استاد شيخ محمد رفعت
زايرى كه سال هـا قبل به شوق زيارت « بيت الله الحرام » به حجّ مشرف شده بود، نقل مى كند كه هـنگام بيتوته در مناء به مسجد خويش وارد شدم، ناگهـان خيل عظيمى از زايران شهـرهـاى مختلف را مشاهـده نمودم كه در اين مسجد گرد آمده و به تلاوت قارى نابينايى كه در بالاى صفّه نشسته و با صدايى بسيار زيبا و ملكوتى قرآن را قرائت مى كرد، گوش سپرده اند. در آن لحظه از نواى قرائت استادانه او متحيّر شده، از خود بيخود گشتم، چرا كه تاكنون چنين صوت زيبايى را كه متناسب با معنى آيات قرآن باشد از ديگرى نشنيده بودم. آنگاه كه او دهـان به تلاوت مى گشود خيل جمعيت كه از كشورهـاى گوناگون در آن محل جمع شده بودند، مهـر سكوت بر لب زده و مشتاقانه قرائت وى را استماع مى كردند.
و... آن قارى كسى جز امير القرّاء، استاد شيخ محمد، محمود رفعت نبود. گويند: در آن زمان كه كودكى بيش نبود، چون شيخ على محمود، صوت زيباى او را شنيد، به شدّت گريست، تا بدانجا كه به حالت اغما افتاد. وى زمانى كه دريافت كه اين كودك نابينايى است كه چنين زيبا نغمات قرآن را سر مى دهـد، در حالى كه مى گريست، به هـمراهـان او وعده داد كه در آينده اى نه چندان دور به مرتبه اى بس والا خواهـد رسيد. و به حقيقت نيز چنين شد، تا بدانجا كه گوى سبقت را از شيخ على محمود و احمد ندا در ربوده و بر آنان در اين مجالس پيشى گرفت.
آرى نام شيخ محمد رفعت، در تاريخچه قرائت قرآن نامى است بس آشنا. نامى كه هـمگان را شهـرت و عظمتش در رسيده است. نامى كه پيرامون او افسانه هـاى بيشمارى رونق گرفت. چه او را نابغه اى شگفت مى پنداشتند. مفتى سوريه پس از وفات وى در وصف استاد مى گويد: اسلام، با وجود او جوانى و نشاط از سر گرفت.
گويند يكبار افسرى كانادايى به نزد مدير راديوى انگليس آمده، از او درخواست كرد تا ملاقات او را با شيخ رفعت فراهـم آورد، چرا كه پس از استماع صوت شيخ تحت تاثير واقع شده، پذيراى دين اسلام شده بود. صوت روح بخشى كه سكينه روح و جان و عواطف است. مدير راديو نيز به خواسته اين شخص پاسخ مثبت داده، و زمينه ملاقات او را با شيخ فراهـم كرد تا جايى كه آن مرد توانست مدتى را در كنار او زندگى كند. اين افسر پس از انقضاى اين مدت با بازگشت به سرزمينش ـ در وصف چنين نابغه اى كه تمامى ويژگى هـا و خصايص نبوغ در او جمع گرديده بود ـ مقاله اى را به رشته تحرير در آورد. وى در آن مقاله عنوان داشت كه شيخ، اولين و تنهـا قارى قرآنى است كه تعدادى بيشمار از غير مسلمانان شيفته قرائت هـاى زيباى او گشته اند.
وى از مفاخر جهـان اسلام در زمينه تلاوت قرآن كريم بوده است و در علم قرائات روشى منحصر به فرد داشته و در ميان قاريان بزرگ جهـان جايگاه ويژه اى به خود اختصاص داده است. استاد محمد رفعت در سال 1300 ( هـ. ق ) ( مطابق با 1261 هـ.ش ) در شهـر قاهـره، ديده به جهـان گشود. او در سن شش سالگى به بيمارى شديدى مبتلا شد، بدين جهـت بينايى خويش از دست داده و تا پايان زندگى از اين نعمت محروم گرديد .
نخستين كسى كه با تشويق هـاى خود وى را به سوى آموزش و قرائت قرآن كشانيد، پدرش شيخ محمود بود و سپس نزد شيخ محمود حنفى كه در شناخت الحان قرآنى استاد برجسته اى بود شروع به فراگيرى قرآن كريم نمود. مجله « كلّ شيء » از جمله نشريات معاصر استاد، در شماره 554 خود مى نويسد: « در روز هـاى سه شنبه و جمعه هـر هـفته وقتى ساعت به 9 مى رسيد، در محلى كه جلسه قرآن براى استاد محمد رفعت تشكيل مى شد انبوهـى فوق العاده از جمعيت مسجد را احاطه مى كرد، آن گونه كه ديگر در آن مسجد مكانى خالى از جمعيت يافت نمى شد. در اين هـنگام تلاوت استاد محمد رفعت در اين مجلس مستقيماً از راديو به سرتاسر كشور پخش مى گرديد و هـمگان مى توانستند از صوت دلنشين استاد كه معانى آيات قرآن را نيز در اذهـان مستمعين بر جاى مى گذاشت استفاده كنند. و هـمراه با احساسى از شوق و حوصله كه حاصل تاثير آيات نورانى قرآن و صوت دلنشين استاد بود به تلاوت نابغه دوران خود گوش فرا دارند. و اين در حالى است كه در آن ساعت خيابان هـا و محلات شهـر خالى از سكنه شده و بدين طريق، اين قارى قرآن با صوت زيبايش توانسته بود مردم را به سوى قرآن جذب نموده و به قولى به آنان حياتى دوباره ببخشد » .
مشهـور است كه در سال 1356 هـ. ق. راديوى بريتانيا تلاوت سوره هـود استاد رفعت را كه در مدت سه روز در مسجدى كه جمع كثيرى از مردم براى استماع آن اجتماع كرده بودند، ضبط نمود و بدليل برخوردارى از كيفيت بالايى كه اين نوارهـا از لحاظ صوت، لحن وعلم تجويد و قرائت، دارا است اكنون به عنوان يكى از مفاخر بزرگ بريتانيا محسوب مى شود. استاد رفعت نيز در هـمين مكان « قصار السور » را با چهـارده روايت قرائت نمود .
تنهـا فرزند استاد، محمود رفعت است كه هـم اكنون در قيد حيات مى باشد. از جمله كسانى كه در قرائت خويش به تلاوت هـاى استاد رفعت استناد مى جويند، استاد ابوالعينين شعيشع مى باشد. نيز استاد عبدالباسط در ايام جوانى به تقليد از اين استاد بزرگ مى پرداخته است.
شيخ ابوالعينين شعيشع در رابطه با آشناييش با استاد چنين گويد كه: « من افتخار شاگردى در محضر استاد را دارم، چرا كه از ايشان تاثير بسيار گرفتم. حتى آن زمان كه در محل زندگى خود بودم و صداى استاد از راديو به گوش مستمعين مى رسيد، در آن زمان صداى شيخ رفعت تنهـا صدايى بود كه از راديو پخش مى شد. او در مكان مرتفعى به تلاوت مى پرداخت و من هـمواره حريص بر ديدار استاد بودم. درست 34 سال پس از تاسيس راديو من با شيخ آشنا شدم. در آن زمان بسيارى از مردم به آواز گوش مى دادند و برخى به مسائل ديگر. اما اشتياق من به صوت شيخ تا آنجا بود كه هـمواره به مكان تلاوت شيخ مى رفتم ـ آن زمان از ساعت 9 تا 30/9 شب برنامه صحبت شيخ از راديو پخش مى شد ـ با وجود اينكه هـوا بسيار سرد بود و من كودكى بيش نبودم، در آن محل مى ماندم و پس از تمام شدن برنامه صحبت شيخ به منزل باز مى گشتم وهـمواره سعى مى كردم از او تقليد كنم، پره اى اوقات موفق مى شدم. و گاهـى نيز نمى توانستم اما تلاش خود را به كار مى بردم. زمانى كه كارم را تازه در راديو شروع كردم. براى اولين بار بود كه ايشان را ملاقات مى كردم ؛ استاد در حال تلاوت سوره اى بودند و من گوش مى كرم، پس از آن كه تلاوت خود را به پايان رساندند، جلو رفتم و دستهـايشان را بوسيدم. استاد پرسيدند: شما چه كسى هـستيد ؟ گفتم: شعيشع هـستم. شيخ در اين هـنگام مرا در آغوش كشيد و با صداى آرامى گفت: بيا فرزندم، بيا جلو. من از مدت هـا پيش مى خواستم صداى تو را بشنوم. البته پيش از آن من در راديو براى اولين بار قرائتى كرده بودم و شيخ صداى مرا شنيده بود. من هـم هـرگاه به مسجد مى رفتم نزديك نمى آمدم، اما گويا شيخ مشتاق بود كه صداى مقلدش را بشنود و او را از نزديك ببيند، هـر چند كه به خوبى تقليد نمى كردم امّا كم كم با تكرار پيشرفت كردم. بار ديگر وقتى براى خواندن نماز به مسجد رفته بودم، خود را به شيخ معرفى كردم، ايشان مرا بسيار تشويق و تشجيع كردند، تا به آن حدّ كه دلم از محبت استاد لبريز شد، و هـمواره در پى فرصتى بودم كه اين محبت را جبران كنم. پس از آن جريان از من خواستند نوارهـايى را كه در راديو بود تصحيح كنم زيرا يك سرى كلمات قرائت شيخ از آن هـا حذف شده بود. من هـم بلافاصله پذيرفتم ؛ چون به شيخ علاقه فراوانى داشتم و دوست داشتم اين نوارهـا را كه از بهـترين قرائت هـاى استاد بوده تصحيح كنم. در حالى كه استادم در قيد حيات نيست ولى هـمانطور كه در زمان حياتش از وى جدا نبودم هـم اينك نيز كه سالهـا از رحلتش مى گذرد از وى جدا نيستم».
شيخ احمد الرزيقى كه از قاريان معروف عصر حاضر است درباره استاد رفعت چنين اظهـار مى دارد: « شيخ رفعت در قراءات تبحرى كامل داشت در علم وقف و ابتدا مسلط بوده و خداوند در صوت ملكوتى وى نعمتش را به كمال رسانده و نيز به شناخت مقامات الحان قرائت را عطا كرده بود چنان كه استاد آيه اى را در مورد وعده هـا و توصيف بهـشت تلاوت مى كرد در آن آيه نغمه و آهـنگى را انتخاب مى نمود كه شنونده كيفيت بهـشت را مى توانست تجسم كند و يا اگر آيه اى را در مورد عذاب تلاوت مى كرد با انتخاب الحان مناسب شدت عذاب و آتش جهـنم را به مستمع مى فهـماند ». آرى شدت اشتياق مردم به تلاوت استاد رفعت تا بد آن حدّ بود كه سالنهـاى مخصوصى براى مستمعين شيخ ساخته شد. هـرچند كه اين سالن هـا، امروزه با رحلت اكثر ياران شيخ خالى مانده و از بين رفته اند اما بسيارى از آن هـا هـنوز به حال خود باقى است. ساعات تلاوت شيخ در ايام سه شنبه و جمعه، ساعاتى مقدس در نظر تمامى مسلمين جهـان بود ؛ ساعاتى كه مسجد فاضل شاهـد انبوهـى از جمعيت مى شد حال آنكه در آن زمان نه راديو و نه ميكروفونى وجود داشت.
از ميان كسانى كه هـمواره در محل تلاوت شيخ در رفت و آمد بودند، استاد « كامل الاشناوى » بود. او مى گويد: « من احساس مى كنم صوت و لحن او با آن نغمات زيبا دريچه اى از ايمان و معرفت را در قلبم گشود ».
شيخ رفعت زمانى از راديو كناره گرفت اما پس از آنكه باز به راديو بازگشت، آرامش و اطمينان، قلوب تمامى مسلمين را در بر گرفت، چرا كه او چون اسطوره اى در ميان مردم مطرح بود. منزلش ميعادگاه عاشقان علم و ادب، مؤمنين و ملحّنين بزرگ بود و آنان هـمواره بر اين مهـم اذعان دارند .
عاقبت دست تقدير چنين اراده كرد كه اين صوت طلايى خاموش گشتهـ، و اين تار آسمان هـا ( قيثاره السماء ) شكسته گردد. آرى عاقبت اين نابغه بزرگ اسلام در گذشت، اما صوت چون اضواء پرفروغ خورشيد باقى ماند تا هـمواره رهـگشاى انسان هـا گردد. صوتى كه در خدمت كلام خداوند قرار گرفت و به علم قرائت اعتبار ديگرى بخشيد. سرانجام اين ستاره ى پرفروغ در سنين 69 سالگى به سال 1369 هـ. ق. ( 1328 هـ. ش. ) در شهـر قاهـره خاموش گرديد گرچه يادش هـرگز در خاطره هـا از بين نخواهـد رفت .
زندگى و شرح حال اين استاد و قارى بزرگ جهـان را – كه خدمتى شايان در علم قرائت براى عاشقان اين راه به انجام رسانيده است ـ موّرخانى بزرگ از جمله « خير الدين زرگلى » در كتاب الاعلام و « مذاكرات » با عكس درج نموده اند هـمچنين در جرايد « الصحف المصريه » و « اخبار اليوم » مورخه 1950م هـمزمان با فوت استاد محمد رفعت به درج شرح حال و زندگى نامه اين قارى قرآن پرداختند. خير الدين زرگلى در كتاب خويش چنين مى نويسد: « محمد بن رفعت، از مشهـورترين قاريان عصر حاضر و آگاه ترين آنان به مواقع وقف و ابتداء در آيات قرآن كريم مى باشد. او در قاهـره ولادت يافت و در هـمان جا به رحمت خداوند پيوست. او در آغاز كودكى روشنايى دو چشمش را از دست داد. استاد رفعت در زمينه ى وقف و ابتدا و تجويد و ترتيل قرآن سبكى متمايز ابداع كرد، صوت زيبا و دلنشين او چنان بود كه قلبهـا را مسحور ساخته و شيفته خويش مى نمود. او با الحان و نغمات موسيقى در قرآن آشنا بود. تلاوتهـاى بسيارى از اين استاد در راديوى مصر و لندن موجود است »
تلاوتهـاى اين استاد هـمه هـفته از بدو تاسيس راديو قرآن جمهـورى اسلامى ايران، از اين راديو پخش مى گردد.