تفريح سالم‏ - تفريح سالم‏ نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تفريح سالم‏ - نسخه متنی

جواد حسينى

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


















تفريح سالم‏







جواد
حسينى







انسان
همچنان كه به غذا و نوشيدنى و خواب و استراحت و نظافت نياز دارد، همين طور به
تفريح و سرگرمى سالم نيز نيازمند است. و هيچ عاقلى نمى‏تواند اين نياز فطرى و
طبيعى انسان را انكار نمايد. حتى حيوانات نيز از اين قانون كلى استثنا نيستند
ساعتى را در شبانه روز مشغول بازى و تفريح هستند از پرندگان هوا گرفته تا درندگان
صحرا، از خزندگان گرفته تا موجودات و ماهيان دريا، هم صحنه‏هاى زيبايى از تفريح و
بازى را به نمايش مى‏گذارند، حتى درنده خوترين حيوانات مانند شير و پلنگ و گرگ،
ساعتى را با فرزندان خويش در كنار هم به بازى و شادى و تفريح سپرى مى‏كنند.



انسان
قطعاً در اين جهت بايد پيشگام باشد چرا كه انسان يك موجود فولادى و يك جسم بى جان
نيست كه هر چه بخواهد كار كند، بلكه موجودى است داراى روح و روان، و روح نيز همچون
تن و جسم خسته مى‏شود، همانگونه كه جسم با استراحت و خواب انرژى مصرف شده را تأمين
مى‏كند، روح و روان نيز با تفريح و سرگرمى سالم شارژ شده دوباره نيرو مى‏گيرد.



تجربه
و گذشت زمان نيز نشان داده است كه اگر انسان به كارهاى يك نواخت بدون وقفه ادامه
دهد، و از سرگرمى و تفريح محروم باشد، بازده و راندمان كار بر اثر كمبود نشاط
تدريجاً افت كرده، پايين مى‏آيد.



و
امّا بر عكس پس از ساعاتى تفريح و سرگرمى آنچنان نشاط كار و تلاش در او ايجاد
مى‏شود كه كمّيت و كيفيت كار هر دو فزونى پيدا مى‏كند، به اين جهت بايد گفت ساعاتى
كه صرف تفريح و سرگرمى سالم مى‏شود نه تنها هدر نمى‏رود بلكه با رفع خستگى از روح
و روان عامل تقويت و پيشرفت ساعات كارى و مطالعاتى انسان مى‏شود.(1)




تفريح
در قرآن‏






1-
قرآن كريم درخواست برادران را از پدر در مورد حضرت يوسف اين چنين بيان مى‏كند:
«ارسله معنا غداً يرتع و يلعب و انّا له لحافظون ؛ او را فردا با ما (به خارج شهر)
بفرست تا غذاى كافى بخورد،(2) و بازى و تفريح كند و ما حافظ او هستيم.»(3)



وقتى
برادران يوسف مسئله تفريح و گردش در صحرا و خوردن از گياهان را مطرح كردند. حضرت
يعقوب اعتراض نكرد كه اين عمل شايسته يك جوان موحّد و وابسته به خانواده نبوّت
نيست( بلكه از جنبه امنيتى اظهار نگرانى نمود) از اين بيان بخوبى استفاده مى‏شود
كه به تفريح نظر مثبت داشته، بلكه امر مسلّمى بوده است در جامعه آن روز و امروز
شهرنشينى، و فضاى بسته خانه‏هاى شهرها، اين نياز را دوچندان كرده است.





2-
در آيات متعددى از قرآن خداوند دستور داده در زمين سير كنيد(4) و درآن گردش كنيد
از جمله فرمود: «و ميان آنها و شهرهايى كه بركت داده بوديم، آباديهاى آشكارى قرار
داديم و سفر در ميان آن‏ها را به طور متناسب(با فاصله نزديك) مقرر داشتيم (و به
آنان گفتيم:) شبها و روزها در اين آباديها با ايمنى كامل، سفر و گردش كنيد.»(5)





3-
آياتى كه دستور مى‏دهد در بين گياهان گردش كنيد و در كيفيت خلقت آنها دقت كنيد، از
جمله فرمود: «اَوَلَم يروكم انبتنا فيها من كلّ زوجٍ كريمٍ؛ آيا آنان به زمين نگاه
كردند كه چه قدر از انواع گياهان پر ارزش در آن رويانديم؟»(6)





نيز
فرمود:
«اولم
يروا انا نسوق الماء الى الارض الجرر فنخرج به زرعاً تأكل منه انعامهم و انفسهم
افلايبصرون؛ آيا نديدند كه ما آب را به سوى زمين‏هاى خشك مى‏رانيم و به وسيله آن
زراعتهايى مى‏رويانيم كه هم چهارپايانشان از آن مى‏خورند و هم خودشان تغذيه
مى‏كنند، آيا نمى‏بينند؟!»(7)





و
همين طور از انسانها خواسته شد كه به دريا نظر كنند و از انواع جنبندگان عبرت
بگيرند، از جمله مى‏فرمايد: «در آفرينش آسمانها و زمين، و آمد و شد شب و روز، و
كشتيهايى كه در دريا به سود مردم در حركتند، و آبى كه خداوند از آسمان نازل كرده،
و با آن، زمين را پس از مرگ زنده نموده، و انواع جنبندگان را در آن گسترده و
(همچنين) در تغيير مسير بادها و ابرهايى كه ميان زمين و آسمان مسخرند، نشانه هايى
است (از ذات پاك خدا و يگانگى او) براى مردمى كه عقل دارند و مى‏انديشند.»(8)





منتهى
قرآن در گردش‏ها و تفريح‏ها به دو نكته انسان را توجّه داده است .





1-
تفريح، فقط گردش بدون انديشه و تفكر، و بدون عبرت‏گيرى و پندپذيرى نباشد،
انسانهايى كه در صحراها و كنار درياهاو... گردش مى‏كنند و يا مسافرتهايى در شهرها
و آثار باستانى دارند، با تفكّر و انديشه به آن محلهاى گردشى بنگرند، و از اين راه
به عظمت خالق و صانع آنها پى برند. و همين طور از سرانجام شاهان و ظالمان و كاخهاى
بجاى مانده از آنها درس عبرت بگيرند.





2-
تفريح، باعث آلوده شدن انسان به گناهان ديگر نشود، دشمنان تلاش دارند ميادين ورزشى
و تفريحى: محلّى براى آلوده كردن مردم، مخصوصاً جوان‏ها باشد، و تا حدودى به اين
امر موفق شده‏اند، شاهدش اين است كه بيشترين بى‏حرمتى‏ها را نسبت به مسائل دينى در
پارك‏ها، كنار درياها، و بعضى ميادين ورزشى، و مسير رفت و آمد اين مكان‏ها مشاهده
مى‏كنيم.



قرآن
هشدار مى‏دهد كه به بهانه ورزش و تفريح و گردش، شما را نبرند، چنان كه برادران
يوسف به بهانه تفريح او را بردند و به داخل چاه افكندند. يكى از مفسّران در اين
زمينه مى‏گويد: «همانگونه كه برادران يوسف از علاقه انسان مخصوصاً نوجوان به گردش
و تفريح براى رسيدن به هدفشان سوء استفاده كردند در دنياى امروز نيز دستهاى مرموز
دشمنان حق و عدالت از مسأله ورزش و تفريح براى مسموم ساختن افكار نسل جوان سوء
استفاده فراوان مى‏كنند بايد به هوش بود كه ابرقدرتهاى گرگ صفت در پوشش ورزش و
تفريح، نقشه‏هاى شوم خود را ميان جوانان به نام ورزش و مسابقات منطقه‏اى يا جهانى
پياده نكنند.»(9)




تفريح
در روايات‏






در
روايات نيز به امر تفريح سالم پرداخته شده، و سفارش شده كه ساعتى از زندگى را به
لذّتهاى حلال و تفريحهاى سالم اختصاص دهد، على(ع) فرمود:



«للمؤمن
ثلاث ساعاتٍ، فساعة يناجى فيها ربّه و ساعةٌ يرمّ معاشه، و ساعةٌ يخلّى بين نفسه و
بين لذّتها فيما يحلّ و يجمل و ليس للعاقل ان يكون شاخصاً الّا فى ثلاثٍ مرمّةٍ
لمعاشٍ ، او خطوةٍ فى معادٍ او لذّةٍ فى غير محرمٍ؛(10)



براى
مؤمن در شبانه روز سه وقت است، زمانى براى (نيايش) و مناجات با پروردگارش، و زمانى
براى تأمين معاش زندگى‏اش، و زمانى براى واداشتن نفس به لذّت‏هايى كه حلال و مايه
زيبايى است. خردمند را نشايد جز آن كه در پى سه چيز حركت كند: (كسب حلال) براى
تأمين زندگى، يا گام نهادن در راه آخرت، يا به دست آوردن لذّت‏هاى (حلال و) غير
حرام.»



جالب
اين است كه در برخى روايات، اين جمله اضافه شده است:



«و
ذلك عونٌ على سائر السّاعات؛(11)



اين
سرگرمى (و تفريح سالم) كمكى است براى ساير برنامه‏ها» و در تعبير ديگر دارد: «و
بهذه السّاعة تقدرون على الثّلاث السّاعات؛(12) و با اين ساعت (تفريح) نيرو
مى‏گيريد بر انجام وظائف اوقات ديگر».





2-
در برخى روايات عقل را به درخت پربارى تشبيه نموده و ثمره آن را نشاط و شادى
مى‏داند، على(ع) فرمود:





«اصل
العقل القدرة و ثمرتها السّرور؛(13)



ريشه
عقل قدرت است و ميوه آن نشاط و خوشحالى»





البته
شادى و نشاط نيز اخلاق خوش و نرمى مى‏طلبد كه همان حضرت فرمود:





«لايستعان
على السّرور الّا باللّين؛(14)





بر
شادى و (نشاط) نمى‏توان دست يافت مگر با نرمى (و خوشخويى).»





3-
شادى و تفريح‏هاى سالم فرصتهايى است كه زمينه بهره‏بردارى بيشتر از اوقات عمر را
فراهم مى‏كند على(ع) فرمود:





«اوقات
السّرور خلسةٌ؛(15) اوقات شادى فرصتهاى لطيف است.»





4-
عامل آرامش و راحتى، اميرمؤمنان(ع) فرمود:





«بقدر
السّرور بكون التنفيص؛(16) به ميزان شادى و نشاط راحتى و آرامش (فكرى) به دست
مى‏آيد.»





5- شادى
(و تفريح) عامل غمزدايى است على (ع) فرمود:





«السّرور
يبسط النّفس و يثير النّشاط، الغمّ يقبض النّفس و يطوى الانبساط؛(17)



شادى
روح انسان را باز (و بلند پرواز نموده) نشاط را مى‏انگيزاند، غصّه نفس انسانى را
در فشار قرار داده و در حصر نگاه مى‏دارد و فضاى نشاط را مى‏پيچد(و جمع
مى‏كند)».(18)





در
اسلام به مسائل تفريح تا آن جا اهمّيت داده شده كه يك سلسله مسابقات راحتى با شرط
بندى اجازه داده، و برخى موارد را با عنوانهاى قا??ل تعظيم مورد تأكيد قرار داده
است.




1-
اسب و شتر دوانى






يكى
از موارد تفريحات سالم كه شرط بندى و تعيين جايزه نيز در آن روا مى‏باشد، اسب
دوانى است، تاريخ نشان داده كه قسمتى از اين مسابقات در حضور شخص پيامبراكرم(ص) و
با داورى و نظارت او انجام مى‏گرفت، حتى گاه شتر مخصوص خود را براى مسابقه‏اى
سوارى در اختيار ياران مى‏گذاشت. در روايتى از امام صادق(ع) چنين آمده است:





«انّ
النبىّ اجرى الابل مقبلةً من تبوك فسبقت الغضياء و عليها اسامة، فجعل النّاس
يقولون سبق رسول اللّه(ص) و رسول اللّه يقول سبق اسامة؛(19)



هنگامى
كه پيامبر از تبوك بر مى‏گشت (ميان ياران خود) مسابقه شتر سوارى را مقرّر ساخت، پس
غضيا(شتر معروف پيامبر اكرم(ص)) در حالى كه اسامة (بن زيد) بر آن سوار بود از همه
پيشى گرفت، پس مردم (به خاطر اين كه شتر از آن پيامبر بود) صدا زدند پيامبر پيشى
گرفت ولى رسول خدا(ص) مى‏فرمود:



اسامة
سبقت گرفت (و برنده شد)».



حضرت
با جمله «سبق اسامة» فهماند كه سواركارى مهمّ است نه مركب و چه بسا مركب راهوارى
كه به دست افراد ناشى بيفتد و كارى از آن ساخته نباشد.





گاه
حتى خود حضرت شخصاً مسابقه مى‏داد، از امام صادق(ع) نقل شده است كه فرمود:



عربى
آمد نزد پيامبر اكرم(ص) و گفت آيا با اين شترت با من مسابقه مى‏دهى؟



«قال
نعم فسابقه و الاعرابىّ فقال رسول اللّه انّكم رفعتموها فاحبّ اللّه ان يضعها انّ
الجبال تطاولت سفينة نوحٍ(ع) و كانت جودىّ اشدّ تواضعاً بها فحبط اللّه فيها؛(20)
حضرت فرمود:



بلى
پس اعرابى برنده شد، پيامبر اكرم(ص) آنگاه فرمود:



شماها
(بس كه شتر مرا تعريف كرديد و مبالغه نموديد) او را بالا برديد، ولى خداوند دوست
مى‏دارد، كه او را پايين آورد، زيرا كوهها در طوفان نوح گردن كشى نمودند (براى
فرود آمدن كشتى نوح) امّا كوه جودى بانهايت، تواضع را نشان داد، خداوند كشتى را در
آن قرار داد(و اين افتخار ابدى نصيب او گرديد).»





حتّى
در مسابقه اسب دوانى و شتر دوانى، شرط بندى و تعيين جايزه مى‏كردند:



ابن
لبيد از انس بن مالك پرسيد آيا شما در زمان رسول خدا(ص) براى مسابقه شرط بندى
مى‏كرديد، گفت: آرى «راهن رسول اللّه على فرسٍ فسبق فسرّ بذلك و اعجبه؛(21)



رسول
خدا روى اسبى كه داشت (براى مسابقه) شرط بندى كرد و مسابقه را برد و اين پيروزى
باعث مسرّت و اعجاب آن حضرت شد.»





از
امام ششم بازگو شده كه جمعى از مشركين به چراگاه‏هاى مدينه به منظور دستبرد گوسفند
آمدند: منادى اهل مدينه را به كمك خواست رسول خدا(ص) صداى او را شنيد براى دفع
دشمن سوار اسبش شده ابوقتاده نخستين كسى بود كه از ياران پيامبر به او پيوست و سپس
از اصحاب به آنها پيوستند و دشمن فرار كرده بود از آنها اثرى نيافتند.





ابوقتاده
گويد به رسول خدا گفتم: حالا كه دشمن فرار كرده اگر موافقت فرماييد از فرصت
استفاده نموده مسابقه اسب دوانى برقرار نمايى، رسول خدا(ص) جواب مثبت داد مسابقه
آغاز شد در نتيجه آن حضرت از همه پيشى گرفت و رو به حاضرين كرد و فرمود: من از
قريش هستم و اين اسب، اسب نجيب خوبى است.(22)




2-
تيراندازى‏






مورد
ديگر از تفريحات مجاز، مسابقه تيراندازى است.



رسول
خدا(ص) هم عملاً در مسابقات تيراندازى شركت مى‏فرمود، و هم در مورد آن سفارش
مى‏فرمود.



شيخ
در مبسوط آورده كه روزى رسول خدا(ص) به جمعى از انصار عبور كرد كه مشغول تيراندازى
بودند، حضرت نيز پيشنهاد فرمود كه در مسابقه تيراندازى با آنها شركت كند و فرمود:
من با گروهى كه «ابن اردع» در آن است همكارى مى‏كنم، دسته مقابل با شنيدن گفتار
حضرت از تيراندازى دست كشيدند و گفتند: گروهى كه رسول خدا در آن باشد هرگز مغلوب
نمى‏شوند.



حضرت
براى اين كه مسابقه تعطيل نشود، فرمود، من با هر دو گروه همكارى مى‏كنم مجدداً
مسابقه شروع شدو پيامبر اكرم(ص) با هر دو گروه تيراندازى نمود.



علاوه
بر شركت عملى، در سخنان خويش نيز به اين مسأله سفارش نموده است از جمله رسول
خدا(ص) فرمود:





«كلّ
لهو المؤمن باطل الّا فى ثلاثٍ: فى تأديبه الفرس، ورميه عن قوسه و ملاعبته امرأته،
فانّهن حق؛



هر
لهو و بازى از مؤمن باطل است مگر در سه مورد:





1-
در تربيت اسب (و اسب دوانى)





2-
تيراندازى از كمانش (و مسابقه تيراندازى)





3-
شوخى و بازى با همسرش، اين سه مورد حق (و روا) است.»





و
امامان معصوم نيز تيراندازى مى‏كردند، و مهارت خاصى داشتند از جمله جريان مسابقه
تيراندازى امام باقر(ع) است كه نقل شده هشام بن عبدالملك تصميم گرفت مسابقه
تيراندازى ترتيب داده امام را در آن مسابقه شركت بدهد تا بلكه به واسطه شكست در
مسابقه امام باقر(ع) در نظر مردم كوچك جلوه كند! به همين جهت پيش از ورود امام به
قصر خلافت، عده‏اى از درباريان را واداشت نشانه‏اى نصب كرده مشغول تيراندازى شوند.
امام باقر(ع) وارد مجلس شد و اندكى نشست ناگهان هشام رو به امام كرد و چنين گفت:
آيا مايليد در مسابقه تيراندازى شركت نماييد؟ حضرت فرمود: من ديگر پير شده‏ام وقت
تيراندازيم گذشته است، مرا معذور دار، هشام اصرار و پافشارى كرد و امام را سوگند
داده و همزمان، به يكى از بزرگان بنى اميّه اشاره كرد كه تير و كمان را به آن حضرت
بدهد. امام دست برد و كمان را گرفت و تيرى در چلّه كمان نهاد و نشانه‏گيرى كرد و
تير را درست به قلب هدف زد، آنگاه تير دوم را به كمان گذاشت و رها كرد و اين بار
تير در چوبه تير قبلى نشست و آن را شكافت، تير سوم نيز به تير دوم اصابت كرد و به
همين ترتيب نه تير پرتاب نمود كه هر كدام به چوبه تير قبلى خورد!



هشام
بى اختيار گفت: آفرين برتو اى ابا جعفر! تو سرآمد تيراندازان عرب و عجم هستى،
چگونه مى‏گفتى پير شده‏ام؟... حضرت فرمود: مى‏دانى اهل مدينه به تيراندازى عادت
دارند، من نيز در ايام جوانى مدّتى به اين كار سرگرم بودم ولى بعد آن را رها كردم،
امروز چون تو اصرار كردى ناگزير پذيرفتم.(23)




3-
شنا






يكى
ديگر از سرگرمى‏هايى كه در روايات به آن سفارش شده شنا است، پيامبر اكرم(ص) فرمود:





«خير
لهو المؤمن من السّباحة، و خير لهو المرأة المفزل؛(24)





بهترين
لهو و بازى مؤمن شنا كردن است و بهترين لهو و بازى زن (مؤمنه) بافندگى است.»



4-
گردش در صحرا و باغات






نمونه
ديگر از تفريحات سالم گردش در صحرا، باغات، مزارع كشاورزى و كلّاً در فضاى سبز
است. گردش در چنان محيطى غم انسان را مى‏زدايد، شاعر عرب با استفاده از روايات اين
جمله را گفته:





ثلاثة
يذهبن عن قلب الحزن‏ والماء و الخضرا و الوجه الحسن‏



سه
چيز(غم را) از قلب محزون مى‏برد، آب (و دريا) فضاى سبز و صورت (نورانى) و نيكو.





اين
بخش نيز هم مورد سفارش معصومان قرار گرفته و هم عملاً خود حضرات از چنين تفريحى
استفاده مى‏بردند از جمله:





1-
عمرو بن حريث مى‏گويد: به محضر امام صادق(ع) شرفياب شده و او را در منزل برادرش
عبداللّه پيدا كردم. عرض كردم:



«جعلت
فداك ما حوّلك الى هذا المنزل فقال طلب النّزهة؛(25)



فدايت
بشوم چه باعث شد به اين جا آمديد؟ فرمود: براى تفريح نمودن.»





2-
ابراهيم بن ابى محمود روايت مى‏كند. حضرت امام رضا(ع) در جمعى از ما پرسيد؟ چه نوع
خورشتى بهتر و پراستفاده‏تر است؟ جمعى گفتند: گوشت و بعضى گفتند: روغن زيتون و
بعضى ديگر گفتند: روغن بهتر است، فقال (ع):





لابل
الملح لقد خرجنا الى النّزهة لنا و نسى الغلمان الملح فما انتفعنا شى‏ءٌ حتّى
انصرفنا؛(26)



پس
حضرت فرمود:





نه
(هيچ از آنچه گفته شد نيست) بلكه نمك (مفيدترين است) براى اين كه روزى ما(با جمعى)
براى تفريح و سياحت(از شهر) خارج شديم و غلامان نمك را فراموش كردند: پس از چيزى
(كه از خوردنى‏ها همراه داشتيم) بهره نبرديم و استفاده نكرديم تا آنكه (همانطور)
برگشتيم.»



ابن
سكيت مى‏گويد:

«خرجنا
نتنزّه اذا خرجوا الى البساتين؛ (27) .



خارج
شديم براى تفريح، وقتى گفته مى‏شود كه براى (ديدن) باغات و بوستان خارج شوند.





موارد
فوق و غير آن نشان مى‏دهد كه يكى از موارد تفريح (و شايد بهترين مورد) رفتن به
باغات و فضاى سبز اطراف شهر است، منتهى حدود شرعى مراعات شود و از كارهاى خلاف شرع
پرهيز شود. امام رضا(ع) مى‏فرمايد:



«از
لذائذ دنيا نصيبى براى (كاميابى) خويش قرار دهيد و تمنّيات دل را از راه‏هاى مشروع
و حلال برآوريد و (مراقبت كنيد كه) مردانگى و عزتتان آسيب نبيند و دچار اسراف
نشويد و با اين تفريحات سالم به زندگى دنيا مدد رسانيد.(28)




5- مزاح
و شوخى با برادران دينى‏






از
ديگر تفريحات كه مجاز شمرده شده شوخى و مزاحهايى است كه از نزاكت خارج نباشد. و
مرز شخصيّت انسان را نيز نشكند و همين طور حدود شرعى در آن مراعات شود.



در
روايت آمده كه:
«كان
يمزح و لايقول الّا حقّاً؛(29)



رسول
خدا(ص) مزاح مى‏كرد و غير از حق نمى‏گفت.»





و
نمونه‏هايى از مزاح آن حضرت در تاريخ نقل شده است: از جمله روزى به يك زنى از
طايفه اشجع فرمود: پيرزنها به بهشت وارد نمى‏شوند، زن به گريه افتاد بلال حبشى
علّت گريه را پرسيد بعد از اين كه متوجه شد نزد رسول خدا(ص) رفت،حضرت فرمود:
سياه‏ها هم به بهشت راه ندارند او هم شروع كرد به گريه، هر دوى آن‏ها را عبّاس
عموى پيغمبر ديدار كرد و مسأله را به عرض پيامبر اكرم(ص) رساند، حضرت فرمود:
پيرمردها هم به بهشت راه ندارند، او نيز ناراحت شد، سپس حضرت همه آنها را احضار
كرد و فرمود:



اهل
بهشت همه جوان و بى مو و آراسته‏اند و اضافه نمود كه:





«انّهم
يدخلون الجنّة شبّاناً منورّين؛(30)



 آن‏ها
به صورت جوان و نورانى وارد بهشت مى‏شوند.» و همين طور بلال نيز گاهى شوخى و مزاح
مى‏كرد.





و
خود پيامبر اكرم(ص) نيز فرمود:





«انّى
لامزح ولااقول الّا حقّا؛(31) من شوخى مى‏كنم و جز واقع و حق نمى‏گويم.»





در
جاى ديگر فرمود:
«المؤمن
دعبٌ لعبٌ والمنافق قطب غضب؛(32)



مؤمن
مزاح كننده و بازى كن است منافق ترش رو و خشمگين است.»





امامان
معصوم نيز به اين مسئله سفارش نموده‏اند، و خود نيز گاهى مزاح مى‏فرمودند:



يونس
شيبانى مى‏گويد، امام صادق از من پرسيد:





«كيف
مداعبة بعضكم بعضاً قلت قليلاً، قال: هلّا تفعلوا فانّ المداعبة من حسن الخلق و
انّك لتدخل بها السّرور على اخيك و لقد كان النّبى يداعب الرّجل يريد ان
يسرّه؛(33)



چگونه
است شوخى و مزاح شما با (برادران دينى و) ديگران، گفتم: خيلى كم. فرمود: چرا(در
اين كار سستى و كم كارى مى‏كنيد و) انجام نمى‏دهيد. براستى شوخى و مزاح از
شاخه‏هاى حُسن خلق است و تو با اين عمل شادى در قلب برادر(دينى) خود وارد كنى.
رسول خدا(ص) اين گونه بود كه هرگاه مردى را مى‏خواست خوشحال كند با او شوخى
مى‏كرد.»




6-
تفريح در خانواده و با خانواده‏




نوعى
ديگر از تفريحات سالم، تفريحاتى است كه در منزل با اهل و عيال، و با همراه آنها به
مسافرت رفتن و به بيرون از شهر رفتن انجام مى‏گيرد، اين بخش در سه قسمت بيان
مى‏شود.




الف:
همراه با خانواده در خارج از شهر و باغات‏






رفتن
به تفريح گاهها هميشه مجرّدى و همراه رفقا و دوستان نبايد باشد، گاه لازم است
خانواده را از اين تفريحات بهره‏مند سازيم، چنان كه معصومان ما اين گونه بودند،
اگر گاهى همراه دوستان و رفقاى خويش به تفريح مى‏رفتند زمانى نيز دست زن و بچه را
گرفته به خارج از شهر براى تفريح مى‏رفتند.



ابى
بصير از امام صادق(ع) روايت مى‏كند، كه رسول خدا(ص) روزى به در خانه فاطمه(س) آمد
و او را سوار الاغ كرده و به على و حسن و حسين (عليهم السلام)هم دستور داد كه از
شهر مدينه همراه او خارج شوند هنگامى كه از ديوارهاى شهر فاصله گرفتند سر دو راهى
رسيدند رسول خدا(ص) دست راست را انتخاب كرد تا رسيدند به محلى كه در آنجا درخت
خرمايى وجود داشت رسول خدا(ص) گوسفندى خريد كه در يكى از گوش‏هايش نقطه‏هاى سفيد
داشت و دستور داد آن را ذبح نمودند و آن را پختند.(34)




ب:
شوخى و بازى با همسر






مورد
ديگر از تفريح سالم كه بايد به آن توجّهى جدّى شود، و مناصب و مقامهاى علمى و
سياسى و...مانع آن نگردد توجّه ويژه به همسران و شوخى و تفريح با آنهاست.



در
روايت متعددى به اين امر اشاره شده است كه نشان دهنده اهميت آن است از جمله:





1-
رسول خدا(ص) فرمود: هر لهوى از مؤمن باطل است مگر در سه مورد، تأديب و تربيت اسب
(سواركارى) تيراندازى «و ملاعبته امرأته؛ و بازى كردن مؤمن با همسرش، اين موارد
حقّند.»(35)





2-
همان حضرت فرمود:



«كل
شى‏ءٍ ليس من ذكر اللّه لهوٌ و لعبٌ الا ان يكون اربعةً: ملاعبة الرّجل امرأته...؛(36)



هر
چيزى غير از ياد خدا لهو و بازى است، جز چهار چيز (كه تفريح سالم شمرده مى‏شود)
شوخى و بازى مرد با همسرش، تربيت اسب، تيراندازى، و ياد دادن شنا».





3-
امام باقر(ع) فرمود:
«لهو
المؤمن فى ثلاثة اشياء: التّمتّع بالنساء...؛



لهو
و تفريح مؤمن در سه چيز است بهره ورى و لذّت بردن از زنان، شوخى با برادران (دينى)
و نماز شب.»(37)




ج:
بازى با كودكان‏






از
جمله تفريحاتى كه هم براى خود انسان مفيد است و هم كودكان، بازى با كودكان و به
بازى گرفتن آن‏هاست پيامبر اكرم(ص) فرمود:



«من
كان عنده صبىّ فليصاب له؛(38)



هر
كس كودكى نزد اوست پس بايد با او كودكانه رفتار كند.»



      چون
كه با كودك سرو كارت فتاد             پس زبان كودكى بايد گشاد







حتّى
شخص پيامبر اكرم(ص) با آن همه عظمت با كودكان بازى مى‏كرد، جابربن عبداللّه گويد:



«دخلت
على النّبىّ(ص) و الحسين و الحسن على ظهره و هو يحبثو لهما و يقول نعم الجمل
جملكما و نعم العدلان انتما؛(39)



بر
رسول خدا وارد شدم در حالى كه حسن و حسين سوار پشت رسول اللّه بودند وى پشت خود را
خم كرده بود(مانند حالت ركوع) براى آن دو مى‏فرمود:



بهترين
شتر، شتر شما است و بهترين سواره شما هستيد.»(40) و عمربن خطاب مى‏گويد: حسن وحسين
را بر دوش رسول خدا(ص) ديدم، گفتم چه اسب خوبى داريد؟ رسول خدا(ص) فرمود: «چه
سواران خوبى هستند آن دو».




7-
نماز شب و ارتباط با خدا






از
مهمترين موارد تفريح سالم كه نشاط درونى عميق و انبساط روحى پايدار در انسان ايجاد
مى‏كند دعا و مناجات و ارتباط با خداى متعال است. او كه قدرت و علم و كرم بى‏نهايت
دارد، كه هر كس به درياى رحمت و ياد او وصل شود انبساط روحى گسترده‏اى پيدا
مى‏كند، در بين ارتباطات با خدا نماز شب از جايگاه و منزلت خاصى برخوردار است.





در
روايت پيش گفته از حضرت باقر(ع) چنين مى‏خوانيم:



«لهو
المؤمن فى ثلاثة اشياء...و الصّلوة بالليل؛ لهو و تفريح مؤمن در سه چيز است،
بهره‏ورى از زنان، شوخى با برادران و خواندن نماز شب.»





راز
اين كه نماز شب باعث نشاط درونى مى‏شود، يكى اين است كه خدا نماز شب خوان‏ها را
دوست مى‏دارد و با بشاشت و نشاط و بشارت با آنها برخورد مى‏كند، رسول خدا(ص)
فرمود:





«ثلاثة
يحبّهم اللّه و يضحك اليهم و يستبشرون بهم... و الّذى له امرأة حسناء و فراشٌ لهن
حسن فيقوم من الليل فبذر شهوته فيذكرنى و يناجينى ولوشاء رقد؛



سه
گروه را خداوند دوست مى‏دارد و با آنها با خنده (و نشاط) برخورد نموده آنها را (به
بهشت) بشارت مى‏دهد... و كسى كه براى او زن زيبايى است و بستر نرم و (گرم و) و
نيكو دارد (با اين حال) پس شب بر مى‏خيزد و شهوت خويش را رها نموده مرا ياد نموده
و با من مناجات مى‏كند و (با اين كه) اگر مى‏خواست مى‏توانست بخوابد.»(41)





و
نكته ديگر اين كه نماز شب باعث صحّت و سلامتى انسان مى‏شود، و اين خود در شادى و
نشاط انسان نقش دارد، على(ع) فرمود:





«قيام
الليل مصحّة للبدن و مرضاةٌ للرّبّ عزّ و جلّ و تعرّض للرّحمة و تمسّك باخلاق
النبييّن؛(42)



برخاستن
در شب (براى نماز) باعث سلامتى بدن، خشنودى پروردگار عزيز و جليل، در معرض رحمت
الهى قرار گرفتن و (باعث) چنگ زدن به اخلاق انبياء مى‏شود.»





تذكّر
اين نكته ضرورى است آنچه مورد اشاره قرار گرفت نمونه‏هايى از تفريحات سالم بود كه
در منابع دينى آمده و گرنه تفريحات سالم منحصر به اين موارد نيست هر قوم و ملّتى
متناسب با فرهنگ خويش از ورزشها و تفريحاتى برخوردارند، كه اگر خلاف دستورات شرعى
نباشند، و گناهى در آن انجام نگيرد مورد تأييد اسلام نيز مى‏باشد.








1 -
ر ك تفسير نمونه، ناصر مكارم شيرازى، دارالكتب الاسلاميّه، ج 9، ص 334 ؛ شعارهاى
فضيلت، محمد باقر مدرس، انتشارات سوره، اول 1374، ج 4، ص 231 با تغيير و اضافات.



-2 
يرتع يعنى علف خوارى از گياهان صحرايى و شيره درختان، و به معناى فراوان خوردن نيز
آمده، تفسير نمونه، همان، ص 330، و ستاره‏هاى فضيلت، همان ص 231.



-3
سوره يوسف، آيه 12.



-4 سوره
آل عمران، آيه 137، سوره انعام، آيه 11، سوره نمل، آيه 36.



-5
سوره سبأ، آيه 17  18.



6
-سوره شعراء، آيه 7.



-7
سوره سجده، آيه 27.



-8
سوره بقره، آيه 164.



-9
تفسير نمونه، ناصر مكارم شيرازى، دارالكتب الاسلاميه، 1370، ج 9، ص 336.



-10
نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتى، ص 724، حكمت 390.



-11
تفسير نمونه، ص 334، ستاره‏هاى فضيلت، همان، ص 232.



-12
بحار، ج 78، ص 346، حديث 6.



13
-محمدى رى شهرى، ميزان الحكمه، بيروت، دارالحديث، دوّم، 1419، ج 3، ص 1290 روايت
8457.



-14
همان، روايت 8456.



-15
همان، روايت 8451.



16
-همان، 8452.



-17
همان، ص 1290، حديث 8448.



-18
شيخ عباس قمى، سفينة البحار، ص 596، به نقل از تفسير نمونه، ج 9، ص 335.



-19
سفينة البحار، ج 1، ص 596. --20 حرّ عاملى، وسائل الشيعه، داراحياء التراث العربى،
ج 2، ص‏517.



-21
همان، ج 13، ص 346.



-22
شيخ طوسى، مبسوط، بحث سبق و رمايه، به نقل از ستاره‏هاى فضيلت، همان، ص 245  246.



-23
ميزان الحكمه، همان، ج 7، ص 2804، روايت 18368.



24
-محمد بن جرير بن رستم الطبرى، دلائل الامة، نجف، منشورات المطبعة الحيدريّه،
1383ه.ق، ص 105 و ر ك سيره پيشوايان، مهدى پيشوايى، ص 340  341.



-25
ميزان الحكمه، همان، ج 7، ص 2804.



-26
اصول كافى، محمد بن يعقوب كلينى، ج 3، ص 36.



-27
شيخ عباس قمى، سفينة البحار، ج 2، ص 584.



-28
ستاره‏هاى فضيلت، همان، ج 4، ص 24.



-29
بحار، ج 78، ص 346 «اجعلوا لانفسكم حظّا من الدّنيا باعطاءها ماتشتهى من الحلال و
مالا ثلم المروة و الاسرف فيه و استعينوا بذلك على لهو الدّنيا.»



-30
بحارالانوار، ج 16، ص 294.



31
-همان، ص 294، حديث 95.



32
-همان، ج 16، ص 296.



-33
همان، ج 77، ص 153.



34
-همان، ج 16، ص 298؛اصول كافى، ج 2، ص 662.



35
-حارالانوار، ج 76، ص 192، حديث 13 با تلخيص.



36
-ميزان الحكمه، همان، ج 7، ص 2804 و روايت 18368.



-37
همان، روايت 18370.



38
-همان، روايت 18367.



39
-وسايل، همان، ج 15، ص 203.



40
-بحارالانوار، همان، ج‏43، ص 285.



-41
الدّر المنثور، ج 2، ص 383، به نقل از ميزان الحكمه، همان، ج‏4، ص 1654 روايت، 10755.



42
-همان، روايت 10759.






/ 1