حسن مثنّى، افزون بر تلاشهاى مهمّى كه در سفر كربلا به
انجام رسانيد، در شهر كوفه در حالى كه ميان اسراء بود، خطابه غرّا و افشاگرانهاى
نيز ايراد كرده و ستمگران را بيش از پيش رسوا نموده و همه را تحت تأثير قرار داد.
خطابه وى حكايت از نهايت فصاحت و بلاغت اين بانوى عصمت و طهارت دارد.6
فاطمه بنت الحسين عليهماالسلام بسيارى از وقايع ريز و درشت
از كربلا را براى آيندگان بازگو كرد. چرا كه او از زمان خروج كاروان حسينى از
مدينه تا برگشت به مدينه، همه جا حضور داشت و نظارهگر بسيارى از وقايع بوده است.
او شريك غم و همدم عمّهاش زينب كبرى عليهاالسلام بود. فاطمه آن چنان شكيبايى و
توانايى روحى و روانى داشت كه سختترين لحظات عرصههاى مبارزه را مشاهده و تحمل
نمود. اين شير زن تاريخ را مىتوان در پايدارى و مقاومت، به عمّهاش زينب كبرى
عليهاالسلام تشبيه نمود. او بانويى شريف، محدّث و اهل ذكر، شبزنده دارى و عبادت
بود و روزها روزه مىگرفت. در يك كلام فاطمه بنت الحسين عليهماالسلام از جمال
ظاهرى و كمال باطنى برخوردار بود. از سختترين لحظات زندگى فاطمه، زمانى بود كه در
دربار يزيد، يكى از وابستگان حكومتى، از يزيد خواست كه فاطمه را به عنوان كنيز به
وى ببخشد و اين عمل با اعتراض شديد حضرت زينب عليهاالسلام رو به رو شد و آن را به
كفر يزيد نسبت داد. فاطمه بعد از بازگشت به مدينه مدتى با همسرش زندگى كرد و بعد
از فوت حسن مثنّى، يك سال تمام بر سر قبر او خيمهاى برافراشت و براى شوهرش مجلس
ماتم بپا داشت. او زمان امام صادق عليهالسلام را درك نموده و در سال 117 ق. و در
70 سالگى در مدينه از دنيا رفته و در بقيع مدفون شد.
پرورش فرزندان مبارز
با مرورى اجمالى به كتابهاى تاريخى، مشخص مىشود كه نسل
امام حسن مجتبى عليهالسلام توسط دو فرزندش زيد و حسن مثنّى تداوم يافته است و همه
«سادات حسنى» به اين دو بزرگوار نسب مىرسانند. اما اكثر رهبران طاغوت ستيز در
دوران خلفاى عباسى از فرزندان و نوادگان حسن مثنّى مىباشند. پسران او عبارتند از:
1. حسن مثلّث
او از مبارزان سرسخت دوران منصور عباسى است كه بعد از
مقابله جدّى با دستگاه طاغوتى منصور دوانقى، در زندان او درگذشت. حسين بن على،
معروف به «شهيد فخّ» نوه اوست كه به همراه جمعى از علويان قيام كرده و در منطقه
فخّ به شهادت رسيد.7
2. داود
داود، برادر رضاعى امام صادق عليهالسلام است. وى به خاطر
مخالفت با دستگاه استبدادى منصور به زندان افتاد. مادرش حبيبه رومى، به جهت رفع
گرفتارى فرزندش، به محضر امام صادق عليهالسلام شرفياب شده و چاره خواست. حضرت
صادق عليهالسلام نيز اعمالى را به وى تعليم داد كه بعدها به «عمل امّ داود» معروف
شد. اين عمل را در نيمه رجب به جاى مىآورند.8 آن بانوى مكرّمه با انجام عمل امّداود،
زمينه آزادى فرزندش را از سياه چالهاى منصور دوانقى فراهم آورد. داود با
امّكلثوم دختر امام سجاد عليهالسلام ازدواج كرد و در 60 سالگى در مدينه از دنيا
رفت. وى جدّ سادات «بنىطاووس» نيز محسوب مىشود و نسب سيد على بن طاووس، عارف و
فقيه پُرآوازه قرن هفتم و صاحب كتاب معروف «اقبال» و دهها اثر ارزشمند ديگر، با 13
واسطه به داود بن حسن مثنّى مىرسد.9
3. ابراهيم الغمر
او پدر بزرگ ابراهيم طباطبا، جدّ «سادات طباطبايى» است.
سلسله نسب وى چنين است: ابراهيم طباطبا بن اسماعيل ديباج بن ابراهيم الغمر بن حسن
مثنّى.
4. عبداللّه محض
او را «عبداللّه كامل» نيز گفتهاند. مادر وى فاطمه بنت
الحسين عليهماالسلام است. عبداللّه كه در صفات عالى انسانى همچون: جمال، سخاوت و
كرامت شباهت تامّى به حضرت رسول صلى الله عليه وآله وسلم داشت و از طرف پدر و
مادر فاطمى و علوى بود، به عبداللّه محض، عبداللّه كامل و شيخ بنىهاشم موسوم
گرديد. از مشهورترين فرزندان عبداللّه محض، محمد نفس زكيه است كه در مدينه بر ضدّ
منصور دوانقى خروج كرده و در منطقه «احجار الزيت» به شهادت رسيد. عبداللّه بن حسن
مثنّى يكى از راويان خطبه فدكيه حضرت فاطمه عليهاالسلام نيز به شمار مىآيد.10 اين
شخصيت پاك سيرت، برخى از حوادث عاشورا را از پدر و مادرش نقل كرده است كه روايت
ذيل، يكى از آنهاست:
شيخ صدوق در امالى مىنويسد: عبداللّه بن حسن مثنّى از
مادرش فاطمه بنت الحسين عليهماالسلام چنين نقل مىكند: روز عاشورا بعد از شهادت
پدرم امام حسين عليهالسلام دشمن براى غارت به خيمهها حمله كرد، عدهاى از آنها
به خيمه ما هجوم آوردند و من كه دختر نوجوانى بودم، با حالتى بهت زده به آنان
مىنگريستم؛ يكى از آنان در حالى كه گريه مىكرد، دو خلخال زينتى را از پاى من
درآورد. گفتم: اى دشمن خدا، تو با اين غارتگرى و قساوت چرا گريه مىكنى؟ او پاسخ
داد: چگونه گريه نكنم و حال آنكه من زيور آلات دختر پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم
را غارت مىكنم!
گفتم: اگر كار زشتى است، انجام نده. او گفت: اگر من اين
كار را نكنم، ديگرى اين كار را خواهد كرد.11
از ديگر پسران حسن مثنّى؛ جعفر، عباس، محمد و ابراهيم
هستند و نام دختران او زينب، امّكلثوم، رقيه و فاطمه است.
حسن مثنّى در كلام دانشمندان
1. سيد بن طاووس، كه خود از نوادگان حسن مثنّى است، در
مورد عظمت جدّش مىنويسد:
«در ميان اصحاب و ياران پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله وسلم
هيچ كس به اندازه على عليهالسلام فرزندان شريف و بزرگوارى نداشت و اولاد هيچ كدام
در فضائل و مناقب به درجه او نمىرسد. بعد از اينكه از مقام حسنين ـ كه سرور
جوانان اهل بهشت اند ـ بگذريم، در ميان اولاد حسن عليهالسلام افراد با شرافتى
همچون: حسن مثنّى، حسن مثلّث، عبداللّه بن مثنّى و محمد نفس زكيه وجود دارد و در
ميان اولاد امام حسين عليهالسلام ، بزرگوارانى همچون: امام سجاد، امام باقر، امام
صادق، امام كاظم و امام رضا عليهمالسلام و... ديده مىشوند كه هر انسان با انصافى
به فضائل و مناقب والاى آنان معترف است تا آنجايى كه عارفان برجستهاى همچون:
ابويزيد بسطامى به سقايى منزل امام صادق عليهالسلام افتخار مىكرده و معروف كرخى
به دربانى حضرت رضا عليهالسلام بر خود مىباليد و اين چنين فرزندانى كجا براى
ساير اصحاب يافت مىشوند.»12
2. ابن عنبه، شخصيت شناس معروف قرن نهم:
«كنيه حسن مثنّى ابومحمد و مادرش خوله دختر منظور بن زبان
است. او كه در عصر خود متولّى موقوفات على عليهالسلام بود، در ايفاى نقش و
مسئوليت خطير خويش كمال همّت و تلاش را به كار برد. هنگامى كه عمر بن على از او
درخواست كرد كه وى را نيز در توليت موقوفات اميرالمؤمنين عليهالسلام شريك گرداند؛
حسن مثنّى نپذيرفت و به او گفت: به خدا سوگند! من سفارشها و شرائطى را كه جدّم
على عليهالسلام قرار داده است هيچگاه تغيير نخواهم داد. چرا كه او شرط كرده است
متولّى موقوفات خيريّه وى فقط فرزندان فاطمىاش باشند نه غير آنان.»13
3. شيخ مفيد نيز در اين مورد چنين مىنويسد:
«حسن مثنّى شخصيّتى جليل القدر، سرآمد خوبان روزگار، اهل
فضل و تقوا و پارسايى و متولّى صدقات و امور خيريّه جدّش اميرمؤمنان على
عليهالسلام در عصر خود بود.»
آنگاه به نقل ماجراى وى با حجّاج بن يوسف اشاره كرده است و
حضور وى را در حماسه كربلا مىستايد و در ادامه مىگويد:
«او با دختر امام حسين عليهالسلام ازدواج كرد و در 35
سالگى از دنيا رفت.»14
1. بحارالانوار، ج 44، ص 167؛ معجم رجال الحديث، ج 5، ص 289.
2. بحارالانوار، ج 28، ص 39.
3. امالى، شيخ طوسى، ص 585؛ اعيان الشيعه، ج 5، ص 46.
4. امالى، ص 585.
5. اعيان الشيعه، ج 5، ص 46.
6.زندگانىامامحسين(ع)،رسولىمحلاتى،ص554.
7. تاريخ ابن خلدون، ج 3، ص 280وج4،ص12.
8. ر.ك: مفاتيح الجنان.
9. امالى، صدوق، ص 228، مجلس 30.
10.رسالهاسديه،ص45وبحارالانوار،ج14،ص37.
11. رساله اسديه، ص 30 و 31؛ تاريخ ابن خلدون، ج 4، ص 98؛
بلاغات النساء، ص 12.
12. الطرائف، ص 520.
13. عمدة الطالب فى انساب آل ابىطالب، ص98.
14.ارشاد، ج 2، ص 26.
منبع :کوثر، پاييز 1381، شماره 55