جوانان و هويت دينى و انسانى - جوانان و هويت دينى و انسانى نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جوانان و هويت دينى و انسانى - نسخه متنی

ابوالقاسم مقيمى حاجى

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید












جوانان و هويت دينى و انسانى


ابوالقاسم مقيمى حاجى



در اين نوشتار
به دنبال بررسى (هويت انسانى و مذهبى جوانان) هستيم
و بر اين باوريم كه هويت مذهبى بخشى از هويت
انسانى و شخصيت فردى جوانان مى باشد و كسى كه در
هويت شخصى و انسانى خود دچار ترديد و ابهام باشد در
هويت مذهبى نيز به سرانجام روشنى دست نمى يابد.
لذا بايد به زير ساخت‌هاى شخصيت جوان و
نيازهاى روحى و روانى او توجه نمود تا در پرتو آن بتوان
فردى داراى تعادل روحى و بدنى داشت و او را بر اساس
نياز درونى و فطريش به سوى فضايل و كمال رهنمون
نمود.


ايام
جوانى و نوجوانى با دگرگونى هايى در جسم و روان
آنها همراه است. نوجوان به سرعت رشد كرده و شاهد تكامل جسمانى و
نيرومندى بدنى خويش است و همزمان عواطف و احساسات او
نيز دچار تحول اساسى مى شود[1] و افكار و آرزوها و نگرش او
پيرامون افراد و محيط اطراف را تحت تأثير قرار مى دهد.


در دوران گذر از
نوجوانى تمايلات و خواهش‌هاى متضادى در او
خودنمايى مى كند، خودخواهى كودكانه با نوع پرستى
خيرخواهانه را در مى آميزد[2] و او را در برزخى
ميان كودكى و بزرگسالى رها مى سازد. و دچار نوعى
بى ثباتى عاطفى و روانى و فكرى مى شود كه از
آن «بحران بلوغ» ياد مى كنند؛ اين بحران، نوجوان را در يك
وضعيت مبهم و پيچيده‌اى قرار مى دهد[3] كه
نمى داند چه بايد كرد، همين عدم اطمينان نسبت به نقش خود،
موجب مشكلات زيادى براى نوجوان مى شود و او را زودرنج و
دو دل و بى ثبات مى سازد. و به قول موريس دبس: «به سرعت جنبه
انفعالى و عاطفى شخصيت او گسترش مى يابد و كل
شخصيت او را فرا مى گيرد و افق فكرى از طريق علاقه
و رغبت گسترش مى يابد»،[4] او در پى كشف هويت گمشده
خويش است و به دنبال بازشناسى شخصيت خود مى باشد،
شخصيتى كه شامل كل وجود اوست و وضع عمومى بدن، مهارتها، رغبت‌ها،
اميدها، عادتها، خصوصيات اخلاقى و معتقدات و افكار او را در بر
مى گيرد.[5]


تحول بلوغ،
تصوير ذهنى از بدن و هويت شخصى نوجوان را تهديد
مى كند، نوجوان با در نظر گرفتن تجربيات گذشته و قبول تحولات بلوغ
مى خواهد هويت خويش را از نو بازسازى كند، حتى
مخالفت و ستيز با والدين و عصيان در برابر انديشه و قدرت‌ها
و دخالتهاى ديگران براى تثبيت «هويت» و جدانمودن
خويش از سايرين است.[6] دبس مي‎گويد: «اثبات شخصيت در آنها
يك امر طبيعى است، غالباً مخالفتى مابين خود و
محيطى كه در آن زندگى مى كند توليد مى نمايد
و اين اثبات شخصيت اجتماعى جوانان در موارد متعددى بروز
مى كند.[7] به همراه اين تحولات غريزه جنسى نيز در
او بيدار شده و در كوتاه مدت به اوج احساسات و شيفتگى و شوق
جنسى و جسمى مى رسد.[8]


جوان اگر دوره
نوجوانى و «بحران بلوغ» را به خوبى پشت سرگذاشته باشد و از رشد
شخصيت كافى و متعادل برخوردار شده باشد داراى ويژگى هايى
از قبيل احساس اطمينان، احساس استقلال و قوه ابتكار، قدرت
تعيين هويت خود، احساس صميميت، ميل به بزرگ
شدن و حس كمال مى باشد.[9] او مسئوليت‎پذير و به آينده اميدوار
است و دوستدار خوبى ها و فضايل مى باشد.


ايجاد و رشد و
تبلور ويژگى هاى فوق در جوانان درگرو داشتن نظام
تربيتى كارا و جامع است. اگر در اين نظام به نيازها و
انتظارات جوان همانند ابراز محبت، ابراز خود، تعلق به گروه، هدفمندي[10]
و... پاسخ مناسب داده شود به اين رشد و بالندگى مى رسد و در
غير اين صورت دچار «بحران هويت»[11] مى شود.


در بحران هويت
او شديداً دچار اضطراب و ناراحتى ذهنى است به طورى كه
نمى تواند جنبه‌هاى مختلف شخصيت خويش را در يك
خويشتن قابل قبول و هماهنگ سازمان دهد و در «خودپندارى» دچار مشكل
مى شود.


بر اساس نظريه
اريكسون اگر هويت شخصى نوجوان در طى زمان و بر اساس
تجربيات حاصل از برخورد صحيح اجتماعى به تدريج
ايجاد ‌شود و او بتواند خود را بشناسد و از ديگران جدا سازد، تعادل
روانى وى تضمين مى شود، ولى اگر سرخوردگى و
عدم اعتماد جايگزين اعتماد گردد به جاى تماس با مردم گوشه‌گير
و منزوى مى شود و به جاى تحرك به ركود مى گرايد و
به جاى خودآگاهى و تشكيل هويت مثبت دچار ابهام در نقش خود
مى شود و هماهنگى و تعادل روانى وى به هم مى خورد و
به بحران هويت دچار مى شود.[12]


به هنگام اين
بحران او در چند مورد از موارد ذيل دچار ترديد و شك مى شود:


1. اهداف بلند مدت؛


2. انتخاب شغل؛


3. رفتار و
تمايل جنسى؛


4. الگوى رقابت؛


5. تشخيص
مذهبى؛


6. نظام ارزشى
اخلاقى؛


7. تعهد
گروهى.[13]


در نتيجه از
عوارض منفى بحران هويت، ترديد و ابهام در تشخيص
مذهبى و نظام ارزشى است، به ويژه آن كه همزمان با اين
بحران قدرت تفكر انتزاعى در جوانان رشد نموده و به استقلال و استنتاج مسائل
علاقه‎مند مى شوند،
و به بررسى برهانى و منطقى دين در پاسخگويى
به مسائل توجه مى نمايند و اين خود مشكل را دو چندان كرده و
جوانى را كه در وضعيت بحرانى نقش و وظايفى را كه به
وسيله خانواده و اجتماع براى وى مناسب تشخيص داده
مى شود با تمسخر و يا با پرخاشگرى رد مى كند، بيشتر
به ورطه خطر و انحراف مى كشاند به ويژه كه در اين سن
غرايز جنسى نيز بر اين امر دامن مى زند، و
«هويت مذهبى» او را تهديد مى كند و اگر هم به ظاهر
هويت مذهبى را قبول كند اين عدم تعادل شخصيتى و
روانى در هويت مذهبى نيز تأثير گذاشته و به صورت
افراط و تفريط بروز مى كند و گاه او را در ميان تضادى
پيچيده اسير مى كند، به ويژه آن كه به اعتراف روان
شناسان دوره جوانى و نوجوانى، دوره تحول ارزشها و ترديد در
مفاهيم ارزشى است، و به نظر دبس نظام ارزشها در مجاورت
دنياى علم و اطلاع در جوانان پايه‎گذارى مى شود و به تنظيم
رفتار و مشخص نمودن عقايد آنان كمك مى كند.[14] اشپرانگر معتقد است كه
در دوره تحول نوجوانى، ارزش‌هاى اساسى زندگى به
ترتيب اهميت به صورتى قطعى تر و پايدارتر شكل
مى گيرد و ارزشهاى حاكم بر فرد تعيين كننده نوع
شخصيت او به شمار مى رود.[15]


روشن است كه ارزشها،
مفاهيم نظرى هستند كه انتخاب بر اساس آنها صورت مى گيرد و
فرد را به عمل وامى دارد، لذا بايد پيرامون اين
مفاهيم به باورى روشن و مستدل برسد و از صميم جان پذيرا
گردد.


امّا نوجوان تمام
روابط و باورهايى را كه در دوران كودكى بدون چون و چرا
پذيرفته بود مورد پرسش و ترديد قرار مى دهد، و سعى
مى كند با توجه به شخصيت شكل‎پذير و استقلال‎جوى خود نظامى از ارزشها درباره
زيبايى، حقيقت، قدرت و دين به دست آورد.[16] لذا
بايد به كمك او شتافت و با روابط درست و باز و صميمانه و با
تكيه بر نقاط مثبت وى او را به تجربه ارزش‌هاى شخصى و
مذهبى رهنمون شد، به ويژه آن كه سن نوجوانى را سن گرايش
به اعتقادات مذهبى ناميده‌اند،[17] و به گفته موريس دبس در
اين ايام نوعى بيدارى مذهبى حتى نزد
كسانى كه سابقاً نسبت به مسائل مذهبى لاقيد بوده‌اند ديده
مى شود، اين استحاله را مى توان بخشى از توسعه
شخصيت جوان دانست.[18]


لذا مى توان با
تكيه بر اين گرايش فطرى و روانى به پايه
ريزى «هويت مذهبى» جوان دست زد. امّا تحقيقات به
عمل آمده توسط (كوهلن و آرنولد) و هم چنين در تحقيقات داخلى در
تهران نشان مى دهد در ايام جوانى و حدود سن 18 سالگى به
بعد عقيده مذهبى سست‌تر مى شود،[19] و اين امر ريشه
در عملكرد والدين و يا عدم اعتقاد آنها[20] داشته و نوع رفتار
مربيان دينى و پرورشى مؤثر است. لذا دلسوزان امر
تربيت و پرورش بايد توجه بيشترى به اين امر نشان
داده و با شك و ترديدها و پرسشهاى نوجوانان و جوانان به ديده
مثبت نگاه كنند و به گفته شهيد مطهرى: «غريزه پرسش
يكى از غرايز اوليه بشرى است و نمونه رشد و
اعتلاى دستگاه فكر و انديشه است.»[21] و «از شك و ترديد آنها
نبايد ناراحت بود، شك مقدمه يقين و پرسش مقدمه وصول و اضطراب،
مقدمه آرامش است، شك معبر خوب و لازمى است هر چند منزل و توقفگاه
نامناسبى است».[22]


لذا بايد به
اين نياز پرسش‌گرى او پيرامون فلسفه زندگى و مذهب
پاسخ درست داد و «جوان» در جستجوى پاسخ قانع‌ كننده‌اى در موضوعات
اساسى زندگى است تا به او نظامى فكرى و
عقيدتى داده و راهگشاى او در تصميم‎گيرى و ارزش‎گذارى هاى مهم زندگى باشد،
تا بتواند متعهدانه از آن دفاع نمايد، نظامى كه به آنها هويت
عقيدتى ببخشد. لذا بايد با بحث و گفتگوى منطقى و
معرفى كتب جامع و صحيح و با ارجاع آنها به افراد متخصص و دلسوز ??مك
نمود.


ويل دورانت با
تأكيد بر اين نكته اذعان مى دارد: «اگر دين در سن
جوانى به صورت عقايد جازم كلامى عرضه شود ممكن است شهوت جدال و
بحث را دامن بزند و خود در اين ميان نابود شود، امّا اگر به شكل
متابعت از خير و فضيلت جلوه‌گرى كند، حس طلب كمال و تهذيب
نفس را بر مى انگيزد و جزء‌ لاينفك شخصيت مى گردد».[23]


اگر جوان به پاسخ‌هاى
لازم برسد و معرفت و شناخت كافى را به دست آورد و بداند كه در كدام جهان
زندگى مى كند، براى خود تكيه گاه فكرى
نيرومندى در مقابله با فراز و فرودها و تحليل و
تبيين مسائل در پرتو درك هدفمندى و قانون مدارى جهان به
دست مى آورد و خود را در بيكران عالم هستى رها و معلق احساس
نمى كند.


در نتيجه
براى آن كه شاهد روند رو به رشد فرهنگ مذهبى و استحكام زير ساخت‌هاى
«هويت دينى» جوانان باشيم بايد به موارد ذيل
توجه نمود:[24]


1.زمينه شناخت
با اسلام ناب و فلسفه احكام و مباحث عقيدتى را فراهم آورد.


2. مرز ميان
آموزه‌هاى دينى و خرافات و عقايد سنتى و بومى
و ملى را معين نمود.


3. بايد به
درستى تبيين گردد كه ميان دين و مظاهر توسعه و بهره‌ورى
از محصولات فن آورى هيچ تضادى وجود ندارد و انسان مى تواند
در عين ديندارى از تمدن جديد استفاده نموده و به همه
خواسته‌هاى مشروع خود برسد، همان گونه كه اسلام سبب رشد اعراب و
شكوفايى تمدن و پيشرفت زندگى مادى و امكانات
رفاهى در ميان آنان شد.


4. با نفوذ فرهنگ
بيگانه و تبليغات سوء دشمنان و رواج ولنگارى فكرى و
اخلاقى، برخورد مناسب شود.


5. در عملكردها و روش‌ها
تجديد نظر نموده و رفورم و اصلاح عميقى در اين قسمت به
عمل آورد بايد با منطق روز و زبان روز و افكار آشنا شد[25] و از همان راه به
هدايت و حمايت نسل جوان پرداخت.


بايد با هرج و
مرجع تبليغى و اظهار نظرهاى نامتخصص مبارزه نمود و مكتب
الهى را به طور معقول و علمى و استدلالى عرضه داشت تا شاهد رشد
دين باورى جوانان باشيم. انشاء الله






[1] . قائمى، على، شناخت، هدايت و
تربيت نوجوانان و جوانان، چاپ پنجم انتشارات اميرى، تهران،
1363، ص 42 و 103.


[2] . احمدى، احمد، روان شناسى نوجوانان و
جوانان، چ چهارم، انتشارات مشعل، اصفهان، 1372، ص 17.


[3] . هريس كلمز و ديگران، روش‌هاى
تقويت عزت نفس در نوجوانان، ترجمه پروين عليپور، چ سوم،
انتشارات آستان قدس رضوى، ‌مشهد، 1380، ص 21.


[4] . موريس دبس، مراحل تربيت، ص 149؛ ر.ك:
روان شناسى نوجوانان و جوانان، احمدى، همان، ص 20.


[5] . شعارى نژاد، روان شناسى رشد، چ دهم،
انتشارات اطلاعات، تهران، 1372، ص 600.


[6] . روان شناسى نوجوانان و جوانان، همان، ص 28.


[7] . موريس دبس، چه مى دانم بلوغ، ص 82 و
88،؛ ر.ك: گفتار فلسفى، محمد تقى فلسفى، جوان، ج 1، چ 15، نشر
معارف تهران، 1344، ص 402 و 406.


[8] . ويل دورانت، لذات فلسفه، ترجمه عباس
زرياب، چ سيزدهم، نشر دانشجويى، تهران، 1379، ص 115 و
125.


[9] . شريعتمدارى، على، روان
شناسى تربيتى، چ هشتم، انتشارات امير كبير، تهران،
1374، ص 514 و 515.


[10] . شريعتمدارى، على، جامعه و
تعليم و تربيت، چ هشتم، انتشارات امير كبير، تهران، 1367،
ص 146 ـ 155.


[11] . هريس كلمز و ديگران، روشهاى
تقويت عزت نفس، همان، ص 22؛ و دكتر احمدى، روان شناسى نوجوانان
و...، ص 25.


[12] . روان شناسى نوجوانان و جوانان، همان، ص
28.


[13] . همان، ص 29.


[14] . همان، ص 51.


[15] . همان.


[16] . موس، نظريه‌هاى بنيادى
درباره نوجوانى، ص 109؛ ر.ك: روان شناسى نوجوانان و...، ص 52.


[17] . قائمى، على، شناخت، هدايت
نوجوانان، همان، ص 111 و 223.


[18] . موريس دبس، چه مى دانم بلوغ، ص 118
و 120؛ ر.ك: روان شناسى نوجوانان و...، همان، ص 60.


[19] . احمدى، احمد، روان شناسى نوجوانان
و...، همان، ص 59.


[20] . اسپاك، بنجامين، دنياى بهتر
براى كودكانمان، ترجمه منصوره حكمى، چ اول، نشر نى، تهران،
1375، ص 85.


[21] . مطهرى، مرتضى، بيست گفتار،
مقاله پرسش‌هاى دينى، چ 6، صدرا، قم، 1369، ص 269.


[22] . مطهرى، مرتضى، عدل الهى، چ
چهاردهم، صدرا، قم، 1378، ص 13.


[23] . لذات فلسفه، همان، ص 124.


[24] . شناخت هدايت تربيت نوجوانان و
جوانان، همان، ص 224 و 235؛ و روان شناسى نوجوانان و جوانان، همان، ص 61 و
62.


[25] . مطهرى، مرتضى، ده گفتار، چ 14، صدرا
قم، 1377، ص 215.


منبع : پايگاه انديشه قم





/ 1