امامت در حديث
در احاديث نبوى ,
امام شناسي جزئى از تفقه ضرورى دين شناخته شده و امامت، بخشى از اسلام و امامان ،
نجوم آسمان هدايت و جدا ناشدنى از قرآن و نيز خليفه ، وصي, ولى امر و حاكم معرفي
شده اند.
الف: در روايتي
آمده است :
" من مات بغير
امام ( و لم يعرف امام زمانه ) مات ميتة جاهلية " .
" كسى كه
بميرد بدون آنكه امامى داشته باشد يا امامش را نشناسد, او به مرگ جاهليت از دنيا
رفته است ".
اين حديث با
تعبيرات متفاوت در كتابهاى معتبر و مورد اعتماد حديثى توسط محدثين شيعه و سنى نقل
شده است ( كنز العمال ج 6 ص 65 و مسند احمد بن حنبل ج 4 ص 96 و محاسن برقى ص 156 و
غيبت نعمانى ص 62 )
ب : در روايت ديگر
آمده است:
"ان الحجة لا
تقوم لله على خلقه الا بامام حتى يعرف "
حجت بر مردم تمام
نمى شود مگر به وسيله امام آنگاه كه شناخته شود .
اين احاديث گرچه با
تعبيرهاى مختلف نقل شده است, اما ضرورت امامت را از ديدگاه اسلام به طور وضوح
بيان كرده است .
معارف اسلامى صحيح
مسلم ج3،ص1478 ( حديث 58 از باب اماره ) و مسند احمد بن حنبل ج 2 ص 83 و 93 و اصول
كافى ج 1 ص 135 و قرب الاسناد ص 153 و بحار الانوار ج 23 ص 30
ج : در روايتى آمده
است:
" لا تخلوا
الارض من حجة ظاهر او خاف مغمور. " .
" زمين از حجت
و امام خالى نمى ماند چه امامتش آشكار ويا مخفى و مقهور باشد ".
اين حديث با
تعبيرهاى متفاوت در نصوص اسلامى آمده و مبين آن است كه نبود امام در جامعه بشري
موجب نابودى شريعت الهى و گمراهى مردم و خلط حق و باطل مى گردد . (معارف اسلامي
اصول كافى ج 1 ص 136 و بحار الانوار ج 23 ص 20 و نهج البلاغه خطبه 1)
جداى از احاديثى كه
بيانگر ضرورت امامت و لزوم رهبرى امت است , روايات بسيار ديگرى نيز تحت عناويني
چون خليفه، ولى امر، حاكم، امير، و والى نقل شده است كه اصل اجتناب ناپذيرى امامت
را در اسلام بوضوح بيان كرده است .
به عنوان نمونه اين
حديث از امام رضا (ع) حائز دقت و بررسى است :
"انا لا نجد
فرقة من الفرق و لا ملة من الملل بقوا و عاشوا الا بقيم و رئيس لمالا بدلهم منه في
امر الدين و الدنيا فلم يجز فى حكمة الحكيم ان يترك الخلق بلا رئيس و هو يعلم انه
لا بدلهم منه و لا قوام لهم الا به فيقاتلون به عدوهم و يقسمون به فيئهم و يقيم
معهم جمعتهم و جماعتهم و يمنع ظالمهم من مظلومهم ."
"ما هيچ گروه
و ملتى را نيافته ايم كه بتواند بدون رئيس و رهبر به حيات خود ادامه دهد؛ زيرا
مردم در اين امور به رهبر و زمامدارى نيازمندند .ناگزير خداوند حكيم نيز مردم را
بدون رهبر و امام به حال خودرها نكرده است، تا بتوانند به رهبرى وى با دشمنان خود
بجنگند و درآمدهاى عمومى را توزيع كنند و او (وحدت و اتحادشان را حفظ نمايد و) جمعه
و جماعتشان را بر پا كند و جلو تجاوز ظلم ،گرفته شود و امنيت مظلومان تاُمين گردد
". معارف اسلامي, ص 202و 203 علل الشرايع ج1 ص183
ائمه اطهار
در راويات شيعه و
سنى تعداد ائمه اطهار 12 نفر و همگى از قريش ذكر شده است . در صحيح مسلم از جابر
بن عمره نقل شده است كه : "سمعت رسول الله (ص) يقول : لايزال الاسلام عزيزاً
الى اثنى عشر خليفه ثم قال كلمة لم افهمها ! فقلت لابى ما قال ؟ قال كلهم من
قريش ".
جابر بن عمره مي
گويد پيامبر فرمود :
اسلام همواره عزيز
خواهد ماند تا دوازده خليفه بر آنان حكمرانى كنند. آنگاه سخنى فرمودند كه من
نفهميدم به پدرم كه نزديكتر به پيامبر بود، گفتم چه فرمود ؟
گفت: فرمود تمام
آنها از قريشند . صحيح مسلم،ج3 ص 1453طبع بيروت(دارالاحياءالتراث العربي)
پيامبر اكرم (ص) به
مناسبتهاى گوناگون نام اين دوازده امام را ذكر كرده اند:
جابر بن عبد الله
انصارى مى گويد : هنگاميكه آيه " اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولى الامر
منكم" ( نساء /59 ) نازل شد .
به رسول خدا (ص)
عرض كردم : ما خدا و رسولش را شناخته ايم ،اولى الامر چه كسانى هستند كه اطاعت از
آنها بر ما واجب شده است ؟
فرمود: آنان جانشينان
من هستند و امامان بعد از من كه اولين آنان على و سپس به ترتيب حسن بن على , حسين
بن على , على بن حسين , محمد بن على , كه در تورات به باقر معروف است و تودر آن
زمان اورا درك خواهى كرد , هر گاه او را مشاهده كردى سلام مرا به او برسان. جابر,
پس از محمد بن على , نام بقيه آنان را بدين ترتيب نقل كرده است :
"جعفر بن محمد
, موسى بن جعفر , على بن موسى , محمد بن على , على بن محمد , حسن بن على و پس از
او فرزندش كه نام و كنيه او با نام و كنيه من يكى است .( نام : محمد و كنيه: ابو
القاسم ) كه خداوند او را بر همه جهان حاكم مى كند و او همانى است كه از نظر مردم
پنهان مى شود , غيبت او به درازا كشيده مى شود، تا آنجا كه تنها افرادي كه
ايمانشان استوار , آزموده و عميق است ، بر عقيده خود بر امامت وى باقى مي
مانند".
منتخب الاثر ص 101
، مناقب مرتضوى ،تاُليف كشفى ترمزى حنفى ص 560
غير از آنكه نام
هر امام توسط امام ، ذکر شده است در بسيارى از احاديث وارده از سوي
ائمه نام همه ، ائمه اطهار ذکر شده است . اين روايات بالغ بر 130 روايت است .
شرايط امامت
امامت در بينش
مكتب تشيع، در سه شرط اساسى خلاصه مى شود :
1- علم بر تر (
افضل بودن از همه از نظر علمى )
2- عصمت ( مصونيت
از هر گونه خطا و لغزش )
3- نصب از جانب
خدا و پيامبر (ص) ?.
امام جواد (ع)
همانند ائمه ديگر داراى اين شرايط بود هر چند كه سن حضرت(ع) به هشت سال نمى رسيد.
در بينش توحيدى و
مكتب تشيع سن ملاك و معيار براى امامت نيست همانگونه كه ملاك و معيار براي
پيامبري و نبوت به شمار نمى رود.
حضرت يحيى (ع) و
حضرت يوسف (ع) در كودكى به پيامبرى رسيده اند ، و عيسي پيامبر نيز در كودكى و در
گهواره فرمود: " قال انى عبدالله اتنى الكتاب وجعلنى نبيا" . "
خداوند مرا پيامبر خود قرار داده و كتاب به من عطا فرموده است." ( مريم /30 )
از اينرو امام رضا
(ع) در اظهار نظر بعضى از ياران خود، مبنى بر كم بودن سن امام جواد(ع) براى امامت
فرمودند : " سن عيسى (ع) در هنگام نبوت كمتر از سن فرزند من بوده است ".
روضه الواعظين ، ص 203
امام رضا ( ع) در
جايى ديگر در راستاى ابهام زدايى از جانشين بودن امام جواد (ع) با سن كم پس از وي
، به جانشينى سليمان از داود استناد مى كند و مى فرمايد :
" حضرت سليمان
زمانى كه هنوز كودكى بيش نبود و گوسفندان را به چرا ميبرد،حضرت داود (ع) او را
جانشين خود كرد ، در حاليكه عُباد و علماى بنى اسراييل اين عمل (جانشين بودن
سليمان را) را انكار مى كردند". الكافي, ج 1 ,ص 383
انتصاب امام جواد
(ع) از سوى پيامبر (ص) بر كسى پوشيده نبود، چرا كه نام مبارك امام جواد (ع) در
زبان پيامبر (ص) و معصومين قبل آمده بود.
در كنار شنيده شدن
نام امام جواد (ع) در زبان پيامبر(ص) و معصومين پس از وى و تصويرى از عصمت حضرت در
عينيت جامعه آنچه براى غير شيعه، تعجب آور بود و آن را مى توان سندى گويا بر امامت
حضرت جواد (ع) و حتى اثبات امامت ، ائمه ديگر در نزد غير شيعه بر شمرد ، علم لَدني
حضرت امام جواد (ع) است كه اختصاص به امام دارد ، پاسخگويى وى به علما ء و
دانشمندان بزرگ عصر خويش آن هم در سن هفت هشت سالگى , علم امامت خود را به منصه
ظهور رساند.
منبع :
مجمع جهانى شيعه شناسي